Automoderated users، confirmed، مدیران، templateeditor
۶٬۲۱۵
ویرایش
imported>Rezataran بدون خلاصۀ ویرایش |
جزبدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
'''حِسبه'''، از | '''حِسبه'''، از تشکیلات اداری و دینی در حکومتهای اسلامی ناظر بر امور اقتصادی، اجتماعی، مذهبی و بهداشتی. | ||
این تشکیلات در ارتباط مستقیم با [[امر به معروف]] و [[نهی از منکر]] بوده است. درباره منشأ نهاد حسبه، برخی آن را برگرفته از سازمانهای مشابه رومی و ساسانی و عدهای آن را دارای اصل اسلامی میدانند. اما به هر حال چه حسبه را سازمانی اصیل و چه برگرفته از نظامهای دیگر بدانیم، تحول و گسترش آن کار مسلمانان و حاصل ناگزیر توسعه نظام دیوانسالاری بوده است. | این تشکیلات در ارتباط مستقیم با [[امر به معروف]] و [[نهی از منکر]] بوده است. درباره منشأ نهاد حسبه، برخی آن را برگرفته از سازمانهای مشابه رومی و ساسانی و عدهای آن را دارای اصل اسلامی میدانند. اما به هر حال چه حسبه را سازمانی اصیل و چه برگرفته از نظامهای دیگر بدانیم، تحول و گسترش آن کار مسلمانان و حاصل ناگزیر توسعه نظام دیوانسالاری بوده است. | ||
با این همه، حسبه و محتسب همواره وضع یکسانی نداشتهاند و تحتتأثیر جریانهای سیاسی و اجتماعی و دخالتهای فردی و قابلیتهای محتسب، کارکرد نهاد حسبه نیز دستخوش دگرگونیهایی میشده است. این دگرگونیها و تحولات کمابیش از طریق مطالعه سرگذشت و رفتار محتسبان | با این همه، حسبه و محتسب همواره وضع یکسانی نداشتهاند و تحتتأثیر جریانهای سیاسی و اجتماعی و دخالتهای فردی و قابلیتهای محتسب، کارکرد نهاد حسبه نیز دستخوش دگرگونیهایی میشده است. این دگرگونیها و تحولات کمابیش از طریق مطالعه سرگذشت و رفتار محتسبان در حدّی که در منابع بدانها اشاره شده قابل ردیابی است. | ||
==مباحث | ==مباحث کلی== | ||
===تعریف=== | ===تعریف=== | ||
واژه حِسْبَه | واژه حِسْبَه یکی از مصدرهای فعل حَسَبَ و نیز اسم مصدر از احتساب است. حسبه و احتساب، که معمولا به جای یکدیگر به کار میروند، معانی لغوی گوناگونی دارند که از میان آنها دو معنی با اصطلاح حسبه پیوند دارد:<ref>رجوع کنید به جوهری؛ ابنمنظور؛ فیروزآبادی، ذیل «حسب».</ref> | ||
# | # یکی احتساب به معنای شمردن و حساب کردن. | ||
# | # معنای دوم احتساب، زشت شمردن است. حسبه نیز علاوه بر شمردن و حساب کردن، به معنای تدبیر بهکار رفته است. | ||
تعریفهای گوناگونِ اصطلاح حسبه را میتوان به دو گروه طبقهبندی کرد:در گروه اول حسبه از منظر فقهی و در گروه دوم از منظر اداری و کارکردی تعریف شده است. | تعریفهای گوناگونِ اصطلاح حسبه را میتوان به دو گروه طبقهبندی کرد:در گروه اول حسبه از منظر فقهی و در گروه دوم از منظر اداری و کارکردی تعریف شده است. | ||
::۱. منظر فقهی: | ::۱. منظر فقهی: | ||
بیشتر تعاریف حسبه بر مبنای دیدگاه اول شکل گرفتهاند وبیتردید ماوردی (متوفی ۴۵۰) را میتوان مبتکر تعریف فقهی حسبه دانست که در ارتباط با [[امر به معروف]] و [[نهی از منکر]] بوده است.<ref>ماوردی، | بیشتر تعاریف حسبه بر مبنای دیدگاه اول شکل گرفتهاند وبیتردید ماوردی (متوفی ۴۵۰) را میتوان مبتکر تعریف فقهی حسبه دانست که در ارتباط با [[امر به معروف]] و [[نهی از منکر]] بوده است.<ref>ماوردی، ص۳۹۱؛ نیز رجوع کنید به ابنابییعلی، ص۲۸۴، که عینآ همین عبارت را آورده است.</ref> این تعریف، مورد استقبال نویسندگان پس از ماوردی قرار گرفته است؛ از جمله غزالی (متوفی ۵۰۵)،<ref>غزالی، ج ۲، ص۳۳۹.</ref> شیزری (متوفی ۵۸۹)<ref>شیزری، ص۶.</ref>، ابناِخْوه (متوفی ۷۲۹)،<ref>ابناِخْوه، ص۵۱.</ref> [[ابن تیمیه]] (متوفی ۷۲۸).<ref>ابن تیمیه، مجموع الفتاوی، ج ۱۶، جزء۲۸، ص۳۲، ۳۴؛ نیز رجوع کنید به ابنقیم جوزیه، ص۲۳۹۲۴۰.</ref> | ||
::۲. از منظر کارکرد | ::۲. از منظر کارکرد | ||
در دیدگاه گروه دوم، حسبه و احتساب به عنوان علمی از مجموعه علوم اسلامی ردهبندی و تقریباً معادل علم مدیریت شهر اسلامی تلقی شده و محتسب که مجری قوانین شرعی و عرفی در میان شهروندان است، بر امور جاری، اعم از روابط اقتصادی و معاملات میان افراد و مناسبات اجتماعی و اخلاقی، نظارت دارد و با امر به معروف و نهی از منکر، که از پشتوانه قدرت حکومت برخوردار است، مانع از بروز ناهنجاریهای اجتماعی میشود. طاشکوپریزاده (متوفی ۹۶۸)<ref>طاشکوپریزاده، ج ۱، ص۳۹۳.</ref> و حاجیخلیفه (متوفی ۱۰۶۷)<ref>حاجیخلیفه، ج ۱، ستون | در دیدگاه گروه دوم، حسبه و احتساب به عنوان علمی از مجموعه علوم اسلامی ردهبندی و تقریباً معادل علم مدیریت شهر اسلامی تلقی شده و محتسب که مجری قوانین شرعی و عرفی در میان شهروندان است، بر امور جاری، اعم از روابط اقتصادی و معاملات میان افراد و مناسبات اجتماعی و اخلاقی، نظارت دارد و با امر به معروف و نهی از منکر، که از پشتوانه قدرت حکومت برخوردار است، مانع از بروز ناهنجاریهای اجتماعی میشود. طاشکوپریزاده (متوفی ۹۶۸)<ref>طاشکوپریزاده، ج ۱، ص۳۹۳.</ref> و حاجیخلیفه (متوفی ۱۰۶۷)<ref>حاجیخلیفه، ج ۱، ستون ۱۵۱۶.</ref> از جمله این گروه هستند. | ||
==حسبهنگاری== | ==حسبهنگاری== | ||
خط ۲۵: | خط ۲۵: | ||
===رویکرد فقهی=== | ===رویکرد فقهی=== | ||
مؤلفانی که حسبه را منصبی مذهبی | مؤلفانی که حسبه را منصبی مذهبی اداری تلقی کردهاند، بر پایهاندیشههای فقهی، کتابهایی تألیف کردهاند که به مثابه راهنمایی عملی برای دست اندر کاران حسبه بوده است. در این آثار، بهجای مباحث نظری، بیشتر از نظارت عملی بر اصناف و حرفههای گوناگون سخن رفته و راههای کشف تقلب و تدلیس پیشهوران، تاجران و بازاریان نشان داده شده است. | ||
کهنترین رساله در سرزمینهای شرق اسلامی در این حوزه، کتاب الاحتسابِ [[حسن اطروش|حسن اُطروش]] (متوفی ۳۰۴ق)، ملقب به ناصرکبیر، والی علوی [[طبرستان]]، است. وی که علاوه بر مقام فقهی به حکومت نیز دست یافت، نظام حسبت دینی را، به تأثیر از الگوی حسبت در مرکز خلافت عباسیان، در طبرستان برپا کرد. | کهنترین رساله در سرزمینهای شرق اسلامی در این حوزه، کتاب الاحتسابِ [[حسن اطروش|حسن اُطروش]] (متوفی ۳۰۴ق)، ملقب به ناصرکبیر، والی علوی [[طبرستان]]، است. وی که علاوه بر مقام فقهی به حکومت نیز دست یافت، نظام حسبت دینی را، به تأثیر از الگوی حسبت در مرکز خلافت عباسیان، در طبرستان برپا کرد. | ||
خط ۳۸: | خط ۳۸: | ||
===امر به معروف و نهی از منکر=== | ===امر به معروف و نهی از منکر=== | ||
ماوردی، نظریهپرداز مشهور [[فقه]] سیاسی اهل سنّت، مسئولیت اجرای وظیفه امر به معروف و نهی از منکر را از شئون محتسب و تشکیلات حسبه دانست. در نظریه او، محتسب کارگزاری است که وجدان جامعه اسلامی به او سپرده شده و حوزه صلاحیت او امور دینی و اجتماعی و تجاری و بهداشتی و غیره است. او باید مراقب باشد که شهروندان آداب دینی خود را درست انجام دهند و مرتکب محرّمات نشوند.<ref>رجوع کنید به | ماوردی، نظریهپرداز مشهور [[فقه]] سیاسی اهل سنّت، مسئولیت اجرای وظیفه امر به معروف و نهی از منکر را از شئون محتسب و تشکیلات حسبه دانست. در نظریه او، محتسب کارگزاری است که وجدان جامعه اسلامی به او سپرده شده و حوزه صلاحیت او امور دینی و اجتماعی و تجاری و بهداشتی و غیره است. او باید مراقب باشد که شهروندان آداب دینی خود را درست انجام دهند و مرتکب محرّمات نشوند.<ref>رجوع کنید به ص۳۹۱۳۹۲؛ نیز رجوع کنید به لمتون، ص۳۱۱.</ref> | ||
پس از ماوردی، غزالی از دیدگاه جدیدی به این مسئله پرداخته است. او امر و نهی را با واژه حسبه و همخانوادههای آن بهکار برده و در تقسیمبندی چهارگانه در کتاب احیاء علومالدین، حسبه را در «رُبع عادات» قرار داده است (یعنی در کنار مباحث خوراک و پوشاک و ازدواج و کسب و معیشت) تا نشان دهد امر و نهی از مباحث روزمره فقهی و وظیفهای همگانی است. غزالی با آنکه این وظیفه را بر همه مسلمانان واجب و تارک آن را گناهکار دانسته، به فرد اجازه داده است تا با اندرز دادن، توصیه لفظی و با عمل، به این وظیفه واجب بپردازد، ولی بهکار بردن سلاح بر ضد فاعلِ منکر را از بیم ایجاد اختلاف در نظم جامعه، قبیح دانسته و ترجیح داده است که این مرحله از نهی از منکر به دستور سلطان باشد.<ref>رجوع کنید به ج ۲، | پس از ماوردی، غزالی از دیدگاه جدیدی به این مسئله پرداخته است. او امر و نهی را با واژه حسبه و همخانوادههای آن بهکار برده و در تقسیمبندی چهارگانه در کتاب احیاء علومالدین، حسبه را در «رُبع عادات» قرار داده است (یعنی در کنار مباحث خوراک و پوشاک و ازدواج و کسب و معیشت) تا نشان دهد امر و نهی از مباحث روزمره فقهی و وظیفهای همگانی است. غزالی با آنکه این وظیفه را بر همه مسلمانان واجب و تارک آن را گناهکار دانسته، به فرد اجازه داده است تا با اندرز دادن، توصیه لفظی و با عمل، به این وظیفه واجب بپردازد، ولی بهکار بردن سلاح بر ضد فاعلِ منکر را از بیم ایجاد اختلاف در نظم جامعه، قبیح دانسته و ترجیح داده است که این مرحله از نهی از منکر به دستور سلطان باشد.<ref>رجوع کنید به ج ۲، ص۳۳۳۳۳۹، ۳۴۳، ۳۶۱.</ref> | ||
نویسندگان بعدی بیشتر دنبالهرو نظریات ماوردی و غزالی بودهاند.<ref>برای نمونه رجوع کنید به فضلاللّه بن روزبهان، | نویسندگان بعدی بیشتر دنبالهرو نظریات ماوردی و غزالی بودهاند.<ref>برای نمونه رجوع کنید به فضلاللّه بن روزبهان، ص۱۷۵۱۹۹.</ref> در این میان ابنتیمیه و شاگردش، [[ابن قیم جوزیه]]، به سبب اندیشههای سلفیگرایانه، سعی داشتند مفهوم امر به معروف و نهی از منکر را گسترش و این وظیفه دینی را به همه ارکان حکومتی سرایت دهند.<ref>مانند السیاسة الشرعیة، الامر بالمعروف و النهی عن المنکر، و الحسبة فی الاسلام؛ برای نمونه رجوع کنید به ابنتیمیه، الحسبة فی الاسلام، ص۷ ۸.</ref> | ||
==اصل حسبه== | ==اصل حسبه== | ||
