۵٬۸۹۹
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
(ابرابزار) |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
[[پرونده:Sher molavi.jpg|بندانگشتی|300px|شعری از [[مولوی]] | [[پرونده:Sher molavi.jpg|بندانگشتی|300px|شعری از [[مولوی]] دربارهٔ [[حدیث غدیر]]، اثر [[غلامحسین امیرخانی]] با تهذیب [[محمد طریقتی]]]] | ||
'''امام علی در اشعار فارسی''' شعرهایی است که در مدح و ستایش مدح و ستایش [[امام علی علیهالسلام|امیرالمؤمنین علی (ع)]] سروده شدهاند. مجموعه این اشعار بیانگر جنبههای گوناگون شخصیت [[امام]]، نقل [[فضایل امام علی(ع)|فضایل]] و سخنان وی و نشاندهنده ارادت شاعران به اوست. در ادامه اشعار برخی از شاعران بزرگ فارسی در این باب آمده است. | '''امام علی در اشعار فارسی''' شعرهایی است که در مدح و ستایش مدح و ستایش [[امام علی علیهالسلام|امیرالمؤمنین علی (ع)]] سروده شدهاند. مجموعه این اشعار بیانگر جنبههای گوناگون شخصیت [[امام]]، نقل [[فضایل امام علی(ع)|فضایل]] و سخنان وی و نشاندهنده ارادت شاعران به اوست. در ادامه اشعار برخی از شاعران بزرگ فارسی در این باب آمده است. | ||
==در شاهنامه فردوسی== | == در شاهنامه فردوسی == | ||
{{اصلی|ابوالقاسم فردوسی}} | {{اصلی|ابوالقاسم فردوسی}} | ||
{{شعر | {{شعر | ||
|...چهارم<ref>چو اکنون (نسخه بدل).</ref> [[امام علی علیهالسلام|علی]] بود جفت [[حضرت فاطمه زهرا | |... چهارم<ref>چو اکنون (نسخه بدل).</ref> [[امام علی علیهالسلام|علی]] بود جفت [[حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها|بتول]]\\که او را بخوبی ستاید [[حضرت محمد صلی الله علیه و آله|رسول]] | ||
که [[حدیث مدینة العلم|من شهر علمم علیم دَرَست]]\\دُرُست این سخن قول پیغمبرست | که [[حدیث مدینة العلم|من شهر علمم علیم دَرَست]]\\دُرُست این سخن قول پیغمبرست | ||
گواهی دهم کاین سخنها ز اوست\\تو گوئی دو گوشم پر آواز اوست | گواهی دهم کاین سخنها ز اوست\\تو گوئی دو گوشم پر آواز اوست | ||
خط ۲۷: | خط ۲۶: | ||
نباشد جز از بیپدر دشمنش\\که یزدان بآتش بسوزد تنش | نباشد جز از بیپدر دشمنش\\که یزدان بآتش بسوزد تنش | ||
هر آنکس که در جانش بغض علیست\\ازو زارتر در جهان زار کیست | هر آنکس که در جانش بغض علیست\\ازو زارتر در جهان زار کیست | ||
نگر تا نداری ببازی جهان\\نه برگردی از | نگر تا نداری ببازی جهان\\نه برگردی از نیکپی همرهان | ||
همه نیکیت باید آغاز کرد\\چو با نیکنامان بوی همنورد | همه نیکیت باید آغاز کرد\\چو با نیکنامان بوی همنورد | ||
ازین در سخن چند رانم همی\\همانا کرانش ندانم همی<ref>شاهنامه فردوسی، ج۱، | ازین در سخن چند رانم همی\\همانا کرانش ندانم همی<ref>شاهنامه فردوسی، ج۱، ص۱۹–۲۰.</ref> | ||
}} | }} | ||
==در اشعار کسایی مروزی== | == در اشعار کسایی مروزی == | ||
{{اصلی|ابوالحسن کسایی مروزی}} | {{اصلی|ابوالحسن کسایی مروزی}} | ||
خط ۳۸: | خط ۳۷: | ||
|عنوان = مدحت کن و بستای | |عنوان = مدحت کن و بستای | ||
|مدحت کن و بستای کسی را که [[حضرت محمد صلی الله علیه و آله|پیمبر]]\\بستود و ثنا کرد و بدو داد همه کار | |مدحت کن و بستای کسی را که [[حضرت محمد صلی الله علیه و آله|پیمبر]]\\بستود و ثنا کرد و بدو داد همه کار | ||
آن کیست بدین حال و که | آن کیست بدین حال و که بوده است؟ و که باشد؟ \\جز شیر خداوند جهان، [[امام علی علیه السلام|حیدر کرار]]؟ | ||
این دین هدی را به مثل دایرهای دان\\پیغمبر ما مرکز و حیدر خط پرگار | این دین هدی را به مثل دایرهای دان\\پیغمبر ما مرکز و حیدر خط پرگار | ||
[[حدیث مدینه علم|علم همه عالم به علی داد پیمبر]]\\چون ابر بهاری که دهد سیل به گلزار<ref>[http://ganjoor.net/kesayee/divank/sh24/ سایت گنجور].</ref> | [[حدیث مدینه علم|علم همه عالم به علی داد پیمبر]]\\چون ابر بهاری که دهد سیل به گلزار<ref>[http://ganjoor.net/kesayee/divank/sh24/ سایت گنجور].</ref> | ||
خط ۴۴: | خط ۴۳: | ||
{{سخ}} | {{سخ}} | ||
{{شعر | {{شعر | ||
|عنوان = فضل امیرالمؤمنین(ع) | |عنوان = فضل امیرالمؤمنین (ع) | ||
| فهم کن گر مؤمنی فضل [[امیرالمؤمنین]]\\فضل حیدر، شیر یزدان، مرتضای پاک [[دین]] | | فهم کن گر مؤمنی فضل [[امیرالمؤمنین]]\\فضل حیدر، شیر یزدان، مرتضای پاک [[دین]] | ||
فضل آن کس کز پیمبر بگذری فاضل تر اوست \\فضل آن رکن مسلمانی امام المتقین | فضل آن کس کز پیمبر بگذری فاضل تر اوست \\فضل آن رکن مسلمانی امام المتقین | ||
خط ۵۰: | خط ۴۹: | ||
ای [[ناصبی|نواصب]] گر ندانی فضل سرّ ذوالجلال \\آیت «قربی» نگه کن و آنِ [[اصحاب الیمین]] | ای [[ناصبی|نواصب]] گر ندانی فضل سرّ ذوالجلال \\آیت «قربی» نگه کن و آنِ [[اصحاب الیمین]] | ||
[[آیه مباهله|قل تعالو ندع]] بر خوان، ور ندانی گوش دار\\لعنت یزدان ببین از [[آیه مباهله|نبتهل تا کاذبین]] | [[آیه مباهله|قل تعالو ندع]] بر خوان، ور ندانی گوش دار\\لعنت یزدان ببین از [[آیه مباهله|نبتهل تا کاذبین]] | ||
«لافتی الاّ علی» برخوان و تفسیرش بدان\\یا که گفت | «لافتی الاّ علی» برخوان و تفسیرش بدان\\یا که گفت یا که داند گفت جز [[روح الامین]] | ||
آن نبی، وز انبیا کس نی به علم او را نظیر\\وین ولی، وز اولیا کس نی به فضل او را قرین | آن نبی، وز انبیا کس نی به علم او را نظیر\\وین ولی، وز اولیا کس نی به فضل او را قرین | ||
آن چراغ عالم آمد، وز همه عالم بدیع\\وین امام امت آمد، وز همه امت گزین | آن چراغ عالم آمد، وز همه عالم بدیع\\وین امام امت آمد، وز همه امت گزین | ||
