پرش به محتوا

حلم: تفاوت میان نسخه‌ها

۲۵۲ بایت حذف‌شده ،  ‏۶ فوریهٔ ۲۰۱۶
جز
بدون خلاصۀ ویرایش
imported>Mahboobi
جزبدون خلاصۀ ویرایش
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
{{دیگر کاربردها|حلم}}
{{دیگر کاربردها|حلم}}
{{جعبه نقل قول | عنوان = | نقل‌قول = [[امام علی (ع)]]: {{حدیث|ألحِلمُ وَ ألاناةَ تَوأمانِ تُنتِجُهَما عُلو الهِمَّةِ. |ترجمه=بردباری و وقار دو همزادند که از بلندی همّت‌زاده می‌شوند.}} |تاریخ بایگانی | منبع = <small> [[بحارالانوار]]، بحارالانوار ج۶۸، ص۴۲. </small> | تراز = چپ| عرض = ۲۳۰px | اندازه خط = ۱۲px|رنگ پس‌زمینه =#ffeebb| گیومه نقل‌قول = | تراز منبع = چپ}}
{{جعبه نقل قول| عنوان =| نقل‌قول = [[امام علی(ع)]]: {{حدیث|ألحِلمُ وَ ألاناةَ تَوأمانِ تُنتِجُهَما عُلو الهِمَّةِ.|ترجمه=بردباری و وقار دو همزادند که از بلندی همّت‌زاده می‌شوند.}}|تاریخ بایگانی| منبع = <small> [[بحارالانوار]]، بحارالانوار ج۶۸، ص۴۲. </small>| تراز = چپ| عرض = ۲۳۰px| اندازه خط = ۱۲px|رنگ پس‌زمینه =#ffeebb| گیومه نقل‌قول =| تراز منبع = چپ}}
'''حِلْم'''، فضیلتی اخلاقی است که هم به انسان و هم به خدا نسبت داده اند. این صفت در انسان، به معنای بردباری در رفتار با دیگران و نیز در مواجهه با ناگواری های زندگی است و حلیم بودن خدا، تأخیر او در عقوبت [[گناه|گناهکاران]] است که از روى تفضل و با وجود توانایى بر کیفر آنها، صورت مى‌پذیرد.
'''حِلْم'''، فضیلتی اخلاقی است که هم به انسان و هم به خدا نسبت داده‌اند. این صفت در انسان، به معنای بردباری در رفتار با دیگران و نیز در مواجهه با ناگواری‌های زندگی است و حلیم بودن خدا، تأخیر او در عقوبت [[گناه|گناهکاران]] است که از روی تفضل و با وجود توانایی بر کیفر آنها، صورت می‌پذیرد.


بنابر [[احادیث]] شیعه، حلم موجب میانه‌روى انسان در امور و آرامش یافتن روان او مى‌شود. از دیدگاه [[عرفان|عارفان]] و [[تصوف|صوفیان]]، حلم یکى از هفت صفت اصلى [[روح]] است؛ صفاتی که سرچشمه صفات دیگر است. چنان‌که حلم منشأ وقار، [[حیا]] و تحمل است.
بنابر [[احادیث]] شیعه، حلم موجب میانه‌روی انسان در امور و آرامش یافتن روان او می‌شود. از دیدگاه [[عرفان|عارفان]] و [[تصوف|صوفیان]]، حلم یکی از هفت صفت اصلی [[روح]] است؛ صفاتی که سرچشمه صفات دیگر است. چنان‌که حلم منشأ وقار، [[حیا]] و تحمل است.


==در لغت و اصطلاح==
==در لغت و اصطلاح==
{{جعبه نقل قول| عنوان =| نقل‌قول = [[امام علی(ع)]]: {{حدیث|إنْ لَمْ تَکُنْ حَلیما فَتَحَلَّمْ فَإِنَّهُ قَلَّ مَنْ تَشَبَّهَ بِقَوْمٍ إِلاّ أَوشَکَ أَنْ یکونَ مِنْهُمْ.|ترجمه=اگر بردبار نیستی خود را به بردباری وادار چه کم است کسی که خود را همانند مردمی کند و از جمله آنان نشود.}}|تاریخ بایگانی| منبع = <small> [[نهج البلاغه]]، ترجمه [[شهیدی]]، ص۳۹۶. </small>| تراز = چپ| عرض = ۲۳۰px| اندازه خط = ۱۲px|رنگ پس‌زمینه =#ffeebb| گیومه نقل‌قول =| تراز منبع = چپ}}
واژه حلم مصدری عربی، از ریشه «ح ل م»، و معادل بردباری در زبان فارسی است.<ref> ابن‌فارس، ذیل واژه؛ بیهقی، ج ۱، ص۳۴۰ </ref> صفت مشبهه آن حلیم است. منابع لغت، حلم را علاوه بر بردباری، به درنگ و تأمل، تأخیر در کیفر خطاکار، خویشتن‌داری از هیجان [[غضب]] و، [[عقل]] معنا کرده‌اند<ref>رجوع کنید به خلیل‌بن احمد، ذیل واژه؛ ابن‌فارس، همانجا؛ عسکری، ص۱۹۹ ۲۰۰؛ راغب اصفهانی، ۱۳۳۲ش، ذیل واژه</ref> و سبکسری، سبک‌مغزی (طَیش) و سَفَه (بی‌خردی) را مفهوم مخالف آن دانسته‌اند.<ref>رجوع کنید به ابن‌فارس؛ عسکری، همانجا‌ها؛ ابن‌منظور، ذیل واژه</ref> البته عقل از معانی حقیقی حلم نیست، اما چون یکی از اسباب بروز حلم است، مجازاً حلم را عقل معنا کرده‌اند.<ref>رجوع کنید به راغب اصفهانی، همانجا؛ زبیدی، ذیل واژه</ref>


{{جعبه نقل قول | عنوان = | نقل‌قول = [[امام على(ع)]]: {{حدیث|إنْ لَمْ تَکُنْ حَلیما فَتَحَلَّمْ فَإِنَّهُ قَلَّ مَنْ تَشَبَّهَ بِقَوْمٍ إِلاّ أَوشَکَ أَنْ یَکونَ مِنْهُمْ. |ترجمه=اگر بردبار نیستی خود را به بردباری وادار چه کم است کسی که خود را همانند مردمی کند و از جمله آنان نشود.}} |تاریخ بایگانی | منبع = <small> [[نهج البلاغه]]، ترجمه [[شهیدی]]، ص ۳۹۶. </small> | تراز = چپ| عرض = ۲۳۰px | اندازه خط = ۱۲px|رنگ پس‌زمینه =#ffeebb| گیومه نقل‌قول = | تراز منبع = چپ}}
مفاهیم دیگری چون [[صبر]]، وَقار، عَفو، و [[کظم غیظ|کَظْمِ غَیظ]] (فروخوردن خشم)، معنایی نزدیک به حلم دارند، اما بعضی بین حلم و برخی مفاهیم یاد شده، تفاوتهایی ذکر کرده‌اند.<ref> رجوع کنید به عسکری، ص۷۴، ۱۹۷۲۰۰؛ غزالی، ج ۳، ص۱۷۵۱۷۷؛ فخررازی، ص۲۴۹؛ نراقی، ج ۱، ص۳۳۲۳۳۳ </ref>
واژه حلم مصدرى عربى، از ریشه «ح ل م»، و معادل بردبارى در زبان فارسى است. <ref> ابن‌فارس، ذیل واژه؛ بیهقى، ج ۱، ص۳۴۰ </ref> صفت مشبهه آن حلیم است. منابع لغت، حلم را علاوه بر بردبارى، به درنگ و تأمل، تأخیر در کیفر خطاکار، خویشتن‌دارى از هیجان [[غضب]] و، [[عقل]] معنا کرده‌اند<ref>رجوع کنید به خلیل‌بن احمد، ذیل واژه؛ ابن‌فارس، همانجا؛ عسکرى، ص ۱۹۹ـ ۲۰۰؛ راغب اصفهانى، ۱۳۳۲ش، ذیل واژه</ref> و سبکسرى، سبک‌مغزى (طَیْش) و سَفَه (بى‌خردى) را مفهوم مخالف آن دانسته‌اند.<ref>رجوع کنید به ابن‌فارس؛ عسکرى، همانجا‌ها؛ ابن‌منظور، ذیل واژه</ref> البته عقل از معانى حقیقى حلم نیست، اما چون یکى از اسباب بروز حلم است، مجازاً حلم را عقل معنا کرده‌اند.<ref>رجوع کنید به راغب اصفهانى، همانجا؛ زبیدى، ذیل واژه</ref>
 
