کاربر ناشناس
خرابه شام: تفاوت میان نسخهها
جز
بدون خلاصۀ ویرایش
imported>Mgolpayegani جز (خنثیسازی ویرایش 151115 توسط Mgolpayegani (بحث)) |
imported>Naqavi جزبدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۷: | خط ۱۷: | ||
==در روایات== | ==در روایات== | ||
[[امام سجاد(ع)]] فرمود: هنگامى كه ما را در خرابۀ شام قرار دادند، در آنجا انواع رنجها را بر ما روا داشتند. روزى ديدم عمهام [[زینب دختر امام علی|حضرت زينب(س)]]، ديگى بر روى آتش نهاده است. گفتم: عمّه جان! اين ديگ چيست؟ فرمود: كودكان گرسنهاند، خواستم به آنها وانمود كنم كه برایشان غذا مىپزم و بدينوسيله آنان را آرام كنم!.<ref>با کاروان شام، ص٩٧.</ref> | * [[امام سجاد(ع)]] فرمود: هنگامى كه ما را در خرابۀ شام قرار دادند، در آنجا انواع رنجها را بر ما روا داشتند. روزى ديدم عمهام [[زینب دختر امام علی|حضرت زينب(س)]]، ديگى بر روى آتش نهاده است. گفتم: عمّه جان! اين ديگ چيست؟ فرمود: كودكان گرسنهاند، خواستم به آنها وانمود كنم كه برایشان غذا مىپزم و بدينوسيله آنان را آرام كنم!.<ref>با کاروان شام، ص٩٧.</ref> | ||
[[عمران بن على حلبى]] مىگويد: شنيدم كه [[امام صادق (ع)]] فرمود: وقتى امام زين العابدين (ع) را با اهل بيت پيامبر نزد [[یزید بن معاویه|يزید]] آوردند، آنان را در خرابهاى كه ديوارهايش سست بود قرار دادند. يكى از آنها گفت: ما را در اين خرابه قرار دادند تا بر سر ما خراب شود. يكى از نگهبانان اين را شنيد و به زبان قبطى گفت: اينها را بنگريد مىترسند كه ديوار بر سر آنها خراب شود و اين بهتر است از آنكه فردا بيرون بياورند و يكى بعد از ديگرى گردنشان را بزنند. امام سجاد (ع) فرمود: به اذن خدا هيچ يك از اين دو نمىشود و همين طور هم شد.<ref>بحار الأنوار:۴۶/٧٠، حديث ۴٧.</ref> <ref>جلوههای اعجاز معصومین(ع)، ص۵٣٠</ref> | * [[عمران بن على حلبى]] مىگويد: شنيدم كه [[امام صادق (ع)]] فرمود: وقتى امام زين العابدين (ع) را با اهل بيت پيامبر نزد [[یزید بن معاویه|يزید]] آوردند، آنان را در خرابهاى كه ديوارهايش سست بود قرار دادند. يكى از آنها گفت: ما را در اين خرابه قرار دادند تا بر سر ما خراب شود. يكى از نگهبانان اين را شنيد و به زبان قبطى گفت: اينها را بنگريد مىترسند كه ديوار بر سر آنها خراب شود و اين بهتر است از آنكه فردا بيرون بياورند و يكى بعد از ديگرى گردنشان را بزنند. امام سجاد (ع) فرمود: به اذن خدا هيچ يك از اين دو نمىشود و همين طور هم شد.<ref>بحار الأنوار:۴۶/٧٠، حديث ۴٧.</ref> <ref>جلوههای اعجاز معصومین(ع)، ص۵٣٠</ref> | ||
* [[سید نعمت الله جزائری|سيّد نعمة اللّه جزايرى]] در كتاب [[انوار نعمانیه|انوار نعمانيّه]] اين خبر را به وجه ابسطى نقل کرده است: | |||
:::[[منهال بن عمرو|منهال]] امام سجاد(ع) را دید در حالتى كه تكيه بر عصا كرده بود و ساقهاى پاى او مانند دو نى بود و خون جارى بود از ساقهاى مباركش و رنگ شريفش زرد بود، و چون حال او پرسيد فرمود: چگونه است حال كسى كه اسير [[یزید بن معاویه|يزيد بن معاويه]] است، و زنهاى ما تا به حال شكمهايشان از طعام سير نگشته، و سرهاى ايشان پوشيده نشده، و شب و روز به [[نوحه]] و گريه مىگذرانند، و بعد از نقل شطرى از آنچه در روايت [[تفسیر قمی|تفسير قمى]] گذشت فرمود: هيچ گاهى يزيد ما را نمىطلبد مگر آن كه گمان مىكنيم كه ارادۀ قتل ما دارد و به جهت كشتن ما را مىطلبد انّا للّه و انّا اليه راجعون. منهال گفت: عرضه داشتم: اكنون كجا مىرويد؟ فرمود: آن جايى كه ما را منزل دادهاند سقف ندارد و آفتاب ما را گداخته است و هواى خوبى در آنجا نمىبينيم، الحال به جهت ضعف بدن بيرون آمدهام تا لحظهاى استراحت كنم و زود برگردم به جهت ترسم بر زنها. پس در اين حال كه به آن حضرت تكلّم مىكردم ديدم نداى زنى بلند شد و آن جناب را صدا زد كه كجا مىروى اى نور ديده. و آن زن، جناب [[زینب بنت علی|زينب(س)]] دختر [[علی(ع)|على(ع)]] بود.<ref>انوار النعمانية، ج ٣، ص ٢۵٢.</ref> <ref>منتهی الآمال، ج٢، ص ١٠٠١</ref> | |||
==مدّت اقامت كاروان در خرابۀ شام== | ==مدّت اقامت كاروان در خرابۀ شام== |