پرش به محتوا

ابو زید انصاری: تفاوت میان نسخه‌ها

۵۲۰ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲۵ مهٔ ۲۰۱۴
بدون خلاصۀ ویرایش
imported>Aghaie
imported>Aghaie
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
'''اَبوزِیدِ اَنصاری'''، '''سعید بن اوس بن ثابت خزرجی انصاری''' (۲۱۵ ـ ۱۲۱ ق/ ۸۳۰ ـ ۷۳۹ م)، لغت‌دان، [[راوی]] و نحوی می‌باشد. جدّ او [[ثابت بن بشیر]] از قبیله [[خزرج]] و از [[انصار]] [[پیامبر(ص)]] بود و نسبت انصاری و خزرجی وی از همین جاست. ثابت بن بشیر در [[جنگ احد]] و جنگ‌های پس از آن شرکت داشت و در شمار ۶ تنی بود که در حیات پیامبر(ص) [[قرآن]] را جمع آوری کردند. <ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج7، ص۲۷.</ref>
'''اَبوزِیدِ اَنصاری'''، '''سعید بن اوس بن ثابت خزرجی انصاری''' (۲۱۵ ـ ۱۲۱ ق/ ۸۳۰ ـ ۷۳۹ م)، لغت دان، [[راوی]] و نحوی می‌باشد. جدّ او [[ثابت بن بشیر]] از قبیله [[خزرج]] و از [[انصار]] [[پیامبر(ص)]] بود و نسبت انصاری و خزرجی وی از همین جاست. ثابت بن بشیر در [[جنگ احد]] و جنگ‌های پس از آن شرکت داشت و در شمار ۶ تنی بود که در حیات پیامبر(ص) [[قرآن]] را جمع آوری کردند. <ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۷، ص۲۷.</ref>


== شخصیت علمی ==
== شخصیت علمی ==
ابوزید علم قرائت را از [[ابو عمرو بن علاء]]، راوی بزرگ [[بصره]] و صاحب یكی از 7 قرائت مشهور آموخت و دست‌مایه علمی خود در علم لغت را نیز از وی فراگرفت.<ref> ازهری، تهذیب اللغة، ج1، ص12؛  ابوطیب، مراتب النحویین، صص40 ـ 39 ؛  یمانی، اشارة التعیین، ص128. </ref>
ابوزید علم قرائت را از [[ابو عمرو بن علاء]]، راوی بزرگ [[بصره]] و صاحب یکی از ۷ قرائت مشهور آموخت و دست مایه علمی خود در علم لغت را نیز از وی فراگرفت.<ref> ازهری، تهذیب اللغة، ج۱، ص۱۲؛ ابوطیب، مراتب النحویین، صص۴۰ ـ ۳۹؛ یمانی، اشارة التعیین، ص۱۲۸. </ref>


===شاگردی از بصره در مکتب کوفه===
===شاگردی از بصره در مکتب کوفه===
ابوزید اگرچه وابسته به مكتب بصره بود، اما شوق دانش اندوزی، او را برآن داشت تا به دور از هر گونه تعصب، در مجالس درس كوفیان نیز به كسب علم بپردازد. وی دیوان‌های شعر عرب را از مفضّل ضّبی و دیگر كوفیان فراگرفت.<ref> ازهری، تهذیب اللغة، ج1، ص12؛ خوارزمی، شرح(ضمن شروح سقط الزند)، 2(4)/ 1550 .</ref> و این امر مایه شگفتی منابع كهن شده است، زیرا تا آن زمان سابقه نداشت كه كسی از مكتب بصره، برای كسب علم نزد كوفیان رود. <ref>سیرافی، اخبار النحویین البصریین، صص57 ـ 56 ؛ ابن انباری، نزهة الالباء، ص86؛ ابن ندیم، الفهرست، ص60. </ref>
ابوزید اگرچه وابسته به مکتب بصره بود، اما شوق دانش اندوزی، او را برآن داشت تا به دور از هر گونه تعصب، در مجالس درس کوفیان نیز به کسب علم بپردازد. وی دیوان‌های شعر عرب را از مفضّل ضّبی و دیگر کوفیان فراگرفت.<ref> ازهری، تهذیب اللغة، ج۱، ص۱۲؛ خوارزمی، شرح (ضمن شروح سقط الزند)، ۲ (۴) / ۱۵۵۰.</ref> و این امر مایه شگفتی منابع کهن شده است، زیرا تا آن زمان سابقه نداشت که کسی از مکتب بصره، برای کسب علم نزد کوفیان رود. <ref>سیرافی، اخبار النحویین البصریین، صص۵۷ ـ ۵۶؛ ابن انباری، نزهة الالباء، ص۸۶؛ ابن ندیم، الفهرست، ص۶۰. </ref>
===اساتید===
===اساتید===
ابوزید، نحو را نزد یونس و كیسان نحوی فراگرفت و از خلف احمر، عمروبن عبید، ابن عون، سعید بن ابی عروبه ، ابن جریح، محمد بن عمرو بن علقمه، اسرائیل بن یونس و اسود بن شیبان روایت كرد. <ref> مبرد، الكامل، ج1، صص453 ـ 454؛ ابن ابی حاتم، الجرح و التعدیل، 2(1)/مزی، تهذیب الكمال، ج10، ص330؛ ابن فضل الله عمری ،  مسالك الابصار، ج7، ص9؛ یغموری، نورالقبس المختصر من المقتبس، ص179. </ref> اصمعی، خلف احمر، راویۀ معروف را شاگرد وی دانسته است.<ref> سیرافی، اخبار النحویین البصریین، ص53. </ref>
ابوزید، نحو را نزد یونس و کیسان نحوی فراگرفت و از خلف احمر، عمروبن عبید، ابن عون، سعید بن ابی عروبه، ابن جریح، محمد بن عمرو بن علقمه، اسرائیل بن یونس و اسود بن شیبان روایت کرد. <ref> مبرد، الکامل، ج۱، صص۴۵۳ ـ ۴۵۴؛ ابن ابی حاتم، الجرح و التعدیل، ۲ (۱) /۵؛ مزی، تهذیب الکمال، ج۱۰، ص۳۳۰؛ ابن فضل الله عمری، مسالک الابصار، ج۷، ص۹؛ یغموری، نورالقبس المختصر من المقتبس، ص۱۷۹. </ref> اصمعی، خلف احمر، راویۀ معروف را شاگرد وی دانسته است.<ref> سیرافی، اخبار النحویین البصریین، ص۵۳. </ref>


