۱۷٬۰۳۵
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
Shamsoddin (بحث | مشارکتها) (اصلاح نویسههای عربی) |
||
خط ۲۵: | خط ۲۵: | ||
| دوره زمانی = | | دوره زمانی = | ||
| تکرار نام در قرآن = ۲۷ بار | | تکرار نام در قرآن = ۲۷ بار | ||
| حوادث مهم= به چاه انداختن | | حوادث مهم= به چاه انداختن یوسف، داستان یوسف و [[زلیخا]]، رسیدن به مقام عزیزی مصر، حفظ مردم مصر از قحطی}} | ||
'''یوسُف''' از پیامبران [[ | '''یوسُف''' از پیامبران [[بنیاسرائیل]] و فرزند [[یعقوب (پیامبر)|یعقوبِ]] نبی بود. او ضمن برخورداری از مقام [[نبوت]]، سالیانی در [[مصر]] حکومت کرد. در [[قرآن]]، [[سوره یوسف|سورهای]] به نام یوسف نامگذاری شده و در آن داستان زندگی او بهتفصیل آمده است. | ||
یوسف در کودکی توسط برادرانش به چاه انداخته شد؛ اما گروهی او را از چاه نجات دادند و بهعنوان برده به [[عزیز مصر]] فروختند. [[زلیخا]] زن عزیز مصر شیفته زیبایی یوسف شد، اما پس از امتناع یوسف از ارتباط با او، یوسف را به خیانت به عزیز مصر متهم کرد و او را به زندان انداختند. | یوسف در کودکی توسط برادرانش به چاه انداخته شد؛ اما گروهی او را از چاه نجات دادند و بهعنوان برده به [[عزیز مصر]] فروختند. [[زلیخا]] زن عزیز مصر شیفته زیبایی یوسف شد، اما پس از امتناع یوسف از ارتباط با او، یوسف را به خیانت به عزیز مصر متهم کرد و او را به زندان انداختند. | ||
خط ۳۲: | خط ۳۲: | ||
یوسف پس از سالها بیگناهیاش را اثبات کرد و از زندان آزاد شد و بهجهت [[تعبیر خواب]] پادشاه مصر و ارائه راهکاری برای مشکل قحطی مصر، نزد او محبوبیت یافت و وزیرش شد. | یوسف پس از سالها بیگناهیاش را اثبات کرد و از زندان آزاد شد و بهجهت [[تعبیر خواب]] پادشاه مصر و ارائه راهکاری برای مشکل قحطی مصر، نزد او محبوبیت یافت و وزیرش شد. | ||
داستان یوسف در قرآن با آنچه [[تورات]] در این زمینه گزارش میکند، تفاوتهایی دارد؛ ازجمله طبق قرآن برادران از یعقوب درخواست میکنند یوسف را همراهشان به صحرا بفرستد، اما براساس تورات یعقوب خود از یوسف | داستان یوسف در قرآن با آنچه [[تورات]] در این زمینه گزارش میکند، تفاوتهایی دارد؛ ازجمله طبق قرآن برادران از یعقوب درخواست میکنند یوسف را همراهشان به صحرا بفرستد، اما براساس تورات یعقوب خود از یوسف میخواهد برادرانش را همراهی کند. | ||
عمر یوسف را ۱۲۰ سال و محل دفن او را در [[فلسطین]] گفتهاند. | عمر یوسف را ۱۲۰ سال و محل دفن او را در [[فلسطین]] گفتهاند. | ||
خط ۴۳: | خط ۴۳: | ||
===نبوت=== | ===نبوت=== | ||
