ابدال: تفاوت میان نسخهها
جز
بدون خلاصۀ ویرایش
Hasanejraei (بحث | مشارکتها) جزبدون خلاصۀ ویرایش |
Hasanejraei (بحث | مشارکتها) جزبدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۵: | خط ۵: | ||
==مفهوم شناسی== | ==مفهوم شناسی== | ||
«ابدال» کلمه ای عربی و جمع بَدَل یا بِدْل، به لغت معنای جانشین و نیز به معنای کریم و شریف است.<br /> | «ابدال» کلمه ای عربی و جمع بَدَل یا بِدْل، به لغت معنای جانشین و نیز به معنای کریم و شریف است.<br /> | ||
دربارۀ وجه نام گذاری این گروه به ابدال چند نظر در دست است. بنابر برخی روایات [[شیعه]]، ابدال از آن رو که جانشینان [[انبیاء]] شمرده میشوند، ابدال نامیده شدهاند.<ref>قمی، ۱/۶۴</ref> بعضی گفتهاند که چون شمار ابدال ثابت است و به محض درگذشتِ یکی از آنان، فرد دیگری جانشین او میگردد، چنین نامیده شدهاند.<ref>آملی، ۲۷۶؛ ابن اثیر، ۱/۱۰۷</ref>برخی معتقدن که چون آنان میتوانند هنگام ضرورت صورتی مثالی و یا شخصی روحانی را به عنوان بدل به جای بگذارند و جایگاه خود را ترک کنند، ابدال خوانده شدهاند. <ref>آملی، ۲۷۶؛ ابن عربی، ۲/۷</ref> [[ابن عربی]] تبدیل صفات مذمومه به صفات محموده را که از خصوصیات ابدال است به عنوان یکی از وجوه تسمیۀ آنان ذکر میکند. <ref>الفتوحات المکّیه، ۱/۱۶۰</ref>. | دربارۀ وجه نام گذاری این گروه به ابدال چند نظر در دست است. بنابر برخی روایات [[شیعه]]، ابدال از آن رو که جانشینان [[انبیاء]] شمرده میشوند، ابدال نامیده شدهاند.<ref>قمی، ۱/۶۴.</ref> بعضی گفتهاند که چون شمار ابدال ثابت است و به محض درگذشتِ یکی از آنان، فرد دیگری جانشین او میگردد، چنین نامیده شدهاند.<ref>آملی، ۲۷۶؛ ابن اثیر، ۱/۱۰۷.</ref>برخی معتقدن که چون آنان میتوانند هنگام ضرورت صورتی مثالی و یا شخصی روحانی را به عنوان بدل به جای بگذارند و جایگاه خود را ترک کنند، ابدال خوانده شدهاند. <ref>آملی، ۲۷۶؛ ابن عربی، ۲/۷.</ref> [[ابن عربی]] تبدیل صفات مذمومه به صفات محموده را که از خصوصیات ابدال است به عنوان یکی از وجوه تسمیۀ آنان ذکر میکند. <ref>الفتوحات المکّیه، ۱/۱۶۰.</ref>. | ||
اصطلاح ابدال بیشتر در میان عرفا و [[صوفیه]] با الهام از [[روایات]] مورد استفاده قرار گرفته است. به نظر [[ابن خلدون]] پیدایش اعتقاد به قطب و ابدال در میان صوفیه، از اعتقاد [[شیعه|شیعیان]] به امام و نقیبان ریشه گرفته است. <ref>تاریخ ابن خلدون ۱/۶۳۱</ref>. در میان صوفیانِ قلمرو [[امپراتوری عثمانی]] لفظ ابدال و بُدَلاء (جمع بدیل) به [[درویش|درویشان]] نیز اطلاق شده و به دنبال انحطاط طریقتهای صوفیانه در آن سرزمین، این دو کلمه در زبان ترکی استانبولی به صورت مفرد و به معنای ابله و ساده لوح به کار رفته است. | اصطلاح ابدال بیشتر در میان عرفا و [[صوفیه]] با الهام از [[روایات]] مورد استفاده قرار گرفته است. به نظر [[ابن خلدون]] پیدایش اعتقاد به قطب و ابدال در میان صوفیه، از اعتقاد [[شیعه|شیعیان]] به امام و نقیبان ریشه گرفته است. <ref>تاریخ ابن خلدون ۱/۶۳۱.</ref>. در میان صوفیانِ قلمرو [[امپراتوری عثمانی]] لفظ ابدال و بُدَلاء (جمع بدیل) به [[درویش|درویشان]] نیز اطلاق شده و به دنبال انحطاط طریقتهای صوفیانه در آن سرزمین، این دو کلمه در زبان ترکی استانبولی به صورت مفرد و به معنای ابله و ساده لوح به کار رفته است. | ||
== ابدال در روایات == | == ابدال در روایات == | ||
خط ۱۳: | خط ۱۳: | ||
===روایات شیعی=== | ===روایات شیعی=== | ||
