پرش به محتوا

معاویة بن ابی‌سفیان: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
و
جز (و)
 
خط ۱۱۷: خط ۱۱۷:


{{جعبه نقل قول| عنوان =| نقل‌قول =[[مرتضی مطهری]] در باره سنت‌های سوء معاویه:{{سخ}}
{{جعبه نقل قول| عنوان =| نقل‌قول =[[مرتضی مطهری]] در باره سنت‌های سوء معاویه:{{سخ}}
*لعن و سبّ علی علیه السلام.{{سخ}}
*[[لعن]] و سبّ [[امام علی علیه‌السلام|علی علیه السلام]].{{سخ}}
*پول خرج کردن و وادار کردن به جعل حدیث علیه علی علیه السلام و به عبارت دیگر استخدام عامل روحانیت به وسیله علمای سوء{{سخ}} *کشتن بیگناهان بدون تقصیر و از بین بردن احترام نفوس{{سخ}} *معمول کردن عمل ناجوانمردانه مسموم کردن  
*پول خرج کردن و وادار کردن به [[جعل حدیث]] علیه علی علیه السلام و به عبارت دیگر استخدام عامل روحانیت به وسیله علمای سوء{{سخ}} *کشتن بیگناهان بدون تقصیر و از بین بردن احترام نفوس{{سخ}} *معمول کردن عمل ناجوانمردانه مسموم کردن  
مانند مسموم کردن: [[امام حسن مجتبی علیه‌السلام|امام حسن]] علیه السلام و [[مالک اشتر]] و [[سعد بن ابی‌وقاص|سعد وقّاص]] و عبدالرحمن پسر [[خالد بن ولید|خالدبن ولید]]{{سخ}}* موروثی کردن خلافت در خاندان خود{{سخ}}  *دامن زدن به آتش امتیاز نژادی و فضیلت عرب بر عجم و [[قبیله قریش|قریش]] بر غیرقریش.*| منبع = *'''منبع''': مطهری، حماسه حسینی، ج۲، صص۲۰-۲۱| تراز = چپ| عرض = ۲۵۰px|رنگ حاشیه= #۶۶۷۷۸۸|حاشیه= ۵px|اندازه خط = ۱۵px|رنگ پس‌زمینه =#F4FFF4| گیومه نقل‌قول =| تراز منبع = چپ}}
مانند مسموم کردن: [[امام حسن مجتبی علیه‌السلام|امام حسن]] علیه السلام و [[مالک اشتر]] و [[سعد بن ابی‌وقاص|سعد وقّاص]] و عبدالرحمن پسر [[خالد بن ولید|خالدبن ولید]]{{سخ}}* موروثی کردن خلافت در خاندان خود{{سخ}}  *دامن زدن به آتش امتیاز نژادی و فضیلت عرب بر عجم و [[قبیله قریش|قریش]] بر غیرقریش.*| منبع = *'''منبع''': [[مرتضی مطهری|مطهری]]، [[حماسه حسینی (کتاب)|حماسه حسینی]]، ج۲، صص۲۰-۲۱| تراز = چپ| عرض = ۲۵۰px|رنگ حاشیه= #۶۶۷۷۸۸|حاشیه= ۵px|اندازه خط = ۱۵px|رنگ پس‌زمینه =#F4FFF4| گیومه نقل‌قول =| تراز منبع = چپ}}
===بهره گیری از اصول دینی برای تثیبت خلافت===
===بهره گیری از اصول دینی برای تثیبت خلافت===
معاویه برای تثبیت خلافت خود، از برخی اصول دینی نیز بهره می‌برد. وی به قدرت رسیدن خود را از سوی خدا می‌دانست؛ زیرا همه کارها در دست خداوند است.<ref>کاندهلوی، حیاة الصحابه، ج ۳، ص۶۳</ref> زمانی دیگر معاویه گفت: این خلافت امری از امر خداوند و قضایی از قضای الهی است.<ref>ابن منظور، مختصر تاریخ دمشق، ج ۹، ص۸۵:هذه الخلافة امر من امرالله و قضاء من قضاء الله</ref>معاویه در برابر مخالفت [[عایشه (همسر پیامبر)|عایشه]] با ولایتعهدی [[یزید بن معاویة|یزید]] گفت: این کار قضای الهی است و در قضای الهی کسی را اختیار نیست.<ref>ابن قتیبه، الامامة و السیاسة، ج۱، ص۲۰۵</ref> و طبق برخی از نقلها عایشه را به قتل رساند.<ref>الصراط المستقیم، ج ۳، ص۴۸ </ref>زیاد بن ابیه، حاکم معاویه در بصره و کوفه، ضمن خطبه معروف خود گفت:‌ای مردم! ما سیاستمدار و مدافع شما هستیم و شما را با سلطنتی که خداوند به ما داده سیاست می‌کنیم.<ref>ابن اعثم کوفی، الفتوح، ج ۴، ص۱۸۰؛ جاحظ، ابوعثمان عمرو، البیان و التبیین، ج ۲، ص۴۹؛ طبری، تاریخ الرسل و الملوک، ج ۵، ص۲۲۰</ref> یزید نیز در اولین خطبه خود گفت: پدرش بنده‌ای از بندگان خدا بود، خداوند او را اکرام کرده خلافت را به او بخشید... و اکنون نیز خداوند این حکومت را بر عهده ما نهاده است.<ref>ابن قتیبه، الامامة و السیاسة، چ۱، ص۲۲۵؛ دینوری، ابوحنیفه، الاخبار الطوال، ص۲۲۶؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج۴، ص۲۹۹،ش ۷۹۸</ref> معاویه در برابر فرزند [[عثمان بن عفان|عثمان]] که به ولایتعهدی یزید اعتراض کرد و گفت تو به خاطر پدر ما سر کار آمدی، اظهار کرد: این ملکی است که خداوند آن را در اختیار ما قرار داد.<ref>ابن قتیبه، الامامة و السیاسة، ج ۱، ص۲۱۴</ref>
معاویه برای تثبیت خلافت خود، از برخی اصول دینی نیز بهره می‌برد. وی به قدرت رسیدن خود را از سوی [[خدا]] می‌دانست؛ زیرا همه کارها در دست خداوند است.<ref>کاندهلوی، حیاة الصحابه، ج ۳، ص۶۳</ref> زمانی دیگر معاویه گفت: این خلافت امری از امر خداوند و قضایی از [[قضا و قدر|قضای الهی]] است.<ref>ابن منظور، مختصر تاریخ دمشق، ج ۹، ص۸۵:هذه الخلافة امر من امرالله و قضاء من قضاء الله</ref>معاویه در برابر مخالفت [[عایشه (همسر پیامبر)|عایشه]] با ولایتعهدی [[یزید بن معاویة|یزید]] گفت: این کار قضای الهی است و در قضای الهی کسی را اختیار نیست.<ref>ابن قتیبه، الامامة و السیاسة، ج۱، ص۲۰۵</ref> و طبق برخی از نقلها عایشه را به قتل رساند.<ref>الصراط المستقیم، ج ۳، ص۴۸ </ref>زیاد بن ابیه، حاکم معاویه در بصره و کوفه، ضمن خطبه معروف خود گفت:‌ای مردم! ما سیاستمدار و مدافع شما هستیم و شما را با سلطنتی که خداوند به ما داده سیاست می‌کنیم.<ref>ابن اعثم کوفی، الفتوح، ج ۴، ص۱۸۰؛ جاحظ، ابوعثمان عمرو، البیان و التبیین، ج ۲، ص۴۹؛ طبری، تاریخ الرسل و الملوک، ج ۵، ص۲۲۰</ref> [[یزید بن معاویه|یزید]] نیز در اولین [[خطبه]] خود گفت: پدرش بنده‌ای از بندگان خدا بود، خداوند او را اکرام کرده خلافت را به او بخشید... و اکنون نیز خداوند این حکومت را بر عهده ما نهاده است.<ref>ابن قتیبه، الامامة و السیاسة، چ۱، ص۲۲۵؛ دینوری، ابوحنیفه، الاخبار الطوال، ص۲۲۶؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج۴، ص۲۹۹،ش ۷۹۸</ref> معاویه در برابر فرزند [[عثمان بن عفان|عثمان]] که به ولایتعهدی یزید اعتراض کرد و گفت تو به خاطر پدر ما سر کار آمدی، اظهار کرد: این ملکی است که خداوند آن را در اختیار ما قرار داد.<ref>ابن قتیبه، الامامة و السیاسة، ج ۱، ص۲۱۴</ref>


