ولایت تکوینی: تفاوت میان نسخهها
←واژه شناسی
جز (←واژه شناسی) |
|||
خط ۹: | خط ۹: | ||
باید دانست ولايت كه همان قرب و نزديكى است٬ در لغت٬ از مفاهيم اضافى به شمار مى رود. اگر چيزى در كنار چيزى قرار بگيرد٬ مى گويند( وَلِيَه) يعنى نزديك او شد , و چون اگر چيزى به شخصى يا شيئى نزديك بود آن شى ء يا شخص هم به آن چيز نزديك خواهند بود٬ بنابراين ولايت همچون اخوت٬ يك اضافه متوافقة الاطراف است. پس اگر انسان ولى خدا شد٬ خدا نيز ولى اوست و بر عکس. <ref>رک: جوادی آملی٬ ولایت در قرآن٬ ۱۳۶۹ش٬ ج۱ ٬ ص۲۸</ref> | باید دانست ولايت كه همان قرب و نزديكى است٬ در لغت٬ از مفاهيم اضافى به شمار مى رود. اگر چيزى در كنار چيزى قرار بگيرد٬ مى گويند( وَلِيَه) يعنى نزديك او شد , و چون اگر چيزى به شخصى يا شيئى نزديك بود آن شى ء يا شخص هم به آن چيز نزديك خواهند بود٬ بنابراين ولايت همچون اخوت٬ يك اضافه متوافقة الاطراف است. پس اگر انسان ولى خدا شد٬ خدا نيز ولى اوست و بر عکس. <ref>رک: جوادی آملی٬ ولایت در قرآن٬ ۱۳۶۹ش٬ ج۱ ٬ ص۲۸</ref> | ||
تكوين به معنى احداث، گردانيدن، آفريدن، نوپديدى، ساختن و صورت دادن است. در متون قديم فلسفه معمولا تكوين به | تكوين به معنى احداث، گردانيدن، آفريدن، نوپديدى، ساختن و صورت دادن است. در متون قديم فلسفه معمولا تكوين به معنی کون(یا فتحه کاف) در مقابل فساد مىآيد. پس تكوين شىء، عملى است كه به موجب آن، شىء احداث مىشود و به حالت موجود مىرسد. و يا به معنى مجموع صورى است كه نسبت به شرايطى كه براى نمود شىء لازم است، پى در پى بر شىء وارد مىشود. از اين قبيل است تكوين موجودات، تكوين وظايف، تكوين مؤسسات و غيره.<ref>صليبا٬ جميل و صانعى دره بيدى٬ منوچهر٬ فرهنگ فلسفى٬ ۱۳۶۶ش ٬ص۲۵۲</ref> | ||
تكوين صفت ازلى خداوند است. به اين معنى كه جهان و اجزاء آن را، به علم و اراده خود، در لحظه موجود شدن آن، ايجاد مىكند. بنابراين، تكوين صفتى ثابت، باقى و ابدى است اما شىء تكوين يافته حادث است و حدوث آن متعلّق به حادثكننده آن است. در مورد ساير صفات قديم خدا نيز چنين است، يعنى از قدم صفت قدم متعلق آن لازم نمىآيد.<ref>صليبا٬ جميل و صانعى دره بيدى٬ منوچهر٬ فرهنگ فلسفى٬ ۱۳۶۶ش ٬ص۲۵۲</ref> | تكوين صفت ازلى خداوند است. به اين معنى كه جهان و اجزاء آن را، به علم و اراده خود، در لحظه موجود شدن آن، ايجاد مىكند. بنابراين، تكوين صفتى ثابت، باقى و ابدى است اما شىء تكوين يافته حادث است و حدوث آن متعلّق به حادثكننده آن است. در مورد ساير صفات قديم خدا نيز چنين است، يعنى از قدم صفت قدم متعلق آن لازم نمىآيد.<ref>صليبا٬ جميل و صانعى دره بيدى٬ منوچهر٬ فرهنگ فلسفى٬ ۱۳۶۶ش ٬ص۲۵۲</ref> |