درباره منشأ نهاد حسبه، برخی آن را برگرفته از سازمانهای مشابه رومی و ساسانی و عدهای آن را دارای اصل اسلامی میدانند.<ref>رجوع کنید به سهام مصطفی ابوزید، | درباره منشأ نهاد حسبه، برخی آن را برگرفته از سازمانهای مشابه رومی و ساسانی و عدهای آن را دارای اصل اسلامی میدانند.<ref>رجوع کنید به سهام مصطفی ابوزید، ص۴۹۵۳؛ سامرایی، ص۳۰۶ ۳۰۷؛ کاهن، ص۳۲۴۳۲۵.</ref> چه حسبه را سازمانی اصیل و چه برگرفته از نظامهای دیگر بدانیم، تحول و گسترش آن کار مسلمانان و حاصل ناگزیر توسعه نظام دیوانسالاری بوده است. | ||
با این همه، حسبه و محتسب همواره وضع یکسانی نداشتهاند و تحتتأثیر جریانهای سیاسی و اجتماعی و دخالتهای فردی و قابلیتهای محتسب، کارکرد نهاد حسبه نیز دستخوش دگرگونیهایی میشده است. این دگرگونیها و تحولات کمابیش از طریق مطالعه سرگذشت و رفتار محتسبان | با این همه، حسبه و محتسب همواره وضع یکسانی نداشتهاند و تحتتأثیر جریانهای سیاسی و اجتماعی و دخالتهای فردی و قابلیتهای محتسب، کارکرد نهاد حسبه نیز دستخوش دگرگونیهایی میشده است. این دگرگونیها و تحولات کمابیش از طریق مطالعه سرگذشت و رفتار محتسبان در حدّی که در منابع بدانها اشاره شده قابل ردیابی است. | ||
==شروط متولی حسبه یا محتسب== | ==شروط متولی حسبه یا محتسب== | ||
خط ۵۴: | خط ۵۴: | ||
عمدهترین مباحثی که در شناخت محتسب برای شناسایی پدیده حسبه اهمیت دارد، مباحثی چون وظایف محتسب و سازمان یا فرد مافوق او و جدا کردن وظایف او از صاحبمنصبانی چون شرطه و قاضی است، که وظایفی تا اندازهای مشابه دارند. | عمدهترین مباحثی که در شناخت محتسب برای شناسایی پدیده حسبه اهمیت دارد، مباحثی چون وظایف محتسب و سازمان یا فرد مافوق او و جدا کردن وظایف او از صاحبمنصبانی چون شرطه و قاضی است، که وظایفی تا اندازهای مشابه دارند. | ||
در کتابهای حسبه برای محتسب ویژگیهایی ذکر شده است که عبارتاند از:<ref>رجوع کنید به ماوردی، ص۳۹۲؛ غزالی، ج ۲، ص۳۳۹، | در کتابهای حسبه برای محتسب ویژگیهایی ذکر شده است که عبارتاند از:<ref>رجوع کنید به ماوردی، ص۳۹۲؛ غزالی، ج ۲، ص۳۳۹، ۳۴۶۳۴۷؛ ابناخوه، ص۵۱۵۲.</ref> | ||
# مسلمان بودن | # مسلمان بودن | ||
# رسیدن به سن تکلیف | # رسیدن به سن تکلیف | ||
خط ۶۳: | خط ۶۳: | ||
این ویژگی ها، که مبتنی بر دیدگاههای فقهیاند، از آن رو وضع شدهاند تا محتسب صلاحیتهای لازم را برای اجرای وظایف مذهبی و شرعی داشته باشد. افزون بر این ها، محتسب وظایفی دارد که در حوزه امور عرفی و نیازهای جامعه قرار میگیرد. به همین سبب وی باید از دانشهای روز درباره هریک از وظایف خود بهرهمند باشد، مانند آشنایی با پیشهها و حرفهها برای جلوگیری از تقلب و تخلف پیشهوران. | این ویژگی ها، که مبتنی بر دیدگاههای فقهیاند، از آن رو وضع شدهاند تا محتسب صلاحیتهای لازم را برای اجرای وظایف مذهبی و شرعی داشته باشد. افزون بر این ها، محتسب وظایفی دارد که در حوزه امور عرفی و نیازهای جامعه قرار میگیرد. به همین سبب وی باید از دانشهای روز درباره هریک از وظایف خود بهرهمند باشد، مانند آشنایی با پیشهها و حرفهها برای جلوگیری از تقلب و تخلف پیشهوران. | ||
ازاینرو مؤلفان کتابهای حسبه از اجتهاد عرفی در کنار اجتهاد شرعی سخن گفتهاند:<ref>برای نمونه رجوع کنید به ابن ابییعلی، ص۲۸۵؛ ابناخوه، ص۵۳؛ نیز رجوع کنید به شیزری، | ازاینرو مؤلفان کتابهای حسبه از اجتهاد عرفی در کنار اجتهاد شرعی سخن گفتهاند:<ref>برای نمونه رجوع کنید به ابن ابییعلی، ص۲۸۵؛ ابناخوه، ص۵۳؛ نیز رجوع کنید به شیزری، ص۶۱۰؛ سنامی، ص۳۳۱۳۴۲.</ref> | ||
# محتسب باید برای رضای خدا ادای وظیفه کند؛ | # محتسب باید برای رضای خدا ادای وظیفه کند؛ | ||
#به آنچه فرمان میدهد خود نیز عمل کند؛ | #به آنچه فرمان میدهد خود نیز عمل کند؛ | ||
خط ۷۳: | خط ۷۳: | ||
==نصب و عزل محتسب== | ==نصب و عزل محتسب== | ||
در آغاز پیدایی نهاد حسبه، که عصر اقتدار خلفای عباسی بود، فرمان نصب و عزل محتسب را خلیفه یا نایبان او در ولایات صادر میکردند. پس از آنکه [[آلبویه]] و [[سلجوقیان]] بر خلفا چیره شدند و سلطنت از [[خلافت]] جدا شد، تعیین مناصب دینی، همچون حسبه، برعهده سلطان<ref>رجوع کنید به نظامالملک، ص۵۹.</ref> یا وزیر<ref>همدانی، ج ۱۱، ص۲۶۶؛ تنوخی، ج ۲، ص۱۰۸.</ref> گذاشته شد، اما چون خلفای عباسی هنوز تشریفات درباری را حفظ کرده بودند و شاهان نیز به نام و القاب و خلعت خلیفه برای کسب مشروعیت خود نیاز داشتند، خلفا در نامهها و فرمانهای تشریفاتی، همه وظایف دیوانی و دینی در ولایات، از جمله حسبه، را به امیران و سلاطین واگذار میکردند<ref>رجوع کنید به صابی، ص۱۴۱ به بعد، منشور طائع عباسی به فخرالدوله دیلمی؛ قلقشندی، ۱۹۸۰، ج ۳، | در آغاز پیدایی نهاد حسبه، که عصر اقتدار خلفای عباسی بود، فرمان نصب و عزل محتسب را خلیفه یا نایبان او در ولایات صادر میکردند. پس از آنکه [[آلبویه]] و [[سلجوقیان]] بر خلفا چیره شدند و سلطنت از [[خلافت]] جدا شد، تعیین مناصب دینی، همچون حسبه، برعهده سلطان<ref>رجوع کنید به نظامالملک، ص۵۹.</ref> یا وزیر<ref>همدانی، ج ۱۱، ص۲۶۶؛ تنوخی، ج ۲، ص۱۰۸.</ref> گذاشته شد، اما چون خلفای عباسی هنوز تشریفات درباری را حفظ کرده بودند و شاهان نیز به نام و القاب و خلعت خلیفه برای کسب مشروعیت خود نیاز داشتند، خلفا در نامهها و فرمانهای تشریفاتی، همه وظایف دیوانی و دینی در ولایات، از جمله حسبه، را به امیران و سلاطین واگذار میکردند<ref>رجوع کنید به صابی، ص۱۴۱ به بعد، منشور طائع عباسی به فخرالدوله دیلمی؛ قلقشندی، ۱۹۸۰، ج ۳، ص۱۲۳۸.</ref> و گاهی فقط در بغداد بدون واسطه محتسبانی برمیگزیدند. | ||
انتصاب محتسبان در شهرهای کوچک برعهده والیان و حاکمان محلی بود و معمولاً محتسبان از ساکنان محلی انتخاب میشدند<ref>مثلاً رجوع کنید به عبتی، ص۴۰۰.</ref> و گاهی وظیفه انتخاب محتسبان برعهده قاضیالقضات گذاشته میشد.<ref>رجوع کنید به ابنکثیر، ج ۱۳، ص۴۹.</ref> | انتصاب محتسبان در شهرهای کوچک برعهده والیان و حاکمان محلی بود و معمولاً محتسبان از ساکنان محلی انتخاب میشدند<ref>مثلاً رجوع کنید به عبتی، ص۴۰۰.</ref> و گاهی وظیفه انتخاب محتسبان برعهده قاضیالقضات گذاشته میشد.<ref>رجوع کنید به ابنکثیر، ج ۱۳، ص۴۹.</ref> | ||
ظاهراً اعطای فرمان حسبه به محتسب و اعلان عمومی آن با آداب و رسوم اداری همراه بوده و به گمان قوی برای برخی محتسبان با تشریفات خاصی انجام میشده است. معمولاً همراه فرمان تولیت، خلعت نیز برای صاحبمنصب فرستاده میشد.<ref>رجوع کنید به ابنکثیر، ج ۱۳، ص۴۹.</ref> | ظاهراً اعطای فرمان حسبه به محتسب و اعلان عمومی آن با آداب و رسوم اداری همراه بوده و به گمان قوی برای برخی محتسبان با تشریفات خاصی انجام میشده است. معمولاً همراه فرمان تولیت، خلعت نیز برای صاحبمنصب فرستاده میشد.<ref>رجوع کنید به ابنکثیر، ج ۱۳، ص۴۹.</ref> | ||
خط ۸۲: | خط ۸۲: | ||
==وظایف محتسب== | ==وظایف محتسب== | ||
ماوردی، براساس تعریف خود از حسبه، مبتکر طرحی برای دستهبندی وظایف حسبه بوده و توجه فقیهان پس از خود را به این دستهبندی جلب کرده است. از نظر او،<ref>ماوردی، | ماوردی، براساس تعریف خود از حسبه، مبتکر طرحی برای دستهبندی وظایف حسبه بوده و توجه فقیهان پس از خود را به این دستهبندی جلب کرده است. از نظر او،<ref>ماوردی، ص۳۹۴۴۱۳.</ref> وظایف محتسب به دو گروه عمده تقسیم میشود: | ||
# امر به معروف | # امر به معروف | ||
# نهی از منکر | # نهی از منکر | ||
خط ۹۶: | خط ۹۶: | ||
===طبقه بندی وظایف=== | ===طبقه بندی وظایف=== | ||
طبقهبندی ماوردی از وظایف محتسب، مورد توجه ابنابییعلی،<ref>ابنابییعلی، | طبقهبندی ماوردی از وظایف محتسب، مورد توجه ابنابییعلی،<ref>ابنابییعلی، ص۲۸۷ ۳۰۸.</ref> نُوَیری،<ref>نُوَیری، ج ۶، ص۲۹۱ ۳۱۵.</ref> و ابناِخْوه<ref>ابناِخْوه، ص۵۳۵۵.</ref> قرار گرفت. با اینهمه، مؤلفان کتابهای حسبه، مانند ابناخوه، شیزری، ابنبسام و ابنعبدون، وظایف محتسب را براساس صنفهای اقتصادی و اجتماعی، تنظیم کردهاند که خلاصه آنها بدین قرار است : | ||
====نظارت بر اصناف==== | ====نظارت بر اصناف==== | ||
اصناف شامل واحدهای تولیدی، خدماتی و تجاری میشدند. در فرمانهای انتصاب محتسب، مراقبت از کار پیشهوران و تاجران و جستجو در احوال بازاریان، پیوسته تکرار شده است.<ref>رجوع کنید به قلقشندی، ۱۳۸۳، ج ۱۰، | اصناف شامل واحدهای تولیدی، خدماتی و تجاری میشدند. در فرمانهای انتصاب محتسب، مراقبت از کار پیشهوران و تاجران و جستجو در احوال بازاریان، پیوسته تکرار شده است.<ref>رجوع کنید به قلقشندی، ۱۳۸۳، ج ۱۰، ص۴۶۰ ۴۶۱، منشور ولایت حسبه در دوره خلافت فاطمی؛ نیز رجوع کنید به ابنفضلاللّه عمری، ص۱۶۲۱۶۴.</ref> | ||
محتسب برای نظارت بر مشاغل گوناگون از فردی آگاه در هر صنف، که خود از بازاریان و تاجران بود، کمک میگرفت. این فرد، که عَریف نام داشت، مأمور بود وضع فعالیتهای شغلی هر صنف را گزارش دهد.<ref>رجوع کنید به شیزری، ص۱۲.</ref> همه مشاغلی که در یک شهر وجود داشت، از نانوایی و قصابی تا پزشکی و وکالت، در حوزه بازرسی محتسب قرار داشت. | محتسب برای نظارت بر مشاغل گوناگون از فردی آگاه در هر صنف، که خود از بازاریان و تاجران بود، کمک میگرفت. این فرد، که عَریف نام داشت، مأمور بود وضع فعالیتهای شغلی هر صنف را گزارش دهد.<ref>رجوع کنید به شیزری، ص۱۲.</ref> همه مشاغلی که در یک شهر وجود داشت، از نانوایی و قصابی تا پزشکی و وکالت، در حوزه بازرسی محتسب قرار داشت. | ||
محتسب موظف بود از معاملات ناروا جلوگیری کند، از جمله از معاملات رِبَوی و معاملات نادرست که شروط صحت در آنها رعایت نشده است. محتسب مجاز نبود بر کالاها قیمت بگذارد یا فروشندگان را مجبور به فروش با نرخِ معین کند، مگر در مواقع اضطرار.<ref>رجوع کنید به ابناخوه، | محتسب موظف بود از معاملات ناروا جلوگیری کند، از جمله از معاملات رِبَوی و معاملات نادرست که شروط صحت در آنها رعایت نشده است. محتسب مجاز نبود بر کالاها قیمت بگذارد یا فروشندگان را مجبور به فروش با نرخِ معین کند، مگر در مواقع اضطرار.<ref>رجوع کنید به ابناخوه، ص۱۲۰۱۲۱.</ref> | ||
