کاربر ناشناس
احمد بن منیر طرابلسی: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش
Shamsoddin (بحث | مشارکتها) جز (←پیوند به بیرون) |
imported>Mahboobi بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۵۴: | خط ۵۴: | ||
'''ابوالحسین احمد بن منیر طرابلسی'''، مشهور به '''اِبْنِ مُنیر''' ملقب به مهذبالدین و عینالزمان (۴۷۳- ۵۴۸ق/۱۰۸۰-۱۱۵۳م) ، شاعر [[هجو|هجوسرای]] [[شیعه|شیعی]] بود. وی در آغاز آهنگ هجوسرایی نداشت، اما از هنگام ورود به [[دمشق]]، از آنجا كه مذهب [[شیعه]] داشت، مورد كینه بدخواهان قرار گرفت. به وی تهمت بیاحترامی به [[صحابه]] نیز زدهاند، اما در دیوان او شعری كه چنین معنایی از آن برآید، دیده نمیشود. وی فرمانروایان سنی را به عنوان مسلمانانی كه در برابر [[جنگهای صلیبی|صلیبیان]] پایداری میكردهاند، بسیار ستوده است. | '''ابوالحسین احمد بن منیر طرابلسی'''، مشهور به '''اِبْنِ مُنیر''' ملقب به مهذبالدین و عینالزمان (۴۷۳- ۵۴۸ق/۱۰۸۰-۱۱۵۳م) ، شاعر [[هجو|هجوسرای]] [[شیعه|شیعی]] بود. وی در آغاز آهنگ هجوسرایی نداشت، اما از هنگام ورود به [[دمشق]]، از آنجا كه مذهب [[شیعه]] داشت، مورد كینه بدخواهان قرار گرفت. به وی تهمت بیاحترامی به [[صحابه]] نیز زدهاند، اما در دیوان او شعری كه چنین معنایی از آن برآید، دیده نمیشود. وی فرمانروایان سنی را به عنوان مسلمانانی كه در برابر [[جنگهای صلیبی|صلیبیان]] پایداری میكردهاند، بسیار ستوده است. | ||
==زادگاه و نسب== | ==زادگاه و نسب== | ||
وی در [[طرابلس]] [[شام]] به دنیا آمد. پدرش كه به رفوگری اشتغال داشت،<ref>تدمری، ص۳۴-۳۵</ref> چندان به خاندان [[اهل بیت (ع)]] عشق میورزید كه اشعار [[عونی]] شاعر شیعی را در ستایش خاندان [[پیامبر (ص)]] در بازارهای طرابلس به صدایی خوش میخواند.<ref>ر.ک:ابن عساكر، تاریخ مدینة دمشق، ج۲، ص۷۸۸، التاریخ الكبیر، ج۲، ص۹۷</ref> احتمالاً ابن منیر چندی شغل پدر را پیشه خود ساخته بود، چه گاه وی را شاعرِ | وی در [[طرابلس]] [[شام]] به دنیا آمد. پدرش كه به رفوگری اشتغال داشت،<ref>تدمری، ص۳۴-۳۵</ref> چندان به خاندان [[اهل بیت (ع)]] عشق میورزید كه اشعار [[عونی]] شاعر شیعی را در ستایش خاندان [[پیامبر (ص)]] در بازارهای طرابلس به صدایی خوش میخواند.<ref>ر.ک:ابن عساكر، تاریخ مدینة دمشق، ج۲، ص۷۸۸، التاریخ الكبیر، ج۲، ص۹۷</ref> احتمالاً ابن منیر چندی شغل پدر را پیشه خود ساخته بود، چه گاه وی را شاعرِ «رفّاء» (رفوگر) نامیدهاند.<ref>ذهبی، سیر، ج۲، ص۲۲۴، العبر، ج۳، ص۵</ref> با این حال وی به تحصیل پرداخت و سپس شاعری پیشه كرد. | ||
==اساتید== | ==اساتید== | ||
