پرش به محتوا

چله‌نشینی: تفاوت میان نسخه‌ها

۴۶ بایت اضافه‌شده ،  ‏۶ دسامبر ۲۰۲۲
جز
خط ۸: خط ۸:
==فلسفه و مستندات چله‌نشینی==
==فلسفه و مستندات چله‌نشینی==
فلسفه چله‌نشینی را رسیدن به توانایی‌های لازم برای سیر و سلوک دانسته‌اند.<ref>نک بحر العلوم، رساله سیر و سلوک، ۱۴۲۲ق، ص۳۹-۴۰.</ref>
فلسفه چله‌نشینی را رسیدن به توانایی‌های لازم برای سیر و سلوک دانسته‌اند.<ref>نک بحر العلوم، رساله سیر و سلوک، ۱۴۲۲ق، ص۳۹-۴۰.</ref>
برخی معتقدند که [[آیه|آیات]] و [[روایات]] هم چله‌نشینی را تأیید می‌کند. در این زمینه بیشتر بر [[حدیث]] معروفی از [[پیامبر اسلام(ص)]] تکیه می‌شود که در آن آمده است: هر کس چهل روز، خود را برای خداوند خالص، کند خدا چشمه‌های [[حکمت]] را از قلب وی بر زبانش جاری خواهد کرد.<ref>نک فیض کاشانی، الوافی، ۱۴۰۶ق، ج۱، ص۱۰.</ref><ref>بحر العلوم، رساله سیر و سلوک، ۱۴۲۲ق، ص۲۸، ۲۹.</ref>برخی نیز عدد ۴۰ را عدد مقدس و دارای اسراری دانسته‌اند و به همین جهت سالکان برای تهذیب نفس و کنترل تمایلات  نفسانی مدت زمان ۴۰ روز را برای ریاضت انتخاب می‌کنند. قرآن کریم نیز سن ۴۰ را سنّ اَشُدّ دانسته که به معنای رسیدن به مقطع  رشد کامل است. خداوند در آیه ۱۵ سوره احقاف فرموده:حَتَّىٰ إِذَا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَبَلَغَ أَرْبَعِينَ سَنَةً تا آنگاه كه به رشد كامل خود برسد و به چهل سال برسد،  {{یادداشت |وَوَصَّيْنَا الْإِنْسَانَ بِوَالِدَيْهِ إِحْسَانًا ۖ حَمَلَتْهُ أُمُّهُ كُرْهًا وَوَضَعَتْهُ كُرْهًا ۖ وَحَمْلُهُ وَفِصَالُهُ ثَلَاثُونَ شَهْرًا ۚ حَتَّىٰ إِذَا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَبَلَغَ أَرْبَعِينَ سَنَةً قَالَ رَبِّ أَوْزِعْنِي أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتِي أَنْعَمْتَ عَلَيَّ وَعَلَىٰ وَالِدَيَّ وَأَنْ أَعْمَلَ صَالِحًا تَرْضَاهُ وَأَصْلِحْ لِي فِي ذُرِّيَّتِي ۖ إِنِّي تُبْتُ إِلَيْكَ وَإِنِّي مِنَ الْمُسْلِمِينَ. ترجمه:و انسان را [نسبت‌] به پدر و مادرش به احسان سفارش كرديم. مادرش با تحمّل رنج به او باردار شد و با تحمّل رنج او را به دنيا آورد. و باربرداشتن و از شيرگرفتن او سى ماه است، تا آنگاه كه به رشد كامل خود برسد و به چهل سال برسد، مى‌گويد: «پروردگارا، بر دلم بيفكن تا نعمتى را كه به من و به پدر و مادرم ارزانى داشته‌اى سپاس گويم و كار شايسته‌اى انجام دهم كه آن را خوش دارى، و فرزندانم را برايم شايسته گردان؛ در حقيقت، من به درگاه تو توبه آوردم و من از فرمان‌پذيرانم.»}} [[صدرالمتألهین شیرازی|صدرالمتألهین]] بر این باور است که بلوغ معنوی و رشد باطنی انسان که در آن مقطع ملکات نفسانی و اخلاق باطنی‌اش استحکام می‌یابد غالباً در سن ۴۰ سالگی است. وی معتقد است که انسان  در دوران جنینی در رحم مادر در حد نفس نباتی(گیاهی) است ولی قابلیت و استعداد حیوانیت را داراست و پس از تولد تا دروان رسیدن به بلوغ، حیوانِ بشری بالفعل است و انسانِ نفسانی بالقوه است؛ یعنی آن چه در او تا پیش از بلوغ تحقق و فعلیت دارد همان جنبه‌های حیوانی (در حد غرائز و تمایلات) است؛ هر چند به ظاهر بشر است وپس از بلوغ غالباً تا آستانه '''۴۰''' سالگی با فکر و اندیشه اش ادراک می‌کند و عقل عملی‌اش را بکار می‌گیرد تا این که از ۴۰ سالگی به بعد ملکات و اخلاق باطنی‌اش استحکام پیدا می‌کنند. <ref>ملاصدرا،  الحكمة المتعالية في الأسفار العقلية الأربعة، ۱۹۸۱م، ج۸، ص۱۳۶.</ref> امام صادق(ع) در روایتی  رسیدن به ۳۳ سالگی را سن «اَشُدّ» و همان رشد عقلی و سن ۴۰ را نهایت رشد انسان دانسته است. <ref>شیخ صدوق، خصال، ۱۳۶۲ش، ج۲، ص۵۴۵.</ref>