در روایات و ادعیه [[شیعه]] این کلمهگاه بر ''[[وصی|اوصیاء]]'' [[حضرت محمد|پیامبر اسلام]](ص) که خداوند آنان را بدل و جانشین انبیا قرار داده اطلاق شده است وگاه مراد از آن اصحاب خاص [[ائمه]] (ع) بوده است.<ref> قمی، ۱/۶۴</ref> | در روایات و ادعیه [[شیعه]] این کلمهگاه بر ''[[وصی|اوصیاء]]'' [[حضرت محمد|پیامبر اسلام]](ص) که خداوند آنان را بدل و جانشین انبیا قرار داده اطلاق شده است وگاه مراد از آن اصحاب خاص [[ائمه]] (ع) بوده است.<ref>قمی، ۱/۶۴.</ref> | ||
خالد بن هیثم فارسی گوید: به [[امام رضا]] (ع) عرض کردم : مردم گمان دارند که در روی زمین، گروهی به نام ابدال وجود دارند، آنها چه کسانی اند؟ حضرت در پاسخ فرمود: «راست گفتهاند. منظور از ابدال، همان [[وصی|اوصیا]] و جانشینان هستند که خداوند پس از مرگ و رحلت هر پیامبری، آنها را بدل و جانشین او قرار میدهد».<ref>سفینةالبحار، | خالد بن هیثم فارسی گوید: به [[امام رضا]] (ع) عرض کردم : مردم گمان دارند که در روی زمین، گروهی به نام ابدال وجود دارند، آنها چه کسانی اند؟ حضرت در پاسخ فرمود: «راست گفتهاند. منظور از ابدال، همان [[وصی|اوصیا]] و جانشینان هستند که خداوند پس از مرگ و رحلت هر پیامبری، آنها را بدل و جانشین او قرار میدهد».<ref>سفینةالبحار، ج۱، ص۶۴.</ref> | ||
===دعایام داوود=== | ===دعایام داوود=== | ||
دعای [[ام داود]] از [[امام صادق]] علیهالسلام نقل شده است و یکی از اعمال مهم [[۱۵ رجب|نیمه رجب]] است، دلالت دارد که ابدال غیر از امامان هستند: «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی الْأَبْدَالِ وَ الْأَوْتَادِ وَ السُّیاحِ وَ الْعُبَّادِ وَ الْمُخْلَصِینَ وَ الزُّهَّادِ وَ أَهْلِ الْجَدِّ وَ الِاجْتِهَادِ وَ اخْصُصْ مُحَمَّداً وَ أَهْلَ بَیتِهِ بِأَفْضَلِ صَلَوَاتِک».<ref>مفاتیح الجنان، ص۲۶۴</ref> | دعای [[ام داود]] از [[امام صادق]] علیهالسلام نقل شده است و یکی از اعمال مهم [[۱۵ رجب|نیمه رجب]] است، دلالت دارد که ابدال غیر از امامان هستند: «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی الْأَبْدَالِ وَ الْأَوْتَادِ وَ السُّیاحِ وَ الْعُبَّادِ وَ الْمُخْلَصِینَ وَ الزُّهَّادِ وَ أَهْلِ الْجَدِّ وَ الِاجْتِهَادِ وَ اخْصُصْ مُحَمَّداً وَ أَهْلَ بَیتِهِ بِأَفْضَلِ صَلَوَاتِک».<ref>مفاتیح الجنان، ص۲۶۴.</ref> | ||
در برخی از روایات عدّهای از زنان جزو ابدال شمرده شدهاند<ref>فردوس الأخبار، | در برخی از روایات عدّهای از زنان جزو ابدال شمرده شدهاند<ref>فردوس الأخبار، ج۱، ص۱۱۹.</ref> و یا اینکه گفته شده: هر کس چند ویژگی در او باشد، جزو ابدال شمرده خواهد شد و یا در پاسخ به اینکه ابدال از کجا به این مرتبه رسیدهاند؟ گفته شده: به وسیله جود و سخاوت و نصیحت و خیرخواهی برای مسلمانان.<ref>المعجم الکبی، ج۱۰، ص۲۲۴.</ref> که همه اینها دلالت بر این دارد که ابدال، کسانی غیر از معصومان میباشند. | ||
ممکن است در حال حاضر ابدال بر خادمان و گروه سی نفره همراهان [[حضرت مهدی]] (ع) منطبق شود. چنانچه [[علامه مجلسی]] از[[امام باقر]] (ع) نقل میکند که فرمود:«لَا بُدَّ لِصَاحِبِ هَذَا الْأَمْرِ مِنْ عُزْلَةٍ وَ لَا بُدَّ فِی عُزْلَتِهِ مِنْ قُوَّةٍ وَ مَا بِثَلَاثِینَ مِنْ وَحْشَة» صاحب عصر را غیبتی ناگزیر است و در آن غیبت، قدرت و قوّت برای او لازم است و در آن زمان، به وسیله سی نفر ازهمراهانش، از تنهایی بیرون میآید»<ref>بحارالانوار، | ممکن است در حال حاضر ابدال بر خادمان و گروه سی نفره همراهان [[حضرت مهدی]] (ع) منطبق شود. چنانچه [[علامه مجلسی]] از[[امام باقر]] (ع) نقل میکند که فرمود:«لَا بُدَّ لِصَاحِبِ هَذَا الْأَمْرِ مِنْ عُزْلَةٍ وَ لَا بُدَّ فِی عُزْلَتِهِ مِنْ قُوَّةٍ وَ مَا بِثَلَاثِینَ مِنْ وَحْشَة» صاحب عصر را غیبتی ناگزیر است و در آن غیبت، قدرت و قوّت برای او لازم است و در آن زمان، به وسیله سی نفر ازهمراهانش، از تنهایی بیرون میآید»<ref>بحارالانوار، ج۵۲، ص۱۵۳.</ref> که این تعداد، با تعداد ابدال مطابق است. | ||
