کاربر ناشناس
بیت الحکمه: تفاوت میان نسخهها
جز
بدون خلاصۀ ویرایش
imported>Fouladi جز (←پیوند به بیرون) |
imported>Lohrasbi جزبدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲۸: | خط ۲۸: | ||
مؤلفان معاصر، با تصوری که از کارکرد بیت الحکمه داشتهاند. برخی اخبار و روایات تاریخی را به زعم خود تفسیر کرده، تاریخچهای برای بیت الحکمه رقم زده، گاه با دقتی شگفت انگیز دربارۀ جزئیات آن سخن راندهاند. مثلاً برپایۀ اخباری که دربارۀ علاقۀ [[منصور عباسی]] به پزشکی و نجوم و دانشمندان این رشتهها، و نیز تألیف و ترجمۀ برخی آثار نجومی و پزشکی در روزگار این خلیفه در دست بوده، فرض کردهاند بیت الحکمه از روزگار منصور عباسی اندک اندک شکل گرفته، با افزوده شدن چند تألیف و ترجمه در روزگار مهدی، در روزگار [[هارون الرشید|هارون]] به طور رسمی تأسیس شده، در عصر [[مأمون]] نیز به اوج شکوفایی خود رسیده است.<ref>عش، ۲۰, ۲۲, ۲۶؛ نیز نک: ایوب، ۴۶؛ فانی، ۲۰؛ درویش، ۳۹۱</ref> عش حتیٰ تئوفیل بن توما، سرپرست منجمان مهدی را سرپرست بیت الحکمۀ روزگار معرفی کرده است.<ref>ص۲۲</ref> تأکید برخی مؤلفان معاصر بر ریاست [[ابن ماسویه]] بر بیت الحکمه در روزگار هارون یا مأمون نیز تنها متکی بر روایتی نسبتاً مشکوک از [[ابن جلجل]] است. وی هنگام یادکرد احوال و آثار ابن ماسویه آورده است که هارون ترجمۀ آثار کهن طبی را «که هنگام فتح آنکارا و عموریه و سرزمینهای روم به دست آمده بود» به ابن ماسویه سپرد و او را امین ترجمه گردانید و کاتبانی چیره دست را برای کتابت زیرنظر وی قرار داد.<ref>ص۶۵؛ نیز نک: صاعد، ۱۹۱؛ قفطی، ۳۸۰؛ ابن ابی اصیبعه، ۱/۱۷۵؛ ابن عبری، ۲۲۷؛ ابن فضل الله، ۹/۲۰۹</ref> | مؤلفان معاصر، با تصوری که از کارکرد بیت الحکمه داشتهاند. برخی اخبار و روایات تاریخی را به زعم خود تفسیر کرده، تاریخچهای برای بیت الحکمه رقم زده، گاه با دقتی شگفت انگیز دربارۀ جزئیات آن سخن راندهاند. مثلاً برپایۀ اخباری که دربارۀ علاقۀ [[منصور عباسی]] به پزشکی و نجوم و دانشمندان این رشتهها، و نیز تألیف و ترجمۀ برخی آثار نجومی و پزشکی در روزگار این خلیفه در دست بوده، فرض کردهاند بیت الحکمه از روزگار منصور عباسی اندک اندک شکل گرفته، با افزوده شدن چند تألیف و ترجمه در روزگار مهدی، در روزگار [[هارون الرشید|هارون]] به طور رسمی تأسیس شده، در عصر [[مأمون]] نیز به اوج شکوفایی خود رسیده است.<ref>عش، ۲۰, ۲۲, ۲۶؛ نیز نک: ایوب، ۴۶؛ فانی، ۲۰؛ درویش، ۳۹۱</ref> عش حتیٰ تئوفیل بن توما، سرپرست منجمان مهدی را سرپرست بیت الحکمۀ روزگار معرفی کرده است.<ref>ص۲۲</ref> تأکید برخی مؤلفان معاصر بر ریاست [[ابن ماسویه]] بر بیت الحکمه در روزگار هارون یا مأمون نیز تنها متکی بر روایتی نسبتاً مشکوک از [[ابن جلجل]] است. وی هنگام یادکرد احوال و آثار ابن ماسویه آورده است که هارون ترجمۀ آثار کهن طبی را «که هنگام فتح آنکارا و عموریه و سرزمینهای روم به دست آمده بود» به ابن ماسویه سپرد و او را امین ترجمه گردانید و کاتبانی چیره دست را برای کتابت زیرنظر وی قرار داد.<ref>ص۶۵؛ نیز نک: صاعد، ۱۹۱؛ قفطی، ۳۸۰؛ ابن ابی اصیبعه، ۱/۱۷۵؛ ابن عبری، ۲۲۷؛ ابن فضل الله، ۹/۲۰۹</ref> | ||
{{جمع شدن}} | {{جمع شدن}} | ||
برخی با توجه به اینکه شواهدی اندک، اما مطمئن دربارۀ وجود بیت الحکمه در روزگار هارون<ref>نک: ادامۀ مقاله</ref> دردست است، با استناد به سخن ابن جلجل پنداشتهاند که این کتابها به بیت الحکمه راه یافته، هارون نیز بیدرنگ [[ابن ماسویه]] را به ریاست آنجا برگزیده، به ترجمۀ آثار فرمان داده است.<ref>کرزون، ۳۰۳-۳۰۴؛ تامر، ۷۹؛ عبداللطیف، ۱۵؛ عش، ۲۳, ۲۶</ref> صدیقی از این فراتر رفته، براساس روایت حضور [[ابوسهل بن نوبخت]] در بیت الحکمه در زمان هارون،<ref>نک: ادامۀ مقاله</ref> وی و ابن ماسویه را به ترتیب بخش ترجمۀ پهلوی به عربی و یونانی به عربی دانسته است.<ref>ص۱۸</ref> سباط و مایرهوف با پیش کشیدن این قضیه که احتمالاً ابن ماسویه در روزگار هارون کودکی بیش نبوده، فرض کردهاند که روایت ابن جلجل مربوط به روزگار مأمون بوده است. و با توجه به اینکه گفتهاند مأمون آثاری از بیزانس یا قبرس آورده است،<ref>نک: ادامۀ مقاله</ref> در مقالات خود تاریخ تأسیس بیت الحکمه و انتخاب ابن ماسویه به ریاست آنجا را در حدود سال ۲۱۵ق/۸۳۰م یاد کردهاند.<ref>سباط، ۲۳۵؛ مایرهوف، «انتقال...۳ »، ۲۳، «آغاز...۴ »، ۱۲۲، «از اسکندریه...۵ »، ۲۱۳</ref> اما جالب آنکه خود مایرهوف در برخی مقالات دیگر گاه این تاریخ را ۲۱۷ق ـ تاریخ یکی از نبردهای مأمون با بیزانس ـ یعنی تنها یک سال پیش از مرگ او یاد کرده،<ref>«پرتوی نو بر دورۀ آغازین...۶»، ۲۶؛ شریف، ۱۶؛ نیز رکایا، ۳۳۸؛ ژولیوه، ۳۹</ref> توجه نداشته است که این همه کارهای شگرفی که به بیت الحکمۀ مأمون نسبت دادهاند، چگونه یک ساله به انجام رسیده است. مایرهوف در جایی دیگر سال تأسیس را ۲۱۵ق و نخستین رئیس آن را نیز حنین دانسته که آن هنگام تنها ۲۱ سال داشته است.