پرش به محتوا

تطنجیه: تفاوت میان نسخه‌ها

۷۰ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۱ مهٔ ۲۰۱۵
جز
بدون خلاصۀ ویرایش
جزبدون خلاصۀ ویرایش
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
{{امام علی}}
{{امام علی}}
'''تُطُنْجیّه'''، عنوان [[خطبه|خطبه‌ای]] منسوب به امیر مؤمنان [[حضرت علی (ع)]] است.
'''تُطُنْجیه'''، عنوان [[خطبه|خطبه‌ای]] منسوب به امیر مؤمنان [[حضرت علی(ع)]] است. این خطبه در [[نهج البلاغه]] نیامده است و قدیمی‌ترین منبعی که این خطبه را به طور کامل نقل کرده، کتاب ''[[مشارق انوار الیقین]]'' مربوط به [[قرن نهم]] [[هجری قمری]] است.
 
این خطبه در [[نهج البلاغه]] نیامده است و قدیمی‌ترین منبعی که این خطبه را به طور کامل نقل کرده، کتاب ''[[مشارق انوارالیقین]]'' مربوط به [[قرن نهم]] [[هجری قمری]] است.
 
مضمون اصلی خطبه گستردگی دانش حضرت علی (ع) است و بر آگاهی آن حضرت نسبت به کائنات و نسبت به رخدادهای گذشته و آینده تکیه دارد. این خطبه در طیف خطبه‌هایی قرار دارد که به لحاظ مضمون، کمابیش، با آنچه در سده‌های 3-5 اندیشه‌های [[غلو|غالیانه]] دانسته می‌شد، ارتباط دارند.


مضمون اصلی خطبه گستردگی دانش حضرت علی(ع) است و بر آگاهی آن حضرت نسبت به کائنات و نسبت به رخدادهای گذشته و آینده تکیه دارد. این خطبه در طیف خطبه‌هایی قرار دارد که به لحاظ مضمون، کمابیش، با آنچه در سده‌های ۳-۵ اندیشه‌های [[غلو|غالیانه]] دانسته می‌شد، ارتباط دارند.


==منابع نقل‌کننده خطبه==
==منابع نقل‌کننده خطبه==
کهن‌ترین اشاره به این خطبه، نقل حکایت پایانی خطبه است که [[هبة الله موسوی]] در ۷۰۳ق/۱۳۰۴م در ''[[المجموع الرائق]]''، جای داده است.<ref>ج ۱، ص۴۵۲</ref> تنها نقل کهن از این خطبه در ضمن ''[[مشارق انوارالیقین]]'' [[حافظ رجب برسی|حافظ رجب بُرْسی]] (عارف و عالم شیعی قرن هشتم و نهم) آمده است.<ref>ص ۱۶۶-۱۷۰</ref>
کهن‌ترین اشاره به این خطبه، نقل حکایت پایانی خطبه است که [[هبة الله موسوی]] در ۷۰۳ق/۱۳۰۴م در ''[[المجموع الرائق]]''، جای داده است.<ref>ج ۱، ص۴۵۲</ref> تنها نقل کهن از این خطبه در ضمن ''[[مشارق انوارالیقین]]'' [[حافظ رجب برسی|حافظ رجب بُرْسی]] (عارف و عالم شیعی قرن هشتم و نهم) آمده است.<ref>ص ۱۶۶-۱۷۰</ref>


خط ۱۴: خط ۱۰:


==محل و زمان ایراد خطبه==
==محل و زمان ایراد خطبه==
[[حافظ رجب برسی|بُرْسی]] تصریح نموده که ایراد خطبه در جایی میان [[کوفه]] و [[مدینه]] بوده است.<ref>ص ۱۶۶</ref>


[[حافظ رجب برسی|بُرْسی]] تصریح نموده که ایراد خطبه در جایی میان [[کوفه]] و [[مدینه]] بوده است.<ref>ص 166</ref>
در متن خطبه با اشاراتی، زمان خطبه به‌اندکی پس از [[جنگ صفین]] بازگردانده شده و در آن از انتقام کشتگان صفین، چون [[عمار بن یاسر]] و [[اویس قرنی]]، سخن به میان آمده است.<ref>«الخطبة»، ۱۶۸</ref>
 