===روایات اهل سنت=== | ===روایات اهل سنت=== | ||
اهل سنّت نیز روایاتی نقل کردهاند که در آنها ویژگیهایی برای ابدال به دست دادهاند. از [[امام علی|علی]] (ع) نقل کردهاند که فرمود: ابدال، که شمارۀ آنان ۴۰ نفر است در [[شام]] هستند، هرگاه یکی از آنان وفات کند خداوند یک تن دیگر را جایگزین او میکند. خداوند به [[برکت]] وجود آنان باران بر زمین میباراند و به سبب آنان مسلمانان بر دشمنان پیروز میگردند و عذاب الهی از اهل شام برداشته میشود. <ref>ابن عساکر، ۱/۶۰؛ ابن اثیر، ۱۰۷؛ ابن حنبل، ۱۱۲</ref> | اهل سنّت نیز روایاتی نقل کردهاند که در آنها ویژگیهایی برای ابدال به دست دادهاند. از [[امام علی|علی]] (ع) نقل کردهاند که فرمود: ابدال، که شمارۀ آنان ۴۰ نفر است در [[شام]] هستند، هرگاه یکی از آنان وفات کند خداوند یک تن دیگر را جایگزین او میکند. خداوند به [[برکت]] وجود آنان باران بر زمین میباراند و به سبب آنان مسلمانان بر دشمنان پیروز میگردند و عذاب الهی از اهل شام برداشته میشود. <ref>ابن عساکر، ۱/۶۰؛ ابن اثیر، ۱۰۷؛ ابن حنبل، ۱۱۲.</ref> | ||
همچنین از [[پیامبر اکرم]] (ص) نقل کردهاند که فرمود: ابدالِ امّتِ من ۴۰ نفرند: ۲۲ نفر در شام و ۱۸ نفر در [[عراق|عراقند]]. هرگاه یکی از ابدال وفات کند، خداوند دیگری را جانشین او میسازد، و آنگاه که فرمان الهی برسد همه رحلت خواهند کرد و با رفتن آنان قیامت برپا خواهد شد.<ref>ابن عساکر، ۱/۶۰</ref> به موجب روایت دیگری ابدال این امّت ۳۰ نفر از قبیل [[حضرت ابراهیم|ابراهیم]](ع) خلیل اللهاند.<ref>ابن عساکر، ۱/۶۰-۶۱</ref> برحسب روایت دیگری، در میان خلق ۳۰۰ نفر هستند که قلبشان همچون قلب [[حضرت آدم|آدم]](ع)، و ۴۰ نفر قلبشان مانند قلب [[حضرت موسی|موسی]] (ع) و ۷ نفر قلبشان مانند قلب [[حضرت ابراهیم|ابراهیم]](ع)، و ۵ نفر قلبشان به سان قلب [[جبرئیل،]] و ۳ نفر قلبشان مانند قلب [[میکائیل]] و یک نفر که قلبش همچون قلب [[اسرافیل]] است.<ref>ابن عساکر، ۱/۶۳</ref> | همچنین از [[پیامبر اکرم]] (ص) نقل کردهاند که فرمود: ابدالِ امّتِ من ۴۰ نفرند: ۲۲ نفر در شام و ۱۸ نفر در [[عراق|عراقند]]. هرگاه یکی از ابدال وفات کند، خداوند دیگری را جانشین او میسازد، و آنگاه که فرمان الهی برسد همه رحلت خواهند کرد و با رفتن آنان قیامت برپا خواهد شد.<ref>ابن عساکر، ۱/۶۰.</ref> به موجب روایت دیگری ابدال این امّت ۳۰ نفر از قبیل [[حضرت ابراهیم|ابراهیم]](ع) خلیل اللهاند.<ref>ابن عساکر، ۱/۶۰-۶۱.</ref> برحسب روایت دیگری، در میان خلق ۳۰۰ نفر هستند که قلبشان همچون قلب [[حضرت آدم|آدم]](ع)، و ۴۰ نفر قلبشان مانند قلب [[حضرت موسی|موسی]] (ع) و ۷ نفر قلبشان مانند قلب [[حضرت ابراهیم|ابراهیم]](ع)، و ۵ نفر قلبشان به سان قلب [[جبرئیل،]] و ۳ نفر قلبشان مانند قلب [[میکائیل]] و یک نفر که قلبش همچون قلب [[اسرافیل]] است.<ref>ابن عساکر، ۱/۶۳.</ref> | ||
تاج الدین خوارزمی روایت مربوط به ابدال را به این صورت از پیغمبر نقل میکند: در امت من همیشه ۴۰ کس بر خُلق ابراهیم (ع) باشند و اینان بُدَلا هستند، و ۷ کس بر خُلق موسی(ع) باشند و ایشان اوتادند، و ۳ کس بر خُلق [[عیسی]](ع) باشند و ایشان خُلفایند، و یک کس بر خُلق من باشد و او [[قطب]] است.<ref> شرح فصوص الحکم،ص ۳۳</ref> | تاج الدین خوارزمی روایت مربوط به ابدال را به این صورت از پیغمبر نقل میکند: در امت من همیشه ۴۰ کس بر خُلق ابراهیم (ع) باشند و اینان بُدَلا هستند، و ۷ کس بر خُلق موسی(ع) باشند و ایشان اوتادند، و ۳ کس بر خُلق [[عیسی]](ع) باشند و ایشان خُلفایند، و یک کس بر خُلق من باشد و او [[قطب]] است.<ref>شرح فصوص الحکم،ص ۳۳.</ref> | ||