مفاهیم دیگرى چون [[صبر]]، وَقار، عَفو، و [[کظم غیظ|کَظْمِ غَیْظ]] (فروخوردن خشم)، معنایى نزدیک به حلم دارند، اما بعضى بین حلم و برخى مفاهیم یاد شده، تفاوتهایى ذکر کرده‌اند. <ref> رجوع کنید به عسکرى، ص ۷۴، ۱۹۷ـ۲۰۰؛ غزالى، ج ۳، ص ۱۷۵ـ۱۷۷؛ فخررازى، ص ۲۴۹؛ نراقى، ج ۱، ص ۳۳۲ـ۳۳۳ </ref>


==در قرآن==
==در قرآن==
در [[قرآن کریم]]، واژه حلم به‌کار نرفته، اما از مشتقات آن، حلیم، پانزده بار آمده است.<ref>رجوع کنید به محمدفؤاد عبدالباقی، ذیل واژه</ref> در قرآن، هم [[خدا]] و هم انسان‌ها با صفت حلیم مدح شده‌اند. در یازده آیه، این صفت به خدا نسبت داده شده و در بقیه آیات به [[پیامبران الهی]]، یعنی [[حضرت ابراهیم]]،<ref>رجوع کنید به توبه: ۱۱۴؛ هود: ۷۵</ref> [[حضرت اسماعیل]]<ref>رجوع کنید به صافّات: ۱۰۱ </ref> و [[حضرت شعیب|حضرت شُعَیب]] نسبت داده شده است.<ref>رجوع کنید به هود: ۸۷</ref>


در [[قرآن کریم]]، واژه حلم به‌کار نرفته، اما از مشتقات آن، حلیم، پانزده بار آمده است.<ref>رجوع کنید به محمدفؤاد عبدالباقى، ذیل واژه</ref> در قرآن، هم [[خدا]] و هم انسان‌ها با صفت حلیم مدح شده‌اند. در یازده آیه، این صفت به خدا نسبت داده شده و در بقیه آیات به [[پیامبران الهی]]، یعنى [[حضرت ابراهیم]]، <ref>رجوع کنید به توبه: ۱۱۴؛ هود: ۷۵</ref> [[حضرت اسماعیل]] <ref>رجوع کنید به صافّات: ۱۰۱ </ref> و [[حضرت شعیب|حضرت شُعَیب]] نسبت داده شده است.<ref>رجوع کنید به هود: ۸۷</ref>
مفسران حلیم بودن خدا را به تأخیر او در عقوبت [[گناه|گناهکاران]] تفسیر کرده‌اند، که از روی تفضل و با وجود توانایی بر کیفر ایشان، صورت می‌پذیرد.<ref>رجوع کنید به طبری، ذیل بقره: ۲۲۵؛ طوسی، ذیل بقره: ۲۲۵، ۲۳۵؛ توبه: ۱۱۴</ref>


مفسران حلیم بودن خدا را به تأخیر او در عقوبت [[گناه|گناهکاران]] تفسیر کرده‌اند، که از روى تفضل و با وجود توانایى بر کیفر ایشان، صورت مى‌پذیرد.<ref>رجوع کنید به طبرى، ذیل بقره: ۲۲۵؛ طوسى، ذیل بقره: ۲۲۵، ۲۳۵؛ توبه: ۱۱۴</ref>
صفت حلیم درباره حضرت ابراهیم ناظر بر شکیبایی و بردباری او در برابر نسبت‌های ناروا و آزار و اذیت [[کافر|کافران]] است.<ref>رجوع کنید به طبری، توبه: ۱۱۴؛ طوسی، ذیل هود: ۷۵؛ طبرسی، ذیل توبه: ۱۱۴</ref> به گفته مفسران، بشارت به حضرت ابراهیم، که صاحب فرزندی حلیم می‌شود،<ref>رجوع کنید به صافّات: ۱۰۱</ref> بدین‌معناست که این فرزند به سنی می‌رسد که صفتِ حلم و وقار در او بروز و ظهور می‌یابد<ref>رجوع کنید به طبری؛ طوسی؛ طبرسی، ذیل آیه</ref> و همین صفت، باعث [[صبر]] او در مقابل [[امتحان]] دشوار الهی، یعنی فرمان ذبح،<ref>رجوع کنید به صافّات: ۱۰۲</ref> می‌گردد.<ref>رجوع کنید به طباطبائی، ذیل صافّات: ۱۰۱</ref>


صفت حلیم درباره حضرت ابراهیم ناظر بر شکیبایى و بردبارى او در برابر نسبت هاى ناروا و آزار و اذیت [[کافر|کافران]] است.<ref>رجوع کنید به طبرى، توبه: ۱۱۴؛ طوسى، ذیل هود: ۷۵؛ طبرسى، ذیل توبه: ۱۱۴</ref> به گفته مفسران، بشارت به حضرت ابراهیم، که صاحب فرزندى حلیم مى‌شود،<ref>رجوع کنید به صافّات: ۱۰۱</ref> بدین‌معناست که این فرزند به سنى مى‌رسد که صفتِ حلم و وقار در او بروز و ظهور مى‌یابد<ref>رجوع کنید به طبرى؛ طوسى؛ طبرسى، ذیل آیه</ref> و همین صفت، باعث [[صبر]] او در مقابل [[امتحان]] دشوار الهى، یعنى فرمان ذبح،<ref>رجوع کنید به صافّات: ۱۰۲</ref> مى‌گردد.<ref>رجوع کنید به طباطبائى، ذیل صافّات: ۱۰۱</ref>
آیه ۸۷ [[سوره هود]] حاکی از آن است که کافران، این صفت را درباره حضرت شعیب به کار می‌برده‌اند. برخی از لغویان و مفسران گفته‌اند این سخن بر وجه کنایه و برای استهزای شعیب به‌کار می‌رفته است و او را سفیه و جاهل خوانده‌اند.<ref>رجوع کنید به طبری، ذیل آیه؛ ابن‌منظور، ذیل واژه؛ طریحی، ص۴۹۶؛ زبیدی، ذیل واژه</ref> برخی دیگر، علاوه بر این قول، گفته‌اند احتمال دارد این سخن به معنای واقعی به کار رفته باشد؛ بدین‌معنی که کافران دعوت شعیب به [[توحید]] و رعایتِ عدل در داد و ستد و درست پیمانه کردن را مخالف حلیم و رشید بودن او دانسته‌اند.<ref>رجوع کنید به نحّاس، ج ۳، ص۳۷۴؛ طوسی؛ طبرسی، قرطبی، ذیل آیه؛ قس طباطبائی، ذیل آیه که فقط وجه اخیر را صحیح می‌داند</ref>


