کاربر ناشناس
غزوه بنیقریظه: تفاوت میان نسخهها
جز
بدون خلاصۀ ویرایش
imported>Mgolpayegani جزبدون خلاصۀ ویرایش |
imported>Mgolpayegani جزبدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲۵: | خط ۲۵: | ||
==تاریخچه قبیله بنیقریظه== | ==تاریخچه قبیله بنیقریظه== | ||
دربارۀ منشأ قبیله بنی قُرَیظه و مهاجرتشان به [[یثرب]] گزارشهای متفاوتی وجود دارد. بر اساس برخی روایات شفاهی یهود، بنیقریظه از اعقاب [[حضرت هارون|هارون]] برادر حضرت [[حضرت موسی|موسی]](ع) به شمار میروند که پیش از رویداد [[سیل عرم|سیل عَرِم]] که به مهاجرت قبایل عربِ [[قبیله اوس|اَوْس]] و [[قبیله خزرج|خَزْرَجْ]] به [[مدینه|یثرب]] انجامید، در آنجا سکونت گزیده بودند.<ref>ابوالفرج اصفهانی، ج۲۲، ص۱۰۷؛ مقدسی، ج۴، ص۱۲۹ ۱۳۰؛ یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۵، ص۸۴.</ref> | دربارۀ منشأ قبیله بنی قُرَیظه و مهاجرتشان به [[یثرب]] گزارشهای متفاوتی وجود دارد. بر اساس برخی روایات شفاهی یهود، بنیقریظه از اعقاب [[حضرت هارون|هارون]] برادر حضرت [[حضرت موسی|موسی]](ع) به شمار میروند که پیش از رویداد [[سیل عرم|سیل عَرِم]] که به مهاجرت قبایل عربِ [[قبیله اوس|اَوْس]] و [[قبیله خزرج|خَزْرَجْ]] به [[مدینه|یثرب]] انجامید، در آنجا سکونت گزیده بودند.<ref>ابوالفرج اصفهانی، کتاب الاغانی، ج۲۲، ص۱۰۷؛ مقدسی، کتاب البدء و التاریخ، ج۴، ص۱۲۹-۱۳۰؛ یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۵، ص۸۴.</ref> | ||
بنا بر بعضی روایات، به دنبال جنگ رومیان با یهود(۷۰ میلادی)، بنیقریظه به [[حجاز]] گریخته و در مَهزور از نواحی یثرب ساکن شده بودند.<ref>ابوالفرج اصفهانی، ج۲۲، ص۱۰۸ ۱۰۹.</ref> در مقابل، برخی منابع، بنیقریظه را از طایفه جُذام ساکن [[فلسطین]] میدانند که در عهد عادیا بن سموئل (شموئل؛ حکومت حدود ۱۰۷۵-۱۰۴۵ ق.م) به دین یهود گرویدند.<ref>یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۱، ص۴۰۸.</ref> | بنا بر بعضی روایات، به دنبال جنگ رومیان با یهود(۷۰ میلادی)، بنیقریظه به [[حجاز]] گریخته و در مَهزور از نواحی یثرب ساکن شده بودند.<ref>ابوالفرج اصفهانی، کتاب الاغانی، ج۲۲، ص۱۰۸-۱۰۹.</ref> در مقابل، برخی منابع، بنیقریظه را از طایفه جُذام ساکن [[فلسطین]] میدانند که در عهد عادیا بن سموئل (شموئل؛ حکومت حدود ۱۰۷۵-۱۰۴۵ ق.م) به دین یهود گرویدند.<ref>یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۱، ص۴۰۸.</ref> | ||