[[سید محمد گیسودراز]] در مکتوب پانزدهم از مکتوبات موسوم به [[بحرالمعانی]] روایتی نقل میکند که به موجب آن لفظ ابدال به جمیع اولیایی که در طبقات ششگانه قرار دارند اطلاق شده است و ترتیب و تعداد و خصوصیات آنان بدین قرار است: ۱. یک نفر که قلب او مانند قلب اسرافیل است؛ ۲. سه نفر که قلبهایشان مثل قلب میکائیل است؛ ۳. شش نفر که قلبهایشان مثل قلب جبرئیل است؛ ۴. هفت نفر که قلبهایشان مثل قلب ابراهیم (ع) است؛ ۵. چهل نفر که قلبهایشان مثل قلب موسی(ع) است؛ ۶. سیصد نفر که قلبهایشان همچون قلب آدم (ع) است. هرگاه یکی از ابدال طبقۀ بالاتر وفات کند، یکی از ابدال طبقۀ فروتر جایگزین او میگردد، و اگر از ۳۰۰ ابدال یک نفر درگذرد، یکی از مسلمانان جانشین او میشود، و خداوند به وسیلۀ این ابدال بلا را از این امت دفع میکند.<ref> انواریه | [[سید محمد گیسودراز]] در مکتوب پانزدهم از مکتوبات موسوم به [[بحرالمعانی]] روایتی نقل میکند که به موجب آن لفظ ابدال به جمیع اولیایی که در طبقات ششگانه قرار دارند اطلاق شده است و ترتیب و تعداد و خصوصیات آنان بدین قرار است: ۱. یک نفر که قلب او مانند قلب اسرافیل است؛ ۲. سه نفر که قلبهایشان مثل قلب میکائیل است؛ ۳. شش نفر که قلبهایشان مثل قلب جبرئیل است؛ ۴. هفت نفر که قلبهایشان مثل قلب ابراهیم (ع) است؛ ۵. چهل نفر که قلبهایشان مثل قلب موسی(ع) است؛ ۶. سیصد نفر که قلبهایشان همچون قلب آدم (ع) است. هرگاه یکی از ابدال طبقۀ بالاتر وفات کند، یکی از ابدال طبقۀ فروتر جایگزین او میگردد، و اگر از ۳۰۰ ابدال یک نفر درگذرد، یکی از مسلمانان جانشین او میشود، و خداوند به وسیلۀ این ابدال بلا را از این امت دفع میکند.<ref>انواریه هروی،، ص۱۴-۱۵.</ref> | ||
برحسب روایت دیگری از اهل سنّت، وصول به مرتبۀ ابدال نه بر اثر کثرت [[نماز]] و [[روزه]]، بلکه به واسطۀ غنای نفس و سلامت صدر و خیرخواهی برای مسلمانان است.<ref>ابن عساکر، ۱/۶۰</ref> به موجب روایت دیگری، ویژگی اخلاقی ابدال آن است که کسانی را که به ایشان ظلم کردهاند عفو، و به کسانی که به آنان بدی کردهاند احسان، و در آنچه خداوند به آنان عطا کرده است، با دیگران مواسات میکنند. | برحسب روایت دیگری از اهل سنّت، وصول به مرتبۀ ابدال نه بر اثر کثرت [[نماز]] و [[روزه]]، بلکه به واسطۀ غنای نفس و سلامت صدر و خیرخواهی برای مسلمانان است.<ref>ابن عساکر، ۱/۶۰.</ref> به موجب روایت دیگری، ویژگی اخلاقی ابدال آن است که کسانی را که به ایشان ظلم کردهاند عفو، و به کسانی که به آنان بدی کردهاند احسان، و در آنچه خداوند به آنان عطا کرده است، با دیگران مواسات میکنند. | ||
== ابدال در آثار عرفانی == | == ابدال در آثار عرفانی == | ||
خط ۴۳: | خط ۴۳: | ||
=== صفات و خصوصیات ابدال === | === صفات و خصوصیات ابدال === | ||
صفات و خصوصیاتی که در آثار اولیه عرفانی برای ابدال به چشم میخورد، با آنچه در این باره در آثار ابن عربی و پیروان او آمده است، تفاوت عمده دارد. [[ابوطالب مکّی]] <ref>قوت القلوب، ج۲/ص۷۸</ref> پس از ذکر روایتی از طریق [[اهل بیت]] (ع) دربارۀ اهمیت صبر و رضا، یادآور میشود که رضا از حق و رحمت نسبت به خلق و سلامت قلب و ناصح مسلمین بودن و سخاوت نفس، مقام ابدال در میان [[صدّیقین]] است. | صفات و خصوصیاتی که در آثار اولیه عرفانی برای ابدال به چشم میخورد، با آنچه در این باره در آثار ابن عربی و پیروان او آمده است، تفاوت عمده دارد. [[ابوطالب مکّی]] <ref>قوت القلوب، ج۲/ص۷۸.</ref> پس از ذکر روایتی از طریق [[اهل بیت]] (ع) دربارۀ اهمیت صبر و رضا، یادآور میشود که رضا از حق و رحمت نسبت به خلق و سلامت قلب و ناصح مسلمین بودن و سخاوت نفس، مقام ابدال در میان [[صدّیقین]] است. | ||