در متن خطبه با اشاراتی، زمان خطبه به اندکی پس از [[جنگ صفین]] بازگردانده شده و در آن از انتقام کشتگان صفین، چون [[عمار بن یاسر]] و [[اویس قرنی]]، سخن به میان آمده است.<ref>«الخطبة»، 168</ref>
 
بُرسی بیان کرده است که جابر (ظاهراً [[جابر بن عبدالله انصاری]]) مخاطب خاص حضرت (ع) در هنگام بیان این خطبه بوده و جابر پس از پایان خطبه، از حضرت پرسشی کرده است.<ref>نک: برسی، صص 168و 170.</ref>
در اثنای خطبه، از شخصیتی که به نام ابن صویرمه نیز نام برده شده است در اثنای خطبه برخاسته و گفته‌های حضرت را تأیید کرده است؛<ref>«الخطبه»، ص 168.</ref> اما این فرد در شمار اصحاب حضرت، شناخته شده نیست.


بُرسی بیان کرده است که جابر (ظاهراً [[جابر بن عبدالله انصاری]]) مخاطب خاص حضرت(ع) در هنگام بیان این خطبه بوده و جابر پس از پایان خطبه، از حضرت پرسشی کرده است.<ref>نک: برسی، صص ۱۶۸و ۱۷۰.</ref>
در اثنای خطبه، از شخصیتی که به نام ابن صویرمه نیز نام برده شده است در اثنای خطبه برخاسته و گفته‌های حضرت را تأیید کرده است؛<ref>«الخطبه»، ص ۱۶۸.</ref> اما این فرد در شمار اصحاب حضرت، شناخته شده نیست.


==وجه نام‌گذاری==
==وجه نام‌گذاری==
این نام برگرفته از واژۀ «التطنج» است که بارها به صورت مفرد و مثنی در متن خطبه به کار رفته است. هیچ‌یک از منابع چگونگی تلفظ نام را به دست نداده‌اند. همچنین توجه به کاربردها، نشان می‌دهد که این واژه ارتباطی با مادۀ عربی «طنج» و ثلاثی مزید «تَطَنُّج» به معنای «تفنن و دست یازیدن به فنون گوناگون» ندارد.<ref>ابن منظور، ذیل طنج</ref> معنای دیگری نیز در عربی یا غیر عربی برای این کلمه شناخته نشده است.


این نام برگرفته از واژۀ «التطنج» است که بارها به صورت مفرد و مثنى در متن خطبه به کار رفته است. هیچ‌یک از منابع چگونگی تلفظ نام را به دست نداده‌اند. همچنین توجه به کاربردها، نشان می‌دهد که این واژه ارتباطی با مادۀ عربی «طنج» و ثلاثی مزید «تَطَنُّج» به معنای «تفنن و دست یازیدن به فنون گوناگون» ندارد.<ref>ابن منظور، ذیل طنج</ref> معنای دیگری نیز در عربی یا غیر عربی برای این کلمه شناخته نشده است.
در متن خطبه، تطنج به معنای خلیجی از آب تفسیر شده است.<ref>«الخطبة...»، ۱۶۷</ref> [[بُرسی]] بیان می‌کند پیشینیانش، تطنجین را در این خطبه، به «دنیا و [[آخرت]]» تفسیر کرده‌اند.<ref>ص ۱۲۲، با تعبیر قال المفسرون</ref>
 
در متن خطبه، تطنج به معنای خلیجی از آب تفسیر شده است.<ref>«الخطبة...»، 167</ref> [[بُرسی]] بیان می‌کند پیشینیانش، تطنجین را در این خطبه، به «دنیا و [[آخرت]]» تفسیر کرده‌اند.<ref>ص 122، با تعبیر قال المفسرون</ref>
 