بنیقریظه در کنار دیگر قبایل یهود توانستند اداره و حکومت شهر را به دست گیرند. فرمانروای آنان القیطوان یا فطیون خراجگزار مرزبان ایرانی الزاره (در [[بحرین]]) بود.<ref>یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۵، ص۸۳، ۸۵.</ref> شکست دولت یهودی [[یمن]] از پادشاه مسیحی [[حبشه]] که تحت حمایت [[روم]] بود (سال ۵۲۵ میلادی)، قدرت یهودیان را در [[مدینه]] کاهش داد. سرانجام، در جنگ قبیله [[خزرج]] با یهودیان، فرمانروای یهود به قتل رسید و اعراب اداره شهر را به دست گرفتند.<ref>مقدسی، ج۴، ص۱۳۰.</ref> | بنیقریظه در کنار دیگر قبایل یهود توانستند اداره و حکومت شهر را به دست گیرند. فرمانروای آنان القیطوان یا فطیون خراجگزار مرزبان ایرانی الزاره (در [[بحرین]]) بود.<ref>یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۵، ص۸۳، ۸۵.</ref> شکست دولت یهودی [[یمن]] از پادشاه مسیحی [[حبشه]] که تحت حمایت [[روم]] بود (سال ۵۲۵ میلادی)، قدرت یهودیان را در [[مدینه]] کاهش داد. سرانجام، در جنگ قبیله [[خزرج]] با یهودیان، فرمانروای یهود به قتل رسید و اعراب اداره شهر را به دست گرفتند.<ref>مقدسی، کتاب البدء و التاریخ، ج۴، ص۱۳۰.</ref> | ||
سلطه قبایل عرب بر [[مدینه]] موجب شد که بسیاری از یهودیان مدینه را ترک کنند. در دوران نزدیک به ظهور اسلام، قبایل یهود در بیرون شهر در دژها و قلعههای خود زندگی میکردند. بنیقریظه، که در این زمان به لحاظ جمعیت و نفوذ از دو قبیله دیگر یعنی [[غزوه بنی نضیر|بنی نَضیر]] و [[غزوه بنی قینقاع|بنی قَینُقاع]] مقتدرتر بودند، در جنوب شرقی [[مدینه]] سکونت داشتند و عمدتاً کشاورزی میکردند. تنها گزارش مستقل درباره بنیقریظه راجع به جنگ مسلمانان با آنان در سال پنجم هجری است. سایر گزارشهای احوال آنان مربوط به تاریخ [[اوس]] و [[خزرج]]، دو قبیله عرب مدینه و غالبا مربوط به دوران نزدیک به ظهور [[اسلام]] است. | سلطه قبایل عرب بر [[مدینه]] موجب شد که بسیاری از یهودیان مدینه را ترک کنند. در دوران نزدیک به ظهور اسلام، قبایل یهود در بیرون شهر در دژها و قلعههای خود زندگی میکردند. بنیقریظه، که در این زمان به لحاظ جمعیت و نفوذ از دو قبیله دیگر یعنی [[غزوه بنی نضیر|بنی نَضیر]] و [[غزوه بنی قینقاع|بنی قَینُقاع]] مقتدرتر بودند، در جنوب شرقی [[مدینه]] سکونت داشتند و عمدتاً کشاورزی میکردند. تنها گزارش مستقل درباره بنیقریظه راجع به جنگ مسلمانان با آنان در سال پنجم هجری است. سایر گزارشهای احوال آنان مربوط به تاریخ [[اوس]] و [[خزرج]]، دو قبیله عرب مدینه و غالبا مربوط به دوران نزدیک به ظهور [[اسلام]] است. | ||
==دلیل وقوع غزوه== | ==دلیل وقوع غزوه== | ||
دلیل اصلی جنگ با بنیقریظه، پیمانشکنی آنان و همکاری با مشرکان در [[جنگ احزاب]] علیه مسلمانان بود. بر اساس گزارش منابع تاریخ اسلام، هنگامی که سپاه مشرکان مکه و همپیمانان آنان به مدینه نزدیک شدند، حیی بن اخطب -از یهودیان [[بنی نضیر]] که در ساماندهی جنگ احزاب نقشی عمده داشت - به نمایندگی از قریش به دیدار بنیقریظه رفت و موافقت آنان را برای همکاری با [[قریش]] در جنگ با مسلمانان جلب کرد.<ref>واقدی، المغازی، ج۲، | دلیل اصلی جنگ با بنیقریظه، پیمانشکنی آنان و همکاری با مشرکان در [[جنگ احزاب]] علیه مسلمانان بود. بر اساس گزارش منابع تاریخ اسلام، هنگامی که سپاه مشرکان مکه و همپیمانان آنان به مدینه نزدیک شدند، حیی بن اخطب -از یهودیان [[بنی نضیر]] که در ساماندهی جنگ احزاب نقشی عمده داشت - به نمایندگی از قریش به دیدار بنیقریظه رفت و موافقت آنان را برای همکاری با [[قریش]] در جنگ با مسلمانان جلب کرد.<ref>واقدی، المغازی، ج۲، ص۴۵۴-۴۵۶؛ ابن هشام، السیره النبویه، چاپ بیروت، ج۲، ص۲۲۰-۲۲۱</ref> | ||