از استادان وی آگاهی نداریم، اما احتمالاً نزد استادان دارالعلم طرابلس، از جمله [[ابو عبدالله طلیللی]]، دانش آموخت.<ref>تدمری، ص۱۱-۱۲</ref> گویند هم آنان بودند كه وی را به رفض و غلو در [[تشیع]] رهنمون شدند،<ref>ابن فضلالله، ج۱۵،ص۵۱۸-۵۱۹</ref> اما بیشك جامعه شیعی مذهب طرابلس آن روزگار در این امر تأثیر فراوان داشته است.<ref>ر.ک:ناصرخسرو، ص۱۷؛ تدمری، ص۲۵</ref> وی لغت و ادب را نیك فراگرفت، [[قرآن|قرآن كریم]] و [[جمهره]] [[ابن درید]] را از بر كرد<ref>ابن عساكر، تاریخ مدینة دمشق، ج۲، ص۷۸۸؛ ابن عدیم، ص۱۴۷</ref> و چندان دانش آموخت تا به استادی رسید و حلقه درسی پیرامون او تشكیل گردید.<ref>ابن مستوفی، ج۱، ص۲۹۱</ref> | از استادان وی آگاهی نداریم، اما احتمالاً نزد استادان دارالعلم طرابلس، از جمله [[ابو عبدالله طلیللی]]، دانش آموخت.<ref>تدمری، ص۱۱-۱۲</ref> گویند هم آنان بودند كه وی را به رفض و غلو در [[تشیع]] رهنمون شدند،<ref>ابن فضلالله، ج۱۵،ص۵۱۸-۵۱۹</ref> اما بیشك جامعه شیعی مذهب طرابلس آن روزگار در این امر تأثیر فراوان داشته است.<ref>ر.ک:ناصرخسرو، ص۱۷؛ تدمری، ص۲۵</ref> وی لغت و ادب را نیك فراگرفت، [[قرآن|قرآن كریم]] و [[جمهره]] [[ابن درید]] را از بر كرد<ref>ابن عساكر، تاریخ مدینة دمشق، ج۲، ص۷۸۸؛ ابن عدیم، ص۱۴۷</ref> و چندان دانش آموخت تا به استادی رسید و حلقه درسی پیرامون او تشكیل گردید.<ref>ابن مستوفی، ج۱، ص۲۹۱</ref> | ||
== | ==سفرهای ابن منیر== | ||
ظاهراً وی ۳۰ سال نخست زندگی خویش را در [[طرابلس|طرابلس]] گذراند و پس از سقوط آن شهر به دست [[صلیبیان|صلیبیان]] (۵۰۳ق/۱۱۰۹م) ، احتمالاً به همراه گروهی از مردم شهر به [[دمشق|دمشق]] رفت.<ref>عمادالدین، قسم شعراء الشام، ۱/۷۷؛ تدمری، ۱۴</ref> | ظاهراً وی ۳۰ سال نخست زندگی خویش را در [[طرابلس|طرابلس]] گذراند و پس از سقوط آن شهر به دست [[صلیبیان|صلیبیان]] (۵۰۳ق/۱۱۰۹م) ، احتمالاً به همراه گروهی از مردم شهر به [[دمشق|دمشق]] رفت.<ref>عمادالدین، قسم شعراء الشام، ۱/۷۷؛ تدمری، ۱۴</ref> | ||
با ورود به دمشق، زندگی پركشاكش وی آغاز شد. او كه به سبب مذهب و نیز زبان گزندهاش، مورد كینه رقیبان بود، [[اتابک طغتکین|اتابك طغتكین]] را مدح گفت تا شاید به او نزدیك گردد، اما بدخواهان از نادانی سلطان ترك زبان بهره جستند و همان مدیحه را وسیله سعایت قرار دادند.<ref>ابن عدیم، ۱۴۹- ۱۵۰</ref> طغتكین بر وی خشم گرفت و در صدد مجازاتش برآمد، اما [[یوسف بن فیروز|یوسف بن فیروز]] كه حاجب حرم بود.<ref>ابن عساكر، تاریخ مدینة دمشق، ۲/۷۸۸-۷۸۹، التاریخ الكبیر، ۲/۹۷</ref> وی را از مهلكه رهانید و همراه كاروان برید به [[بغداد]] فرستاد. | با ورود به دمشق، زندگی پركشاكش وی آغاز شد. او كه به سبب مذهب و نیز زبان گزندهاش، مورد كینه رقیبان بود، [[اتابک طغتکین|اتابك طغتكین]] را مدح گفت تا شاید به او نزدیك گردد، اما بدخواهان از نادانی سلطان ترك زبان بهره جستند و همان مدیحه را وسیله سعایت قرار دادند.<ref>ابن عدیم، ۱۴۹- ۱۵۰</ref> طغتكین بر وی خشم گرفت و در صدد مجازاتش برآمد، اما [[یوسف بن فیروز|یوسف بن فیروز]] كه حاجب حرم بود.<ref>ابن عساكر، تاریخ مدینة دمشق، ۲/۷۸۸-۷۸۹، التاریخ الكبیر، ۲/۹۷</ref> وی را از مهلكه رهانید و همراه كاروان برید به [[بغداد]] فرستاد. | ||
