پرش به محتوا

شیخ حیدر صفوی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
بدون خلاصۀ ویرایش
imported>Fayaz
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
شیخ حیدر (۸۹۳-۸۶۴ق)، پنجمین شیخ طریقت صفوی و پدر [[شاه اسماعیل صفوی|شاه اسماعیل]] مؤسس سلسله [[صفویه|صفوی]] در [[ایران]] بود. او با دختر اوزون حسن، موسس و امیر حکومت آق‌قویونلو ازدواج کرد. حیدر در زمان اوزون حسن، به ریاست [[خانقاه]] صفوی انتخاب شد. فراوانی مریدان، شیخ حیدر را در اندیشه انتقام خون پدر از خلیل سلطان، شاه شروان جسور کرد. سرانجام وی در اوایل ۸۹۳ق، به بهانه حمله چرکس‌ها، به شروان حمله کرده و شهر را تصرف و مردم را قتل عام کرد، اما شاه شروان از دستش گریخت. سرانجام شیخ حیدر، در نبرد با فرخ‌یسار، حاکم شروان و نیروهای کمکی به سپاه شروان شاه، کشته و سرش به دربار یعقوب بیگ در [[تبریز]] فرستاده شد.
'''شیخ حیدر صفوی''' (۸۹۳-۸۶۴ق) پنجمین شیخ طریقت صفوی و پدر [[شاه اسماعیل صفوی|شاه اسماعیل]] مؤسس سلسله [[صفویه|صفوی]] در [[ایران]] بود. او با دختر اوزون حسن، موسس و امیر حکومت آق‌قویونلو ازدواج کرد. حیدر در زمان اوزون حسن، به ریاست [[خانقاه]] صفوی انتخاب شد. فراوانی مریدان، شیخ حیدر را در اندیشه انتقام خون پدر از خلیل سلطان، شاه شروان جسور کرد. سرانجام وی در اوایل ۸۹۳ق، به بهانه حمله چرکس‌ها، به شروان حمله کرده و شهر را تصرف و مردم را قتل عام کرد، اما شاه شروان از دستش گریخت. سرانجام شیخ حیدر، در نبرد با فرخ‌یسار، حاکم شروان و نیروهای کمکی به سپاه شروان شاه، کشته و سرش به دربار یعقوب بیگ در [[تبریز]] فرستاده شد.


==نسب==
==نسب==
خط ۷: خط ۷:


==ریاست خانقاه==
==ریاست خانقاه==
اوزون حسن پس از غلبه بر رقیبان قراقوینلو و گورکانی خود، بر [[آذربایجان (منطقه)|آذربایجان]] مسلط و در ۸۷۴ ق وارد [[اردبیل]] شد. وی شیخ حیدرِ ده ساله را، به عنوان مرشد طریقت صفوی، به جای شیخ جعفر صفوی، به ریاست [[خانقاه]] منصوب کرد. این امر اشتیاق مریدان آن خاندان را برانگیخت و بسیاری از آنان، که عموماً در آناطولی، طالش و سیاهکوه بودند، برای زیارت شیخ حیدر روانه اردبیل شدند.<ref>فضل اللّه بن روزبهان، ص۲۹۳، ۲۹۵؛ روملو، ج۱۱، ص۴۰۷، ۶۱۱.</ref> حمایت همه جانبه اوزون حسن از وی به رونق روزافزون خانقاه اردبیل کمک کرد. اوزون حسن در حمایت از حیدر، دختر خود، حلیمه بیگم آغا، را به عقد او درآورد.<ref>خواندمیر، ج۴، ص۴۲۷؛ اسکندرمنشی، ج۱، ص۱۹.</ref>
اوزون حسن پس از غلبه بر رقیبان قراقوینلو و گورکانی خود، بر [[آذربایجان (منطقه)|آذربایجان]] مسلط و در ۸۷۴ق وارد [[اردبیل]] شد. وی شیخ حیدرِ ده ساله را، به عنوان مرشد طریقت صفوی، به جای شیخ جعفر صفوی، به ریاست [[خانقاه]] منصوب کرد. این امر اشتیاق مریدان آن خاندان را برانگیخت و بسیاری از آنان، که عموماً در آناطولی، طالش و سیاهکوه بودند، برای زیارت شیخ حیدر روانه اردبیل شدند.<ref>فضل اللّه بن روزبهان، ص۲۹۳، ۲۹۵؛ روملو، ج۱۱، ص۴۰۷، ۶۱۱.</ref> حمایت همه جانبه اوزون حسن از وی به رونق روزافزون خانقاه اردبیل کمک کرد. اوزون حسن در حمایت از حیدر، دختر خود، حلیمه بیگم آغا، را به عقد او درآورد.<ref>خواندمیر، ج۴، ص۴۲۷؛ اسکندرمنشی، ج۱، ص۱۹.</ref>


