پرش به محتوا

تطنجیه: تفاوت میان نسخه‌ها

۵۶ بایت حذف‌شده ،  ‏۵ مارس ۲۰۱۴
بدون خلاصۀ ویرایش
imported>Smnazem
بدون خلاصۀ ویرایش
imported>Smnazem
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۷: خط ۱۷:
==تاریخچه نقل==
==تاریخچه نقل==


کهن‌ترین اشاره به این خطبه، نقل حکایت پایانی خطبه است که هبةالله موسوی در 703ق/1304م در المجموع الرائق، جای داده است (1/452). تنها نقل کهن از این خطبه در ضمن مشارق انوارالیقین حافظ رجب برسی آمده است (ص 166-170). موسوی توضیحی دربارۀ خطبه نیفزوده است.
کهن‌ترین اشاره به این خطبه، نقل حکایت پایانی خطبه است که هبةالله موسوی در 703ق/1304م در المجموع الرائق، جای داده است. (1/452) تنها نقل کهن از این خطبه در ضمن مشارق انوارالیقین حافظ رجب برسی آمده است.(ص 166-170)




==محل ایراد خطبه==
==محل ایراد خطبه==


برسی بی‌آنکه سندی یا حتى یادی از راوی خطبه آورد، تصریح نموده که ایراد خطبه در جایی میان کوفه و مدینه بوده است (ص 166) و اینکه جابر (ظاهراً جابربن عبدالله انصاری) در طی خطبه مخاطب خاص حضرت بوده، و پس از پایان خطبه، از حضرت پرسشی کرده است (نک‌ : برسی، 168، 170). در متن خطبه با اشاراتی، زمان خطبه به اندکی پس از جنگ صفین بازگردانده شده، و در آن از انتقام کشتگان صفین چون عماربن یاسر و اویس قرنی سخن به میان آمده است («الخطبة»، 168). شخصیتی که به نام ابن صویرمه در اثنای خطبه برخاسته، و گفته‌های حضرت را تأیید کرده است (همانجا)، شخصیتی قابل شناسایی در شمار اصحاب حضرت نیست.
برسی بی‌آنکه سندی یا حتى یادی از راوی خطبه آورد، تصریح نموده که ایراد خطبه در جایی میان کوفه و مدینه بوده است (ص 166) و اینکه جابر(ظاهراً جابربن عبدالله انصاری) در طی خطبه مخاطب خاص حضرت بوده، و پس از پایان خطبه، از حضرت پرسشی کرده است.(نک‌ : برسی، 168، 170)
 
در متن خطبه با اشاراتی، زمان خطبه به اندکی پس از جنگ صفین بازگردانده شده و در آن از انتقام کشتگان صفین چون عماربن یاسر و اویس قرنی سخن به میان آمده است.(«الخطبة»، 168)
 
شخصیتی که به نام ابن صویرمه در اثنای خطبه برخاسته، و گفته‌های حضرت را تأیید کرده است،(همانجا) شخصیتی قابل شناسایی در شمار اصحاب حضرت نیست.




==محتوا==
==محتوا==


آغاز خطبه با بخش «خلق عالم» از خطبۀ نخست نهج‌البلاغه قرابت بسیاری دارد؛ بیشتر تعبیرات با جمله‌بندی دیگری، کاملاً متأثر از آیات قرآنی است و بر باورهای رسمی تکیه دارد. سخن از «طلسم» حلقۀ ارتباط میان بخش آغازین خطبه و مباحث رازآلود بدنۀ خطبه است(«الخطبة»، 166) و از آن پس، با ورود به بحث از «تطنجین»، خطبه ویژگی منحصر خود را می‌یابد. مضمون اصلی خطبه، گسترۀ دانش حضرت علی(ع) است و به‌خصوص به دانایی برتر آن حضرت نسبت به کائنات و نسبت به رخدادهای گذشته و آینده تکیه دارد. به همین مناسبت، مضامین گسترده‌ای در کیهان‌شناسی و کیهان‌زایی، اخبار گذشتگان و وقایع مربوط به آخرالزمان آمده است.
آغاز خطبه با بخش "خلق عالم" از خطبۀ نخست نهج‌البلاغه قرابت بسیاری دارد؛ بیشتر تعبیرات با جمله‌بندی دیگری، کاملاً متأثر از آیات قرآنی است و بر باورهای رسمی تکیه دارد.
 
سخن از "طلسم" حلقه ارتباط میان بخش آغازین خطبه و مباحث رازآلود بدنه خطبه است(«الخطبة»، 166) و از آن پس، با ورود به بحث از "تطنجین"، خطبه ویژگی منحصر خود را می‌یابد.
 