[[سید کاظم رشتی]] دربارۀ وجه نام‌گذاری خطبه به تطنجیه می گوید: این نام به لحاظ اشتمال خطبه بر "اَکوار" و "اَدوار" وجود است که در دو کره منحصرند؛ وی سپس به وصف این دو کره پرداخته است که از نظر او همان دو "تطنج" عالم وجودند.<ref>ص 7</ref> وی بسیاری از دیدگاه های مذهبی خاص خود را بر مبنای تقابل دو تطنج نهاده است که به قول او سرچشمه واحد دارند و مجمع آنها بحر محیط است.<ref>ص 8-9، 18</ref>


[[سید کاظم رشتی]] دربارۀ وجه نام‌گذاری خطبه به تطنجیه می‌گوید: این نام به لحاظ اشتمال خطبه بر "اَکوار" و "اَدوار" وجود است که در دو کره منحصرند؛ وی سپس به وصف این دو کره پرداخته است که از نظر او همان دو "تطنج" عالم وجودند.<ref>ص ۷</ref> وی بسیاری از دیدگاه‌های مذهبی خاص خود را بر مبنای تقابل دو تطنج نهاده است که به قول او سرچشمه واحد دارند و مجمع آنها بحر محیط است.<ref>ص ۸-۹، ۱۸</ref>


==محتوا==
==محتوا==
آغاز خطبه با بخش "خلق عالم" از خطبۀ نخست [[نهج‌البلاغه]] قرابت بسیاری دارد؛ بیشتر تعبیرات با جمله‌بندی دیگری، کاملاً متأثر از آیات ''[[قرآن|قرآنی]]'' است و به‌اندیشه‌های رسمی و رایج شیعه شباهت دارد.


آغاز خطبه با بخش "خلق عالم" از خطبۀ نخست [[نهج‌البلاغه]] قرابت بسیاری دارد؛ بیشتر تعبیرات با جمله‌بندی دیگری، کاملاً متأثر از آیات ''[[قرآن|قرآنی]]'' است و به اندیشه‌های رسمی و رایج شیعه شباهت دارد.
سخن از "[[طلسم]]" حلقه ارتباط میان بخش آغازین خطبه و مباحث رازآلود بدنه خطبه است<ref>«الخطبة»، ۱۶۶</ref> و از آن پس، با ورود به بحث از "تطنجین"، خطبه ویژگی منحصر خود را می‌یابد.
 
سخن از "[[طلسم]]" حلقه ارتباط میان بخش آغازین خطبه و مباحث رازآلود بدنه خطبه است<ref>«الخطبة»، 166</ref> و از آن پس، با ورود به بحث از "تطنجین"، خطبه ویژگی منحصر خود را می‌یابد.


مضمون اصلی خطبه، گسترۀ دانش حضرت علی(ع) است و به‌خصوص به دانایی برتر آن حضرت نسبت به کائنات و نسبت به رخدادهای گذشته و آینده تکیه دارد. به همین مناسبت، مضامین گسترده‌ای در کیهان‌شناسی و کیهان‌زایی، اخبار گذشتگان و وقایع مربوط به [[آخرالزمان]] آمده است.
مضمون اصلی خطبه، گسترۀ دانش حضرت علی(ع) است و به‌خصوص به دانایی برتر آن حضرت نسبت به کائنات و نسبت به رخدادهای گذشته و آینده تکیه دارد. به همین مناسبت، مضامین گسترده‌ای در کیهان‌شناسی و کیهان‌زایی، اخبار گذشتگان و وقایع مربوط به [[آخرالزمان]] آمده است.