خط ۵۷: | خط ۵۶: | ||
ای به دست دیو ملعون سال و مه مانده اسیر\\تکیه کرده بر گمان، برگشته از عین الیقین | ای به دست دیو ملعون سال و مه مانده اسیر\\تکیه کرده بر گمان، برگشته از عین الیقین | ||
گر نجات خویش خواهی، در [[کشتی نوح|سفینه نوح]] شو\\چند باشی چون رهی تو بینوای دل رهین | گر نجات خویش خواهی، در [[کشتی نوح|سفینه نوح]] شو\\چند باشی چون رهی تو بینوای دل رهین | ||
دامن اولاد حیدر گیر و از طوفان مترس\\گرد | دامن اولاد حیدر گیر و از طوفان مترس\\گرد کشتیگیر و بنشان این فزع اندر پسین | ||
گر نیاسایی تو هرگز، روزه نگشایی به روز\\وز [[نماز شب]] همیدون ریش گردانی جبین | گر نیاسایی تو هرگز، روزه نگشایی به روز\\وز [[نماز شب]] همیدون ریش گردانی جبین | ||
بی تولّا بر علی و آل او دوزخ تو راست\\خوار و بی تسلیمی از تسنیم و از خلد برین | بی تولّا بر علی و آل او دوزخ تو راست\\خوار و بی تسلیمی از تسنیم و از خلد برین | ||
خط ۷۰: | خط ۶۹: | ||
}} | }} | ||
==در اشعار ناصر خسرو== | == در اشعار ناصر خسرو == | ||
{{اصلی|ناصر خسرو قبادیانی}} | {{اصلی|ناصر خسرو قبادیانی}} | ||
خط ۷۶: | خط ۷۵: | ||
| عنوان = محمد بدان داد گنج و دفینش | | عنوان = محمد بدان داد گنج و دفینش | ||
|...[[حضرت محمد صلی الله علیه و آله|محمد]] بدان داد گنج و دفینش\\که او بود در خور قرین محمد | |...[[حضرت محمد صلی الله علیه و آله|محمد]] بدان داد گنج و دفینش\\که او بود در خور قرین محمد | ||
قرین محمد که بود؟ آنکه جفتش\\نبودی مگر [[حضرت فاطمه زهرا | قرین محمد که بود؟ آنکه جفتش\\نبودی مگر [[حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها|حور عین محمد]] | ||
ازاین حور عین و قرین گشت پیدا\\حسین و حسن شین و سین محمد | ازاین حور عین و قرین گشت پیدا\\حسین و حسن شین و سین محمد | ||
[[امام حسین علیه السلام|حسین]] و [[امام حسن علیه السلام|حسن]] را شناسم حقیقت\\بدو جهان گل و یاسمین محمد | [[امام حسین علیه السلام|حسین]] و [[امام حسن علیه السلام|حسن]] را شناسم حقیقت\\بدو جهان گل و یاسمین محمد | ||
خط ۹۱: | خط ۹۰: | ||
شنیدم ز میراثدار محمد\\سخنهای چون انگبین محمد | شنیدم ز میراثدار محمد\\سخنهای چون انگبین محمد | ||
دلم دید میری که بنمود زاول\\بحیدر دل پیشبین محمد | دلم دید میری که بنمود زاول\\بحیدر دل پیشبین محمد | ||
زفرزند [[حضرت فاطمه زهرا | زفرزند [[حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها|زهرا]] و حیدر گرفتم\\من این سیرت راستین محمد | ||
از آن شهره فرزند کو را رسیداست\\به قدر بلند برین محمد | از آن شهره فرزند کو را رسیداست\\به قدر بلند برین محمد | ||
نبودی ازین بیش بهره من از وی\\اگر بودمی من بحین محمد | نبودی ازین بیش بهره من از وی\\اگر بودمی من بحین محمد | ||
جهان آفرین آفرین کرد بر من\\به حب علی و آفرین محمد | جهان آفرین آفرین کرد بر من\\به حب علی و آفرین محمد | ||
کنون بافرین جهان آفرینم\\من اندر حصار حصین محمد | کنون بافرین جهان آفرینم\\من اندر حصار حصین محمد | ||
توای [[ناصبی]] جز که نامی نداری\\از این شهره دین رزین محمد | |||
بدشنام مر پاک فرزند او را\\بدری همی پوستین محمد | بدشنام مر پاک فرزند او را\\بدری همی پوستین محمد | ||
مرا نیز کز [[شیعه|شیعت]] آل اویم\\همی کشت خواهی به کین محمد | مرا نیز کز [[شیعه|شیعت]] آل اویم\\همی کشت خواهی به کین محمد | ||
به دین محمد تو را کشتن من\\کجا شد | به دین محمد تو را کشتن من\\کجا شد حلال؟ ای لعین محمد | ||
بغوغا چه نازی؟ | بغوغا چه نازی؟ فرازای با من\\بحکم [[کتاب مبین]] محمد | ||
اگر من به حب محمد رهینم\\تو چونی عدوی رهین محمد؟ | اگر من به حب محمد رهینم\\تو چونی عدوی رهین محمد؟ | ||
بعیسی نرست از تو ترسا نخواهد\\همی رستن این بو معین محمد | بعیسی نرست از تو ترسا نخواهد\\همی رستن این بو معین محمد | ||
منم مستعین محمد بمشرق\\چه خواهی از این مستعین محمد | منم مستعین محمد بمشرق\\چه خواهی از این مستعین محمد | ||
چه داری جواب محمد بمحشر\\چو پیش آیدت هان و هین محمد؟<ref>دیوان اشعار ناصر خسرو، | چه داری جواب محمد بمحشر\\چو پیش آیدت هان و هین محمد؟<ref>دیوان اشعار ناصر خسرو، ص۱۰۳–۱۰۴.</ref> | ||
}} | }} | ||
{{سخ}} | {{سخ}} | ||
خط ۱۱۸: | خط ۱۱۷: | ||
{{شعر | {{شعر | ||
| عنوان = این همه رمز و مثلها را کلید | | عنوان = این همه رمز و مثلها را کلید | ||
|...این همه رمز و مثلها را کلید\\جملهاندر خانهٔ [[حضرت محمد صلی الله علیه و آله|پیغمبر]] است | |... این همه رمز و مثلها را کلید\\جملهاندر خانهٔ [[حضرت محمد صلی الله علیه و آله|پیغمبر]] است | ||
[[حدیث مدینه علم گر به خانه در ز راه در شوند]]\\این مبارک خانه را در [[حیدر]] است | [[حدیث مدینه علم گر به خانه در ز راه در شوند]]\\این مبارک خانه را در [[حیدر]] است | ||
هر که بر تنزیل بیتأویل رفت\\او بچشم راست در دین اعور است | هر که بر تنزیل بیتأویل رفت\\او بچشم راست در دین اعور است | ||
مشک باشد لفظ و معنی بوی او\\مشک | مشک باشد لفظ و معنی بوی او\\مشک بیبوای پسر خاکستر است | ||
مر نهفته دختر تنزیل را\\معنی و تأویل حیدر زیور است | مر نهفته دختر تنزیل را\\معنی و تأویل حیدر زیور است | ||
مشکل تنزیل بیتأویل او\\بر گلوی دشمن دین خنجر است | مشکل تنزیل بیتأویل او\\بر گلوی دشمن دین خنجر است | ||
خط ۱۲۷: | خط ۱۲۶: | ||
دوستی تو و فرزندان تو\\مر مرا نور دل و سایهٔ سر است | دوستی تو و فرزندان تو\\مر مرا نور دل و سایهٔ سر است | ||