===تجهیز مریدان===
===تجهیز مریدان===
از آن پس شیخ حیدر علاوه بر اندیشیدن به انتقام پدر، برای تداوم راه و نیل به مقاصد او نیز گام برداشت. به همین مناسبت، علاوه بر رهبری مذهبی مریدان، بخشی از اوقات خود را به امور نظامی و ساخت اسلحه برای مسلح کردن افرادش اختصاص داد. او خود تعداد زیادی نیزه، شمشیر، زره و سپر ساخت، چنان که [[خانقاه]] وی به قورخانه بدل گردید.<ref>رجوع کنید به فضل اللّه بن روزبهان، ص۲۹۵ـ۲۹۶؛ روملو، ج۱۱، ص۶۱۱ـ۶۱۲.</ref>
از آن پس شیخ حیدر علاوه بر اندیشیدن به انتقام پدر، برای تداوم راه و نیل به مقاصد او نیز گام برداشت. به همین مناسبت، علاوه بر رهبری مذهبی مریدان، بخشی از اوقات خود را به امور نظامی و ساخت اسلحه برای مسلح کردن افرادش اختصاص داد. او خود تعداد زیادی نیزه، شمشیر، زره و سپر ساخت، چنان که [[خانقاه]] وی به قورخانه بدل گردید.<ref>رجوع کنید به فضل اللّه بن روزبهان، ص۲۹۵-۲۹۶؛ روملو، ج۱۱، ص۶۱۱-۶۱۲.</ref>


او همچنین به سازماندهی مریدانش پرداخت و کلاه مخروطی شکلِ دوازده تَرک سرخ رنگی (تاج حیدری) برای آنان ساخت که مدعی بود [[حضرت علی]] (ع) در عالم رؤیا به وی [[الهام]] کرده است.<ref>رجوع کنید به عالم آرای صفوی، ص۳۰؛ قس اسکندرمنشی، همانجا، که ساخت کلاه را الهام غیبی دانسته است.</ref>
او همچنین به سازماندهی مریدانش پرداخت و کلاه مخروطی شکلِ دوازده تَرک سرخ رنگی (تاج حیدری) برای آنان ساخت که مدعی بود [[حضرت علی]](ع) در عالم رؤیا به وی [[الهام]] کرده است.<ref>رجوع کنید به عالم آرای صفوی، ص۳۰؛ قس اسکندرمنشی، همانجا، که ساخت کلاه را الهام غیبی دانسته است.</ref>


ساخت و استعمال این کلاه، می‌تواند مبین اعتقاد [[صفویان]] به [[شيعه اثناعشری|تشیع دوازده امامی]]، در آن زمان باشد.<ref>رجوع کنید به بوداق منشی قزوینی، ص۱۱۹؛ حسینی استرآبادی، ص۲۶.</ref> حمایت اوزون حسن و ترغیب اطرافیان خود به استفاده از این کلاه نیز به ترویج آن کمک کرد. به این ترتیب، تشکل مریدان طریقت صفوی، تحت عنوان جدید [[قزلباش]] تحکیم و توسعه یافت.<ref>رجوع کنید به عالم آرای صفوی، همانجا؛ واله اصفهانی، ص۵۳.</ref>
ساخت و استعمال این کلاه، می‌تواند مبین اعتقاد [[صفویان]] به [[شیعه اثناعشری|تشیع دوازده امامی]]، در آن زمان باشد.<ref>رجوع کنید به بوداق منشی قزوینی، ص۱۱۹؛ حسینی استرآبادی، ص۲۶.</ref> حمایت اوزون حسن و ترغیب اطرافیان خود به استفاده از این کلاه نیز به ترویج آن کمک کرد. به این ترتیب، تشکل مریدان طریقت صفوی، تحت عنوان جدید [[قزلباش]] تحکیم و توسعه یافت.<ref>رجوع کنید به عالم آرای صفوی، همانجا؛ واله اصفهانی، ص۵۳.</ref>