ابوزید برای جمع آوری اشعار، اخبار و نوادر عرب، مدّت درازی را بین بدویان گذراند و بیشتر از هم‌گنانش از آنان بهره جست.<ref> ابوطیب ، مراتب النحویین، ص41.</ref>
ابوزید برای جمع آوری اشعار، اخبار و نوادر عرب، مدّت درازی را بین بدویان گذراند و بیشتر از هم گنانش از آنان بهره جست.<ref> ابوطیب، مراتب النحویین، ص۴۱.</ref>
مدتی را نیز در بین قبایل عقیل و قشیر كه در آن زمان در [[بصره]] متوطن شده بودند، به سر برد و از آنان دانش بسیار آموخت. <ref> زبیدی، طبقات النحویین و اللغویین، 182.</ref>
مدتی را نیز در بین قبایل عقیل و قشیر که در آن زمان در [[بصره]] متوطن شده بودند، به سر برد و از آنان دانش بسیار آموخت. <ref> زبیدی، طبقات النحویین و اللغویین، ۱۸۲.</ref>


===مجلس درس===
===مجلس درس===
وی پس از آنكه ذخایر عظیمی از روایات را در علوم مختلف همچون لغت، نحو، اخبار، اشعار و احادیث گردآورد، در [[بصره]] مجالسی تشكیل داد كه مورد اقبال دانش پژوهان و بزرگان علم و ادب آن روز قرار گرفت.<ref> سیرافی، اخبار النحویین البصریین، ص53 ؛ ابن انباری، نزهة الالباء، ص89.</ref>
وی پس از آنکه ذخایر عظیمی از روایات را در علوم مختلف همچون لغت، نحو، اخبار، اشعار و احادیث گردآورد، در [[بصره]] مجالسی تشکیل داد که مورد اقبال دانش پژوهان و بزرگان علم و ادب آن روز قرار گرفت.<ref> سیرافی، اخبار النحویین البصریین، ص۵۳؛ ابن انباری، نزهة الالباء، ص۸۹.</ref>


شركت برجسته‌ترین دانشمندان آن روز از جمله [[سیبویه]]، [[اصمعی]]، [[جاحظ]]، [[ابو نواس]]، [[ابن اعرابی]]، [[ابوحاتم سجستانی]] و [[ابوعبید قاسم بن سلام هروی]]، در مجالس درس او، خود بیانگر وسعت دامنه معلومات اوست.<ref> سیرافی، اخبار النحویین البصریین، صص55 ـ 56؛ ابوطیب، مراتب النحویین، صص42، 92، 93؛ ابن انباری، نزهة الالباء، ص85؛ ابن نباته، ص316؛ طلس، حاشیه بر التثبیه علی حدوث التصحیف، ص67؛ فاخوری، تاریخ ادبیات زبان عربی، ص412.</ref> علاوه بر ایشان كسانی همچون این شبّه، عبدالله بن محمد بن هارون توزی، خلف بزار و رؤیة بن عجّاج از شاگردان او به شمار می رفتند. <ref> ابوطیب، مراتب النحویین، 75؛ یاقوت، ادبا، 11/213 ـ 214؛ یاقوت، بلدان، 1/894)</ref>
شرکت برجسته‌ترین دانشمندان آن روز از جمله [[سیبویه]]، [[اصمعی]]، [[جاحظ]]، [[ابو نواس]]، [[ابن اعرابی]]، [[ابوحاتم سجستانی]] و [[ابوعبید قاسم بن سلام هروی]]، در مجالس درس او، خود بیانگر وسعت دامنه معلومات اوست.<ref> سیرافی، اخبار النحویین البصریین، صص۵۵ ـ ۵۶؛ ابوطیب، مراتب النحویین، صص۴۲، ۹۲، ۹۳؛ ابن انباری، نزهة الالباء، ص۸۵؛ ابن نباته، ص۳۱۶؛ طلس، حاشیه بر التثبیه علی حدوث التصحیف، ص۶۷؛ فاخوری، تاریخ ادبیات زبان عربی، ص۴۱۲.</ref> علاوه بر ایشان کسانی همچون این شبّه، عبدالله بن محمد بن هارون توزی، خلف بزار و رؤیة بن عجّاج از شاگردان او به شمار می‌رفتند. <ref> ابوطیب، مراتب النحویین، ۷۵؛ یاقوت، ادبا، ۱۱/۲۱۳ ـ ۲۱۴؛ یاقوت، بلدان، ۱/۸۹۴) </ref>