ابن منیر در بغداد با بسیاری از بزرگان علم و سیاست، از جمله [[شریق موسوی]]، نقیب علویان كه برخی وی را با [[شریف رضی]] و نیز [[شریف مرتضی]] اشتباه كردهاند،<ref>ابن حجه، ص۳۲۷؛ انطاكی، ج۱، ص۳۶۳؛ صنعانی، ج۱، ص۷۹؛ بحرانی، ج۱، ص۴۲۶</ref> فقیه [[عبدالوهاب بن عبدالواحد]]، شیخ [[حنبلی|حنبلیان]] و معروف به شرفالسلام<ref>ابن رجب، ج۱، ص۲۳۷، ۲۳۹</ref> و نیز [[ابن صدقه]] وزیر [[المسترشد بالله]] دوستی و پیوند یافت و در قصیدهای ابن صدقه را ستود.<ref>تدمری، ص۳۵، ۱۳۴-۱۳۶</ref> | ابن منیر در بغداد با بسیاری از بزرگان علم و سیاست، از جمله [[شریق موسوی]]، نقیب علویان كه برخی وی را با [[شریف رضی]] و نیز [[شریف مرتضی]] اشتباه كردهاند،<ref>ابن حجه، ص۳۲۷؛ انطاكی، ج۱، ص۳۶۳؛ صنعانی، ج۱، ص۷۹؛ بحرانی، ج۱، ص۴۲۶</ref> فقیه [[عبدالوهاب بن عبدالواحد]]، شیخ [[حنبلی|حنبلیان]] و معروف به شرفالسلام<ref>ابن رجب، ج۱، ص۲۳۷، ۲۳۹</ref> و نیز [[ابن صدقه]] وزیر [[المسترشد بالله]] دوستی و پیوند یافت و در قصیدهای ابن صدقه را ستود.<ref>تدمری، ص۳۵، ۱۳۴-۱۳۶</ref> | ||
پس از مرگ [[طغتکین]] (۵۲۲ق) ابن منیر بار دیگر به [[دمشق]] بازگشت و ظاهراً كوشید تا ضمن تقرب به [[تاج الملوک بوری بن طغتکین]]،<ref>ابن منیر، ص۱۷۲</ref> با ریشخند و هجا از دشمنان خویش انتقام كشد، اما بخت با وی یار نشد و سلطان به جرم هجو بزرگان دمشق او را به زندان افكند و فرمان به قطع زبان وی داد. این بار نیز [[یوسف بن فیروز]] در برابر سلطان به شفاعت برخاست و سلطان از وی درگذشت، اما فرمان داد كه دمشق را ترك گوید. پس از این تبعید ابن منیر به [[حلب]] رفت<ref>ابن عساكر، تاریخ مدینة دمشق، ج۲، ص۷۸۹، التاریخ الكبیر، ج۲، ص۹۷</ref> و گویا در همین روزگار بود كه با [[ابن قیسرانی]] شاعر همروزگار خویش آشنایی یافت و بین آن دو پیوندی رقابتآمیز پدید آمد كه تا پایان عمرِ آنان استوار بود.<ref>عمادالدین، قسم شعراء الشام، ج۱، ص۷۶؛ ابن خلكان، ج۱، ص۱۵۶؛ صفدی، ج۸، ص۱۹۳</ref> | |||
پس از مرگ [[طغتکین]] (۵۲۲ق) ابن منیر بار دیگر به [[دمشق]] بازگشت و ظاهراً كوشید تا ضمن تقرب به [[تاج الملوک بوری بن طغتکین]]،<ref>ابن منیر، ص۱۷۲</ref> با ریشخند و هجا از دشمنان خویش انتقام كشد، اما بخت با وی یار نشد و سلطان به جرم هجو بزرگان دمشق او را به زندان افكند و فرمان به قطع زبان وی داد. این بار نیز [[یوسف بن فیروز]] در برابر سلطان به شفاعت برخاست و سلطان از وی درگذشت، اما فرمان داد كه دمشق را ترك گوید. | |||
