پرش به محتوا

قصیده میمیه فرزدق: تفاوت میان نسخه‌ها

(←‏متن قصیده: اصلاح فاصلهٔ مجازی، اصلاح ارقام)
خط ۹۳: خط ۹۳:
این است پسر بهترین خلایق و تمامی بندگان خدا ! این است مرد معتصم به تقوای الهی، و در مصونیّت درآمدۀ حفظ خداوندی، و مرد وارسته و پیراسته از هر زنگار عیب و نقص و کدورت، و آن مرد پاک و پاکیزه و طاهر، و قلّۀ مرتفع کوه فضیلت و شرافت!
این است پسر بهترین خلایق و تمامی بندگان خدا ! این است مرد معتصم به تقوای الهی، و در مصونیّت درآمدۀ حفظ خداوندی، و مرد وارسته و پیراسته از هر زنگار عیب و نقص و کدورت، و آن مرد پاک و پاکیزه و طاهر، و قلّۀ مرتفع کوه فضیلت و شرافت!
|
|
۴ هَذَا الَّذِی أحْمَدُ الْمُخْتَارُ وَالِدُهُ *** صَلَّی عَلَیْهِ إلَهِی مَاجَرَی الْقَلَمُ
۴ هَذَا الَّذِی أحْمَدُ الْمُخْتَارُ وَالِدُهُ *** صَلَّی عَلَیْهِ إلَهِی مَا جَرَی الْقَلَمُ
|
|
این است آن کس که احمد مختار برگزیدۀ عالمیان پدر اوست، آن که خدای من، تا هنگامی که قلم کتابت بر روی لوح آفرینش به حرکت درآید، مدام و پیوسته بر او درود و تحیّت و صلوات می‌فرستد.
این است آن کس که احمد مختار برگزیده عالمیان پدر اوست، آن که خدای من، تا هنگامی که قلم کتابت بر روی لوح آفرینش به حرکت درآید، مدام و پیوسته بر او درود و تحیّت و صلوات می‌فرستد.
|
|
۵  لَوْ یَعْلَمُ الرُّکْنُ مَنْ قَدْ جَاءَ یَلْثِمُهُ *** لَخَرَّ یَلْثِمُ مِنْهُ مَا وَطَی الْقَدَمُ
۵  لَوْ یَعْلَمُ الرُّکْنُ مَنْ قَدْ جَاءَ یَلْثِمُهُ *** لَخَرَّ یَلْثِمُ مِنْهُ مَا وَطَی الْقَدَمُ
خط ۱۰۷: خط ۱۰۷:
۷ هَذَا الَّذِی عَمُّهُ الطَّیَّارُ جَعْفَرٌ *** وَ الْمَقْتُولُ حَمْزَةُ لَیْثٌ حُبُّهُ قَسَمُ
۷ هَذَا الَّذِی عَمُّهُ الطَّیَّارُ جَعْفَرٌ *** وَ الْمَقْتُولُ حَمْزَةُ لَیْثٌ حُبُّهُ قَسَمُ
|
|
این است آن که عموی او [[جعفر بن ابی‌طالب|جعفر طیار]]، و [[حمزة بن عبدالمطلب|حمزه]] مقتول (سیّدالشّهداء) است؛ حمزه شیر بیشۀ شجاعت و هژبر اژدر افکنی است که محبت و مودّت با او چون شیر و شکر با جان مومنین آمیخته، و [[سوگند]] غیر قابل نقض و شکست با ارواح و نفوسشان برقرار نموده است.
این است آن که عموی او [[جعفر بن ابی‌طالب|جعفر طیار]]، و [[حمزة بن عبدالمطلب|حمزه]] مقتول (سیّدالشّهداء) است؛ حمزه شیر بیشه شجاعت و هژبر اژدر افکنی است که محبت و مودّت با او چون شیر و شکر با جان مومنین آمیخته، و [[سوگند]] غیر قابل نقض و شکست با ارواح و نفوسشان برقرار نموده است.