بزرگانی همچون ابوعثمان مازنی، محمد بن سلام جمحی، ابو حاتم سجستانی، ابو حاتم رازی، ابو عمر صابح بن اسحاق جرمی، ابوعدنان اعور و ابوالحسن مدائنی از وی روایت كرده اند.<ref> خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج9، ص79؛ ابن سلام، طبقات فحول الشعراء، ج2، ص765؛ مبرد، الكامل، ج1، صص348، 453؛ ابن قتیبه، المعانی الكبیر، ج1، ص181؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج1، صص16، 234؛ ابوطیب، مراتب النحویین، ص76. </ref> ابن هشام نیز اشعار چند تن از شاعران را از قول او نقل كرده است.<ref> ابن هشام، السیرة النبویه، ج1، صص305، 2/87، ج3، صص22 ـ 23 و145، 148.</ref>
بزرگانی همچون ابوعثمان مازنی، محمد بن سلام جمحی، ابو حاتم سجستانی، ابو حاتم رازی، ابو عمر صابح بن اسحاق جرمی، ابوعدنان اعور و ابوالحسن مدائنی از وی روایت کرده‌اند.<ref> خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج۹، ص۷۹؛ ابن سلام، طبقات فحول الشعراء، ج۲، ص۷۶۵؛ مبرد، الکامل، ج۱، صص۳۴۸، ۴۵۳؛ ابن قتیبه، المعانی الکبیر، ج۱، ص۱۸۱؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، صص۱۶، ۲۳۴؛ ابوطیب، مراتب النحویین، ص۷۶. </ref> ابن هشام نیز اشعار چند تن از شاعران را از قول او نقل کرده است.<ref> ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، صص۳۰۵، ۲/۸۷، ج۳، صص۲۲ ـ ۲۳ و۱۴۵، ۱۴۸.</ref>


== نظر دیگران در باره وی ==
== نظر دیگران درباره وی ==
مقام علمی و ادبی ابوزید سخت مورد ستایش منابع كهن قرار گرفته است. ابوطیب لغوی او رااز پیشوایان [[علم لغت]] دانسته و در حفظ شعر، لغت، اخبار و نوادر عرب پس از ابومالك برتر از همه شمرده است. او از قول ابن مناذر گوید:
مقام علمی و ادبی ابوزید سخت مورد ستایش منابع کهن قرار گرفته است. ابوطیب لغوی او رااز پیشوایان [[علم لغت]] دانسته و در حفظ شعر، لغت، اخبار و نوادر عرب پس از ابومالک برتر از همه شمرده است. او از قول ابن مناذر گوید:
:::اصمعی ثلث لغت عرب، ابوعبیده نصف آن و '''ابوزید''' دو سوم آن و ابومالك تمام آن را می دانست. <ref> ابوطیب لغوی، مراتب النحویین، ص41.</ref>  
:::اصمعی ثلث لغت عرب، ابوعبیده نصف آن و '''ابوزید''' دو سوم آن و ابومالک تمام آن را می‌دانست. <ref> ابوطیب لغوی، مراتب النحویین، ص۴۱.</ref>


ذهبی او را علامه و حجّة العرب لقب داده <ref> ذهبی، سیراعلام النبلاء، ج9، ص494.</ref> و اخفش دانش وی را از استادش ابوعمرو بن علاء بیشتر دانسته است. <ref> زبیدی، طبقات النحویین و اللغویین، ص182.</ref>. روایاتِ او را نیز، تقریباً همه منابع كهن موثق و مورد اعتماد خوانده اند.<ref> ابن ابی حاتم، الجرح و التعدیل، 2(1)/سیرافی، اخبار النحویین البصریین، ص53؛ ازهری، تهذیب اللغة، ج1، ص11؛ ابوطیب، مراتب النحویین، صص42 و 90.</ref>  
ذهبی او را علامه و حجّة العرب لقب داده <ref> ذهبی، سیراعلام النبلاء، ج۹، ص۴۹۴.</ref> و اخفش دانش وی را از استادش ابوعمرو بن علاء بیشتر دانسته است. <ref> زبیدی، طبقات النحویین و اللغویین، ص۱۸۲.</ref>. روایاتِ او را نیز، تقریباً همه منابع کهن موثق و مورد اعتماد خوانده‌اند.<ref> ابن ابی حاتم، الجرح و التعدیل، ۲ (۱) /۵؛ سیرافی، اخبار النحویین البصریین، ص۵۳؛ ازهری، تهذیب اللغة، ج۱، ص۱۱؛ ابوطیب، مراتب النحویین، صص۴۲ و ۹۰.</ref>


به گفته منابع متعدّد، هر جا كه سیبویه در اثر معروفش الكتاب مطلبی را با ذكر «اخبرنی [[الثقة]]» با «سمعت الثقــة» نقل می كند، مقصودش ابوزید است. سیبویه در الكتاب 9 بار از ابوزید روایت كرده است كه همه به لغت مربوط می شود.<ref> ابوطیب، مراتب النحویین، 76؛ ابن انباری،نزهة الالباء، 85  ؛ یاقوت، ادبا، 11/215؛ ناصف، سیبویه پیشوای نحویان، 125.</ref>
به گفته منابع متعدّد، هر جا که سیبویه در اثر معروفش الکتاب مطلبی را با ذکر «‌اخبرنی [[الثقة]]‌» با «‌سمعت الثقــة‌» نقل می‌کند، مقصودش ابوزید است. سیبویه در الکتاب ۹ بار از ابوزید روایت کرده است که همه به لغت مربوط می‌شود.<ref> ابوطیب، مراتب النحویین، ۷۶؛ ابن انباری، نزهة الالباء، ۸۵؛ یاقوت، ادبا، ۱۱/۲۱۵؛ ناصف، سیبویه پیشوای نحویان، ۱۲۵.</ref>