آیه ۸۷ [[سوره هود]] حاکى از آن است که کافران، این صفت را درباره حضرت شعیب به کار مى‌برده‌اند. برخى از لغویان و مفسران گفته‌اند این سخن بر وجه کنایه و براى استهزاى شعیب به‌کار مى‌رفته است و او را سفیه و جاهل خوانده‌اند.<ref>رجوع کنید به طبرى، ذیل آیه؛ ابن‌منظور، ذیل واژه؛ طریحى، ص ۴۹۶؛ زبیدى، ذیل واژه</ref> برخى دیگر، علاوه بر این قول، گفته‌اند احتمال دارد این سخن به معناى واقعى به کار رفته باشد؛ بدین‌معنى که کافران دعوت شعیب به [[توحید]] و رعایتِ عدل در داد و ستد و درست پیمانه کردن را مخالف حلیم و رشید بودن او دانسته‌اند. <ref>رجوع کنید به نحّاس، ج ۳، ص ۳۷۴؛ طوسى؛ طبرسى، قرطبى، ذیل آیه؛ قس طباطبائى، ذیل آیه که فقط وجه اخیر را صحیح مى‌داند</ref>
مفهوم برخی آیات قرآن نیز ناظر بر انتساب حلم به خدا و انسانها است. مثلاً واژه «هَوْناً» را در آیه ۶۳ [[سوره فرقان]]، به حلم و وقار بندگان خدا (عِبادُ آلرَّحمن) در برخورد با جاهلان تفسیر کرده‌اند.<ref>رجوع کنید به طبری؛ طوسی، ذیل آیه</ref> [[کظمِ غیظ]] نیز که تقریباً مترادف حلم است در آیات قرآن کریم از صفات مُتَّقین و مُحْسِنین دانسته شده است.<ref>رجوع کنید به آل‌عمران: ۱۳۳۱۳۴؛ طبری؛ طوسی، ذیل آیه</ref> همچنین عبارت «وَ لکِنْ یؤَخِّرُهُمْ اِلی اَجَلٍ مُسَمًّی» در آیه ۶۱ [[سوره نحل]] بر حلم خدا در تأخیر عقوبتِ ظالمان دلالت دارد.<ref>طبری، ذیل آیه</ref>
 
مفهوم برخى آیات قرآن نیز ناظر بر انتساب حلم به خدا و انسانها است. مثلاً واژه «هَوْناً» را در آیه ۶۳ [[سوره فرقان]]، به حلم و وقار بندگان خدا (عِبادُ آلرَّحمن) در برخورد با جاهلان تفسیر کرده‌اند.<ref>رجوع کنید به طبرى؛ طوسى، ذیل آیه</ref> [[کظمِ غیظ]] نیز ـ که تقریباً مترادف حلم است ـ در آیات قرآن کریم از صفات مُتَّقین و مُحْسِنین دانسته شده است.<ref>رجوع کنید به آل‌عمران: ۱۳۳ـ۱۳۴؛ طبرى؛ طوسى، ذیل آیه</ref> همچنین عبارت «وَ لکِنْ یُؤَخِّرُهُمْ اِلى اَجَلٍ مُسَمًّى» در آیه ۶۱ [[سوره نحل]] بر حلم خدا در تأخیر عقوبتِ ظالمان دلالت دارد.<ref>طبرى، ذیل آیه</ref>


==از دیدگاه مردم عرب پیش از اسلام==
==از دیدگاه مردم عرب پیش از اسلام==
حلم در میان مردم عرب پیش از [[اسلام]] نیز از فضائل مهم و یکی از اجزای هفت‌گانه [[مروت]] که نزد آنان جایگاهی مانند [[دین]] داشت محسوب می‌شد.<ref>جوادعلی، ج ۴، ص۵۷۴</ref> یکی از صفات رئیس قبیله، همچنین یکی از شرایط لازم برای سیادت و قضاوت در میان مردم، حلم بود. کسی شایسته ریاست و سیادت بود که آزار و اذیت‌های قومش را تحمل کند، از رفتارهای زشت و سفیهانه چشم‌پوشی کند و به‌سرعت دچار خشم و غضب نشود. مَثَلِ «اُحلُم تَسُد» (حلم پیشه کن تا سیادت بیابی) حاکی از این امر است.<ref> همان، ج ۴، ص۳۴۴، ۳۵۰، ۳۵۲</ref> در عین حال، گاهی حلم را نشانه ضعف می‌دانستند.<ref>گولدتسیهر، ج ۱، ص۲۰۵</ref>


حلم در میان مردم عرب پیش از [[اسلام]] نیز از فضائل مهم و یکى از اجزاى هفت‌گانه [[مروت]] ـ که نزد آنان جایگاهى مانند [[دین]] داشت ـ محسوب مى‌شد.<ref>جوادعلى، ج ۴، ص ۵۷۴</ref> یکى از صفات رئیس قبیله، همچنین یکى از شرایط لازم براى سیادت و قضاوت در میان مردم، حلم بود. کسى شایسته ریاست و سیادت بود که آزار و اذیت هاى قومش را تحمل کند، از رفتارهاى زشت و سفیهانه چشم‌پوشى کند و به‌سرعت دچار خشم و غضب نشود. مَثَلِ «اُحلُم تَسُد» (حلم پیشه کن تا سیادت بیابى) حاکى از این امر است.<ref> همان، ج ۴، ص ۳۴۴، ۳۵۰، ۳۵۲</ref> در عین حال، گاهى حلم را نشانه ضعف مى‌دانستند.<ref>گولدتسیهر، ج ۱، ص ۲۰۵</ref>
[[ایگناس گلدتسیهر|گولدتسیهر]]،<ref>گولدتسیهر، ج ۱، ص۲۰۲۲۰۸</ref> و به پیروی از او [[توشی‌هیکو ایزوتسو|ایزوتسو]]،<ref> گولدتسیهر، ص۲۸۳۶ </ref> با استناد به کاربرد دو واژه حلم و جهل در اشعار جاهلی و متون صدر اسلام، متضاد واقعی جهل را حلم دانسته‌اند نه [[علم]]. اگرچه علم‌گاه در تقابل با جهل قرار می‌گیرد، اما در این موارد، جهل در معنایی ثانوی به‌کار رفته است. در واقع، نامیده شدن دوره پیش از [[بعثت]] [[پیامبر(ص)]]، به دوران جاهلیت، به معنای «عصر نادانی» نیست، بلکه مراد از آن، دوره‌ای است که روحیه خشونت، بی‌رحمی، انتقام‌جویی و غرور قبیله‌ای حاکم بوده است.<ref> همان، ج ۱، ص۲۰۳، ۲۰۶</ref>
 
