فرزدق: تفاوت میان نسخهها
جز
←فرزدق و امام سجاد
Ahmadnazem (بحث | مشارکتها) جزبدون خلاصۀ ویرایش |
Ahmadnazem (بحث | مشارکتها) جز (←فرزدق و امام سجاد) |
||
خط ۸۸: | خط ۸۸: | ||
|تاریخ بایگانی| منبع = <small>دیوان الفرزدق، ج۲، ص۱۷۸-۱۸۱</small>| تراز = چپ| عرض = ۳۲۵px| اندازه خط = ۱۵px|رنگ پسزمینه=#eefffb| گیومه نقلقول =| تراز منبع = چپ}} | |تاریخ بایگانی| منبع = <small>دیوان الفرزدق، ج۲، ص۱۷۸-۱۸۱</small>| تراز = چپ| عرض = ۳۲۵px| اندازه خط = ۱۵px|رنگ پسزمینه=#eefffb| گیومه نقلقول =| تراز منبع = چپ}} | ||
در دوران حکومت [[ولید بن عبدالملک]]، ولیعهد و برادرش [[هشام بن عبدالملک]] به قصد [[حج]] به [[مکه]] رفت. او در هنگام طواف به سمت [[حجر الاسود]] رفت تا آن را استلام کند ولی به علت ازدحام جمعیت نتوانست به آن نزدیک شود. ناچار برگشت و در جای بلندی برایش کرسی گذاشتند و او از بالای آن کرسی به تماشای جمعیت پرداخت. | در دوران حکومت [[ولید بن عبدالملک]]، ولیعهد و برادرش [[هشام بن عبدالملک]] به قصد [[حج]] به [[مکه]] رفت. او در هنگام طواف به سمت [[حجر الاسود]] رفت تا آن را استلام کند ولی به علت ازدحام جمعیت نتوانست به آن نزدیک شود. ناچار برگشت و در جای بلندی برایش کرسی گذاشتند و او از بالای آن کرسی به تماشای جمعیت پرداخت. | ||
در این میان [[امام زین العابدین]] وارد شد و پس از طواف، به سمت حجرالاسود رفت. جمعیت با همه ازدحامی که بود، راه را باز کردند تا امام خود را به حجر الاسود نزدیک ساخت. | در این میان [[امام زین العابدین]] وارد شد و پس از طواف، به سمت حجرالاسود رفت. جمعیت با همه ازدحامی که بود، راه را باز کردند تا امام خود را به حجر الاسود نزدیک ساخت. | ||
اطرافیان هشام سخت شگفتزده شدند. یکی از آنها از خود هشام پرسید: «این شخص کیست؟» هشام با آنکه علی بن حسین(ع) را میشناخت، گفت: «نمی شناسم.» | اطرافیان هشام سخت شگفتزده شدند. یکی از آنها از خود هشام پرسید: «این شخص کیست؟» هشام با آنکه علی بن حسین(ع) را میشناخت، گفت: «نمی شناسم.» | ||
در این هنگام فرزدق با شهامت گفت: «ولی من او را می شناسم» او بر روی بلندی ایستاد و قصیده معروف خود در معرفی امام سجاد را سرود. هشام دستور داد مستمری فرزدق را از [[بیت المال]] قطع و خودش را نیز در «عسفان» بین [[مکه]] و [[مدینه]] زندانی کردند. | در این هنگام فرزدق با شهامت گفت: «ولی من او را می شناسم» او بر روی بلندی ایستاد و قصیده معروف خود در معرفی امام سجاد را سرود. هشام دستور داد مستمری فرزدق را از [[بیت المال]] قطع و خودش را نیز در «عسفان» بین [[مکه]] و [[مدینه]] زندانی کردند. | ||
مدح و ستایش امام در فضای خفقان سیاسی، آن هم در حضور هشام، نه تنها گواه شهامت و شجاعت در خور تقدیر وی است، بلکه بر ارادت وی به این خاندان گواهی میدهد. زمانی که امام سجاد(ع) از زندانی شدن او مطلع شدند، مبلغ دوازده هزار درهم برای او فرستاد. فرزدق این مبلغ را پس داد و گفت: '''«من مدح تو را برای رضای خدا گفتم، نه برای عطا.»''' حضرت مبلغ را باز فرستاد و فرمود: «ما [[اهل بیت]]، چون چیزی به کسی بخشیم باز نستانیم.»<ref>تاریخ گزیده، | مدح و ستایش امام در فضای خفقان سیاسی، آن هم در حضور هشام، نه تنها گواه شهامت و شجاعت در خور تقدیر وی است، بلکه بر ارادت وی به این خاندان گواهی میدهد. زمانی که امام سجاد(ع) از زندانی شدن او مطلع شدند، مبلغ دوازده هزار درهم برای او فرستاد. فرزدق این مبلغ را پس داد و گفت: '''«من مدح تو را برای رضای خدا گفتم، نه برای عطا.»''' حضرت مبلغ را باز فرستاد و فرمود: «ما [[اهل بیت]]، چون چیزی به کسی بخشیم باز نستانیم.»<ref>تاریخ گزیده، مستوفی، ص 710؛ کشف الغمه، اربلی، ج 2، ص 80.</ref> | ||
===فرزدق و کمیت=== | ===فرزدق و کمیت=== | ||
در جریان دیگری وقتی کمیت بن زید اسدی که پیوند قبیلگی با فرزدق داشت «قصاید هاشمیات» را گفت، برای محک زدن اشعار خود که در مدح اهل بیت بود، نزد فرزدق آمد. فرزدق پس از شنیدن اشعار او در پاسخ چنین گفت: «پسرم آفرین خوب گفتهای که از اراذل و اوباش دست برداشتهای و هرگز تیرت به خطا نخواهد رفت و گفتارت را تکذیب نخواهند کرد... انتشار بده و با دشمن دست به گریبان شو که تو از همهی گذشتگان و حاضران شاعرتری.»[30] | در جریان دیگری وقتی کمیت بن زید اسدی که پیوند قبیلگی با فرزدق داشت «قصاید هاشمیات» را گفت، برای محک زدن اشعار خود که در مدح اهل بیت بود، نزد فرزدق آمد. فرزدق پس از شنیدن اشعار او در پاسخ چنین گفت: «پسرم آفرین خوب گفتهای که از اراذل و اوباش دست برداشتهای و هرگز تیرت به خطا نخواهد رفت و گفتارت را تکذیب نخواهند کرد... انتشار بده و با دشمن دست به گریبان شو که تو از همهی گذشتگان و حاضران شاعرتری.»[30] |