یوسف را از [[پیامبران]] بزرگ دانستهاند.<ref>جزایری، النور المبین، ۱۴۲۳ق، ص۲۵۹.</ref> در روایتی از [[امام باقر(ع)|امام باقر]]، با استناد به آیات قرآن یوسف [[نبی]] و [[رسول]] دانسته شده است.<ref>قطبالدین راوندی، قصصالانبیاء، ۱۴۳۰ق، ص۳۴۸.</ref> برپایه تفسیر نمونه، خواب یوسف که در آن یازده ستاره و ماه و خورشید به یوسف سجده کردند، علاوهبر اینکه از رسیدن یوسف به ثروت و قدرت خبر میداد، بیانکننده نبوت او در آینده هم بود.<ref>برای نمونه نگاه کنید به مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۴ش، ج۹، ص۳۱۰.</ref> [[علامه طباطبایی]] هم یکی از مصادیق کاملشدن نعمت برای یوسف را که در آیه ۶ سوره یوسف آمده است، رسیدن او به مقام پیامبری دانسته است.<ref>طباطبایی، المیزان، ۱۴۱۷ق، ج۱۱، ص۸۲.</ref> | یوسف را از [[پیامبران]] بزرگ دانستهاند.<ref>جزایری، النور المبین، ۱۴۲۳ق، ص۲۵۹.</ref> در روایتی از [[امام باقر(ع)|امام باقر]]، با استناد به آیات قرآن یوسف [[نبی]] و [[رسول]] دانسته شده است.<ref>قطبالدین راوندی، قصصالانبیاء، ۱۴۳۰ق، ص۳۴۸.</ref> برپایه تفسیر نمونه، خواب یوسف که در آن یازده ستاره و ماه و خورشید به یوسف سجده کردند، علاوهبر اینکه از رسیدن یوسف به ثروت و قدرت خبر میداد، بیانکننده نبوت او در آینده هم بود.<ref>برای نمونه نگاه کنید به مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۴ش، ج۹، ص۳۱۰.</ref> [[علامه طباطبایی]] هم یکی از مصادیق کاملشدن نعمت برای یوسف را که در آیه ۶ سوره یوسف آمده است، رسیدن او به مقام پیامبری دانسته است.<ref>طباطبایی، المیزان، ۱۴۱۷ق، ج۱۱، ص۸۲.</ref> | ||
عدهای از مفسران شیعه و سنی در ذیل آیه ۱۵ سوره یوسف گفتهاند که وی در زمانی که در چاه بود، به مقام نبوت رسیده بود و وحی به او وحی نبوت بوده است.<ref>برای نمونه نگاه کنید به: شیخ طوسی، التبیان، ج۶، ص۱۰۹؛ قرطبی، الجامع لأحکام القرآن، ۱۳۸۴ق، ج۱۶، ص۵۶؛ محمد بن عبد الوهاب، تفسیر آیات من القرآن الکریم، جامعة الإمام محمد بن سعود، ج۵، ص۱۳۲.</ref> [[سید نورالله حسینی شوشتری|قاضی نورالله شوشتری]] گفته است که یوسف در آن زمان یازده سال داشته است.<ref>شوشتری، الصوارم المهرقة، ۱۳۶۷ش، ص۳۱۲.</ref> و به گفته طریفی از مفسران اهلسنت، یوسف قبل از بلوغش به نبوت و رسالت رسیده است.<ref>الطریفی، التفسیر والبیان لأحکام القرآن، ۱۴۳۸ق، ج۳، ص۱۶۱۷.</ref> | |||
==زندگینامه== | ==زندگینامه== | ||
خط ۵۴: | خط ۵۶: | ||
[[تفسیر قرآن|مفسران]] مراد از یازده ستاره را برادران یوسف و مراد از ماه و خورشید را پدر و مادرش دانستهاند که بعدها که یوسف به منزلتی دنیایی و معنوی رسید، به او تعظیم کردند.<ref>ابنکثیر، قصصالانبیاء، ۱۴۱۶ق/۱۹۹۶م، ص۱۹۱.</ref> | [[تفسیر قرآن|مفسران]] مراد از یازده ستاره را برادران یوسف و مراد از ماه و خورشید را پدر و مادرش دانستهاند که بعدها که یوسف به منزلتی دنیایی و معنوی رسید، به او تعظیم کردند.<ref>ابنکثیر، قصصالانبیاء، ۱۴۱۶ق/۱۹۹۶م، ص۱۹۱.</ref> | ||
