پرش به محتوا

اصل استصحاب: تفاوت میان نسخه‌ها

۹۳۱ بایت حذف‌شده ،  ‏۲۰ مهٔ ۲۰۲۳
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۳: خط ۳:
استصحاب زمانی کاربرد دارد که مکلف در مورد وضعیت فعلی چیزی تردید و در مورد وضعیت قبلی آن یقین داشته باشد و فرض را بر بقای حالت سابق می‌گذارد، مگر آنکه خلافش ثابت گردد. برای مثال اگر یقین دارد که لباسش قبلا پاک بوده ولی الان شک دارد که [[نجس]] شده یا خیر، مطابق قاعدۀ استصحاب، حالت یقین سابق (پاکی لباس) را تا زمان حال(که شک دارد) ادامه می‌دهد و به شک خود اعتنا نمی‌کند.
استصحاب زمانی کاربرد دارد که مکلف در مورد وضعیت فعلی چیزی تردید و در مورد وضعیت قبلی آن یقین داشته باشد و فرض را بر بقای حالت سابق می‌گذارد، مگر آنکه خلافش ثابت گردد. برای مثال اگر یقین دارد که لباسش قبلا پاک بوده ولی الان شک دارد که [[نجس]] شده یا خیر، مطابق قاعدۀ استصحاب، حالت یقین سابق (پاکی لباس) را تا زمان حال(که شک دارد) ادامه می‌دهد و به شک خود اعتنا نمی‌کند.


== معنای لغوی ==
== مفهوم شناسی ==
معنای نخستین این واژه در لغت، آنچنانکه از کاربردهای کهن آن استنباط می‌شود، به همراهی طلبیدن چیزی است؛<ref>مثلاً نک: نصر بن مزاحم، ۱۳۲-۱۳۳؛ نیز بیتی شاهد در العین خلیل، ۱۲۴/۳.</ref> در [[کتاب العین]] [[فراهیدی|خلیل]] و پیرو آن در آثار [[ازهری]] و [[جوهری]]، استصحاب با عبارت تکرار شونده «کل شی ء لازم [در برخی نسخ: لاءم ] شیئاً فقد استصحبه» تفسیر شده است که بیانی نه چندان رسا از همان معناست.<ref>خلیل، ۱۲۴/۳؛ ازهری، ۴/۲۶۲؛ جوهری، ۱/۱۶۲.</ref> آنچه در آثار جوهری و [[ابن فارس]]، افزون بر این دیده می‌شود، یک ترکیب مثال گونه به صورت «استصحبته الکتاب و غیره» است که جوهری آن را فعلی دو مفعولی به معنای همراه قرار دادن چیزی با چیزی دیگر گرفته است،<ref>جوهری، ۱/۱۶۲؛ نیز نک: زمخشری، ۲۴۹.</ref> حال آنکه در نقل [[فیومی]] از ابن فارس، فعل به صورت «استصحبت الکتاب» آمده، و یک مفعولی انگاشته شده است.<ref>نک: فیومی، ذیل صحب؛ نیز زمخشری، ۲۴۹.</ref>
ماهیت استصحاب همچون بسیاری دیگر از موضوعات اصولی، در یک روند تاریخی شکل گرفته، و بحث از حجیت آن، همگام با تعریف آن دستخوش تحولات و اختلاف نظرهایی بوده است. به اجمال می‌توان گفت که استصحاب به عنوان یکی از روش‌های عمومی برای یک سویه کردن تردیدها، آنجا که دلیلی در دست نبوده، به کار می‌رفته است. این تعبیر [[خوارزمی]] (د ۵۶۸ق) که استصحاب پس از [[قرآن]] و [[سنت]] و [[اجماع]] و [[قیاس]]، «آخرین مدار فتوا» است،<ref>نک: شوکانی، ۲۳۷، </ref>می‌تواند تا حد زیادی نشانگر جایگاه استصحاب در مکاتب فقهی باشد.
{{استنباط احکام}}
 
معنای این واژه در لغت، آنچنانکه از کاربردهای کهن آن استنباط می‌شود، به همراهی طلبیدن چیزی است؛<ref>مثلاً نک: نصر بن مزاحم، ۱۳۲-۱۳۳؛ نیز بیتی شاهد در العین خلیل، ۱۲۴/۳.</ref> در نقل [[فیومی]] از ابن فارس، فعل به صورت «استصحبت الکتاب» آمده، و یک مفعولی انگاشته شده است.<ref>نک: فیومی، ذیل صحب؛ نیز زمخشری، ۲۴۹.</ref>


فیومی این کاربرد را پلی میان کاربرد کهن لغوی و کاربرد اصطلاحی در فقه شمرده، و بیان داشته که جهت نامیده شدن این روش فقهی به «استصحاب الحال» از آنجاست که در هنگام تمسک بدان، گویی حالت مورد نظر درگذشته و حال، همراه و جدا ناشدنی تلقی شده است.<ref>نک: ذیل صحب؛ نیز علاءالدین بخاری، /۷۷؛ برای تأییدی بر این برداشت، نک: مفید، التذکرة، ۵.</ref>
فیومی این کاربرد را پلی میان کاربرد کهن لغوی و کاربرد اصطلاحی در فقه شمرده، و بیان داشته که جهت نامیده شدن این روش فقهی به «استصحاب الحال» از آنجاست که در هنگام تمسک بدان، گویی حالت مورد نظر درگذشته و حال، همراه و جدا ناشدنی تلقی شده است.<ref>نک: ذیل صحب؛ نیز علاءالدین بخاری، /۷۷؛ برای تأییدی بر این برداشت، نک: مفید، التذکرة، ۵.</ref>
== معنای اصطلاحی ==
ماهیت استصحاب همچون بسیاری دیگر از موضوعات اصولی، در یک روند تاریخی شکل گرفته، و بحث از حجیت آن، همگام با تعریف آن دستخوش تحولات و اختلاف نظرهایی بوده است. به اجمال می‌توان گفت که استصحاب به عنوان یکی از روش‌های عمومی برای یک سویه کردن تردیدها، آنجا که دلیلی در دست نبوده، به کار می‌رفته است. این تعبیر [[خوارزمی]] (د ۵۶۸ق) که استصحاب پس از [[قرآن]] و [[سنت]] و [[اجماع]] و [[قیاس]]، «آخرین مدار فتوا» است،<ref>نک: شوکانی، ۲۳۷، </ref>می‌تواند تا حد زیادی نشانگر جایگاه استصحاب در مکاتب فقهی باشد.
{{استنباط احکام}}


== تاریخچه ==
== تاریخچه ==
۱۱

ویرایش