هنگامی که این خبر به پیامبر(ص) رسید گروهی از صحابه از جمله [[سعد بن معاذ]]، [[سعد بن عباده]] و [[اسید بن حضیر]] را برای تحقیق درباره درستی خبر به قلعه بنیقریظه فرستاد. نقل شده که بنیقریظه در دیدار با این گروه به پیامبر(ص) بیاحترامی کرده و پیمان خود با مسلمانان را انکار کردند.<ref>واقدی، المغازی، ج۲، ۴۵۸-۴۵۹؛ ابن هشام، السیره النبویه، چاپ بیروت، ج۲، | هنگامی که این خبر به پیامبر(ص) رسید گروهی از صحابه از جمله [[سعد بن معاذ]]، [[سعد بن عباده]] و [[اسید بن حضیر]] را برای تحقیق درباره درستی خبر به قلعه بنیقریظه فرستاد. نقل شده که بنیقریظه در دیدار با این گروه به پیامبر (ص) بیاحترامی کرده و پیمان خود با مسلمانان را انکار کردند.<ref>واقدی، المغازی، ج۲، ۴۵۸-۴۵۹؛ ابن هشام، السیره النبویه، چاپ بیروت، ج۲، ص۲۲۱-۲۲۲</ref> | ||
به دلیل موقعیت جغرافیایی محل سکونت بنیقریظه آنان میتوانستند در حالی که مسلمانان مشغول دفاع از خندق بودند از پشت سر به مدینه حمله کنند؛ از همین رو خبر پیمانشکنی بنیقریظه تاثیر مخربی بر روحیه مسلمانان داشت. بر اساس برخی گزارشها زمانی که مدینه از سوی مشرکان در محاصره بود، بنیقریظه تصمیم گرفتند شبانه به مدینه حمله کنند و برای این مقصود پیامهایی به مشرکان فرستادند و از آنان طلب نیرو کردند. با شنیدن این خبر پیامبر(ص) ۲۰۰ تن از مسلمانان را برای دفاع از مدینه فرستاد که تا صبح تکبیر گفتند و با روشن شدن هوا خطر از میان رفت.<ref>واقدی، المغازی، ج۲، | به دلیل موقعیت جغرافیایی محل سکونت بنیقریظه آنان میتوانستند در حالی که مسلمانان مشغول دفاع از خندق بودند از پشت سر به مدینه حمله کنند؛ از همین رو خبر پیمانشکنی بنیقریظه تاثیر مخربی بر روحیه مسلمانان داشت. بر اساس برخی گزارشها زمانی که مدینه از سوی مشرکان در محاصره بود، بنیقریظه تصمیم گرفتند شبانه به مدینه حمله کنند و برای این مقصود پیامهایی به مشرکان فرستادند و از آنان طلب نیرو کردند. با شنیدن این خبر پیامبر(ص) ۲۰۰ تن از مسلمانان را برای دفاع از مدینه فرستاد که تا صبح تکبیر گفتند و با روشن شدن هوا خطر از میان رفت.<ref>واقدی، المغازی، ج۲، ص۴۶۰</ref> یک شب نیز حدود ده نفر از شجاعان و جنگجویان یهودی به شهر حمله کردند اما بعد از ساعتی درگیری با گروهی از مسلمانان بازگشتند.<ref>واقدی، المعازی، ج۲، ص۴۶۲</ref> از [[ابوبکر بن ابی قحافه|ابوبکر]] نقل شده که درباره خطر بنیقریظه میگفت: ما برای کودکان و زنان خود در مدینه، از بنیقریظه بیشتر میترسیدیم تا از [[قریش]] و [[غطفان]].<ref> مغازی، المعازی، ج۱، ص۴۶۰</ref> | ||