فرزندان یعقوب پیامبر(ع) میگفتند یوسف و برادرش نزد پدر، از ما محبوبترند.<ref>سوره یوسف، آیه ۸.</ref> آنها روزی از یعقوب خواستند اجازه دهد یوسف برای بازی همراهشان به بیابان برود و قول دادند که از او محافظت کنند.<ref>سوره یوسف، آیه ۱۲.</ref> آنان در بیابان یوسف را به | فرزندان یعقوب پیامبر(ع) میگفتند یوسف و برادرش نزد پدر، از ما محبوبترند.<ref>سوره یوسف، آیه ۸.</ref> آنها روزی از یعقوب خواستند اجازه دهد یوسف برای بازی همراهشان به بیابان برود و قول دادند که از او محافظت کنند.<ref>سوره یوسف، آیه ۱۲.</ref> آنان در بیابان یوسف را به چاه انداختند و پس از بازگشت، به یعقوب گفتند که گرگ او را دریده است.<ref>سوره یوسف، آیه۱۷.</ref> طبق آیات قرآن، یعقوب سخنشان را باور نکرد.<ref>سوره یوسف، آیه ۱۸.</ref> او بعدها از شدت فراق و گریه بر یوسف نابینا شد.<ref>سوره یوسف، آیه ۸۴.</ref>از امام صادق (ع) سؤال شد: یعقوب پیامبر تا چه اندازهای برای یوسف (ع) غمگین شد؟ فرمود: «بهاندازهی اندوه هفتاد زن که بچّههایشان مرده باشند». <ref>مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ج۱۲، ص۲۴۲. | ||
</ref> | </ref> | ||
قافلهای یوسف را از چاه نجات داد<ref>سوره یوسف، آیه ۱۰و۱۹.</ref> و برای غلامی به [[مصر]] برد. [[عزیز مصر]] او را خرید و او وارد خانواده عزیز شد.<ref>سوره یوسف، آیه ۲۱.</ref> | قافلهای یوسف را از چاه نجات داد<ref>سوره یوسف، آیه ۱۰و۱۹.</ref> و برای غلامی به [[مصر]] برد. [[عزیز مصر]] او را خرید و او وارد خانواده عزیز شد.<ref>سوره یوسف، آیه ۲۱.</ref> | ||
===زیبایی یوسف و ماجرای او و زلیخا=== | ===زیبایی یوسف و ماجرای او و زلیخا=== | ||
در کتابهای [[قصص القرآن]] یوسف جوانی بسیار زیبا توصیف شده است.<ref>برای نمونه نگاه کنید به: طباطبایی،المیزان، ۱۳۹۱ق، ج۱۱، ص۱۲۲. جزایری، النور المبین، ۱۴۲۳ق، ص۲۱۷؛ بلاغی، قصص قرآن، ۱۳۸۰ش، ص۹۸؛ صحفی، قصههای قرآن، ۱۳۷۹ش، ص۱۱۴و۱۱۵.</ref>{{یاد|فقد | در کتابهای [[قصص القرآن]] یوسف جوانی بسیار زیبا توصیف شده است.<ref>برای نمونه نگاه کنید به: طباطبایی،المیزان، ۱۳۹۱ق، ج۱۱، ص۱۲۲. جزایری، النور المبین، ۱۴۲۳ق، ص۲۱۷؛ بلاغی، قصص قرآن، ۱۳۸۰ش، ص۹۸؛ صحفی، قصههای قرآن، ۱۳۷۹ش، ص۱۱۴و۱۱۵.</ref>{{یاد|فقد کان یوسف علیهالسلام رجلا ...وکان ذا جمال بدیع یدهش العقول ویسلب الألباب...