==ویژگی خطبه==
==ویژگی خطبه==
این خطبه را باید در کنار خطبه‌هایی مشابه مانند [[خطبة البیان]]، [[خطبه افتخار]]، [[خطبه لؤلؤه]] و [[خطبه اقالیم]] قرار داد که همگی در طیفی از مضامین، کم و بیش به آنچه در [[قرن‌ سوم|قرن‌های سوم]] تا [[قرن پنجم|پنجم]] هجری قمری، اندیشه‌های [[غلو|غالیانه]] دانسته می‌شده، ارتباط دارند.<ref>پاکتچی، ۲۶-۳۰؛ نیز نک‌ : خطبةالبیان، سراسر اثر</ref>


این خطبه را باید در کنار خطبه‌هایی مشابه مانند [[خطبة البیان]]، [[خطبه افتخار]]، [[خطبه لؤلؤه]] و [[خطبه اقالیم]] قرار داد که همگی در طیفی از مضامین، کم و بیش به آنچه در [[قرن‌ سوم|قرن‌های سوم]] تا [[قرن پنجم|پنجم]] هجری قمری، اندیشه‌های [[غلو|غالیانه]] دانسته می‌شده، ارتباط دارند.<ref>پاکتچی، 26-30؛ نیز نک‌ : خطبةالبیان، سراسر اثر</ref>
در خطبۀ تطنجیه، برخی عبارات مثل: منم آنکه [[ادریس]] را به جایگاهی برین برآورد.<ref>«الخطبة»، ۱۶۸</ref> در مقایسه با آیه۵۷ [[سوره مریم|سورۀ مریم]]، یا تعبیر: منم اول، منم آخر، منم ظاهر و منم باطن.<ref>«الخطبة»، ۱۶۸</ref> در مقایسه با آیه ۳ [[سوره حدید|سورۀ حدید]] و نسبت دادن هلاک امم پیشین به خود<ref>«الخطبة»، ۱۶۷</ref> در مقایسه با آیات متعدد قرآنی، نشان می‌دهد که دست کم طیفی از عبارات این خطبه، مرتبط با اندیشه‌های غالیانه بوده است.
 
در خطبۀ تطنجیه، برخی عبارات مثل: منم آنکه [[ادریس]] را به جایگاهی برین برآورد.<ref>«الخطبة»، 168</ref> در مقایسه با آیه57 [[سوره مریم|سورۀ مریم]]، یا تعبیر: منم اول، منم آخر، منم ظاهر و منم باطن.<ref>«الخطبة»، 168</ref> در مقایسه با آیه 3 [[سوره حدید|سورۀ حدید]] و نسبت دادن هلاک امم پیشین به خود<ref>«الخطبة»، 167</ref> در مقایسه با آیات متعدد قرآنی، نشان می‌دهد که دست کم طیفی از عبارات این خطبه، مرتبط با اندیشه‌های غالیانه بوده است.


تصویر ارائه شده در برخی از عبارات خطبه از آفرینش، مانند این عبارت که: منم سازندۀ اقالیم به امر دانای خردمند، منم کلمه‌ای که امور بدان انجام پذیرد و دهرها بگذرند... .<ref>«الخطبة»، 169</ref>، قابل مقایسه با اندیشه "صانع" در رتبه‌ای پس از خدای متعال نزد غنوصیان، و رابطی میان اندیشه غنوصی صانع، با اندیشه [[مسیحییت|مسیحی]] می‌تواند باشد.
تصویر ارائه شده در برخی از عبارات خطبه از آفرینش، مانند این عبارت که: منم سازندۀ اقالیم به امر دانای خردمند، منم کلمه‌ای که امور بدان انجام پذیرد و دهرها بگذرند....<ref>«الخطبة»، ۱۶۹</ref>، قابل مقایسه با اندیشه "صانع" در رتبه‌ای پس از خدای متعال نزد غنوصیان، و رابطی میان اندیشه غنوصی صانع، با اندیشه [[مسیحییت|مسیحی]] می‌تواند باشد.


تعبیرهایی مانند آنکه: منم صاحب ازلیت اول.<ref>«الخطبة»، 168</ref> و در سخن از رابطه خود با [[پیامبر(ص)]]، تعبیر اینکه: او دانش خود را به من آموخت و من دانش خود را به او آموختم.<ref>«الخطبة»، 167</ref>، در نقاط اوج خطبه دیده می‌شود.
تعبیرهایی مانند آنکه: منم صاحب ازلیت اول.<ref>«الخطبة»، ۱۶۸</ref> و در سخن از رابطه خود با [[پیامبر(ص)]]، تعبیر اینکه: او دانش خود را به من آموخت و من دانش خود را به او آموختم.<ref>«الخطبة»، ۱۶۷</ref>، در نقاط اوج خطبه دیده می‌شود.