معاویه از به کار بردن کلمه مُلک درباره خود خشنود بود. معاویه می‌گفت: انا اول الملوک.<ref>یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج ۲، ص۲۳۲؛ ابن ابی شیبه، المصنف، ج ۱۱، ص۱۴۷ (طبع هند)</ref> وی نظام شاهی را صرفاً یک نظام سیاسی می‌دید و توضیح می‌داد که کاری به دینداری مردم ندارد. از او نقل شده است که می‌گفت: به خدا سوگند! جنگ من برای برپایی نماز، روزه داری و حج‌گزاری و زکات دادن نبود، این‌ها را شما انجام می‌دادید، من با شما جنگیدم تا بر شما امارت یابم و خداوند آن را به من داد، در حالی که شما از آن ناخشنود بودید.<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج ۱۶، ص۴۶؛ ابن منظور، مختصر تاریخ دمشق، ج ۲۵، ص۴۳ و ۴۵</ref>
معاویه از به کار بردن کلمه مُلک درباره خود خشنود بود. معاویه می‌گفت: انا اول الملوک.<ref>یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج ۲، ص۲۳۲؛ ابن ابی شیبه، المصنف، ج ۱۱، ص۱۴۷ (طبع هند)</ref> وی نظام شاهی را صرفاً یک نظام سیاسی می‌دید و توضیح می‌داد که کاری به دینداری مردم ندارد. از او نقل شده است که می‌گفت: به خدا سوگند! جنگ من برای برپایی [[نماز]]، [[روزه]] داری و [[حج|حج‌]]گزاری و [[زکات]] دادن نبود، این‌ها را شما انجام می‌دادید، من با شما جنگیدم تا بر شما امارت یابم و خداوند آن را به من داد، در حالی که شما از آن ناخشنود بودید.<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج ۱۶، ص۴۶؛ ابن منظور، مختصر تاریخ دمشق، ج ۲۵، ص۴۳ و ۴۵</ref>


