کاربر ناشناس
هجرت به مدینه: تفاوت میان نسخهها
لینک دهی و اصلاح متن
جز (ویکی سازی) |
imported>M.r.seifi (لینک دهی و اصلاح متن) |
||
خط ۴۷: | خط ۴۷: | ||
رسول خدا در شب اول [[ربیع الاول]] رهسپار [[غار ثور]] شد و [[ابوبکر بن ابوقحافه]] نیز با وی همراه گشت و پس از سه روز که در غار ثور ماندند، در شب [[۴ ربیعالاول|چهارم ربیع الاول]] راه [[مدینه]] را در پیش گرفتند. | رسول خدا در شب اول [[ربیع الاول]] رهسپار [[غار ثور]] شد و [[ابوبکر بن ابوقحافه]] نیز با وی همراه گشت و پس از سه روز که در غار ثور ماندند، در شب [[۴ ربیعالاول|چهارم ربیع الاول]] راه [[مدینه]] را در پیش گرفتند. | ||
شروع | شروع همراهی ابوبکر با پیامبر (ص) چندان مشخص نیست و برخی گفتهاند پیامبر (ص) در راه اتفاقی ابوبکر را دید و همراه خود برد.<ref>طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۲، ص ۳۷۴.</ref> همچنین نقل دیگری است که پیامبر (ص) در شب حمله مشرکان به خانه ابوبکر رفت و از آنجا به طرف [[غار ثور]] رهسپار شد.<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۱، ص ۲۶۰.</ref> قول سومی است که بیان میدارد ابوبکر به سراغ پیامبر (ص) آمد و علی (ع) او را به مخفیگاهش راهنمایی کرد.<ref>ابن کثیر، البدایه و النهایه، ۱۴۰۷ق، ج۳، ص۱۷۹.</ref> | ||
==اقدامات حضرت علی(ع)== | ==اقدامات حضرت علی(ع)== | ||
[[امام علی علیهالسلام|حضرت علی(ع)]] پس از رفتن پیامبر(ص) به غار ثور صبر کرد تا شب آینده فرا رسید. او همراه [[هند بن ابی هاله]] حرکت کرد تا نزد رسول الله(ص) در غار رفتند و در آنجا آن حضرت(ص) به هند دستور داد که برای وی و همراهش دو شتر خریداری کند. ابو بکر گفت:ای پیامبر خدا، برای خود و شما دو مرکب آماده کردهام که با آنها تا مدینه سفر میکنیم. رسول الله(ص) فرمود: من هر دو و حتی یکی از آنها را قبول نمیکنم، مگر آن که بهای آنها را بپردازم. ابو بکر گفت: اختیار با شماست و او به علی(ع) دستور داد که بهای شترها را بپردازد و سپس به او سفارش کرد که امانتها را رد کند و تعهدات او را بپردازد. | [[امام علی علیهالسلام|حضرت علی(ع)]] پس از رفتن [[حضرت محمد صلی الله علیه و آله|پیامبر(ص)]] به [[غار ثور]] صبر کرد تا شب آینده فرا رسید. او همراه [[هند بن ابی هاله]] حرکت کرد تا نزد رسول الله(ص) در غار رفتند و در آنجا آن حضرت(ص) به هند دستور داد که برای وی و همراهش دو شتر خریداری کند. [[ابوبکر بن ابیقحافه|ابو بکر]] گفت:ای پیامبر خدا، برای خود و شما دو مرکب آماده کردهام که با آنها تا مدینه سفر میکنیم. رسول الله(ص) فرمود: من هر دو و حتی یکی از آنها را قبول نمیکنم، مگر آن که بهای آنها را بپردازم. ابو بکر گفت: اختیار با شماست و او به [[امام علی علیه السلام|علی(ع)]] دستور داد که بهای شترها را بپردازد و سپس به او سفارش کرد که امانتها را رد کند و تعهدات او را بپردازد. | ||
علی(ع) سه شبانه روز در [[مکه]] ماند و امانتهای مردم را که نزد رسول خدا بود، به صاحبانش رسانید، و هنگامی که از این کار فراغت یافت به مدینه هجرت کرد و همراه رسول خدا در خانه [[کلثوم بن هدم]] منزل گزید.<ref>رجوع کنید به: مسعودی، التنبیه و الاشراف، دار الصاوی، ص۲۰۰.</ref> | علی(ع) سه شبانه روز در [[مکه]] ماند و امانتهای مردم را که نزد رسول خدا بود، به صاحبانش رسانید، و هنگامی که از این کار فراغت یافت به مدینه هجرت کرد و همراه رسول خدا در خانه [[کلثوم بن هدم]] منزل گزید.<ref>رجوع کنید به: مسعودی، التنبیه و الاشراف، دار الصاوی، ص۲۰۰.</ref> | ||