<ref>ص ۱۶؛ قس: الیری، ۱۶۶، که ضمن دارالحکمه نامیدن این مؤسسه، تأسیس آن را نیز به توصیۀ جبرئیل بن بختیشوع دانسته است؛ سعدی، ۴۱۲، که انتصاب حنین را به توصیۀ جبرئیل میداند؛ صدیقی، ۲۰-۲۱، که تأسیس را به دورۀ هارون و ریاست حنین را به ۸۳۰ تا ۸۳۳م نسبت میدهد؛ زقزوق، ۲۰۸، که میافزاید این منصب پس از حنین به فرزندش اسحاق و خواهرزادهاش حبیش رسید؛ نیز: سبع، ۱۸۸؛ زرکان، ۱۷۱</ref> درواقع گویا هریک از نظرات مایرهوف به نحوی مستشرقان و نیز مؤلفان معاصر عرب را به اشتباهانداخته است. برخی نیز بدون اشاره به رئیس بیت الحکمه تنها به تأسیس آن در ۸۳۰م اشاره کردهاند.<ref>حتی، ۳۱۰, ۴۱۰؛ الگود، ۱۰۴</ref> | برخی با توجه به اینکه شواهدی اندک، اما مطمئن دربارۀ وجود بیت الحکمه در روزگار هارون<ref>نک: ادامۀ مقاله</ref> دردست است، با استناد به سخن ابن جلجل پنداشتهاند که این کتابها به بیت الحکمه راه یافته، هارون نیز بیدرنگ [[ابن ماسویه]] را به ریاست آنجا برگزیده، به ترجمۀ آثار فرمان داده است.<ref>کرزون، ۳۰۳-۳۰۴؛ تامر، ۷۹؛ عبداللطیف، ۱۵؛ عش، ۲۳, ۲۶</ref> صدیقی از این فراتر رفته، براساس روایت حضور [[ابوسهل بن نوبخت]] در بیت الحکمه در زمان هارون،<ref>نک: ادامۀ مقاله</ref> وی و ابن ماسویه را به ترتیب بخش ترجمۀ پهلوی به عربی و یونانی به عربی دانسته است.<ref>ص۱۸</ref> سباط و مایرهوف با پیش کشیدن این قضیه که احتمالاً ابن ماسویه در روزگار هارون کودکی بیش نبوده، فرض کردهاند که روایت ابن جلجل مربوط به روزگار مأمون بوده است. و با توجه به اینکه گفتهاند مأمون آثاری از بیزانس یا قبرس آورده است،<ref>نک: ادامۀ مقاله</ref> در مقالات خود تاریخ تأسیس بیت الحکمه و انتخاب ابن ماسویه به ریاست آنجا را در حدود سال ۲۱۵ق/۸۳۰م یاد کردهاند.<ref>سباط، ۲۳۵؛ مایرهوف، «انتقال...۳ »، ۲۳، «آغاز...۴ »، ۱۲۲، «از اسکندریه...۵ »، ۲۱۳</ref> اما جالب آنکه خود مایرهوف در برخی مقالات دیگر گاه این تاریخ را ۲۱۷ق ـ تاریخ یکی از نبردهای مأمون با بیزانس ـ یعنی تنها یک سال پیش از مرگ او یاد کرده،<ref>«پرتوی نو بر دورۀ آغازین...۶»، ۲۶؛ شریف، ۱۶؛ نیز رکایا، ۳۳۸؛ ژولیوه، ۳۹</ref> توجه نداشته است که این همه کارهای شگرفی که به بیت الحکمۀ مأمون نسبت دادهاند، چگونه یک ساله به انجام رسیده است. مایرهوف در جایی دیگر سال تأسیس را ۲۱۵ق و نخستین رئیس آن را نیز حنین دانسته که آن هنگام تنها ۲۱ سال داشته است.<ref group="یادداشت">ص ۱۶؛ قس: الیری، ۱۶۶، که ضمن دارالحکمه نامیدن این مؤسسه، تأسیس آن را نیز به توصیۀ جبرئیل بن بختیشوع دانسته است؛ سعدی، ۴۱۲، که انتصاب حنین را به توصیۀ جبرئیل میداند؛ صدیقی، ۲۰-۲۱، که تأسیس را به دورۀ هارون و ریاست حنین را به ۸۳۰ تا ۸۳۳م نسبت میدهد؛ زقزوق، ۲۰۸، که میافزاید این منصب پس از حنین به فرزندش اسحاق و خواهرزادهاش حبیش رسید؛ نیز: سبع، ۱۸۸؛ زرکان، ۱۷۱</ref> درواقع گویا هریک از نظرات مایرهوف به نحوی مستشرقان و نیز مؤلفان معاصر عرب را به اشتباهانداخته است. برخی نیز بدون اشاره به رئیس بیت الحکمه تنها به تأسیس آن در ۸۳۰م اشاره کردهاند.<ref>حتی، ۳۱۰, ۴۱۰؛ الگود، ۱۰۴</ref> | ||
مایرهوف با استناد به روایتی از قفطی<ref>ص۱۷۱؛ البته راوی اصلی این حکایت ابن جلجل، ص۶۹، است و دیگران، از جمله ابن ابی اصیبعه، ۱/۱۸۹، آن را تکرار کردهاند</ref> که براساس آن [[متوکل]]، کاتبان زبردست و آگاه بر امر ترجمه را زیرنظر حنین قرار داد تا ترجمههای آنان را بررسی کند، فرض کرده که متوکل در حدود سال ۲۴۲ق/۸۵۶م بیت الحکمه را دوباره باز کرده، در آن دارالترجمهای به ریاست حنین ترتیب داده است.<ref>«پرتوی نو بر زندگی حنین...۷»، ۷۰۵-۷۰۶، «از اسکندریه »، ۲۱۳, ۲۲۳، «دانش »، ۳۱۸؛ نیز نک: الیری، ۱۶۸-۱۶۹، که دورۀ متوکل را دوران اوج بیت الحکمه میداند؛ صدیقی، ۱۸؛ تامر، ۷۸</ref> در حالی که برخی دیگر با توجه به مخالفت متوکل با علوم عقلی، تصور کردهاند که وی قاعدتاً باید با فعالیت بیت الحکمهای که مرکز علوم عقلی است، مخالف باشد<ref>مثلاً سوردل، «بیت الحکمة»، ۱۱۴۱</ref> و گاه به صراحت سیاستهای وی را علت اصلی زوال بیت الحکمه دانستهاند.<ref>بالتی گسدن، ۱۵۰، که البته جریان محنه در روزگار مأمون را نیز مؤثر میداند</ref> | مایرهوف با استناد به روایتی از قفطی<ref group="یادداشت">ص۱۷۱؛ البته راوی اصلی این حکایت ابن جلجل، ص۶۹، است و دیگران، از جمله ابن ابی اصیبعه، ۱/۱۸۹، آن را تکرار کردهاند</ref> که براساس آن [[متوکل]]، کاتبان زبردست و آگاه بر امر ترجمه را زیرنظر حنین قرار داد تا ترجمههای آنان را بررسی کند، فرض کرده که متوکل در حدود سال ۲۴۲ق/۸۵۶م بیت الحکمه را دوباره باز کرده، در آن دارالترجمهای به ریاست حنین ترتیب داده است.<ref group="یادداشت">«پرتوی نو بر زندگی حنین...۷»، ۷۰۵-۷۰۶، «از اسکندریه »، ۲۱۳, ۲۲۳، «دانش »، ۳۱۸؛ نیز نک: الیری، ۱۶۸-۱۶۹، که دورۀ متوکل را دوران اوج بیت الحکمه میداند؛ صدیقی، ۱۸؛ تامر، ۷۸</ref> در حالی که برخی دیگر با توجه به مخالفت متوکل با علوم عقلی، تصور کردهاند که وی قاعدتاً باید با فعالیت بیت الحکمهای که مرکز علوم عقلی است، مخالف باشد<ref>مثلاً سوردل، «بیت الحکمة»، ۱۱۴۱</ref> و گاه به صراحت سیاستهای وی را علت اصلی زوال بیت الحکمه دانستهاند.<ref>بالتی گسدن، ۱۵۰، که البته جریان محنه در روزگار مأمون را نیز مؤثر میداند</ref> | ||