از دل آنرا ما رهی و چاکریم\\کو ترا از دل رهی و چاکر است | از دل آنرا ما رهی و چاکریم\\کو ترا از دل رهی و چاکر است | ||
خاطر ما زر مدحتهات را\\در [[خراسان]] بیخیانت زرگر است<ref>دیوان اشعار ناصر خسرو، | خاطر ما زر مدحتهات را\\در [[خراسان]] بیخیانت زرگر است<ref>دیوان اشعار ناصر خسرو، ص۴۹–۵۰.</ref> | ||
}} | }} | ||
===غدیر=== | === غدیر === | ||
{{شعر | {{شعر | ||
| عنوان = بنگر که خلق را به که داد و چگونه گفت | | عنوان = بنگر که خلق را به که داد و چگونه گفت | ||
خط ۱۴۳: | خط ۱۴۲: | ||
}} | }} | ||
==در اشعار سنائی غزنوی== | == در اشعار سنائی غزنوی == | ||
{{اصلی|سنائی غزنوی}} | {{اصلی|سنائی غزنوی}} | ||
{{شعر | {{شعر | ||
| عنوان = پاسخ سنائی به پرسش سلطان سنجر | | عنوان = پاسخ سنائی به پرسش سلطان سنجر دربارهٔ مذهب | ||
|کار عاقل نیست در دل مهر دلبر داشتن\\جان نگین مُهر مهر شاخ | |کار عاقل نیست در دل مهر دلبر داشتن\\جان نگین مُهر مهر شاخ بیبرداشتن | ||
از پی سنگین دل نامهربانی روز و شب\\بر رخ چون زر نثار گنج گوهر داشتن | از پی سنگین دل نامهربانی روز و شب\\بر رخ چون زر نثار گنج گوهر داشتن | ||
چون نگردی گرد معشوقی که روز وصل او\\بر تو زیبد شمع مجلس مهر انور داشتن | چون نگردی گرد معشوقی که روز وصل او\\بر تو زیبد شمع مجلس مهر انور داشتن | ||
خط ۱۵۸: | خط ۱۵۷: | ||
[[حضرت محمد صلی الله علیه و آله|احمد مرسل]] نشسته کی روا دارد خرد\\دل اسیر سیرت [[ابوجهل|بوجهل]] کافر داشتن | [[حضرت محمد صلی الله علیه و آله|احمد مرسل]] نشسته کی روا دارد خرد\\دل اسیر سیرت [[ابوجهل|بوجهل]] کافر داشتن | ||
ای بدریای ضلالت در گرفتار آمده\\زین برادر یک سخن بایست باور داشتن | ای بدریای ضلالت در گرفتار آمده\\زین برادر یک سخن بایست باور داشتن | ||
بحر پر | بحر پر کشتی است لیکن جمله در گرداب خوف<ref>نسخه بدل: خون.</ref>\\بی [[سفینه نوح|سفینهٔ نوح]] نتوان چشم معبر داشتن | ||
گر نجات دین و | گر نجات دین و دلخواهی همی تا چند ازین\\خویشتن چون دایره بیپا و بیسر داشتن | ||
من سلامت خانهٔ [[نوح]] نبی بنمایمت\\تا توانی خویشتن را ایمن از شر داشتن | من سلامت خانهٔ [[نوح]] نبی بنمایمت\\تا توانی خویشتن را ایمن از شر داشتن | ||
شو [[حدیث مدینة العلم|مدینهٔ علم]] را در جوی و پس در وی خرام\\تا کی آخر خویشتن چون حلقه بر در داشتن | شو [[حدیث مدینة العلم|مدینهٔ علم]] را در جوی و پس در وی خرام\\تا کی آخر خویشتن چون حلقه بر در داشتن | ||
خط ۱۷۱: | خط ۱۷۰: | ||
تا سلیمانوار باشد حیدر اندر صدر ملک\\زشت باشد دیو را بر تارک افسر داشتن | تا سلیمانوار باشد حیدر اندر صدر ملک\\زشت باشد دیو را بر تارک افسر داشتن | ||
آفتاب اندر سما با صدهزاران نور و تاب\\زُهره را کی زَهره باشد چهره از هر داشتن | آفتاب اندر سما با صدهزاران نور و تاب\\زُهره را کی زَهره باشد چهره از هر داشتن | ||
[[خضر]] | [[خضر]] فرخپی دلیلی رامیان بسته چو کلک\\جاهلی باشد ستور لنگ رهبر داشتن | ||
گر همی خواهی که چون مهرت بود مهرت قبول\\مِهر حیدر بایدت با جان برابر داشتن | گر همی خواهی که چون مهرت بود مهرت قبول\\مِهر حیدر بایدت با جان برابر داشتن | ||
چون درخت دین به باغ شرع هم حیدر نشاند\\باغبانی زشت باشد جز که حیدر داشتن | چون درخت دین به باغ شرع هم حیدر نشاند\\باغبانی زشت باشد جز که حیدر داشتن | ||
خط ۱۸۰: | خط ۱۷۹: | ||
اندر آن صحرا که سنگ خاره خون گردد همی\\وندران میدان که نتوان پشت و یاور داشتن | اندر آن صحرا که سنگ خاره خون گردد همی\\وندران میدان که نتوان پشت و یاور داشتن | ||
هفت زندان را زبانی برگشاید هفت در\\از برای [[فاسق]] و مجرم مجاور داشتن | هفت زندان را زبانی برگشاید هفت در\\از برای [[فاسق]] و مجرم مجاور داشتن | ||
هشت بستان را کجا هرگز توانی یافتن\\جز به حب حیدر و [[شبیر]] و [[امام حسن | هشت بستان را کجا هرگز توانی یافتن\\جز به حب حیدر و [[شبیر]] و [[امام حسن مجتبی|شبر]] داشتن | ||
گر همی مؤمن شماری خویشتن را بایدت\\مهر زر جعفری بر دین [[امام صادق علیهالسلام|جعفر]] داشتن | گر همی مؤمن شماری خویشتن را بایدت\\مهر زر جعفری بر دین [[امام صادق علیهالسلام|جعفر]] داشتن | ||
کی مسلم باشدت اسلام تا کارت بود\\طیلسان در گردن و در زیر خنجر داشتن | کی مسلم باشدت اسلام تا کارت بود\\طیلسان در گردن و در زیر خنجر داشتن | ||
خط ۱۸۷: | خط ۱۸۶: | ||
علم دین را تا نیابی چشم دل را عقل ساز\\تا نباید حاجتت بر روی معجر داشتن | علم دین را تا نیابی چشم دل را عقل ساز\\تا نباید حاجتت بر روی معجر داشتن | ||
تا ترا جاهل شمارد عقل سودت کی کند\\مذهب [[سلمان]] و صدق و زهد [[ابوذر غفاری|بوذر]] داشتن | تا ترا جاهل شمارد عقل سودت کی کند\\مذهب [[سلمان]] و صدق و زهد [[ابوذر غفاری|بوذر]] داشتن | ||
علم چبود فرق دانستن حقی از باطلی\\نی کتاب زرق [[شیطان]] جمله از | علم چبود فرق دانستن حقی از باطلی\\نی کتاب زرق [[شیطان]] جمله از برداشتن | ||
گبرکی چبود فکندن دین حق در زیر پای\\پس چو گبران سال و مه بردست ساغر داشتن | گبرکی چبود فکندن دین حق در زیر پای\\پس چو گبران سال و مه بردست ساغر داشتن | ||
گبرکی بگذار و دین حق بجو از بهر آنک\\ناک<ref>نسخه بدل: خاک.</ref> را نتوان به جای مشک اذفر داشتن | گبرکی بگذار و دین حق بجو از بهر آنک\\ناک<ref>نسخه بدل: خاک.</ref> را نتوان به جای مشک اذفر داشتن | ||
خط ۱۹۴: | خط ۱۹۳: | ||
از پی آسایش این خویشتن دشمن خران\\تا کی آخر خویشتن حیران و مضطر داشتن | از پی آسایش این خویشتن دشمن خران\\تا کی آخر خویشتن حیران و مضطر داشتن | ||