برخی معتقدند که [[آیه|آیات]] و [[روایات]] هم چله‌نشینی را تأیید می‌کند. در این زمینه بیشتر بر [[حدیث]] معروفی از [[پیامبر اسلام(ص)]] تکیه می‌شود که در آن آمده است: هر کس چهل روز، خود را برای خداوند خالص، کند خدا چشمه‌های [[حکمت]] را از قلب وی بر زبانش جاری خواهد کرد.<ref>نک فیض کاشانی، الوافی، ۱۴۰۶ق، ج۱، ص۱۰.</ref><ref>بحر العلوم، رساله سیر و سلوک، ۱۴۲۲ق، ص۲۸، ۲۹.</ref>برخی نیز عدد ۴۰ را عدد مقدس و دارای اسراری دانسته‌اند و به همین جهت سالکان برای تهذیب نفس و کنترل تمایلات  نفسانی مدت زمان ۴۰ روز را برای ریاضت انتخاب می‌کنند. قرآن کریم نیز سن ۴۰ را سنّ اَشُدّ دانسته که به معنای رسیدن به مقطع  رشد کامل است. خداوند در آیه ۱۵ سوره احقاف فرموده:حَتَّىٰ إِذَا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَبَلَغَ أَرْبَعِينَ سَنَةً تا آنگاه كه به رشد كامل خود برسد و به چهل سال برسد،  {{یادداشت |وَوَصَّيْنَا الْإِنْسَانَ بِوَالِدَيْهِ إِحْسَانًا ۖ حَمَلَتْهُ أُمُّهُ كُرْهًا وَوَضَعَتْهُ كُرْهًا ۖ وَحَمْلُهُ وَفِصَالُهُ ثَلَاثُونَ شَهْرًا ۚ حَتَّىٰ إِذَا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَبَلَغَ أَرْبَعِينَ سَنَةً قَالَ رَبِّ أَوْزِعْنِي أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتِي أَنْعَمْتَ عَلَيَّ وَعَلَىٰ وَالِدَيَّ وَأَنْ أَعْمَلَ صَالِحًا تَرْضَاهُ وَأَصْلِحْ لِي فِي ذُرِّيَّتِي ۖ إِنِّي تُبْتُ إِلَيْكَ وَإِنِّي مِنَ الْمُسْلِمِينَ. ترجمه:و انسان را [نسبت‌] به پدر و مادرش به احسان سفارش كرديم. مادرش با تحمّل رنج به او باردار شد و با تحمّل رنج او را به دنيا آورد. و باربرداشتن و از شيرگرفتن او سى ماه است، تا آنگاه كه به رشد كامل خود برسد و به چهل سال برسد، مى‌گويد: «پروردگارا، بر دلم بيفكن تا نعمتى را كه به من و به پدر و مادرم ارزانى داشته‌اى سپاس گويم و كار شايسته‌اى انجام دهم كه آن را خوش دارى، و فرزندانم را برايم شايسته گردان؛ در حقيقت، من به درگاه تو توبه آوردم و من از فرمان‌پذيرانم.»}} [[صدرالمتألهین شیرازی|صدرالمتألهین]] بر این باور است که بلوغ معنوی و رشد باطنی انسان که در آن مقطع ملکات نفسانی و اخلاق باطنی‌اش استحکام می‌یابد غالباً در سن ۴۰ سالگی است. وی معتقد است که انسان  در دوران جنینی در رحم مادر در حد نفس نباتی(گیاهی) است ولی قابلیت و استعداد حیوانیت را داراست و پس از تولد تا دروان رسیدن به بلوغ، حیوانِ بشری بالفعل است و انسانِ نفسانی بالقوه است؛ یعنی آن چه در او تا پیش از بلوغ تحقق و فعلیت دارد همان جنبه‌های حیوانی (در حد غرائز و تمایلات) است؛ هر چند به ظاهر بشر است وپس از بلوغ غالباً تا آستانه '''۴۰''' سالگی با فکر و اندیشه اش ادراک می‌کند و عقل عملی‌اش را بکار می‌گیرد تا این که از ۴۰ سالگی به بعد ملکات و اخلاق باطنی‌اش استحکام پیدا می‌کنند. <ref>ملاصدرا،  الحكمة المتعالية في الأسفار العقلية الأربعة، ۱۹۸۱م، ج۸، ص۱۳۶.</ref> [[امام صادق علیه‌السلام|امام صادق(ع)]] در روایتی  رسیدن به ۳۳ سالگی را سن «اَشُدّ» و همان رشد عقلی و سن ۴۰ را نهایت رشد انسان دانسته است. <ref>شیخ صدوق، خصال، ۱۳۶۲ش، ج۲، ص۵۴۵.</ref>


آیه۵۱ [[سوره بقره]] و آیه۱۴۲ [[سوره اعراف]] که از میقات چهل روزه خدا با [[حضرت موسی (ع)]] سخن می‌گویند، از دیگر مستندات چله‌نشینی است؛<ref>کاشانی بیدختی، «چله/چله‌نشینی»، ص۱۰۲.</ref> با این حال برخی بر این باورند که چله‌نشینی در زمان پیامبر اسلام وجود نداشته است.<ref>کاشانی بیدختی، «چله/چله‌نشینی»، ص۱۰۲.</ref>
آیه۵۱ [[سوره بقره]] و آیه۱۴۲ [[سوره اعراف]] که از میقات چهل روزه خدا با [[حضرت موسی (ع)]] سخن می‌گویند، از دیگر مستندات چله‌نشینی است؛<ref>کاشانی بیدختی، «چله/چله‌نشینی»، ص۱۰۲.</ref> با این حال برخی بر این باورند که چله‌نشینی در زمان پیامبر اسلام وجود نداشته است.<ref>کاشانی بیدختی، «چله/چله‌نشینی»، ص۱۰۲.</ref>
۱۷٬۴۴۶

ویرایش