====از دیدگاه خواجه عبدالله انصاری==== | ====از دیدگاه خواجه عبدالله انصاری==== | ||
[[خواجه عبدالله انصاری]]،<ref> طبقات | [[خواجه عبدالله انصاری]]،<ref>طبقات الصوفیه، ص۴۱۵، ۵۱۳، ۶۱۱.</ref> [[کرامت|کرامات]] را خاص ابدال و زهّاد میداند، زیرا اظهار کرامات میتواند موجب مکر و غرور شود و این ابدال هستند که از مکر و غرور آن ایمنند. وی همچنین احتراز از کشتن جانوران را از خصوصیات ابدال به شمار میآورد. | ||
====از دیدگاه هجویری==== | ====از دیدگاه هجویری==== | ||
[[هجویری]] پس از ذکر طبقات اولیا که ابدال از آن جملهاند، یادآور میشود که خصوصیت آنان این است که یکدیگر را میشناسند و در امور محتاج به اذن یکدیگرند.<ref> کشف | [[هجویری]] پس از ذکر طبقات اولیا که ابدال از آن جملهاند، یادآور میشود که خصوصیت آنان این است که یکدیگر را میشناسند و در امور محتاج به اذن یکدیگرند.<ref>کشف المحجوب، ص۲۶۹.</ref> | ||
====از دیدگاه ابن عربی==== | ====از دیدگاه ابن عربی==== | ||
[[ابن عربی]] مینویسد: هر یک از ابدال منسوب به یکی از انبیاست که فیوضات معنوی را از قلب آن [[پیامبر(ص)]] دریافت میکند. خداوند [[اقلیمهای هفتگانه]] را به وسیله آنان حفظ میکند و نظر و توجه روحانیان [[هفت آسمان]] نیز به سوی آنان است. آنان به اسرار و امور مربوط به حرکات و نزول کواکب در منازل [[تقدیر]] شده آگاه و دانا هستند. نام هر یک از آنان یکی از [[اسما و صفات|اسماء الهی]] است. در مقابل هر یک از اسماء الهی، یک نفر از ابدال قرار دارد که به واسطۀ اسماءِ مزبور، حق تعالی به سوی آنان نظر میکند. <ref>الفتوحات المکّیه، ج۲/ص۷۹</ref> | [[ابن عربی]] مینویسد: هر یک از ابدال منسوب به یکی از انبیاست که فیوضات معنوی را از قلب آن [[پیامبر(ص)]] دریافت میکند. خداوند [[اقلیمهای هفتگانه]] را به وسیله آنان حفظ میکند و نظر و توجه روحانیان [[هفت آسمان]] نیز به سوی آنان است. آنان به اسرار و امور مربوط به حرکات و نزول کواکب در منازل [[تقدیر]] شده آگاه و دانا هستند. نام هر یک از آنان یکی از [[اسما و صفات|اسماء الهی]] است. در مقابل هر یک از اسماء الهی، یک نفر از ابدال قرار دارد که به واسطۀ اسماءِ مزبور، حق تعالی به سوی آنان نظر میکند. <ref>الفتوحات المکّیه، ج۲/ص۷۹.</ref> | ||
همو به نقل از عبدالمجید بن سلمه که توفیق زیارت یکی از ابدال موسوم به معاذ بن اشرس را یافته است، یادآور میشود که ابدال به سبب رعایت صَمْت و سَهَر و جوع و عزلت به این مقام رسیدهاند. [[ابن عربی]] از دستۀ دیگری از ابدال به نام [[رجبیون]] نیز سخن میگوید <ref>الفتوحات المکیه، ج۲/ص۷</ref> و [[شاه نعمت الله ولی]] به نقل از او احوال آنان را چنین وصف میکند: ایشان هر سال از آغاز [[ماه رجب|رجب]] تا پایان آن ماه در حال حضور به سر میبرند. روز اول ماه رجب حال ایشان قائم به عظمت الهی است چنانکه گویی طبقات آسمانها را بر سرِ ایشان نهادهاند و تا صبح صادق روز دوم حال ایشان بر این منوال است. روز دوم تخفیفی حاصل میشود و روز سوم چون آفتاب طلوع کند بر مغیبات آگاه و به تشریف مکشوفات و تجلّیات مشرّف میگردند.<ref> الفتوحات | همو به نقل از عبدالمجید بن سلمه که توفیق زیارت یکی از ابدال موسوم به معاذ بن اشرس را یافته است، یادآور میشود که ابدال به سبب رعایت صَمْت و سَهَر و جوع و عزلت به این مقام رسیدهاند. [[ابن عربی]] از دستۀ دیگری از ابدال به نام [[رجبیون]] نیز سخن میگوید <ref>الفتوحات المکیه، ج۲/ص۷.