پرش به محتوا

اهل حق: تفاوت میان نسخه‌ها

۱۵۴ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲۸ نوامبر ۲۰۱۷
اصلاح
imported>Baqer h
(اصلاح منابع)
imported>Baqer h
(اصلاح)
خط ۱۰۰: خط ۱۰۰:
'''بهلول، تجسم دوباره علی (ع)'''
'''بهلول، تجسم دوباره علی (ع)'''


مظهر بعدی الوهیت [[بهلول ماهی|بهلول]] است. گفته شده، بهلول - که خود را به دیوانگی زده بود - تجسم دوباره [[حضرت علی]](ع) بوده است.<ref>جیحون آبادی، شاهنامه حقیقت، ۱۳۴۵ش، ص۲۲۲، ۲۲۳</ref> این بهلول احتمالاً غیر از بهلول معروف است، و نزد اهل حق به بهلول ماهی معروف است. [[بابا حاتم]]، [[بابا صالح]]، [[بابا رجب]]، [[بابا نجوم]] و [[بابا لره|بابا لُره]] که همه اهل [[لرستان]] بودند، به خدمت بهلول ماهی رسیده، در محضر او طی مقامات عرفانی کردند. ایشان از یاران نزدیک او به شمار می‌روند.<ref>دوره بهلول، ص۳۵، ۴۱، ۴۶، ۵۳، ۵۹</ref>
مظهر بعدی الوهیت [[بهلول ماهی|بهلول]] است. گفته شده، بهلول - که خود را به دیوانگی زده بود - تجسم دوباره [[حضرت علی]](ع) بوده است.<ref>جیحون آبادی، شاهنامه حقیقت، ۱۳۴۵ش، ص۲۲۲، ۲۲۳</ref> این بهلول احتمالاً غیر از بهلول معروف است، و نزد اهل حق به بهلول ماهی معروف است. [[بابا حاتم]]، [[بابا صالح]]، [[بابا رجب]]، [[بابا نجوم]] و [[بابا لره|بابا لُره]] که همه اهل [[لرستان]] بودند، به خدمت بهلول ماهی رسیده، در محضر او طی مقامات عرفانی کردند. ایشان از یاران نزدیک او به شمار می‌روند.<ref>دوره بهلول، ۱۳۶۳ش، ص۳۵، ۴۱، ۴۶، ۵۳، ۵۹</ref>


'''شاه فضل'''
'''شاه فضل'''
خط ۱۲۳: خط ۱۲۳:


*پس از [[بابا ناعوث|بابا نااوس]]، [[سلطان اسحاق]] مظهر ذات حق بود که وصفش گذشت.
*پس از [[بابا ناعوث|بابا نااوس]]، [[سلطان اسحاق]] مظهر ذات حق بود که وصفش گذشت.
*سپس نوبت به [[شاه ویس قلی]] (قرمزی) رسید<ref>«تذکره اعلی»، ۱۹۵۰م، ص۹۷ به بعد</ref> که در ۸۱۰ق در [[کردستان]] به دنیا آمد. وی اشعاری هم داشته که در کتابچه «دوره قرمزی» گرد آمده است.<ref>صفی زاده، مشاهیر، ص۱۳۵، صفی زاده، بزرگان، ص۸۹</ref>
*سپس نوبت به [[شاه ویس قلی]] (قرمزی) رسید<ref>«تذکره اعلی»، ۱۹۵۰م، ص۹۷ به بعد</ref> که در ۸۱۰ق در [[کردستان]] به دنیا آمد. وی اشعاری هم داشته که در کتابچه «دوره قرمزی» گرد آمده است.<ref>صفی زاده، مشاهیر اهل حق، ۱۳۶۰ش، ص۱۳۵، صفی زاده، بزرگان یارسان، ۱۳۶۳ش، ص۸۹</ref>
*ظهور بعدی خداوند، پس از قرمزی، در [[محمد بیگ]] (لرستانی) بود.<ref>«تذکره اعلی»، ۱۹۵۰م، ص۱۲۴-۱۲۵</ref>
*ظهور بعدی خداوند، پس از قرمزی، در [[محمد بیگ]] (لرستانی) بود.<ref>«تذکره اعلی»، ۱۹۵۰م، ص۱۲۴-۱۲۵</ref>
*پس از محمد بیگ، خداوند در خان آتش ظهور یافت.<ref>«تذکره اعلی»، ۱۹۵۰م، ص۱۳۱-۱۳۲</ref> خان آتش یا [[آتش بیگ]] که در اوایل قرن ۱۱ق می‌زیست، خاندانی با عنوان آتش بیگی تشکیل داد.<ref>صفی زاده، مشاهیر، ص۱۴۵، صفی زاده، بزرگان، ص۱۰۹</ref>
*پس از محمد بیگ، خداوند در خان آتش ظهور یافت.<ref>«تذکره اعلی»، ۱۹۵۰م، ص۱۳۱-۱۳۲</ref> خان آتش یا [[آتش بیگ]] که در اوایل قرن ۱۱ق می‌زیست، خاندانی با عنوان آتش بیگی تشکیل داد.<ref>صفی زاده، مشاهیر اهل حق، ۱۳۶۰ش، ص۱۴۵، صفی زاده، بزرگان یارسان، ۱۳۶۳ش، ص۱۰۹</ref>
مظاهر الوهیت البته به همین‌ها محدود نمی‌شوند و بسیاری از شخصیت‌های دینی و عرفانی این آیین در زمره اینان‌اند؛ مثلاً بنابر «دوره چهل تن»، [[موسی بن عمران|موسای کلیم]] یکی از مظاهر الهی بود؛<ref>«دوره چهل تن»، ص۴۴۰-۴۴۱</ref> در «بارگه بارگه»، [[بابا طاهر]] محل تجلی الهی،<ref>«بارگه بارگه»، ص۱۳۱-۱۳۲</ref> و [[حاج بکتاش]] محل حلول ذات خداوند است.<ref>«بارگه بارگه»، ص۱۴۹</ref> البته رشته مظهریت به همین جا ختم نمی‌شود، چنانکه در ''شاهنامه حقیقت '' آمده، [[منصور حلاج]] مظهر داوود (از هفتن) است <ref>جیحون آبادی، شاهنامه حقیقت، ۱۳۴۵ش، ص۲۶۰</ref> و بنابر «بارگه بارگه»، حلاج همان داوود است.<ref>«بارگه بارگه»، ص۱۵۱</ref> برحسب ابیات ۵۰۲۸ تا ۵۰۹۶ شاهنامه حقیقت، [[شمس تبریزی]] تجسد دوباره حلاج بود، اما جالب توجه آنکه وی در بطن دختر دوشیزه [[جلال الدین محمد بلخی|مولوی]] هستی یافت و بعد باز به نزد مولانا برگشت و او مرید بی‌چون و چرای وی شد.<ref>جیحون آبادی، شاهنامه حقیقت، ۱۳۴۵ش، ص۲۶۱-۲۶۵</ref> همچنین، بنابر بیت ۵۰۱۸ شاهنامه حقیقت،<ref>جیحون آبادی، شاهنامه حقیقت، ۱۳۴۵ش، ص۲۶۱</ref> مولوی، مظهر [[حضرت محمد]] (ص) بود.
مظاهر الوهیت البته به همین‌ها محدود نمی‌شوند و بسیاری از شخصیت‌های دینی و عرفانی این آیین در زمره اینان‌اند؛ مثلاً بنابر «دوره چهل تن»، [[موسی بن عمران|موسای کلیم]] یکی از مظاهر الهی بود؛<ref>«دوره چهل تن»، ص۴۴۰-۴۴۱</ref> در «بارگه بارگه»، [[بابا طاهر]] محل تجلی الهی،<ref>«بارگه بارگه»، ص۱۳۱-۱۳۲</ref> و [[حاج بکتاش]] محل حلول ذات خداوند است.<ref>«بارگه بارگه»، ص۱۴۹</ref> البته رشته مظهریت به همین جا ختم نمی‌شود، چنانکه در ''شاهنامه حقیقت '' آمده، [[منصور حلاج]] مظهر داوود (از هفتن) است <ref>جیحون آبادی، شاهنامه حقیقت، ۱۳۴۵ش، ص۲۶۰</ref> و بنابر «بارگه بارگه»، حلاج همان داوود است.<ref>«بارگه بارگه»، ص۱۵۱</ref> برحسب ابیات ۵۰۲۸ تا ۵۰۹۶ شاهنامه حقیقت، [[شمس تبریزی]] تجسد دوباره حلاج بود، اما جالب توجه آنکه وی در بطن دختر دوشیزه [[جلال الدین محمد بلخی|مولوی]] هستی یافت و بعد باز به نزد مولانا برگشت و او مرید بی‌چون و چرای وی شد.<ref>جیحون آبادی، شاهنامه حقیقت، ۱۳۴۵ش، ص۲۶۱-۲۶۵</ref> همچنین، بنابر بیت ۵۰۱۸ شاهنامه حقیقت،<ref>جیحون آبادی، شاهنامه حقیقت، ۱۳۴۵ش، ص۲۶۱</ref> مولوی، مظهر [[حضرت محمد]] (ص) بود.