==حکومت یعقوب‌بیگ==
==حکومت یعقوب‌بیگ==
خط ۲۲: خط ۲۲:
شیخ حیدر که در ۸۸۸ق نیروهای خود را برای نیل به اهدافش آماده می‌دید، ظاهرا برای آزمودن آمادگی نیروهایش و نیز به منظور کسب غنایم برای تأمین تجهیزات لشکرکشی، به تقلید از پدرش، عازم سرزمین چرکس‌ها در داغستان شد.<ref>رجوع کنید به اسکندرمنشی، همانجا؛ قس روملو، ج۱۱، ص:۶۱۱، ۸۸۹.</ref>
شیخ حیدر که در ۸۸۸ق نیروهای خود را برای نیل به اهدافش آماده می‌دید، ظاهرا برای آزمودن آمادگی نیروهایش و نیز به منظور کسب غنایم برای تأمین تجهیزات لشکرکشی، به تقلید از پدرش، عازم سرزمین چرکس‌ها در داغستان شد.<ref>رجوع کنید به اسکندرمنشی، همانجا؛ قس روملو، ج۱۱، ص:۶۱۱، ۸۸۹.</ref>


از آنجا که راه او ناگزیر از شروان می‌گذشت، کسب موافقت یعقوب‌بیگ، که داماد شروان‌شاه نیز بود و به نوعی بر او ریاست داشت، لازم بود. از اینرو پس از کسب اجازه از دربار آق قوینلو، شیخ حیدر با مریدان خود به چرکس‌ها حمله کرد و غنایم زیادی به دست آورد. در بازگشت، شیخ حیدر برای گرفتن انتقام پدر، قصد کرد به شروان‌شاه حمله کند ولی به علت خستگی مریدان و لزوم تجهیز بیشتر سپاه از این کار صرفنظر کرد. او پس از رسیدن به اردبیل، برای جلوگیری از سوءظن یعقوب‌بیگ، بخشی از غنایم را به دربار او ارسال و مابقی را میان مریدانش پخش کرد و از آنها خواست این غنایم را صرف تهیه وسایل جنگی کنند.<ref>فضل اللّه بن روزبهان، ص۲۹۶ـ۲۹۷؛ روملو، ج۱۱، ص۶۱۱ـ۶۱۲، ۶۱۴.</ref>
از آنجا که راه او ناگزیر از شروان می‌گذشت، کسب موافقت یعقوب‌بیگ، که داماد شروان‌شاه نیز بود و به نوعی بر او ریاست داشت، لازم بود. از اینرو پس از کسب اجازه از دربار آق قوینلو، شیخ حیدر با مریدان خود به چرکس‌ها حمله کرد و غنایم زیادی به دست آورد. در بازگشت، شیخ حیدر برای گرفتن انتقام پدر، قصد کرد به شروان‌شاه حمله کند ولی به علت خستگی مریدان و لزوم تجهیز بیشتر سپاه از این کار صرفنظر کرد. او پس از رسیدن به اردبیل، برای جلوگیری از سوءظن یعقوب‌بیگ، بخشی از غنایم را به دربار او ارسال و مابقی را میان مریدانش پخش کرد و از آنها خواست این غنایم را صرف تهیه وسایل جنگی کنند.<ref>فضل اللّه بن روزبهان، ص۲۹۶-۲۹۷؛ روملو، ج۱۱، ص۶۱۱-۶۱۲، ۶۱۴.</ref>


