کاربر ناشناس
اهل حق: تفاوت میان نسخهها
←سلسله مراتب روحانی: اصلاح تیترها
imported>Baqer h (←اصول اخلاقی: ویراستاری) |
imported>Baqer h (←سلسله مراتب روحانی: اصلاح تیترها) |
||
خط ۱۰۴: | خط ۱۰۴: | ||
سلسله مراتب و مقامات علوی و روحانی عبارت است از: ۱. '''هفتنان'''، ۲. '''هفتوانه'''، ۳. '''هفت سردار'''، ۴. '''قولطاسیان'''، که کلاً ۲۸ تن میشوند.<ref>جیحون آبادی، ص۳۸۳-۳۸۷</ref> آنها ذاتهایی [[ازلی]] هستند که نخستین صادرها از ذات حق به شمار میروند و در شکل بشری ظهور کردهاند. در این مکتب، «...جمله ذرات بود و نبود از این بیست و هشت آمد اندر وجود» و «دوکونین زین بیست و هشت شد به پا».<ref>جیحون آبادی، ص۶۳-۶۴</ref> این ۲۸ تن از تمامی مخلوقاتی که در زمان آفریده شدهاند، برترند؛ آنها معرف ۲۸ حرفاند و ۲۸ حرف بیان کننده کل هستی است. <ref>جیحون آبادی، ص۳۸۷</ref> جیحون آبادی در جایی دیگر، مظاهر [[سلطان اسحاق]] را پس از ۷ سردار، به این ترتیب قرار میدهد: چلتنان، قولطاسیان، پیران یا ۷۲ پیر، ۹۹ پیر، ۶۶ غلام. <ref>جیحون آبادی، ص۲۹</ref> به هر حال، پس از ۷ سردار، یا در مقامی پایینتر از ۲۸ تن، ۴۰ تنان قرار میگیرند که در واقع ۴۰ «چهل تن» هستند، زیرا هر یک از آنها معادل ۴۰ تن به حساب میآیند.<ref>جیحون آبادی، ص۳۸۷</ref> | سلسله مراتب و مقامات علوی و روحانی عبارت است از: ۱. '''هفتنان'''، ۲. '''هفتوانه'''، ۳. '''هفت سردار'''، ۴. '''قولطاسیان'''، که کلاً ۲۸ تن میشوند.<ref>جیحون آبادی، ص۳۸۳-۳۸۷</ref> آنها ذاتهایی [[ازلی]] هستند که نخستین صادرها از ذات حق به شمار میروند و در شکل بشری ظهور کردهاند. در این مکتب، «...جمله ذرات بود و نبود از این بیست و هشت آمد اندر وجود» و «دوکونین زین بیست و هشت شد به پا».<ref>جیحون آبادی، ص۶۳-۶۴</ref> این ۲۸ تن از تمامی مخلوقاتی که در زمان آفریده شدهاند، برترند؛ آنها معرف ۲۸ حرفاند و ۲۸ حرف بیان کننده کل هستی است. <ref>جیحون آبادی، ص۳۸۷</ref> جیحون آبادی در جایی دیگر، مظاهر [[سلطان اسحاق]] را پس از ۷ سردار، به این ترتیب قرار میدهد: چلتنان، قولطاسیان، پیران یا ۷۲ پیر، ۹۹ پیر، ۶۶ غلام. <ref>جیحون آبادی، ص۲۹</ref> به هر حال، پس از ۷ سردار، یا در مقامی پایینتر از ۲۸ تن، ۴۰ تنان قرار میگیرند که در واقع ۴۰ «چهل تن» هستند، زیرا هر یک از آنها معادل ۴۰ تن به حساب میآیند.<ref>جیحون آبادی، ص۳۸۷</ref> | ||
'''علی (ع) مظهر ذات و محمد (ص) مظهر صفات الهی''' | |||
بجز [[سلطان اسحاق]]، مهمترین مظهر خداوند بر روی زمین [[علی]] (ع) است و در آثار اهل حق بر الوهیت آن حضرت تأکید بسیار شده است.<ref>جیحون آبادی، ص۲۱۲-۲۱۳</ref> در آغاز هستی، خداوند پس از ارشاد هفتن و نشان دادن راه دشواری که باید در آینده بپیمایند، از «بَطن دُرّ» بیرون آمد و در جامه «خاوندگار» بود، اما چون آشکار شد، هفتن دیدند که علی است.