کاربر ناشناس
ابدال: تفاوت میان نسخهها
←ابدال در آثار عرفانی
imported>Esmati |
imported>Esmati |
||
خط ۳۱: | خط ۳۱: | ||
== ابدال در آثار عرفانی == | == ابدال در آثار عرفانی == | ||
دربارة صفات و تعداد و مرتبة ابدال در آثار عرفانی اختلاف نظر وجود دارد. حتی دربارة اینکه واژة ابدال به کدام طبقه از اولیا اطلاق میشود، مؤلفان اختلاف کردهاند. در میان آثار نخستین صوفیان، موضوع ابدال و ویژگیهای آنان، در کتابهای چون قوت القلوب ابوطالب مکّی (2/78) و طبقات الصّوفیّة خواجه عبدالله انصاری (صص 415، 513، 611) و کشف المحجوب هجویری (ص 269) مطرح شده است، اما بیش از هر کس محیی الدین ابن عربی دربارة ابدال و خصوصیّات آنان سخن گفته است و شارحان آثار او با اندک اختلافاتی به شرح و بسط سخنان او پرداختهاند. این مبحث در 2 بخش «صفات و خصوصیات» و «مرتبه و تعدادِ» ابدال قابل بررسی است. | دربارة صفات و تعداد و مرتبة ابدال در آثار عرفانی اختلاف نظر وجود دارد. حتی دربارة اینکه واژة ابدال به کدام طبقه از اولیا اطلاق میشود، مؤلفان اختلاف کردهاند. در میان آثار نخستین صوفیان، موضوع ابدال و ویژگیهای آنان، در کتابهای چون قوت القلوب ابوطالب مکّی (2/78) و طبقات الصّوفیّة خواجه عبدالله انصاری (صص 415، 513، 611) و کشف المحجوب هجویری (ص 269) مطرح شده است، اما بیش از هر کس محیی الدین ابن عربی دربارة ابدال و خصوصیّات آنان سخن گفته است و شارحان آثار او با اندک اختلافاتی به شرح و بسط سخنان او پرداختهاند. این مبحث در 2 بخش «صفات و خصوصیات» و «مرتبه و تعدادِ» ابدال قابل بررسی است. | ||
=== | === صفات و خصوصیات ابدال === | ||
صفات و خصوصیاتی که در آثار اولیة عرفانی برای ابدال به چشم میخورد، با آنچه در این باره در آثار ابن عربی و پیروان او آمده است، تفاوت عمده دارد. ابوطالب مکّی<ref>2/78</ref> پس از ذکر روایتی از طریق اهل بیت (ع) دربارة اهمیت صبر و رضا، یادآور میشود که رضا از حق و رحمت نسبت به خلق و سلامت قلب و ناصح مسلمین بودن و سخاوت نفس، مقام ابدال در میان صدّیقین است. خواجه عبدالله انصاری،<ref>صص 415، 513، 611</ref> کرامات را خاص ابدال و زهّاد میداند، زیرا اظهار کرامات میتواندی موجب مکر و غرور شود و این ابدال هستند که از مکر و غرور آن ایمنند. وی همچنین احتراز از کشتن جانوران را از خصوصیات ابدال به شمار میآورد. هجویری پس از ذکر طبقات اولیا که ابدال از آن جملهاند، یادآور میشود که خصوصیت آنان این است که یکدیگر را میشناسد و در امور محتاج به اذن یکدیگرند.<ref>ص 269</ref>ابن عربی مینویسد: هر یک از ابدال منسوب به یکی از انبیاست که فیوضات معنوی را از قلب آن پیامبر دریافت میکند. خداوند اقلیمهای هفتگانه را به وسیلة آنان حفظ میکند و نظر و توجه روحانیان هفت آسمان نیز به سوی آنان است. آنان به اسرار و امور مربوط به حرکات و نزول کواکب سیّاره در منازل تقدیر شده آگاه و دانا هستند. نام هر یک از آنان یکی از اسماء الهی است. در مقابل هر یک از اسماء الهی، یک نفر از ابدال قرار دارد که به وسیلة اسماءِ مزبور حق تعالی به سوی آنان نظر میکند.<ref>2/7، 9</ref> | صفات و خصوصیاتی که در آثار اولیة عرفانی برای ابدال به چشم میخورد، با آنچه در این باره در آثار ابن عربی و پیروان او آمده است، تفاوت عمده دارد. ابوطالب مکّی<ref>2/78</ref> پس از ذکر روایتی از طریق اهل بیت (ع) دربارة اهمیت صبر و رضا، یادآور میشود که رضا از حق و رحمت نسبت به خلق و سلامت قلب و ناصح مسلمین بودن و سخاوت نفس، مقام ابدال در میان صدّیقین است. خواجه عبدالله انصاری،<ref>صص 415، 513، 611</ref> کرامات را خاص ابدال و زهّاد میداند، زیرا اظهار کرامات میتواندی موجب مکر و غرور شود و این ابدال هستند که از مکر و غرور آن ایمنند. وی همچنین احتراز از کشتن جانوران را از خصوصیات ابدال به شمار میآورد. هجویری پس از ذکر طبقات اولیا که ابدال از آن جملهاند، یادآور میشود که خصوصیت آنان این است که یکدیگر را میشناسد و در امور محتاج به اذن یکدیگرند.