کاربر ناشناس
اهل حق: تفاوت میان نسخهها
تغییر بخش بندی مقاله
imported>Baqer h (←جستارهای وابسته: اصلاح شکلی) |
imported>Baqer h (تغییر بخش بندی مقاله) |
||
خط ۶: | خط ۶: | ||
خاندانهای [[خاندان شاه ابراهیمی|شاه ابراهیمی]]، [[خاندان بابا یادگاری|بابا یادگاری]]، [[خاندان عالی قلندری|عالی قلندری]]، [[خاندان خاموشی|خاموشی]]، [[خاندان میرسوری|میرسوری]]، [[خاندان سید مصطفی|سیدمصطفی]]، [[خاندان حاجی باویسی|حاجی باویسی]]، [[خاندان زنوری|زنوری]]، [[خاندان آتش بیگی|آتش بیگی]]، [[خاندان بابا حیدری|باباحیدری]] و [[خاندان شاه هیاسی|شاه هیاسی]] از خاندانهای اهل حق هستند. | خاندانهای [[خاندان شاه ابراهیمی|شاه ابراهیمی]]، [[خاندان بابا یادگاری|بابا یادگاری]]، [[خاندان عالی قلندری|عالی قلندری]]، [[خاندان خاموشی|خاموشی]]، [[خاندان میرسوری|میرسوری]]، [[خاندان سید مصطفی|سیدمصطفی]]، [[خاندان حاجی باویسی|حاجی باویسی]]، [[خاندان زنوری|زنوری]]، [[خاندان آتش بیگی|آتش بیگی]]، [[خاندان بابا حیدری|باباحیدری]] و [[خاندان شاه هیاسی|شاه هیاسی]] از خاندانهای اهل حق هستند. | ||
==اطلاعات کلی== | |||
==نام ها | '''نام ها''' | ||
«آیین حق»، «آیین حقیقت» یا «دین حقیقت» از نامهای این فرقه است.<ref>جیحون آبادی، ص۳۱۵، ۳۱۷، ۴۲۰</ref> از این رو، پیروان آن «اهل حق» خوانده شدهاند. نام دیگر رهرو این طریق «یار» است <ref>جیحون آبادی، ص ۴۲۰</ref> و از این روی، اهل حق را «یارستان» یا «یارسان» نیز گفتهاند.<ref>جیحون آبادی، ص۳۴۲، ۳۴۵</ref> | «آیین حق»، «آیین حقیقت» یا «دین حقیقت» از نامهای این فرقه است.<ref>جیحون آبادی، ص۳۱۵، ۳۱۷، ۴۲۰</ref> از این رو، پیروان آن «اهل حق» خوانده شدهاند. نام دیگر رهرو این طریق «یار» است <ref>جیحون آبادی، ص ۴۲۰</ref> و از این روی، اهل حق را «یارستان» یا «یارسان» نیز گفتهاند.<ref>جیحون آبادی، ص۳۴۲، ۳۴۵</ref> | ||
در جایی، از این آیین به «آیین کردان» یاد شده؛ <ref>«خرده سرانجام»، ص۵۸۲</ref> زیرا از زمان [[سلطان اسحاق]]، عنصر کردی سهم اصلی و مهمی در چگونگی و تحولات این مکتب و فرقه داشته است و نیز مهمترین کتب مذهبی این فرقه به زبان کردی (گویش گورانی) است. البته بعداً به ترکی نیز «کلامها»ی بسیاری پدید آمد و آثار مهمی به [[لکی (زبان)|زبان لکی]] هم به اهل حق مربوط است. | در جایی، از این آیین به «آیین کردان» یاد شده؛ <ref>«خرده سرانجام»، ص۵۸۲</ref> زیرا از زمان [[سلطان اسحاق]]، عنصر کردی سهم اصلی و مهمی در چگونگی و تحولات این مکتب و فرقه داشته است و نیز مهمترین کتب مذهبی این فرقه به زبان کردی (گویش گورانی) است. البته بعداً به ترکی نیز «کلامها»ی بسیاری پدید آمد و آثار مهمی به [[لکی (زبان)|زبان لکی]] هم به اهل حق مربوط است. | ||
'''پراکندگی جغرافیایی''' | |||