از طرفی اغلب محققان با استناد به برخی اشارات [[ابن ندیم]] (و نیز حمزۀ اصفهانی)، تأکید کردهاند که بیت الحکمه با خزانةالمأمون دست کم تا نیمۀ دوم سدۀ ۴ق همچنان فعال بوده است.<ref>در این باره، نک: ادامۀ مقاله</ref> اما اشارۀ برخی نویسندگان به باقی بودن بیت الحکمه تا [[هجوم مغول]] در ۶۵۶ق به بغداد،<ref>نک: کرنکو، ۱۰۴۵؛ عنایت الله، ۱۶۰؛ غنیمه، ۸۹؛ صفا، ۱/۵۰؛ فانی، ۲۱؛ تکریتی، ۲۰۳</ref> تنها مبتنی بر اشارۀ قلقشندی (۱/۴۶۶) به از میان رفتن «کتابخانۀ خلفای عباسی در بغداد، یکی از ۳ کتابخانۀ بزرگ جهان اسلام» پس از حملۀ مغولها، و شاید خبری از ابن شاکر کتبی است که براساس آن، ۴۰۰هزار کتاب موجود در کتابخانۀ [[رصدخانه مراغه|رصدخانۀ مراغه]] را سربازان مغول از [[عراق]] و شام گرد آورده بودند. گرچه هیچ یک از این دو اشارهای به بیت الحکمه نکردهاند، اما مؤلفان یاد شده فرض کردهاند که برای نگهداری این همه کتاب (که در شمار آن بسیار اغراق شده) هیچ جایی مناسبتر از بیت الحکمۀ آرمانی آنان نبوده است. درحالی که منظور قلقشندی احتمالاً کتابخانۀ [[مدرسه مستنصریه|مدرسۀ مستنصریۀ]] بغداد بوده که هنگام یورش مغولها تنها ۲۵ سال از تأسیس آن میگذشته است. | از طرفی اغلب محققان با استناد به برخی اشارات [[ابن ندیم]] (و نیز حمزۀ اصفهانی)، تأکید کردهاند که بیت الحکمه با خزانةالمأمون دست کم تا نیمۀ دوم سدۀ ۴ق همچنان فعال بوده است.<ref>در این باره، نک: ادامۀ مقاله</ref> اما اشارۀ برخی نویسندگان به باقی بودن بیت الحکمه تا [[هجوم مغول]] در ۶۵۶ق به بغداد،<ref>نک: کرنکو، ۱۰۴۵؛ عنایت الله، ۱۶۰؛ غنیمه، ۸۹؛ صفا، ۱/۵۰؛ فانی، ۲۱؛ تکریتی، ۲۰۳</ref> تنها مبتنی بر اشارۀ قلقشندی (۱/۴۶۶) به از میان رفتن «کتابخانۀ خلفای عباسی در بغداد، یکی از ۳ کتابخانۀ بزرگ جهان اسلام» پس از حملۀ مغولها، و شاید خبری از ابن شاکر کتبی است که براساس آن، ۴۰۰هزار کتاب موجود در کتابخانۀ [[رصدخانه مراغه|رصدخانۀ مراغه]] را سربازان مغول از [[عراق]] و شام گرد آورده بودند. گرچه هیچ یک از این دو اشارهای به بیت الحکمه نکردهاند، اما مؤلفان یاد شده فرض کردهاند که برای نگهداری این همه کتاب (که در شمار آن بسیار اغراق شده) هیچ جایی مناسبتر از بیت الحکمۀ آرمانی آنان نبوده است. درحالی که منظور قلقشندی احتمالاً کتابخانۀ [[مدرسه مستنصریه|مدرسۀ مستنصریۀ]] بغداد بوده که هنگام یورش مغولها تنها ۲۵ سال از تأسیس آن میگذشته است. | ||
خط ۶۲: | خط ۶۲: | ||
از آنچه گذشت میتوان دریافت که این نهاد پیش از نابودی برمکیان (۱۸۷ق/۸۰۳م) وجود داشته است. سرپرست بیت الحکمه را ظاهراً «صاحب» مینامیدهاند. گویا نخستین کسی که این منصب را داشته، شخصی به نام سلم است که همواره از او به صورت «[[سلم صاحب بیت الحکمه]]» یاد شده است. کهنترین مدرکی که از وی در دست است و هیچ یک از محققان قبلی نیز بدان توجه نداشتهاند، قطعهای از آثار [[جاحظ]] است. جاحظ در رسالۀ «فصل ما بین العداوة و الحسادة» آورده است که گاه برخی آثار خود را که از لحاظ لفظ و معنی کمتر از آثار دیگرش بوده، به کسانی چون [[ابن مقفع]]، [[خلیل بن احمد فراهیدی]]، [[سلم صاحب بیت الحکمه]]، [[یحیی بن خالد]]، عتابی و دیگر مؤلفانی که از لحاظ زمانی جلوتر از وی بودهاند، نسبت داده است.<ref>ص۳۵۱، نیز المحاسن...، ۴، که خطبۀ آن تکرار بخشی از همین رساله است</ref> | از آنچه گذشت میتوان دریافت که این نهاد پیش از نابودی برمکیان (۱۸۷ق/۸۰۳م) وجود داشته است. سرپرست بیت الحکمه را ظاهراً «صاحب» مینامیدهاند. گویا نخستین کسی که این منصب را داشته، شخصی به نام سلم است که همواره از او به صورت «[[سلم صاحب بیت الحکمه]]» یاد شده است. کهنترین مدرکی که از وی در دست است و هیچ یک از محققان قبلی نیز بدان توجه نداشتهاند، قطعهای از آثار [[جاحظ]] است. جاحظ در رسالۀ «فصل ما بین العداوة و الحسادة» آورده است که گاه برخی آثار خود را که از لحاظ لفظ و معنی کمتر از آثار دیگرش بوده، به کسانی چون [[ابن مقفع]]، [[خلیل بن احمد فراهیدی]]، [[سلم صاحب بیت الحکمه]]، [[یحیی بن خالد]]، عتابی و دیگر مؤلفانی که از لحاظ زمانی جلوتر از وی بودهاند، نسبت داده است.<ref>ص۳۵۱، نیز المحاسن...، ۴، که خطبۀ آن تکرار بخشی از همین رساله است</ref> | ||
