کاربر ناشناس
شیخ حیدر صفوی: تفاوت میان نسخهها
←حمله مجدد به چرکس ها
imported>Aghaie |
imported>Aghaie |
||
خط ۳۲: | خط ۳۲: | ||
===حمله مجدد به چرکس ها=== | ===حمله مجدد به چرکس ها=== | ||
چهار سال پس از لشکرکشی نخست، در ۸۹۲ق شیخ حیدر به همان شیوه قبل با چرکسها جنگید و غنایم زیادی به دست آورد.<ref>فضل اللّه بن روزبهان، ص۲۹۷ـ۲۹۸؛ روملو، ج۱۱، ص۶۱۴.</ref> | چهار سال پس از لشکرکشی نخست، در ۸۹۲ق شیخ حیدر به همان شیوه قبل با چرکسها جنگید و غنایم زیادی به دست آورد.<ref>فضل اللّه بن روزبهان، ص۲۹۷ـ۲۹۸؛ روملو، ج۱۱، ص۶۱۴.</ref> | ||
==انتقام پدر== | |||
در اواخر ۸۹۲ق، با شیوع طاعون در تبریز، یعقوببیگ به ناچار به [[اصفهان]] و سپس به [[قم]] رفت.<ref>فضل اللّه بن روزبهان، ص۲۶۶ـ ۲۶۷؛ روملو، ج۱۱، ص۶۱۵.</ref> در اوایل ۸۹۳ق خدیجه بیگم، که برای [[زیارت]] به قم رفته بود، به اردوی یعقوببیگ شتافت تا از وی برای بار سوم اجازه غزای شیخ حیدر در چرکس را بگیرد. یعقوببیگ بیدرنگ از شروانشاه خواست تا با حیدر همکاری کند.<ref>فضل اللّه بن روزبهان، ص۲۹۹؛ قس روملو، ج۱۱، ص۶۱۵ـ ۶۱۶، که از فرمان یعقوببیگ به حیدر برای کمک به سپاهیان شکست خورده صوفی خلیل موصل لو، از سرداران آق قوینلو، در گرجستان خبر داده است.</ref> | |||
===حمله به شروان=== | |||
حیدر پس از آنکه عده زیادی از مریدانش در طالش و قراباغ به وی پیوستند، ظاهراً به عزم جنگ با چرکسها، اما در باطن برای گرفتن انتقام پدرش از شروانشاه به راه افتاد. او پس از عبور از رود کورا (کر)، در منطقه محمودآباد که اهالی آن غیرمسلمان (و احتمالا مسیحی) بودند، به غارت و کشتار پرداخت.<ref>رجوع کنید به فضل اللّه بن روزبهان؛ روملو، همانجاها.</ref> | |||
سپس به بهانه ابلاغِ فرمانِ یعقوببیگ به شروانشاه و در واقع برای کسب آگاهی کامل از اوضاع و احوال درونی قلمرو شروانشاه، یکی از مریدان خود را به شروان فرستاد. شروانشاه سفیر او را پذیرفت و برای یاری دادن به وی در امر غزا اعلام آمادگی کرد و سفیری نزد حیدر فرستاد. هنگامی که حیدر از اشتغالِ شروانشاه به [[ازدواج]] فرزندانش و پراکندگی نیروهای نظامی وی خبردار شد، سفیرِ او را پیاده به شروان بازگرداند تا به اربابش اطلاع دهد که حیدر برای گرفتن انتقام پدرش آمده است و زمانِ جنگ با او را در منطقه شماخی تعیین کرد. | |||
===تصرف شروان=== | |||
سفیر، اندک زمانی پیش از موعد مقرر به دربار رسید. شروانشاه که فرصت تدارک نیرو نداشت، اموال و حرمسرایش را به قلعه گلستان فرستاد و با سربازان اندکی که داشت برای مبارزه با شیخ حیدر آماده شد. قزلباشان به راحتی مقاومت سپاهیان شروان را درهم شکستند و آنان را به درون قلعه گلستان راندند. آنگاه شهر را تصرف و اهالی را قتل عام کردند. شیخ حیدر همچنین با استفاده از توپ و منجنیق، کار را برای محاصره شدگانِ گلستان تنگ کرد. | |||
===واکنش یعقوببیگ=== | |||
شروانشاه از سلطان یعقوببیگ و ظاهراً از ابوالمعصوم خان، حکمران ایالت طبرسران (تبرسران) یاری خواست.<ref>رجوع کنید به فضل اللّه بن روزبهان، ص۳۰۰ـ۳۰۳؛ عالم آرای شاه اسماعیل، ص۲۷؛ عالم آرای صفوی، ص۳۱، با این ملاحظه که در منبع اخیر نام طبرسران به خطا طبرستان آمده است.</ref> سپاهیان پراکنده شروان وقتی از وضع شروانشاه مطّلع شدند، در مناطق شمالی شروان گردهم آمدند و با اعزامِ فرستادهای به قلعه گلستان، از محاصره شدگان خواستند تا همراه با آنان و به طور همزمان، سپاهیان قزلباش را مورد حمله قرار دهند. این سفیر به اسارت قزلباشان افتاد و شیخ حیدر محاصره قلعه را رها کرد و با شتاب به محل تجمع سپاهیان شروان تاخت و آنها را تارومار کرد. | |||