==تعقیب پیامبر(ص)== | ==تعقیب پیامبر(ص)== | ||
قریش پس از آنکه در نقشه خود ناکام ماندند، کوشیدند پیامبر(ص) را پیش از آن که به مدینه برسد بیابند و بکشند. از این رو، رد او را گرفتند تا به غار رسیدند. یکی از آنان گفت: از اینجا عبور نکردهاند یا این است که به آسمان عروج کردهاند و یا در زمین فرو رفتهاند. | [[قریش]] پس از آنکه در نقشه خود ناکام ماندند، کوشیدند [[حضرت محمد صلی الله علیه و آله|پیامبر(ص)]] را پیش از آن که به [[مدینه]] برسد بیابند و بکشند. از این رو، رد او را گرفتند تا به غار رسیدند. یکی از آنان گفت: از اینجا عبور نکردهاند یا این است که به آسمان عروج کردهاند و یا در زمین فرو رفتهاند. | ||
بنابر برخی نقلها، خداوند عنکبوتی را مأمور کرد تا با تارهای خود، درِ غار را ببندد. وقتی تعقیبکنندگان تارها را دیدند، به این نتیجه رسیدند که کسی وارد غار نشده است و بدین ترتیب دست از تعقیب کشیدند.<ref>قمی، تفسیر القمی، ۱۳۶۳ش، ج۱، ص۲۷۳- ۲۷۶؛ طبرسی، اعلام الوری، ۱۴۱۷ق، ص۶۱-۶۳؛ قطب راوندی، قصص الانبیاء، ۱۳۶۸ش، ص۳۳۵-۳۳۷.</ref> | بنابر برخی نقلها، خداوند عنکبوتی را مأمور کرد تا با تارهای خود، درِ غار را ببندد. وقتی تعقیبکنندگان تارها را دیدند، به این نتیجه رسیدند که کسی وارد غار نشده است و بدین ترتیب دست از تعقیب کشیدند.<ref>قمی، تفسیر القمی، ۱۳۶۳ش، ج۱، ص۲۷۳- ۲۷۶؛ طبرسی، اعلام الوری، ۱۴۱۷ق، ص۶۱-۶۳؛ قطب راوندی، قصص الانبیاء، ۱۳۶۸ش، ص۳۳۵-۳۳۷.</ref> | ||
خط ۶۳: | خط ۶۳: | ||
==توقف در قبا== | ==توقف در قبا== | ||
پیامبر(ص) [[۱۲ ربیعالاول]] هنگام ظهر به [[یثرب]] رسید و در [[قباء]] توقف کرد و نماز خواند. در آنجا میهمان (بنی) عمرو بن عوف شد و کمی بیشتر از ده روز پیش آنان اقامت کرد. | پیامبر(ص) [[۱۲ ربیعالاول]] هنگام ظهر به [[یثرب]] رسید و در [[قباء]] توقف کرد و نماز خواند. در آنجا میهمان (بنی) [[عمرو بن عوف]] شد و کمی بیشتر از ده روز پیش آنان اقامت کرد. | ||
افراد این قبیله از پیامبر خواستند تا پیش آنان بماند و برایش خانهای بسازند؛ اما او نپذیرفت و فرمود که منتظر رسیدن [[علی بن ابی طالب(ع)]] است و همانجا ماند تا علی بن | افراد این قبیله از پیامبر خواستند تا پیش آنان بماند و برایش خانهای بسازند؛ اما او نپذیرفت و فرمود که منتظر رسیدن [[علی بن ابی طالب(ع)]] است و همانجا ماند تا علی بن ابی طالب رسید.<ref>کلینی، روضه کافی، ۱۳۶۷ش، ص۲۸۰.</ref> | ||
==ورود به مدینه== | ==ورود به مدینه== | ||
منابع روایی ماجرای ورود پیامبر(ص) به یثرب را مفصل بازنوشتهاند. از جمله به نقل عبد الرحمن بن عویم بن ساعده آوردهاند که چون از حرکت رسول خدا از مکه خبر یافتیم و انتظار ورود او میرفت، همه روزه پس از نماز بامداد، از مدینه بیرون میرفتیم و در بیرون شهر به انتظار ورود رسول خدا مینشستیم و موقعی که سایهها از میان میرفت و دیگر سایهای پیدا نمیکردیم، به مدینه بازمیگشتیم. | منابع روایی ماجرای ورود [[حضرت محمد صلی الله علیه و آله|پیامبر(ص)]] به [[مدینه|یثرب]] را مفصل بازنوشتهاند. از جمله به نقل عبد الرحمن بن عویم بن ساعده آوردهاند که چون از حرکت رسول خدا از [[مکه]] خبر یافتیم و انتظار ورود او میرفت، همه روزه پس از نماز بامداد، از مدینه بیرون میرفتیم و در بیرون شهر به انتظار ورود رسول خدا مینشستیم و موقعی که سایهها از میان میرفت و دیگر سایهای پیدا نمیکردیم، به مدینه بازمیگشتیم. | ||