|
|
۸ هَذَا ابْنُ سَیِّدَةِ النِّسْوَانِ فَاطِمَةِ *** وَ ابْنُ الْوَصِیِّ الَّذِی فِی سَیْفِهِ نِقَمُ
۸ هَذَا ابْنُ سَیِّدَةِ النِّسْوَانِ فَاطِمَةِ *** وَ ابْنُ الْوَصِیِّ الَّذِی فِی سَیْفِهِ نِقَمُ
خط ۱۱۵: خط ۱۱۵:
۹ إذَا رَأتْهُ قُرَیْشٌ قَالَ قَائلُهَا *** إلَی مَکَارِمِ هَذَا یَنْتَهِی الْکَرَمُ
۹ إذَا رَأتْهُ قُرَیْشٌ قَالَ قَائلُهَا *** إلَی مَکَارِمِ هَذَا یَنْتَهِی الْکَرَمُ
|
|
چون [[قبیله قریش]] به او بنگرد، گویندۀ آن بدون اختیار از زبانش این سخن می‌تراود که: مَکرمت و مَجْد و کَرَم و جود و احسان در قبیلۀ قریش به این سرور ارجمند منتهیی می‌گردد، و همه باید کاروان نیاز خود را در این آستانۀ پر رحمت و سنگین بار فرود آورند، و از کرم او متمتّع گردند!
چون [[قبیله قریش]] به او بنگرد، گوینده آن بدون اختیار از زبانش این سخن می‌تراود که: مَکرمت و مَجْد و کَرَم و جود و احسان در قبیله قریش به این سرور ارجمند منتهی می‌گردد، و همه باید کاروان نیاز خود را در این آستانه پر رحمت و سنگین بار فرود آورند، و از کرم او متمتّع گردند!
|
|
۱۰ یَکَادُ یُمْسِکُهُ عِرْفَانَ رَاحَتِهِ *** رُکْنُ الْحَطِیمِ إذَا مَا جَاءَ یَسْتَلِمُ
۱۰ یَکَادُ یُمْسِکُهُ عِرْفَانَ رَاحَتِهِ *** رُکْنُ الْحَطِیمِ إذَا مَا جَاءَ یَسْتَلِمُ
خط ۱۲۷: خط ۱۲۷:
۱۲ یُنْمَی إلَی ذُرْوَةِ الْعِزِّ الَّتِی قَصُرَتْ *** عَنْ نَیْلِهَا عَرَبُ الإسْلَامِ وَ الْعَجَمُ
۱۲ یُنْمَی إلَی ذُرْوَةِ الْعِزِّ الَّتِی قَصُرَتْ *** عَنْ نَیْلِهَا عَرَبُ الإسْلَامِ وَ الْعَجَمُ
|
|
او منسوب است به أعلا نقطۀ قُلّۀ عزّت و شرافتی که از نیل بدان جمیع عالم اسلام از عرب آن، و از عجم آن کوتاه و قاصر آمده‌اند.
او منسوب است به أعلا نقطه قُلّه عزّت و شرافتی که از نیل بدان جمیع عالم اسلام از عرب آن، و از عجم آن کوتاه و قاصر آمده‌اند.
|
|
۱۳ یُغْضِی حَیَاءً وَ یُغْضَی مِنْ مَهَابَتِهِ *** فَمَا یُکَلَّمُ إلَّا حِینَ یَبْتَسِمُ
۱۳ یُغْضِی حَیَاءً وَ یُغْضَی مِنْ مَهَابَتِهِ *** فَمَا یُکَلَّمُ إلَّا حِینَ یَبْتَسِمُ
خط ۱۳۵: خط ۱۳۵:
۱۴ یَنْجَابُ نُورُ الدُّجَی عَنْ نُورِ غُرَّتِهِ *** کَالشَّمْسِ یَنْجَابُ عَنْ إشْرَاقِهَا الظُّلَمُ
۱۴ یَنْجَابُ نُورُ الدُّجَی عَنْ نُورِ غُرَّتِهِ *** کَالشَّمْسِ یَنْجَابُ عَنْ إشْرَاقِهَا الظُّلَمُ
|
|
چنان از درخشش و لَمَعانِ نور پیشانی او پرده‌های تاریکی و ظلمت شکافته می‌شود، همچنانکه از إشراق و طلوع خورشید جهان افروز، پرده‌های مِه و تاریکی شکافته می‌گردد.
