کاربر ناشناس
کوه ابوقبیس: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش
imported>Eahmadian بدون خلاصۀ ویرایش |
imported>Eahmadian بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۳: | خط ۳: | ||
==وجه نامگذاری== | ==وجه نامگذاری== | ||
[[پرونده:کوه ابوقبیس 1.jpg|بندانگشتی|بقایای کوه ابوقبیس در دوره آل سعود]] | |||
*درباره معنای نام و وجه نامگذاری این کوه، نظرهایی اظهار شده که برخی از آنها ریشه در باورهای عامیانه مردم حجاز دارد؛ برای مثال برخی نام ابوقبیس را گرفتهشده از «قبس النار» دانستهاند؛ زیرا بنابر برخی حکایتها و اخبار، دو چوب آتشزنه (مرخ) از آسمان بر این کوه فرود آمد. [[آدم(ع)]] آنها را برگرفت و از برخورد آن دو، آتش پدیدار گشت.<ref>یاقوت حموی، ''البلدان''، ج۱، ص۱۰۱ـ۱۰۲.</ref> برخی نیز نام این کوه را به مردی با نام قبیس بن شالخ (یا شامخ) نسبت دادهاند. گفته شده که این مرد از قبیله [[جُرهُم]] بوده است.<ref>سهیلی، ''الروض الانف''، ج۵، ص۱۱۷؛ یاقوت حموی، ''البلدان''، ج۱، ص۱۰۲.</ref> وی گویا میان مردی به نام عمرو بن مضاض و دختر عمش سخنچینی کرد و از بیم کشته شدن به کوه مزبور پناه برد و دیگر از او خبر و اثری نماند.<ref>یاقوت حموی، ''البلدان''، ج۱، ص۱۰۲.</ref> | *درباره معنای نام و وجه نامگذاری این کوه، نظرهایی اظهار شده که برخی از آنها ریشه در باورهای عامیانه مردم حجاز دارد؛ برای مثال برخی نام ابوقبیس را گرفتهشده از «قبس النار» دانستهاند؛ زیرا بنابر برخی حکایتها و اخبار، دو چوب آتشزنه (مرخ) از آسمان بر این کوه فرود آمد. [[آدم(ع)]] آنها را برگرفت و از برخورد آن دو، آتش پدیدار گشت.<ref>یاقوت حموی، ''البلدان''، ج۱، ص۱۰۱ـ۱۰۲.</ref> برخی نیز نام این کوه را به مردی با نام قبیس بن شالخ (یا شامخ) نسبت دادهاند. گفته شده که این مرد از قبیله [[جُرهُم]] بوده است.<ref>سهیلی، ''الروض الانف''، ج۵، ص۱۱۷؛ یاقوت حموی، ''البلدان''، ج۱، ص۱۰۲.</ref> وی گویا میان مردی به نام عمرو بن مضاض و دختر عمش سخنچینی کرد و از بیم کشته شدن به کوه مزبور پناه برد و دیگر از او خبر و اثری نماند.<ref>یاقوت حموی، ''البلدان''، ج۱، ص۱۰۲.</ref> | ||
*ابوقبیس را خشب یا اخشب نیز خواندهاند و این کوه و کوه مقابل آن قعیقعان را الاخشبین مینامیدند.<ref>یاقوت حموی، ''البلدان''، ج۱، ص۱۰۲؛ ابن فهد، ج۱، ص۳۰۶.</ref> | *ابوقبیس را خشب یا اخشب نیز خواندهاند و این کوه و کوه مقابل آن قعیقعان را الاخشبین مینامیدند.<ref>یاقوت حموی، ''البلدان''، ج۱، ص۱۰۲؛ ابن فهد، ج۱، ص۳۰۶.</ref> |