محتسب میتوانست از احتکار مواد غذایی جلوگیری کند و در صورت لزوم، اجناس احتکار شده را با بهای مناسب به فروش بگذارد.<ref>ابناخوه، | محتسب میتوانست از احتکار مواد غذایی جلوگیری کند و در صورت لزوم، اجناس احتکار شده را با بهای مناسب به فروش بگذارد.<ref>ابناخوه، ص۱۲۱۱۲۳.</ref> برای سالمسازی فضای تجاری بازار و پیشگیری از احتکار و سودجویی، محتسب موظف بود از خرید و فروش کالا پیش از ورود به بازار و کاروانسرا منع کند.<ref>ابناخوه، ص۱۲۳.</ref> | ||
از وظایف مهم محتسب، نظارت بر صرافان بود تا از رواج پولهای تقلبی جلوگیری شود.<ref>رجوع کنید به شیزری، | از وظایف مهم محتسب، نظارت بر صرافان بود تا از رواج پولهای تقلبی جلوگیری شود.<ref>رجوع کنید به شیزری، ص۷۴۷۶؛ ابناخوه، ص۱۲۶۱۲۷.</ref> از اندازهها و پیمانهها و ترازوها نیز میبایست آگاه میبود و هرچند وقت یک بار، درستی آنها را میآزمود.<ref>رجوع کنید به ابناخوه، ص۱۴۴۱۵۱.</ref> | ||
محتسب تنها به مشاغل مستقر در بازار نظارت نداشت، بلکه هر چه را که در منطقه نفوذ و اقتدارش بود، زیر نظر میگرفت. مثلاً موظف بود مراقبت کند تا کشتیبانان و قایقرانان بار اضافی حمل نکنند، در هوای طوفانی سفر نکنند و میان مسافران زن و مرد، پردهای بیندازند.<ref>رجوع کنید به ابناخوه، ص۳۲۴.</ref> | محتسب تنها به مشاغل مستقر در بازار نظارت نداشت، بلکه هر چه را که در منطقه نفوذ و اقتدارش بود، زیر نظر میگرفت. مثلاً موظف بود مراقبت کند تا کشتیبانان و قایقرانان بار اضافی حمل نکنند، در هوای طوفانی سفر نکنند و میان مسافران زن و مرد، پردهای بیندازند.<ref>رجوع کنید به ابناخوه، ص۳۲۴.</ref> | ||
مشاغلی چون پزشکی و دامپزشکی و داروسازی، از قرن پنجم زیر نظر محتسبان قرار گرفت. پیش از این، رئیس پزشکان از پزشکان و داروسازان امتحان میگرفت و جواز کار صادر میکرد، اما ضعف نظام پزشکی از قرن پنجم به بعد و دخالت افراد نالایق و سودجو در امور پزشکی، محتسبان را واداشت که به کار آنان در خانه و بازار رسیدگی کنند.<ref>رجوع کنید به داود سلمان علی، | مشاغلی چون پزشکی و دامپزشکی و داروسازی، از قرن پنجم زیر نظر محتسبان قرار گرفت. پیش از این، رئیس پزشکان از پزشکان و داروسازان امتحان میگرفت و جواز کار صادر میکرد، اما ضعف نظام پزشکی از قرن پنجم به بعد و دخالت افراد نالایق و سودجو در امور پزشکی، محتسبان را واداشت که به کار آنان در خانه و بازار رسیدگی کنند.<ref>رجوع کنید به داود سلمان علی، ص۳۸ ۳۹؛ محقق، ص۲۱۴ ۲۱۸.</ref> محتسبان باتوجهبه تخصص پزشکان از آنان امتحان میگرفتند.<ref>رجوع کنید به شیزری، ص۹۸ ۱۰۱.</ref> | ||
====نظارت بر آیینهای مذهبی و مسجدها==== | ====نظارت بر آیینهای مذهبی و مسجدها==== | ||
از وظایف و اختیارات محتسب، نظارت بر برگزاری آیینهای مذهبی به ویژه نماز، نظارت بر اداره مسجدها و نگهداری و مرمت آنها بود. محتسب وظیفه داشت همسایگان مسجد را امر به اقامه نماز در مسجد کند و در برپایی نماز جمعه با آداب مخصوص خود بکوشد؛ در ایامی که مردم در مساجد ازدحام میکنند کسانی را برگمارد تا از حضور افراد لاابالی و بیتوجه به آداب مسجد و نماز جلوگیری کنند؛ مانع اعمالی شود که سبب آلودگی و حرمتشکنی مسجد میشود، مانند خرید و فروش، غذا خوردن، گدایی کردن، داد و فریاد کردن؛ بر امام جماعت، واعظ، مؤذن و خادمان مسجد نظارت کند تا وظایف خود را درست انجام دهند.<ref>رجوع کنید به ماوردی، | از وظایف و اختیارات محتسب، نظارت بر برگزاری آیینهای مذهبی به ویژه نماز، نظارت بر اداره مسجدها و نگهداری و مرمت آنها بود. محتسب وظیفه داشت همسایگان مسجد را امر به اقامه نماز در مسجد کند و در برپایی نماز جمعه با آداب مخصوص خود بکوشد؛ در ایامی که مردم در مساجد ازدحام میکنند کسانی را برگمارد تا از حضور افراد لاابالی و بیتوجه به آداب مسجد و نماز جلوگیری کنند؛ مانع اعمالی شود که سبب آلودگی و حرمتشکنی مسجد میشود، مانند خرید و فروش، غذا خوردن، گدایی کردن، داد و فریاد کردن؛ بر امام جماعت، واعظ، مؤذن و خادمان مسجد نظارت کند تا وظایف خود را درست انجام دهند.<ref>رجوع کنید به ماوردی، ص۳۹۵۳۹۷؛ شیزری، ص۱۱۰ ۱۱۳؛ ابنعبدون، ص۲۱۱ ۲۱۶؛ سنامی، ص۱۶۳۱۷۶، ۳۶۴ ۳۶۷.</ref> | ||
==== نظارت بر اخلاق عمومی==== | ==== نظارت بر اخلاق عمومی==== | ||
محتسب بر اخلاق عمومی شهروندان نظارت داشت. وی از مصرف مشروبات الکلی، قماربازی، و خرید و فروش آلات موسیقی در ملأ عام بهشدت جلوگیری میکرد. برخی تخلفات اخلاقی، مانند [[زنا]] و [[لواط]]، مشمول مجازات حدّ یا تعزیر بود. همچنین محتسب میبایست از اختلاط زنان و مردان در مراکز عمومی و از اجتماع مرد و زن در مکانهای خلوت نهی میکرد، اما حق نداشت درباره منکراتی که در خانهها و پنهانی سر میزد، تجسس کند مگر آنکه نشانههای منکر علنی شود، مانند بلند شدن صدای ساز از منزل.<ref>رجوع کنید به حواشی الشروانی و ابنقاسم العبادی علی تحفةالمحتاج بشرح المنهاج، ج ۹، ص۲۱۹؛ خطیب شربینی، ج ۴، ص۲۱۱.</ref> | محتسب بر اخلاق عمومی شهروندان نظارت داشت. وی از مصرف مشروبات الکلی، قماربازی، و خرید و فروش آلات موسیقی در ملأ عام بهشدت جلوگیری میکرد. برخی تخلفات اخلاقی، مانند [[زنا]] و [[لواط]]، مشمول مجازات حدّ یا تعزیر بود. همچنین محتسب میبایست از اختلاط زنان و مردان در مراکز عمومی و از اجتماع مرد و زن در مکانهای خلوت نهی میکرد، اما حق نداشت درباره منکراتی که در خانهها و پنهانی سر میزد، تجسس کند مگر آنکه نشانههای منکر علنی شود، مانند بلند شدن صدای ساز از منزل.<ref>رجوع کنید به حواشی الشروانی و ابنقاسم العبادی علی تحفةالمحتاج بشرح المنهاج، ج ۹، ص۲۱۹؛ خطیب شربینی، ج ۴، ص۲۱۱.</ref> | ||
محتسب بر مراکزی که احتمال رفتارهای ناپسند اخلاقی بیشتر بود، مانند حمام ها، بهدقت نظارت میکرد. همچنین بر کیفیت غسل مردگان و کندن گور و آداب دفن و عزاداری ناظر بود. شیون کردن زنان در قبرستانها ممنوع بود و از حضور آنان در تشییع جنازه جلوگیری میشد، مگر آنکه پوشیده و باوقار بودند.<ref>رجوع کنید به شیزری، | محتسب بر مراکزی که احتمال رفتارهای ناپسند اخلاقی بیشتر بود، مانند حمام ها، بهدقت نظارت میکرد. همچنین بر کیفیت غسل مردگان و کندن گور و آداب دفن و عزاداری ناظر بود. شیون کردن زنان در قبرستانها ممنوع بود و از حضور آنان در تشییع جنازه جلوگیری میشد، مگر آنکه پوشیده و باوقار بودند.<ref>رجوع کنید به شیزری، ص۱۰۹۱۱۰؛ ابناخوه، ص۱۰۱۱۰۷؛ ابنعبدون، ص۲۱۶۲۱۷؛ سنامی، ص۹۸، ۱۳۲، ۱۵۳، ۲۶۴، ۲۹۲.</ref> | ||
====نظارت بر فرهنگ عمومی==== | ====نظارت بر فرهنگ عمومی==== | ||
محتسب بر کسانی که بر فرهنگ عمومی تأثیرگذار بودند (مانند اندرزگران، قصهپردازان، شاعران و معلمان) نظارت داشت. میبایست واعظان را امتحان میکرد تا صلاحیت آنان برای وعظ و سخنرانی تأیید شود. ابناخوه<ref>ابناخوه، | محتسب بر کسانی که بر فرهنگ عمومی تأثیرگذار بودند (مانند اندرزگران، قصهپردازان، شاعران و معلمان) نظارت داشت. میبایست واعظان را امتحان میکرد تا صلاحیت آنان برای وعظ و سخنرانی تأیید شود. ابناخوه<ref>ابناخوه، ص۲۷۱۲۷۴.</ref> مجالسِ وعظ زمان خود را مکانی برای تفریح و خوشگذرانی و ملاقات افراد با یکدیگر دانسته و گفته که منع و نهی آنها شایسته است. | ||
نظارت بر فالگیران و پیشگویان نیز از وظایفِ محتسب بود.<ref>رجوع کنید به | نظارت بر فالگیران و پیشگویان نیز از وظایفِ محتسب بود.<ref>رجوع کنید به ابناخوه، ص۲۷۵ ۲۷۶.</ref> او همچنین میبایست از شعبدهبازی و سحر و گفتارهای کفرآمیز منع میکرد.<ref>رجوع کنید به سُنامی، ص۱۹۲، ۲۶۱.</ref> سُنامی، در فصلی از کتاب خود، عبارات و جملههای کفرآمیز و معصیتبار را که در زبان فارسی به کار میرفته گردآورده است.<ref>رجوع کنید به ص۳۷۷ ۳۸۶.</ref> | ||
از گروههایی که محتسب بر آنان نظارت داشت، معلمان و مربیان کودکان بودند. از تعلیم خط به کودکان در مساجد جلوگیری میشد تا مسجدها آلوده نشوند. شیخی که مکتبداری میکرد میبایست صلاحیتهای لازم را میداشت؛ تأدیب شاگردان نباید از حد مجاز فراتر میرفت، معلم حق بدزبانی و فحش دادن نداشت، نباید از شاگردان برای رفع نیازهای شخصی بیگاری میکشید، باید از تعلیم اشعار برخی از شاعران به کودکان خودداری میکرد، باید فردی امین و متأهل، مأمور آوردن بچهها به مکتبخانه و بردن آنان به خانه بود تا کودکان در راه فریب فاسقان را نخورند.<ref>شیزری، | از گروههایی که محتسب بر آنان نظارت داشت، معلمان و مربیان کودکان بودند. از تعلیم خط به کودکان در مساجد جلوگیری میشد تا مسجدها آلوده نشوند. شیخی که مکتبداری میکرد میبایست صلاحیتهای لازم را میداشت؛ تأدیب شاگردان نباید از حد مجاز فراتر میرفت، معلم حق بدزبانی و فحش دادن نداشت، نباید از شاگردان برای رفع نیازهای شخصی بیگاری میکشید، باید از تعلیم اشعار برخی از شاعران به کودکان خودداری میکرد، باید فردی امین و متأهل، مأمور آوردن بچهها به مکتبخانه و بردن آنان به خانه بود تا کودکان در راه فریب فاسقان را نخورند.<ref>شیزری، ص۱۰۴۱۰۵؛ ابناخوه، ص۲۶۰۲۶۲.</ref> | ||
====نظارت بر ذمّیان==== | ====نظارت بر ذمّیان==== | ||