مضمون اصلی خطبه، گسترۀ دانش حضرت علی(ع) است و به‌خصوص به دانایی برتر آن حضرت نسبت به کائنات و نسبت به رخدادهای گذشته و آینده تکیه دارد. به همین مناسبت، مضامین گسترده‌ای در کیهان‌شناسی و کیهان‌زایی، اخبار گذشتگان و وقایع مربوط به آخرالزمان آمده است.




==ویژگی خطبه==
==ویژگی خطبه==


این خطبه را باید در کنار خطبه‌هایی مشابه مانند خطبةالبیان، خطبۀ افتخار، خطبه لؤلؤه و خطبۀ اقالیم قرار داد که همگی در طیفی از مضامین، بیش و کم به آنچه در سده‌های 3-5 ق، اندیشه‌های غالیانه دانسته می‌شده، ارتباط دارند (نک‌ : پاکتچی، 26-30؛ نیز نک‌ : خطبةالبیان، سراسر اثر). در خطبۀ تطنجیه، برخی عبارات چون «منم آنکه ادریس را به جایگاهی برین برآورد» («الخطبة»، 168) در مقایسه با آیۀ 57 سورۀ مریم (19)، یا تعبیر «منم اول، منم آخر، منم ظاهر و منم باطن» («الخطبة»، همانجا) در مقایسه با آیۀ 3 سورۀ حدید (57) و نسبت دادن هلاک امم پیشین به خود (نک‌ : «الخطبة»، 167) در مقایسه با آیات متعدد قرآنی، نشان می‌دهد که دست کم طیفی از عبارات این خطبه، مرتبط با اندیشه‌های غالیانه بوده است.
این خطبه را باید در کنار خطبه‌هایی مشابه مانند خطبةالبیان، خطبه افتخار، خطبه لؤلؤه و خطبه اقالیم قرار داد که همگی در طیفی از مضامین، کم و بیش به آنچه در قرن های 3 تا 5 هجری قمری، اندیشه‌های غالیانه دانسته می‌شده، ارتباط دارند.(نک‌ : پاکتچی، 26-30؛ نیز نک‌ : خطبةالبیان، سراسر اثر)


تصویر ارائه شده در برخی از عبارات خطبه از آفرینش، مانند این عبارت که «منم سازندۀ اقالیم به امر دانای خردمند، منم کلمه‌ای که امور بدان انجام پذیرد و دهرها بگذرند..(همان، 169)، قابل مقایسه با اندیشۀ «صانع» در رتبه‌ای پس از خدای متعال نزد غنوصیان، و رابطی میان اندیشۀ غنوصی صانع، با اندیشۀ مسیحی کلمه (لوگوس1) می‌تواند بود.
در خطبۀ تطنجیه، برخی عبارات مثل: "'''منم آنکه ادریس را به جایگاهی برین برآورد.'''" («الخطبة»، 168) در مقایسه با آیه57 سورۀ مریم (19)، یا تعبیر: "'''منم اول، منم آخر، منم ظاهر و منم باطن.'''" («الخطبة»، همانجا) در مقایسه با آیه 3 سورۀ حدید (57) و نسبت دادن هلاک امم پیشین به خود(نک‌ : «الخطبة»، 167) در مقایسه با آیات متعدد قرآنی، نشان می‌دهد که دست کم طیفی از عبارات این خطبه، مرتبط با اندیشه‌های غالیانه بوده است.


تعبیرهایی مانند آنکه «منم صاحب ازلیت اول» (همان، 168) و در سخن از رابطۀ خود با پیامبر(ص)، تعبیر اینکه «او دانش خود را به من آموخت و من دانش خود را به او آموختم» (همان، 167در نقاط اوج خطبه دیده می‌شود. با این وصف، در پایان خطبه، این تعبیر که «علی نور مخلوق و عبد مرزوق است» (همان، 170)، با التفات از ضمیر متکلم به ذکر نام خود، بار دیگر درصدد تأکید برآن است که برداشت الوهیت در ذهن شنونده یا خواننده، زدوده شود.
تصویر ارائه شده در برخی از عبارات خطبه از آفرینش، مانند این عبارت که: "'''منم سازندۀ اقالیم به امر دانای خردمند، منم کلمه‌ای که امور بدان انجام پذیرد و دهرها بگذرند... .'''"(همان، 169قابل مقایسه با اندیشه "صانع" در رتبه‌ای پس از خدای متعال نزد غنوصیان، و رابطی میان اندیشه غنوصی صانع، با اندیشه مسیحی کلمه(لوگوس1) می‌تواند بود.