پیروان یارسان در استان [[کرمانشاه]]، [[همدان]]، [[تهران]] و حدود [[رودهن]] و [[جاجرود]] و [[شهریار (شهر)|شهریار]] و همچنین در [[خراسان]] و نیز در میان کردهای [[عراق]] و [[ترکیه]] پراکندهاند.<ref>صفی زاده، مقدمه، ص۱۸۸</ref> | پیروان یارسان در استان [[کرمانشاه]]، [[همدان]]، [[تهران]] و حدود [[رودهن]] و [[جاجرود]] و [[شهریار (شهر)|شهریار]] و همچنین در [[خراسان]] و نیز در میان کردهای [[عراق]] و [[ترکیه]] پراکندهاند.<ref>صفی زاده، مقدمه، ص۱۸۸</ref> | ||
سادگی و خلوص روستایی در اشعار مقدس اهل حق کاملاً آشکار است. مفاهیم مطرح شده در آثار ایشان معلوم میکند که این آیین در اجتماعاتی از مردمان کشاورز و دامدار شکل گرفته، و گسترش یافته است، ولی آراء و آداب مربوط به آن امروز منحصر به قشرهای اجتماعی یاد شده نیست و به مکانهایی که پیشتر نام برده شد، محدود نمانده است. آنچنان که از رسائل [[خاکساریه]] برمی آید، خاکساریه ایران در بخشی از عقاید، اصطلاحات و آداب خود از اهل حق پیروی میکنند و به واسطه ایشان آراء این گروه در بسیاری از نقاط ایران هوادارانی یافته است. <ref>نک: مدرسی، ص۱۴۱، ۲۰۶</ref> | سادگی و خلوص روستایی در اشعار مقدس اهل حق کاملاً آشکار است. مفاهیم مطرح شده در آثار ایشان معلوم میکند که این آیین در اجتماعاتی از مردمان کشاورز و دامدار شکل گرفته، و گسترش یافته است، ولی آراء و آداب مربوط به آن امروز منحصر به قشرهای اجتماعی یاد شده نیست و به مکانهایی که پیشتر نام برده شد، محدود نمانده است. آنچنان که از رسائل [[خاکساریه]] برمی آید، خاکساریه ایران در بخشی از عقاید، اصطلاحات و آداب خود از اهل حق پیروی میکنند و به واسطه ایشان آراء این گروه در بسیاری از نقاط ایران هوادارانی یافته است. <ref>نک: مدرسی، ص۱۴۱، ۲۰۶</ref> | ||
'''تأثیرپذیری از دیگر مذاهب''' | |||
درباره تأثیرهای ادیان و مذاهب دیگر بر مکتب اهل حق سخنهایی گفته شده است؛ | |||
*مثلاً کسانی تأثیرپذیری آیین یاری را از [[مسیحیت]] و یا از [[اسماعیلیه]] مطرح کردهاند.<ref>برای نمونه، نک: ایوانف</ref> | |||
*البته بعضی مشابهتها با معتقدات اسماعیلیه در این آیین مشاهده میشود، اما ریشه این مشابهتها در گرایش عرفانی اهل حق به [[باطنیگری]] و تأویل نهفته است که در هر دو مذهب مشترک است. | |||
*به نظر میرسد برخی آموزههای اهل حق مانند تناسخ، قرابتی با آیین هندویی دارد.<ref>نک: http://www.iranicaonline.org/articles/ahl-e-haqq-people</ref> | |||
'''سازگار کردن افکار با تشیع''' | |||
از برخی از آثار متأخر مربوط به این گروه، چون نوشتههای جیحون آبادی و [[نورعلی الهی]] چنین برمی آید که از دیرباز در میان سران و پیشوایان اهل حق کسانی بودهاند که میکوشیدهاند تا آداب عملی و اصول اعتقادی گروه را با اعمال و عقاید اهل [[تشیع]] سازگار و یکسان نمایند، و این جریان امروز قوت و حرکت بیشتری گرفته و در آثاری که منتشر میشود، بازتاب روشنتر یافته است. | |||