به همین دلیل، [[پیامبر(ص)]] در همان روز پراکندهشدن دشمنان در [[غزوه خندق]] به جنگ بنیقریظه رفت. | به همین دلیل، [[پیامبر(ص)]] در همان روز پراکندهشدن دشمنان در [[غزوه خندق]] به جنگ بنیقریظه رفت. | ||
خط ۴۵: | خط ۴۵: | ||
مسلمانان قلعهها و خانههای بنیقریظه را محاصره کردند. مدت محاصره بین ۱۵ تا ۲۵ روز گزارش شده است. بنیقریظه خود پیشنهاد دادند که با همان شرایط [[غزوه بنی نضیر|بنی نضیر]] تسلیم شوند. بنی نضیر از اموال و دارایی خود چشم پوشیده و [[مدینه]] را ترک کرده بودند. ولی [[رسول خدا]] جز این که به حکم او گردن نهند، هر پیشنهادی را رد کرد.<ref>واقدی، ج۲، ص۵۰۱.</ref> | مسلمانان قلعهها و خانههای بنیقریظه را محاصره کردند. مدت محاصره بین ۱۵ تا ۲۵ روز گزارش شده است. بنیقریظه خود پیشنهاد دادند که با همان شرایط [[غزوه بنی نضیر|بنی نضیر]] تسلیم شوند. بنی نضیر از اموال و دارایی خود چشم پوشیده و [[مدینه]] را ترک کرده بودند. ولی [[رسول خدا]] جز این که به حکم او گردن نهند، هر پیشنهادی را رد کرد.<ref>واقدی، ج۲، ص۵۰۱.</ref> | ||
به پیشنهاد خود بنیقریظه، رسول اکرم حکمیت را به [[سعد بن معاذ]]، رئیس قبیله [[بنی عبد اشهل]] از اشراف [[اوس]]، واگذار نمود.<ref> | به پیشنهاد خود بنیقریظه، رسول اکرم حکمیت را به [[سعد بن معاذ]]، رئیس قبیله [[بنی عبد اشهل]] از اشراف [[اوس]]، واگذار نمود.<ref>عاملی، سید جعفرمرتضی، الصحیح من سیره النبی الاعظم، ج۱۲، ص۹۰</ref> بدین جهت بنیقریظه حکمیت سعد بن معاذ را پیشنهاد دادند که اوس قبل از اسلام متحد ایشان بود. سعد با استناد به احکام [[تورات]] و پیمانی که بنیقریظه قبل از جنگ با پیامبر بسته بودند، حکم کرد که هر کسی علیه پیامبر(ص) تجمع کرده کشته شود<ref>عاملی، سید جعفرمرتضی، الصحیح من سیره النبی الاعظم، ج۱۲، ص۸۸</ref> و زنان و کودکان اسیر شوند. رسول اکرم این حکم را مطابق خواست پروردگار دانست. آیات ۵۶ تا ۵۸ سوره [[انفال]] و ۲۶ و ۲۷ [[سوره احزاب]] راجع به جنگ بنیقریظه است.<ref>طبری، تاریخ الرسل و الملوک، سلسلة اول، ص۱۴۹۳؛ ابن هشام، السیرة النبویة، ج۳، ص۲۶۵-۲۶۶؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۷۵. </ref> | ||
اظهار نظر در مورد کشتهها متفاوت است، بعضی گفتهاند: مردان بنیقریظه و پسران بالغشان، که تعداد آنان بین ۶۰۰ تا ۸۰۰ نفر گزارش شده است، به قتل رسیدند. یک زن قریظی نیز، که یک مسلمان را کشته بود، به قتل رسید. یکی از مردان قبیله به نام رفاعة بن سِموال به وساطت سَلمی دختر قیس، از خالههای [[رسول اکرم]] بخشیده شد.<ref>طبری، سلسلة اول، ص۱۴۹۷، ۱۵۰۰؛ ابن هشام، ج۳، ص۲۶۳-۲۶۴.</ref> ولی گزارشها بیان میکنند که فقط مردان جنگوی قبیله که علیه [[پیامبر(ص)]] اقداماتی انجام داده بودند کشته شدند.