===هجرت به گیلان===
===هجرت به گیلان===
پس از آن، ظاهراً برای تحکیم نفوذ خود در منطقه [[گیلان]]، به بهانه آنکه [[شیخ زاهد گیلانی]]، مراد و مرشد جدش ([[صفی الدین اردبیلی]])، درعالم رؤیا از وی خواسته تا قبر در حال تخریبش را تعمیر کند، به آن منطقه رفت و به مرمت مقبره شیخ زاهد گیلانی مشغول شد.<ref>رجوع کنید به روملو، ج۱۱، ص۶۱۴ـ۶۱۵.</ref> سندی از شیخ حیدر، ظاهراً مربوط به همین زمان، در دست است که در آن شیخ حیدر حق مالکیت یکی از اعقاب شیخ زاهد گیلانی را بر املاک موروثیشان به رسمیت شناخته و تأیید کرده است. بخشی از این سند نشان می‌دهد که احتمالا شیخ حیدر در آن ناحیه حکومت گونه‌ای تشکیل داده بود یا آنکه کارگزاران دولتی این منطقه از فرمان وی تبعیت می‌کردند.<ref>رجوع کنید به پیرزاده زاهدی، ص۱۰۳ـ۱۰۴؛ قس ساعدی، ص۷۵، که او را والی شرع در خیاو (مشکین شهر کنونی)، برزند و مغان دانسته است.</ref>
پس از آن، ظاهراً برای تحکیم نفوذ خود در منطقه [[گیلان]]، به بهانه آنکه [[شیخ زاهد گیلانی]]، مراد و مرشد جدش ([[صفی الدین اردبیلی]])، درعالم رؤیا از وی خواسته تا قبر در حال تخریبش را تعمیر کند، به آن منطقه رفت و به مرمت مقبره شیخ زاهد گیلانی مشغول شد.<ref>رجوع کنید به روملو، ج۱۱، ص۶۱۴۶۱۵.</ref> سندی از شیخ حیدر، ظاهراً مربوط به همین زمان، در دست است که در آن شیخ حیدر حق مالکیت یکی از اعقاب شیخ زاهد گیلانی را بر املاک موروثیشان به رسمیت شناخته و تأیید کرده است. بخشی از این سند نشان می‌دهد که احتمالا شیخ حیدر در آن ناحیه حکومت گونه‌ای تشکیل داده بود یا آنکه کارگزاران دولتی این منطقه از فرمان وی تبعیت می‌کردند.<ref>رجوع کنید به پیرزاده زاهدی، ص۱۰۳۱۰۴؛ قس ساعدی، ص۷۵، که او را والی شرع در خیاو (مشکین شهر کنونی)، برزند و مغان دانسته است.</ref>


===حمله مجدد به چرکس ها===
===حمله مجدد به چرکس ها===
چهار سال پس از لشکرکشی نخست، در ۸۹۲ق شیخ حیدر به همان شیوه قبل با چرکس‌ها جنگید و غنایم زیادی به دست آورد.<ref>فضل اللّه بن روزبهان، ص۲۹۷ـ۲۹۸؛ روملو، ج۱۱، ص۶۱۴.</ref>
چهار سال پس از لشکرکشی نخست، در ۸۹۲ق شیخ حیدر به همان شیوه قبل با چرکس‌ها جنگید و غنایم زیادی به دست آورد.<ref>فضل اللّه بن روزبهان، ص۲۹۷-۲۹۸؛ روملو، ج۱۱، ص۶۱۴.</ref>