بندگی کن [[آل یاسین]] را به جان تا روز حشر\\همچو بیدینان نباید روی اصفر داشتن | بندگی کن [[آل یاسین]] را به جان تا روز حشر\\همچو بیدینان نباید روی اصفر داشتن | ||
زیور دیوان خود ساز این مناقب را از آنک\\چاره نبود نو عروسان را ز زیور داشتن<ref>سنائی غزنوی، | زیور دیوان خود ساز این مناقب را از آنک\\چاره نبود نو عروسان را ز زیور داشتن<ref>سنائی غزنوی، دیوان…، ص۴۶۷–۴۷۱.</ref> | ||
}} | }} | ||
------ | ------ | ||
{{شعر | {{شعر | ||
| پلکانی = | | پلکانی = ۱ | ||
|صد علی در کوی ما بیش است با زیب و جمال\\لیک یک تن را نخواند هیچ عاقل | |صد علی در کوی ما بیش است با زیب و جمال\\لیک یک تن را نخواند هیچ عاقل مرتضی | ||
}} | }} | ||
==در اشعار نظامی گنجوی== | == در اشعار نظامی گنجوی == | ||
{{اصلی|نظامی گنجوی}} | {{اصلی|نظامی گنجوی}} | ||
نظامی گنجوی اشعاری | نظامی گنجوی اشعاری دربارهٔ [[امام علی علیهالسلام|امام علی (ع)]] سروده<ref>برای نمونه نگاه کنید به نظامی، دیوان قصاید و غزلیات نظامی گنجوی، ۱۳۸۰ش، ص۳۴۹؛ نظامی، شرفنامه، ۱۳۳۵ش، ص۳۵.</ref> و در یکی از آنها، جایگاه شناختِ امام علی (ع) و فرزندان وی را پس از شناخت خدا و پیامبر (ص) دانسته است: | ||
{{شعر | {{شعر | ||
| ز بَعدِ معرفتِ | | ز بَعدِ معرفتِ کردگارِ لَمْ یَزَلی\\نبیشناسم و آنگه علی و آل علی | ||
خداست | خداست آنکه تعقّل نمودنِ کُنهش\\بُرون نهاده قدم از حدود مُحتملی | ||
نبی است | نبی است آنکه بُوَد در مدارس تحقیق\\بری کتاب کمالش ز نکتهٔ جدلی | ||
علی است | علی است آنکه گدازد ز برق لمعهٔ تیغ\\حسود را، که کند نقد بوتهٔ دغلی<ref>نظامی، دیوان قصاید و غزلیات نظامی گنجوی، ۱۳۸۰ش، ص۳۴۹.</ref> | ||
}} | }} | ||
==در اشعار عطار نیشابوری== | == در اشعار عطار نیشابوری == | ||
{{اصلی|عطار نیشابوری}} | {{اصلی|عطار نیشابوری}} | ||
خط ۲۱۹: | خط ۲۱۸: | ||
| عنوان = خواجهٔ حق پیشوای راستین | | عنوان = خواجهٔ حق پیشوای راستین | ||
| خواجهٔ حق پیشوای راستین\\کوه [[حلم]] و باب علم و قطب دین | | خواجهٔ حق پیشوای راستین\\کوه [[حلم]] و باب علم و قطب دین | ||
ساقی [[حوض کوثر|کوثر]]، امام رهنمای\\ابن عم | ساقی [[حوض کوثر|کوثر]]، امام رهنمای\\ابن عم مصطفی، شیرخدای | ||
مرتضای | مرتضای مجتبی، جفت [[حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها|بتول]]\\خواجهٔ [[معصوم]]، داماد [[حضرت محمد صلی الله علیه و آله|رسول]] | ||
در بیان رهنمونی آمده\\صاحب اسرار سلونی آمده | در بیان رهنمونی آمده\\صاحب اسرار سلونی آمده | ||
مقتدا بیشک باستحقاق اوست\\مفتی مطلق علی الاطلاق اوست | مقتدا بیشک باستحقاق اوست\\مفتی مطلق علی الاطلاق اوست | ||
خط ۲۲۶: | خط ۲۲۵: | ||
هم ز اقضیکم علی جان آگه است\\هم علی ممسوس فی ذات الله است | هم ز اقضیکم علی جان آگه است\\هم علی ممسوس فی ذات الله است | ||
از دم عیسی کسی گر زنده خاست\\او بدم دست بریده کرد راست | از دم عیسی کسی گر زنده خاست\\او بدم دست بریده کرد راست | ||
گشته اندر [[کعبه]] آن صاحب قبول\\ | گشته اندر [[کعبه]] آن صاحب قبول\\بتشکن بر پشتی دوش رسول | ||
در ضمیرش بود مکنونات غیب\\زان برآوردی ید بیضا ز جیب | در ضمیرش بود مکنونات غیب\\زان برآوردی ید بیضا ز جیب | ||
گر ید بیضا نبودیش آشکار\\کی گرفتی [[ذوالفقار]] آنجا قرار | گر ید بیضا نبودیش آشکار\\کی گرفتی [[ذوالفقار]] آنجا قرار | ||
خط ۲۳۹: | خط ۲۳۸: | ||
چو در سر عطا اخلاص او راست\\سه نان را هفده آیت خاص او راست | چو در سر عطا اخلاص او راست\\سه نان را هفده آیت خاص او راست | ||
سه قرصش چون دو قرص ماه و خورشید\\دو عالم را بخوان بنشاند جاوید | سه قرصش چون دو قرص ماه و خورشید\\دو عالم را بخوان بنشاند جاوید | ||
ترا گر تیر باران بر دوامست\\«علیّ حبه جُنّة» تمامست | ترا گر تیر باران بر دوامست\\ «علیّ حبه جُنّة» تمامست | ||
پیمبر گفتش ای نور دو دیده\\ز یک نوریم هر دو آفریده | پیمبر گفتش ای نور دو دیده\\ز یک نوریم هر دو آفریده | ||
علی چون با نبی باشد زیک نور\\یکی باشند هر دو از دوئی دور | علی چون با نبی باشد زیک نور\\یکی باشند هر دو از دوئی دور | ||
خط ۲۴۸: | خط ۲۴۷: | ||
چنین نقلست کورا جوشنی بود\\که پشت و روی او چون روشنی بود | چنین نقلست کورا جوشنی بود\\که پشت و روی او چون روشنی بود | ||
از آن چون روی بودش پشت روشن\\که بر پشت نبیاش بود جوشن | از آن چون روی بودش پشت روشن\\که بر پشت نبیاش بود جوشن | ||
چنین گفت او که گر خواهند کشتم\\نه بیند | چنین گفت او که گر خواهند کشتم\\نه بیند هیچکس در جنگ پشتم | ||
اگر خاکش شوی حسن المآبست\\که او هم بوالحسن هم بوترابست | اگر خاکش شوی حسن المآبست\\که او هم بوالحسن هم بوترابست | ||
چنین گفت او که گر منبر نهندم\\بدستوری حق داور دهندم | چنین گفت او که گر منبر نهندم\\بدستوری حق داور دهندم | ||
خط ۲۶۱: | خط ۲۶۰: | ||
اگر علمش شدی بحری مصوّر\\در او یک قطره بودی بحر اخضر | اگر علمش شدی بحری مصوّر\\در او یک قطره بودی بحر اخضر | ||
چو هیچش طاقت منّت نبودی\\ز همّت گشت مزدور جهودی | چو هیچش طاقت منّت نبودی\\ز همّت گشت مزدور جهودی | ||
کسی گفتش چرا کردی؟ | کسی گفتش چرا کردی؟ برآشفت\\زبان بگشاد چون تیغ و چنین گفت: | ||
لَنَقْلُ الصخر من قلل الجبال\\اَحَبُّ اِلیَّ مِن مِنَنِ الرجالِ | لَنَقْلُ الصخر من قلل الجبال\\اَحَبُّ اِلیَّ مِن مِنَنِ الرجالِ | ||