[[ایگناس گلدتسیهر|گولدتسیهر]]، <ref>گولدتسیهر، ج ۱، ص ۲۰۲ـ۲۰۸</ref> و به پیروى از او [[توشی‌هیکو ایزوتسو|ایزوتسو]]،<ref> گولدتسیهر، ص ۲۸ـ۳۶ </ref> با استناد به کاربرد دو واژه حلم و جهل در اشعار جاهلى و متون صدر اسلام، متضاد واقعى جهل را حلم دانسته‌اند نه [[علم]]. اگرچه علم‌گاه در تقابل با جهل قرار مى‌گیرد، اما در این موارد، جهل در معنایى ثانوى به‌کار رفته است. در واقع، نامیده شدن دوره پیش از [[بعثت]] [[پیامبر(ص)]]، به دوران جاهلیت، به معناى «عصر نادانى» نیست، بلکه مراد از آن، دوره‌اى است که روحیه خشونت، بى‌رحمى، انتقام‌جویى و غرور قبیله‌اى حاکم بوده است.<ref> همان، ج ۱، ص ۲۰۳، ۲۰۶</ref>


باتوجه به این روحیه، دستیابى به حلم براى [[شرک|مشرکان]] عرب امرى دشوار، و در صورت نیل بدان، حفظ آن براى مدت طولانى سخت بود، زیرا این فضیلت در میان آنان مبناى استوار و محکمى نداشت.<ref>ایزوتسو، ص ۳۱</ref> پیامبر(ص) در معناى حلم تغییرى اساسى ایجاد کرد و آن را بر شالوده‌اى محکم، یعنى [[توحید]]، استوار ساخت. در اسلام مهم‌ترین امرى که در تقابل با [[جاهلیت]] است، روى‌گردانى از پرستش [[بت‌|بت‌ها]]، ستمگرى و رفتارهاى غیراخلاقى است. بدین‌ترتیب، متضاد جهل، گستره معنایى‌اى به‌وسعت [[دین]] مى‌یابد.<ref>گولدتسیهر، ج ۱، ص ۲۰۷</ref>
باتوجه به این روحیه، دستیابی به حلم برای [[شرک|مشرکان]] عرب امری دشوار، و در صورت نیل بدان، حفظ آن برای مدت طولانی سخت بود، زیرا این فضیلت در میان آنان مبنای استوار و محکمی نداشت.<ref>ایزوتسو، ص۳۱</ref> پیامبر(ص) در معنای حلم تغییری اساسی ایجاد کرد و آن را بر شالوده‌ای محکم، یعنی [[توحید]]، استوار ساخت. در اسلام مهم‌ترین امری که در تقابل با [[جاهلیت]] است، روی‌گردانی از پرستش [[بت‌|بت‌ها]]، ستمگری و رفتارهای غیراخلاقی است. بدین‌ترتیب، متضاد جهل، گستره معنایی‌ای به‌وسعت [[دین]] می‌یابد.<ref>گولدتسیهر، ج ۱، ص۲۰۷</ref>


==در احادیث==
==در احادیث==
{{جعبه نقل قول | عنوان = | نقل‌قول = [[امام على(ع)]]: {{حدیث|لَيْسَ الْحَليمُ مَنْ عَجَزَ فَهُجِمَ وَإِذا قَدَرَ انْتَقَمَ، إِنَّمَا الْحَليمُ مَنْ إِذا قَدَرَ عَفا وَكانَ الْحِلْمُ غالِبا عَلى كُلِّ أَمْرِهِ|ترجمه=كسى كه چون ناتوان شود هجوم برد و چون قدرت يابد انتقام گيرد بردبار نيست، بلكه بردبار كسى است كه قدرت داشته باشد اما گذشت كند و بردبارى بر تمامى امور او غالب باشد.}} |تاریخ بایگانی | منبع = <small> [[غرر الحکم]]، ج ۵، ص ۹۱. </small> | تراز = چپ| عرض = ۲۳۰px | اندازه خط = ۱۲px|رنگ پس‌زمینه =#ffeebb| گیومه نقل‌قول = | تراز منبع = چپ}}
{{جعبه نقل قول| عنوان =| نقل‌قول = [[امام علی(ع)]]: {{حدیث|لَیسَ الْحَلیمُ مَنْ عَجَزَ فَهُجِمَ وَإِذا قَدَرَ انْتَقَمَ، إِنَّمَا الْحَلیمُ مَنْ إِذا قَدَرَ عَفا وَکانَ الْحِلْمُ غالِبا عَلی کلِّ أَمْرِهِ|ترجمه=کسی که چون ناتوان شود هجوم برد و چون قدرت یابد انتقام گیرد بردبار نیست، بلکه بردبار کسی است که قدرت داشته باشد اما گذشت کند و بردباری بر تمامی امور او غالب باشد.}}|تاریخ بایگانی| منبع = <small> [[غرر الحکم]]، ج ۵، ص۹۱. </small>| تراز = چپ| عرض = ۲۳۰px| اندازه خط = ۱۲px|رنگ پس‌زمینه =#ffeebb| گیومه نقل‌قول =| تراز منبع = چپ}}
 
در [[احادیث]] نیز حلم به کظم غیظ و تسلط بر نفس معنا شده است <ref>رجوع کنید به ابن‌شعبه، ص ۲۲۵</ref> و سَفَه و غَضَب مفاهیم متضاد حلم معرفى شده‌اند.<ref>رجوع کنید به کلینى، ج ۱، ص ۲۱، ج ۸، ص ۱۴۸</ref>


حلم به چراغ [[خداوند]] تشبیه شده است که راه رسیدن به قرب الهى را براى دارنده آن روشن مى‌سازد.<ref>رجوع کنید به مصباح الشریعة، ص ۱۵۴</ref> همچنین از حلم به عنوان بر‌ترین عزت و بهترین یاور انسان یاد کرده‌اند<ref>رجوع کنید به کلینى، ج ۲، ص ۱۱۲، ج ۸، ص ۱۹</ref> و آن را در شمار اصول هفت‌گانه مراودات اجتماعى برشمرده‌اند.<ref>مصباح‌الشریعة، ص ۶</ref> از این گذشته، حلم یکى از ده فضیلت اخلاقى بر‌تر، که از خصایص رسولان الهى هستند، و نیز یکى از نشانه‌هاى امام بر حق است.<ref>کلینى، ج ۱، ص۲۰۰، ج ۲، ص ۵۶</ref> ازاین‌روست که در احادیث، افراد به حلم‌ورزى توصیه شده‌اند<ref>رجوع کنید به ابن‌بابویه، ۱۴۱۷، ص ۷۱۱</ref> و ایشان را ترغیب کرده‌اند که اگر واجد این خلق‌نیک نیستند، آن را از خداوند درخواست نمایند.<ref>کلینى، ج ۲، ص ۵۶</ref>
در [[احادیث]] نیز حلم به کظم غیظ و تسلط بر نفس معنا شده است<ref>رجوع کنید به ابن‌شعبه، ص۲۲۵</ref> و سَفَه و غَضَب مفاهیم متضاد حلم معرفی شده‌اند.<ref>رجوع کنید به کلینی، ج ۱، ص۲۱، ج ۸، ص۱۴۸</ref>