ذمّیان تابع مقررات ویژهای بودند که محتسب میبایست در اجرای صحیح آن نظارت میکرد. این مقررات، که در کتابهای فقهی از آن بحث شده، شبیه شروطی است که عمربن خطّاب برای اهل ذمّه زمانِ خود وضع کرد : ذمّیان باید لباس متمایز از مسلمانان بپوشند، زنانشان کفشهای رنگ به رنگ (یک لنگه سیاه یک لنگه سفید) به پا کنند، هنگام ورود به حمام علامتی بر گردن بیاویزند، سوارِ اسب نشوند، سلاح برنگیرند، راه را بر مسلمانان تنگ نکنند، دین خود را تبلیغ نکنند، آشکارا شراب ننوشند و گوشت خوک نخورند.<ref>رجوع کنید به شیزری، | ذمّیان تابع مقررات ویژهای بودند که محتسب میبایست در اجرای صحیح آن نظارت میکرد. این مقررات، که در کتابهای فقهی از آن بحث شده، شبیه شروطی است که عمربن خطّاب برای اهل ذمّه زمانِ خود وضع کرد : ذمّیان باید لباس متمایز از مسلمانان بپوشند، زنانشان کفشهای رنگ به رنگ (یک لنگه سیاه یک لنگه سفید) به پا کنند، هنگام ورود به حمام علامتی بر گردن بیاویزند، سوارِ اسب نشوند، سلاح برنگیرند، راه را بر مسلمانان تنگ نکنند، دین خود را تبلیغ نکنند، آشکارا شراب ننوشند و گوشت خوک نخورند.<ref>رجوع کنید به شیزری، ص۱۰۶۱۰۷؛ ابناخوه، ص۹۲۱۰۰.</ref> | ||
====نظارت بر صاحبمنصبان==== | ====نظارت بر صاحبمنصبان==== | ||
در بررسی دقیقِ وظایف محتسب و رابطه نهاد حسبه با دیگر سازمانهای اداری، معلوم میشود که این نهاد، حق نظارت و بازرسی از سازمانها و دیوانهای حکومتی را نداشته است. | در بررسی دقیقِ وظایف محتسب و رابطه نهاد حسبه با دیگر سازمانهای اداری، معلوم میشود که این نهاد، حق نظارت و بازرسی از سازمانها و دیوانهای حکومتی را نداشته است. | ||
وظیفه محتسب درباره حِسبتِ قاضی تنها به چند مورد از آیین دادرسی منحصر میشده است. مثلاً اگر قاضی با متهم به درشتی سخن میگفت یا مجلس قضا را در مسجد برپا میکرد، حسبت او شایسته بود، زیرا حرمت مسجد شکسته میشد. از سوی دیگر، احتمالا حسبت قاضیان یادگار موارد استثنایی از محتسبان جسور، مقتدر و فقیه بوده است که بر قاضیان برتری داشتهاند،<ref>رجوع کنید به شیزری، | وظیفه محتسب درباره حِسبتِ قاضی تنها به چند مورد از آیین دادرسی منحصر میشده است. مثلاً اگر قاضی با متهم به درشتی سخن میگفت یا مجلس قضا را در مسجد برپا میکرد، حسبت او شایسته بود، زیرا حرمت مسجد شکسته میشد. از سوی دیگر، احتمالا حسبت قاضیان یادگار موارد استثنایی از محتسبان جسور، مقتدر و فقیه بوده است که بر قاضیان برتری داشتهاند،<ref>رجوع کنید به شیزری، ص۱۱۳ ۱۱۵.</ref> نه شیوهای معمول در میان محتسبان. | ||
درباره حسبت والیان و امیران، کار محتسبان بیشتر به موعظه و نصیحت شباهت داشت.<ref>رجوع کنید به شیزری، | درباره حسبت والیان و امیران، کار محتسبان بیشتر به موعظه و نصیحت شباهت داشت.<ref>رجوع کنید به شیزری، ص۱۱۵۱۱۶.</ref> این ملایمت از آنرو بود که محتسب از یک طرف میبایست به وظیفه دینی امر به معروف و نهی از منکر عمل میکرد و از طرف دیگر نگران خشم و تغییر مزاج والی و سلطان بود. | ||
====نظارت بر بهداشت عمومی==== | ====نظارت بر بهداشت عمومی==== | ||
خط ۱۴۴: | خط ۱۴۴: | ||
همچنین مواد غذایی فاسد شده و زیانآور برای سلامتی مردم بایستی به خارج از شهر منتقل میشد، مثلا مغازهدارانی که مواد غذایی و گوشتی آنان فاسد میشد، موظف بودند آنها را بیرون شهر دفن کنند.<ref>شیزری، ص۳۳، ۵۹.</ref> | همچنین مواد غذایی فاسد شده و زیانآور برای سلامتی مردم بایستی به خارج از شهر منتقل میشد، مثلا مغازهدارانی که مواد غذایی و گوشتی آنان فاسد میشد، موظف بودند آنها را بیرون شهر دفن کنند.<ref>شیزری، ص۳۳، ۵۹.</ref> | ||
محتسب، همچنین گرمابهدارها را موظف میکرد که روزی چند بار با آب تمیز، کف حمام را بشویند، کثافات خزینه و حوضچه را پاک کنند و حمام را روزانه دو بار با مواد خوشبو بخور دهند. ورود جذامیان و مبتلایان به برص به حمام عمومی ممنوع بود.<ref>رجوع کنید به شیزری، | محتسب، همچنین گرمابهدارها را موظف میکرد که روزی چند بار با آب تمیز، کف حمام را بشویند، کثافات خزینه و حوضچه را پاک کنند و حمام را روزانه دو بار با مواد خوشبو بخور دهند. ورود جذامیان و مبتلایان به برص به حمام عمومی ممنوع بود.<ref>رجوع کنید به شیزری، ص۸۷۸۸.</ref> | ||
سلاخها و قصابها ملزم بودند در کشتار حیوانات بهداشت را رعایت کنند. قصاب حق نداشت در جلو مغازه خود، حیوانات را ذبح کند زیرا راه عبور مردم آلوده میشد. بایستی حیوانات در کشتارگاه بیرون بازار یا بیرون شهر ذبح میشدند. قصاب میبایست پس از پایان فروش گوشت، روی تخته قصابی نمک میپاشید تا در گرمی هوا، کرم نزند و بر تخته ظرفی بزرگ و سنگین میگذاشت تا سگ آن را نلیسد و از حشرات مصون بماند.<ref>ابناخوه، | سلاخها و قصابها ملزم بودند در کشتار حیوانات بهداشت را رعایت کنند. قصاب حق نداشت در جلو مغازه خود، حیوانات را ذبح کند زیرا راه عبور مردم آلوده میشد. بایستی حیوانات در کشتارگاه بیرون بازار یا بیرون شهر ذبح میشدند. قصاب میبایست پس از پایان فروش گوشت، روی تخته قصابی نمک میپاشید تا در گرمی هوا، کرم نزند و بر تخته ظرفی بزرگ و سنگین میگذاشت تا سگ آن را نلیسد و از حشرات مصون بماند.<ref>ابناخوه، ص۱۶۳۱۶۴.</ref> | ||
طباخان، کبابفروشان، جگرپزان و سایر صنفهایی که موادغذایی و انواع نوشیدنی به مردم عرضه میکردند نیز ملزم به رعایت نظافت بودند. آنان باید ظرفها را با آب داغ و اُشنان میشستند و روی آنها را با پارچه یا حصیر میپوشاندند تا حشرات موادغذایی را آلوده نکنند. مخلوط کردن گوشت حیوانات برای فروش و عرضه مواد غذایی کهنه، تدلیس و غش در کسب به شمار میآمد و موجب تنبیه و تعزیر از سوی محتسب میشد.<ref>رجوع کنید به ابناخوه، ص۱۵۷، | طباخان، کبابفروشان، جگرپزان و سایر صنفهایی که موادغذایی و انواع نوشیدنی به مردم عرضه میکردند نیز ملزم به رعایت نظافت بودند. آنان باید ظرفها را با آب داغ و اُشنان میشستند و روی آنها را با پارچه یا حصیر میپوشاندند تا حشرات موادغذایی را آلوده نکنند. مخلوط کردن گوشت حیوانات برای فروش و عرضه مواد غذایی کهنه، تدلیس و غش در کسب به شمار میآمد و موجب تنبیه و تعزیر از سوی محتسب میشد.<ref>رجوع کنید به ابناخوه، ص۱۵۷، ۱۶۳۱۶۴، ۱۷۳۱۷۴، ۲۱۰.</ref> | ||
افزودن مواد غیرمجاز و زیانآور به مواد غذایی نیز مجازات شدیدی داشت.<ref>رجوع کنید به ابناخوه، | افزودن مواد غیرمجاز و زیانآور به مواد غذایی نیز مجازات شدیدی داشت.<ref>رجوع کنید به ابناخوه، ص۱۵۹۱۶۰.</ref> | ||
رعایت بهداشت در تهیه نان ضروری بود و محتسب نانوایان را ملزم میکرد ظروف خود را با آب پاکیزه بشویند، روی ظرف خمیر را بپوشانند و هرگز با پا یا آرنج، خمیر به عمل نیاورند. آستینهای لباسشان تنگ باشد و دهانبند داشته باشند و نیز بر یقه خود، دستار سفید ببندند. موهای دست خود را بزدایند و اگر هنگام روز خمیر میگیرند کسی را برای مگس پراندن بگمارند. کارگران بر کیسههای آرد نخوابند و کیسهها را پس از شستن بر طناب بیاویزند.<ref>رجوع کنید به شیزری، ص۲۲؛ ابناخوه، | رعایت بهداشت در تهیه نان ضروری بود و محتسب نانوایان را ملزم میکرد ظروف خود را با آب پاکیزه بشویند، روی ظرف خمیر را بپوشانند و هرگز با پا یا آرنج، خمیر به عمل نیاورند. آستینهای لباسشان تنگ باشد و دهانبند داشته باشند و نیز بر یقه خود، دستار سفید ببندند. موهای دست خود را بزدایند و اگر هنگام روز خمیر میگیرند کسی را برای مگس پراندن بگمارند. کارگران بر کیسههای آرد نخوابند و کیسهها را پس از شستن بر طناب بیاویزند.<ref>رجوع کنید به شیزری، ص۲۲؛ ابناخوه، ص۱۵۴۱۵۵.</ref> | ||
====نظارت بر سازههای شهری و عبور و مرور در راهها==== | ====نظارت بر سازههای شهری و عبور و مرور در راهها==== | ||
محتسب بر بنای ساختمانهای عمومی و خصوصی نظارت میکرد و مراقب بود که بازارها فراخ و مرتفع ساخته شوند؛ اگر بازار سنگفرش نیست در دو سوی بازار، پیادهروها سنگفرش شوند؛ مغازهها در ردیف منظم ساخته شوند و پیشخوان مغازهها | محتسب بر بنای ساختمانهای عمومی و خصوصی نظارت میکرد و مراقب بود که بازارها فراخ و مرتفع ساخته شوند؛ اگر بازار سنگفرش نیست در دو سوی بازار، پیادهروها سنگفرش شوند؛ مغازهها در ردیف منظم ساخته شوند و پیشخوان مغازهها بهاندازهای باشند که مزاحم عبور و مرور نشوند. هر صنفی جای خاصی در بازار داشت و از قرار گرفتن اصناف نامتجانس در کنار هم پرهیز میشد.<ref>رجوع کنید به شیزری، ص۱۱۱۲، ۱۴.</ref> | ||
محتسب بر مواد ساختمانی و بنّایان و کارگران نیز نظارت میکرد تا ساختمانها با استحکام بیشتری ساخته شوند. ابناخوه فصل ۶۹ کتاب خود را به حسبت نجاران، بنّایان، گچکاران و نقاشان اختصاص داده است. محتسب از آنان سوگند میگرفت که در کار خود تقلب و سهلانگاری نکنند.<ref>رجوع کنید به ابناخوه، | محتسب بر مواد ساختمانی و بنّایان و کارگران نیز نظارت میکرد تا ساختمانها با استحکام بیشتری ساخته شوند. ابناخوه فصل ۶۹ کتاب خود را به حسبت نجاران، بنّایان، گچکاران و نقاشان اختصاص داده است. محتسب از آنان سوگند میگرفت که در کار خود تقلب و سهلانگاری نکنند.<ref>رجوع کنید به ابناخوه، ص۳۴۳۳۴۶.</ref> | ||
محتسب موظف بود از هرگونه سدّ معبر و مزاحمتی که برای عبور و مرور مردم ایجاد میشد، جلوگیری کند؛ از جمله از جلو آوردن دیوار خانه و مغازه در مسیر راه یا قراردادن ناودانهای پشتبام و لولههای فاضلاب در کوچهها و راه ها. بایستی ناودانها را در داخل دیوار قرار میدادند و برای فاضلاب، چاه حفر میکردند.<ref>اطروش، ص۱۸؛ شیزری، ص۱۴.</ref> | محتسب موظف بود از هرگونه سدّ معبر و مزاحمتی که برای عبور و مرور مردم ایجاد میشد، جلوگیری کند؛ از جمله از جلو آوردن دیوار خانه و مغازه در مسیر راه یا قراردادن ناودانهای پشتبام و لولههای فاضلاب در کوچهها و راه ها. بایستی ناودانها را در داخل دیوار قرار میدادند و برای فاضلاب، چاه حفر میکردند.<ref>اطروش، ص۱۸؛ شیزری، ص۱۴.</ref> | ||
حمل و نقل هیزم و خار در بازارها که موجب پارگی لباس مردم میشد، آب زدن راهها به حدی که لغزنده شوند، انداختن پوست میوه و زباله در راهها، همگی ناروا و منکر بودند و محتسب از آنها جلوگیری میکرد.<ref>رجوع کنید به ابناخوه، | حمل و نقل هیزم و خار در بازارها که موجب پارگی لباس مردم میشد، آب زدن راهها به حدی که لغزنده شوند، انداختن پوست میوه و زباله در راهها، همگی ناروا و منکر بودند و محتسب از آنها جلوگیری میکرد.<ref>رجوع کنید به ابناخوه، ص۱۳۵۱۳۶؛ سنامی، ص۳۴۶۳۶۳.</ref> | ||