از میان همه منابع كهن تنها ابن‌حنان بر ابوزید خرده گرفته و حدیثی از وی را جرح كرده است. او روایات ابوزید را در صورتی معتبر و مقبول دانسته است كه موافق با گفته ثقات باشد.<ref> ابن حنان، المجروحین، 1/324 ـ 325.</ref>ابوزید از جمله دانشمندانی بود كه در 158ق به دعوت مهدی [[خلیفه]] عباسی به [[بغداد]] رفتند.<ref> ابن ندیم، الفهرست، 60؛ فروخ، تاریخ الادب العربی، 2/204. </ref> ، اما از مدت اقامت وی در بغداد و چگونگی ارتباط او با دربار [[خلافت]] اطلاعی در دست نیست.
از میان همه منابع کهن تنها ابن حنان بر ابوزید خرده گرفته و حدیثی از وی را جرح کرده است. او روایات ابوزید را در صورتی معتبر و مقبول دانسته است که موافق با گفته ثقات باشد.<ref> ابن حنان، المجروحین، ۱/۳۲۴ ـ ۳۲۵.</ref> ابوزید از جمله دانشمندانی بود که در ۱۵۸ق به دعوت مهدی [[خلیفه]] عباسی به [[بغداد]] رفتند.<ref> ابن ندیم، الفهرست، ۶۰؛ فروخ، تاریخ الادب العربی، ۲/۲۰۴. </ref>، اما از مدت اقامت وی در بغداد و چگونگی ارتباط او با دربار [[خلافت]] اطلاعی در دست نیست.


== دلیل اشتهار وی ==
== دلیل اشتهار وی ==
شهرت ابوزید بیشتر در دو زمینه است:
شهرت ابوزید بیشتر در دو زمینه است:


:::1. لغت شناسی:
:::۱. لغت شناسی:
از اوایل سده در هردو مكتب [[بصره]] و [[كوفه]] دانشمندانی ظهور كردند كه در عرصه لغت و نیز شعر و اخبار و ایام عرب (شرح جنگ‌های قبیله‌ای) و [[انساب]]، شهرت فراوان داشتند. اینان آثاری از خود بر جای گذاشتند كه دست مایه اصلی فرهنگ‌نویسان در نسل‌های بعد گردید<ref> یوسف، دستور زبان و فرهنگ نویسی، 61 ـ 62.</ref> و ابوزید یكی از مشهورترینِ این دانشمندان است. او به گردآوری لغات و لهجه‌های شاذّ همت گماشت و رساله‌های لغوی فراوانی در موضوعات مختلف تألیف كرد، كه هر كدام به تنهایی [[لغت نامه]] تك موضوعی كوچك و كم حجم به شمار می‌رفت. <ref> نكـ : آثار وی.</ref>
از اوایل سده ۲ق در هردو مکتب [[بصره]] و [[کوفه]] دانشمندانی ظهور کردند که در عرصه لغت و نیز شعر و اخبار و ایام عرب (شرح جنگ‌های قبیله‌ای) و [[انساب]]، شهرت فراوان داشتند. اینان آثاری از خود بر جای گذاشتند که دست مایه اصلی فرهنگ نویسان در نسل‌های بعد گردید<ref> یوسف، دستور زبان و فرهنگ نویسی، ۶۱ ـ ۶۲.</ref> و ابوزید یکی از مشهورترینِ این دانشمندان است. او به گردآوری لغات و لهجه‌های شاذّ همت گماشت و رساله‌های لغوی فراوانی در موضوعات مختلف تألیف کرد، که هر کدام به تنهایی [[لغت نامه]] تک موضوعی کوچک و کم حجم به شمار می‌رفت. <ref> نکـ: آثار وی.</ref>


وی در این رساله‌ها كه واژگان آنها را از زبان بدویان و فصحای عرب شنیده و گردآورده بود، علاوه بر شرح و توضیح، مترادفات، اضداد و مشتقاتی را كه همگی به موضوعی خاص مربوط می‌شدند، جمع آوری می‌کرد، مانند رساله‌های المطر، الشجر، المیاء، النبات .<ref> نكـ : آثار وی </ref>این رساله‌های تخصصی، نخستین تلاش‌ها در تدوین فرهنگ‌های بزرگ و جامع و كتاب‌های لغتی بود كه در عصرهای بعد پدید آمد.
وی در این رساله‌ها که واژگان آنها را از زبان بدویان و فصحای عرب شنیده و گردآورده بود، علاوه بر شرح و توضیح، مترادفات، اضداد و مشتقاتی را که همگی به موضوعی خاص مربوط می‌شدند، جمع آوری می‌کرد، مانند رساله‌های المطر، الشجر، المیاء، النبات.<ref> نکـ: آثار وی </ref>این رساله‌های تخصصی، نخستین تلاش‌ها در تدوین فرهنگ‌های بزرگ و جامع و کتاب‌های لغتی بود که در عصرهای بعد پدید آمد.