چنان از درخشش و لَمَعان نور پیشانی او پرده‌های تاریکی و ظلمت شکافته می‌شود، همچنانکه از إشراق و طلوع خورشید جهان افروز، پرده‌های مِه و تاریکی شکافته می‌گردد.
|
|
۱۵  بِکَفِّهِ خَیْزُرَانٌ رِیحُهُ عَبِقٌ *** مِنْ کَفِّ أرْوَعَ فِی عِرْنِینِهِ شَمَمُ
۱۵  بِکَفِّهِ خَیْزُرَانٌ رِیحُهُ عَبِقٌ *** مِنْ کَفِّ أرْوَعَ فِی عِرْنِینِهِ شَمَمُ
خط ۱۴۳: خط ۱۴۳:
۱۶  مَا قَالَ: لَا، قَطُّ إلَّا فِی تَشَهُّدِهِ *** لَوْلَا التَّشَهُّدُ کَانَتْ لَاؤهُ نَعَمُ
۱۶  مَا قَالَ: لَا، قَطُّ إلَّا فِی تَشَهُّدِهِ *** لَوْلَا التَّشَهُّدُ کَانَتْ لَاؤهُ نَعَمُ
|
|
او هیچگاه در جواب تقاضای خلایق لفظ لا’ (نه) بر زبان نگذرانید مگر فقط در تشهّدش که لَا إلَهَ إلَّا الله می‌گفت. و اگر هم أحیاناً تشهّدی در میان نبود لا’ی او نَعَم بود (نهِ او، آری بود).
او هیچگاه در جواب تقاضای خلایق لفظ لا’ (نه) بر زبان نگذرانید مگر فقط در تشهّدش که لَا إلَهَ إلَّا الله می‌گفت. و اگر هم أحیاناْ تشهّدی در میان نبود لای او نَعَم بود (نهِ او، آری بود).
|
|
۱۷ مُشْتَقَّةٌ مِنْ رَسُولِ اللهِ نَبْعَتُهُ *** طَابَتْ عَنَاصِرُهُ وَ الْخِیمُ وَ الشِّیَمُ
۱۷ مُشْتَقَّةٌ مِنْ رَسُولِ اللهِ نَبْعَتُهُ *** طَابَتْ عَنَاصِرُهُ وَ الْخِیمُ وَ الشِّیَمُ
خط ۱۵۹: خط ۱۵۹:
۲۰ هَذَا ابْنُ فَاطِمَةٍ إنْ کُنْتَ جَاهِلَهُ *** بِجَدِّهِ أنْبِیَاءُ اللهِ قَدْ خُتِمُوا
۲۰ هَذَا ابْنُ فَاطِمَةٍ إنْ کُنْتَ جَاهِلَهُ *** بِجَدِّهِ أنْبِیَاءُ اللهِ قَدْ خُتِمُوا
|
|
این پسر فاطمه است اگر در نَسَب او جاهل می‌باشی! و در حَسَب، او کسی است که رسالت نامۀ پیامبران خدائی آسمانی به جدِّ أمْجَدَش مختوم گردیده، مهر شده و خاتمه یافته است!.
این پسر فاطمه است اگر در نَسَب او جاهل می‌باشی! و در حَسَب، او کسی است که رسالت نامه پیامبران خدائی آسمانی به جدِّ أمْجَدَش مختوم گردیده، مهر شده و خاتمه یافته است!.
|
|
۲۱ اللهُ فَضَّلَهُ قِدْماً وَ شَرَّفَهُ *** جَرَى بِذَاكَ لَهُ فِى لَوْحِهِ الْقَلَمُ
۲۱ اللهُ فَضَّلَهُ قِدْماً وَ شَرَّفَهُ *** جَرَى بِذَاكَ لَهُ فِى لَوْحِهِ الْقَلَمُ
|
|
از عهد قديم، خداوند او را فضيلت بخشيده و شرافت داده است، و از أزل، قلم قضا بر لوح تقدير وي اين گونه جاري شده است.
از عهد قديم، خداوند او را فضيلت بخشيده و شرافت داده است، و از أزل، قلم قضا بر لوح تقدير وی اين گونه جاری شده است.
|
|
۲۲ مَنْ جَدُّهُ دَانَ فَضْلُ الانْبِيَاءِ لَهُ * وَ فَضْلُ امَّتِهِ دَانَتْ لَهَا الامَمُ
۲۲ مَنْ جَدُّهُ دَانَ فَضْلُ الانْبِيَاءِ لَهُ * وَ فَضْلُ امَّتِهِ دَانَتْ لَهَا الامَمُ
|
|
اين شخصيّتي است كه جميع پيغمبران در مقابل فضل و شرف جدَّش در مرتبۀ پائين قرار گرفتند، و جميع امَّتها در مقابل فضل و شرف امّتش، پست و حقير به شمار آمدند.