در همان روز ورود رسول خدا نیز در بیرون شهر به انتظار ورود او بودیم تا سایهها از میان رفت و ناچار بر اثر شدّت گرما به خانههای خود بازگشتیم و در همان موقعی که ما در خانههای خود بودیم، رسول خدا وارد شد. نخستین کسی که او را دید مردی از یهود بود که از کار هر روزه ما با خبر بود و میدانست که ما در انتظار ورود رسول خدا هستیم. پس با صدای بلند فریاد زد:ای «بنی قیله» بخت شما رسید. با شنیدن این صدا از خانهها بیرون ریختیم و نزد رسول خدا رفتیم و ابو بکر نیز همراه وی بود و چون بیشتر ما رسول خدا را ندیده بودیم، هنگامی که سایه از رسول خدا گشت و ابو بکر برخاست و بر آن حضرت سایه افکند، او را شناختیم. | در همان روز ورود رسول خدا نیز در بیرون شهر به انتظار ورود او بودیم تا سایهها از میان رفت و ناچار بر اثر شدّت گرما به خانههای خود بازگشتیم و در همان موقعی که ما در خانههای خود بودیم، رسول خدا وارد شد. نخستین کسی که او را دید مردی از یهود بود که از کار هر روزه ما با خبر بود و میدانست که ما در انتظار ورود رسول خدا هستیم. پس با صدای بلند فریاد زد:ای «بنی قیله» بخت شما رسید. با شنیدن این صدا از خانهها بیرون ریختیم و نزد رسول خدا رفتیم و ابو بکر نیز همراه وی بود و چون بیشتر ما رسول خدا را ندیده بودیم، هنگامی که سایه از رسول خدا گشت و ابو بکر برخاست و بر آن حضرت سایه افکند، او را شناختیم. | ||
خط ۷۵: | خط ۷۵: | ||
==مبدأ تاریخ اسلام== | ==مبدأ تاریخ اسلام== | ||
اهمیت هجرت پیامبر(ص) از مکه به مدینه تا آنجا بود مبداء تاریخ قرار | اهمیت هجرت پیامبر(ص) از مکه به مدینه تا آنجا بود که مبداء تاریخ مسلمانان قرار گرفت. در اینکه چه کسی آن را مبداء تاریخ قرار داد دو قول است: | ||
* قول اول پیامبر(ص) | * قول اول معتقد است که به دستور پیامبر(ص)، هجرت مبداء تاریخ قرار گرفته است. طبری نویسنده کتاب تاریخ الامم و الملوک، تصریح دارد که پیامبر(ص) هنگام ورود به مدینه دستور به کتابت تاریخ داد<ref>طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۲، ص۳۸۸.</ref> و نامههایی از پیامبر(ص) موجود است که به دستور پیامبر(ص) با تاریخ هجری ثبت شدهاست.<ref>سبحانی، سیدالمرسلین، ۱۴۱۲ق، ج۱، ص۶۱۰ و ص۶۰۹«كَتَبَ عَليُّ بْنُ اَبيطالِبٍ بِاَمْرِ رَسُولِ اللّهْ فِي شَهْرِ رَجَبِ سِنَةَ تِسْعٍ مِنَ الْهِجْرَةْ».</ref> | ||
* قول دوم [[عمر بن خطاب]] به پیشنهاد [[حضرت علی(ع)]] | * قول دوم معتقد است که به دستور [[عمر بن خطاب]] و به پیشنهاد [[حضرت علی(ع)]]، هجرت مبداء تاریخ قرار گرفته است. خلیفه دوم شورایی تشکیل داد تا آغازی را برای تاریخ اسلام مشخص کنند.<ref>ابن کثیر، البدایة و النهایة، ۱۴۰۷ق، ج۳، ص۲۰۷.</ref> در این شورا نظرات مختلفی ارائه شد که در نهایت حضرت علی(ع) پیشنهاد دادند هجرت پیامبر(ص) از [[مکه]] به [[مدینه]] مبدا [[تاریخ اسلام]] قرار گیرد که عمر آن را پذیرفت و به صورت بخشنامه به سراسر شهرها اعلام شد.<ref>یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، دار صادر، ج۲، ص۱۴۵؛ مسعودی، مروج الذهب، ۱۴۰۹ق، ج۴، ص۳۰۰.</ref> | ||
==پانویس== | ==پانویس== |