یقول الناس لی فی الکسب عار\\فقُلت العارُ فی ذُلِّ السؤالِ<ref>عطار نیشابوری، الهی نامه، | یقول الناس لی فی الکسب عار\\فقُلت العارُ فی ذُلِّ السؤالِ<ref>عطار نیشابوری، الهی نامه، ص۲۲–۲۳.</ref> | ||
}} | }} | ||
{{سخ}} | {{سخ}} | ||
خط ۲۷۷: | خط ۲۷۶: | ||
{{شعر | {{شعر | ||
|پلکانی = ۱ | |پلکانی = ۱ | ||
|قلب قرآن، قلب پُر قرآن اوست\\«والِ مَن والاه»، اندر شأن اوست<ref>عطار نیشابوری، مصیبتنامه، | |قلب قرآن، قلب پُر قرآن اوست\\ «والِ مَن والاه»، اندر شأن اوست<ref>عطار نیشابوری، مصیبتنامه، ص۳۴–۳۶.</ref> | ||
}} | }} | ||
==در اشعار سعدی== | == در اشعار سعدی == | ||
{{اصلی|سعدی}} | {{اصلی|سعدی}} | ||
{{شعر | {{شعر | ||
|پلکانی = ۱ | |پلکانی = ۱ | ||
خط ۳۰۰: | خط ۲۹۸: | ||
یا رب به نسل طاهر اولاد [[فاطمه]]\\یا رب به خون پاک [[شهیدان کربلا]] | یا رب به نسل طاهر اولاد [[فاطمه]]\\یا رب به خون پاک [[شهیدان کربلا]] | ||
یا رب به صدق سینه پیران راستگوی\\یا رب به آب دیده مردان آشنا | یا رب به صدق سینه پیران راستگوی\\یا رب به آب دیده مردان آشنا | ||
دلهای خسته را به کرم مرهمی فرست\\ای نام اعظمت در گنجینه شفا<ref>متن کامل دیوان شیخ اجل سعدی شیرازی، | دلهای خسته را به کرم مرهمی فرست\\ای نام اعظمت در گنجینه شفا<ref>متن کامل دیوان شیخ اجل سعدی شیرازی، ص۶۷۹–۶۸۰.</ref> | ||
}} | }} | ||
==در اشعار مولوی== | == در اشعار مولوی == | ||
{{اصلی|مولوی}} | {{اصلی|مولوی}} | ||
===در مثنوی معنوی=== | === در مثنوی معنوی === | ||
{{شعر | {{شعر | ||
| عنوان = غدیر از نگاه مولوی | | عنوان = غدیر از نگاه مولوی | ||
خط ۳۲۶: | خط ۳۲۴: | ||
}} | }} | ||
{{سخ}} | {{سخ}} | ||
[[پرونده:قطعه خوشنویسی ای علی که جمله عقل و دیدهای.jpg|بندانگشتی|310px|قطعه خوشنویسی از بیت «ای علی که جمله عقل و دیدهای» از مولوی. اثر عبدالرسول یاقوتی (۱۳۹۰ش). <ref>«[http://shiaarts.ir/gallery/راز-بگشا-ای-علی-مرتضی راز بگشای ای علی مرتضی]»، کانون هنر شیعی.</ref>|وسط]] | [[پرونده:قطعه خوشنویسی ای علی که جمله عقل و دیدهای.jpg|بندانگشتی|310px|قطعه خوشنویسی از بیت «ای علی که جمله عقل و دیدهای» از مولوی. اثر عبدالرسول یاقوتی (۱۳۹۰ش).<ref>«[http://shiaarts.ir/gallery/راز-بگشا-ای-علی-مرتضی راز بگشای ای علی مرتضی]»، کانون هنر شیعی.</ref>|وسط]] | ||
خدو انداختن خصم در روی امیر المؤمنین [[علی کرم الله وجهه]] و انداختن امیرالمؤمنین علی شمشیر از دست | خدو انداختن خصم در روی امیر المؤمنین [[علی کرم الله وجهه]] و انداختن امیرالمؤمنین علی شمشیر از دست | ||
خط ۳۷۹: | خط ۳۷۷: | ||
پس بگفت آن نو مسلمان ولی\\از سر مستی و لذت با علی | پس بگفت آن نو مسلمان ولی\\از سر مستی و لذت با علی | ||
که بفرما یا امیر المؤمنین\\تا بجنبد جان به تن در چون جنین | که بفرما یا امیر المؤمنین\\تا بجنبد جان به تن در چون جنین | ||
هفت اختر هر جنین را مدتی\\ | هفت اختر هر جنین را مدتی\\میکنندای جان به نوبت خدمتی | ||
چونک وقت آید که جان گیرد جنین\\آفتابش آن زمان گردد معین | چونک وقت آید که جان گیرد جنین\\آفتابش آن زمان گردد معین | ||
این جنین در جنبش آید ز آفتاب\\کآفتابش جان همیبخشد شتاب | این جنین در جنبش آید ز آفتاب\\کآفتابش جان همیبخشد شتاب | ||
از دگر انجم به جز نقشی نیافت\\این جنین تا آفتابش | از دگر انجم به جز نقشی نیافت\\این جنین تا آفتابش برنتافت | ||
از کدامین ره تعلق یافت او\\در رحم با آفتاب خوبرو | از کدامین ره تعلق یافت او\\در رحم با آفتاب خوبرو | ||
از ره پنهان که دور از حس ماست\\آفتاب چرخ را بس راههاست | از ره پنهان که دور از حس ماست\\آفتاب چرخ را بس راههاست | ||
خط ۳۸۸: | خط ۳۸۶: | ||
آن رهی که سرخ سازد لعل را\\وان رهی که برق بخشد نعل را | آن رهی که سرخ سازد لعل را\\وان رهی که برق بخشد نعل را | ||
آن رهی که پخته سازد میوه را\\و آن رهی که دل دهد کالیوه را | آن رهی که پخته سازد میوه را\\و آن رهی که دل دهد کالیوه را | ||
بازگوای باز پر افروخته\\با شه و با ساعدش آموخته | |||
باز | باز گوای بار عنقاگیر شاه\\ای سپاهاشکن بخود نه با سپاه | ||
امت وحدی یکی و صد هزار\\ | امت وحدی یکی و صد هزار\\بازگوای بنده بازت را شکار | ||
در محل قهر این رحمت ز چیست\\اژدها را دست دادن راه کیست<ref>مثنوی معنوی، دفتر اول، | در محل قهر این رحمت ز چیست\\اژدها را دست دادن راه کیست<ref>مثنوی معنوی، دفتر اول، ص۱۶۶–۱۶۷، ابیات ۳۷۷۹–۳۷۹۳.</ref>}} | ||
جواب گفتن امیر المؤمنین کی سبب افکندن شمشیر از دست چه بوده است در آن حالت | جواب گفتن امیر المؤمنین کی سبب افکندن شمشیر از دست چه بوده است در آن حالت | ||
{{شعر | {{شعر | ||
| متن = | | متن = | ||
گفت من تیغ از پی حق میزنم\\بندهٔ حقم نه | گفت من تیغ از پی حق میزنم\\بندهٔ حقم نه مأمور تنم | ||
شیر حقم نیستم شیر هوا\\فعل من بر دین من باشد گوا | شیر حقم نیستم شیر هوا\\فعل من بر دین من باشد گوا | ||
ما رمیت اذ رمیتم در حراب\\من چو تیغم وان زننده آفتاب | ما رمیت اذ رمیتم در حراب\\من چو تیغم وان زننده آفتاب | ||
رخت خود را من ز ره | رخت خود را من ز ره برداشتم\\غیر حق را من عدم انگاشتم | ||
سایهایام کدخداام آفتاب\\حاجبم من نیستم او را حجاب | سایهایام کدخداام آفتاب\\حاجبم من نیستم او را حجاب | ||
من چو تیغم پر گهرهای وصال\\زنده گردانم نه کشته در قتال | من چو تیغم پر گهرهای وصال\\زنده گردانم نه کشته در قتال | ||
خط ۴۱۱: | خط ۴۰۹: | ||
تیغ حلمم گردن خشمم زدست\\خشم حق بر من چو رحمت آمدست | تیغ حلمم گردن خشمم زدست\\خشم حق بر من چو رحمت آمدست | ||