<ref>جیحون آبادی، ص۴۷-۴۹</ref> خاوندگار اولین تجلی ذات حق و نخستین مرتبه بروز هویت او در عالم وجود است.<ref>جیحون آبادی، ص۲۹۲</ref> بنابر متون مقدس یارسان، [[حضرت علی]] (ع) دومین ظهور حق است (پس از خاوندگار) و ظهورهای دیگر مربوط به پس از وی است.<ref>برای نمونه، نک: «تذکره اعلی»، ص۱۸ به بعد</ref> | بجز [[سلطان اسحاق]]، مهمترین مظهر خداوند بر روی زمین [[علی]] (ع) است و در آثار اهل حق بر الوهیت آن حضرت تأکید بسیار شده است.<ref>جیحون آبادی، ص۲۱۲-۲۱۳</ref> در آغاز هستی، خداوند پس از ارشاد هفتن و نشان دادن راه دشواری که باید در آینده بپیمایند، از «بَطن دُرّ» بیرون آمد و در جامه «خاوندگار» بود، اما چون آشکار شد، هفتن دیدند که علی است.<ref>جیحون آبادی، ص۴۷-۴۹</ref> خاوندگار اولین تجلی ذات حق و نخستین مرتبه بروز هویت او در عالم وجود است.<ref>جیحون آبادی، ص۲۹۲</ref> بنابر متون مقدس یارسان، [[حضرت علی]] (ع) دومین ظهور حق است (پس از خاوندگار) و ظهورهای دیگر مربوط به پس از وی است.<ref>برای نمونه، نک: «تذکره اعلی»، ص۱۸ به بعد</ref> | ||
خط ۱۱۱: | خط ۱۱۲: | ||
علی (ع) تجلّی الهی در دور [[حضرت محمد]] (ص) است، <ref>جیحون آبادی، ص۱۲</ref> و حضرت محمد(ص) خود به الوهیت حضرت علی (ع) آگاهی داشت، اما به خواست وی این سرّ را فاش نکرد.<ref>جیحون آبادی، ص۲۰۳، ۲۰۵</ref> علی (ع)، ذاتِ خداست؛<ref>جیحون آبادی، ص۲۳</ref> به بیان بهتر، او مظهر ذات الهی است و حضرت محمد(ص) مظهر صفات الهی، لیکن هر دو اصل و گوهر واحد دارند.<ref>جیحون آبادی، ص۱۱۵</ref> اهل حق [[سلمان فارسی]] را مظهر پیر بنیامین (یا همان [[جبرئیل]]) و شفیع دو عالم دانستند. به نظر ایشان [[فاطمه (س)|حضرت فاطمه (ع)]] مظهر خاتون رمز بار، [[بلال حبشی|بلال]] مظهر شاه ابراهیم ایوت، و [[خالد بن ولید]] مظهر بابا یادگار بودند.<ref>«بارگه بارگه »، ص۱۱۴- ۱۱۶؛ جیحون آبادی، ص۱۹۶</ref> سپس [[امام حسین]] (ع) مظهر این یادگار شد.<ref>جیحون آبادی، ص۲۱۹</ref> البته حضرت محمد(ص) هم، محل تجلی و حلول الهی خوانده شده است <ref>«بارگه بارگه »، ص۱۱۷-۱۱۸</ref> و نخستین ظهور وی در «بطن صدف» (پس از پیدایش هفتن) بود.<ref>جیحون آبادی، ص۵۳</ref> ظهور بعدی وی در آدم ابوالبشر بود، تا برسد به آخرین پیامبر.<ref>جیحون آبادی، ص۵۵</ref> | علی (ع) تجلّی الهی در دور [[حضرت محمد]] (ص) است، <ref>جیحون آبادی، ص۱۲</ref> و حضرت محمد(ص) خود به الوهیت حضرت علی (ع) آگاهی داشت، اما به خواست وی این سرّ را فاش نکرد.<ref>جیحون آبادی، ص۲۰۳، ۲۰۵</ref> علی (ع)، ذاتِ خداست؛<ref>جیحون آبادی، ص۲۳</ref> به بیان بهتر، او مظهر ذات الهی است و حضرت محمد(ص) مظهر صفات الهی، لیکن هر دو اصل و گوهر واحد دارند.<ref>جیحون آبادی، ص۱۱۵</ref> اهل حق [[سلمان فارسی]] را مظهر پیر بنیامین (یا همان [[جبرئیل]]) و شفیع دو عالم دانستند. به نظر ایشان [[فاطمه (س)|حضرت فاطمه (ع)]] مظهر خاتون رمز بار، [[بلال حبشی|بلال]] مظهر شاه ابراهیم ایوت، و [[خالد بن ولید]] مظهر بابا یادگار بودند.