، وکانت الملکة فتاة فائقة الجمال وکذلک تکون حرم الملوک والعظماء. المیزان، منشورات اسماعیلیان، ج۱۱، ص۱۲۶؛ زیرا یوسف در آن روز مردی در عنفوان جوانی و در زیبایی بینظیر بوده بطوری که عقل و دل هر بیننده را مدهوش می کرده... از دیگر سوی ملکه مصر هم در محیط خود جوانی رعنا و دارای جمالی فوق العاده بود، چون عادت حرم سلاطین و بزرگان هر محیطی انتخاب زیبایان برای آن محیطند. موسوی همدانی، ترجمه تفسیر المیزان، ج۱۱، ص۱۷۰}}ازاینرو [[زلیخا]] زن عزیز مصر، شیفته او شد،و پیوسته او را به گناه فرا خواند ولی یوسف خویشتنداری کرد و با مشاهده برهان پروردگارش که چیزی از جنس علم و یقینِ مخصوص به مخلصان است <ref>طباطبایی، المیزان،۱۳۹۱ق، ج۱۱، ص۱۲۹.</ref> به خواست زلیخا تن نداد.<ref>صحفی، قصههای قرآن، ۱۳۷۹ش، ص۱۱۵و۱۱۶؛ همچنین نگاه کنید به سوره یوسف، آیه ۲۳.</ref>{{یاد| علامه طباطبایی در المیزان تأکید کرده که خانه ی پادشاهان و سرشناسان جامعه از هر گونه نقشه و امکاناتی برای دستیازیدن به اهداف و اغراض و خواسته هایشان برخوردار است و خانه عزیز مصر نیز برای گرفتار ساختن یوسف و به گناه کشاندن او این گونه بوده است.ولبیوت الملوک والأعزة أن تحتال لشتی مقاصدها و مآربها بأنواع الحیل و المکاید فإن عامة الأسباب و إن عزّت و امتنعت میسّرة لها. طباطبایی، المیزان، ۱۳۹۱ق، ج۱۱، ص۱۲۲. }} | ||
این ماجرا بهگوش مردم شهر رسید و گروهی از زنان شهر، زلیخا را سرزنش کردند. او جلسهای ترتیب داد، چهل تن <ref>طبرسی، مجمع البیان، ۱۴۱۵ق، ج۵، ص۳۹۶.</ref> زنان اشرافِ شهر را دعوت کرد و کارد و میوه(ترنج) <ref>طبرسی، مجمع البیان، ۱۴۱۵ق، ج۵، ص۳۹۶.</ref> به دست آنها داد. سپس یوسف را به مجلس دعوت کرد. زمانی که او وارد شد، زنان چنان | این ماجرا بهگوش مردم شهر رسید و گروهی از زنان شهر، زلیخا را سرزنش کردند. او جلسهای ترتیب داد، چهل تن <ref>طبرسی، مجمع البیان، ۱۴۱۵ق، ج۵، ص۳۹۶.</ref> زنان اشرافِ شهر را دعوت کرد و کارد و میوه(ترنج) <ref>طبرسی، مجمع البیان، ۱۴۱۵ق، ج۵، ص۳۹۶.</ref> به دست آنها داد. سپس یوسف را به مجلس دعوت کرد. زمانی که او وارد شد، زنان چنان تحت تأثیر زیبایی او قرار گرفتند که دستانشان رابه سختی بریدند.<ref>صحفی، قصههای قرآن، ۱۳۷۹ش، ص۱۱۷و۱۱۸؛ همچنین نگاه کنید به سوره یوسف، آیه ۳۰و۳۱.</ref> | ||
{{شعر | {{شعر | ||
|ز دست رفتنِ دیوانه، عاقلان دانند\\که احتمال نماندست ناشکیبا را | |ز دست رفتنِ دیوانه، عاقلان دانند\\که احتمال نماندست ناشکیبا را | ||
خط ۷۶: | خط ۷۸: | ||
پس از تعبیر خواب و اثبات بیگناهی یوسف، پادشاه مصر او را از زندان آزاد و وزیر خود و عزیز مصر کرد.<ref>بلاغی، قصص قرآن، ص۱۰۸.</ref> | پس از تعبیر خواب و اثبات بیگناهی یوسف، پادشاه مصر او را از زندان آزاد و وزیر خود و عزیز مصر کرد.<ref>بلاغی، قصص قرآن، ص۱۰۸.</ref> | ||