==انتقام پدر==
==انتقام پدر==
در اواخر ۸۹۲ق، با شیوع طاعون در تبریز، یعقوب‌بیگ به ناچار به [[اصفهان]] و سپس به [[قم]] رفت.<ref>فضل اللّه بن روزبهان، ص۲۶۶ـ ۲۶۷؛ روملو، ج۱۱، ص۶۱۵.</ref> در اوایل ۸۹۳ق خدیجه بیگم، که برای [[زیارت]] به قم رفته بود، به اردوی یعقوب‌بیگ شتافت تا از وی برای بار سوم اجازه غزای شیخ حیدر در چرکس را بگیرد. یعقوب‌بیگ بی‌درنگ از شروان‌شاه خواست تا با حیدر همکاری کند.<ref>فضل اللّه بن روزبهان، ص۲۹۹؛ قس روملو، ج۱۱، ص۶۱۵ـ ۶۱۶، که از فرمان یعقوب‌بیگ به حیدر برای کمک به سپاهیان شکست خورده صوفی خلیل موصل لو، از سرداران آق قوینلو، در گرجستان خبر داده است.</ref>
در اواخر ۸۹۲ق، با شیوع طاعون در تبریز، یعقوب‌بیگ به ناچار به [[اصفهان]] و سپس به [[قم]] رفت.<ref>فضل اللّه بن روزبهان، ص۲۶۶-۲۶۷؛ روملو، ج۱۱، ص۶۱۵.</ref> در اوایل ۸۹۳ق خدیجه بیگم، که برای [[زیارت]] به قم رفته بود، به اردوی یعقوب‌بیگ شتافت تا از وی برای بار سوم اجازه غزای شیخ حیدر در چرکس را بگیرد. یعقوب‌بیگ بی‌درنگ از شروان‌شاه خواست تا با حیدر همکاری کند.<ref>فضل اللّه بن روزبهان، ص۲۹۹؛ قس روملو، ج۱۱، ص۶۱۵-۶۱۶، که از فرمان یعقوب‌بیگ به حیدر برای کمک به سپاهیان شکست خورده صوفی خلیل موصل لو، از سرداران آق قوینلو، در گرجستان خبر داده است.</ref>


===حمله به شروان===
===حمله به شروان===
خط ۴۲: خط ۴۲:


===واکنش یعقوب‌بیگ===
===واکنش یعقوب‌بیگ===
شروان‌شاه از سلطان یعقوب‌بیگ و ظاهراً از ابوالمعصوم خان، حکمران ایالت طبرسران (تبرسران) یاری خواست.<ref>رجوع کنید به فضل اللّه بن روزبهان، ص۳۰۰ـ۳۰۳؛ عالم آرای شاه اسماعیل، ص۲۷؛ عالم آرای صفوی، ص۳۱، با این ملاحظه که در منبع اخیر نام طبرسران به خطا طبرستان آمده است.</ref> سپاهیان پراکنده شروان وقتی از وضع شروان‌شاه مطّلع شدند، در مناطق شمالی شروان گردهم آمدند و با اعزامِ فرستاده‌ای به قلعه گلستان، از محاصره شدگان خواستند تا همراه با آنان و به طور همزمان، سپاهیان [[قزلباش]] را مورد حمله قرار دهند. این سفیر به اسارت [[قزلباشان]] افتاد و شیخ حیدر محاصره قلعه را رها کرد و با شتاب به محل تجمع سپاهیان شروان تاخت و آنها را تارومار کرد.
شروان‌شاه از سلطان یعقوب‌بیگ و ظاهراً از ابوالمعصوم خان، حکمران ایالت طبرسران (تبرسران) یاری خواست.<ref>رجوع کنید به فضل اللّه بن روزبهان، ص۳۰۰-۳۰۳؛ عالم آرای شاه اسماعیل، ص۲۷؛ عالم آرای صفوی، ص۳۱، با این ملاحظه که در منبع اخیر نام طبرسران به خطا طبرستان آمده است.</ref> سپاهیان پراکنده شروان وقتی از وضع شروان‌شاه مطّلع شدند، در مناطق شمالی شروان گردهم آمدند و با اعزامِ فرستاده‌ای به قلعه گلستان، از محاصره شدگان خواستند تا همراه با آنان و به طور همزمان، سپاهیان [[قزلباش]] را مورد حمله قرار دهند. این سفیر به اسارت [[قزلباشان]] افتاد و شیخ حیدر محاصره قلعه را رها کرد و با شتاب به محل تجمع سپاهیان شروان تاخت و آنها را تارومار کرد.