<ref>عاملی، سید جعفرمرتضی، الصحیح من سیره النبی الاعظم، ج۱۲ص ۸۸</ref> | اظهار نظر در مورد کشتهها متفاوت است، بعضی گفتهاند: مردان بنیقریظه و پسران بالغشان، که تعداد آنان بین ۶۰۰ تا ۸۰۰ نفر گزارش شده است، به قتل رسیدند. یک زن قریظی نیز، که یک مسلمان را کشته بود، به قتل رسید. یکی از مردان قبیله به نام رفاعة بن سِموال به وساطت سَلمی دختر قیس، از خالههای [[رسول اکرم]] بخشیده شد.<ref>طبری، تاریخ الرسل و الملوک، سلسلة اول، ص۱۴۹۷، ۱۵۰۰؛ ابن هشام، السیرة النبویة، ج۳، ص۲۶۳-۲۶۴.</ref> ولی گزارشها بیان میکنند که فقط مردان جنگوی قبیله که علیه [[پیامبر(ص)]] اقداماتی انجام داده بودند کشته شدند.<ref>عاملی، سید جعفرمرتضی، الصحیح من سیره النبی الاعظم، ج۱۲ص ۸۸</ref> | ||
اموال بنیقریظه بین مسلمانان تقسیم شد. برای اولین بار، سهم سوار و پیاده مشخص گردید؛ به سوار دو سهم و به پیاده یک سهم تعلق گرفت. از فهرست اموال، به خصوص فهرست سلاح، که منابع ذکر کردهاند، برمیآید که مقدار غنایم به دست آمده از بنیقریظه چشمگیر بوده و به احتمال، همین امر شیوه جدید تقسیم غنایم را ممکن ساخته است. | اموال بنیقریظه بین مسلمانان تقسیم شد. برای اولین بار، سهم سوار و پیاده مشخص گردید؛ به سوار دو سهم و به پیاده یک سهم تعلق گرفت. از فهرست اموال، به خصوص فهرست سلاح، که منابع ذکر کردهاند، برمیآید که مقدار غنایم به دست آمده از بنیقریظه چشمگیر بوده و به احتمال، همین امر شیوه جدید تقسیم غنایم را ممکن ساخته است. | ||
خط ۵۷: | خط ۵۷: | ||
* [[جعفر شهیدی]] مینویسد: به نظر میرسد ماجرای این غزوه، سالها پس از تاریخ واقعه، به وسیله داستانگویی که از تیره [[طایفه خزرج|خزرج]] بوده است دستکاری شده و به تحریر درآمده باشد. هدف این داستانگو این بوده است که به این وسیله نشان دهند حرمت طایفه [[طایفه اوس|اوس]] نزد پیامبر(ص) بهاندازه طایفه خزرج نبود و برای همین است که پیغمبر هم پیمانهای خزرج را نکشت، اما هم پیمانان اوس را گردن زد. و نیز خواسته است نشان دهد که رئیس قبیله اوس جانب هم پیمانهای خود را رعایت کرده است.<ref>شهیدی، تاریخ تحلیلی اسلام، ص۹۰.</ref> | * [[جعفر شهیدی]] مینویسد: به نظر میرسد ماجرای این غزوه، سالها پس از تاریخ واقعه، به وسیله داستانگویی که از تیره [[طایفه خزرج|خزرج]] بوده است دستکاری شده و به تحریر درآمده باشد. هدف این داستانگو این بوده است که به این وسیله نشان دهند حرمت طایفه [[طایفه اوس|اوس]] نزد پیامبر(ص) بهاندازه طایفه خزرج نبود و برای همین است که پیغمبر هم پیمانهای خزرج را نکشت، اما هم پیمانان اوس را گردن زد. و نیز خواسته است نشان دهد که رئیس قبیله اوس جانب هم پیمانهای خود را رعایت کرده است.<ref>شهیدی، تاریخ تحلیلی اسلام، ص۹۰.</ref> | ||
