Automoderated users، confirmed، مدیران، templateeditor
۴٬۰۴۵
ویرایش
جز (افزدون الگوی ویرایش) |
جز (تغییر سطوح عناوین) |
||
خط ۸۸: | خط ۸۸: | ||
{{خاندان پیامبر}} | {{خاندان پیامبر}} | ||
== حضور در کربلا == | == حضور در واقعه کربلا == | ||
=== حضور در صحرای کربلا === | |||
تاریخ نگاران و سیره نویسان از حضور سکینه در [[کربلا]] بارها یاد کردهاند. بنابر گزارشی، در [[روز عاشورا]]، [[امام حسین(ع)]] برای آخرین وداع، از میدان جنگ به اردوی خود بازگشت و با یکایک زنان [[اهل بیت]] وداع کرد و آن گاه نزد دختر خود سکینه رفت که در گوشه خیمه نشسته بود و میگریست و او را نیز به صبوری دعوت کرد.<ref>ابن شهرآشوب؛ مناقب آل ابیطالب، ج۴، ص۱۰۹ و المقرم، پیشین، ص۲۷۷.</ref> امام سکینه را در آغوش کشید و اشک از چشمان او پاک کرد و فرمود: | تاریخ نگاران و سیره نویسان از حضور سکینه در [[کربلا]] بارها یاد کردهاند. بنابر گزارشی، در [[روز عاشورا]]، [[امام حسین(ع)]] برای آخرین وداع، از میدان جنگ به اردوی خود بازگشت و با یکایک زنان [[اهل بیت]] وداع کرد و آن گاه نزد دختر خود سکینه رفت که در گوشه خیمه نشسته بود و میگریست و او را نیز به صبوری دعوت کرد.<ref>ابن شهرآشوب؛ مناقب آل ابیطالب، ج۴، ص۱۰۹ و المقرم، پیشین، ص۲۷۷.</ref> امام سکینه را در آغوش کشید و اشک از چشمان او پاک کرد و فرمود: | ||
{{شعر2 | {{شعر2 | ||
خط ۱۰۸: | خط ۱۰۹: | ||
نقل شده که در روز یازدهم [[محرم]] و به هنگام وداع اهل بیت(ع) با شهدا سکینه(س) پس از سخنان جانسوز عمه اش [[زینب(س)]] پیش رفت و جنازه پدر را در آغوش گرفت و به عزاداری پرداخت. سخنان او با پدر و گریههایش بر شهید کربلا همچنان ادامه داشت تا اینکه گروهی از یاران [[عمر بن سعد]] پیش آمدند و او را به زور از پیکر پاک پدرش جدا کردند و کشان کشان نزد دیگر اسرا بردند.<ref>سید بن طاوس؛ اللهوف، ص۱۳۴ و البحرانی، پیشین، ص۳۰۳.</ref> | نقل شده که در روز یازدهم [[محرم]] و به هنگام وداع اهل بیت(ع) با شهدا سکینه(س) پس از سخنان جانسوز عمه اش [[زینب(س)]] پیش رفت و جنازه پدر را در آغوش گرفت و به عزاداری پرداخت. سخنان او با پدر و گریههایش بر شهید کربلا همچنان ادامه داشت تا اینکه گروهی از یاران [[عمر بن سعد]] پیش آمدند و او را به زور از پیکر پاک پدرش جدا کردند و کشان کشان نزد دیگر اسرا بردند.<ref>سید بن طاوس؛ اللهوف، ص۱۳۴ و البحرانی، پیشین، ص۳۰۳.</ref> | ||
== ایام اسارت == | === ایام اسارت === | ||
{{سوگواری محرم}} | {{سوگواری محرم}} | ||
پس از [[واقعه عاشورا]]، سکینه و دیگر بانوان به اسارت دشمن در آمده و همراه با کاروان اسرا به [[کوفه]] و [[شام]] برده شدند. در توصیف چگونگی ورود اسرای اهل بیت(ع) به شام از یکی از [[صحابه|اصحاب پیامبر اکرم(ص)]] به نام [[سهل بن سعد ساعدی]] روایت شده که روز ورود اسرا به شام مردی را دیدم که سری بر نیزه داشت که سیمایش بسیار شبیه سیمای رسول خدا(ص) بود و از پی آن دختری را دیدم که بر شتری برهنه و بیمحمل سوار بود. خود را شتابان به او رساندم و گفتم: «دخترم شما کیستی؟» گفت: «سکینه دختر حسین(ع)» گفتم: «آیا از من کاری ساخته است؟ من سهل بن سعد هستم که جدت را دیده و سخن او را شنیدهام» گفت: | پس از [[واقعه عاشورا]]، سکینه و دیگر بانوان به اسارت دشمن در آمده و همراه با کاروان اسرا به [[کوفه]] و [[شام]] برده شدند. در توصیف چگونگی ورود اسرای اهل بیت(ع) به شام از یکی از [[صحابه|اصحاب پیامبر اکرم(ص)]] به نام [[سهل بن سعد ساعدی]] روایت شده که روز ورود اسرا به شام مردی را دیدم که سری بر نیزه داشت که سیمایش بسیار شبیه سیمای رسول خدا(ص) بود و از پی آن دختری را دیدم که بر شتری برهنه و بیمحمل سوار بود. خود را شتابان به او رساندم و گفتم: «دخترم شما کیستی؟» گفت: «سکینه دختر حسین(ع)» گفتم: «آیا از من کاری ساخته است؟ من سهل بن سعد هستم که جدت را دیده و سخن او را شنیدهام» گفت: | ||
خط ۱۱۷: | خط ۱۱۸: | ||
<br /> | <br /> | ||
=== خواب سکینه در دمشق=== | ==== خواب سکینه در دمشق==== | ||
در برخی از منابع خوابی از حضرت سکینه در دمشق نقل شده است. به گفته [[ابن نما حلی]]، او خواب دیده بود که [[پیامبر اسلام]]، [[حضرت آدم]]، [[حضرت ابراهیم]]، [[حضرت موسی]] و [[حضرت عیسی]] برای [[زیارت امام حسین]] به کربلا میروند در حالی که پیامبر اسلام محاسنش را به دست گرفته گاهی به زمین میافتاد و گاهی از زمین بلند میشد. همچنین [[حضرت فاطمه]]، [[حوا]]، [[آسیه]]، [[مریم]] و [[خدیجه]] نیز آمده بودند در حالی که حضرت زهرا دست بر سر گذاشته بود و گاهی به زمین میافتاد و گاهی برمیخیرد. او خود را به حضرت زهرا رساند و شروع کرد به گریه کردن حضرت زهرا به او گفت. سکینه جان بس است که نالهات جگرم را آتش زد و بندهای قلبم را قطع کرد. این پیراهن آغتشه به خون پدرت حسین است که از آن را خود جدا نمیکنم تا خدا را ملاقات کنم.<ref>ابن نما حلی، مثیر الاحزان، ۱۴۰۶ق، ص۱۰۵-۱۰۶.</ref> | در برخی از منابع خوابی از حضرت سکینه در دمشق نقل شده است. به گفته [[ابن نما حلی]]، او خواب دیده بود که [[پیامبر اسلام]]، [[حضرت آدم]]، [[حضرت ابراهیم]]، [[حضرت موسی]] و [[حضرت عیسی]] برای [[زیارت امام حسین]] به کربلا میروند در حالی که پیامبر اسلام محاسنش را به دست گرفته گاهی به زمین میافتاد و گاهی از زمین بلند میشد. همچنین [[حضرت فاطمه]]، [[حوا]]، [[آسیه]]، [[مریم]] و [[خدیجه]] نیز آمده بودند در حالی که حضرت زهرا دست بر سر گذاشته بود و گاهی به زمین میافتاد و گاهی برمیخیرد. او خود را به حضرت زهرا رساند و شروع کرد به گریه کردن حضرت زهرا به او گفت. سکینه جان بس است که نالهات جگرم را آتش زد و بندهای قلبم را قطع کرد. این پیراهن آغتشه به خون پدرت حسین است که از آن را خود جدا نمیکنم تا خدا را ملاقات کنم.<ref>ابن نما حلی، مثیر الاحزان، ۱۴۰۶ق، ص۱۰۵-۱۰۶.</ref> | ||
== بازگشت به مدینه == | === بازگشت به مدینه === | ||
پس از پایان اسارت سکینه نیز به همراه کاروان اسرا به مدینه بازگشت. اما از چند و چون زندگانی او در [[مدینه]] تا وفات ایشان در منابع خبر موثق و مورد اطمینان چندانی در دست نیست. شاید بتوان گفتگوی سکینه با دختر [[عثمان]]، خلیفه سوم، را از معدود خبرهای مورد اعتماد در این دوره دانست. | پس از پایان اسارت سکینه نیز به همراه کاروان اسرا به مدینه بازگشت. اما از چند و چون زندگانی او در [[مدینه]] تا وفات ایشان در منابع خبر موثق و مورد اطمینان چندانی در دست نیست. شاید بتوان گفتگوی سکینه با دختر [[عثمان]]، خلیفه سوم، را از معدود خبرهای مورد اعتماد در این دوره دانست. | ||
خط ۱۴۸: | خط ۱۴۹: | ||
== پانویس == | == پانویس == | ||
{{ | {{پانویس۲}} | ||
== منابع == | == منابع == |