امروزه از بین آثار لغوی پیشینیان كه در دسترس ماست، كمتر كتاب یا لغت نامه‌ای است كه مؤلف آن از آثار ابوزید به عنوان یكی از منابع اصلی خود استفاده و به آنها استناد نكرده باشد.<ref> در میان آن آثار به ویژه از این‌ها می‌توان نام برد: اصلاح المنطق ابن سكیت، ص 109 ـ 110 ؛ تهذیب الالفاظ ابن سكیت، ص 459، 523 ؛ الحیوان جاحظ، ج1، صص130 و 145؛ البرصان و العرجان جاحظ ، صص 92 و 356 ؛خلق الانسان ثابت بن ابی ثابت (جمـ)، ادب الكاتب ابن قتیبه، صص 35، 42 ـ 43، ؛ الكامل مبرد، ج1، صص111، 288 ، اعراب القرآن زجاج، ج1، صص114 ـ 115، 140؛ اشتقاق ابن درید صص265 و 275 ؛ مجمل اللغة ابن فارس (جمـ) و متخیر الالفاظ ابن فارس ، صص55 و 72، المحكم و المحیط ابن سیده، ج3، ص29 ؛ المخصص ابن سیده، ج3، صص6،9،13 ؛ تثقیف اللسان ابن مكی (جمـ).</ref>
امروزه از بین آثار لغوی پیشینیان که در دسترس ماست، کمتر کتاب یا لغت نامه‌ای است که مؤلف آن از آثار ابوزید به عنوان یکی از منابع اصلی خود استفاده و به آنها استناد نکرده باشد.<ref> در میان آن آثار به ویژه از این‌ها می‌توان نام برد: اصلاح المنطق ابن سکیت، ص۱۰۹ ـ ۱۱۰؛ تهذیب الالفاظ ابن سکیت، ص۴۵۹، ۵۲۳؛ الحیوان جاحظ، ج۱، صص۱۳۰ و ۱۴۵؛ البرصان و العرجان جاحظ، صص۹۲ و ۳۵۶؛ خلق الانسان ثابت بن ابی ثابت (جمـ)، ادب الکاتب ابن قتیبه، صص۳۵، ۴۲ ـ ۴۳،؛ الکامل مبرد، ج۱، صص۱۱۱، ۲۸۸، اعراب القرآن زجاج، ج۱، صص۱۱۴ ـ ۱۱۵، ۱۴۰؛ اشتقاق ابن درید صص۲۶۵ و ۲۷۵؛ مجمل اللغة ابن فارس (جمـ) و متخیر الالفاظ ابن فارس، صص۵۵ و ۷۲، المحکم و المحیط ابن سیده، ج۳، ص۲۹؛ المخصص ابن سیده، ج۳، صص۶، ۹، ۱۳؛ تثقیف اللسان ابن مکی (جمـ).</ref>


:::2. روایتِ شعر:
:::۲. روایتِ شعر:
ابوزید علاوه بر كوشش چشمگیرش در عرصه لغت، از بزرگ‌ترین راویانِ سده 2 و 3 ق نیز به شمار می‌رود. وی بسیاری از روایات خلف احمر و دیگر راویه‌ها و نیز اشعار جمعی از شاعران بزرگ از جمله [[حسان بن ثابت]] و [[كعب بن مالك]] را جمع آوری و روایت كرده است.<ref> ابن هشام، السیرة النبویه، ج2، صص87 ـ 88، 319 ـ 320، ج3، صص22 ـ 23، 171ـ 172، 221؛ بلاشر، تاریخ الادب العربی، ص184.</ref>
ابوزید علاوه بر کوشش چشمگیرش در عرصه لغت، از بزرگ‌ترین راویانِ سده ۲ و ۳ ق نیز به شمار می‌رود. وی بسیاری از روایات خلف احمر و دیگر راویه‌ها و نیز اشعار جمعی از شاعران بزرگ از جمله [[حسان بن ثابت]] و [[کعب بن مالک]] را جمع آوری و روایت کرده است.<ref> ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، صص۸۷ ـ ۸۸، ۳۱۹ ـ ۳۲۰، ج۳، صص۲۲ ـ ۲۳، ۱۷۱ـ ۱۷۲، ۲۲۱؛ بلاشر، تاریخ الادب العربی، ص۱۸۴.</ref>


ابوزید را به همراه دو تن از راویان بزرگ معاصرش یعنی اصمعی و ابوعبیده معمر بن مثنی ، باید از پیشگامان نهضت گردآوری و تدوین اشعار و اخبار عرب كه از نیمه دوم سده 2 آغاز شده و تا اواخر سده ادامه داشت، به شمار آورد.<ref> بلاشر ،‌ تاریخ الادب العربی، صص177 ـ 184؛ شلقانی، الاصمعی اللغوی، صص3، 8 ـ ضیف، العصر الجاهلی، ص155.</ref>
ابوزید را به همراه دو تن از راویان بزرگ معاصرش یعنی اصمعی و ابوعبیده معمر بن مثنی، باید از پیشگامان نهضت گردآوری و تدوین اشعار و اخبار عرب که از نیمه دوم سده ۲ آغاز شده و تا اواخر سده ۳ق ادامه داشت، به شمار آورد.<ref> بلاشر، تاریخ الادب العربی، صص۱۷۷ ـ ۱۸۴؛ شلقانی، الاصمعی اللغوی، صص۳، ۸ ـ ۹؛ ضیف، العصر الجاهلی، ص۱۵۵.</ref>


این راویان رنج دو كار بزرگ و دشوار را بر خود هموار ساختند:
این راویان رنج دو کار بزرگ و دشوار را بر خود هموار ساختند:


# اولاً: با دقت كامل به جمع آوری اشعار و اخبار پرداختند و چون می‌دانستند كه پس از گذشت چندین نسل، به خصوص پس از تحریفاتی كه راویان بزرگ قبل از ایشان از جمله خلف احمر و حماد راویه، ‌در روایات و اخبار عرب وارد كرده اند، <ref> نكـ : ضیف ، العصر الجاهلی، 148 ـ 155.</ref> دیگر نمی توان اشعار و اخبار كهن را دست نخورده یافت. از این رو تنها به جمع آوری روایاتی پرداختند كه از [[راوی|راویان]] موثق یا مستقیماً از زبان بدویان شنیدند و خود نیز به دیده انتقاد در آنها نگریستند و كوشیدند درمیان این روایات، سره را از ناسره باز شناسند.
# اولاً: با دقت کامل به جمع آوری اشعار و اخبار پرداختند و چون می‌دانستند که پس از گذشت چندین نسل، به خصوص پس از تحریفاتی که راویان بزرگ قبل از ایشان از جمله خلف احمر و حماد راویه، در روایات و اخبار عرب وارد کرده‌اند، <ref> نکـ: ضیف، العصر الجاهلی، ۱۴۸ ـ ۱۵۵.</ref> دیگر نمی‌توان اشعار و اخبار کهن را دست نخورده یافت. از این رو تنها به جمع آوری روایاتی پرداختند که از [[راوی|راویان]] موثق یا مستقیماً از زبان بدویان شنیدند و خود نیز به دیده انتقاد در آنها نگریستند و کوشیدند درمیان این روایات، سره را از ناسره باز شناسند.
# ثانیاً: چون تا آن زمان روایات سینه به سینه نقل می شد، برای حفظ آنها از خطر نابودی یا تحریف بیشتر درصدد ضبط و تدوین آنها برآمدند و در واقع روایت كتبی را جایگزین روایت شفاهی ساختند. در نتیجه این امر مجموعه های عظیمی از دیوانها و آثار پیشینیان كه امروزه از بزرگ ترین ذخایر ادبیات عرب محسوب می شود، به رشته تحریر درآمد و از خطر نابودی در امان ماند. <ref> بلاشر، تاریخ الادب العربی، صص154 ـ 186؛ ضیف، العصر الجاهلی، صص 158 ـ 161. </ref>
# ثانیاً: چون تا آن زمان روایات سینه به سینه نقل می‌شد، برای حفظ آنها از خطر نابودی یا تحریف بیشتر درصدد ضبط و تدوین آنها برآمدند و در واقع روایت کتبی را جایگزین روایت شفاهی ساختند. در نتیجه این امر مجموعه‌های عظیمی از دیوانها و آثار پیشینیان که امروزه از بزرگ‌ترین ذخایر ادبیات عرب محسوب می‌شود، به رشته تحریر درآمد و از خطر نابودی در امان ماند. <ref> بلاشر، تاریخ الادب العربی، صص۱۵۴ ـ ۱۸۶؛ ضیف، العصر الجاهلی، صص۱۵۸ ـ ۱۶۱. </ref>


ابوزید در نحو نیز چنان تبحر داشت، كه به ابوزید نحوی معروف شد. با این همه، نمی توان او را در ردیف دو نحوی برجسته معاصرش [[خلیل بن احمد]] و [[سیبویه]] به شمار آورد، <ref>ابن ندیم، الفهرست،60.</ref> گرچه به تأیید بیشتر منابع، در این زمینه از اصمعی و ابوعبیده برتر بود.<ref> ابن ندیم، الفهرست، 60 ؛ ابن انباری، نزهة الالباء، 86. </ref>
ابوزید در نحو نیز چنان تبحر داشت، که به ابوزید نحوی معروف شد. با این همه، نمی‌توان او را در ردیف دو نحوی برجسته معاصرش [[خلیل بن احمد]] و [[سیبویه]] به شمار آورد، <ref>ابن ندیم، الفهرست، ۶۰.</ref> گرچه به تأیید بیشتر منابع، در این زمینه از اصمعی و ابوعبیده برتر بود.<ref> ابن ندیم، الفهرست، ۶۰؛ ابن انباری، نزهة الالباء، ۸۶. </ref>
===اصلاح تا دم مرگ===
===اصلاح تا دم مرگ===
وی چندان به اصلاح «فساد» و «لحن» در زبان عربی مُصرّ بود، كه حتی در دم مرگ نیز از تذكار و رفع اشتباهات دیگران درییغ نمی كرد.<ref> یغموری، نورالقبس المختصر من المقتبس، 108. </ref> برخی او را پیرو [[مذهب قدریه]] ([[معتزله]]) و از مخالفین نظریه جبر دانسته اند.<ref> خوارزمی، شرح (ضمن شروح سقط الزند)، 2(4)/1550؛ ابن قتیبه، المعارف، ص545.</ref>
وی چندان به اصلاح «‌فساد‌» و «‌لحن‌» در زبان عربی مُصرّ بود، که حتی در دم مرگ نیز از تذکار و رفع اشتباهات دیگران درییغ نمی‌کرد.<ref> یغموری، نورالقبس المختصر من المقتبس، ۱۰۸. </ref> برخی او را پیرو [[مذهب قدریه]] ([[معتزله]]) و از مخالفین نظریه جبر دانسته‌اند.<ref> خوارزمی، شرح (ضمن شروح سقط الزند)، ۲ (۴) /۱۵۵۰؛ ابن قتیبه، المعارف، ص۵۴۵.</ref>