* [[مالک بن انس]]، ابن اسحاق راوی اصلی این جریان را دجال مینامد،<ref> ابن حجر عسقلانی، تهذیب التهذیب، ج۹، ص۳۶</ref> دلیل این نامگذاری، نقل داستان غزوات پیامبر(ص) با یهودیان از قول فرزندان یهودی عنوان شده است<ref>ابن حجر عسقلانی، تهذیب التهذیب، ج۹، ص۴۰-۳۹</ref> لذا مالک را میتوان یکی از مخالفین این داستان دانست. | * [[مالک بن انس]]، ابن اسحاق راوی اصلی این جریان را دجال مینامد،<ref> ابن حجر عسقلانی، تهذیب التهذیب، ج۹، ص۳۶</ref> دلیل این نامگذاری، نقل داستان غزوات پیامبر(ص) با یهودیان از قول فرزندان یهودی عنوان شده است<ref>ابن حجر عسقلانی، تهذیب التهذیب، ج۹، ص۴۰-۳۹</ref> لذا مالک را میتوان یکی از مخالفین این داستان دانست. | ||
* [[ابن حجر عسقلانی]]، علت تضعیف ابن اسحاق از سوی مالک را نقل اینگونه داستانها میداند<ref>التهذیب، | * [[ابن حجر عسقلانی]]، علت تضعیف ابن اسحاق از سوی مالک را نقل اینگونه داستانها میداند<ref>ابن حجر عسقلانی، تهذیب التهذیب، ج۹، ص۴۰-۳۹</ref> پس خود نیز جزء مخالفین این داستان قرار میگیرد. | ||
*سید احمد برکات نیز با دلایل مختلف داستان نقل شده از طرف ابن اسحاق نسبت به یهودیان بنیقریظه را نفی میکند.<ref>Barakat Ahmad, Muhammad and the Jews: A Re-examination, p. 24</ref> | *سید احمد برکات نیز با دلایل مختلف داستان نقل شده از طرف ابن اسحاق نسبت به یهودیان بنیقریظه را نفی میکند.<ref>Barakat Ahmad, Muhammad and the Jews: A Re-examination, p. 24</ref> | ||
*ولید عرفات نیز با بیان فاصله زیاد بین ابن اسحاق و جریان بنیقریظه، نداشتن سند صحیح از سوی ابن اسحاق را دلیلی بر ضعف این داستان دانسته و دلایل دیگری نیز اقامه کرده است.<ref>W. N. Arafat, New Light on the Story of Banu Qurayza and the Jews of Medina, Journal of the Royal Asiatic Society of Great Britain and Ireland (1976), pp. 100-107</ref> | *ولید عرفات نیز با بیان فاصله زیاد بین ابن اسحاق و جریان بنیقریظه، نداشتن سند صحیح از سوی ابن اسحاق را دلیلی بر ضعف این داستان دانسته و دلایل دیگری نیز اقامه کرده است.<ref>W. N. Arafat, New Light on the Story of Banu Qurayza and the Jews of Medina, Journal of the Royal Asiatic Society of Great Britain and Ireland (1976), pp. 100-107</ref> | ||
خط ۷۰: | خط ۷۰: | ||
* ابن سعد، الطبقات الکبری، بیروت، ۱۳۷۶/۱۹۵۷. | * ابن سعد، الطبقات الکبری، بیروت، ۱۳۷۶/۱۹۵۷. | ||
* ابن هشام، السیرة النبویة، چاپ محمد محیی الدین عبدالحمید، قاهره، بیتا. | * ابن هشام، السیرة النبویة، چاپ محمد محیی الدین عبدالحمید، قاهره، بیتا. | ||
* ابن هشام، السیره النبویه، تحقیق مصطفی السقا و ابراهیم الأبیاری و عبد الحفیظ شلبی، | * ابن هشام، السیره النبویه، تحقیق مصطفی السقا و ابراهیم الأبیاری و عبد الحفیظ شلبی، بیروت، دار المعرفة، بیتا | ||
* ابن حجر عسقلانی، تهذیب التهذیب، بیروت، دارالفکر، چاپ اول، ۱۴۰۴. | * ابن حجر عسقلانی، تهذیب التهذیب، بیروت، دارالفکر، چاپ اول، ۱۴۰۴. | ||
* ابوالفرج اصفهانی، علی بن حسین، کتاب الاغانی، بیروت، بیتا. | * ابوالفرج اصفهانی، علی بن حسین، کتاب الاغانی، بیروت، بیتا. |