=== اختیارات اجرایی محتسب=== | === اختیارات اجرایی محتسب=== | ||
خط ۱۷۳: | خط ۱۷۳: | ||
===حسبه و قضا=== | ===حسبه و قضا=== | ||
تعیین رابطه حسبه و قضا بستگی به تعریف حسبه دارد. اگر حسبه را به معنای شرعی و عام آن، یعنی [[امر به معروف]] و [[نهی از منکر]]، بدانیم، قضا که حل خصومت و دعاوی میان مردم است، بابی از ابواب حسبه میشود. براساس این دیدگاه، محتسبان موظفاند همه مقامهای بالاتر از خود را حسبت کنند، هرچند در عمل این کار کمتر صورت گرفته است.<ref>برای نمونه رجوع کنید به تنوخی، ج ۲، ص۱۱۰؛ شیزری، ص۱۱۳ ۱۱۴.</ref> در کتابهای حسبه فصلی کوتاه به حسبت قاضیان، والیان و صاحبمنصبان اختصاص داده شده است.<ref>رجوع کنید به شیرزی، همانجا؛ ابناخوه، ص۲۹۵۳۱۹؛ سنامی، ص۱۵۶۱۵۸.</ref> | |||
اما اگر تعریف عرفی حسبه را بپذیریم رابطه حسبه با قضا، عموم و خصوص من وجه میشود. نویسندگان کتابهای حسبه مفهوم عرفی حسبه را همان وظایف مشخص محتسب میدانند که برای جلوگیری از تخلفات شرعی و عرفی از سوی محتسب اعمال میشد و در کتابهای خود بهتفصیل از آنها سخن گفتهاند<ref>رجوع کنید به سنامی، ص۸۳۹۲؛ تهانوی، ج ۱، ص۲۷۷۲۷۸.</ref> | |||
از دیدگاه ماوردی،<ref>ماوردی، ص۳۹۲۳۹۳.</ref> حسبه و قضا دو وجه مشترک دارند. همچنین دو صفت در قضا وجود دارد که در حسبه نیست و دو صفت در حسبه وجود دارد که در قضا نیست. | |||
از دیدگاه ماوردی،<ref>ماوردی، | |||
دو وجه مشترک میان حسبه و قضا عبارت است از : | دو وجه مشترک میان حسبه و قضا عبارت است از : | ||
# دعاوی مربوط به کم فروشی، غش و تدلیس در معامله و تأخیر در ادای دین با وجود توانایی بدهکار در پرداخت دین را محتسب میتواند حل و فصل کند. رسیدگی به دعاوی غیر از این سه نوع، مخصوصِ [[قاضی]] است. | # دعاوی مربوط به کم فروشی، غش و تدلیس در معامله و تأخیر در ادای دین با وجود توانایی بدهکار در پرداخت دین را محتسب میتواند حل و فصل کند. رسیدگی به دعاوی غیر از این سه نوع، مخصوصِ [[قاضی]] است. | ||
خط ۱۹۱: | خط ۱۹۰: | ||
# محتسب برای بازداشتن منکرات به قاطعیت و قوه قهریه نیاز دارد، ولی قاضی باید بردبار باشد. | # محتسب برای بازداشتن منکرات به قاطعیت و قوه قهریه نیاز دارد، ولی قاضی باید بردبار باشد. | ||
بهطور کلی، بهسبب مشابهتهای فراوان کار قضا و حسبه، در مواقع بسیاری محتسبان از میان قضات برگزیده میشدند و گاه یک شخص در کنار قضا متصدی حسبه هم میشد.<ref>رجوع کنید به خطیب بغدادی، ج۱۱، ص۲۳۸؛ سمعانی، ج ۱، ص۳۷۰؛ منتجبالدین بدیع، | بهطور کلی، بهسبب مشابهتهای فراوان کار قضا و حسبه، در مواقع بسیاری محتسبان از میان قضات برگزیده میشدند و گاه یک شخص در کنار قضا متصدی حسبه هم میشد.<ref>رجوع کنید به خطیب بغدادی، ج۱۱، ص۲۳۸؛ سمعانی، ج ۱، ص۳۷۰؛ منتجبالدین بدیع، ص۵۰۵۲.</ref> | ||
===حسبه و مظالم=== | ===حسبه و مظالم=== | ||
خط ۲۰۶: | خط ۲۰۵: | ||
مهمترین وظیفه مشترک محتسب و صاحب شرطه جلوگیری از فساد و مبارزه با هرزگان بود و هر دو حق داشتند که مرتکبان منکرات را تعزیر کنند، البته افراد مظنون به فحشا را نزد صاحب شرطه میبردند.<ref>رجوع کنید به تنوخی، ج ۱، ص۹۷.</ref> | مهمترین وظیفه مشترک محتسب و صاحب شرطه جلوگیری از فساد و مبارزه با هرزگان بود و هر دو حق داشتند که مرتکبان منکرات را تعزیر کنند، البته افراد مظنون به فحشا را نزد صاحب شرطه میبردند.<ref>رجوع کنید به تنوخی، ج ۱، ص۹۷.</ref> | ||
در اوضاع بحرانی نیز شرطه، محتسبان را در قیمتگذاری و نظارت بر کالاها یاری میرساند و مجری فرمانهای خلیفه یا سلطان برای مبارزه با اهل فساد و دستگیری متخلفان بود.<ref>رجوع کنید به احمد عبدالسلام ناصف، ص۲۳۹؛ سهام مصطفی ابوزید، | در اوضاع بحرانی نیز شرطه، محتسبان را در قیمتگذاری و نظارت بر کالاها یاری میرساند و مجری فرمانهای خلیفه یا سلطان برای مبارزه با اهل فساد و دستگیری متخلفان بود.<ref>رجوع کنید به احمد عبدالسلام ناصف، ص۲۳۹؛ سهام مصطفی ابوزید، ص۲۳۷ ۲۳۸.</ref> | ||
میان حسبه و شرطه تفاوتهایی نیز وجود داشت که مهمترین آنها از این قرار بود: | میان حسبه و شرطه تفاوتهایی نیز وجود داشت که مهمترین آنها از این قرار بود: | ||
دیوان شرطه از دیوانهای اداری، و وظیفه صاحب شرطه صرفاً اجرایی بود. وظیفه اختصاصی صاحب شرطه مقابله با شورشها و آشوبهای داخلی، برخورد با دزدان و اشرار، برقراری امنیت داخل شهر و مراقبت از دروازهها، فرماندهی لشکر برای جنگ و مجازات کسانی بود که حاکم دستور میداد.<ref>احمد عبدالسلام ناصف، | دیوان شرطه از دیوانهای اداری، و وظیفه صاحب شرطه صرفاً اجرایی بود. وظیفه اختصاصی صاحب شرطه مقابله با شورشها و آشوبهای داخلی، برخورد با دزدان و اشرار، برقراری امنیت داخل شهر و مراقبت از دروازهها، فرماندهی لشکر برای جنگ و مجازات کسانی بود که حاکم دستور میداد.<ref>احمد عبدالسلام ناصف، ص۲۴۰۲۴۱.</ref> | ||
اما دیوان حسبه از نهادهای دینی بود و وظیفه محتسب، قضایی و اجرایی بود، زیرا در برخی منکرات محتسب میتوانست فرد خاطی را بدون شکایت و اقامه دعوا مجازات کند. همچنین محتسب به منکرات آشکار رسیدگی میکرد، ولی شرطه پیگیر جرائم آشکار و مخفی بود و حق تجسس داشت.<ref>سهام مصطفی ابوزید، | اما دیوان حسبه از نهادهای دینی بود و وظیفه محتسب، قضایی و اجرایی بود، زیرا در برخی منکرات محتسب میتوانست فرد خاطی را بدون شکایت و اقامه دعوا مجازات کند. همچنین محتسب به منکرات آشکار رسیدگی میکرد، ولی شرطه پیگیر جرائم آشکار و مخفی بود و حق تجسس داشت.<ref>سهام مصطفی ابوزید، ص۲۳۸۲۳۹.</ref> | ||
==سیر تاریخی== | ==سیر تاریخی== | ||
===عصر پیامبر اسلام(ص)=== | ===عصر پیامبر اسلام(ص)=== | ||
نظارت حکومت بر امور بازارها و رفتارهای اجتماعی شهروندان، به عصر [[پیامبر(ص)]] و جانشینان وی بازمیگردد. با ظهور [[اسلام]]، از پارهای معاملهها، که در [[عربستان]] پیش از اسلام در بازارهای موسمی معمول بود، نهی شد<ref>برای اطلاع از بازارهای جاهلی رجوع کنید به یعقوبی، ج ۱، | نظارت حکومت بر امور بازارها و رفتارهای اجتماعی شهروندان، به عصر [[پیامبر(ص)]] و جانشینان وی بازمیگردد. با ظهور [[اسلام]]، از پارهای معاملهها، که در [[عربستان]] پیش از اسلام در بازارهای موسمی معمول بود، نهی شد<ref>برای اطلاع از بازارهای جاهلی رجوع کنید به یعقوبی، ج ۱، ص۲۷۰ ۲۷۱.</ref> و اخلاق اقتصادی جدیدی بر پایه آموزههای اسلام عرضه شد. | ||
در منابع روایی و تاریخی، گزارشهای درخور توجهی از نظارت پیامبر اکرم(ص) بر بازار وجود دارد. بیشتر این گزارش ها، که در مجموعههای روایی گردآوری شدهاند، بعدها مبانی نظری و عملی تشکیلات حسبه را پایهگذاری کردند.<ref>رجوع کنید به برای نمونه رجوع کنید به مالکبن انس، ج ۲، | در منابع روایی و تاریخی، گزارشهای درخور توجهی از نظارت پیامبر اکرم(ص) بر بازار وجود دارد. بیشتر این گزارش ها، که در مجموعههای روایی گردآوری شدهاند، بعدها مبانی نظری و عملی تشکیلات حسبه را پایهگذاری کردند.<ref>رجوع کنید به برای نمونه رجوع کنید به مالکبن انس، ج ۲، ص۶۰۹۶۸۶؛ حرّعاملی، ج ۱۷ و ۱۸.</ref> | ||
پیامبر اکرم(ص)، علاوه بر تنظیم روابط اقتصادی و اخلاق اقتصادی، بر بازار نظارت مستقیم داشت.<ref>برای نمونه رجوع کنید به متقی، ج ۲، جزء۴، ص۶۰، ج ۸، جزء۱۵، ص۱۶۳؛ حرّعاملی، ج ۱۷، ص۲۸۲؛ کتانی، ج ۱، | پیامبر اکرم(ص)، علاوه بر تنظیم روابط اقتصادی و اخلاق اقتصادی، بر بازار نظارت مستقیم داشت.<ref>برای نمونه رجوع کنید به متقی، ج ۲، جزء۴، ص۶۰، ج ۸، جزء۱۵، ص۱۶۳؛ حرّعاملی، ج ۱۷، ص۲۸۲؛ کتانی، ج ۱، ص۲۸۴۲۸۵.</ref> کار پیامبر(ص) به توصیه و ارشاد منحصر نمیشد، بلکه متخلفان را به مجازات میرسانید و تاجران را ملزم به رعایت قوانین میکرد.<ref>رجوع کنید به حرّعاملی، ج ۱۷، ص۳۸۶.</ref> گزارشهایی در دست است که پیامبر(ص) برای نظارت بر بازار [[مکه]] و [[مدینه]] مسئول گماشت.<ref>رجوع کنید به خلیفةبن خیاط، ص۶۱؛ ابنعبدالبرّ، قسم ۲، ص۶۲۱.</ref> | ||
===پس از پیامبر(ص)=== | ===پس از پیامبر(ص)=== | ||
در دوره [[خلفای راشدین|خلفای نخست]]، بیشتر گزارشهای نظارت بر بازار، مربوط به [[خلافت]] [[عمر بن خطاب]] و [[امام علی]] (ع) است. | در دوره [[خلفای راشدین|خلفای نخست]]، بیشتر گزارشهای نظارت بر بازار، مربوط به [[خلافت]] [[عمر بن خطاب]] و [[امام علی]](ع) است. | ||
====امویان==== | ====امویان==== | ||
در دوره [[بنی امیه|اموی]]، والیان یا کارگزاران آنان سخت مراقب بازارها بودند. در این دوره، از اقدامات نظارتی [[زیاد بن ابیه]]، والی [[معاویه بن ابوسفیان|معاویه]] بر [[بصره]]، گزارشهای بیشتری وجود دارد. وی برای بازارها عاملانی گماشت و هر روز، بهجز جمعهها، از آنان درباره قیمتها و اوضاع بازار گزارش میگرفت.<ref>بلاذری، ج ۴، قسم ۱، ص۱۸۶.</ref> بازار زیر نظارت دقیق وی بود و اگر کالایی گران میشد به تاجران وام میداد تا با خرید و عرضه آن کالا، قیمت آن را متعادل کنند.<ref>بلاذری، ج۴، قسم۱، ص۲۰۶.</ref> او بهبهداشت عمومی بصره توجه داشت و مردم را وادار میکرد جلو خانههای خود را تمیز کنند. همچنین بردگانی خرید و آنان را مأمور نظارت بر نظافت خیابانهای بصره کرد.<ref>بلاذری، ج۴، قسم۱، ص۲۰۶.</ref> | در دوره [[بنی امیه|اموی]]، والیان یا کارگزاران آنان سخت مراقب بازارها بودند. در این دوره، از اقدامات نظارتی [[زیاد بن ابیه]]، والی [[معاویه بن ابوسفیان|معاویه]] بر [[بصره]]، گزارشهای بیشتری وجود دارد. وی برای بازارها عاملانی گماشت و هر روز، بهجز جمعهها، از آنان درباره قیمتها و اوضاع بازار گزارش میگرفت.<ref>بلاذری، ج ۴، قسم ۱، ص۱۸۶.</ref> بازار زیر نظارت دقیق وی بود و اگر کالایی گران میشد به تاجران وام میداد تا با خرید و عرضه آن کالا، قیمت آن را متعادل کنند.<ref>بلاذری، ج۴، قسم۱، ص۲۰۶.</ref> او بهبهداشت عمومی بصره توجه داشت و مردم را وادار میکرد جلو خانههای خود را تمیز کنند. همچنین بردگانی خرید و آنان را مأمور نظارت بر نظافت خیابانهای بصره کرد.<ref>بلاذری، ج۴، قسم۱، ص۲۰۶.</ref> | ||