غرق نورم گرچه سقفم شد خراب\\روضه گشتم گرچه هستم بوتراب | غرق نورم گرچه سقفم شد خراب\\روضه گشتم گرچه هستم بوتراب | ||
چون | چون درآمد علتی اندر غزا\\تیغ را دیدم نهان کردن سزا | ||
تا احب لله آید نام من\\تا که ابغض لله آید کام من | تا احب لله آید نام من\\تا که ابغض لله آید کام من | ||
تا که اعطا لله آید جود من\\تا که امسک لله آید بود من | تا که اعطا لله آید جود من\\تا که امسک لله آید بود من | ||
خط ۴۴۰: | خط ۴۳۸: | ||
تو منی و من تومای محتشم\\تو علی بودی علی را چون کشم | تو منی و من تومای محتشم\\تو علی بودی علی را چون کشم | ||
معصیت کردی به از هر طاعتی\\آسمان پیمودهای در ساعتی | معصیت کردی به از هر طاعتی\\آسمان پیمودهای در ساعتی | ||
بس خجسته معصیت کان کرد مرد\\نه ز خاری | بس خجسته معصیت کان کرد مرد\\نه ز خاری بردمد اوراق ورد<ref>مثنوی معنوی، دفتر اول، ص۱۶۷–۱۶۸، ابیات ۳۷۹۴–۳۸۳۸.</ref>}} | ||
===در دیوان شمس=== | === در دیوان شمس === | ||
{{شعر | {{شعر | ||
| عنوان = آن شاه که با دانش و دین بود علی بود | | عنوان = آن شاه که با دانش و دین بود علی بود | ||
| متن = | | متن = | ||
آن شاه که با دانش و دین بود علی بود\\مسجود ملک ساجد و معبود علی بود | آن شاه که با دانش و دین بود علی بود\\مسجود ملک ساجد و معبود علی بود | ||
خورشید ضیاء گستر و جمشید دو کشور\\ماه فلک موهبت و جود، علی بود | خورشید ضیاء گستر و جمشید دو کشور\\ماه فلک موهبت و جود، علی بود | ||
آن شاه فلک مرتبه کز عز و جلالت\\بر سایر مخلوق بیفزود، علی بود | آن شاه فلک مرتبه کز عز و جلالت\\بر سایر مخلوق بیفزود، علی بود | ||
خط ۴۵۵: | خط ۴۵۳: | ||
آن ساعد دین حق و ینبوع معانی\\کز یمن وی آدم شده مسجود، علی بود | آن ساعد دین حق و ینبوع معانی\\کز یمن وی آدم شده مسجود، علی بود | ||
آن فارس میدان ریاضت که به مردی\\گوی سبق از عالم بربود، علی بود | آن فارس میدان ریاضت که به مردی\\گوی سبق از عالم بربود، علی بود | ||
آن شه که به شمشیر وی از آینه دین\\زنگ ستم و بدعت | آن شه که به شمشیر وی از آینه دین\\زنگ ستم و بدعت بزدود، علی بود | ||
آن نور مجرد که به او در همه حالت\\با موسی و با عیسی و با هود، علی بود | آن نور مجرد که به او در همه حالت\\با موسی و با عیسی و با هود، علی بود | ||
آن روح مصفا که خداوند به قرآن\\بنواخت به چند آیت و بستود، علی بود | آن روح مصفا که خداوند به قرآن\\بنواخت به چند آیت و بستود، علی بود | ||
خط ۴۶۵: | خط ۴۶۳: | ||
گویند ملک ساجد و مسجود بد آدم\\از من بشنو ساجد و مسجود علی بود | گویند ملک ساجد و مسجود بد آدم\\از من بشنو ساجد و مسجود علی بود | ||
هر چند که والد به از این گفت ولیکن\\در دین ولد والد و مولود علی بود | هر چند که والد به از این گفت ولیکن\\در دین ولد والد و مولود علی بود | ||
این سر بشنو باز ز شمس الحق تبریز\\کز نقد وجود دو جهان بود علی بود<ref>رجوع کنید به: صولتی، | این سر بشنو باز ز شمس الحق تبریز\\کز نقد وجود دو جهان بود علی بود<ref>رجوع کنید به: صولتی، ص۱۶۱–۱۶۲؛ به نقل از غزلیات شورانگیز شمس، تألیف فریدون کار، و دیوان شمس چاپ صفی علیشاه، به قلم حسین سرداغی.</ref>}} | ||
{{شعر | {{شعر | ||
خط ۴۸۰: | خط ۴۷۷: | ||
شاه سلطانان عالم چون علیست\\یادگار مصطفای با صفاست | شاه سلطانان عالم چون علیست\\یادگار مصطفای با صفاست | ||
مصطفی را غیر او همدم نبود\\در حقیقت رازدار مصطفاست | مصطفی را غیر او همدم نبود\\در حقیقت رازدار مصطفاست | ||
جملهٔ شاهان عالم سر به سر\\بر در این شاه ما همچون گداست | |||
دو چراغند و ازیشان یک شعاع\\نور ایشان کی زیکدیگر جداست | دو چراغند و ازیشان یک شعاع\\نور ایشان کی زیکدیگر جداست | ||
آنکه در قرآن سراسر مدح او\\هست خاصه زینتش در هل اتاست | آنکه در قرآن سراسر مدح او\\هست خاصه زینتش در هل اتاست | ||
شمس تبریزی تو حق | شمس تبریزی تو حق دانستهای\\جان ما با مصطفی و مرتضاست | ||
مصطفی و مرتضی هردو یکی است\\تا نگویی تو زیکدیگر جداست | مصطفی و مرتضی هردو یکی است\\تا نگویی تو زیکدیگر جداست | ||
گرجدا دانی علی از مصطفی\\دشمن جانت خدای کبریاست | گرجدا دانی علی از مصطفی\\دشمن جانت خدای کبریاست | ||
اهل بینش جملگی خود بر حق اند\\ | اهل بینش جملگی خود بر حق اند\\چشمهٔ نورش علی مرتضاست<ref>رجوع کنید به: صولتی، ص۱۶۶–۱۶۵؛ به نقل از غزلیات شورانگیز شمس، تألیف فریدون کار، و دیوان شمس چاپ صفی علیشاه، به قلم حسین سرداغی.</ref>}} | ||
{{شعر | {{شعر | ||
| عنوان = تا صورت پیوند جهان بود، علی بود | | عنوان = تا صورت پیوند جهان بود، علی بود | ||
| شاعر = | | شاعر = | ||
| قالب = | | قالب = | ||
| متن = | | متن = | ||
تا صورت پیوند جهان بود، علی بود\\تا نقش زمین بود و زمان بود، علی بود | تا صورت پیوند جهان بود، علی بود\\تا نقش زمین بود و زمان بود، علی بود | ||
خط ۴۹۸: | خط ۴۹۵: | ||
هم موسی و هم [[عیسی]] و هم [[خضر]] و هم [[الیاس]]\\هم [[صالح]] پیغمبر و داوود، علی بود | هم موسی و هم [[عیسی]] و هم [[خضر]] و هم [[الیاس]]\\هم [[صالح]] پیغمبر و داوود، علی بود | ||
در ظلمت ظلمات به سرچشمه حیوان\\هم مرشد و هم راهبر خضر، علی بود | در ظلمت ظلمات به سرچشمه حیوان\\هم مرشد و هم راهبر خضر، علی بود | ||
داود که | داود که میساخت زره با سر انگشت\\استاد زره ساز به داود، علی بود | ||
مسجود ملایک که شد آدم ز علی شد\\در قبله محمد بد و مقصود، علی بود | مسجود ملایک که شد آدم ز علی شد\\در قبله محمد بد و مقصود، علی بود | ||