{{جمع شدن}} | {{جمع شدن}} | ||
براساس آنچه ابن ندیم دربارۀ سلم آورده است، میدانیم که [[یحیی بن خالد برمکی]] ـ که از نخستین ترجمۀ عربی مجسطی راضی نبود ـ ابوحسان و سلم صاحب بیت الحکمه را به فراهم آوردن ترجمهای نیکو گمارد و آنان پس از فراخواندن مترجمان با دقت و تلاش بسیار، این کار را به پایان رساندند.<ref>ص۲۶۷-۲۶۸؛ نیز نک: قفطی، ۹۷-۹۸؛ قس: حاجی خلیفه، ۵/۳۸۶، که او را سلمان نامیده است.</ref> سلم همچنین یکی از اعضای گروه فرستاده شده به فرمان مأمون به بیزانس برای انتخاب کتاب،<ref>ابن ندیم، ۲۴۳؛ ابن ابی اصیبعه، ۱/۱۸۷؛ حاجی خلیفه، ۳/۹۵؛ قس: صفدی، ۱۳/۲۱۶-۲۱۷، که وی را سلمان نامیده است</ref> «صاحب بیت الحکمه با شراکت سهل بن هارون»، از جملۀ مترجمان پهلوی به عربی، و نیز فراهم آوردندۀ یکی از آثار مبتنی بر [[کلیله و دمنه]]<ref>ابن ندیم، ۱۲۰-۳۰۵</ref> بوده است. [[ابن عبد ربه]] نیز در مورد «سلیمان صاحب بیت الحکمه» ـ که باید همان سلم باشد ـ آورده است که روزی [[جعفر بن یحییٰ برمکی]] با لباس مردم عادی به نزد وی رفت و سلم پس از آنکه ثمامة بن اشرس، جعفر را به او شناساند، گفت که نمیداند چگونه به خاطر لطف بزرگی که جعفر در حق وی روا داشته، تشکر کند.<ref>۲/۱۲۷؛ در مورد کسانی که با سلم تشابه اسمی داشتهاند، نک: بالتی گسدن، ۱۴۲</ref> | براساس آنچه ابن ندیم دربارۀ سلم آورده است، میدانیم که [[یحیی بن خالد برمکی]] ـ که از نخستین ترجمۀ عربی مجسطی راضی نبود ـ ابوحسان و سلم صاحب بیت الحکمه را به فراهم آوردن ترجمهای نیکو گمارد و آنان پس از فراخواندن مترجمان با دقت و تلاش بسیار، این کار را به پایان رساندند.<ref>ص۲۶۷-۲۶۸؛ نیز نک: قفطی، ۹۷-۹۸؛ قس: حاجی خلیفه، ۵/۳۸۶، که او را سلمان نامیده است.</ref> سلم همچنین یکی از اعضای گروه فرستاده شده به فرمان مأمون به بیزانس برای انتخاب کتاب،<ref>ابن ندیم، ۲۴۳؛ ابن ابی اصیبعه، ۱/۱۸۷؛ حاجی خلیفه، ۳/۹۵؛ قس: صفدی، ۱۳/۲۱۶-۲۱۷، که وی را سلمان نامیده است</ref> «صاحب بیت الحکمه با شراکت سهل بن هارون»، از جملۀ مترجمان پهلوی به عربی، و نیز فراهم آوردندۀ یکی از آثار مبتنی بر [[کلیله و دمنه]]<ref>ابن ندیم، ۱۲۰-۳۰۵</ref> بوده است. [[ابن عبد ربه]] نیز در مورد «سلیمان صاحب بیت الحکمه» ـ که باید همان سلم باشد ـ آورده است که روزی [[جعفر بن یحییٰ برمکی]] با لباس مردم عادی به نزد وی رفت و سلم پس از آنکه ثمامة بن اشرس، جعفر را به او شناساند، گفت که نمیداند چگونه به خاطر لطف بزرگی که جعفر در حق وی روا داشته، تشکر کند.<ref group="یادداشت">۲/۱۲۷؛ در مورد کسانی که با سلم تشابه اسمی داشتهاند، نک: بالتی گسدن، ۱۴۲</ref> | ||
از آنچه گفته شد برمیآید که سلم، یکی از ادبای روزگار هارون و مأمون بوده که در ترجمۀ آثار پهلوی و یونانی به عربی نیز دست داشته، و در روزگار مأمون مدتی سرپرست بیت الحکمه بوده است. اما از سخن جاحظ و ابن ندیم نمیتوان استنباط کرد که وی در روزگار هارون نیز چنین منصبی داشته است، زیرا بعید نیست که این دو وی را به لقبی که بعدها گرفته، ملقب ساخته باشند. | از آنچه گفته شد برمیآید که سلم، یکی از ادبای روزگار هارون و مأمون بوده که در ترجمۀ آثار پهلوی و یونانی به عربی نیز دست داشته، و در روزگار مأمون مدتی سرپرست بیت الحکمه بوده است. اما از سخن جاحظ و ابن ندیم نمیتوان استنباط کرد که وی در روزگار هارون نیز چنین منصبی داشته است، زیرا بعید نیست که این دو وی را به لقبی که بعدها گرفته، ملقب ساخته باشند. | ||
به هرحال سلم در روزگار مأمون در این منصب دو شریک نیز داشته است: یکی شخصی به نام [[سعید بن هُریم]] (یا هارون) کاتب که به گفتۀ ابن ندیم از مترجمان فارسی به عربی و از جملۀ بلغای عرب بوده، و جاحظ به آثار وی استناد میکرده است<ref>ص۱۲۰، ۱۲۵؛ نیز نک: یاقوت، ۳/۱۳۷۹؛ صفدی، ۱۵/۲۶۹؛ سعیدبن هریم؛ نیز عش، ۳۹؛ بالتی گسدن، ۱۴۳</ref> و دیگری [[سهل بن هارون بن راهیون دستمیسانی]] (اهل دشت میشان) مشهور به ابن راهیون، ادیب برجستۀ ایرانی که یقیناً مشهورترین دارندۀ این عنوان بوده است. او نیز مانند دو تن دیگر از جملۀ بلغا و از مترجمان فارسی به عربی بوده است.<ref>ابن ندیم، ۱۰، ۱۲۰، ۱۲۵، ۳۰۵، که در مورد وی هر دو عبارت «صاحب بیت الحکمه» و «صاحب خزانةالحکمه» را به کار برده است؛ نیز نک: خطیب، ۳/۳۶۹؛ یاقوت، ۳/۱۴۰۹؛ صفدی، ۱۵/۲۶۹</ref> گویا اشارۀ ابن ندیم در مورد استناد جاحظ به آثار سعیدبن هارون در واقع مربوط به سهل بوده، زیرا جاحظ در بیشتر آثار خود بارها به سهل بن هارون استناد کرده است، اما استنادی به سعید بن هارون (یا هریم) یافت نشد. سهل بن هارون را با لقب «کاتب علیٰ خزانةالحکمه» نیز خواندهاند<ref>ابوحیان، ۱/۳۷؛ ابن نباته، ۲۴۲</ref> که در این مورد کاتب به همان معنی رئیس به کار رفته است. [[حسن بن مرار]] مشهور به ضبی نیز چنان که گفته شد، عنوان «صاحب بیت حکمة من بیوت حکم المأمون» داشته است.