در میان خلفای اموی، عمربن عبدالعزیز به مبارزه با منکرات اهتمام فراوان داشت. وی به والی خود در [[مصر]] فرمان داد تا از فروش شراب جلوگیری کند، زنان را از رفتن به حمامهای عمومی بازدارد و مردان را به بستن لنگ در حمام وادارد.<ref>کندی، | در میان خلفای اموی، عمربن عبدالعزیز به مبارزه با منکرات اهتمام فراوان داشت. وی به والی خود در [[مصر]] فرمان داد تا از فروش شراب جلوگیری کند، زنان را از رفتن به حمامهای عمومی بازدارد و مردان را به بستن لنگ در حمام وادارد.<ref>کندی، ص۶۸ ۶۹.</ref> | ||
====عباسیان و ایجاد سازمان حسبه==== | ====عباسیان و ایجاد سازمان حسبه==== | ||
براساس گزارشهای تاریخی یا با استناد به پارهای رفتارها و روش ها، برخی بر آناند که سازمان حسبه در دوره امویان<ref>سهام مصطفی ابوزید، ص۶۳.</ref> یا دوره عمربن خطّاب<ref>قلقشندی، ۱۳۸۳، ج ۵، ص۴۵۲.</ref> و یا حتی در عصر خود پیامبر(ص)<ref>کتانی، ج ۱، | براساس گزارشهای تاریخی یا با استناد به پارهای رفتارها و روش ها، برخی بر آناند که سازمان حسبه در دوره امویان<ref>سهام مصطفی ابوزید، ص۶۳.</ref> یا دوره عمربن خطّاب<ref>قلقشندی، ۱۳۸۳، ج ۵، ص۴۵۲.</ref> و یا حتی در عصر خود پیامبر(ص)<ref>کتانی، ج ۱، ص۲۸۴۲۸۵.</ref> تأسیس شده، اما به گمان قوی این سازمان در دوره آغازین خلافت [[بنی عباس|عباسی]] پدید آمده است، همچنان که اطلاق واژه حسبه بر اداره امور بازار نیز از اوایل دوره عباسی و اواخر دوره اموی فراتر نمیرود؛ چه، در دوره اموی عمدتاً از اصطلاحات عاملالسوق و صاحبالسوق استفاده شدهاست.<ref>رجوع کنید به ابنعبدالحکم، ص۲۱۰؛ فتال نیشابوری، ص۲۸۸.</ref> | ||
=====منصور===== | =====منصور===== | ||
شواهد تاریخی وجود محتسبان را در [[کوفه]] و [[بغداد]] در عصر منصور (حکومت: | شواهد تاریخی وجود محتسبان را در [[کوفه]] و [[بغداد]] در عصر منصور (حکومت: ۱۳۶۱۵۸ق) تأیید میکنند.<ref>رجوع کنید به ابنسعد، ج ۷، ص۲۵۶؛ خطیب بغدادی، ج ۱۲، ص۲۴۴؛ سمعانی، ج ۱، ص۹۲۹۳.</ref> بهعلاوه آنچه گمان ایجاد نظام حسبه را در عصر منصور قوّت میبخشد، موقعیت برتر پایتختِ تازهتأسیس عباسیان است. بغداد، که در قلب سرزمینهای اسلامی جای داشت، با راههای آبی و خاکی و با شهرسازی نو، در اندک مدتی مرکز بزرگ تجارت شد و طبیعتاً چنین شهری برای نظارت بر بازارها نیاز به سازمانی کارآمد و قدرتمند داشت، لذا سازمان حسبه میتوانست با تکیه بر تجارب عصر اموی در نظارت بر بازارها خاصه نظام دیوانی زمان [[هشام بن عبدالملک]]<ref>رجوع کنید به طبری، ج ۷، ص۲۰۳؛ مسعودی، ج ۴، ص۴۷۴۸.</ref> و نیز دستورالعملهای شرعی به یادگار مانده از صدر اسلام، این وظیفه حساس را در عرصه اقتصادی و، با گسترش این سازمان، در حوزه دینی و اخلاقی برعهده گیرد. | ||
=====هارون و خلفای پس از او===== | =====هارون و خلفای پس از او===== | ||
در دوره هارون (حکومت: | در دوره هارون (حکومت: ۱۷۰۱۹۳)، شخصی در جرجان لقب محتسب داشت و شخص دیگری در اسکندریه.<ref>رجوع کنید به ابوالعرب تمیمی، ص۳۷۱؛ سهمی، ص۲۲۹.</ref> اگر این لقب حاکی از سمت اداری آنان باشد، قرینه خوبی برای گسترش سریع حسبه در دوره اول عباسی در سرزمینهای اسلامی است. احتمالاً باتوجه به برخوردهایی که در ماجرای محنت از زمان مأمون تا واثق با مخالفان خلق قرآن صورت میپذیرفت یا در رفتارهای خشن متوکل با ذمّیان، نقش محتسبان که مجریان این تصمیمات و برخوردها بودند، جدّیتر هم شده بوده است.<ref>رجوع کنید به طبری، ج ۹، ص۱۷۱۱۷۲؛ سیوطی، ص۳۰۸، ۳۳۵، ۳۴۰۳۴۱.</ref> | ||
با قدرت یافتن ترکان در دستگاه خلافت و بروز کشمکشهای سیاسی در بغداد، از نفوذ و اعتبار محتسبان کاسته شد و گاه افرادی بهعنوان محتسب برگزیده شدند که به جهل و نادانی شهره بودند.<ref>رجوع کنید به ابنشاکر کتبی، ج ۲، ص۴۳۶.</ref> برخلاف این دوره، در زمان معتضد (حکومت: | با قدرت یافتن ترکان در دستگاه خلافت و بروز کشمکشهای سیاسی در بغداد، از نفوذ و اعتبار محتسبان کاسته شد و گاه افرادی بهعنوان محتسب برگزیده شدند که به جهل و نادانی شهره بودند.<ref>رجوع کنید به ابنشاکر کتبی، ج ۲، ص۴۳۶.</ref> برخلاف این دوره، در زمان معتضد (حکومت: ۲۷۹۲۸۹) حسبه اهمیت یافت و محتسب مجری فرمانهای خلیفه پرهیبت و خونریز شد. در این زمان از محتسبی در بغداد گزارش شدهاست که حتی از شکستن خمرههای شراب خلیفه ابایی نداشت.<ref>رجوع کنید به ذهبی، ج ۱۱، ص۸۹، ج ۱۴، ص۷۶.</ref> | ||
حسبهدر دوره مقتدر (حکومت: | حسبهدر دوره مقتدر (حکومت: ۲۹۵۳۲۰) دستخوش مطامع سیاسی شد و افراد نالایق و غیرمحبوب به این سمت گماشته شدند.<ref>رجوع کنید به ابناثیر، ج ۸، ص۲۲۴۲۲۵؛ ابنطقطقی، ص۲۶۲.</ref> از دوره امیرالامرایی نیز حسبت افراد لاابالی و فریبکار گزارش شده است.<ref>رجوع کنید به صولی، ص۱۴۸.</ref> | ||
یکی از پیامدهای شکوفایی تجارت در دوره عباسیان، شکلگیری طبقهای از تاجران بزرگ و رواج پدیده رباخواری در میان مسلمانان بود. این دسته از تاجران با اعیان و اشراف و صاحبمنصبان زد و بند داشتند و محتسبان توانایی نظارت و حسبت بر آنان را نداشتند.<ref>رجوع کنید به تنوخی، ج ۸، ص۴۱؛ مسکویه، ج ۵، ص۳۰۰؛ ابناخوه، ص۱۲۳.</ref> | یکی از پیامدهای شکوفایی تجارت در دوره عباسیان، شکلگیری طبقهای از تاجران بزرگ و رواج پدیده رباخواری در میان مسلمانان بود. این دسته از تاجران با اعیان و اشراف و صاحبمنصبان زد و بند داشتند و محتسبان توانایی نظارت و حسبت بر آنان را نداشتند.<ref>رجوع کنید به تنوخی، ج ۸، ص۴۱؛ مسکویه، ج ۵، ص۳۰۰؛ ابناخوه، ص۱۲۳.</ref> | ||
خط ۲۴۷: | خط ۲۴۶: | ||
در دوره حکومت [[آلبویه]]، وظیفه اصلی محتسبان در دو جنبه نظارت بر آداب و اخلاق مذهبی و نیز رسیدگی بر امور شهر و بازارها خلاصه میشد. در شهرهای بزرگ، مانند بغداد، محتسب چندین نایب داشت که هریک در محلهای به کار مشغول بودند.<ref>رجوع کنید به ابنکثیر، ج ۱۱، ص۳۲۹</ref> | در دوره حکومت [[آلبویه]]، وظیفه اصلی محتسبان در دو جنبه نظارت بر آداب و اخلاق مذهبی و نیز رسیدگی بر امور شهر و بازارها خلاصه میشد. در شهرهای بزرگ، مانند بغداد، محتسب چندین نایب داشت که هریک در محلهای به کار مشغول بودند.<ref>رجوع کنید به ابنکثیر، ج ۱۱، ص۳۲۹</ref> | ||
امیران بویهی، با ارسال عهدنامههایی، امور حسبه را به والیان خود تفویض میکردند و گاه به طور مستقیم به فردی مسئولیت حسبه میدادند.<ref>رجوع کنید به صاحببن عباد، | امیران بویهی، با ارسال عهدنامههایی، امور حسبه را به والیان خود تفویض میکردند و گاه به طور مستقیم به فردی مسئولیت حسبه میدادند.<ref>رجوع کنید به صاحببن عباد، ص۴۶۵۰.</ref> در دوره حکومت آلبویه بازارهای بردهفروشی، سکهخانهها و طرازخانهها اهمیت بیشتری پیدا کرده بودند و تقلب و فریبکاری و تدلیس موجب اختلال در نظم اجتماعی و اقتصادی میشد. در عهدنامههای دوره آلبویه حسبت مراکز مذکور، بهسبب اهمیت آنها، در کنار امور حسبه یاد شده و در عمل مسئولانی غیر از محتسب داشته است.<ref>برای نمونهای از این عهدنامهها و وظایف محتسب در این دوره رجوع کنید به همان، ص۳۹۴۱.</ref> انحطاط نهاد حسبه در این دوره از زمانی شروع شد که معزالدوله دیلمی، در ۳۵۰ق، منصب حسبه را به فروش گذاشت.<ref>رجوع کنید به ابنخلّکان، ج ۱، ص۴۰۶.</ref> | ||
بدینسان، حسبه که از جایگاه مهمی برخوردار بود و بزرگان دین در صدر اسلام خود مباشر آن بودند، در این دوره با سهلانگاری و بیاعتنایی فرمانروایان و واگذاری این منصب به افراد نالایق، رو به سستی و ضعف گذاشت و مالاندوزان و رشوهگیران و فرصتطلبانِ چاپلوس را به طمع انداخت.<ref>رجوع کنید به ماوردی، ص۴۱۳.</ref> | بدینسان، حسبه که از جایگاه مهمی برخوردار بود و بزرگان دین در صدر اسلام خود مباشر آن بودند، در این دوره با سهلانگاری و بیاعتنایی فرمانروایان و واگذاری این منصب به افراد نالایق، رو به سستی و ضعف گذاشت و مالاندوزان و رشوهگیران و فرصتطلبانِ چاپلوس را به طمع انداخت.<ref>رجوع کنید به ماوردی، ص۴۱۳.</ref> | ||
====سلاجقه==== | ====سلاجقه==== | ||
در دوره سلاجقه بزرگ، حسبه بار دیگر اهمیت یافت. وحدت سیاسی و دینی در مملکت سلجوقیان، برقراری نظام اداری متمرکز، سیاست مذهبی مبتنی بر گسترش عقاید اهل سنّت و مبارزه با شیعیان و بالاخره توجه به بازرگانی و رونق تجارت، همگی در اهمیت یافتن نهاد حسبه و کار محتسبان مؤثر بود. خواجه نظامالملک<ref>خواجه نظامالملک، | در دوره سلاجقه بزرگ، حسبه بار دیگر اهمیت یافت. وحدت سیاسی و دینی در مملکت سلجوقیان، برقراری نظام اداری متمرکز، سیاست مذهبی مبتنی بر گسترش عقاید اهل سنّت و مبارزه با شیعیان و بالاخره توجه به بازرگانی و رونق تجارت، همگی در اهمیت یافتن نهاد حسبه و کار محتسبان مؤثر بود. خواجه نظامالملک<ref>خواجه نظامالملک، ص۵۶.</ref> از جایگاه مهم حسبه سخن گفته است. وی نسبت به محتسب دیدگاه اداری محض داشته و بیشتر بر ویژگیهایی چون شجاعت و هیبت در محتسب تأکید کرده است. | ||
فرمانهایی از سنجر (حکومت: | فرمانهایی از سنجر (حکومت: ۵۱۱۵۵۲ق)، مبنی بر انتصاب افراد به حسبت شهرهای گوناگون، در دست هست که اهمیت این کار را در دوره وی نشان میدهد.<ref>رجوع کنید به منتجبالدین بدیع، ص۸۲.</ref>در دوره پایانی عباسی نیز منصب حسبه از نهاد قضا کاملاً تفکیک نشده بود؛ از واگذاری همزمان حسبت و قضا به برخی از افراد گزارشهایی وجود دارد.<ref>برای نمونه رجوع کنید به ابنجوزی، ج ۱۷، ص۲۷۵۲۷۷؛ قلقشندی، ۱۳۸۳، ج ۱۰، ص۲۶۴، ۲۷۴۲۷۵.</ref> به سبب تلاشهای برخی شیعیان برای نفوذ در دستگاه خلافت، یکی از وظایف محتسبان حنبلی در این دوره، مقابله با گسترش اندیشههای شیعی بود.<ref>رجوع کنید به ابنجوزی، ج ۱۸، ص۱۵۹.</ref> | ||