[[معصومین(ع)|معصومین علیهم‌السلام]]، با بیان ریشه حلم و لوازم و نتایج آن، به تبیین هرچه بیشتر ابعاد این موضوع پرداخته‌اند. به بیان [[على (ع)|على علیه‌السلام]]، حلم در بلند همتى، صبر و صَمْت (سکوت) ریشه دارد.<ref>نهج‌البلاغة، حکمت ۴۶۰؛ کلینى، ج ۸، ص ۲۰</ref> اما تلاش در راه تخلق به خوى حلم، بدون معرفت پروردگار و اقرار به توحید وى، ره به جایى نخواهد برد.<ref>رجوع کنید به مصباح الشریعة، ص ۱۵۴</ref> در همین باره، [[امام صادق علیه‌السلام]] به بیان مواردى از موقعیت هایى که انسان باید در آن‌ها حلم بورزد و سختى این کار را تحمل نماید اشاره کرده‌اند.<ref>رجوع کنید به همانجا</ref>
حلم به چراغ [[خداوند]] تشبیه شده است که راه رسیدن به قرب الهی را برای دارنده آن روشن می‌سازد.<ref>رجوع کنید به مصباح الشریعة، ص۱۵۴</ref> همچنین از حلم به عنوان بر‌ترین عزت و بهترین یاور انسان یاد کرده‌اند<ref>رجوع کنید به کلینی، ج ۲، ص۱۱۲، ج ۸، ص۱۹</ref> و آن را در شمار اصول هفت‌گانه مراودات اجتماعی برشمرده‌اند.<ref>مصباح‌الشریعة، ص۶</ref> از این گذشته، حلم یکی از ده فضیلت اخلاقی بر‌تر، که از خصایص رسولان الهی هستند، و نیز یکی از نشانه‌های امام بر حق است.<ref>کلینی، ج ۱، ص۲۰۰، ج ۲، ص۵۶</ref> ازاین‌روست که در احادیث، افراد به حلم‌ورزی توصیه شده‌اند<ref>رجوع کنید به ابن‌بابویه، ۱۴۱۷، ص۷۱۱</ref> و ایشان را ترغیب کرده‌اند که اگر واجد این خلق‌نیک نیستند، آن را از خداوند درخواست نمایند.<ref>کلینی، ج ۲، ص۵۶</ref>


بنابر احادیث، حلم و کظم غیظ موجب میانه‌روى انسان در امور و آرامش یافتن روان او مى‌شود.<ref>رجوع کنید به کلینى، ج ۲، ص ۵۱؛ مجلسى، ج ۷۵، ص ۳۷۷ـ۳۷۸</ref> همچنین عیوب انسان را مى‌پوشاند و جایگاه وى را در بین مردم و نیز در آخرت بالا مى‌برد.<ref>نهج‌البلاغة، حکمت ۴۲۴؛ کلینى، همانجا؛ نیز رجوع کنید به ابن‌ماجه، ج ۲، ص۱۴۰۰</ref>
[[معصومین(ع)|معصومین علیهم‌السلام]]، با بیان ریشه حلم و لوازم و نتایج آن، به تبیین هرچه بیشتر ابعاد این موضوع پرداخته‌اند. به بیان [[علی(ع)|علی علیه‌السلام]]، حلم در بلند همتی، صبر و صَمْت (سکوت) ریشه دارد.<ref>نهج‌البلاغة، حکمت ۴۶۰؛ کلینی، ج ۸، ص۲۰</ref> اما تلاش در راه تخلق به خوی حلم، بدون معرفت پروردگار و اقرار به توحید وی، ره به جایی نخواهد برد.<ref>رجوع کنید به مصباح الشریعة، ص۱۵۴</ref> در همین باره، [[امام صادق علیه‌السلام]] به بیان مواردی از موقعیت‌هایی که انسان باید در آن‌ها حلم بورزد و سختی این کار را تحمل نماید اشاره کرده‌اند.<ref>رجوع کنید به همانجا</ref>


در برخى احادیث به رابطه حلم و مفاهیمى چون [[عقل]]، [[علم]] و [[ایمان]] پرداخته شده است. حلم از نتایج عقل و علم<ref>ابن‌شعبه، ص ۱۵</ref> و در عین حال از ارکان آن دو دانسته شده است.<ref>ابن‌بابویه، ۱۴۱۷، ص ۴۷۸؛ ابن‌شعبه، ص ۳۱۸</ref> همچنین حلم از ارکان ایمان،<ref> کلینى، ج ۲، ص ۴۲</ref> از نشانه‌هاى [[زهد|زاهدان]] و اهل [[تقوا]]، <ref> همان، ج ۲، ص ۲۲۹؛ ابن‌بابویه، ۱۳۶۲ش، ج ۲، ص ۴۸۳</ref> یکى از ارکان [[عدل]] و از اوصاف لازم قاضى <ref>کلینى، ج ۲، ص ۵۱؛ ابن‌شعبه، ص ۱۳۵</ref> و یکى از شرایط عابدان است.<ref> کلینى، ج ۲، ص ۱۱۱</ref>
بنابر احادیث، حلم و کظم غیظ موجب میانه‌روی انسان در امور و آرامش یافتن روان او می‌شود.<ref>رجوع کنید به کلینی، ج ۲، ص۵۱؛ مجلسی، ج ۷۵، ص۳۷۷۳۷۸</ref> همچنین عیوب انسان را می‌پوشاند و جایگاه وی را در بین مردم و نیز در آخرت بالا می‌برد.<ref>نهج‌البلاغة، حکمت ۴۲۴؛ کلینی، همانجا؛ نیز رجوع کنید به ابن‌ماجه، ج ۲، ص۱۴۰۰</ref>


==حلم در کتاب‌های اخلاقى==
در برخی احادیث به رابطه حلم و مفاهیمی چون [[عقل]]، [[علم]] و [[ایمان]] پرداخته شده است. حلم از نتایج عقل و علم<ref>ابن‌شعبه، ص۱۵</ref> و در عین حال از ارکان آن دو دانسته شده است.<ref>ابن‌بابویه، ۱۴۱۷، ص۴۷۸؛ ابن‌شعبه، ص۳۱۸</ref> همچنین حلم از ارکان ایمان،<ref> کلینی، ج ۲، ص۴۲</ref> از نشانه‌های [[زهد|زاهدان]] و اهل [[تقوا]]،<ref> همان، ج ۲، ص۲۲۹؛ ابن‌بابویه، ۱۳۶۲ش، ج ۲، ص۴۸۳</ref> یکی از ارکان [[عدل]] و از اوصاف لازم قاضی<ref>کلینی، ج ۲، ص۵۱؛ ابن‌شعبه، ص۱۳۵</ref> و یکی از شرایط عابدان است.<ref> کلینی، ج ۲، ص۱۱۱</ref>