خط ۱۹۵: خط ۱۹۵:
'''دین زردشت'''
'''دین زردشت'''


[[بهلول ماهی]] از «زنده کردن آیین ایران‌» سخن می‌گوید و یادآور می‌شود که برای این منظور باید دیوانه شد و شهرهای [[ایران]] را یک به یک گشت. <ref>دوره بهلول، ص۳۶-۳۸</ref> بنابر «[[بارگه بارگه]]»، یارسان آیین خویش را به [[زردشت]] نسبت می‌دهند.<ref>«بارگه بارگه»، ص ۱۰۱</ref>  
[[بهلول ماهی]] از «زنده کردن آیین ایران‌» سخن می‌گوید و یادآور می‌شود که برای این منظور باید دیوانه شد و شهرهای [[ایران]] را یک به یک گشت. <ref>دوره بهلول، ۱۳۶۳ش، ص۳۶-۳۸</ref> بنابر «[[بارگه بارگه]]»، یارسان آیین خویش را به [[زردشت]] نسبت می‌دهند.<ref>«بارگه بارگه»، ص ۱۰۱</ref>  
در «بارگه بارگه»، اسطوره‌ای درباره آغاز آفرینش جهان آمده است که می‌تواند بازتابی از اساطیر خلقت نزد زردشتیان باشد.<ref>«بارگه بارگه»، ص۱۵۳-۱۵۴</ref>
در «بارگه بارگه»، اسطوره‌ای درباره آغاز آفرینش جهان آمده است که می‌تواند بازتابی از اساطیر خلقت نزد زردشتیان باشد.<ref>«بارگه بارگه»، ص۱۵۳-۱۵۴</ref>


خط ۲۰۴: خط ۲۰۴:
در «دوره چهل تن»، با مفهومی از ایران باستان - و به خصوص زروانی - روبه رو می‌شویم : «روشنی، دشمن تاریکی و آز است».<ref>«دوره چهل تن»، ص۴۸۶</ref>
در «دوره چهل تن»، با مفهومی از ایران باستان - و به خصوص زروانی - روبه رو می‌شویم : «روشنی، دشمن تاریکی و آز است».<ref>«دوره چهل تن»، ص۴۸۶</ref>