<ref>«بارگه بارگه »، ص۱۱۴- ۱۱۶؛ جیحون آبادی، ص۱۹۶</ref> سپس [[امام حسین]] (ع) مظهر این یادگار شد.<ref>جیحون آبادی، ص۲۱۹</ref> البته حضرت محمد(ص) هم، محل تجلی و حلول الهی خوانده شده است <ref>«بارگه بارگه »، ص۱۱۷-۱۱۸</ref> و نخستین ظهور وی در «بطن صدف» (پس از پیدایش هفتن) بود.<ref>جیحون آبادی، ص۵۳</ref> ظهور بعدی وی در آدم ابوالبشر بود، تا برسد به آخرین پیامبر.<ref>جیحون آبادی، ص۵۵</ref> | ||
'''بهلول، تجسم دوباره علی (ع)''' | |||
مظهر بعدی الوهیت [[بهلول ماهی|بهلول]] است. گفته شده، بهلول - که خود را به دیوانگی زده بود - تجسم دوباره [[حضرت علی]](ع) بوده است.<ref>جیحون آبادی، ص۲۲۲، ۲۲۳</ref> این بهلول احتمالاً غیر از بهلول معروف است، و نزد اهل حق به بهلول ماهی معروف است. [[بابا حاتم]]، [[بابا صالح]]، [[بابا رجب]]، [[بابا نجوم]] و [[بابا لره|بابا لُره]] که همه اهل [[لرستان]] بودند، به خدمت بهلول ماهی رسیده، در محضر او طی مقامات عرفانی کردند. ایشان از یاران نزدیک او به شمار میروند.<ref>دوره بهلول، ص۳۵، ۴۱، ۴۶، ۵۳، ۵۹</ref> | مظهر بعدی الوهیت [[بهلول ماهی|بهلول]] است. گفته شده، بهلول - که خود را به دیوانگی زده بود - تجسم دوباره [[حضرت علی]](ع) بوده است.<ref>جیحون آبادی، ص۲۲۲، ۲۲۳</ref> این بهلول احتمالاً غیر از بهلول معروف است، و نزد اهل حق به بهلول ماهی معروف است. [[بابا حاتم]]، [[بابا صالح]]، [[بابا رجب]]، [[بابا نجوم]] و [[بابا لره|بابا لُره]] که همه اهل [[لرستان]] بودند، به خدمت بهلول ماهی رسیده، در محضر او طی مقامات عرفانی کردند. ایشان از یاران نزدیک او به شمار میروند.<ref>دوره بهلول، ص۳۵، ۴۱، ۴۶، ۵۳، ۵۹</ref> | ||
'''شاه فضل''' | |||
پس از بهلول، ذات حق در [[شاه فضل الله]] تجسم یافت.<ref>جیحون آبادی، ص۲۶۰، ۲۷۰</ref> این شاه فضل ظاهراً در اواخر قرن ۳ق میزیست و بعضی گفتهاند که از [[هندوستان]] بوده، و مدتی با اهل حق به سر برده است.<ref>نک: صفی زاده، حاشیه، ص۱۳۷</ref> پس این احتمال داده میشود که شاه فضل الله، همان [[فضل الله نعیمی استرآبادی]]، پیشوای حروفیه، باشد که جابه جایی زمانی یافته، و یا با شخصیت دیگری از اهل حق خلط شده است. به هر حال، خود یارسان، این دو را یکی نمیدانند.<ref>نک: نیک نژاد، گنجینه، ص۲۷</ref> | پس از بهلول، ذات حق در [[شاه فضل الله]] تجسم یافت.<ref>جیحون آبادی، ص۲۶۰، ۲۷۰</ref> این شاه فضل ظاهراً در اواخر قرن ۳ق میزیست و بعضی گفتهاند که از [[هندوستان]] بوده، و مدتی با اهل حق به سر برده است.<ref>نک: صفی زاده، حاشیه، ص۱۳۷</ref> پس این احتمال داده میشود که شاه فضل الله، همان [[فضل الله نعیمی استرآبادی]]، پیشوای حروفیه، باشد که جابه جایی زمانی یافته، و یا با شخصیت دیگری از اهل حق خلط شده است. به هر حال، خود یارسان، این دو را یکی نمیدانند.<ref>نک: نیک نژاد، گنجینه، ص۲۷</ref> | ||