</ref> و [[شاه نعمت الله ولی]] به نقل از او احوال آنان را چنین وصف میکند: ایشان هر سال از آغاز [[ماه رجب|رجب]] تا پایان آن ماه در حال حضور به سر میبرند. روز اول ماه رجب حال ایشان قائم به عظمت الهی است چنانکه گویی طبقات آسمانها را بر سرِ ایشان نهادهاند و تا صبح صادق روز دوم حال ایشان بر این منوال است. روز دوم تخفیفی حاصل میشود و روز سوم چون آفتاب طلوع کند بر مغیبات آگاه و به تشریف مکشوفات و تجلّیات مشرّف میگردند.<ref>الفتوحات المکّیه،، ص۱۵۰-۱۵۱.</ref> | ||
====از دیدگاه عزیزالدین نسفی==== | ====از دیدگاه عزیزالدین نسفی==== | ||
[[عزیزالدّین نسفی]] در وصف اولیاء خدا، که تعداد آنان معین است و ابدال نیز خوانده میشوند میگوید: ایشان دانا و مقرّب و صاحب کرامت و صاحب همت و صاحب قدرت و مستجاب الدّعوهاند. [[کرامت]] و قدر ایشان چنان است که خاک و آب و هوا و آتش و صحرا و کوه مانع نظر ایشان نمیشود.<ref>الانسان الکامل،ص ۳۱۸</ref> [[سید حیدر آملی]] نیز همان وصفی را از ابدال به دست میدهد که قبلاً [[ابن عربی]] مطرح کرده بود.<ref> | [[عزیزالدّین نسفی]] در وصف اولیاء خدا، که تعداد آنان معین است و ابدال نیز خوانده میشوند میگوید: ایشان دانا و مقرّب و صاحب کرامت و صاحب همت و صاحب قدرت و مستجاب الدّعوهاند. [[کرامت]] و قدر ایشان چنان است که خاک و آب و هوا و آتش و صحرا و کوه مانع نظر ایشان نمیشود.<ref>الانسان الکامل،ص ۳۱۸.</ref> [[سید حیدر آملی]] نیز همان وصفی را از ابدال به دست میدهد که قبلاً [[ابن عربی]] مطرح کرده بود.<ref>المقدمات،، ص۱۵۹-۱۶۰، ۱۶۴، ۲۶۴-۲۶۶.</ref> | ||
=== مرتبه و تعداد ابدال === | === مرتبه و تعداد ابدال === | ||
درباره تعداد و مرتبه ابدال نیز اختلاف وجود دارد. [[ابن عربی]]گاه از ۷ نفر وگاه از ۴۰ نفر وگاه از ۱۲ نفر به عنوان ابدال یاد میکند.<ref>الفتوحات المکّیه، ج۲، صص۱۶-۵</ref> شیخ [[سعدالدین حموئی]] معتقد بود نام «ولی» جز بر [[امامان]] دوازده گانه که آخرین آنان [[حضرت مهدی]] (ع) است، قابل اطلاق نبوده و سایر بزرگان اهل معرفت و سلوک را باید ابدال خواند. <ref>نسفی، ۳۲۰-۳۲۲</ref> | درباره تعداد و مرتبه ابدال نیز اختلاف وجود دارد. [[ابن عربی]]گاه از ۷ نفر وگاه از ۴۰ نفر وگاه از ۱۲ نفر به عنوان ابدال یاد میکند.<ref>الفتوحات المکّیه، ج۲، صص۱۶-۵.</ref> شیخ [[سعدالدین حموئی]] معتقد بود نام «ولی» جز بر [[امامان]] دوازده گانه که آخرین آنان [[حضرت مهدی]] (ع) است، قابل اطلاق نبوده و سایر بزرگان اهل معرفت و سلوک را باید ابدال خواند. <ref>نسفی، ۳۲۰-۳۲۲.</ref> | ||
====از دیدگاه ابن عربی==== | ====از دیدگاه ابن عربی==== | ||
ابن عربی از ابدال هفتگانه و چهل گانه سخن رانده است، گر چه به گفتۀ اوگاه [[نقبا|نقباء]] دوازده گانه را نیز ابدال خواندهاند. تأکید ابن عربی بیشتر بر ابدال هفتگانه است و معتقد است که آنان به ترتیب بر قدم [[حضرت ابراهیم|ابراهیم]]، [[حضرت موسی|موسی]](ع)، [[هارون نبی|هارون]](ع)، [[ادریس نبی|ادریس]](ع)، [[حضرت یوسف|یوسف]](ع)، [[حضرت عیسی|عیسی]](ع) و [[حضرت آدم|آدم]](ع) قرار دارند و اسامی آنان عبارت است از عبدالحی، عبدالعلیم، عبدالودود، عبدالقادر، عبدالشّکور، عبدالسّمیع، عبدالبصیر.<ref>الفتوحات المکیه، ج۲/ص۷</ref> | ابن عربی از ابدال هفتگانه و چهل گانه سخن رانده است، گر چه به گفتۀ اوگاه [[نقبا|نقباء]] دوازده گانه را نیز ابدال خواندهاند. تأکید ابن عربی بیشتر بر ابدال هفتگانه است و معتقد است که آنان به ترتیب بر قدم [[حضرت ابراهیم|ابراهیم]]، [[حضرت موسی|موسی]](ع)، [[هارون نبی|هارون]](ع)، [[ادریس نبی|ادریس]](ع)، [[حضرت یوسف|یوسف]](ع)، [[حضرت عیسی|عیسی]](ع) و [[حضرت آدم|آدم]](ع) قرار دارند و اسامی آنان عبارت است از عبدالحی، عبدالعلیم، عبدالودود، عبدالقادر، عبدالشّکور، عبدالسّمیع، عبدالبصیر.<ref>الفتوحات المکیه، ج۲/ص۷.</ref> | ||