<ref>ابن عساکر، ۵/۲۳۹؛ ذهبی، تاریخ، ۱۰۰؛ صفدی، ۷/۳۷۹؛ نیز نک: ابن شاکر، ۱/۱۲۲</ref> | به هرحال سلم در روزگار مأمون در این منصب دو شریک نیز داشته است: یکی شخصی به نام [[سعید بن هُریم]] (یا هارون) کاتب که به گفتۀ ابن ندیم از مترجمان فارسی به عربی و از جملۀ بلغای عرب بوده، و جاحظ به آثار وی استناد میکرده است<ref>ص۱۲۰، ۱۲۵؛ نیز نک: یاقوت، ۳/۱۳۷۹؛ صفدی، ۱۵/۲۶۹؛ سعیدبن هریم؛ نیز عش، ۳۹؛ بالتی گسدن، ۱۴۳</ref> و دیگری [[سهل بن هارون بن راهیون دستمیسانی]] (اهل دشت میشان) مشهور به ابن راهیون، ادیب برجستۀ ایرانی که یقیناً مشهورترین دارندۀ این عنوان بوده است. او نیز مانند دو تن دیگر از جملۀ بلغا و از مترجمان فارسی به عربی بوده است.<ref group="یادداشت">ابن ندیم، ۱۰، ۱۲۰، ۱۲۵، ۳۰۵، که در مورد وی هر دو عبارت «صاحب بیت الحکمه» و «صاحب خزانةالحکمه» را به کار برده است؛ نیز نک: خطیب، ۳/۳۶۹؛ یاقوت، ۳/۱۴۰۹؛ صفدی، ۱۵/۲۶۹</ref> گویا اشارۀ ابن ندیم در مورد استناد جاحظ به آثار سعیدبن هارون در واقع مربوط به سهل بوده، زیرا جاحظ در بیشتر آثار خود بارها به سهل بن هارون استناد کرده است، اما استنادی به سعید بن هارون (یا هریم) یافت نشد. سهل بن هارون را با لقب «کاتب علیٰ خزانةالحکمه» نیز خواندهاند<ref>ابوحیان، ۱/۳۷؛ ابن نباته، ۲۴۲</ref> که در این مورد کاتب به همان معنی رئیس به کار رفته است. [[حسن بن مرار]] مشهور به ضبی نیز چنان که گفته شد، عنوان «صاحب بیت حکمة من بیوت حکم المأمون» داشته است.<ref>ابن عساکر، ۵/۲۳۹؛ ذهبی، تاریخ، ۱۰۰؛ صفدی، ۷/۳۷۹؛ نیز نک: ابن شاکر، ۱/۱۲۲</ref> | ||
شخصی به نام احمد بن محمد نیز عنوان صاحب بیت الحکمه داشته است که در مورد وی تنها میدانیم یکی از راویان متروک حدیث بوده، و از [[مالک بن انس]] روایتی کرده است.<ref>ابن جوزی، کتاب الضعفاء...، ۱/۸۴؛ ذهبی، میزان...، ۱/۱۵۲، المغنی، ۱/۵۸؛ ابن حجر، ۱/۳۲۳</ref> گذشته از این، به گفتۀ ابن ندیم، [[ابن ابی الحریش]] در خزانةالحکمه برای مأمون جلدسازی میکرد و [[محمد بن موسیٰ خوارزمی]] نیز پیوسته در خزانةالحکمۀ مأمون مشغول به کار بود یا در خزانةالحکمه برای مأمون کار میکرد.<ref>ص۱۰، ۲۷۴</ref> | شخصی به نام احمد بن محمد نیز عنوان صاحب بیت الحکمه داشته است که در مورد وی تنها میدانیم یکی از راویان متروک حدیث بوده، و از [[مالک بن انس]] روایتی کرده است.<ref>ابن جوزی، کتاب الضعفاء...، ۱/۸۴؛ ذهبی، میزان...، ۱/۱۵۲، المغنی، ۱/۵۸؛ ابن حجر، ۱/۳۲۳</ref> گذشته از این، به گفتۀ ابن ندیم، [[ابن ابی الحریش]] در خزانةالحکمه برای مأمون جلدسازی میکرد و [[محمد بن موسیٰ خوارزمی]] نیز پیوسته در خزانةالحکمۀ مأمون مشغول به کار بود یا در خزانةالحکمه برای مأمون کار میکرد.<ref>ص۱۰، ۲۷۴</ref> | ||
خط ۷۲: | خط ۷۲: | ||
به گفتۀ بالتی گسدن در کتاب سریانی به نام «تاریخ سیرت۸» ضمن اشاره به نسخهای مجعول از معاهدۀ میان [[حضرت محمد(ص)]] و مسیحیان [[نجران]]، از حضور شخصی به نام حبیب در بیت الحکمه یاد شده است.<ref>ص۱۴۴</ref> همچنین در افسانهای که نخستین بار قفطی بدان اشاره کرده، [[موسی بن شاکر]]، پدر بن موسیٰ راهزنی توبهکار است که هنگام مرگ وی فرزندانش خردسال بودهاند. پس مأمون آنها را به [[اسحاق بن ابراهیم مصعبی]] میسپارد و او (یا خود مأمون؟) این ۳ برادر را زیرنظر [[یحیی بن ابی منصور]]، ستاره شناس بنام ایرانی در بیت الحکمه جای میدهد.<ref>ص۴۴۱؛ نیز نک: ابن عبری، ۲۶۴؛ قس: ه د، ۱۲/۶۸۷، که به استناد همین روایت مصعبی را «مسئول بیت الحکمه» خوانده است</ref> گرچه این افسانه حتیٰ با آنچه خود قفطی دربارۀ موسی بن شاکر آورده، تناقض دارد،<ref>ص۳۱۵</ref> اما برخی با استناد به همین نکته، بنی موسیٰ و یحیی بن ابی منصور را نیز از کارکنان بیت الحکمه دانستهاند.<ref>مثلاً عش، ۴۱؛ بالتی گسدن، ۱۴۵-۱۴۶</ref> | به گفتۀ بالتی گسدن در کتاب سریانی به نام «تاریخ سیرت۸» ضمن اشاره به نسخهای مجعول از معاهدۀ میان [[حضرت محمد(ص)]] و مسیحیان [[نجران]]، از حضور شخصی به نام حبیب در بیت الحکمه یاد شده است.<ref>ص۱۴۴</ref> همچنین در افسانهای که نخستین بار قفطی بدان اشاره کرده، [[موسی بن شاکر]]، پدر بن موسیٰ راهزنی توبهکار است که هنگام مرگ وی فرزندانش خردسال بودهاند. پس مأمون آنها را به [[اسحاق بن ابراهیم مصعبی]] میسپارد و او (یا خود مأمون؟) این ۳ برادر را زیرنظر [[یحیی بن ابی منصور]]، ستاره شناس بنام ایرانی در بیت الحکمه جای میدهد.<ref>ص۴۴۱؛ نیز نک: ابن عبری، ۲۶۴؛ قس: ه د، ۱۲/۶۸۷، که به استناد همین روایت مصعبی را «مسئول بیت الحکمه» خوانده است</ref> گرچه این افسانه حتیٰ با آنچه خود قفطی دربارۀ موسی بن شاکر آورده، تناقض دارد،<ref>ص۳۱۵</ref> اما برخی با استناد به همین نکته، بنی موسیٰ و یحیی بن ابی منصور را نیز از کارکنان بیت الحکمه دانستهاند.<ref>مثلاً عش، ۴۱؛ بالتی گسدن، ۱۴۵-۱۴۶</ref> | ||