اگرچه، محاصره شدگان منظور شیخ را از ترک محاصره نمیدانستند، اما این امر به آنها فرصت داد تا از قلعه گلستان به قلعه مستحکم سلوط پناه ببرند. از آن سو، یعقوببیگ در پاسخ به استمداد شروانشاه، به سرعت خود را از سلطانیه به اردبیل رساند و سپاهی به فرماندهی سلیمانبیگ بیژن اوغلو و شاهزاده ابراهیم بن جهانگیر، پسرعمویش، به مقابله قزلباشان روانه کرد.<ref>فضل اللّه بن روزبهان، ص۳۰۴ـ۳۰۸.</ref> | |||
شیخ که قلعه سلوط را در محاصره داشت، به محض شنیدن این خبر، برای آنکه از دو سو محاصره نشود، به طرف قلعه دربند رفت؛ اما محافظان آن که از مستحکمترین قلاع منطقه بود، مانعِ عبور او شدند. حیدر به قلعه حمله کرد، اما نتوانست آن را بگشاید.<ref>رجوع کنید به منشیقمی، ج۱، ص۳۸ـ۳۹؛ اسکندرمنشی، ج۱، ص۲۰.</ref> | |||
===نبرد نهایی=== | |||
در همین گیرودار، مطلّع شد که نیروهای یعقوببیگ برای کمک به شروانشاه به شماخی رسیدهاند و شروانشاه از قلعه سلوط خارج شده و همراه با آنها به سوی او روانه شدهاند. حیدر ناگزیر محاصره دربند را رها کرد و به سوی جنوب برگشت. دو سپاه در ۲۴ رجب ۸۹۳ در طبرسران با همدیگر برخورد کردند. شیخ حیدر در نبردی تن به تن بر سلیمانبیگ غلبه کرد، اما تیری به شیخ اصابت کرد.<ref>روملو، ج۱۱، ص۶۱۷ـ۶۱۸؛ منشی قمی، ج۱، ص۳۹؛ قس د. اسلام، چاپ اول، ذیل مادّه، که به خطا زمان این جدال را ۸۹۸ ضبط کرده است.</ref> | |||
===نتیجه کار=== | |||
تلاش فراوان قزلباشان برای انتقال او به جایی امن نتیجه نداد و دربان یعقوببیگ، موسوم به علیآقا، بر شیخ دست یافت و سرش را از تن جدا ساخت.<ref>فضل اللّه بن روزبهان، ص۳۱۶ـ۳۱۷؛ قس روملو، ج۱۱، ص۶۱۸، که این کار را به سلیمانبیگ نسبت داده است.</ref> | |||
سپاهیان یعقوببیگ سرِ حیدر را همراه فتحنامه نزد او فرستادند. به دستور یعقوببیگ، سر او را در کوچههای تبریز گرداندند و بعد آن را در میدان تبریز آویزان کردند.<ref>فضل اللّه بن روزبهان، ص۳۱۷ـ۳۱۸؛ روملو، همانجا؛ قس زنو، ص۴۳۰ که نوشته است سر او را جلوی سگان انداختند.</ref> قزلباشان جسد شیخ حیدر را در همان نزدیکی میدان جنگ (در طبرسران) دفن کردند.<ref>جهانگشای خاقان، ص۴۷؛ اسکندرمنشی، همانجا؛ قس خواندمیر، ج۴، ص۴۳۴؛ منشی قمی، ج۱، ص۴۰، که این امر را به سران سپاه آق قوینلو نسبت دادهاند.</ref> | |||
===انتقال جسد=== | |||
شاه اسماعیل در دومین لشکرکشی خود به شروان (حدود ۹۱۵ق)، جنازه پدر را به اردبیل منتقل کرد و در خیاو به خاک سپرد.<ref>رجوع کنید به اسکندرمنشی، ج۱، ص۲۱.</ref> | |||
از او سه پسر به نامهای سلطان علی، ابراهیم و اسماعیل بر جای ماند.<ref>غفاری قزوینی، ص۲۶۲.</ref> مریدان، ظاهراً طبق وصیت شیخ حیدر، سلطان علی را به جای پدر منصوب کردند.<ref>رجوع کنید به عالم آرای صفوی، ص۳۲؛ روملو، همانجا.</ref> | |||
==پانویس== | ==پانویس== | ||
{{پانویس|اندازه=ریز|3}} | {{پانویس|اندازه=ریز|3}} |