== آثار ==
== آثار ==
*اللبأ و اللبن:
*اللبأ و اللبن:
ابوزید در این رساله، به شرح انواع مختلف شیر و مراحل پروردن آن از هنگامی كه دوشیده می شود، تا زمانی كه از آن كره می گیرند، پرداخته است.<ref> عبدالتواب، مباحثی در فقه اللغه و زبانشناسی عربی، 286. </ref> این اثر نخست به كوشش لویس شیخو در مجله المشرق بیروت (1900م) به چاپ رسیده و سپس بار دیگر به كوشش هافنر و لویس شیخو، همراه مجموعه البلغة فی شذور اللغة در بیروت (1908م) منتشر شده است.
ابوزید در این رساله، به شرح انواع مختلف شیر و مراحل پروردن آن از هنگامی که دوشیده می‌شود، تا زمانی که از آن کره می‌گیرند، پرداخته است.<ref> عبدالتواب، مباحثی در فقه اللغه و زبانشناسی عربی، ۲۸۶. </ref> این اثر نخست به کوشش لویس شیخو در مجله المشرق بیروت (۱۹۰۰م) به چاپ رسیده و سپس بار دیگر به کوشش هافنر و لویس شیخو، همراه مجموعه البلغة فی شذور اللغة در بیروت (۱۹۰۸م) منتشر شده است.


*مسائیّه:
*مسائیه:
اثری است كم حجم در شرح برخی واژه های شاذّ و نامأنوس. برخی آن را جزئی از كتاب النوادر فی اللغة می دانند. <ref> ابوزید، النوادر فی اللغة، 231</ref> و چون نخستین واژه ای كه مؤلف دراین كتاب به شرح و توضیح آن پرداخته، لفظ «مسائیه» و برخی مشتقات آن است، خودِ اثر نیز به همین نام خوانده شده است. این كتاب همراه اثر معروف مؤلف، النوادر فی اللغة به چاپ رسیده است.
اثری است کم حجم در شرح برخی واژه‌های شاذّ و نامأنوس. برخی آن را جزئی از کتاب النوادر فی اللغة می‌دانند. <ref> ابوزید، النوادر فی اللغة، ۲۳۱</ref> و چون نخستین واژه‌ای که مؤلف دراین کتاب به شرح و توضیح آن پرداخته، لفظ «‌مسائیه‌» و برخی مشتقات آن است، خودِ اثر نیز به همین نام خوانده شده است. این کتاب همراه اثر معروف مؤلف، النوادر فی اللغة به چاپ رسیده است.


*المطر:
*المطر:
مجموعه ای است از اصطلاحات مربوط به باران، رعد و برق، ابرها و آبها كه مؤلف در آن كمتر از اشعار عربی به عنوان شاهد مثال استفاده كرده است. این اثر نخستین بار به كوشش گوتهابل در 1895م در «مجله انجمن خاور شناسی آمریكا»<ref>XVI/282 - 312</ref> به چاپ رسیده است. لویس شیخو نیز آن را نخست در مجله المشرق بیروت (1905م) و پس از آن جداگانه به چاپ رسانده است. این كتاب یك بار دیگر نیز همراه مجموعه البلغة فی شذور اللغة به چاپ رسیده است.
مجموعه‌ای است از اصطلاحات مربوط به باران، رعد و برق، ابرها و آبها که مؤلف در آن کمتر از اشعار عربی به عنوان شاهد مثال استفاده کرده است. این اثر نخستین بار به کوشش گوتهابل در ۱۸۹۵م در «‌مجله انجمن خاور شناسی آمریکا‌» <ref>XVI/282 - 312</ref> به چاپ رسیده است. لویس شیخو نیز آن را نخست در مجله المشرق بیروت (۱۹۰۵م) و پس از آن جداگانه به چاپ رسانده است. این کتاب یک بار دیگر نیز همراه مجموعه البلغة فی شذور اللغة به چاپ رسیده است.


*النوادر فی اللغة:
*النوادر فی اللغة:
همانگونه كه از نامش پیداست، مجموعه ای است از برخی واژه ها و تركیبهای نادر و نامعمول كه بیشتر در اشعار و قصاید جاهلی و اسلامی به كار رفته و مؤلف با ذكرمثالهای متعدد به شرح و توضیح هر یك از آنها پرداخته است. در این اثر هیچ گونه ترتیب خاصی رعایت نشده است. به همین جهت می توان آن را صرفاً مجموعه ای از اشعار و لغاتی شمرد، كه با عناوین باب شعر، باب رجز و باب نوادر گردآوری شده اند. ابوزید خود در آغاز كتاب 1 ـ 2) تصریح كرده كه آنچه را تحت عنوان «باب شعر» آورده است، از مفضّل ضبّی گرفته و بقیه را از فصحای عرب شنیده است.<ref> قس: ابن انباری، نزهة الالباء، 87</ref> این اثر به همراه كتاب مسائیه، نخستین بار به كوشش سعید خوری شرتونی در بیروت (1894م) به چاپ رسیده است.
همانگونه که از نامش پیداست، مجموعه‌ای است از برخی واژه‌ها و ترکیبهای نادر و نامعمول که بیشتر در اشعار و قصاید جاهلی و اسلامی به کار رفته و مؤلف با ذکرمثالهای متعدد به شرح و توضیح هر یک از آنها پرداخته است. در این اثر هیچ گونه ترتیب خاصی رعایت نشده است. به همین جهت می‌توان آن را صرفاً مجموعه‌ای از اشعار و لغاتی شمرد، که با عناوین باب شعر، باب رجز و باب نوادر گردآوری شده‌اند. ابوزید خود در آغاز کتاب ۱ ـ ۲) تصریح کرده که آنچه را تحت عنوان «‌باب شعر‌» آورده است، از مفضّل ضبّی گرفته و بقیه را از فصحای عرب شنیده است.<ref> قس: ابن انباری، نزهة الالباء، ۸۷</ref> این اثر به همراه کتاب مسائیه، نخستین بار به کوشش سعید خوری شرتونی در بیروت (۱۸۹۴م) به چاپ رسیده است.