{{جعبه نقل قول| عنوان =| نقلقول = [[عبدالله جوادی آملی|آیت الله جوادی آملی]]:{{سخ}} | {{جعبه نقل قول| عنوان =| نقلقول = [[عبدالله جوادی آملی|آیت الله جوادی آملی]]:{{سخ}} | ||
*برخیها [[ذکر یونسیه |ذکر | *برخیها [[ذکر یونسیه |ذکر یونسی]] دارند ﴿لاَّ إِلهَ إِلاّ أَنتَ سُبْحَانَکَ إِنِّی کُنتُ مِنَ الظَّالِمِینَ﴾... اما برخیها ذکر یوسفی دارند؛ وجود مبارک یوسف در تمام آن خطرات آن وقتی که چاه افتاد صبر کرد. آن وقتی که به زندان افتاد صبر کرد. وقتی که به قدرت، عزت و سلطنت رسید عرض کرد:{{سخ}} ﴿رَبِّ قَدْ آتَیْتَنی مِنَ الْمُلْکِ وَ عَلَّمْتَنِی مِن تَأْوِیلِ الأحَادیثِ ... تَوَفَّنِی مُسْلِماً﴾؛ {{سخ}} پروردگارا ! جانم را بگیر! اما در حال [[اسلام]]، در حال خطر و بیماری، انسان تقاضای [[مرگ]] بکند هنر نیست؛ اما در کمال قدرت بگوید خدایا جانم را بگیر تفاوت میکند... آنها که ذکر یوسفی دارند از خدا حُسن عاقبت میطلبند حُسنِ عاقبت و حُسنِ خاتمت از بهترین نعمتهاست. | ||
| منبع=https://javadi.esra.ir/fa/w/حُسن-عاقبت-و-حُسن-خاتمت-از- | | منبع=https://javadi.esra.ir/fa/w/حُسن-عاقبت-و-حُسن-خاتمت-از-بهترین-نعمتهای-الهی-ا | عرض = ۲۵۰px|رنگ حاشیه= #۶۶۷۷۸۸|حاشیه= ۵px|اندازه خط = ۱۵px|رنگ پسزمینه =#F4FFF4| گیومه نقلقول =| تراز منبع =}} | ||
===ملاقات با خانواده=== | ===ملاقات با خانواده=== | ||
خط ۸۷: | خط ۸۹: | ||
====ازدواج با زلیخا==== | ====ازدواج با زلیخا==== | ||
در برخی از [[حدیث|روایات]] از ازدواج یوسف با [[زلیخا]] پس از رسیدن به مقام عزیزی مصر سخن آمده است. برای مثال در حدیثی آمده است که یوسف زنی را دید که میگفت خدا را شکر که بردگان را بهواسطه طاعتشان پادشاه کرد و پادشاهان را بهواسطه معصیتشان برده کرد. از او پرسید کیستی و او گفت زلیخا هستم و یوسف با او ازدواج کرد.<ref>قطبالدین راوندی، قصصالانبیاء، ۱۴۳۰ق، ص۳۵۱.</ref> و حتی در برخی روایات آمده است که زلیخا با دعای یوسف جوان شد و آنگاه یوسف با او ازدواج کرد؛<ref>جزایری، النور المبین، ۱۴۲۳ق، ص۲۳۴.</ref> اما برخی با بررسی روایات مربوطه، در سند و محتوای این روایات خدشه وارد نموده، آنها را غیر قابل قبول دانستهاند.<ref>رجوع کنید: معارف و دیگران، «بررسی روایات | در برخی از [[حدیث|روایات]] از ازدواج یوسف با [[زلیخا]] پس از رسیدن به مقام عزیزی مصر سخن آمده است. برای مثال در حدیثی آمده است که یوسف زنی را دید که میگفت خدا را شکر که بردگان را بهواسطه طاعتشان پادشاه کرد و پادشاهان را بهواسطه معصیتشان برده کرد. از او پرسید کیستی و او گفت زلیخا هستم و یوسف با او ازدواج کرد.