====سرزمینهای غربی اسلام==== | ====سرزمینهای غربی اسلام==== | ||
خط ۲۶۱: | خط ۲۶۰: | ||
'''افریقیه''' | '''افریقیه''' | ||
در افریقیه اولین محتسب سَحنون (متوفی ۲۴۰)، فقیه برجسته مالکی قَیروان، بود که در حکومت محمدبن اغلب ( | در افریقیه اولین محتسب سَحنون (متوفی ۲۴۰)، فقیه برجسته مالکی قَیروان، بود که در حکومت محمدبن اغلب (۲۲۶۲۴۳) به مقام قضا رسید و در ۲۳۴ق، هم زمان، منصب حسبه را نیز پذیرفت. او اولین قاضی بود که سرپرست حسبه بازار شد و پیش از او این وظیفه برعهده والیان بود.<ref>رجوع کنید به دباغ، ج ۲، ص۸۷.</ref> | ||
'''اندلس''' | '''اندلس''' | ||
در [[اندلس]] نهاد حسبه از دوره هشام بن عبدالرحمان (حکومت: | در [[اندلس]] نهاد حسبه از دوره هشام بن عبدالرحمان (حکومت: ۱۷۲۱۸۰) پدید آمد. هشام، فُطَیسبن سلیمان (متوفی حدود ۲۰۵) را سرپرست بازار کرد.<ref>رجوع کنید به ابنابّار، ج۲،ص۳۶۵.</ref> در غرب اسلامیتا قرنها از مصطلحات خِطّة السوق، ولایةالسوق، احکامالسوق و صاحبالسوق به جای حسبه و محتسب استفاده میشد. ابنبَشکوال که در قرن ششم میزیست، در شرح حال محتسبی به نام ابنمَشّاط رُعَینی قُرطبی (متوفی ۳۹۷) میگوید: «او به احکام حسبه گماشته شد که نزد ما ولایةالسوق نامیده میشد».<ref>قُرطبی، ج ۲، ص۴۶۴.</ref> | ||
==خاندانهای شیعی== | ==خاندانهای شیعی== | ||
تشکیلات حسبه در مغرب اسلامی و نیز [[مصر]] و [[شام]] و در میان خاندانهای حکومتگر با گرایشهای [[شیعی]]، چون ادریسیان (حکومت: | تشکیلات حسبه در مغرب اسلامی و نیز [[مصر]] و [[شام]] و در میان خاندانهای حکومتگر با گرایشهای [[شیعی]]، چون ادریسیان (حکومت: ۱۷۲۳۷۵) و فاطمیان (حکومت: ۲۹۷۵۶۷)، از جمله نهادهای مذهبی بود که با نظم دقیق اداری کار میکرد.<ref>رجوع کنید به ابنصیرفی، ص۶۳؛ قلقشندی، ۱۳۸۳، ج ۳، ص۴۸۳؛ سهام مصطفی ابوزید، ص۷۳۷۸.</ref> | ||
==امامیه== | ==امامیه== | ||
نزد شیعه [[امامیه]] | نزد شیعه [[امامیه]] که قدرت حاکم و نظام سیاسی خلافت را به رسمیت نمیشناخت و از سوی دیگر، تا برپایی حکومت صفویه، جز چند حکومت کوچک محلّی، موفق به استقرار حکومت مستقل که حاکمان آن [[شیعه]] باشند نشده بود بحث از حسبه چندان مطرح نبود. | ||
در عین حال، رسیدگی به اموری که اقتضای جامعه دینی است و معمولاً بر عهده نهاد حسبه بود (مانند اقامه و اجرای [[حدود]]، رفع خصومات و ولایت و نظارت بر اوقاف) در بررسیهای اجتهادی فقیهان مطرح میشد،<ref>برای نمونه رجوع کنید به طوسی، ج ۲، | در عین حال، رسیدگی به اموری که اقتضای جامعه دینی است و معمولاً بر عهده نهاد حسبه بود (مانند اقامه و اجرای [[حدود]]، رفع خصومات و ولایت و نظارت بر اوقاف) در بررسیهای اجتهادی فقیهان مطرح میشد،<ref>برای نمونه رجوع کنید به طوسی، ج ۲، ص۲۹۵۳۱۱، ج ۸، ص۵۷ ۷۰، ص۱۴۹۱۷۰؛ ابنادریس حلّی، ج ۲، ص۱۵۶۱۸۲، ۲۱۱ ۲۷۴.</ref> | ||
استفاده از واژه حسبه در متون فقهی شیعه امامی، افزون بر یک قرن پیش از ظهور [[صفویان]] در آثار فقهی [[شهید اول]] (متوفی ۷۸۶) دیده میشود. وی در [[الدروس الشرعیه (کتاب)|الدروس الشرعیة]]<ref>شهید اول، الدروس الشرعیة، ج ۲، ص۴۷.</ref> برای کتاب امر به معروف و نهی از منکر عنوان حسبه را برگزیده و در کتاب القواعد و الفوائد<ref>شهید اول، القواعد و الفوائد، قسم ۲، ص۱۰۱.</ref> از واژه حسبه به معنای مقابله با منکر استفاده کرده و آنجا که برای واجبهای فوری مثال آورده، حسبه را نیز واجب فوری دانسته است.<ref>شهید اول، القواعد و الفوائد، قسم ۲، ص۱۰۱.</ref> | استفاده از واژه حسبه در متون فقهی شیعه امامی، افزون بر یک قرن پیش از ظهور [[صفویان]] در آثار فقهی [[شهید اول]] (متوفی ۷۸۶) دیده میشود. وی در [[الدروس الشرعیه (کتاب)|الدروس الشرعیة]]<ref>شهید اول، الدروس الشرعیة، ج ۲، ص۴۷.</ref> برای کتاب امر به معروف و نهی از منکر عنوان حسبه را برگزیده و در کتاب القواعد و الفوائد<ref>شهید اول، القواعد و الفوائد، قسم ۲، ص۱۰۱.</ref> از واژه حسبه به معنای مقابله با منکر استفاده کرده و آنجا که برای واجبهای فوری مثال آورده، حسبه را نیز واجب فوری دانسته است.<ref>شهید اول، القواعد و الفوائد، قسم ۲، ص۱۰۱.</ref> | ||
خط ۲۸۰: | خط ۲۷۹: | ||
===صفویه=== | ===صفویه=== | ||
با شکلگیری حکومت صفوی، حسبه و محتسب با مفهوم حکومتی آن | با شکلگیری حکومت صفوی، حسبه و محتسب با مفهوم حکومتی آن همانند دیگر موضوعات مربوط به فقه سیاسی اسلامی، چون جهاد و مالیات و خراج اهمیت پیدا کرد. بهترین نشانه این توجه، وجود سازمان حسبه در این دوره در شهرهای بزرگ و ظهور صاحبمنصبانی چون محتسبالممالک و نیز آثار و نوشتههایی است که، به نوعی، از حسبه در آنها یاد شده است.<ref>رجوع کنید به میرزاسمیعا، ص۴۹؛ د. اسلام، چاپ دوم، ذیل "Hisba.iii: Persia".</ref> با این همه، در این دوره کتاب مستقلی درباره حسبه نوشته نشد. | ||
===پس از صفویه=== | ===پس از صفویه=== | ||
گفتنی است پس از دوران صفویه | گفتنی است پس از دوران صفویه که نهاد حسبه رو به ضعف نهاد و بهتدریج ماهیت دینی خود را از دست داد و وظایف اداری آن به دیگر نهادهای دولتی واگذار شد آن دسته از وظایف شرعی و مذهبی که از نظر فقهی، بر عهده و در محدوده اختیارات فقها بود، با عنوان «امور حسبیه» استمرار یافت. این واژه که از دوره صفویه تاکنون در آثار فقهی به کار رفته است<ref>برای نمونه رجوع کنید به محقق کرکی، ج ۶، ص۸، ج ۱۱، ص۲۶۶.</ref> به وظایفی اطلاق میشود که شارع مقدّس راضی به ترک آنها نیست و اگر کسی به اجرای آن اقدام نکند، برخلاف رضایت شارع، معطل خواهد ماند،<ref>آملی، ج ۲، ص۳۳۸؛ امام خمینی، ج ۲، ص۴۹۷.</ref> مانند تصرفات ضروری در اموال خردسالان و تعیین قیم برای آنان، حفظ اموال غایبان، گردآوری خمس و زکات و توزیع آنها میان مستحقان.<ref>آملی، ج ۲، ص۳۳۸.</ref> | ||
==نهادهای جایگزین== | ==نهادهای جایگزین== | ||
نظام حسبه در بیشتر سرزمینهای اسلامی از آغاز تا پیش از تحولات اجتماعی در عصر جدید به حیات خود ادامه داد. در آغاز قرن چهاردهم/بیستم، هنوز تشکیلات حسبه در [[بخارا]] و [[مراکش]] (فاس) حفظ شده بود.<ref>د. اسلام، ذیل "Hisba,i: general: sources, origins, duties".</ref> با فروپاشی [[حکومت عثمانی|خلافت عثمانی]]، نظام اداری نیز براساس الگوهای غربی تنظیم و اجرا شد و سازمان حسبه به سرعت جای خود را به سازمانها و نهادهای جدید مدنی، همچون پلیس و شهرداری و بهداری و بهزیستی، داد. در ایران سازمان حسبه، که در دوره [[افشاریه]] و [[قاجار]] رو به سستی نهاده بود، سرانجام در آغاز قرن چهاردهم رسماً برچیده شد.<ref>سرّی، | نظام حسبه در بیشتر سرزمینهای اسلامی از آغاز تا پیش از تحولات اجتماعی در عصر جدید به حیات خود ادامه داد. در آغاز قرن چهاردهم/بیستم، هنوز تشکیلات حسبه در [[بخارا]] و [[مراکش]] (فاس) حفظ شده بود.<ref>د. اسلام، ذیل "Hisba,i: general: sources, origins, duties".</ref> با فروپاشی [[حکومت عثمانی|خلافت عثمانی]]، نظام اداری نیز براساس الگوهای غربی تنظیم و اجرا شد و سازمان حسبه به سرعت جای خود را به سازمانها و نهادهای جدید مدنی، همچون پلیس و شهرداری و بهداری و بهزیستی، داد. در ایران سازمان حسبه، که در دوره [[افشاریه]] و [[قاجار]] رو به سستی نهاده بود، سرانجام در آغاز قرن چهاردهم رسماً برچیده شد.<ref>سرّی، ص۱۶۷۱۶۹.</ref> | ||
از ویژگیهای نوشتههای معاصران درباره حسبه، آشفتگی در مفهومسازی جدید از حسبه و عرضه الگوهای عجولانه برای احیای سازمان حسبه است. افرادی همواره بر تعاریف پیشینیان، چون ماوردی و ابنتیمیه، پافشاری میکنند و معتقدند در تعریف باید به هر ترتیب قید ولایت شرعی و وظیفه دینی گنجانده شود. اینان حتی تعریف نوگرایانه طاشکوپریزاده و حاجیخلیفه<ref>طاشکوپریزاده، ؛حاجیخلیفه، .</ref> را برنمیتابند و عبارات حاجیخلیفه را مشوّش، سست و پرلغزش میپندارند.<ref>برای نمونه رجوع کنید به عریفی، | از ویژگیهای نوشتههای معاصران درباره حسبه، آشفتگی در مفهومسازی جدید از حسبه و عرضه الگوهای عجولانه برای احیای سازمان حسبه است. افرادی همواره بر تعاریف پیشینیان، چون ماوردی و ابنتیمیه، پافشاری میکنند و معتقدند در تعریف باید به هر ترتیب قید ولایت شرعی و وظیفه دینی گنجانده شود. اینان حتی تعریف نوگرایانه طاشکوپریزاده و حاجیخلیفه<ref>طاشکوپریزاده، ؛حاجیخلیفه،.</ref> را برنمیتابند و عبارات حاجیخلیفه را مشوّش، سست و پرلغزش میپندارند.<ref>برای نمونه رجوع کنید به عریفی، ص۱۴۱۵.</ref> | ||
عموم نویسندگانِ عربِ [[مسلمان]] تمایل دارند بدون نادیده گرفتن مبادی شرعی و دینی حسبه، آن را از منظر دانش مدیریت تعریف کنند. بر پایه این دیدگاه، حسبه نوعی نظارت اداری دولت بر مردم است که کارگزاران این سازمان (محتسب و کارمندان وی) به وظایف خاصی در حوزههای اخلاقی، دینی و اقتصادی عمل میکنند و مقررات آن براساس احکام شرعی و قواعد عرفی و مدنی تنظیم میشود.<ref>عبدالحمید رفاعی، ص۲۸۵.</ref> | عموم نویسندگانِ عربِ [[مسلمان]] تمایل دارند بدون نادیده گرفتن مبادی شرعی و دینی حسبه، آن را از منظر دانش مدیریت تعریف کنند. بر پایه این دیدگاه، حسبه نوعی نظارت اداری دولت بر مردم است که کارگزاران این سازمان (محتسب و کارمندان وی) به وظایف خاصی در حوزههای اخلاقی، دینی و اقتصادی عمل میکنند و مقررات آن براساس احکام شرعی و قواعد عرفی و مدنی تنظیم میشود.<ref>عبدالحمید رفاعی، ص۲۸۵.</ref> | ||
===ایران=== | ===ایران=== | ||
در [[ایران]] با طرح اندیشههای سیاسی نو از سوی اندیشمندان و روشنفکران مذهبی، موضوعات سیاسی | در [[ایران]] با طرح اندیشههای سیاسی نو از سوی اندیشمندان و روشنفکران مذهبی، موضوعات سیاسی اجتماعی [[اسلام]] بار دیگر مورد توجه قرار گرفت که تأثیرگذارترین آنها دیدگاههای فقهی [[امام خمینی]] بوده است. | ||