'''بابا سرهنگ''' | |||
پس از شاه فضل الله مظهریت به [[بابا سرهنگ]] رسید.<ref>مقایسه کنید با جیحون آبادی، ص۲۷۰</ref> بابا سرهنگ به صراحت میگوید که «دون» قبلی او [[بهلول ماهی]] بوده، و «دون» بعدیش [[سلطان سهاک]] است،<ref>نیک نژاد، گنجینه، ص۸۲-۸۳، ۸۵</ref> اما مظهریت، بلافاصله به سلطان اسحاق نرسیده است. | پس از شاه فضل الله مظهریت به [[بابا سرهنگ]] رسید.<ref>مقایسه کنید با جیحون آبادی، ص۲۷۰</ref> بابا سرهنگ به صراحت میگوید که «دون» قبلی او [[بهلول ماهی]] بوده، و «دون» بعدیش [[سلطان سهاک]] است،<ref>نیک نژاد، گنجینه، ص۸۲-۸۳، ۸۵</ref> اما مظهریت، بلافاصله به سلطان اسحاق نرسیده است. | ||
'''بابا خوشین''' | |||
پس از بابا سرهنگ مظهریت با دو واسطه به [[شاه خوشین]] رسید.<ref>جیحون آبادی، ص۲۷۴</ref> بنابر متون اهل حق، شاه خوشین - که نامش در اصل، مبارک است - از دختری باکره در [[لرستان]] زاده شد، درحالی که دختر از ذرهای از خورشید - که ظهور نور حق بود - باردار شده بود.<ref>جیحون آبادی، ص۲۷۴-۲۷۵؛ «تذکره اعلی »، ص۲۹-۳۳</ref> مبارک شاه، ۳۶۶ سال پس از حضرت علی (ع)، در ۴۰۶ق در لرستان ولادت یافت و ۶۱ سال زندگی کرد.<ref>نیک نژاد، گنجینه، ص۶۴، ۱۰۳؛ صفی زاده، مقدمه، ص۲۳</ref> او در ۳۲ سالگی دعوت و تبلیغ مرام یارسان را آغاز نمود و گفته شده که در [[همدان]] با [[بابا طاهر]] دیدار داشته. <ref>نیک نژاد، گنجینه، ص۶۴، ۱۰۳؛ صفی زاده، مقدمه، ۲۳</ref> جالب توجه اینکه به جز باباطاهر، [[عطار نیشابوری|شیخ عطار]] و [[عین القضات همدانی]] هم در زمره یاران او نام برده شدهاند.<ref>جیحون آبادی، ص۲۸۷، ۲۸۸، ۲۹۳</ref> | پس از بابا سرهنگ مظهریت با دو واسطه به [[شاه خوشین]] رسید.<ref>جیحون آبادی، ص۲۷۴</ref> بنابر متون اهل حق، شاه خوشین - که نامش در اصل، مبارک است - از دختری باکره در [[لرستان]] زاده شد، درحالی که دختر از ذرهای از خورشید - که ظهور نور حق بود - باردار شده بود.<ref>جیحون آبادی، ص۲۷۴-۲۷۵؛ «تذکره اعلی »، ص۲۹-۳۳</ref> مبارک شاه، ۳۶۶ سال پس از حضرت علی (ع)، در ۴۰۶ق در لرستان ولادت یافت و ۶۱ سال زندگی کرد.<ref>نیک نژاد، گنجینه، ص۶۴، ۱۰۳؛ صفی زاده، مقدمه، ص۲۳</ref> او در ۳۲ سالگی دعوت و تبلیغ مرام یارسان را آغاز نمود و گفته شده که در [[همدان]] با [[بابا طاهر]] دیدار داشته. <ref>نیک نژاد، گنجینه، ص۶۴، ۱۰۳؛ صفی زاده، مقدمه، ۲۳</ref> جالب توجه اینکه به جز باباطاهر، [[عطار نیشابوری|شیخ عطار]] و [[عین القضات همدانی]] هم در زمره یاران او نام برده شدهاند.<ref>جیحون آبادی، ص۲۸۷، ۲۸۸، ۲۹۳</ref> | ||