<ref>قطبالدین راوندی، قصصالانبیاء، ۱۴۳۰ق، ص۳۵۱.</ref> و حتی در برخی روایات آمده است که زلیخا با دعای یوسف جوان شد و آنگاه یوسف با او ازدواج کرد؛<ref>جزایری، النور المبین، ۱۴۲۳ق، ص۲۳۴.</ref> اما برخی با بررسی روایات مربوطه، در سند و محتوای این روایات خدشه وارد نموده، آنها را غیر قابل قبول دانستهاند.<ref>رجوع کنید: معارف و دیگران، «بررسی روایات تفسیری فریقین در مسئلۀ ازدواج حضرت یوسف با زلیخا»، ص۷تا۳۲. </ref> در برخی نقلها آمده است هر دو فرزند یوسف (مِنشا و افرایم یا اِفرائیم) از زلیخا بودند.<ref>مقدسی، البدء و التاریخ، بور سعید، ج۳، ص۶۹؛ ابن کثیر، البدایة و النهایة، ۱۴۰۷ق، ج۱، ص۲۱۰؛https://pasokh.org/fa/Question/View/73787/آیا-از-فرزندان-و-نوادگان-حضرت-یوسف-ـ-علیه-السلام-ـ-پیامبر-هم-شد-و-اصلاً-یوسف-ـ-علیه-السلام-ـ-فرزند-داشته-است </ref> | ||
[[پرونده:یوسف نبی.jpg|بندانگشتی|۲۸۰px|نقشه محل تولد و نبوت یوسف نبی]] | [[پرونده:یوسف نبی.jpg|بندانگشتی|۲۸۰px|نقشه محل تولد و نبوت یوسف نبی]] | ||
==تَرک اولای یوسف== | ==تَرک اولای یوسف== | ||
{{همچنین|ترک اولی}} | {{همچنین|ترک اولی}} | ||
طبق [[آیه]] ۴۲ [[سوره یوسف]]، هنگامی که یوسف در زندان بود، خبر آزادی یکی از زندانیان را به او داد و گفت: بیگناهیِ مرا پیش پادشاه یادآوری کن، اما [[شیطان]] آن را از یاد او برد و برای همین، یوسف چند سال در زندان ماند. در این زمینه میان [[تفسیر قرآن|مفسران]] اختلافنظرهست. برخی گفتهاند منظور این است که شیطان خدا را از یاد یوسف برد و بهباور برخی دیگر شیطان موجب شد آن زندانی فراموش کند بیگناهی یوسف را به پادشاه بگوید. [[سید محمدحسین طباطبائی |علامه طباطبایی]] نظر نخست را با بیان صریح قرآن ناسازگار دانسته است؛ چراکه از سویی در قرآن یوسف از مُخلَصان شمرده شده است {{یاد|[[سوره یوسف]]، آیه ۲۴إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا | طبق [[آیه]] ۴۲ [[سوره یوسف]]، هنگامی که یوسف در زندان بود، خبر آزادی یکی از زندانیان را به او داد و گفت: بیگناهیِ مرا پیش پادشاه یادآوری کن، اما [[شیطان]] آن را از یاد او برد و برای همین، یوسف چند سال در زندان ماند. در این زمینه میان [[تفسیر قرآن|مفسران]] اختلافنظرهست. برخی گفتهاند منظور این است که شیطان خدا را از یاد یوسف برد و بهباور برخی دیگر شیطان موجب شد آن زندانی فراموش کند بیگناهی یوسف را به پادشاه بگوید. [[سید محمدحسین طباطبائی |علامه طباطبایی]] نظر نخست را با بیان صریح قرآن ناسازگار دانسته است؛ چراکه از سویی در قرآن یوسف از مُخلَصان شمرده شده است {{یاد|[[سوره یوسف]]، آیه ۲۴إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِینَ.}} | ||
