confirmed، templateeditor
۱۱٬۵۴۹
ویرایش
جز (تمیزکاری) |
جز (←متن مناظره: تمیزکاری) |
||
خط ۲۹: | خط ۲۹: | ||
گفت: بله سرورم، فهمیدم، و گواهی میدهم که خداوند تعالی همان گونه است که توضیح دادی و به یکتایی وصفش نمودی، و گواهی میدهم که [[محمد(ص)|محمّد]] بنده اوست که به نور هدایت و دین حقّ مبعوث شده است، آنگاه رو به قبله، به [[سجده]] افتاده [[اسلام]] آورد. | گفت: بله سرورم، فهمیدم، و گواهی میدهم که خداوند تعالی همان گونه است که توضیح دادی و به یکتایی وصفش نمودی، و گواهی میدهم که [[محمد(ص)|محمّد]] بنده اوست که به نور هدایت و دین حقّ مبعوث شده است، آنگاه رو به قبله، به [[سجده]] افتاده [[اسلام]] آورد. | ||
[[حسن بن محمد نوفلی]] گوید: وقتی سایر متکلّمین، عمران صابی را چنین دیدند-با آنکه سرسخت بود و تا به حال کسی در بحث بر او غلبه نکرده بود-هیچ کس به [[امام رضا(ع)]] نزدیک نشد، و دیگر از حضرت سؤالی نکردند، کم کم [[مغرب]] در آمده و [[مأمون]] و | [[حسن بن محمد نوفلی]] گوید: وقتی سایر متکلّمین، عمران صابی را چنین دیدند-با آنکه سرسخت بود و تا به حال کسی در بحث بر او غلبه نکرده بود-هیچ کس به [[امام رضا(ع)]] نزدیک نشد، و دیگر از حضرت سؤالی نکردند، کم کم [[مغرب]] در آمده و [[مأمون]] و [[امام رضا(ع)]] برخاسته به داخل رفت، و مردم نیز متفرّق شدند. | ||
سپس [[امام رضا(ع)]] پس از بازگشت از منزل گفت: | سپس [[امام رضا(ع)]] پس از بازگشت از منزل گفت: | ||
خط ۳۹: | خط ۳۹: | ||
::مانعی ندارد، مرکبی به او بدهید تا سوار شود. | ::مانعی ندارد، مرکبی به او بدهید تا سوار شود. | ||
من نزد عمران رفتم و او را آوردم، امام | من نزد عمران رفتم و او را آوردم، [[امام رضا(ع)]] به او خوش آمد گفتند و لباسی طلبیدند و بر او پوشاندند و مرکبی به او دادند و ده هزار دینار خواستند و به عنوان هدیه به او دادند، عرض کردم: فدایت شوم مانند جدّت [[امام علی|أمیرالمؤمنین]] علیهالسلام رفتار کردید. | ||
امام گفت: | امام گفت: |