*كتاب الهُمَز:
*کتاب الهُمَز:
در این اثر حدود 300 كلمه را كه همگی در تمام صیغه ها دارای همزه اند، گردآوری است. كتاب 30 باب دارد و تقسیم بندی آن بر اساس جایگاه همزه در كلمه و بر حسب صیغه ها و گاه ترتیب حروف الفبا، صورت گرفته است <ref> عبدالتواب ،مباحثی در فقه اللغه و زبانشناسی عربی، 284 ـ 285. </ref>این كتاب به كوشش لویس شیخو نخست در مجله المشرق بیروت (1910م) و بار دیگر به طور مستقل در همانجا (1911م) به چاپ رسیده است.
در این اثر حدود ۳۰۰ کلمه را که همگی در تمام صیغه‌ها دارای همزه‌اند، گردآوری است. کتاب ۳۰ باب دارد و تقسیم بندی آن بر اساس جایگاه همزه در کلمه و بر حسب صیغه‌ها و‌گاه ترتیب حروف الفبا، صورت گرفته است <ref> عبدالتواب، مباحثی در فقه اللغه و زبانشناسی عربی، ۲۸۴ ـ ۲۸۵. </ref>این کتاب به کوشش لویس شیخو نخست در مجله المشرق بیروت (۱۹۱۰م) و بار دیگر به طور مستقل در همانجا (۱۹۱۱م) به چاپ رسیده است.


=== آثار یافت نشده منسوب به وی ===
=== آثار یافت نشده منسوب به وی ===
آثار یافت نشده منسوب به او عبارتند از:
آثار یافت نشده منسوب به او عبارتند از:
{{ستون-شروع|4}}
{{ستون-شروع|۴}}
# الابل و الشاة؛
# الابل و الشاة؛  
# الابیات؛
# الابیات؛  
# الامثال؛
# الامثال؛  
# ایمان [[عثمان]]؛
# ایمان [[عثمان]]؛  
# البری و الخزائم؛
# البری و الخزائم؛  
# بیوتات العرب؛
# بیوتات العرب؛  
# التثلیت؛ التضارب؛
# التثلیت؛ التضارب؛  
# التمر؛
# التمر؛  
# الجمع و التثنیه؛
# الجمع و التثنیه؛  
# الجود و البخل؛
# الجود و البخل؛  
# الحلبة (الحلسة)؛
# الحلبة (الحلسة)؛  
# حیلة و محالة؛
# حیلة و محالة؛  
# خبئا یا خباة؛
# خبئا یا خباة؛  
# خلق الانسان؛
# خلق الانسان؛  
# الرجل والقتب؛
# الرجل والقتب؛  
# الغرائز؛
# الغرائز؛  
# غریب الاسماء؛
# غریب الاسماء؛  
# الفرق؛
# الفرق؛  
# فعلت و افعلت؛
# فعلت و افعلت؛  
# قراءة ابی عمرو؛
# قراءة ابی عمرو؛  
# القوس و الترس؛
# القوس و الترس؛  
# اللامات؛
# اللامات؛  
# اللغات؛
# اللغات؛  
# المعزی؛
# المعزی؛  
# المقتضب؛
# المقتضب؛  
# المصادر؛
# المصادر؛  
# المكتوم؛
# المکتوم؛
# المنطق؛
# المنطق؛  
# المیاه؛
# المیاه؛  
# النبات و الشجر؛
# النبات و الشجر؛  
# نابه و نبیه؛
# نابه و نبیه؛  
# نعت الغنم؛
# نعت الغنم؛  
# نعت المشافهات؛
# نعت المشافهات؛  
# الواحد؛
# الواحد؛  
# الوحوش؛
# الوحوش؛  
# الهوش و النوش؛
# الهوش و النوش؛  
# الهشاشة و الشاشة <ref> ابن ندیم، الفهرست،ص60؛ ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص373؛ ابن خیر، فهرست، صص370 ـ 371؛ یاقوت، ادبا، ج11، صص216 ـ 217.</ref>
# الهشاشة و الشاشة <ref> ابن ندیم، الفهرست، ص۶۰؛ ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۳۷۳؛ ابن خیر، فهرست، صص۳۷۰ ـ ۳۷۱؛ یاقوت، ادبا، ج۱۱، صص۲۱۶ ـ ۲۱۷.</ref>
{{پایان}}
{{پایان}}


== وفات ==
== وفات ==
ابوزید در پایان عمر حافظه خود را از دست داد و سرانجام در 215ق و به روایتی 214 یا 216ق در زمان خلافت [[مأمون]] در [[بصره]] درگذشت.<ref> ابوطیب، مراتب النحویین، 43؛ یاقوت، ادبا، 11/216؛ قفطی، انباه الرواة، 2/33؛ ابن خلكان، 2 وفیات الاعیان، /380.</ref>
ابوزید در پایان عمر حافظه خود را از دست داد و سرانجام در ۲۱۵ق و به روایتی ۲۱۴ یا ۲۱۶ق در زمان خلافت [[مأمون]] در [[بصره]] درگذشت.<ref> ابوطیب، مراتب النحویین، س۴۳؛ یاقوت، ادبا، ج۱۱، ص۲۱۶؛ قفطی، انباه الرواة، ج۲، ص۳۳؛ ابن خلکان، وفیات الاعیان، ج ۲، ص۳۸۰.</ref>
 


==پانویس ==
==پانویس ==
کاربر ناشناس