===جعل حدیث===
===جعل حدیث===
معاویه در جعل حدیث دو روش را پیش گرفت. روش اول جعل احادیثی در مدح خود<ref>شوکانی، الفواید المجموعه فی الاحادیث الموضوعه، ص۴۰۳-۴۰۷</ref> و دیگر رقبای [[اهل البیت(ع)]] و دوم جعل حدیث در ذم اهل بیت.<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج ۴، ص۶۳ باب</ref> جعل حدیث در مدح معاویه آنقدر زیاد است که [[ابن تیمیه حرانی|ابن تیمیه]] نیز به آن اقرار دارد. وی در رد حدیث طیر مشوی می‌گوید:در باره فضائل معاویه احادیث زیادی نقل کرده‌اند و کتاب‌های مستقلی نیز نوشته‌اند، اهل دانش حدیث، نه آن را صحیح می‌دانند و نه این را.<ref>ابن تیمیه منهاج السنة النبویة، ج۷، ص۳۷۱</ref>
معاویه در [[جعل حدیث]] دو روش را پیش گرفت. روش اول جعل احادیثی در مدح خود<ref>شوکانی، الفواید المجموعه فی الاحادیث الموضوعه، ص۴۰۳-۴۰۷</ref> و دیگر رقبای [[اهل البیت(ع)]] و دوم جعل حدیث در ذم اهل بیت.<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج ۴، ص۶۳ باب</ref> جعل حدیث در مدح معاویه آنقدر زیاد است که [[ابن تیمیه حرانی|ابن تیمیه]] نیز به آن اقرار دارد. وی در رد حدیث طیر مشوی می‌گوید:در باره فضائل معاویه احادیث زیادی نقل کرده‌اند و کتاب‌های مستقلی نیز نوشته‌اند، اهل دانش حدیث، نه آن را صحیح می‌دانند و نه این را.<ref>ابن تیمیه منهاج السنة النبویة، ج۷، ص۳۷۱</ref>