'''زبان نوشتاری آثار''' | |||
بزرگان یارسان، اصول و حقایق اعتقادی خود را در آثاری منظوم گردآوردهاند که غالباً در حکم کتب مقدس و محل رجوع قوم است. از بین این آثار پرشمار، «دفاتر» و «دوره»های کردی (گورانی) مورد استناد همه پیروان این مذهب است، ولی آثار ترکی («کلام»ها یا «کلامات») و آثار لری مخصوص به پیروان از اهل همان زبانهاست. از مهمترین متون مقدس اهل حق «کلام خزانه» یا «سرانجام» است.<ref>صفی زاده، مقدمه، ۲۰؛ القاصی، ص۳۳- ۳۵؛ نیک نژاد، کلامات، ص۵</ref> | |||
==سلطان اسحاق مؤسس اهل حق== | |||
{{اصلی|سلطان اسحاق}} | |||
[[پرونده:آرامگاه سلطان اسحاق.jpg|بندانگشتی|آرامگاه سلطان اسحاق.]] | |||
از او به عنوان مؤسس مذهب اهل حق نام بردهاند. او در روستای برزجه در [[حلبچه]] [[عراق]] متولد شد و پس از آموختن برخی علوم از جمله؛ [[حکمت]] و [[ادبیات]] و [[فلسفه]] و [[فقه]] به دیار خودش بازگشت و به تبلیغ [[تصوف]] پرداخت.<ref>صفی زاده، مقدمه، ص۱۶، ۱۹</ref> اما خانوادهاش با وی مخالف بودند. پس از مرگ پدرش به [[اورامان]] هجرت کرد و [[پردیور]] را بنا نهاد و پس از آن ادعای مظهریت حق کرد. اهل حق، او را مظهر حق میدانند. <ref>«اهل حق»</ref> | |||
== باورها== | == باورها== | ||
اهل حق [[امامان شیعه|۱۲ امام]] مذهب [[دوازده امامی|شیعه اثناعشری]] را میپذیرند<ref>برای نمونه نک: جیحون آبادی، ص۲۳، ۲۴</ref> و اصولاً شرایع گذشته و خصوصاً [[اسلام]] را برحق میدانند، اما حاصل و حقیقت همه آنها را در مذهب خود جمع میبینند و به قول [[قوشچی اوغلی]] «از خداوند ۴ کتاب نازل شده و هر ۴ نزد ماست».<ref>نک: نیک نژاد، گنجینه یاری، ص۱۲۸-۱۳۰</ref> در همانجا آمده است که «فرقان حق است و دروغ نیست»، اما مراد اهل حق از «فرقان» غیر از آن است که معمولاً فهمیده میشود. | اهل حق [[امامان شیعه|۱۲ امام]] مذهب [[دوازده امامی|شیعه اثناعشری]] را میپذیرند<ref>برای نمونه نک: جیحون آبادی، ص۲۳، ۲۴</ref> و اصولاً شرایع گذشته و خصوصاً [[اسلام]] را برحق میدانند، اما حاصل و حقیقت همه آنها را در مذهب خود جمع میبینند و به قول [[قوشچی اوغلی]] «از خداوند ۴ کتاب نازل شده و هر ۴ نزد ماست».<ref>نک: نیک نژاد، گنجینه یاری، ص۱۲۸-۱۳۰</ref> در همانجا آمده است که «فرقان حق است و دروغ نیست»، اما مراد اهل حق از «فرقان» غیر از آن است که معمولاً فهمیده میشود. | ||
خط ۸۰: | خط ۱۰۳: | ||
در این «جهان طوفانی» بیشک [[علی]](ع)، برترین تجسم خداوندی، ظهور و حضور خواهد داشت. <ref>القاصی، ص۷۹</ref> ایل بیگی میگوید که در آخرالزمان همه ادیان یک دین (مذهب اهل حق) میشوند و [[سلطان اسحاق]] بر همه سروری مییابد. در آن زمان رستگاران بیغم و اندوهاند و نیازی به خورد و خوراک ندارند.<ref>القاصی، ص۸۸</ref> این نیز گفته شده است که در آخرالزمان خداوند در پیکره [[هفتوانه]] تجلی میکند<ref>«دوره هفتوانه »، ص۲۸۸</ref> و هفتوانه در روز بازپسین سروری خواهند داشت.