مرتبۀ ابدال بعد از مراتب [[قطب]] و [[امامان]] و [[اوتاد]] قرار دارد، اماگاه ابدال شامل قطب، امامان و اوتاد نیز میباشد. | مرتبۀ ابدال بعد از مراتب [[قطب]] و [[امامان]] و [[اوتاد]] قرار دارد، اماگاه ابدال شامل قطب، امامان و اوتاد نیز میباشد. | ||
خط ۷۹: | خط ۷۹: | ||
====از دیدگاه هجویری ==== | ====از دیدگاه هجویری ==== | ||
[[هجویری]] تعداد ابدال را ۴۰ نفر میداند و در سلسلۀ مراتب اولیا، آنان را در مرتبۀ پنجم مینشاند. سلسلۀ مزبور به این صورت است: قطب یاغوث (۱ نفر)، نقباء (۳ نفر)، اوتاد (۴ نفر)، ابرار (۷ نفر)، ابدال (۴۰ نفر)، اخیار (۳۰۰ نفر).<ref>کشف المحجوب ص۲۶۹</ref> | [[هجویری]] تعداد ابدال را ۴۰ نفر میداند و در سلسلۀ مراتب اولیا، آنان را در مرتبۀ پنجم مینشاند. سلسلۀ مزبور به این صورت است: قطب یاغوث (۱ نفر)، نقباء (۳ نفر)، اوتاد (۴ نفر)، ابرار (۷ نفر)، ابدال (۴۰ نفر)، اخیار (۳۰۰ نفر).<ref>کشف المحجوب ص۲۶۹.</ref> | ||
====از دیدگاه عبدالرحمان جامی ==== | ====از دیدگاه عبدالرحمان جامی ==== | ||
[[عبدالرحمان جامی]] نیز همان بیان هجویری را دربارۀ خصوصیات و تعداد و مرتبۀ ابدال تکرار کرده است.<ref> نفحات الانس،صص ۲۰ – ۲۱</ref> | [[عبدالرحمان جامی]] نیز همان بیان هجویری را دربارۀ خصوصیات و تعداد و مرتبۀ ابدال تکرار کرده است.<ref>نفحات الانس،صص ۲۰ – ۲۱.</ref> | ||
====از دیدگاه عزیزالدین نسفی ==== | ====از دیدگاه عزیزالدین نسفی ==== | ||
[[عزیزالدین نسفی]] لفظ ابدال را واژهای عام برای تمام طبقات اولیا دانسته و لذا واژۀ اولیا را به جای ابدال به کار برده است.<ref> الانسان الکامل،ص ۳۲۲</ref> او مجموع اولیاء خدا یا ابدال را در هر زمان ۳۵۶ نفر میداند و آنها را به ۶ طبقه تقسیم میکند: ۱. سیصد تنان، ۲. چهل تنان، ۳. هفت تنان، ۴. پنج تنان، ۵. سه تنان، ۶. قطب، و سپس یادآور میشود که چون [[آخر الزمان]] فرا رسد بر سیصد تنان کسی افزوده نشود تا آنکه تماماٌ از جهان رحلت کنند. آنگاه از چهل تنان و هفت تنان و پنج تنان و سه تنان به ترتیب کاسته شود تا کسی از آنها باقی نماند و قطب تنها شود، و چون قطب از عالم رخت بربندد، عالم برافتد <ref> الانسان الکامل،ص ۳۱۷</ref>. | [[عزیزالدین نسفی]] لفظ ابدال را واژهای عام برای تمام طبقات اولیا دانسته و لذا واژۀ اولیا را به جای ابدال به کار برده است.<ref>الانسان الکامل،ص ۳۲۲.</ref> او مجموع اولیاء خدا یا ابدال را در هر زمان ۳۵۶ نفر میداند و آنها را به ۶ طبقه تقسیم میکند: ۱. سیصد تنان، ۲. چهل تنان، ۳. هفت تنان، ۴. پنج تنان، ۵. سه تنان، ۶. قطب، و سپس یادآور میشود که چون [[آخر الزمان]] فرا رسد بر سیصد تنان کسی افزوده نشود تا آنکه تماماٌ از جهان رحلت کنند. آنگاه از چهل تنان و هفت تنان و پنج تنان و سه تنان به ترتیب کاسته شود تا کسی از آنها باقی نماند و قطب تنها شود، و چون قطب از عالم رخت بربندد، عالم برافتد <ref>الانسان الکامل،ص ۳۱۷.</ref>. | ||
====از دیدگاه سید حیدر آملی ==== | ====از دیدگاه سید حیدر آملی ==== | ||
خط ۹۳: | خط ۹۳: | ||