<ref>ص 269</ref>ابن عربی مینویسد: هر یک از ابدال منسوب به یکی از انبیاست که فیوضات معنوی را از قلب آن پیامبر دریافت میکند. خداوند اقلیمهای هفتگانه را به وسیلة آنان حفظ میکند و نظر و توجه روحانیان هفت آسمان نیز به سوی آنان است. آنان به اسرار و امور مربوط به حرکات و نزول کواکب سیّاره در منازل تقدیر شده آگاه و دانا هستند. نام هر یک از آنان یکی از اسماء الهی است. در مقابل هر یک از اسماء الهی، یک نفر از ابدال قرار دارد که به وسیلة اسماءِ مزبور حق تعالی به سوی آنان نظر میکند.<ref>2/7، 9</ref> | ||
خط ۴۱: | خط ۴۱: | ||
هجویری تعداد ابدال را 40 نفر میداند و در سلسلة مراتب اولیا آنان را در مرتبة پنجم مینشاند. سلسلة مزبور به این صورت است: قطب یاغوث (1 نفر)، نقباء (3 نفر)، اوتاد (4 نفر)، ابرار (7 نفر)، ابدال (40 نفر)، اخیار (300 نفر) (ص 269). عبدالرّحمن جامی نیز همان بیان هجویری را دربارة خصوصیات و تعداد و مرتبة ابدال تکرار کرده است.<ref>صص 20 – 21</ref> ابن عربی از ابدال هفتگانه و چهل گانه سخن رانده است، اگر چه به گفتة او گاه نقباء دوازده گانه را نیز ابدال خواندهاند. تأکید ابن عربی بیش تر بر ابدال هفتگانه است و معتقد است که آنان به ترتیب بر قدم ابراهیم، موسی، هارون، ادریس، یوسف، عیسی و آدم قرار دارند و اسامی آنان عبارت است از عبدالحیّ، عبدالعلیم، عبدالودود، عبدالقادر، عبدالشّکور، عبدالسّمیع، عبدالبصیر. <ref>2/7</ref> | هجویری تعداد ابدال را 40 نفر میداند و در سلسلة مراتب اولیا آنان را در مرتبة پنجم مینشاند. سلسلة مزبور به این صورت است: قطب یاغوث (1 نفر)، نقباء (3 نفر)، اوتاد (4 نفر)، ابرار (7 نفر)، ابدال (40 نفر)، اخیار (300 نفر) (ص 269). عبدالرّحمن جامی نیز همان بیان هجویری را دربارة خصوصیات و تعداد و مرتبة ابدال تکرار کرده است.<ref>صص 20 – 21</ref> ابن عربی از ابدال هفتگانه و چهل گانه سخن رانده است، اگر چه به گفتة او گاه نقباء دوازده گانه را نیز ابدال خواندهاند. تأکید ابن عربی بیش تر بر ابدال هفتگانه است و معتقد است که آنان به ترتیب بر قدم ابراهیم، موسی، هارون، ادریس، یوسف، عیسی و آدم قرار دارند و اسامی آنان عبارت است از عبدالحیّ، عبدالعلیم، عبدالودود، عبدالقادر، عبدالشّکور، عبدالسّمیع، عبدالبصیر. <ref>2/7</ref> | ||
مرتبة ابدال بعد از مراتب قطب و امامان و اوتاد قرار دارد، اما گاه ابدال شامل قطب، امامان و اوتاد نیز میباشد. نسفی لفظ ابدال را واژهای عام برای تمام طبقات اولیا میدانسته و لذا واژة اولیا را به جای ابدال به کار برده است.<ref>ص 322</ref> او مجموع اولیاء خدا یا ابدال را در هر زمان 356 نفر میداند و آنها را به 6 طبقه تقسیم میکند: 1. سیصد تنان، 2. چهل تنان، 3. هفت تنان، 4. پنج تنان، 5. سه تنان، 6. قطب. سپس یادآور میشود که چون آخر الزّمان فرا رسد بر سیصد تنان کسی افزوده نشود تا آنکه تماماٌ از جهان رحلت کنند. آنگاه از چهل تنان و هفت تنان و پنج تنان و سه تنان به ترتیب کاسته شود تا کسی از آنها باقی نماند و قطب تنها شود، و چون قطب از عالم رخت بربندد، عالم برافتد (ص 317). | مرتبة ابدال بعد از مراتب قطب و امامان و اوتاد قرار دارد، اما گاه ابدال شامل قطب، امامان و اوتاد نیز میباشد. نسفی لفظ ابدال را واژهای عام برای تمام طبقات اولیا میدانسته و لذا واژة اولیا را به جای ابدال به کار برده است.<ref>ص 322</ref> او مجموع اولیاء خدا یا ابدال را در هر زمان 356 نفر میداند و آنها را به 6 طبقه تقسیم میکند: 1. سیصد تنان، 2. چهل تنان، 3. هفت تنان، 4. پنج تنان، 5. سه تنان، 6. قطب. سپس یادآور میشود که چون آخر الزّمان فرا رسد بر سیصد تنان کسی افزوده نشود تا آنکه تماماٌ از جهان رحلت کنند. آنگاه از چهل تنان و هفت تنان و پنج تنان و سه تنان به ترتیب کاسته شود تا کسی از آنها باقی نماند و قطب تنها شود، و چون قطب از عالم رخت بربندد، عالم برافتد (ص 317). |