با این وصف، در پایان خطبه، این تعبیر که علی نور مخلوق و عبد مرزوق است.<ref>«الخطبة»، 170</ref> با التفات از ضمیر متکلم به ذکر نام خود، بار دیگر درصدد تأکید برآن است که برداشت الوهیت در ذهن شنونده یا خواننده، زدوده شود.
با این وصف، در پایان خطبه، این تعبیر که علی نور مخلوق و عبد مرزوق است.<ref>«الخطبة»، ۱۷۰</ref> با التفات از ضمیر متکلم به ذکر نام خود، بار دیگر درصدد تأکید برآن است که برداشت الوهیت در ذهن شنونده یا خواننده، زدوده شود.


رازگرایی، بر بدنه اصلی خطبه حاکم است و کاربرد تعبیرهای نامأنوس مانند منم طیرثا، منم جانبوثا، منم بارحلون و منم علیوثوثا<ref>«الخطبة»، 169</ref> که به واژه‌هایی سریانی می‌ماند، نامیدن درکه‌ای در قعر [[جهنم]] به "عمقیوس"<ref>«الخطبة»، 169</ref> و استفاده از تعبیر کلیدی، اما دشوار فهم "تطنج"<ref>«الخطبة»، 166 ـ 167</ref> نمودی از این رازگرایی است.
رازگرایی، بر بدنه اصلی خطبه حاکم است و کاربرد تعبیرهای نامأنوس مانند منم طیرثا، منم جانبوثا، منم بارحلون و منم علیوثوثا<ref>«الخطبة»، ۱۶۹</ref> که به واژه‌هایی سریانی می‌ماند، نامیدن درکه‌ای در قعر [[جهنم]] به "عمقیوس"<ref>«الخطبة»، ۱۶۹</ref> و استفاده از تعبیر کلیدی، اما دشوار فهم "تطنج"<ref>«الخطبة»، ۱۶۶ ۱۶۷</ref> نمودی از این رازگرایی است.


تعبیر "طلوع بهرام و کیوان"<ref>«الخطبة»، 169</ref> با نامهای فارسی این دو ستاره و نه نام عربی، از ویژگیهای قابل توجه در زبان خطبه است.
تعبیر "طلوع بهرام و کیوان"<ref>«الخطبة»، ۱۶۹</ref> با نامهای فارسی این دو ستاره و نه نام عربی، از ویژگیهای قابل توجه در زبان خطبه است.


تعبیر "هفت جزیره" برای تقسیمات زمین در این خطبه<ref>«الخطبة»، 169</ref> موجب می‌شود که این خطبه در شمار نادر نمونه‌هایی در فرهنگ اسلامی قرار گیرد که به گونه‌ای به اندیشه هندی "هفت جزیره" ناظر بوده است.<ref> بیرونی، 191-212؛ پاکتچی، 20</ref>
تعبیر "هفت جزیره" برای تقسیمات زمین در این خطبه<ref>«الخطبة»، ۱۶۹</ref> موجب می‌شود که این خطبه در شمار نادر نمونه‌هایی در فرهنگ اسلامی قرار گیرد که به گونه‌ای به‌اندیشه هندی "هفت جزیره" ناظر بوده است.<ref> بیرونی، ۱۹۱-۲۱۲؛ پاکتچی، ۲۰</ref>


دشوار است بتوان ارتباط مستقیمی میان آموزه‌های این خطبه با افکار [[اسماعیلیه]] جست‌وجو کرد، اما باید توجه داشت که آموزه‌هایی چون استفاده از تعبیر "جزایر" برای تقسیمات زمین، بحث از "دَور و کَور"<ref>«الخطبة»، 168</ref> و برخی مضامین مربوط به کیهان‌زایی با اندیشه‌های آنان پیوند دارد.
دشوار است بتوان ارتباط مستقیمی میان آموزه‌های این خطبه با افکار [[اسماعیلیه]] جست‌وجو کرد، اما باید توجه داشت که آموزه‌هایی چون استفاده از تعبیر "جزایر" برای تقسیمات زمین، بحث از "دَور و کَور"<ref>«الخطبة»، ۱۶۸</ref> و برخی مضامین مربوط به کیهان‌زایی با اندیشه‌های آنان پیوند دارد.
 