[[سید حیدر آملی]] در [[المقدمات]] ۳ نوع طبقه بندی از مراتب اولیا به دست داده که در هر ۳ نوع تعداد ابدال ۷ نفر است، اما مرتبۀ آنان متفاوت است. در طبقه بندی اول، ابدال بعد از قطب، در مرتبۀ دوم قرار دارند و دارای مقامی بالاتر از رجال الغیب و صلحا هستند. در طبقه بندی دوم، ابدال پس از قطب و غوث و افراد، در مرتبۀ چهارم واقع شدهاند. در طبقه بندی سوم، ابدال پس از [[قطب]] الاقطاب، که مقام [[پیغمبر اکرم]] (ص) و ائمّۀ هدی (ع) است، و نیز قطب یا غوث و امامان و اوتاد، در مرتبۀ پنجم قرار دارند. | [[سید حیدر آملی]] در [[المقدمات]] ۳ نوع طبقه بندی از مراتب اولیا به دست داده که در هر ۳ نوع تعداد ابدال ۷ نفر است، اما مرتبۀ آنان متفاوت است. در طبقه بندی اول، ابدال بعد از قطب، در مرتبۀ دوم قرار دارند و دارای مقامی بالاتر از رجال الغیب و صلحا هستند. در طبقه بندی دوم، ابدال پس از قطب و غوث و افراد، در مرتبۀ چهارم واقع شدهاند. در طبقه بندی سوم، ابدال پس از [[قطب]] الاقطاب، که مقام [[پیغمبر اکرم]] (ص) و ائمّۀ هدی (ع) است، و نیز قطب یا غوث و امامان و اوتاد، در مرتبۀ پنجم قرار دارند. | ||
او ضمن برشمردن طبقات مختلف اولیا این نکته را نیز یادآور میشود کهگاه از [[ائمه]] معصومین (ع) تعبیر به اقطاب و ابدال میشود، و ظاهراً این معنا مقتبس از روایات [[شیعه]] است. همچنین او به این نکته اشاره دارد کهگاه مقصود از ابدال هفتگانه، اوتاد چهارگانه و دو امام و قطب است.<ref> المقدمات،ص ۲۷۶</ref> همچنین از قول شیخ [[سعدالدین حموئی]] طبقه بندی جدیدی را نقل میکند که در آن تعداد ابدال ۷ نفر بوده و بعد از قطب و «غوث و امامین» و اوتاد و اشباح در مرتبۀ پنجم از طبقات هفتگانۀ اولیا قرار دارند و عدد اولیا در مجموع طبقات مذکور منحصر به ۳۶۰نفر است.<ref> المقدمات، ص۲۷۷</ref> | او ضمن برشمردن طبقات مختلف اولیا این نکته را نیز یادآور میشود کهگاه از [[ائمه]] معصومین (ع) تعبیر به اقطاب و ابدال میشود، و ظاهراً این معنا مقتبس از روایات [[شیعه]] است. همچنین او به این نکته اشاره دارد کهگاه مقصود از ابدال هفتگانه، اوتاد چهارگانه و دو امام و قطب است.<ref>المقدمات،ص ۲۷۶.</ref> همچنین از قول شیخ [[سعدالدین حموئی]] طبقه بندی جدیدی را نقل میکند که در آن تعداد ابدال ۷ نفر بوده و بعد از قطب و «غوث و امامین» و اوتاد و اشباح در مرتبۀ پنجم از طبقات هفتگانۀ اولیا قرار دارند و عدد اولیا در مجموع طبقات مذکور منحصر به ۳۶۰نفر است.<ref>المقدمات، ص۲۷۷.</ref> | ||
[[شاه نعمت الله ولی]] نیز طبقه بندیهای متفاوتی از اولیا به دست میدهد که در آنها لفظ ابدالگاه به طور خاص وگاه به طور عام مورد استفاده واقع شده است. در طبقه بندی اول، ابدال هفتگانه بعد از اقطاب دوازده گانه در مرتبۀ دوم، و ابدال چهل گانه در مرتبۀ چهارم و ۳۰۰ ابدال در مرتبۀ ششم قرار دارند. در طبقه بندی دوم، پس از قطب الاقطاب، ۳ ابدال، ۵ ابدال، ۷ ابدال، ۴۰ ابدال و ۳۰۰ ابدال قرار گرفتهاند، طبقه بندی سوم نیز مشابه طبقه بندی دوم است، جز آنکه میان مقام قطب الاقطاب و ۳ ابدال، مقام یک نفر از اولیا واقع است.<ref>رسالهها، ج۱/صص۱۵۵-۱۴۹</ref> | [[شاه نعمت الله ولی]] نیز طبقه بندیهای متفاوتی از اولیا به دست میدهد که در آنها لفظ ابدالگاه به طور خاص وگاه به طور عام مورد استفاده واقع شده است. در طبقه بندی اول، ابدال هفتگانه بعد از اقطاب دوازده گانه در مرتبۀ دوم، و ابدال چهل گانه در مرتبۀ چهارم و ۳۰۰ ابدال در مرتبۀ ششم قرار دارند. در طبقه بندی دوم، پس از قطب الاقطاب، ۳ ابدال، ۵ ابدال، ۷ ابدال، ۴۰ ابدال و ۳۰۰ ابدال قرار گرفتهاند، طبقه بندی سوم نیز مشابه طبقه بندی دوم است، جز آنکه میان مقام قطب الاقطاب و ۳ ابدال، مقام یک نفر از اولیا واقع است.<ref>رسالهها، ج۱/صص۱۵۵-۱۴۹.</ref> | ||
=== ریشه اختلاف آراء=== | === ریشه اختلاف آراء=== |