در متون اخلاقى، حلم و کظم‌غیظ از جمله فضائلى هستند که از فضیلت [[شجاعت]] (به‌معناى فرمانبردارى قوه «غضبیّه» از عقل) ناشى مى‌شوند.<ref>رجوع کنید به راغب اصفهانى، ۱۳۷۳ش، ص ۳۴۳؛ غزالى، ج ۳، ص ۵۴</ref> [[محمد غزالی|غزالى]] <ref>غزالی، ج ۳، ص۷۰، ۱۷۶</ref> حلم را از نشانه‌هاى [[حسن خلق]]، به کمال رسیدن [[عقل]] و تسلط آن بر نیروى [[غضب]] مى‌داند. به نظر [[محمد مهدی بن ابی ذر نراقی|نراقى]] <ref>نراقی، ج ۱، ص ۳۳۲</ref> نیز حلم، بعد از علم، شریف‌ترین کمال انسانى است، به‌گونه‌اى که علم بدون آن سودى نخواهد بخشید.
==حلم در کتاب‌های اخلاقی==
در متون اخلاقی، حلم و کظم‌غیظ از جمله فضائلی هستند که از فضیلت [[شجاعت]] (به‌معنای فرمانبرداری قوه «غضبیه» از عقل) ناشی می‌شوند.<ref>رجوع کنید به راغب اصفهانی، ۱۳۷۳ش، ص۳۴۳؛ غزالی، ج ۳، ص۵۴</ref> [[محمد غزالی|غزالی]]<ref>غزالی، ج ۳، ص۷۰، ۱۷۶</ref> حلم را از نشانه‌های [[حسن خلق]]، به کمال رسیدن [[عقل]] و تسلط آن بر نیروی [[غضب]] می‌داند. به نظر [[محمد مهدی بن ابی ذر نراقی|نراقی]]<ref>نراقی، ج ۱، ص۳۳۲</ref> نیز حلم، بعد از علم، شریف‌ترین کمال انسانی است، به‌گونه‌ای که علم بدون آن سودی نخواهد بخشید.


اخلاقیون حلم را به سکون و آرامش نفس در برابر هیجانِ غضب معنا کرده‌اند، به‌گونه‌اى که انسان به‌سرعت و به‌سهولت غضبناک نشود.<ref>رجوع کنید به مسکویه، ص۴۳؛ راغب‌اصفهانى، ۱۳۷۳ش، ص ۳۴۲؛ نراقى، همانجا</ref> [[یحیى‌ بن عدى|یحیى‌بن عدى]] <ref>یحیى‌بن عدى، ص ۱۲</ref> به این معنا جنبه عملى داده و حلم را به ترک انتقام به هنگامِ شدت یافتنِ غضب، با وجود قدرت بر عقوبت، معنا کرده است.
اخلاقیون حلم را به سکون و آرامش نفس در برابر هیجانِ غضب معنا کرده‌اند، به‌گونه‌ای که انسان به‌سرعت و به‌سهولت غضبناک نشود.<ref>رجوع کنید به مسکویه، ص۴۳؛ راغب‌اصفهانی، ۱۳۷۳ش، ص۳۴۲؛ نراقی، همانجا</ref> [[یحیی‌ بن عدی|یحیی‌بن عدی]]<ref>یحیی‌بن عدی، ص۱۲</ref> به این معنا جنبه عملی داده و حلم را به ترک انتقام به هنگامِ شدت یافتنِ غضب، با وجود قدرت بر عقوبت، معنا کرده است.


از دیگر شروط تحقق حلم این است که حلم باید از سوى انسان فَرادَست در برابر فرودست صورت پذیرد، زیرا خوددارى فرودست از انتقام، با وجود قدرت، خوف نامیده مى‌شود، نه حلم.<ref>یحیى‌بن عدى، همانجا</ref> به نظر [[راغب اصفهانى]] <ref> ۱۳۷۳ش، ص ۲۴۳ </ref> کمال این صفت وقتى است که انسان با قرارگرفتن در شرایط بروز غضب، اعضا و جوارح خود را از اعمالى که در واقع پاسخ مثبت به هیجان غضب است، بازدارد.
از دیگر شروط تحقق حلم این است که حلم باید از سوی انسان فَرادَست در برابر فرودست صورت پذیرد، زیرا خودداری فرودست از انتقام، با وجود قدرت، خوف نامیده می‌شود، نه حلم.<ref>یحیی‌بن عدی، همانجا</ref> به نظر [[راغب اصفهانی]]<ref> ۱۳۷۳ش، ص۲۴۳ </ref> کمال این صفت وقتی است که انسان با قرارگرفتن در شرایط بروز غضب، اعضا و جوارح خود را از اعمالی که در واقع پاسخ مثبت به هیجان غضب است، بازدارد.


غزالى <ref>غزالی، ج ۳، ص ۱۷۶</ref> و نراقى،<ref>نراقی، ج ۱، ص ۳۳۳</ref> حلم را بر‌تر از کظم غیظ دانسته‌اند؛ زیرا کظم‌غیظ از کسى سر مى‌زند که هنوز به ملکه حلم دست نیافته و غضب توانایى آن را دارد که در وى بروز کند، اما او با تلاش در فروخوردنِ آن، سعى در مهارکردن غضب دارد.
غزالی<ref>غزالی، ج ۳، ص۱۷۶</ref> و نراقی،<ref>نراقی، ج ۱، ص۳۳۳</ref> حلم را بر‌تر از کظم غیظ دانسته‌اند؛ زیرا کظم‌غیظ از کسی سر می‌زند که هنوز به ملکه حلم دست نیافته و غضب توانایی آن را دارد که در وی بروز کند، اما او با تلاش در فروخوردنِ آن، سعی در مهارکردن غضب دارد.


==حلم از دیدگاه عارفان و صوفیان==
==حلم از دیدگاه عارفان و صوفیان==
{{جعبه نقل قول | عنوان = | نقل‌قول = شعر مولوی درباره بردباری [[حضرت علی(ع)]]:{{سخ}}{{شعر|نستعلیق}}{{ب| او به تیغ حلم چندین حلق را| وا خرید از تیغ و چندین خلق را}}{{ب| تیغ حلم از تیغ آهن تیزتر|بل ز صد لشکر ظفر انگیزتر}}{{پایان شعر}}|تاریخ بایگانی | | منبع = مثنوی معنوی، دفتر اول |تراز =چپ| عرض = 350px | اندازه خط = 12px|رنگ پس‌زمینه =#CFEDFA| گیومه نقل‌قول = | تراز منبع = چپ}}
{{جعبه نقل قول| عنوان =| نقل‌قول = شعر مولوی درباره بردباری [[حضرت علی(ع)]]:{{سخ}}{{شعر|نستعلیق}}{{ب| او به تیغ حلم چندین حلق را| وا خرید از تیغ و چندین خلق را}}{{ب| تیغ حلم از تیغ آهن تیزتر|بل ز صد لشکر ظفر انگیزتر}}{{پایان شعر}}|تاریخ بایگانی|| منبع = مثنوی معنوی، دفتر اول|تراز =چپ| عرض = ۳۵۰px| اندازه خط = ۱۲px|رنگ پس‌زمینه =#CFEDFA| گیومه نقل‌قول =| تراز منبع = چپ}}
عارفان و صوفیان نیز کم و بیش مطالب یادشده را درباره معناى حلم و نیز فضیلت آن بیان کرده‌اند. آنها مبناى حلم خدا را در این دانسته‌اند که تعجیل بر کیفرِ خطاکار ناشى از ترس مجازات‌کننده از گریز اوست و چون خدا از این ترس منزه است، پس در کیفر گناهکاران حلم مى‌ورزد و این امر البته اقتدار مطلق ذات وى را به اثبات مى‌رساند.<ref>سمعانى، ص ۲۸۰؛ ابن‌عربى، ج ۴، ص ۲۴۰؛ گیلانى، ج ۲، ص ۳۲۰</ref>
عارفان و صوفیان نیز کم و بیش مطالب یادشده را درباره معنای حلم و نیز فضیلت آن بیان کرده‌اند. آنها مبنای حلم خدا را در این دانسته‌اند که تعجیل بر کیفرِ خطاکار ناشی از ترس مجازات‌کننده از گریز اوست و چون خدا از این ترس منزه است، پس در کیفر گناهکاران حلم می‌ورزد و این امر البته اقتدار مطلق ذات وی را به اثبات می‌رساند.<ref>سمعانی، ص۲۸۰؛ ابن‌عربی، ج ۴، ص۲۴۰؛ گیلانی، ج ۲، ص۳۲۰</ref>
 