رازگرایی، بر بدنۀ اصلی خطبه حاکم است و کاربرد تعبیرهای نامأنوس مانند منم طیرثا، منم جانبوثا، منم بارحلون و منم علیوثوثا (همان، 169) که به واژه‌هایی سریانی می‌ماند، نامیدن درکه‌ای در قعر جهنم به «عمقیوس» (همانجا) و استفاده از تعبیر کلیدی، اما دشوار فهم «تطنج» (همان، 166-167) نمودی از این رازگرایی است. تعبیر «طلوع بهرام و کیوان» (همان، 169) با نامهای فارسی این دو ستاره و نه نام عربی، از ویژگیهای قابل توجه در زبان خطبه است.
تعبیرهایی مانند آنکه: "'''منم صاحب ازلیت اول.'''"(همان، 168) و در سخن از رابطه خود با پیامبر(ص)، تعبیر اینکه: "'''او دانش خود را به من آموخت و من دانش خود را به او آموختم.'''"(همان، 167)، در نقاط اوج خطبه دیده می‌شود.
تعبیر «هفت جزیره» برای تقسیمات زمین در این خطبه (همانجا) موجب می‌شود که این خطبه در شمار نادر نمونه‌هایی در فرهنگ اسلامی قرار گیرد که به گونه‌ای به اندیشۀ هندی «هفت جزیره» (سپته دویپه2) ناظر بوده است (قس: بیرونی، 191-212؛ نیز نک‌ : پاکتچی، 20).


دشوار است بتوان ارتباط مستقیمی میان آموزه‌های این خطبه با افکار اسماعیلیه جست‌وجو کرد، اما باید توجه داشت که آموزه‌هایی چون استفاده از تعبیر «جزایر» برای تقسیمات زمین، بحث از «دَور و کَور» («الخطبة»، 168) و برخی مضامین مربوط به کیهان‌زایی با اندیشه‌های آنان پیوند دارد(قس: ه‌ د، 8/687-689).
با این وصف، در پایان خطبه، این تعبیر که" "'''علی نور مخلوق و عبد مرزوق است.'''"(همان، 170)، با التفات از ضمیر متکلم به ذکر نام خود، بار دیگر درصدد تأکید برآن است که برداشت الوهیت در ذهن شنونده یا خواننده، زدوده شود.


به هر روی، برسی گمان داشته است که خوانندۀ خطبه، نسبت به مضامین‌آن سوءظنی پیدا کند، اما او را از این سوءظن برحذر داشته، و سنگینی مضامین را ناشی از ژرفای باطن آن دانسته است. او به‌خصوص یادآور می‌شود که این خطبه در تنزیه خالق، به اندازه‌ای پیش رفته که احدی از خلایق را طاقت آن نیست(ص 166). وی در اثنای کتاب، بارها به‌نکاتی از خطبه ــ به‌ویژه دربـارۀ گستره علم امـام(ع) ــ توجه کرده است (ص 122، 136،140).
رازگرایی، بر بدنه اصلی خطبه حاکم است و کاربرد تعبیرهای نامأنوس مانند منم طیرثا، منم جانبوثا، منم بارحلون و منم علیوثوثا(همان، 169) که به واژه‌هایی سریانی می‌ماند، نامیدن درکه‌ای در قعر جهنم به "عمقیوس"(همانجا) و استفاده از تعبیر کلیدی، اما دشوار فهم "تطنج"(همان، 166-167) نمودی از این رازگرایی است.
 
تعبیر "طلوع بهرام و کیوان"(همان، 169) با نامهای فارسی این دو ستاره و نه نام عربی، از ویژگیهای قابل توجه در زبان خطبه است.
 
تعبیر "هفت جزیره" برای تقسیمات زمین در این خطبه(همانجا) موجب می‌شود که این خطبه در شمار نادر نمونه‌هایی در فرهنگ اسلامی قرار گیرد که به گونه‌ای به اندیشه هندی "هفت جزیره"(سپته دویپه2) ناظر بوده است.(قس: بیرونی، 191-212؛ نیز نک‌ : پاکتچی، 20).
 
دشوار است بتوان ارتباط مستقیمی میان آموزه‌های این خطبه با افکار اسماعیلیه جست‌وجو کرد، اما باید توجه داشت که آموزه‌هایی چون استفاده از تعبیر "جزایر" برای تقسیمات زمین، بحث از "دَور و کَور"(«الخطبة»، 168) و برخی مضامین مربوط به کیهان‌زایی با اندیشه‌های آنان پیوند دارد.(قس: ه‌ د، 8/687-689)
 
به هر روی، برسی گمان داشته است که خوانندۀ خطبه، نسبت به مضامین‌ آن سوء ظنی پیدا کند، اما او را از این سوءظن برحذر داشته، و سنگینی مضامین را ناشی از ژرفای باطن آن دانسته است. او به‌خصوص یادآور می‌شود که این خطبه در تنزیه خالق، به اندازه‌ای پیش رفته که احدی از خلایق را طاقت آن نیست.(ص 166) وی در اثنای کتاب، بارها به‌نکاتی از خطبه ـ به‌ویژه دربارۀ گستره علم امام(ع) ـ توجه کرده است.(ص 122، 136،140)