تنها سندی که در مورد برخی وظایف بیت الحکمه، افزون بر نگاهداری کتاب، در دست داریم، بر پایۀ روایتی از کتاب الحیدة است. این کتاب شرح داستان گونه و یقیناً اغراق آمیز مناظراتی میان [[عبدالعزیز بن یحییٰ کنانی]] (د۲۴۰ق/۸۵۴م)، از یک سو و [[بشر مریسی]] و یاران وی (یعنی [[معتزله (اصول مذهب)|معتزله]] و [[جهمیه]]) از سوی دیگر، دربارۀ قدیم یا مخلوق بودن [[قرآن کریم]] است. براساس این روایت، کنانی با شنیدن [[ماجرای محنه]] ـ که براساس آن اعتقاد به قدیم بودن قرآن ممنوع شده بودـ از [[مکه]] به [[بغداد]] میآید و جسورانه اعلام میکند که قرآن مخلوق نیست. وی در مناظرهای، به گفتۀ خود حریف را به سختی درهم میشکند. سپس بشر و طرفداران وی، به انگیزۀ انتقام، بر آن میشوند که در جلسهای که هر جمعه در بیت الحکمه و معمولاً با حضور مأمون برگزار میشده است، خشم خلیفه را بر ضد کنانی برانگیزانند. کنانی یک بار نیز به برگزاری جلسهای دیگر در «جایی جز بیت الحکمه» اشاره میکند و شرح ماجرا را با تفصیل و آب و تاب تمام میآورد. با صرف نظر از جنبههای اغراق آمیز این روایت، از سخن وی میتوان دریافت که ظاهراً هر جمعه جلسهای در بیت الحکمه برگزار میشده، و مأمون دراین جلسه در جایگاهی خاص و در پس پرده مینشسته است، چنان که سخنان همۀ حاضران را میشنیده، و البته حاضران نیز از حضور وی در پس پرده آگاه بودهاند و گاه نتایج مباحثات خود را بر وی عرضه میداشتهاند.<ref>نک: ص۱۴۸-۱۵۱</ref> البته سبکی در [[طبقات الشافعیة]] انتساب کتاب به او را ساختگی میداند<ref>۱/۲۶۵-۲۶۶؛ قس: ابن ندیم۱۸۴؛ نیز خطیب، ۱۰/۴۴۹، که بر درستی انتساب این کتاب به کنانی تأکید کردهاند</ref> و حتیٰ گفتهاند که کتاب الحیدة، پس از مرگ عبدالعزیز کنانی نوشته شده است.<ref>دربارۀ این کتاب، نک: فان اس، III/5zzee4-5zzee8</ref> | تنها سندی که در مورد برخی وظایف بیت الحکمه، افزون بر نگاهداری کتاب، در دست داریم، بر پایۀ روایتی از کتاب الحیدة است. این کتاب شرح داستان گونه و یقیناً اغراق آمیز مناظراتی میان [[عبدالعزیز بن یحییٰ کنانی]] (د۲۴۰ق/۸۵۴م)، از یک سو و [[بشر مریسی]] و یاران وی (یعنی [[معتزله (اصول مذهب)|معتزله]] و [[جهمیه]]) از سوی دیگر، دربارۀ قدیم یا مخلوق بودن [[قرآن کریم]] است. براساس این روایت، کنانی با شنیدن [[ماجرای محنه]] ـ که براساس آن اعتقاد به قدیم بودن قرآن ممنوع شده بودـ از [[مکه]] به [[بغداد]] میآید و جسورانه اعلام میکند که قرآن مخلوق نیست. وی در مناظرهای، به گفتۀ خود حریف را به سختی درهم میشکند. سپس بشر و طرفداران وی، به انگیزۀ انتقام، بر آن میشوند که در جلسهای که هر جمعه در بیت الحکمه و معمولاً با حضور مأمون برگزار میشده است، خشم خلیفه را بر ضد کنانی برانگیزانند. کنانی یک بار نیز به برگزاری جلسهای دیگر در «جایی جز بیت الحکمه» اشاره میکند و شرح ماجرا را با تفصیل و آب و تاب تمام میآورد. با صرف نظر از جنبههای اغراق آمیز این روایت، از سخن وی میتوان دریافت که ظاهراً هر جمعه جلسهای در بیت الحکمه برگزار میشده، و مأمون دراین جلسه در جایگاهی خاص و در پس پرده مینشسته است، چنان که سخنان همۀ حاضران را میشنیده، و البته حاضران نیز از حضور وی در پس پرده آگاه بودهاند و گاه نتایج مباحثات خود را بر وی عرضه میداشتهاند.<ref>نک: ص۱۴۸-۱۵۱</ref> البته سبکی در [[طبقات الشافعیة]] انتساب کتاب به او را ساختگی میداند<ref group="یادداشت">۱/۲۶۵-۲۶۶؛ قس: ابن ندیم۱۸۴؛ نیز خطیب، ۱۰/۴۴۹، که بر درستی انتساب این کتاب به کنانی تأکید کردهاند</ref> و حتیٰ گفتهاند که کتاب الحیدة، پس از مرگ عبدالعزیز کنانی نوشته شده است.<ref>دربارۀ این کتاب، نک: فان اس، III/5zzee4-5zzee8</ref> | ||
گوتاس با تکیه بر احتمال جعلی بودن این کتاب بر آن است که بیت الحکمه نمیتوانسته جایی برای این گونه مناظرات باشد و اصولاً چنین کار سبکی (یعنی برگزاری مناظره در کتابخانه) را از مأمون بعید دانسته است.<ref>ص۵۹</ref> اما در اصل ماجرا نمیتوان چندان تردید کرد، چه، این مناظره چندان مشهور بوده که خلیفه [[القادر بالله]] در ۴۲۰ق/۱۰۲۹م در اعلامیهای مبنی بر تفسیق معتقدان به خلق قرآن، بدان اشاره کرده است.<ref>ابن جوزی، المنتظم، ۹/۲۲۳-۲۲۴</ref> به هرحال درستی یا نادرستی انتساب این کتاب به کنانی به درستی آن جزء از ماجرا که به برگزاری جلسهای در بیت الحکمه اشاره دارد، لطمه نمیزند؛ زیرا بعید است که مؤلف، با دروغ پردازی در این خصوص ـ که هیچ کمکی به وی نمیکرده ـ اثر خود را بیش از پیش در معرض اتهام قرار داده باشد؛ ضمن اینکه برگزاری جلسات مناظره میان علما در یک کتابخانه آن قدر عجیب و خارق العاده نیست که برای باور داشتن آن به شواهد متعدد و [[تواتر|اخبار متواتر]] نیاز باشد. | گوتاس با تکیه بر احتمال جعلی بودن این کتاب بر آن است که بیت الحکمه نمیتوانسته جایی برای این گونه مناظرات باشد و اصولاً چنین کار سبکی (یعنی برگزاری مناظره در کتابخانه) را از مأمون بعید دانسته است.