بنابر اعتقاد آنان، حلم یکى از هفت صفت اصلى [[روح]] است که صفات دیگر از آن‌ها ناشى مى‌شوند، چنان‌که حلم منشأ وقار، [[حیا]] و تحمل آزار و اذیت دیگران است.<ref>رجوع کنید به نجم‌رازى، ص ۴۲</ref>
 
آخرین مقامات سالکان، یعنى [[تسلیم]] و [[رضا]]، نیز از حلم نشئت مى‌گیرند.<ref>گیلانى، همانجا</ref> حلم به همراه [[تواضع]]، [[سخا]] و [[حسن خلق]] موجب صعود به بالا‌ترین درجات قرب الهى مى‌شود، حتى اگر علم و عمل بندگان کم باشد.<ref>غزالى، ج ۳، ص ۵۲، به نقل از جُنَید بغدادى</ref>


بنابر نظر [[عبدالرزاق گیلانى]]،<ref>همانجا</ref> نقش و نتیجه اصلى حلم، واداشتن افراد به صفت رحمانىِ تأنّى و بازداشتن آن‌ها از صفت شیطانىِ [[عجله]] است. این نتیجه چنان با اهمیت است که خود منشأ فواید بسیار دیگرى خواهد شد، زیرا منشأ همه خطاهاى زبانى و عملى انسان در عجله کردن است.
بنابر اعتقاد آنان، حلم یکی از هفت صفت اصلی [[روح]] است که صفات دیگر از آن‌ها ناشی می‌شوند، چنان‌که حلم منشأ وقار، [[حیا]] و تحمل آزار و اذیت دیگران است.<ref>رجوع کنید به نجم‌رازی، ص۴۲</ref>


آخرین مقامات سالکان، یعنی [[تسلیم]] و [[رضا]]، نیز از حلم نشئت می‌گیرند.<ref>گیلانی، همانجا</ref> حلم به همراه [[تواضع]]، [[سخا]] و [[حسن خلق]] موجب صعود به بالا‌ترین درجات قرب الهی می‌شود، حتی اگر علم و عمل بندگان کم باشد.<ref>غزالی، ج ۳، ص۵۲، به نقل از جُنَید بغدادی</ref>


بنابر نظر [[عبدالرزاق گیلانی]]،<ref>همانجا</ref> نقش و نتیجه اصلی حلم، واداشتن افراد به صفت رحمانی تأنّی و بازداشتن آن‌ها از صفت شیطانی [[عجله]] است. این نتیجه چنان با اهمیت است که خود منشأ فواید بسیار دیگری خواهد شد، زیرا منشأ همه خطاهای زبانی و عملی انسان در عجله کردن است.
==پانویس==
==پانویس==
<div class="reflist4" style="height: 300px; overflow: auto; padding: 3px" >
{{پانویس2}}
{{پانویس|اندازه=ریز|3}}
</div>
 