به هر روی، برسی گمان داشته است که خوانندۀ خطبه، نسبت به مضامین‌ آن سوء ظنی پیدا کند، اما او را از این سوءظن برحذر داشته و سنگینی مضامین را ناشی از ژرفای باطن آن دانسته است. او به‌خصوص یادآور می‌شود که این خطبه در تنزیه خالق، به اندازه‌ای پیش رفته که احدی از خلایق را طاقت آن نیست.<ref>ص 166</ref> وی در اثنای کتاب، بارها به‌نکاتی از خطبه ـ به‌ویژه دربارۀ گستره علم امام(ع) ـ توجه کرده است.<ref>ص 122، 136،140</ref>


به هر روی، برسی گمان داشته است که خوانندۀ خطبه، نسبت به مضامین‌ آن سوء ظنی پیدا کند، اما او را از این سوءظن برحذر داشته و سنگینی مضامین را ناشی از ژرفای باطن آن دانسته است. او به‌خصوص یادآور می‌شود که این خطبه در تنزیه خالق، به‌اندازه‌ای پیش رفته که احدی از خلایق را طاقت آن نیست.<ref>ص ۱۶۶</ref> وی در اثنای کتاب، بارها به‌نکاتی از خطبه به‌ویژه دربارۀ گستره علم امام(ع) توجه کرده است.<ref>ص ۱۲۲، ۱۳۶،۱۴۰</ref>


==خلط درباره این خطبه==
==خلط درباره این خطبه==
[[آقا بزرگ تهرانی]] این گمان را مطرح کرده که خطبۀ تطنجیه،‌‌ همان خطبۀ اقالیم مورد اشارۀ [[ابن شهر آشوب]] در کتاب [[مناقب آل ابی طالب|مناقب]] است، <ref> ج۷، ص ۱۹۹، ۲۰۱-۲۰۲؛ ابن شهر آشوب، ج ۲، ص ۴۷ </ref> اما مضامین مورد اشاره در مناقب به نقل خطبۀ اقالیم، غالباً در خطبۀ تطنجیه دیده نمی‌شوند. <ref> پاکتچی، ۲۹ </ref>
[[آقا بزرگ تهرانی]] این گمان را مطرح کرده که خطبۀ تطنجیه، همان خطبۀ اقالیم مورد اشارۀ [[ابن شهر آشوب]] در کتاب [[مناقب آل ابی طالب|مناقب]] است،<ref> ج۷، ص ۱۹۹، ۲۰۱-۲۰۲؛ ابن شهر آشوب، ج ۲، ص ۴۷ </ref> اما مضامین مورد اشاره در مناقب به نقل خطبۀ اقالیم، غالباً در خطبۀ تطنجیه دیده نمی‌شوند.<ref> پاکتچی، ۲۹ </ref>


خلطی نیز میان خطبۀ تطنجیه و خطبۀ فخار (افتخار) در گزارش برسی رخ داده است. <ref> ص ۱۲۲؛ پاکتچی، ۲۶-۲۷ </ref>
خلطی نیز میان خطبۀ تطنجیه و خطبۀ فخار (افتخار) در گزارش برسی رخ داده است.<ref> ص ۱۲۲؛ پاکتچی، ۲۶-۲۷ </ref>


==دیدگاه‌های علما==
==دیدگاه‌های علما==
درواقع با صرف‌نظر از هبةالله موسوی و بُرسی که شخصیت‌هایی ویژه در میان [[امامیه]] بوده‌اند، خطبۀ تطنجیه تا [[قرن سیزدهم]] قمری نزد امامیه مورد توجه قرار نگرفته است.
درواقع با صرف‌نظر از هبةالله موسوی و بُرسی که شخصیت‌هایی ویژه در میان [[امامیه]] بوده‌اند، خطبۀ تطنجیه تا [[قرن سیزدهم]] قمری نزد امامیه مورد توجه قرار نگرفته است.