<ref>ص۵۹</ref> اما در اصل ماجرا نمیتوان چندان تردید کرد، چه، این مناظره چندان مشهور بوده که خلیفه [[القادر بالله]] در ۴۲۰ق/۱۰۲۹م در اعلامیهای مبنی بر تفسیق معتقدان به خلق قرآن، بدان اشاره کرده است.<ref>ابن جوزی، المنتظم، ۹/۲۲۳-۲۲۴</ref> به هرحال درستی یا نادرستی انتساب این کتاب به کنانی به درستی آن جزء از ماجرا که به برگزاری جلسهای در بیت الحکمه اشاره دارد، لطمه نمیزند؛ زیرا بعید است که مؤلف، با دروغ پردازی در این خصوص ـ که هیچ کمکی به وی نمیکرده ـ اثر خود را بیش از پیش در معرض اتهام قرار داده باشد؛ ضمن اینکه برگزاری جلسات مناظره میان علما در یک کتابخانه آن قدر عجیب و خارق العاده نیست که برای باور داشتن آن به شواهد متعدد و [[تواتر|اخبار متواتر]] نیاز باشد. | ||
خط ۸۰: | خط ۸۰: | ||
در هیچ یک از مآخذ معتبر به تأسیس بیت الحکمه کمترین اشارهای نشده است. بیشتر مؤلفان معاصر با اساس قرار دادن روایات پراکنده و گاهی مشکوک مربوط به آورده شدن برخی آثار یونانیان از بیزانس، تاریخی تقریبی برای تأسیس بیت الحکمه یاد کردهاند. در مآخذ کهن تنها ارتباطی که میان این انتقال کتابها و بیت الحکمه به چشم میخورد، حضور «سلم صاحب بیت الحکمه» در زمرۀ فرستادگان مأموران برای گزینش کتاب است؛ اما از آنجا که معمولترین مکان برای حفظ کتبی که برای خلیفه فرستاده میشده، کتابخانۀ سلطنتی است، به ناچار فرض میکنیم که این کتابها به بیت الحکمه میرسیدهاند. گذشته از روایت مشکوک [[ابن جلجل]] در خصوص انتقال کتب عموریه و آنکارا به بغداد در روزگار هارون، روایات دیگری در خصوص دریافت کتاب در روزگار مأمون وجود دارد که مؤلفان معاصر، به ویژه یوسف عش،<ref>ص۲۸-۳۱</ref> با جداگانه فرض کردن آنها، تا ۳ نوبت دریافت کتاب برشمردهاند. | در هیچ یک از مآخذ معتبر به تأسیس بیت الحکمه کمترین اشارهای نشده است. بیشتر مؤلفان معاصر با اساس قرار دادن روایات پراکنده و گاهی مشکوک مربوط به آورده شدن برخی آثار یونانیان از بیزانس، تاریخی تقریبی برای تأسیس بیت الحکمه یاد کردهاند. در مآخذ کهن تنها ارتباطی که میان این انتقال کتابها و بیت الحکمه به چشم میخورد، حضور «سلم صاحب بیت الحکمه» در زمرۀ فرستادگان مأموران برای گزینش کتاب است؛ اما از آنجا که معمولترین مکان برای حفظ کتبی که برای خلیفه فرستاده میشده، کتابخانۀ سلطنتی است، به ناچار فرض میکنیم که این کتابها به بیت الحکمه میرسیدهاند. گذشته از روایت مشکوک [[ابن جلجل]] در خصوص انتقال کتب عموریه و آنکارا به بغداد در روزگار هارون، روایات دیگری در خصوص دریافت کتاب در روزگار مأمون وجود دارد که مؤلفان معاصر، به ویژه یوسف عش،<ref>ص۲۸-۳۱</ref> با جداگانه فرض کردن آنها، تا ۳ نوبت دریافت کتاب برشمردهاند. | ||
{{جمع شدن}} | {{جمع شدن}} | ||
[[قاضی صاعد اندلسی]] آورده است که مأمون با ارسال هدایایی گرانقدر از امپراتور بیزانس خواست تا برخی آثار فلسفی را برای وی بفرستند. امپراتور نیز در پاسخ شماری از آثار [[افلاطون]]، [[ارسطو]]، [[بقراط]]، [[جالینوس]]، [[اقلیدس]]، [[بطلمیوس]] و... را فرستاد.<ref>ص ۲۱۳-۲۱۴؛ نیز نک: ابن عبری، ۲۳۵-۲۳۶</ref> عش تاریخ این رویداد را پیش از ۲۰۴ق/۸۱۹م، یعنی پیش از ورود مأمون به بغداد حدس زده<ref>ص۲۸</ref> که غیر معقول است. براساس روایت دیگر مأمون در نامهای از امپراتور بیزانس اجازه خواست تا گزیدهای از آثار موجود در کتابخانههای بیزانس را به بغداد آورد. امپراتور نخست سرباز زد، اما سپس موافقت کرد و مأمون نیز [[حجاج بن یوسف بن مطر]]، [[ابن بطریق]]، [[سلم صاحب بیت الحکمه]] و دیگران و (چنان که گفتهاند: [[ابن ماسویه]]) را برای انتخاب کتاب فرستاد تا آنچه را مناسب میدانند، به بغداد آوردند و به ترجمۀ این آثار فرمان داد.<ref>ابن ندیم، ۲۴۳؛ ابن ابی اصیبعه، ۱/۱۸۷؛ صفدی، ۱۳/۲۱۶-۲۱۷؛ حاجی خلیفه، ۳/۹۵</ref> یوسف عش تاریخ این رویداد را با اشتباه در نقل از مقریزی ـ که اشارهای مختصر به این ماجرا دارد ـ «چند سال پیش از ۲۱۰ق» و به احتمال قوی اندکی پس از ۲۰۴ق دانسته است؛<ref>ص۲۸؛ نیز نک: بالتی گسدن، ۱۳۴-۱۳۵، که ظاهراً استناد وی به مقریزی به واسطۀ عش بوده، و در نتیجه اشتباه او را تکرار کرده است</ref>درحالی که مقریزی در موضعی که عش بدان استناد کرده، از «سالهای ۲۱۰ و اندی» یاد کرده است.