آن عابد سجاد که خاک درش از قدر\\بر کنگره عرش بیفزود، علی بود | آن عابد سجاد که خاک درش از قدر\\بر کنگره عرش بیفزود، علی بود | ||
خط ۵۱۶: | خط ۵۱۳: | ||
آن معنی قرآن که خدا در همه قرآن\\کردش صفت عصمت و بستود، علی بود | آن معنی قرآن که خدا در همه قرآن\\کردش صفت عصمت و بستود، علی بود | ||
این کفر نباشد، سخن کفر نه اینست\\تا هست علی باشد و تا بود، علی بود | این کفر نباشد، سخن کفر نه اینست\\تا هست علی باشد و تا بود، علی بود | ||
آن قلعه گشایی که در | آن قلعه گشایی که در قلعهٔ خیبر\\برکند به یک حمله و بگشود، علی بود | ||
آن شاه سرافراز کهاندر ره اسلام\\تا کار نشد راست نیاسود، علی بود | آن شاه سرافراز کهاندر ره اسلام\\تا کار نشد راست نیاسود، علی بود | ||
آن شیر دلاور که برای طمع نفس\\بر خوان جهان پنجه نیالود، علی بود | آن شیر دلاور که برای طمع نفس\\بر خوان جهان پنجه نیالود، علی بود | ||
هارون ولایت ز پس موسی عمران\\بالله که علی بود علی بود علی بود | هارون ولایت ز پس موسی عمران\\بالله که علی بود علی بود علی بود | ||
این یک دو سه بیتی که بگفتم به معما\\حقا که مراد من و مقصود، علی بود | این یک دو سه بیتی که بگفتم به معما\\حقا که مراد من و مقصود، علی بود | ||
سرّ دو جهان جمله ز پیدا و ز پنهان\\شمس الحق تبریر که بنمود، علی بود<ref>رجوع کنید به: صولتی، | سرّ دو جهان جمله ز پیدا و ز پنهان\\شمس الحق تبریر که بنمود، علی بود<ref>رجوع کنید به: صولتی، ص۱۶۳–۱۶۲؛ به نقل از غزلیات شورانگیز شمس، تألیف فریدون کار، و دیوان شمس چاپ صفی علیشاه، به قلم حسین سرداغی.</ref>}} | ||
===در رباعیات دیوان شمس=== | === در رباعیات دیوان شمس === | ||
{{شعر | {{شعر | ||
| عنوان = دایم ز ولایت علی خواهم گفت | | عنوان = دایم ز ولایت علی خواهم گفت | ||
خط ۵۳۱: | خط ۵۲۸: | ||
{{شعر | {{شعر | ||
| عنوان = در دایره وجود موجود علیست | | عنوان = در دایره وجود موجود علیست | ||
| متن = | | متن = | ||
در دایره وجود موجود علیست\\اندر دو جهان مقصد و مقصود علیست | در دایره وجود موجود علیست\\اندر دو جهان مقصد و مقصود علیست | ||
گر خانه اعتقاد ویران نشدی\\من فاش بگفتمی که معبود علیست<ref>مولوی، جلال الدین محمد، کلیات شمس تبریزی، رباعیات، شماره۳۰۴، ص۱۳۳۸.</ref>}} | گر خانه اعتقاد ویران نشدی\\من فاش بگفتمی که معبود علیست<ref>مولوی، جلال الدین محمد، کلیات شمس تبریزی، رباعیات، شماره۳۰۴، ص۱۳۳۸.</ref>}} | ||
==در اشعار ابنیمین== | == در اشعار ابنیمین == | ||
{{اصلی|ابنیمین}} | {{اصلی|ابنیمین}} | ||
{{شعر | {{شعر | ||
خط ۵۴۲: | خط ۵۳۹: | ||
نوری که هست مطلع آن هل اتی علیست\\خلوت نشین صومعه اصطفا علیست | نوری که هست مطلع آن هل اتی علیست\\خلوت نشین صومعه اصطفا علیست | ||
مهر سپهر حکمت و جان و جهان فضل\\فهرست کارنامه اهل صفا علیست | مهر سپهر حکمت و جان و جهان فضل\\فهرست کارنامه اهل صفا علیست | ||
آنکس که | آنکس که بتپرستی و میخوارگی نکرد\\سلطان اولیاء و شه اصفیا علیست | ||
آنکس که در یقینش نگنجد زیادتی\\صدبار اگر زپیش برافتد غطا علیست | آنکس که در یقینش نگنجد زیادتی\\صدبار اگر زپیش برافتد غطا علیست | ||
آن طفل شیردل که به توفیق ایزدی\\در عهد مهد کرد شکار اژدها علیست | آن طفل شیردل که به توفیق ایزدی\\در عهد مهد کرد شکار اژدها علیست | ||
خط ۵۵۱: | خط ۵۴۸: | ||
وز حجت نبوت امامت عدالتست\\باعفت و شجاعت و جود و سخا علیست | وز حجت نبوت امامت عدالتست\\باعفت و شجاعت و جود و سخا علیست | ||
علم نبی همی طلبی از علی طلب\\کاو هست شهر علم درِ آن شهر را علیست | علم نبی همی طلبی از علی طلب\\کاو هست شهر علم درِ آن شهر را علیست | ||
هرگز جهان نبود که در وی علی نبود\\بی ابتدا علی بد و | هرگز جهان نبود که در وی علی نبود\\بی ابتدا علی بد و بیانتها علیست | ||
بودست و هست و باشد و تصدیق واجبست\\زیرا که نور ساطع ذات خدا علیست | بودست و هست و باشد و تصدیق واجبست\\زیرا که نور ساطع ذات خدا علیست | ||
کردن بیان رفعت قدرش چه حاجتست\\دانند اهل عقل که فوق السما علیست | کردن بیان رفعت قدرش چه حاجتست\\دانند اهل عقل که فوق السما علیست | ||
خط ۵۵۹: | خط ۵۵۶: | ||
دارم امید عفو گَرَم هست صد گناه\\بر اعتماد آنکه مرا پیشوا علیست | دارم امید عفو گَرَم هست صد گناه\\بر اعتماد آنکه مرا پیشوا علیست | ||
ای دل زتشنگی قیامت مترس ازآنک\\[[ساقی کوثر|ساقی حوض کوثر]] دارالبقا علیست | ای دل زتشنگی قیامت مترس ازآنک\\[[ساقی کوثر|ساقی حوض کوثر]] دارالبقا علیست | ||
دانم که از تو | دانم که از تو بازندارد به هیچ حال\\یک شربت آب از آنکه سر اسخیا علیست<ref>دیوان اشعار ابنیمین، ص۳۹–۴۰.</ref>}} | ||
{{شعر | {{شعر | ||
| عنوان = در مدح حضرت مولی علی علیه السلام | | عنوان = در مدح حضرت مولی علی علیه السلام | ||
| متن = | | متن = | ||
مقتدای اهل عالم چون گذشت از [[حضرت محمد صلی الله علیه و آله|مصطفا]]\\ابن عم مصطفی را دان، [[امام علی علیه السلام|علی | مقتدای اهل عالم چون گذشت از [[حضرت محمد صلی الله علیه و آله|مصطفا]]\\ابن عم مصطفی را دان، [[امام علی علیه السلام|علی مرتضی]] | ||
آن علی اسم و مسمی کز علو مرتبت\\اوج گردون با جنابش ارض باشد با سما | آن علی اسم و مسمی کز علو مرتبت\\اوج گردون با جنابش ارض باشد با سما | ||
آنکه از مغرب بمشرق کرد رجعت آفتاب\\تا [[نماز]] با نیاز او نیفتد در قضا | آنکه از مغرب بمشرق کرد رجعت آفتاب\\تا [[نماز]] با نیاز او نیفتد در قضا | ||