== منابع ==
== منابع ==
<div class="reflist4" style="height: 300px; overflow: auto; padding: 3px" >
<div class="reflist4" style="height: 300px; overflow: auto; padding: 3px" >
{{ستون-شروع}}
{{ستون-شروع}}
* قرآن.
* قرآن.
* نهج‌البلاغة، چاپ شیخ‌محمد عبده، بیروت، بى‌تا.
* نهج‌البلاغة، چاپ شیخ‌محمد عبده، بیروت، بی‌تا.
* ابن‌بابویه، الامالى، قم ۱۴۱۷.
* ابن‌بابویه، الامالی، قم ۱۴۱۷.
* همو، کتاب الخصال، چاپ على‌اکبر غفارى، قم ۱۳۶۲ش.
* همو، کتاب الخصال، چاپ علی‌اکبر غفاری، قم ۱۳۶۲ش.
* ابن‌شعبه، تحف‌العقول عن آل‌الرسول صلى‌اللّه علیهم، چاپ على‌اکبر غفارى، قم ۱۳۶۳ش.
* ابن‌شعبه، تحف‌العقول عن آل‌الرسول صلی‌اللّه علیهم، چاپ علی‌اکبر غفاری، قم ۱۳۶۳ش.
* ابن‌عربى، الفتوحات المکیة، بیروت: دارصادر، بى‌تا.
* ابن‌عربی، الفتوحات المکیة، بیروت: دارصادر، بی‌تا.
* ابن‌فارس.
* ابن‌فارس.
* ابن‌ماجه، سنن ابن‌ماجة، چاپ محمدفؤاد عبدالباقى،] قاهره ۱۳۷۳/ ۱۹۵۴، چاپ افست، بیروت، بى‌تا.
* ابن‌ماجه، سنن ابن‌ماجة، چاپ محمدفؤاد عبدالباقی،] قاهره ۱۳۷۳/ ۱۹۵۴، چاپ افست، بیروت، بی‌تا.
* ابن‌منظور.
* ابن‌منظور.
* احمدبن على بیهقى، تاج‌المصادر، چاپ هادى عالم‌زاده، تهران ۱۳۶۶ـ۱۳۷۵ش.
* احمدبن علی بیهقی، تاج‌المصادر، چاپ هادی عالم‌زاده، تهران ۱۳۶۶۱۳۷۵ش.
* جوادعلى، المفصّل فى تاریخ العرب قبل الاسلام، بغداد ۱۴۱۳/۱۹۹۳.
* جوادعلی، المفصّل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، بغداد ۱۴۱۳/۱۹۹۳.
* خلیل‌بن احمد، کتاب‌العین، چاپ مهدى مخزومى و ابراهیم سامرائى، قم ۱۴۰۹.
* خلیل‌بن احمد، کتاب‌العین، چاپ مهدی مخزومی و ابراهیم سامرائی، قم ۱۴۰۹.
* حسین‌بن محمد راغب اصفهانى، کتاب الذریعة الى مکارم الشریعة، چاپ ابویزید عجمى، قاهره، ۱۴۰۷/ ۱۹۸۷، چاپ افست قم ۱۳۷۳ش.
* حسین‌بن محمد راغب اصفهانی، کتاب الذریعة الی مکارم الشریعة، چاپ ابویزید عجمی، قاهره، ۱۴۰۷/ ۱۹۸۷، چاپ افست قم ۱۳۷۳ش.
* همو، المفردات فى غریب القرآن، چاپ محمد سیدکیلانى، تهران، ۱۳۳۲ش.
* همو، المفردات فی غریب القرآن، چاپ محمد سیدکیلانی، تهران، ۱۳۳۲ش.
* محمدبن محمد زبیدى، تاج‌العروس من جواهرالقاموس، چاپ على شیرى، بیروت ۱۴۱۴/۱۹۹۴.
* محمدبن محمد زبیدی، تاج‌العروس من جواهرالقاموس، چاپ علی شیری، بیروت ۱۴۱۴/۱۹۹۴.
* احمدبن منصور سمعانى، روح‌الارواح فى شرح اسماء الملک الفتّاح، چاپ نجیب مایل هروى، تهران ۱۳۶۸ش.
* احمدبن منصور سمعانی، روح‌الارواح فی شرح اسماء الملک الفتّاح، چاپ نجیب مایل هروی، تهران ۱۳۶۸ش.
* طباطبائى.
* طباطبائی.
* طبرسى.
* طبرسی.
* طبرى، جامع.
* طبری، جامع.
* فخرالدین‌بن محمد طریحى، تفسیر غریب‌القرآن الکریم، چاپ محمدکاظم طریحى، قم: زاهدى، بى‌تا.
* فخرالدین‌بن محمد طریحی، تفسیر غریب‌القرآن الکریم، چاپ محمدکاظم طریحی، قم: زاهدی، بی‌تا.
* طوسى.
* طوسی.
* حسن‌بن عبداللّه عسکرى، معجم‌الفروق اللغویة، الحاوى لکتاب ابى‌هلال العسکرى و جزءآ من کتاب السید نورالدین الجزائرى، قم ۱۴۱۲.
* حسن‌بن عبداللّه عسکری، معجم‌الفروق اللغویة، الحاوی لکتاب ابی‌هلال العسکری و جزءآ من کتاب السید نورالدین الجزائری، قم ۱۴۱۲.
* محمدبن محمد غزالى، احیاء علوم‌الدین، بیروت: دارالندوة الجدیدة، بى‌تا.
* محمدبن محمد غزالی، احیاء علوم‌الدین، بیروت: دارالندوة الجدیدة، بی‌تا.
* محمدبن عمر فخررازى، شرح اسماء اللّه الحسنى للرازى، و هو الکتاب المسمى لوامع البینات شرح اسماءاللّه تعالى و الصفات، چاپ طه عبدالرؤوف سعد، قاهره ۱۳۹۶/۱۹۷۶، چاپ افست تهران ۱۳۶۴ش.
* محمدبن عمر فخررازی، شرح اسماء اللّه الحسنی للرازی، و هو الکتاب المسمی لوامع البینات شرح اسماءاللّه تعالی و الصفات، چاپ طه عبدالرؤوف سعد، قاهره ۱۳۹۶/۱۹۷۶، چاپ افست تهران ۱۳۶۴ش.
* محمدبن احمد قرطبى، الجامع لاحکام القرآن، بیروت ۱۴۰۵/۱۹۸۵.
* محمدبن احمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، بیروت ۱۴۰۵/۱۹۸۵.
* کلینى.
* کلینی.
* عبدالرزاق‌بن محمدهاشم گیلانى، شرح فارسى مصباح‌الشریعه و مفتاح‌الحقیقه، چاپ جلال‌الدین محدث ارموى، تهران ۱۳۴۳ـ۱۳۴۴ش.
* عبدالرزاق‌بن محمدهاشم گیلانی، شرح فارسی مصباح‌الشریعه و مفتاح‌الحقیقه، چاپ جلال‌الدین محدث ارموی، تهران ۱۳۴۳۱۳۴۴ش.
* مجلسى.
* مجلسی.
* محمدفؤاد عبدالباقى، المعجم المفهرس لالفاظ القرآن الکریم، قم ۱۳۸۰ش.
* محمدفؤاد عبدالباقی، المعجم المفهرس لالفاظ القرآن الکریم، قم ۱۳۸۰ش.
* احمدبن محمد مسکویه، تهذیب‌الاخلاق و تطهیرالاعراق، چاپ حسن تمیم، بیروت، ۱۳۹۸، چاپ افست قم ۱۴۱۰.
* احمدبن محمد مسکویه، تهذیب‌الاخلاق و تطهیرالاعراق، چاپ حسن تمیم، بیروت، ۱۳۹۸، چاپ افست قم ۱۴۱۰.
* مصباح‌الشریعة، منسوب به امام جعفرصادق (ع)، بیروت: مؤسسة الاعلمى للمطبوعات، ۱۴۰۰/۱۹۸۰.
* مصباح‌الشریعة، منسوب به امام جعفرصادق(ع)، بیروت: مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، ۱۴۰۰/۱۹۸۰.
* عبداللّه‌بن محمد نجم رازى، مرصادالعباد، چاپ محمدامین ریاحى، تهران ۱۳۶۵ش.
* عبداللّه‌بن محمد نجم رازی، مرصادالعباد، چاپ محمدامین ریاحی، تهران ۱۳۶۵ش.
* احمدبن محمد نحاس، معانى القرآن الکریم، چاپ محمدعلى صابونى، مکه ۱۴۰۸ـ۱۴۱۰.
* احمدبن محمد نحاس، معانی القرآن الکریم، چاپ محمدعلی صابونی، مکه ۱۴۰۸۱۴۱۰.
* محمدمهدى‌بن ابى‌ذر نراقى، جامع‌السعادات، چاپ محمد کلان‌تر، نجف ۱۳۸۷/۱۹۶۷، چاپ افست بیروت، بى‌تا.
* محمدمهدی‌بن ابی‌ذر نراقی، جامع‌السعادات، چاپ محمد کلان‌تر، نجف ۱۳۸۷/۱۹۶۷، چاپ افست بیروت، بی‌تا.
* یحیى‌بن عدى، تهذیب‌الاخلاق، با مقدمه و تصحیح و ترجمه و تعلیق محمد دامادى، تهران ۱۳۶۵ش.
* یحیی‌بن عدی، تهذیب‌الاخلاق، با مقدمه و تصحیح و ترجمه و تعلیق محمد دامادی، تهران ۱۳۶۵ش.
  {{پایان}}
  {{پایان}}
{{چپ‌چین}}
{{چپ‌چین}}
* Ignaz Goldziher, Muslim studies, ed. S.M. Stern, translated from the German by C.R. Barber and S.M. Stern, London 1967-1971.
* Ignaz Goldziher, Muslim studies, ed. S.M. Stern, translated from the German by C.R. Barber and S.M. Stern, London 1967-1971.
* Toshihiko Izutsu, Ethico- religious concepts in the Quran, Montreal 1966.
* Toshihiko Izutsu, Ethico- religious concepts in the Quran, Montreal 1966.
{{پایان چپ‌چین}}
{{پایان چپ‌چین}}
</div>
</div>
==پیوند به بیرون==
==پیوند به بیرون==
منبع مقاله: [http://www.encyclopaediaislamica.com/madkhal2.php?sid=6465 دانشنامه جهان اسلام]
منبع مقاله: [http://www.encyclopaediaislamica.com/madkhal2.php?sid=6465 دانشنامه جهان اسلام]
Automoderated users، confirmed، مدیران، templateeditor
۶٬۲۱۵

ویرایش