اين شخصيّتی است كه جميع پيغمبران در مقابل فضل و شرف جدَّش در مرتبه پائين قرار گرفتند، و جميع امَّتها در مقابل فضل و شرف امّتش، پست و حقير به شمار آمدند.
|
|
۲۳ عَمَّ الْبَرِيَّةَ بِالإحْسَانِ وَ انْقَشَعَتْ *** عَنْهَا الْعِمَايَةُ وَ الإمْلَاقُ وَ الظُّلَمُ
۲۳ عَمَّ الْبَرِيَّةَ بِالإحْسَانِ وَ انْقَشَعَتْ *** عَنْهَا الْعِمَايَةُ وَ الإمْلَاقُ وَ الظُّلَمُ
|
|
تابش شمس فروزان وجود او به احسان و عنايت، همه را فرا گرفته، و بدين جهت از خلايق، ضلالت و گمراهي، فقر و پريشاني، و ظلم و بيدادگري وارد به بيچارگان (يا تاريكيها) زدوده شده و از ميان برافتاده است.
تابش شمس فروزان وجود او به احسان و عنايت، همه را فرا گرفته، و بدين جهت از خلايق، ضلالت و گمراهی، فقر و پريشانی، و ظلم و بيدادگری وارد به بيچارگان (يا تاريكي‌ها) زدوده شده و از ميان برافتاده است.
|
|
۲۴ كِلْتَا يَدَيْهِ غِيَاثٌ عَمَّ نَفْعُهُمَا *** يُسْتَوْكَفَانِ وَ لَا يَعْرُوهُمَا عَدَمُ
۲۴ كِلْتَا يَدَيْهِ غِيَاثٌ عَمَّ نَفْعُهُمَا *** يُسْتَوْكَفَانِ وَ لَا يَعْرُوهُمَا عَدَمُ
|
|
هر دو دستش همچون بارانهاي پرآب و سرشار است كه ثمره و نفعش همگان را شامل مي‌گردد. اين دو دست پيوسته از آب زلال رحمت الهي تقاطر مي‌كنند و هيچ گاه دستخوش كمي و كاستي و فقدان واقع نمي‌شوند.
هر دو دستش همچون بارانهای پرآب و سرشار است كه ثمره و نفعش همگان را شامل می‌گردد. اين دو دست پيوسته از آب زلال رحمت الهی تقاطر می‌كنند و هيچ گاه دستخوش كمی و كاستی و فقدان واقع نمی‌شوند.
|
|
۲۵ سَهْلُ الْخَلِيقَةِ لَا تُخْشَى بَوَادِرُهُ *** يَزِينُهُ خَصْلَتَانِ: الْحِلْمُ وَ الْكَرَمُ
۲۵ سَهْلُ الْخَلِيقَةِ لَا تُخْشَى بَوَادِرُهُ *** يَزِينُهُ خَصْلَتَانِ: الْحِلْمُ وَ الْكَرَمُ
|  
|  
خُلْق و خويش، نرم و ملايم است به طوري كه أبداً مردم از شدّت خشم و حِدَّت غضبش هراس ندارند، و دو خصلت حِلم و كرمش زينت بخش صفات عليا و اخلاق حميدۀ او هستند.
خُلْق و خويش، نرم و ملايم است به طوری كه أبداً مردم از شدّت خشم و حِدَّت غضبش هراس ندارند، و دو خصلت حِلم و كرمش زينت بخش صفات عليا و اخلاق حميده او هستند.
|
|
۲۶  لَا يُخْلِفُ الْوَعْدَ مَيْمُوناً نَقِيبَتُهُ *** رَحْبُ الْفِنَاءِ أرِيبٌ حِينَ يُعْتَرَمُ
۲۶  لَا يُخْلِفُ الْوَعْدَ مَيْمُوناً نَقِيبَتُهُ *** رَحْبُ الْفِنَاءِ أرِيبٌ حِينَ يُعْتَرَمُ
|
|
خُلف وعده نمي‌كند، و باطن و طبيعتش سرشته با خير و بركت و يمن و رحمت است. درِ خانه‌اش براي پذيرائي واردين و وافِدين پيوسته گشوده است. وي شخصيّتي است عاقل، و در برابر شدائد و مشكلاتي كه به وي روي مي‌آورد با عقل و درايت چاره سازي مي‌نمايد.