پس از وی مفصّلترین بحثهای فقه سیاسی را آیتاللّه [[حسینعلی منتظری]] در کتاب [[دراسات فی ولایة الفقیه]] و فقه الدولة الاسلامیة آورد. وی در ادامه بحثِ امر به معروف و نهی از منکر، بهتفصیل درباره حسبه در حکومت اسلامی و تاریخ آن سخن گفته است. گرچه مطالب او در بحث از تاریخ و تشکیلات حسبه در اسلام برگرفته از کتاب معالم القربة فی احکام الحسبة تألیف ابناخوه است،<ref>رجوع کنید به منتظری، ج ۲، | پس از وی مفصّلترین بحثهای فقه سیاسی را آیتاللّه [[حسینعلی منتظری]] در کتاب [[دراسات فی ولایة الفقیه]] و فقه الدولة الاسلامیة آورد. وی در ادامه بحثِ امر به معروف و نهی از منکر، بهتفصیل درباره حسبه در حکومت اسلامی و تاریخ آن سخن گفته است. گرچه مطالب او در بحث از تاریخ و تشکیلات حسبه در اسلام برگرفته از کتاب معالم القربة فی احکام الحسبة تألیف ابناخوه است،<ref>رجوع کنید به منتظری، ج ۲، ص۲۵۹۳۰۳.</ref> ولی مطرح شدن چنین بحثهایی در بالاترین سطح آموزش فقه شیعی (درس خارج)، نشانه توجه فقیهان شیعی به ضرورت وجود چنین نهادی در حکومت اسلامی است. | ||
در چند سال اخیر شماری مقاله و کتاب درباره امر به معروف و نهی از منکر و حسبه، به منظور احیای این دو [[فریضه]] با تکیه بر پیشینه تاریخی آن در تمدن اسلامی یعنی حسبه، تألیف شده است.<ref>برای اطلاع از کتابشناسی حسبه و امر به معروف و نهی از منکر رجوع کنید به عبدالجبار رفاعی، ج ۱، | در چند سال اخیر شماری مقاله و کتاب درباره امر به معروف و نهی از منکر و حسبه، به منظور احیای این دو [[فریضه]] با تکیه بر پیشینه تاریخی آن در تمدن اسلامی یعنی حسبه، تألیف شده است.<ref>برای اطلاع از کتابشناسی حسبه و امر به معروف و نهی از منکر رجوع کنید به عبدالجبار رفاعی، ج ۱، ص۱۶۷۱۷۳؛ باقری بیدهندی، ص۱۲۹۱۵۰.</ref> | ||
==پانویس== | ==پانویس== | ||
<div class="reflist4" style="height: 300px; overflow: auto; padding: 3px" > | <div class="reflist4" style="height: 300px; overflow: auto; padding: 3px" > | ||
{{پانویس|اندازه=ریز| | {{پانویس|اندازه=ریز|۳}} | ||
</div> | </div> | ||
خط ۳۰۹: | خط ۳۰۸: | ||
{{ستون-شروع}} | {{ستون-شروع}} | ||
* محمدتقی آملی، المکاسب والبیع، تقریرات درس آیتاللّه نائینی، قم ۱۴۱۳؛ | * محمدتقی آملی، المکاسب والبیع، تقریرات درس آیتاللّه نائینی، قم ۱۴۱۳؛ | ||
* ابنابّار، کتاب الحُلةالسیراء، چاپ حسین مؤنس، قاهره | * ابنابّار، کتاب الحُلةالسیراء، چاپ حسین مؤنس، قاهره ۱۹۶۳۱۹۶۴؛ | ||
* ابنابییعلی، الاحکام السلطانیة، چاپ محمدحامد فقی، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳؛ | * ابنابییعلی، الاحکام السلطانیة، چاپ محمدحامد فقی، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳؛ | ||
* ابناثیر؛ | * ابناثیر؛ | ||
* ابناخوه، کتاب معالم القربة فی احکام الحسبة، چاپ محمد محمود شعبان و صدیق احمد عیسی مطیعی، مصر ۱۹۷۶؛ | * ابناخوه، کتاب معالم القربة فی احکام الحسبة، چاپ محمد محمود شعبان و صدیق احمد عیسی مطیعی، مصر ۱۹۷۶؛ | ||
* ابنادریس حلّی، کتاب السرائر الحاوی لتحریر الفتاوی، قم | * ابنادریس حلّی، کتاب السرائر الحاوی لتحریر الفتاوی، قم ۱۴۱۰۱۴۱۱؛ | ||
* ابنبشکوال، الصّلة، چاپ ابراهیم ابیاری، قاهره ۱۴۱۰/۱۹۸۹؛ | * ابنبشکوال، الصّلة، چاپ ابراهیم ابیاری، قاهره ۱۴۱۰/۱۹۸۹؛ | ||
* ابنتغری بردی، منتخبات من حوادث الدهور فی مدی الایام و الشهور، چاپ ویلیام پوپر، برکلی و لوسآنجلس | * ابنتغری بردی، منتخبات من حوادث الدهور فی مدی الایام و الشهور، چاپ ویلیام پوپر، برکلی و لوسآنجلس ۱۹۳۰۱۹۴۲؛ | ||
* ابنتیمیه، الحسبة فیالاسلام، بیروت: دارالفکر، [بیتا.]؛ | * ابنتیمیه، الحسبة فیالاسلام، بیروت: دارالفکر، [بیتا.]؛ | ||
* همو، مجموع الفتاوی، چاپ مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت ۱۴۲۱/ ۲۰۰۰؛ | * همو، مجموع الفتاوی، چاپ مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت ۱۴۲۱/ ۲۰۰۰؛ | ||
خط ۳۲۱: | خط ۳۲۰: | ||
* ابنخلّکان؛ | * ابنخلّکان؛ | ||
* ابنسعد (بیروت)؛ | * ابنسعد (بیروت)؛ | ||
* ابنشاکر کتبی، فواتالوفیات، چاپ احسان عباس، بیروت | * ابنشاکر کتبی، فواتالوفیات، چاپ احسان عباس، بیروت ۱۹۷۳۱۹۷۴؛ | ||
* ابنصیرفی، القانون فی دیوان الرسائل و الاشارة الی من نالالوزارة، چاپ ایمن فؤاد سید، قاهره ۱۴۱۰/۱۹۹۰؛ | * ابنصیرفی، القانون فی دیوان الرسائل و الاشارة الی من نالالوزارة، چاپ ایمن فؤاد سید، قاهره ۱۴۱۰/۱۹۹۰؛ | ||
* ابنطقطقی، الفخری فی الآداب السلطانیة و الدول الاسلامیة، چاپ ممدوح حسن محمد، ظاهر [۱۹۹۹]؛ | * ابنطقطقی، الفخری فی الآداب السلطانیة و الدول الاسلامیة، چاپ ممدوح حسن محمد، ظاهر [۱۹۹۹]؛ | ||
خط ۳۳۷: | خط ۳۳۶: | ||
* ز. باقری بیدهندی، «کتابشناسی حسبه»، حکومت اسلامی، سال ۴،ش ۳ (پاییز ۱۳۷۸)؛ | * ز. باقری بیدهندی، «کتابشناسی حسبه»، حکومت اسلامی، سال ۴،ش ۳ (پاییز ۱۳۷۸)؛ | ||
* احمدبن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج ۴، قسم ۱، چاپ ماکس شلوسینگر، اورشلیم ۱۹۳۸؛ | * احمدبن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج ۴، قسم ۱، چاپ ماکس شلوسینگر، اورشلیم ۱۹۳۸؛ | ||
* محسنبن علی تنوخی، نشوار المحاضرة و اخبار المذاکرة، چاپ عبود شالجی، بیروت | * محسنبن علی تنوخی، نشوار المحاضرة و اخبار المذاکرة، چاپ عبود شالجی، بیروت ۱۳۹۱۱۳۹۳/۱۹۷۲۱۹۷۳؛ | ||
* محمد اعلیبن علی تهانوی، کشاف اصطلاحات الفنون، بیروت: دارصادر،[بیتا.]؛ | * محمد اعلیبن علی تهانوی، کشاف اصطلاحات الفنون، بیروت: دارصادر،[بیتا.]؛ | ||
* اسماعیلبن حماد جوهری، الصحاح: تاجاللغة و صحاح العربیة، چاپ احمد عبدالغفور عطار، بیروت [بیتا.]، چاپ افست تهران ۱۳۶۸ش؛ | * اسماعیلبن حماد جوهری، الصحاح: تاجاللغة و صحاح العربیة، چاپ احمد عبدالغفور عطار، بیروت [بیتا.]، چاپ افست تهران ۱۳۶۸ش؛ | ||
خط ۳۵۸: | خط ۳۵۷: | ||
* حمزهبن یوسف سهمی، تاریخ جرجان، بیروت ۱۴۰۷/ ۱۹۸۷؛ | * حمزهبن یوسف سهمی، تاریخ جرجان، بیروت ۱۴۰۷/ ۱۹۸۷؛ | ||
* عبدالرحمانبن ابیبکر سیوطی، تاریخالخلفاء، چاپ محمد محییالدین عبدالحمید، قم ۱۳۷۰ش؛ | * عبدالرحمانبن ابیبکر سیوطی، تاریخالخلفاء، چاپ محمد محییالدین عبدالحمید، قم ۱۳۷۰ش؛ | ||
* محمدبن مکی شهید اول، الدروس الشرعیة فی فقه الامامیة، قم | * محمدبن مکی شهید اول، الدروس الشرعیة فی فقه الامامیة، قم ۱۴۱۲۱۴۱۴؛ | ||
* همو، القواعد و الفوائد : فی الفقه و الاصول والعربیة، چاپ عبدالهادی حکیم، [نجف ?۱۳۹۹/ ۱۹۷۹]، چاپ افست قم [بیتا.]؛ | * همو، القواعد و الفوائد : فی الفقه و الاصول والعربیة، چاپ عبدالهادی حکیم، [نجف ?۱۳۹۹/ ۱۹۷۹]، چاپ افست قم [بیتا.]؛ | ||
* عبدالرحمانبن نصر شیزری، کتاب نهایةالرتبة فی طلب الحسبة، چاپ سید باز عرینی، بیروت ۱۴۰۱/ ۱۹۸۱؛ | * عبدالرحمانبن نصر شیزری، کتاب نهایةالرتبة فی طلب الحسبة، چاپ سید باز عرینی، بیروت ۱۴۰۱/ ۱۹۸۱؛ | ||
خط ۳۷۴: | خط ۳۷۳: | ||
* فضلاللّهبن روزبهان، سلوکالملوک، چاپ محمدعلی موحّد، تهران ۱۳۶۲ش؛ | * فضلاللّهبن روزبهان، سلوکالملوک، چاپ محمدعلی موحّد، تهران ۱۳۶۲ش؛ | ||
* محمدبن یعقوب فیروزآبادی، معجمالقاموس المحیط، چاپ خلیل مامون شیحا، بیروت ۱۴۲۸/۲۰۰۷؛ | * محمدبن یعقوب فیروزآبادی، معجمالقاموس المحیط، چاپ خلیل مامون شیحا، بیروت ۱۴۲۸/۲۰۰۷؛ | ||
* احمدبن علی قلقشندی، صبح الاعشی فی صناعة الانشا، قاهره | * احمدبن علی قلقشندی، صبح الاعشی فی صناعة الانشا، قاهره ۱۳۳۱ ۱۳۳۸/ ۱۹۱۳ ۱۹۲۰، چاپ افست ۱۳۸۳/۱۹۶۳؛ | ||
* همو، مآثرالأنافةفیمعالمالخلافة، چاپ عبدالستار احمد فراج، کویت ۱۹۶۴، چاپ افست بیروت ۱۹۸۰؛ | * همو، مآثرالأنافةفیمعالمالخلافة، چاپ عبدالستار احمد فراج، کویت ۱۹۶۴، چاپ افست بیروت ۱۹۸۰؛ | ||
* محمد عبدالحیبن عبدالکبیر کتانی، نظام الحکومةالنبویة، المسمی التراتیب الاداریة، بیروت: دارالکتاب العربی، [بیتا.]؛ | * محمد عبدالحیبن عبدالکبیر کتانی، نظام الحکومةالنبویة، المسمی التراتیب الاداریة، بیروت: دارالکتاب العربی، [بیتا.]؛ | ||
خط ۳۸۲: | خط ۳۸۱: | ||
* علیبن حسامالدین متقی، کنزالعمال فی سننالاقوالوالافعال، چاپ محمود عمر دمیاطی، بیروت ۱۴۱۹/۱۹۹۸؛ | * علیبن حسامالدین متقی، کنزالعمال فی سننالاقوالوالافعال، چاپ محمود عمر دمیاطی، بیروت ۱۴۱۹/۱۹۹۸؛ | ||
* مهدی محقق، دومین بیستگفتار در مباحث ادبی و تاریخیو فلسفی و کلامی و تاریخ علوم در اسلام، بهانضمام زندگینامه و کتابنامه، تهران ۱۳۶۹ش؛ | * مهدی محقق، دومین بیستگفتار در مباحث ادبی و تاریخیو فلسفی و کلامی و تاریخ علوم در اسلام، بهانضمام زندگینامه و کتابنامه، تهران ۱۳۶۹ش؛ | ||
* علیبن حسین محقق کرکی، جامع المقاصد فی شرح القواعد، قم | * علیبن حسین محقق کرکی، جامع المقاصد فی شرح القواعد، قم ۱۴۰۸ ۱۴۱۵؛ | ||
* مسعودی، مروج (بیروت)؛ | * مسعودی، مروج (بیروت)؛ | ||
* مسکویه؛ | * مسکویه؛ | ||
خط ۳۸۹: | خط ۳۸۸: | ||
* میرزا سمیعا، تذکرة الملوک، چاپ محمد دبیرسیاقی، تهران ۱۳۶۸ش؛ | * میرزا سمیعا، تذکرة الملوک، چاپ محمد دبیرسیاقی، تهران ۱۳۶۸ش؛ | ||
* حسنبن علی نظامالملک، سیرالملوک (سیاستنامه)، چاپ هیوبرت دارک، تهران ۱۳۴۰ش؛ | * حسنبن علی نظامالملک، سیرالملوک (سیاستنامه)، چاپ هیوبرت دارک، تهران ۱۳۴۰ش؛ | ||
* احمدبن عبدالوهاب نویری، نهایة الارب فی فنون الادب، قاهره [ ۱۹۲۳] | * احمدبن عبدالوهاب نویری، نهایة الارب فی فنون الادب، قاهره [ ۱۹۲۳] ۱۹۹۰؛ | ||
* محمدبن عبدالملک همدانی، تکملة تاریخ الطبری، در ذیول تاریخ الطبری، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره: دارالمعارف، ] ۱۹۷۷[؛ | * محمدبن عبدالملک همدانی، تکملة تاریخ الطبری، در ذیول تاریخ الطبری، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره: دارالمعارف، ] ۱۹۷۷[؛ | ||
* یعقوبی، تاریخ؛ | * یعقوبی، تاریخ؛ | ||
{{پایان}} | {{پایان}} | ||
===منابع لاتین=== | ===منابع لاتین=== | ||
{{چپچین}} | {{چپچین}} |