پس از این تبعید ابن منیر به [[حلب]] رفت<ref>ابن عساكر، تاریخ مدینة دمشق، ج۲، ص۷۸۹، التاریخ الكبیر، ج۲، ص۹۷</ref> و گویا در همین روزگار بود كه با [[ابن قیسرانی]] شاعر همروزگار خویش آشنایی یافت و بین آن دو پیوندی رقابتآمیز پدید آمد كه تا پایان عمرِ آنان استوار بود.<ref>عمادالدین، قسم شعراء الشام، ج۱، ص۷۶؛ ابن خلكان، ج۱، ص۱۵۶؛ صفدی، ج۸، ص۱۹۳</ref> | |||
پس از مرگ تاجالملوك (۵۲۶ق/۱۱۳۲م) و آغاز فرمانروایی [[اسماعیل ابن بوری]]، دلبستگی ابن منیر به [[دمشق]]، بار دیگری وی را بدانجا كشانید، اما این بار نیز گرفتار خشم اسماعیل بن بوری شد، چندانكه سلطان بر مصلوب كردن وی عزم كرد. وی ناچار در [[مسجد]] «وزیر» پنهان شد و باز از دمشق گریخت،<ref>ابن عساكر، تاریخ مدینة دمشق، ج۲، ص۷۸۹</ref> | پس از مرگ تاجالملوك (۵۲۶ق/۱۱۳۲م) و آغاز فرمانروایی [[اسماعیل ابن بوری]]، دلبستگی ابن منیر به [[دمشق]]، بار دیگری وی را بدانجا كشانید، اما این بار نیز گرفتار خشم اسماعیل بن بوری شد، چندانكه سلطان بر مصلوب كردن وی عزم كرد. وی ناچار در [[مسجد]] «وزیر» پنهان شد و باز از دمشق گریخت،<ref>ابن عساكر، تاریخ مدینة دمشق، ج۲، ص۷۸۹</ref> | ||
خط ۸۷: | خط ۸۳: | ||
* ابن منیر در مدیحههای خود در كنار شاعرانی چون [[ابن حیوس]] و [[ابن خیاط]] كه با وی همروزگار بودهاند، قرار میگیرد، وی در این اشعار به ویژه در مدایحی كه تقدیم عمادالدین و نورالدین زنگی میكرد،<ref>ابوشامه، ج۱، ص۶۹ -۹۵</ref> شاعری جدی و با وقار جلوه میكند، چنانكه حتی هجوهای او نیز از متانتی ویژه برخوردار است.<ref>هرفی، ص۲۷۴- ۲۷۸</ref> | * ابن منیر در مدیحههای خود در كنار شاعرانی چون [[ابن حیوس]] و [[ابن خیاط]] كه با وی همروزگار بودهاند، قرار میگیرد، وی در این اشعار به ویژه در مدایحی كه تقدیم عمادالدین و نورالدین زنگی میكرد،<ref>ابوشامه، ج۱، ص۶۹ -۹۵</ref> شاعری جدی و با وقار جلوه میكند، چنانكه حتی هجوهای او نیز از متانتی ویژه برخوردار است.<ref>هرفی، ص۲۷۴- ۲۷۸</ref> | ||
* در سنت هجوسرایی شعر عرب، وی را نمیتوان با شاعران پیشین در یك صف نهاد، چه وی در آغازگویی آهنگ هجوسرایی نداشت، اما از هنگام ورود به [[دمشق]]، از آنجا كه آیین [[شیعه]] داشت، مورد كینه بدخواهان قرار گرفت. این امر از اشارات [[ابن عدیم]]<ref>ابن عدیم، ص ۱۴۹-۱۵۰</ref> درباره بسیاری دشمنان وی و نیز در سعایت آنان نزد [[طغتکین]] آشكار است. شاید نالیدن وی از مردم روزگار<ref>ابن عدیم، ص ۱۲۷</ref> و نیز برخی اشارتها به همدستی روزگار و مردم برضد او،<ref>عمادالدین، قسم شعراء الشام، ج۱، ص۷۷، ۷۹</ref> بیارتباط با این رویدادها نبوده است. | * در سنت هجوسرایی شعر عرب، وی را نمیتوان با شاعران پیشین در یك صف نهاد، چه وی در آغازگویی