اگرچه، محاصره شدگان منظور شیخ را از ترک محاصره نمی‌دانستند، اما این امر به آنها فرصت داد تا از قلعه گلستان به قلعه مستحکم سلوط پناه ببرند. از آن سو، یعقوب‌بیگ در پاسخ به استمداد شروان‌شاه، به سرعت خود را از سلطانیه به اردبیل رساند و سپاهی به فرماندهی سلیمان‌بیگ بیژن اوغلو و شاهزاده ابراهیم بن جهانگیر، پسرعمویش، به مقابله [[قزلباشان]] روانه کرد.<ref>فضل اللّه بن روزبهان، ص۳۰۴ـ۳۰۸.</ref>
اگرچه، محاصره شدگان منظور شیخ را از ترک محاصره نمی‌دانستند، اما این امر به آنها فرصت داد تا از قلعه گلستان به قلعه مستحکم سلوط پناه ببرند. از آن سو، یعقوب‌بیگ در پاسخ به استمداد شروان‌شاه، به سرعت خود را از سلطانیه به اردبیل رساند و سپاهی به فرماندهی سلیمان‌بیگ بیژن اوغلو و شاهزاده ابراهیم بن جهانگیر، پسرعمویش، به مقابله [[قزلباشان]] روانه کرد.<ref>فضل اللّه بن روزبهان، ص۳۰۴-۳۰۸.</ref>


شیخ که قلعه سلوط را در محاصره داشت، به محض شنیدن این خبر، برای آنکه از دو سو محاصره نشود، به طرف قلعه دربند رفت؛ اما محافظان آن که از مستحکم‌ترین قلاع منطقه بود، مانعِ عبور او شدند. حیدر به قلعه حمله کرد، اما نتوانست آن را بگشاید.<ref>رجوع کنید به منشیقمی، ج۱، ص۳۸ـ۳۹؛ اسکندرمنشی، ج۱، ص۲۰.</ref>
شیخ که قلعه سلوط را در محاصره داشت، به محض شنیدن این خبر، برای آنکه از دو سو محاصره نشود، به طرف قلعه دربند رفت؛ اما محافظان آن که از مستحکم‌ترین قلاع منطقه بود، مانعِ عبور او شدند. حیدر به قلعه حمله کرد، اما نتوانست آن را بگشاید.<ref>رجوع کنید به منشیقمی، ج۱، ص۳۸-۳۹؛ اسکندرمنشی، ج۱، ص۲۰.</ref>


===نبرد نهایی===
===نبرد نهایی===
در همین گیرودار، مطلّع شد که نیروهای یعقوب‌بیگ برای کمک به شروان‌شاه به شماخی رسیده‌اند و شروان‌شاه از قلعه سلوط خارج شده و همراه با آنها به سوی او روانه شده‌اند. حیدر ناگزیر محاصره دربند را رها کرد و به سوی جنوب برگشت. دو سپاه در ۲۴ رجب ۸۹۳ در طبرسران با همدیگر برخورد کردند. شیخ حیدر در نبردی تن به تن بر سلیمان‌بیگ غلبه کرد، اما تیری به شیخ اصابت کرد.<ref>روملو، ج۱۱، ص۶۱۷ـ۶۱۸؛ منشی قمی، ج۱، ص۳۹؛ قس د. اسلام، چاپ اول، ذیل مادّه، که به خطا زمان این جدال را ۸۹۸ ضبط کرده است.</ref>
در همین گیرودار، مطلّع شد که نیروهای یعقوب‌بیگ برای کمک به شروان‌شاه به شماخی رسیده‌اند و شروان‌شاه از قلعه سلوط خارج شده و همراه با آنها به سوی او روانه شده‌اند. حیدر ناگزیر محاصره دربند را رها کرد و به سوی جنوب برگشت. دو سپاه در ۲۴ رجب ۸۹۳ در طبرسران با همدیگر برخورد کردند. شیخ حیدر در نبردی تن به تن بر سلیمان‌بیگ غلبه کرد، اما تیری به شیخ اصابت کرد.<ref>روملو، ج۱۱، ص۶۱۷-۶۱۸؛ منشی قمی، ج۱، ص۳۹؛ قس د. اسلام، چاپ اول، ذیل مادّه، که به خطا زمان این جدال را ۸۹۸ ضبط کرده است.</ref>