==خلط درباره این خطبه==
==خلط درباره این خطبه==


آقابزرگ طهرانی این گمان را مطرح کرده که خطبۀ تطنجیه، همان خطبۀ اقالیم مورد اشارۀ ابن شهر آشوب در کتاب مناقب است(7/199، 201-202؛ قس: ابن شهر آشوب، 2/47)، اما مضامین مورد اشاره در مناقب به نقل خطبۀ اقالیم، غالباً در خطبۀ تطنجیه دیده نمی‌شوند (نک‌ : پاکتچی، 29). خلطی نیز میان خطبۀ تطنجیه و خطبۀ فخار (افتخار) در گزارش برسی رخ داده است (نک‌ : ص 122؛ قس: پاکتچی، 26-27).
آقابزرگ طهرانی این گمان را مطرح کرده که خطبۀ تطنجیه، همان خطبۀ اقالیم مورد اشارۀ ابن شهر آشوب در کتاب مناقب است،(7/199، 201-202؛ قس: ابن شهر آشوب، 2/47) اما مضامین مورد اشاره در مناقب به نقل خطبۀ اقالیم، غالباً در خطبۀ تطنجیه دیده نمی‌شوند.(نک‌ : پاکتچی، 29)
 
خلطی نیز میان خطبۀ تطنجیه و خطبۀ فخار(افتخار) در گزارش برسی رخ داده است.(نک‌ : ص 122؛ قس: پاکتچی، 26-27)




==نگاه علماء==
==نگاه علماء==


درواقع با صرف‌نظر از هبةالله موسوی و برسی که شخصیتهایی ویژه در میان امامیه بوده‌اند، خطبۀ تطنجیه تا سد‌ۀ 13ق نزد امامیه مورد توجه قرار نگرفته است. در دورۀ صفویه، فیض کاشانی، نسبت این خطبه به حضرت را تأیید کرده (ص 409)، در حالی که علامۀ مجلسی با وجود وقوف بر کتاب برسی، این خطبه را در بحارالانوار نیاورده، و دربارۀ آن سکوت کرده است.
درواقع با صرف‌نظر از هبةالله موسوی و برسی که شخصیتهایی ویژه در میان امامیه بوده‌اند، خطبۀ تطنجیه تا قرن سیزدهم قمری نزد امامیه مورد توجه قرار نگرفته است.


سیدکاظم رشتی از شیخیه، در حدود سال 1232ق/1817م (آقابزرگ، 7/201) این خطبه را زمینۀ مناسبی برای پی‌جویی اندیشه‌های خود یافته، و شرحی مبسوط بر آن نوشته است (برای نقدی بر آن، نک‌ : شعرانی، 2/120).
در دورۀ صفویه، فیض کاشانی، نسبت این خطبه به حضرت را تأیید کرده،(ص 409) در حالی که علامه مجلسی با وجود وقوف بر کتاب برسی، این خطبه را در بحارالانوار نیاورده، و دربارۀ آن سکوت کرده است.


میرزای قمی (د 1232ق)، نسبت این خطبه و امثال آن را به علی(ع) نفی کرده است. (ص 786).
سیدکاظم رشتی از شیخیه، در حدود سال 1232ق(آقابزرگ، 7/201) این خطبه را زمینه مناسبی برای پی‌جویی اندیشه‌های خود یافته، و شرحی مبسوط بر آن نوشته است.(برای نقدی بر آن، نک‌ : شعرانی، 2/120)


نزدیک به یک قرن بعد، حائری یزدی (د 1333ق) در الزام الناصب، این خطبه را بیشتر از حیث مضامینش در علامات ظهور مورد توجه قرار داده و در کتاب خود نقل کرده است.(2/242)
میرزای قمی(د 1232ق)، نسبت این خطبه و امثال آن را به علی(ع) نفی کرده است. (ص 786)
 
نزدیک به یک قرن بعد، حائری یزدی(د 1333ق) در الزام الناصب، این خطبه را بیشتر از حیث مضامینش در علامات ظهور مورد توجه قرار داده و در کتاب خود نقل کرده است.(2/242)


در كتاب الانوار الالهيه آمده است  این خطبه از طريق معتبری به اثبات نرسيده‌، اگرچه مشتمل بر امور و مطالب و مضامينی هست كه در بعضي روايات، وارد شده است.(تبريزي، بي‌تا: ص97)
در كتاب الانوار الالهيه آمده است  این خطبه از طريق معتبری به اثبات نرسيده‌، اگرچه مشتمل بر امور و مطالب و مضامينی هست كه در بعضي روايات، وارد شده است.(تبريزي، بي‌تا: ص97)


== پانویس ==
== پانویس ==
کاربر ناشناس