در دورۀ [[صفویه]]، [[فیض کاشانی]]، نسبت این خطبه به حضرت را تأیید کرده، <ref> ص ۴۰۹ </ref> در حالی که [[علامه مجلسی]] با وجود وقوف بر کتاب بُرسی، این خطبه را در [[بحارالانوار]] نیاورده و دربارۀ آن سکوت کرده است.
در دورۀ [[صفویه]]، [[فیض کاشانی]]، نسبت این خطبه به حضرت را تأیید کرده،<ref> ص ۴۰۹ </ref> در حالی که [[علامه مجلسی]] با وجود وقوف بر کتاب بُرسی، این خطبه را در [[بحارالانوار]] نیاورده و دربارۀ آن سکوت کرده است.


[[سید کاظم رشتی|سیدکاظم رشتی]] از [[شیخیه]]، در حدود سال ۱۲۳۲ق<ref>آقابزرگ، ج۷، ص۲۰۱</ref> این خطبه را زمینه مناسبی برای پی‌جویی اندیشه‌های خود یافته و شرحی مبسوط بر آن نوشته است. <ref> برای نقد: شعرانی، ج۲، ص۱۲۰</ref>
[[سید کاظم رشتی|سیدکاظم رشتی]] از [[شیخیه]]، در حدود سال ۱۲۳۲ق<ref>آقابزرگ، ج۷، ص۲۰۱</ref> این خطبه را زمینه مناسبی برای پی‌جویی اندیشه‌های خود یافته و شرحی مبسوط بر آن نوشته است.<ref> برای نقد: شعرانی، ج۲، ص۱۲۰</ref>


[[میرزای قمی]] (د ۱۲۳۲ق)، نسبت این خطبه و امثال آن را به علی (ع) نفی کرده است. <ref> ص ۷۸۶ </ref>
[[میرزای قمی]] (د ۱۲۳۲ق)، نسبت این خطبه و امثال آن را به علی(ع) نفی کرده است.<ref> ص ۷۸۶ </ref>


نزدیک به یک قرن بعد، [[حائری یزدی]] (د ۱۳۳۳ق) در الزام الناصب، این خطبه را بیشتر از حیث مضامینش در [[علائم ظهور|علامات ظهور]] مورد توجه قرار داده و در کتاب خود نقل کرده است. <ref> ج۲، ۲۴۲ </ref>
نزدیک به یک قرن بعد، [[حائری یزدی]] (د ۱۳۳۳ق) در الزام الناصب، این خطبه را بیشتر از حیث مضامینش در [[علائم ظهور|علامات ظهور]] مورد توجه قرار داده و در کتاب خود نقل کرده است.<ref> ج۲، ۲۴۲ </ref>
 
در کتاب [[الانوار الالهیه]] آمده است این خطبه از طریق معتبری به اثبات نرسیده‌، اگرچه مشتمل بر امور و مطالب و مضامینی هست که در بعضی روایات، وارد شده است. <ref> تبریزی، ص۹۷.</ref>


در کتاب [[الانوار الالهیه]] آمده است این خطبه از طریق معتبری به اثبات نرسیده‌، اگرچه مشتمل بر امور و مطالب و مضامینی هست که در بعضی روایات، وارد شده است.<ref> تبریزی، ص۹۷.</ref>
== پانویس ==
== پانویس ==
{{پانویس|اندازه=ریز|5}}
{{پانویس|اندازه=ریز|۵}}
 
 
== منابع ==
== منابع ==
{{ستون-شروع}}
{{ستون-شروع}}
Automoderated users، confirmed، مدیران، templateeditor
۶٬۰۷۱

ویرایش