معاویه در زمان خلافتش طی سه مرحله تهاجم خودش را علیه خاندان پیامبر و شخص امیر المؤمنین(ع) و شیعیانش شروع کرد در نخستین مرحله در نامه‌ای به فرمانداران خویش چنین نوشته که: من خود را از کسانی که درباره فضیلت [[ابوتراب]] و خاندانش فضیلتی نقل کنند بری الذمه نمودم و حمایت خود را از وی برداشتم.پس از این بخشنامه خطبیان و گویندگان در تمام نقاط وسیع مملکت اسلامی در بالای منابر شروع به لعنت و تبری از علی(ع) نمودند و نسبت به وی و خاندانش [[تهمت]]های زیاد بسته و نسبت‌های ناروا دادند. دومین بخشنامه معاویه جهت جعل فضائل برای خلفای اول و دوم صادر شد و در نامه‌ای به استانداران خود نوشت: «حدیث درباره [[عثمان بن عفان|عثمان]] زیاد گردیده و به حد کافی به تمام نقاط کشور رسیده است با رسیدن این بخشنامه مردم را دعوت کنید که درباره فضائل صحابه و دو خلیفه ([[ابوبکر بن ابی‌قحافه|ابوبکر]] و [[عمر بن خطاب|عمر]]) حدیث نقل کنند و هر حدیثی و فضیلتی که درباره ابوتراب نقل گردیده است حدیثی مشابه او را درباره صحابه بیاورید و این کار مورد علاقه و باعث روشنی چشم من و کوبیدن راه و روش ابوتراب و شیعیان اوست و این کار برای شیعیان از نقل فضائل عثمان ناراحت کننده‌تر است». پس از این دو مر حله معاویه سومین بخشنامه را بدین مضمون صادر نمود: مراقب باشید که هر کس متهم به دوستی علی و خاندانش باشد و کوچک‌ترین دلیل بر این اتهام پیدا شود اسم او را از دیوان و دفتر حقوق و مزایا محو کنید و سهمیه او را از [[بیت المال]] قطع نمایید. تحت فشار شدید قرارش دهید و خانه او را بر سرش خراب کنید. <ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه،ناشر: مکتبة آیة الله العظمی المرعشي النجفي (ره)، ج۱۱، صص۴۴-۴۵.</ref> [[ابن‌ابی‌الحدید|ابن ابی الحدید]] نویسنده [[اهل سنت و جماعت|اهل سنت]] [[شرح نهج البلاغه (ابن‌ابی‌الحدید)|شرح نهج البلاغه]] می‌نویسد که فشار حکومت معاویه برای جلوگیری از نشر احادیث علوی تا آن حد بود که حتی اگر کسی روایتی را نه در مورد فضائل حضرت بلکه درباره حکمی از احکام دین می خواست از آن حضرت نقل کند جرأت نداشت نام او را بیاورد و با عنوان «ابوزینب» روایت را نقل می‌کرد. <ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ناشر: مکتبة آیة الله العظمی المرعشي النجفي (ره)، ج۴، ص۷۳.</ref>
معاویه در زمان خلافتش طی سه مرحله تهاجم خودش را علیه خاندان پیامبر و شخص امیر المؤمنین(ع) و شیعیانش شروع کرد در نخستین مرحله در نامه‌ای به فرمانداران خویش چنین نوشته که: من خود را از کسانی که درباره فضیلت [[ابوتراب]] و خاندانش فضیلتی نقل کنند بری الذمه نمودم و حمایت خود را از وی برداشتم.پس از این بخشنامه خطبیان و گویندگان در تمام نقاط وسیع مملکت اسلامی در بالای منابر شروع به [[لعن|لعنت]] و تبری از علی(ع) نمودند و نسبت به وی و خاندانش [[تهمت]]های زیاد بسته و نسبت‌های ناروا دادند. دومین بخشنامه معاویه جهت جعل فضائل برای خلفای اول و دوم صادر شد و در نامه‌ای به استانداران خود نوشت: «حدیث درباره [[عثمان بن عفان|عثمان]] زیاد گردیده و به حد کافی به تمام نقاط کشور رسیده است با رسیدن این بخشنامه مردم را دعوت کنید که درباره فضائل صحابه و دو خلیفه ([[ابوبکر بن ابی‌قحافه|ابوبکر]] و [[عمر بن خطاب|عمر]]) حدیث نقل کنند و هر حدیثی و فضیلتی که درباره ابوتراب نقل گردیده است حدیثی مشابه او را درباره صحابه بیاورید و این کار مورد علاقه و باعث روشنی چشم من و کوبیدن راه و روش ابوتراب و شیعیان اوست و این کار برای شیعیان از نقل فضائل عثمان ناراحت کننده‌تر است». پس از این دو مر حله معاویه سومین بخشنامه را بدین مضمون صادر نمود: مراقب باشید که هر کس متهم به دوستی علی و خاندانش باشد و کوچک‌ترین دلیل بر این اتهام پیدا شود اسم او را از دیوان و دفتر حقوق و مزایا محو کنید و سهمیه او را از [[بیت المال]] قطع نمایید. تحت فشار شدید قرارش دهید و خانه او را بر سرش خراب کنید. <ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه،ناشر: مکتبة آیة الله العظمی المرعشي النجفي (ره)، ج۱۱، صص۴۴-۴۵.</ref> [[ابن‌ابی‌الحدید]] نویسنده [[اهل سنت و جماعت|اهل سنت]] [[شرح نهج البلاغه (ابن‌ابی‌الحدید)|شرح نهج البلاغه]] می‌نویسد که فشار حکومت معاویه برای جلوگیری از نشر احادیث علوی تا آن حد بود که حتی اگر کسی روایتی را نه در مورد فضائل حضرت بلکه درباره حکمی از احکام دین می خواست از آن حضرت نقل کند جرأت نداشت نام او را بیاورد و با عنوان «ابوزینب» روایت را نقل می‌کرد. <ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ناشر: مکتبة آیة الله العظمی المرعشي النجفي (ره)، ج۴، ص۷۳.</ref>


===سیاست اداری معاویه===
===سیاست اداری معاویه===
۹٬۴۹۱

ویرایش