===نتیجه کار===
===نتیجه کار===
تلاش فراوان [[قزلباشان]] برای انتقال او به جایی امن نتیجه نداد و دربان یعقوب‌بیگ، موسوم به علی‌آقا، بر شیخ دست یافت و سرش را از تن جدا ساخت.<ref>فضل اللّه بن روزبهان، ص۳۱۶ـ۳۱۷؛ قس روملو، ج۱۱، ص۶۱۸، که این کار را به سلیمان‌بیگ نسبت داده است.</ref>
تلاش فراوان [[قزلباشان]] برای انتقال او به جایی امن نتیجه نداد و دربان یعقوب‌بیگ، موسوم به علی‌آقا، بر شیخ دست یافت و سرش را از تن جدا ساخت.<ref>فضل اللّه بن روزبهان، ص۳۱۶-۳۱۷؛ قس روملو، ج۱۱، ص۶۱۸، که این کار را به سلیمان‌بیگ نسبت داده است.</ref>


سپاهیان یعقوب‌بیگ سرِ حیدر را همراه فتحنامه نزد او فرستادند. به دستور یعقوب‌بیگ، سر او را در کوچه‌های تبریز گرداندند و بعد آن را در میدان تبریز آویزان کردند.<ref>فضل اللّه بن روزبهان، ص۳۱۷ـ۳۱۸؛ روملو، همانجا؛ قس زنو، ص۴۳۰ که نوشته است سر او را جلوی سگان انداختند.</ref> [[قزلباشان]] جسد شیخ حیدر را در همان نزدیکی میدان جنگ (در طبرسران) دفن کردند.<ref>جهانگشای خاقان، ص۴۷؛ اسکندرمنشی، همانجا؛ قس خواندمیر، ج۴، ص۴۳۴؛ منشی قمی، ج۱، ص۴۰، که این امر را به سران سپاه آق قوینلو نسبت داده‌اند.</ref>
سپاهیان یعقوب‌بیگ سرِ حیدر را همراه فتحنامه نزد او فرستادند. به دستور یعقوب‌بیگ، سر او را در کوچه‌های تبریز گرداندند و بعد آن را در میدان تبریز آویزان کردند.<ref>فضل اللّه بن روزبهان، ص۳۱۷-۳۱۸؛ روملو، همانجا؛ قس زنو، ص۴۳۰ که نوشته است سر او را جلوی سگان انداختند.</ref> [[قزلباشان]] جسد شیخ حیدر را در همان نزدیکی میدان جنگ (در طبرسران) دفن کردند.<ref>جهانگشای خاقان، ص۴۷؛ اسکندرمنشی، همانجا؛ قس خواندمیر، ج۴، ص۴۳۴؛ منشی قمی، ج۱، ص۴۰، که این امر را به سران سپاه آق قوینلو نسبت داده‌اند.</ref>


===انتقال جسد===
===انتقال جسد===
خط ۶۱: خط ۶۱:


==پانویس==
==پانویس==
{{پانویس|اندازه=ریز|3}}
{{پانویس2}}
 
==منابع==
==منابع==
{{ستون-شروع}}
{{ستون-شروع}}
* اسکندرمنشی؛
* بوداق منشی قزوینی، جواهرالاخبار: بخش تاریخ ایران از قراقویونلو تا سال ۹۸۴ه‍.ق، چاپ محسن بهرام نژاد، تهران ۱۳۷۸ش.
* بوداق منشی قزوینی، جواهرالاخبار: بخش تاریخ ایران از قراقویونلو تا سال ۹۸۴ه.ق، چاپ محسن بهرام نژاد، تهران ۱۳۷۸ش؛
* حسین پیرزاده زاهدی، سلسلة النسب صفویه، برلین ۱۳۴۳.
* حسین پیرزاده زاهدی، سلسلة النسب صفویه، برلین ۱۳۴۳؛
* جهانگشای خاقان: تاریخ شاهاسماعیل، چاپ اللّه دتا مضطر، اسلام آباد: مرکز تحقیقات فارسی ایران و پاکستان، ۱۳۶۴ش.
* جهانگشای خاقان: تاریخ شاهاسماعیل، چاپ اللّه دتا مضطر، اسلام آباد: مرکز تحقیقات فارسی ایران و پاکستان، ۱۳۶۴ش؛
* حسن بن مرتضی حسینی استرآبادی، تاریخ سلطانی: از شیخ صفی تا شاه صفی، چاپ احسان اشراقی، تهران ۱۳۶۶ش.
* حسن بن مرتضی حسینی استرآبادی، تاریخ سلطانی: از شیخ صفی تا شاه صفی، چاپ احسان اشراقی، تهران ۱۳۶۶ش؛
* حسن روملو، احسن التواریخ، چاپ عبدالحسین نوائی، ج۱۱، تهران ۱۳۴۹ش.
* خواندمیر؛
* کاترینو زنو، سفرنامه کاترینوزنو، در سفرنامه‌های ونیزیان در ایران: شش سفرنامه، ترجمه منوچهر امیری، تهران: خوارزمی، ۱۳۸۱ش.
* حسن روملو، احسن التواریخ، چاپ عبدالحسین نوائی، ج۱۱، تهران ۱۳۴۹ش؛
* غلامحسین ساعدی، خیاو، یا، مشکین شهر، تهران ۱۳۵۴ش.
* کاترینو زنو، سفرنامه کاترینوزنو، در سفرنامه‌های ونیزیان در ایران: شش سفرنامه، ترجمه منوچهر امیری، تهران: خوارزمی، ۱۳۸۱ش؛
* عالم آرای شاه اسماعیل، چاپ اصغر منتظر صاحب، تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹ش.
* غلامحسین ساعدی، خیاو، یا، مشکین شهر، تهران ۱۳۵۴ش؛
* عالم آرای صفوی، چاپ یداللّه شکری، تهران: اطلاعات، ۱۳۶۳ش.
* عالم آرای شاه اسماعیل، چاپ اصغر منتظر صاحب، تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹ش؛
* احمد بن محمد غفاری قزوینی، تاریخ جهان آرا، تهران ۱۳۴۳ش.
* عالم آرای صفوی، چاپ یداللّه شکری، تهران: اطلاعات، ۱۳۶۳ش؛
* فضل اللّه بن روزبهان، تاریخ عالم آرای امینی، چاپ مسعود شرقی، تهران ۱۳۷۹ش.
* احمد بن محمد غفاری قزوینی، تاریخ جهان آرا، تهران ۱۳۴۳ش؛
* احمد بن حسین منشی قمی، خلاصة التواریخ، چاپ احسان اشراقی، تهران ۱۳۵۹۱۳۶۳ش.
* فضل اللّه بن روزبهان، تاریخ عالم آرای امینی، چاپ مسعود شرقی، تهران ۱۳۷۹ش؛
* محمدیوسف واله اصفهانی، خلد برین: ایران در روزگار صفویان، چاپ میرهاشم محدث، تهران ۱۳۷۲ش.
* احمد بن حسین منشی قمی، خلاصة التواریخ، چاپ احسان اشراقی، تهران ۱۳۵۹ـ۱۳۶۳ش؛
* محمدیوسف واله اصفهانی، خلد برین: ایران در روزگار صفویان، چاپ میرهاشم محدث، تهران ۱۳۷۲ش؛
{{پایان}}
{{پایان}}
===منبع لاتین===
===منبع لاتین===
Automoderated users، confirmed، مدیران، templateeditor
۶٬۲۱۵

ویرایش