<ref>«بارگه بارگه »، ص۱۰۸</ref> | در این «جهان طوفانی» بیشک [[علی]](ع)، برترین تجسم خداوندی، ظهور و حضور خواهد داشت. <ref>القاصی، ص۷۹</ref> ایل بیگی میگوید که در آخرالزمان همه ادیان یک دین (مذهب اهل حق) میشوند و [[سلطان اسحاق]] بر همه سروری مییابد. در آن زمان رستگاران بیغم و اندوهاند و نیازی به خورد و خوراک ندارند.<ref>القاصی، ص۸۸</ref> این نیز گفته شده است که در آخرالزمان خداوند در پیکره [[هفتوانه]] تجلی میکند<ref>«دوره هفتوانه »، ص۲۸۸</ref> و هفتوانه در روز بازپسین سروری خواهند داشت.<ref>«بارگه بارگه »، ص۱۰۸</ref> | ||
==سلسله مراتب روحانی== | ==سلسله مراتب روحانی== | ||
سلسله مراتب و مقامات علوی و روحانی عبارت است از: ۱. '''هفتنان'''، ۲. '''هفتوانه'''، ۳. '''هفت سردار'''، ۴. '''قولطاسیان'''، که کلاً ۲۸ تن میشوند.<ref>جیحون آبادی، ص۳۸۳-۳۸۷</ref> آنها ذاتهایی [[ازلی]] هستند که نخستین صادرها از ذات حق به شمار میروند و در شکل بشری ظهور کردهاند. در این مکتب، «...جمله ذرات بود و نبود از این بیست و هشت آمد اندر وجود» و «دوکونین زین بیست و هشت شد به پا».<ref>جیحون آبادی، ص۶۳-۶۴</ref> این ۲۸ تن از تمامی مخلوقاتی که در زمان آفریده شدهاند، برترند؛ آنها معرف ۲۸ حرفاند و ۲۸ حرف بیان کننده کل هستی است. <ref>جیحون آبادی، ص۳۸۷</ref> جیحون آبادی در جایی دیگر، مظاهر [[سلطان اسحاق]] را پس از ۷ سردار، به این ترتیب قرار میدهد: چلتنان، قولطاسیان، پیران یا ۷۲ پیر، ۹۹ پیر، ۶۶ غلام. <ref>جیحون آبادی، ص۲۹</ref> به هر حال، پس از ۷ سردار، یا در مقامی پایینتر از ۲۸ تن، ۴۰ تنان قرار میگیرند که در واقع ۴۰ «چهل تن» هستند، زیرا هر یک از آنها معادل ۴۰ تن به حساب میآیند.<ref>جیحون آبادی، ص۳۸۷</ref> | سلسله مراتب و مقامات علوی و روحانی عبارت است از: ۱. '''هفتنان'''، ۲. '''هفتوانه'''، ۳. '''هفت سردار'''، ۴. '''قولطاسیان'''، که کلاً ۲۸ تن میشوند.<ref>جیحون آبادی، ص۳۸۳-۳۸۷</ref> آنها ذاتهایی [[ازلی]] هستند که نخستین صادرها از ذات حق به شمار میروند و در شکل بشری ظهور کردهاند. در این مکتب، «...جمله ذرات بود و نبود از این بیست و هشت آمد اندر وجود» و «دوکونین زین بیست و هشت شد به پا».<ref>جیحون آبادی، ص۶۳-۶۴</ref> این ۲۸ تن از تمامی مخلوقاتی که در زمان آفریده شدهاند، برترند؛ آنها معرف ۲۸ حرفاند و ۲۸ حرف بیان کننده کل هستی است. <ref>جیحون آبادی، ص۳۸۷</ref> جیحون آبادی در جایی دیگر، مظاهر [[سلطان اسحاق]] را پس از ۷ سردار، به این ترتیب قرار میدهد: چلتنان، قولطاسیان، پیران یا ۷۲ پیر، ۹۹ پیر، ۶۶ غلام. <ref>جیحون آبادی، ص۲۹</ref> به هر حال، پس از ۷ سردار، یا در مقامی پایینتر از ۲۸ تن، ۴۰ تنان قرار میگیرند که در واقع ۴۰ «چهل تن» هستند، زیرا هر یک از آنها معادل ۴۰ تن به حساب میآیند.<ref>جیحون آبادی، ص۳۸۷</ref> |