در بند ۱۲ از «دوره چهل تن»، از «چیستا» (حکمت) سخن به میان آمده، و از چهل تن دعوت شده است که از بارگاه ازلی به در آیند و درباره راز چیستا گفت وگو نمایند.<ref>«دوره چهل تن»، ص۴۴۳-۴۴۴</ref> در بند ۱۰ همان کلام از زروان به صورت زَروَن نام برده شده. گرچه معنای روشنی از آن بند دریافت نمی‌شود؛ این قدر هست که از وجود آن در آغاز جهان، آنگاه که «روشنی و تاریکی عالم را فراگرفته بود»، سخن رفته است. <ref>«دوره چهل تن»، ص۴۴۲</ref> در دوره بهلول نیز از زروان، اورمزد (به صورت وَرمِز) و اهریمن (به صورت اَهری) یاد شده است. <ref>دوره بهلول، ص۶۲-۶۳</ref>
در بند ۱۲ از «دوره چهل تن»، از «چیستا» (حکمت) سخن به میان آمده، و از چهل تن دعوت شده است که از بارگاه ازلی به در آیند و درباره راز چیستا گفت وگو نمایند.<ref>«دوره چهل تن»، ص۴۴۳-۴۴۴</ref> در بند ۱۰ همان کلام از زروان به صورت زَروَن نام برده شده. گرچه معنای روشنی از آن بند دریافت نمی‌شود؛ این قدر هست که از وجود آن در آغاز جهان، آنگاه که «روشنی و تاریکی عالم را فراگرفته بود»، سخن رفته است. <ref>«دوره چهل تن»، ص۴۴۲</ref> در دوره بهلول نیز از زروان، اورمزد (به صورت وَرمِز) و اهریمن (به صورت اَهری) یاد شده است. <ref>دوره بهلول، ۱۳۶۳ش، ص۶۲-۶۳</ref>


'''دین مزدایی'''
'''دین مزدایی'''
خط ۲۱۶: خط ۲۱۶:
'''ستایش پهلوانان ایران باستان'''
'''ستایش پهلوانان ایران باستان'''


به جز امور اعتقادی (دینی) باستانی، قهرمانان حماسی ایران باستان نیز در کلامهای اهل حق حضور نمایان دارند؛ ستایش از شاهان و پهلوانان ایرانی با افکار خاص آیین حقیقت در هم آمیخته است، چه آنها مظاهر هفتن و حتی مظاهر الهی خوانده شده‌اند.<ref>جیحون آبادی، شاهنامه حقیقت، ۱۳۴۵ش، ص۱۵۴، ۱۵۵؛ «بارگه بارگه»، ص۹۴؛ دوره بهلول، ص۵۴-۵۵</ref>
به جز امور اعتقادی (دینی) باستانی، قهرمانان حماسی ایران باستان نیز در کلامهای اهل حق حضور نمایان دارند؛ ستایش از شاهان و پهلوانان ایرانی با افکار خاص آیین حقیقت در هم آمیخته است، چه آنها مظاهر هفتن و حتی مظاهر الهی خوانده شده‌اند.<ref>جیحون آبادی، شاهنامه حقیقت، ۱۳۴۵ش، ص۱۵۴، ۱۵۵؛ «بارگه بارگه»، ص۹۴؛ دوره بهلول، ۱۳۶۳ش، ص۵۴-۵۵</ref>


در «بارگه بارگه»، ضمن اشاره بر بعضی اعمال [[رستم]] و ستایش کارها و مبارزات وی با دشمنان ایران <ref>«بارگه بارگه»، ص۱۲۳</ref> او را تجسم بنیامین، و [[سیمرغ]] را همان خاتون رمزبار دانسته‌اند.<ref>«بارگه بارگه»،‌ ص۱۳۶، ۱۴۶، ۱۷۱</ref>
در «بارگه بارگه»، ضمن اشاره بر بعضی اعمال [[رستم]] و ستایش کارها و مبارزات وی با دشمنان ایران <ref>«بارگه بارگه»، ص۱۲۳</ref> او را تجسم بنیامین، و [[سیمرغ]] را همان خاتون رمزبار دانسته‌اند.<ref>«بارگه بارگه»،‌ ص۱۳۶، ۱۴۶، ۱۷۱</ref>
کاربر ناشناس