آهنگ هجوسرایی نداشت، اما از هنگام ورود به [[دمشق]]، از آنجا كه آیین [[شیعه]] داشت، مورد كینه بدخواهان قرار گرفت. این امر از اشارات [[ابن عدیم]]<ref>ابن عدیم، ص ۱۴۹-۱۵۰</ref> درباره بسیاری دشمنان وی و نیز در سعایت آنان نزد [[طغتکین]] آشكار است. شاید نالیدن وی از مردم روزگار<ref>ابن عدیم، ص ۱۲۷</ref> و نیز برخی اشارتها به همدستی روزگار و مردم برضد او،<ref>عمادالدین، قسم شعراء الشام، ج۱، ص۷۷، ۷۹</ref> بیارتباط با این رویدادها نبوده است. | ||
* در مآخذ نیز | * در مآخذ نیز «خبیث اللسان» بودن را با [[شیعه]] بودنش درآمیختهاند.<ref>ابن عساكر، التاریخ الكبیر، ج۲، ص۹۷؛ ابن فضلالله، ج۱۵، ص۵۱۸؛ ر.ک: امینی، ج۴، ص۳۳۲</ref> و با قرار دادن وی در برابر [[ابن قیسرانی]] به عنوان سنی پرهیزگار<ref>ر.ک:عمادالدین، همان، ج۱، ص۷۶؛ ذهبی، سیر، ج۲۰، ص۲۲۴</ref> بر این نكته تأكید ورزیدهاند. | ||
* به وی تهمت بیاحترامی به [[صحابه]] نیز زدهاند،<ref>ابن فضلالله، ج۱۵، ص۵۱۸؛ ابن خلكان، ج۴، ص۴۵۸</ref> اما در دیوان او شعری كه چنین معنایی از آن برآید، دیده نمیشود، وی فرمانروایان سنی را به عنوان مسلمانانی كه در برابر صلیبیان پایداری میكردهاند، بسیار ستوده است.<ref>ابوشامه، ج۱، ص۶۹-۹۵</ref> از اینرو، میتوان گفت كه ابن منیر هنگامی كه در [[دمشق]] مورد آزار قرار میگرفت، خشم خویش را با سرودن هجاهای تند بر دشمنانش فرو میریخت، شاید از همین رو در گزارش سفر نخست وی به دمشق نشانهای از سرودن اشعار هجوآمیز در دست نیست. | * به وی تهمت بیاحترامی به [[صحابه]] نیز زدهاند،<ref>ابن فضلالله، ج۱۵، ص۵۱۸؛ ابن خلكان، ج۴، ص۴۵۸</ref> اما در دیوان او شعری كه چنین معنایی از آن برآید، دیده نمیشود، وی فرمانروایان سنی را به عنوان مسلمانانی كه در برابر صلیبیان پایداری میكردهاند، بسیار ستوده است.<ref>ابوشامه، ج۱، ص۶۹-۹۵</ref> از اینرو، میتوان گفت كه ابن منیر هنگامی كه در [[دمشق]] مورد آزار قرار میگرفت، خشم خویش را با سرودن هجاهای تند بر دشمنانش فرو میریخت، شاید از همین رو در گزارش سفر نخست وی به دمشق نشانهای از سرودن اشعار هجوآمیز در دست نیست. | ||
هجاهای او بر دو گونه است: | هجاهای او بر دو گونه است: | ||
# برخی از آنها چنانكه گفته شد، بسیار سخیف است و ظاهراً این اشعار همانهاست كه وی در هجو دشمنان میسروده، و در همین سرودههاست كه او به گفته [[ابن عساکر]] از واژههای عامیانه سود جسته است.<ref> تاریخ مدینة دمشق، ج۲، ص۷۸۸، التاریخ الكبیر، ج۲، ص۹۷</ref> | # برخی از آنها چنانكه گفته شد، بسیار سخیف است و ظاهراً این اشعار همانهاست كه وی در هجو دشمنان میسروده، و در همین سرودههاست كه او به گفته [[ابن عساکر]] از واژههای عامیانه سود جسته است.<ref> تاریخ مدینة دمشق، ج۲، ص۷۸۸، التاریخ الكبیر، ج۲، ص۹۷</ref> |