و از سوی دیگر آمده است که [[شیطان]] هیچگاه نمیتواند در اندیشه مخلصان نفوذ کند.{{یاد|[[سوره حجر]] آیات ۳۹و۴۰ ... | و از سوی دیگر آمده است که [[شیطان]] هیچگاه نمیتواند در اندیشه مخلصان نفوذ کند.{{یاد|[[سوره حجر]] آیات ۳۹و۴۰ ...لَأُزَیِّنَنَّ لَهُمْ فِی الْأَرْضِ وَلَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ* إِلَّا عِبَادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِینَ. من [هم گناهانشان را] در زمین برایشان میآرایم و همه را گمراه خواهم ساخت، به جز بندگان پاک و برگزیده تو را.}} | ||
<ref>طباطبایی، المیزان، ۱۴۱۷ق، ج۱۱، ص۱۸۱.</ref> | <ref>طباطبایی، المیزان، ۱۴۱۷ق، ج۱۱، ص۱۸۱.</ref> | ||
به هر روی [[تفسیر قرآن |مفسران]] عمل یوسف را [[ترک اولی|تَرک اَولیٰ]] دانستهاند؛ زیرا برای [[پیامبران |انبیا]] و کسانی که در مرتبه عالی [[توحید]] هستند، همین مقدار توسل به اسباب دنیایی هم پسندیده نیست.<ref>مکارم شیرازی، تفسیر نمونه،۱۳۷۴ش، ج۹، ص۴۱۴.</ref> | به هر روی [[تفسیر قرآن |مفسران]] عمل یوسف را [[ترک اولی|تَرک اَولیٰ]] دانستهاند؛ زیرا برای [[پیامبران |انبیا]] و کسانی که در مرتبه عالی [[توحید]] هستند، همین مقدار توسل به اسباب دنیایی هم پسندیده نیست.<ref>مکارم شیرازی، تفسیر نمونه،۱۳۷۴ش، ج۹، ص۴۱۴.</ref> | ||
خط ۱۳۳: | خط ۱۳۵: | ||
==منابع== | ==منابع== | ||
{{منابع|۲}} | {{منابع|۲}} | ||
* ابنطاووس، علی بن موسی، المجتنی من الدعاء المجتبی، | * ابنطاووس، علی بن موسی، المجتنی من الدعاء المجتبی، قم، دارالذخائر، چاپ اول، ۱۴۱۱ق. | ||
*ابن کثیر، | *ابن کثیر، البدایة و النهایة، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۷ق. | ||
* ابنکثیر، قصصالانبیاء و اخبارالماضین (خلاصة تاریخ ابنکثیر)، تدوین محمد بن احمد کنعان، بیروت، مؤسسةالمعارف، چاپ اول، ۱۴۱۶ق/۱۹۹۶م. | * ابنکثیر، قصصالانبیاء و اخبارالماضین (خلاصة تاریخ ابنکثیر)، تدوین محمد بن احمد کنعان، بیروت، مؤسسةالمعارف، چاپ اول، ۱۴۱۶ق/۱۹۹۶م. | ||
* بلاغی، صدرالدین، قصص قرآن، تهران، امیرکبیر، چاپ هفدهم، ۱۳۸۰ق. | * بلاغی، صدرالدین، قصص قرآن، تهران، امیرکبیر، چاپ هفدهم، ۱۳۸۰ق. | ||
خط ۱۴۶: | خط ۱۴۸: | ||
* صحفی، سیدمحمد، قصههای قرآن، قم، اهل بیت، چاپ دوم، ۱۳۷۹ش. | * صحفی، سیدمحمد، قصههای قرآن، قم، اهل بیت، چاپ دوم، ۱۳۷۹ش. | ||
* ضیاءآبادی، محمد، تفسیر سوره یوسف، تهران، موسسه بنیاد خیریه الزهرا(علیها السلام)، ۱۳۸۸ش. | * ضیاءآبادی، محمد، تفسیر سوره یوسف، تهران، موسسه بنیاد خیریه الزهرا(علیها السلام)، ۱۳۸۸ش. | ||