شاه خوشین، پیوسته در سفر بود<ref>جیحون آبادی، ص۳۰۲</ref> و گویند به مناسبتهای مختلف معجزاتی از او سر میزد.<ref>جیحون آبادی، ص۲۸۱، ۳۰۱</ref> مرگ او در ۴۶۷ق روی داد. روایت کردهاند وقتی که با یاران در لرستان بود، برای شنا به رودی به نام گاماسیاب (گاماسب) وارد شد، اما از آنجا بیرون نیامد، و اهل حق گفتهاند که از همان رودخانه به [[عالم غیب]] رفت.<ref>جیحون آبادی، ص۳۰۳؛ صفی زاده، مقدمه، ص۲۴</ref> | شاه خوشین، پیوسته در سفر بود<ref>جیحون آبادی، ص۳۰۲</ref> و گویند به مناسبتهای مختلف معجزاتی از او سر میزد.<ref>جیحون آبادی، ص۲۸۱، ۳۰۱</ref> مرگ او در ۴۶۷ق روی داد. روایت کردهاند وقتی که با یاران در لرستان بود، برای شنا به رودی به نام گاماسیاب (گاماسب) وارد شد، اما از آنجا بیرون نیامد، و اهل حق گفتهاند که از همان رودخانه به [[عالم غیب]] رفت.<ref>جیحون آبادی، ص۳۰۳؛ صفی زاده، مقدمه، ص۲۴</ref> | ||
'''بابا ناعوث''' | |||
[[پرونده:زیارتگاه داود یارسان.JPG|بندانگشتی|زیارتگاه حضرت داود در روستای زرده]]پس از شاه خوشین، مظهر ذات الهی در بشر، [[بابا ناعوث]]، یا «نااوس» بود که همچون شاه خوشین از دختری بکر به دنیا آمد.<ref>جیحون آبادی، ص۳۰۴</ref> نام اصلی او ابراهیم و فرزند احمدجاف بود که در ۴۷۷ق در سرزمین [[اورامان]] چشم به جهان گشود، در [[عرفان]] طی طریق کرد و راه و روش یارسان را تبلیغ نمود. مردم، نخست نظر مساعدی به او - که مجنونانه میزیست - نداشتند، اما بعداً ارادتمندانش فراوان شدند<ref>صفی زاده، حاشیه، ص۱۶۷؛ نیز نگاه کنید به: نیک نژاد، گنجینه، ص۷۰</ref> و اهل حق این را به سبب معجزاتی میدانند که از او صادر شد.<ref>جیحون آبادی، ص۳۰۵-۳۱۰</ref> | [[پرونده:زیارتگاه داود یارسان.JPG|بندانگشتی|زیارتگاه حضرت داود در روستای زرده]]پس از شاه خوشین، مظهر ذات الهی در بشر، [[بابا ناعوث]]، یا «نااوس» بود که همچون شاه خوشین از دختری بکر به دنیا آمد.<ref>جیحون آبادی، ص۳۰۴</ref> نام اصلی او ابراهیم و فرزند احمدجاف بود که در ۴۷۷ق در سرزمین [[اورامان]] چشم به جهان گشود، در [[عرفان]] طی طریق کرد و راه و روش یارسان را تبلیغ نمود. مردم، نخست نظر مساعدی به او - که مجنونانه میزیست - نداشتند، اما بعداً ارادتمندانش فراوان شدند<ref>صفی زاده، حاشیه، ص۱۶۷؛ نیز نگاه کنید به: نیک نژاد، گنجینه، ص۷۰</ref> و اهل حق این را به سبب معجزاتی میدانند که از او صادر شد.<ref>جیحون آبادی، ص۳۰۵-۳۱۰</ref> | ||
'''سایرین''' | |||
*پس از [[بابا ناعوث|بابا نااوس]]، [[سلطان اسحاق]] مظهر ذات حق بود که وصفش گذشت. | *پس از [[بابا ناعوث|بابا نااوس]]، [[سلطان اسحاق]] مظهر ذات حق بود که وصفش گذشت. | ||
*سپس نوبت به [[شاه ویس قلی]] (قرمزی) رسید<ref>«تذکره اعلی »، ص۹۷ به بعد</ref> که در ۸۱۰ق در [[کردستان]] به دنیا آمد. وی اشعاری هم داشته که در کتابچه «دوره قرمزی» گرد آمده است.<ref>صفی زاده، مشاهیر، ص۱۳۵، صفی زاده، بزرگان، ص۸۹</ref> | *سپس نوبت به [[شاه ویس قلی]] (قرمزی) رسید<ref>«تذکره اعلی »، ص۹۷ به بعد</ref> که در ۸۱۰ق در [[کردستان]] به دنیا آمد. وی اشعاری هم داشته که در کتابچه «دوره قرمزی» گرد آمده است.<ref>صفی زاده، مشاهیر، ص۱۳۵، صفی زاده، بزرگان، ص۸۹</ref> |