خُلف وعده نمی‌كند، و باطن و طبيعتش سرشته با خير و بركت و يمن و رحمت است. درِ خانه‌اش برای پذيرائی واردين و وافِدين پيوسته گشوده است. وی شخصيّتی است عاقل، و در برابر شدائد و مشكلاتی كه به وی روی می‌آورد با عقل و درايت چاره سازی می‌نمايد.
|
|
۲۷  مِنْ مَعْشَرٍ حَبُّهُمْ دِينٌ وَ بُغْضُهُمُ *** كُفْرٌ وَ قُرْبُهُمُ مَنْجًى وَ مُعْتَصَمُ
۲۷  مِنْ مَعْشَرٍ حَبُّهُمْ دِينٌ وَ بُغْضُهُمُ *** كُفْرٌ وَ قُرْبُهُمُ مَنْجًى وَ مُعْتَصَمُ
|
|
او از گروهي مي‌باشد كه محبّت بدانها دين است، و عداوتشان كفر است، و نزديك شدن به آنها نجات از هلاكت‌ها و اعتصام و پناه از گزندها و مصائب و آفات است.
او از گروهی می‌باشد كه محبّت بدانها دين است، و عداوتشان كفر است، و نزديك شدن به آنها نجات از هلاكت‌ها و اعتصام و پناه از گزندها و مصائب و آفات است.
|
|
۲۸ يُسْتَدْفَعُ السُّوءُ وَ الْبَلْوَى بِحُبِّهِمُ *** وَ يُسْتَزَادُ بِهِ الإحْسَانُ وَ النِّعَمُ
۲۸ يُسْتَدْفَعُ السُّوءُ وَ الْبَلْوَى بِحُبِّهِمُ *** وَ يُسْتَزَادُ بِهِ الإحْسَانُ وَ النِّعَمُ
|
|
گرفتاري‌ها و فتنه‌ها و گزند‌ها به واسطۀ محبّتشان دفع مي‌شود، و همين محبّت موجب مزيد احسان و نعمت مي‌گردد.
گرفتاری‌ها و فتنه‌ها و گزند‌ها به واسطه محبّتشان دفع می‌شود، و همين محبّت موجب مزيد احسان و نعمت می‌گردد.
|
|
۲۹ مُقَدَّمٌ بَعْدَ ذِكْرِ اللهِ ذِكْرُهُمْ *** فِى كُلِّ فَرْضٍ وَ مَخْتُومٌ بِهِ الْكَلِمُ
۲۹ مُقَدَّمٌ بَعْدَ ذِكْرِ اللهِ ذِكْرُهُمْ *** فِى كُلِّ فَرْضٍ وَ مَخْتُومٌ بِهِ الْكَلِمُ
|
|
نام‌ ايشان‌ بعد از نام‌ خدا در هر نماز واجب‌ و فريضه ‌اي‌ واجب‌ است‌، و در پايان‌ سخن ها و خطبه‌ ها و كتاب ها و قصائد، بردن‌ اسم‌ ايشان‌ ختم‌ كننده‌ و پايان‌ دهندۀ گفتار مي‌باشد.
نام‌ ايشان‌ بعد از نام‌ خدا در هر نماز واجب‌ و فريضه‌ای واجب‌ است‌، و در پايان‌ سخن ها و خطبه‌ها و كتاب‌ها و قصائد، بردن‌ اسم‌ ايشان‌ ختم‌ كننده‌ و پايان‌ دهنده گفتار می‌باشد.
|
|
۳۰  إنْ عُدَّ أهْلُ التُّقَى كَانُوا أئمَّتَهُم *** أوْ قِيلَ: مَنْ خَيْرُ أهْلِ الارْضِ قِيلَ: هُمُ  
۳۰  إنْ عُدَّ أهْلُ التُّقَى كَانُوا أئمَّتَهُم *** أوْ قِيلَ: مَنْ خَيْرُ أهْلِ الارْضِ قِيلَ: هُمُ  
|
|
اگر وقتي‌ اهل‌ تقوي‌ را به‌ شمار آورند آنان‌ امامان‌ و پيشوايانشان‌ مي‌باشند، و اگر از بهترين‌ مردم‌ روي‌ زمين‌ سخن‌ به‌ ميان‌ آورند باز هم‌ آنان‌ امامان‌ و نامبرده‌ شدگان‌ هستند.
اگر وقتی اهل‌ تقوی را به‌ شمار آورند آنان‌ امامان‌ و پيشوايانشان‌ می‌باشند، و اگر از بهترين‌ مردم‌ رويی زمين‌ سخن‌ به‌ ميان‌ آورند باز هم‌ آنان‌ امامان‌ و نامبرده‌ شدگان‌ هستند.


}}
}}
confirmed
۲٬۶۶۴

ویرایش