* طباطبایی، سیدمحمد حسین، المیزان | * طباطبایی، سیدمحمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، ۱۴۱۷ق. | ||
* فیض کاشانی، محمدمحسن، الوافی، کتابخانه امام امیرالمؤمنین(ع)، اصفهان، ۱۴۰۶ق. | * فیض کاشانی، محمدمحسن، الوافی، کتابخانه امام امیرالمؤمنین(ع)، اصفهان، ۱۴۰۶ق. | ||
* قطبالدین راوندی، سعید بن هبةالله، قصصالانبیاء الحاوی لاحادیث کتاب النبوه للشیخ الصدوق، قم، انتشارات علامه مجلسی، ۱۳۸۸ش. | * قطبالدین راوندی، سعید بن هبةالله، قصصالانبیاء الحاوی لاحادیث کتاب النبوه للشیخ الصدوق، قم، انتشارات علامه مجلسی، ۱۳۸۸ش. | ||
خط ۱۵۳: | خط ۱۵۵: | ||
* مجلسی، محمدباقر، بحار الأنوار لدرر أخبار الأئمة الأطهار(ع)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ق. | * مجلسی، محمدباقر، بحار الأنوار لدرر أخبار الأئمة الأطهار(ع)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ق. | ||
* مسعودی، علی بن حسین، اثبات الوصیة للامام علی بن ابی طالب علیهالسلام، قم، اسماعیلیان، چاپ سوم، ۱۳۸۴ش. | * مسعودی، علی بن حسین، اثبات الوصیة للامام علی بن ابی طالب علیهالسلام، قم، اسماعیلیان، چاپ سوم، ۱۳۸۴ش. | ||
* معارف و دیگران، "بررسی روایات | * معارف و دیگران، "بررسی روایات تفسیری فریقین در مسئلۀ ازدواج حضرت یوسف با زلیخا" دو فصلنامه حدیثپژوهی، سال هفتم، شمارۀ سیزدهم، بهار و تابستان ۱۳۹۴. | ||
*مقدسی، مطهر بن طاهر، البدء و | *مقدسی، مطهر بن طاهر، البدء و التاریخ، بور سعید، مکتبة الثقافة الدینیة، بی تا. | ||
* مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، | * مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ اول، ۱۳۷۴ش. | ||
* یاقوت حموی، معجمالبلدان، بیروت دار صادر، چاپ دوم، ۱۹۹۵م. | * یاقوت حموی، معجمالبلدان، بیروت دار صادر، چاپ دوم، ۱۹۹۵م. | ||
* طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، جامعه مدرسین، بیتا. | |||
* بغوی، حسین بن مسعود، معالم التنزیل فی تفسیر القرآن، به کوشش: عبدالرزاق المهدی، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، اول، ۱۴۲۰ق. | |||
* شوشتری، نور الله، الصوارم المهرقة فی جواب الصواعق المحرقة، به کوشش: سید جلال الدین محدث، قم، نهضت، ۱۳۶۷ش. | |||
* قرطبی، محمد بن أحمد، الجامع لأحکام القرآن، به کوشش: احمد البردونی و ابراهیم أطفیش، قاهره، دار الکتب المصریه، دوم، ۱۳۸۴ق/۱۹۶۴م. | |||
* شیخ طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، به کوشش: أحمد حبیب قصیر العاملی، قم، دفتر تبلیغات، اول، ۱۴۰۹ق. | |||
{{پایان}} | {{پایان}} | ||
ویرایش