<ref>۲/۳۵۷: فی اعوام بضع عشرة سنة و مأتین</ref> به نظر میرسد که [[مقریزی]] براساس تاریخ جنگ میان مأموران امپراتور بیزانس (۲۱۵-۲۱۸ق/۸۳۰-۸۳۳م) این تاریخ تقریبی را ارائه کرده باشد. | [[قاضی صاعد اندلسی]] آورده است که مأمون با ارسال هدایایی گرانقدر از امپراتور بیزانس خواست تا برخی آثار فلسفی را برای وی بفرستند. امپراتور نیز در پاسخ شماری از آثار [[افلاطون]]، [[ارسطو]]، [[بقراط]]، [[جالینوس]]، [[اقلیدس]]، [[بطلمیوس]] و... را فرستاد.<ref>ص ۲۱۳-۲۱۴؛ نیز نک: ابن عبری، ۲۳۵-۲۳۶</ref> عش تاریخ این رویداد را پیش از ۲۰۴ق/۸۱۹م، یعنی پیش از ورود مأمون به بغداد حدس زده<ref>ص۲۸</ref> که غیر معقول است. براساس روایت دیگر مأمون در نامهای از امپراتور بیزانس اجازه خواست تا گزیدهای از آثار موجود در کتابخانههای بیزانس را به بغداد آورد. امپراتور نخست سرباز زد، اما سپس موافقت کرد و مأمون نیز [[حجاج بن یوسف بن مطر]]، [[ابن بطریق]]، [[سلم صاحب بیت الحکمه]] و دیگران و (چنان که گفتهاند: [[ابن ماسویه]]) را برای انتخاب کتاب فرستاد تا آنچه را مناسب میدانند، به بغداد آوردند و به ترجمۀ این آثار فرمان داد.<ref>ابن ندیم، ۲۴۳؛ ابن ابی اصیبعه، ۱/۱۸۷؛ صفدی، ۱۳/۲۱۶-۲۱۷؛ حاجی خلیفه، ۳/۹۵</ref> یوسف عش تاریخ این رویداد را با اشتباه در نقل از مقریزی ـ که اشارهای مختصر به این ماجرا دارد ـ «چند سال پیش از ۲۱۰ق» و به احتمال قوی اندکی پس از ۲۰۴ق دانسته است؛<ref group="یادداشت">ص۲۸؛ نیز نک: بالتی گسدن، ۱۳۴-۱۳۵، که ظاهراً استناد وی به مقریزی به واسطۀ عش بوده، و در نتیجه اشتباه او را تکرار کرده است</ref>درحالی که مقریزی در موضعی که عش بدان استناد کرده، از «سالهای ۲۱۰ و اندی» یاد کرده است.<ref>۲/۳۵۷: فی اعوام بضع عشرة سنة و مأتین</ref> به نظر میرسد که [[مقریزی]] براساس تاریخ جنگ میان مأموران امپراتور بیزانس (۲۱۵-۲۱۸ق/۸۳۰-۸۳۳م) این تاریخ تقریبی را ارائه کرده باشد. | ||
روایتی دیگر در خصوص دریافت کتاب حاکی از آن است که این کتابها احتمالاً ما بازاء غرامت جنگ با حکمران قبرس، یا تحفهای برای خودداری مأمون از هجوم به بیزانس بوده است.<ref>ابن نباته، ۲۴۲؛ طاش کوپری زاده، ۱/۲۴۲؛ حاجی خلیفه، ۳/۹۵؛ قفطی، ۲۹-۳۰</ref> در روایات مختلف داستانی که عش آن را نوبت سوم دریافت کتاب نامیده، دو عنصر مشترک وجود دارد: | روایتی دیگر در خصوص دریافت کتاب حاکی از آن است که این کتابها احتمالاً ما بازاء غرامت جنگ با حکمران قبرس، یا تحفهای برای خودداری مأمون از هجوم به بیزانس بوده است.<ref>ابن نباته، ۲۴۲؛ طاش کوپری زاده، ۱/۲۴۲؛ حاجی خلیفه، ۳/۹۵؛ قفطی، ۲۹-۳۰</ref> در روایات مختلف داستانی که عش آن را نوبت سوم دریافت کتاب نامیده، دو عنصر مشترک وجود دارد: | ||
خط ۹۳: | خط ۹۳: | ||
== سخن پایانی == | == سخن پایانی == | ||
از آنچه گذشت، میتوان گفت که براساس شواهد معتبر بیت الحکمه یا خزانة الحکمه کتابخانهای بوده که در روزگار [[هارون الرشید]]، دست کم پیش از نابودی [[برمکیان]] در ۱۸۷ق/۸۰۳م، وجود داشته، در اواخر روزگار مأمون (یعنی زمانی که ماجرای محنه پیش آمد)، جلسات مناظره، گاه با شرکت خلیفه نیز درآن برگزار میشده، و در سدۀ ۴ق کتابهای آن پراکنده شده بوده است. بیت الحکمه هیچ نقش مستقیمی در نهضت ترجمه نداشته است و مترجمان عمدتاً با پشتیبانی برخی دولتمردان دانشور و دانش دوست (و نه پشتیبانی دولت) به کار مشغول بودهاند. هر چند بعید نیست برخی مترجمان عصر هارون و مأمون (همچون ابن بطریق)، از کتابهای آن بهره برده باشند. البته نمیتوان انکار کرد که در آن روزگار نظر مثبت شخص خلیفه، گرچه شاید هرگز به صراحت ابراز نشده باشد، لازمۀ انجام دادن هر کار مستمر و از جمله نهضت ترجمه بوده است. | از آنچه گذشت، میتوان گفت که براساس شواهد معتبر بیت الحکمه یا خزانة الحکمه کتابخانهای بوده که در روزگار [[هارون الرشید]]، دست کم پیش از نابودی [[برمکیان]] در ۱۸۷ق/۸۰۳م، وجود داشته، در اواخر روزگار مأمون (یعنی زمانی که ماجرای محنه پیش آمد)، جلسات مناظره، گاه با شرکت خلیفه نیز درآن برگزار میشده، و در سدۀ ۴ق کتابهای آن پراکنده شده بوده است. بیت الحکمه هیچ نقش مستقیمی در نهضت ترجمه نداشته است و مترجمان عمدتاً با پشتیبانی برخی دولتمردان دانشور و دانش دوست (و نه پشتیبانی دولت) به کار مشغول بودهاند. هر چند بعید نیست برخی مترجمان عصر هارون و مأمون (همچون ابن بطریق)، از کتابهای آن بهره برده باشند. البته نمیتوان انکار کرد که در آن روزگار نظر مثبت شخص خلیفه، گرچه شاید هرگز به صراحت ابراز نشده باشد، لازمۀ انجام دادن هر کار مستمر و از جمله نهضت ترجمه بوده است. | ||
== یادداشتها == | |||
{{پانویس|گروه="یادداشت"|اندازه=کوچک}} | |||
== پانویس == | == پانویس == | ||
<div class="reflist4" style="height: 220px; overflow: auto; padding: 3px" > | <div class="reflist4" style="height: 220px; overflow: auto; padding: 3px" > | ||
{{پانویس| | {{پانویس|30em}} | ||
</div> | </div> | ||