آنکه نسبت خرقه را یکسر بدرگاهش برند\\سالکان راه حق از اولیاء و اتقیا | آنکه نسبت خرقه را یکسر بدرگاهش برند\\سالکان راه حق از اولیاء و اتقیا | ||
وانکه می زیبد که | وانکه می زیبد که روحالله زبهر افتخار\\نوبت صیتش زند فوق السموات العلا | ||
اوست مولانا بفرمانی که از حق ناطق است\\چون توان منکر شدن در شأن او [[حدیث غدیر|من کنت]] را | اوست مولانا بفرمانی که از حق ناطق است\\چون توان منکر شدن در شأن او [[حدیث غدیر|من کنت]] را | ||
بر جهان جاهش سرادق | بر جهان جاهش سرادق میکشد خورشیدوار\\و از تواضع او بزیر سایبانی از عبا | ||
خسرو سیاره بر شیر فلک بودی سوار\\چون به [[دلدل]] بر نشستی مرتضی روز وغا | خسرو سیاره بر شیر فلک بودی سوار\\چون به [[دلدل]] بر نشستی مرتضی روز وغا | ||
جز بقوتهای روحانی کجا ممکن شدی\\در ز [[غزوه خیبر#فتح قلعه قموص|خیبر]] کندن و | جز بقوتهای روحانی کجا ممکن شدی\\در ز [[غزوه خیبر#فتح قلعه قموص|خیبر]] کندن و برهم دریدن اژدها | ||
زان کرامتها که ایزد کرد و خواهد کرد نیز\\با علی اکنون بشارت | زان کرامتها که ایزد کرد و خواهد کرد نیز\\با علی اکنون بشارت میرساند [[سوره انسان|هل اتا]] | ||
بهر اثبات [[امامت]] گر بود قاضی عدل\\علم و جود و عفت و مردیش بس باشد گوا | بهر اثبات [[امامت]] گر بود قاضی عدل\\علم و جود و عفت و مردیش بس باشد گوا | ||
گر نکردی در نبوت را نبی الله مهر\\مرسلی بودی علی افضل ز کلّ انبیا | گر نکردی در نبوت را نبی الله مهر\\مرسلی بودی علی افضل ز کلّ انبیا | ||
آنکه در حین صلوة از مال خود دادی زکوة\\جز علی را کس | آنکه در حین صلوة از مال خود دادی زکوة\\جز علی را کس نمیدانم بنص انما | ||
آنچه او را از فضایل هست از اقرانش مجوی\\جهل باشد جستن انسانیت از مردم کیا | آنچه او را از فضایل هست از اقرانش مجوی\\جهل باشد جستن انسانیت از مردم کیا | ||
کی رسیدیش ار نبودی [[افضلیت امام علی|افضلیت]] وصف او\\از سلونی دم زدن در بارگاه | کی رسیدیش ار نبودی [[افضلیت امام علی|افضلیت]] وصف او\\از سلونی دم زدن در بارگاه مصطفی | ||
رهنمائی جوی از وی کو شناسد راه را\\چون نبر اینره کسی هرگز بسر بی رهنما | رهنمائی جوی از وی کو شناسد راه را\\چون نبر اینره کسی هرگز بسر بی رهنما | ||
ترک [[افضلیت امام|افضل]] بهر مفضول از فضول نفس دان\\در طریق حق مکن جز نور [[عصمت]] پیشوا | ترک [[افضلیت امام|افضل]] بهر مفضول از فضول نفس دان\\در طریق حق مکن جز نور [[عصمت]] پیشوا | ||
وآن ندانم | وآن ندانم هیچکس را از نبی چون بگذری\\جز علی مرتضی را پادشاه اولیا | ||
تا بدو دارم تولا با تبرایم ز غیر\\چون نیابد بی تبرا از تولا دل صفا | تا بدو دارم تولا با تبرایم ز غیر\\چون نیابد بی تبرا از تولا دل صفا | ||
در ولای او نمایم پایداری همچو قطب\\ور بگرداند فلک بر سر بخونم آسیا | در ولای او نمایم پایداری همچو قطب\\ور بگرداند فلک بر سر بخونم آسیا | ||
منقبت از جان و دل کابنیمین میگویدش\\هست اظهار عبودیت نه انشاء ثنا | منقبت از جان و دل کابنیمین میگویدش\\هست اظهار عبودیت نه انشاء ثنا | ||
من که باشم کش ثنا گویم ولی مقصودم آنک\\از شمار بندگان داند مرا روز جزا | من که باشم کش ثنا گویم ولی مقصودم آنک\\از شمار بندگان داند مرا روز جزا | ||
کردگارا مجرمم اما تو آگاهی که من\\بنده اویم چه باشد گر بدو بخشی مرا<ref>ابنیمین، دیوان اشعار، | کردگارا مجرمم اما تو آگاهی که من\\بنده اویم چه باشد گر بدو بخشی مرا<ref>ابنیمین، دیوان اشعار، ص۱۰–۱۱.</ref>}} | ||
{{شعر | {{شعر | ||
| عنوان = مرا مذهب | | عنوان = مرا مذهب اینستگیری تو نیز | ||
| متن = | | متن = | ||
مرا مذهب | مرا مذهب اینستگیری تو نیز\\همین ره گرت مردی و مردمیست | ||
که بعد از نبی مقتدای بحق\\علی ابن بوطالب هاشمیست<ref>ابنیمین، دیوان اشعار، ص۳۵۵.</ref>}} | که بعد از نبی مقتدای بحق\\علی ابن بوطالب هاشمیست<ref>ابنیمین، دیوان اشعار، ص۳۵۵.</ref>}} | ||
{{شعر | {{شعر | ||
| عنوان = خرم دلی که مجمع سودای حیدرست | | عنوان = خرم دلی که مجمع سودای حیدرست | ||
| متن = | | متن = | ||
خرم دلی که مجمع سودای حیدرست\\فرخ سری که خاک کف پای حیدرست | خرم دلی که مجمع سودای حیدرست\\فرخ سری که خاک کف پای حیدرست | ||
جایی که جبرئیل بدانجا | جایی که جبرئیل بدانجا نمیرسد\\برتر هزار مرتبه زآن جای حیدرست | ||
در دعوت ملائکه بر خوان آرزو\\هر نعمتی که هست به آلای حیدرست | در دعوت ملائکه بر خوان آرزو\\هر نعمتی که هست به آلای حیدرست | ||
درّ خطیر معرفت و سرّ کاینات\\یک قطره حقیر ز دریای حیدرست | درّ خطیر معرفت و سرّ کاینات\\یک قطره حقیر ز دریای حیدرست | ||
خط ۶۰۵: | خط ۶۰۲: | ||
عقل ار چه در ممالک هستی سرآمدست\\دیوانه وار واله و شیدای حیدرست | عقل ار چه در ممالک هستی سرآمدست\\دیوانه وار واله و شیدای حیدرست | ||
شمع جهان فروز که خوانندش آفتاب\\برقی ز تابِ مشعله رأی حیدرست | شمع جهان فروز که خوانندش آفتاب\\برقی ز تابِ مشعله رأی حیدرست | ||
گر ممکن است | گر ممکن است معجزهای از پسِ نبی\\الفاظِ جانفزای دلارای حیدرست | ||
دانی که عرش چیست برِ اهل معرفت؟\\اوّل قدم ز منبرِ والای حیدرست | دانی که عرش چیست برِ اهل معرفت؟ \\اوّل قدم ز منبرِ والای حیدرست | ||
زآن روی بر وحوشِ جهان شیر شد امیر\\کآن هم یکی ز جمله أسمای حیدرست | زآن روی بر وحوشِ جهان شیر شد امیر\\کآن هم یکی ز جمله أسمای حیدرست | ||
لطفی که در خزانه غیب است مُدّخر\\اظهار آن، بسیرتِ زیبای حیدرست | لطفی که در خزانه غیب است مُدّخر\\اظهار آن، بسیرتِ زیبای حیدرست | ||
فرزانگانِ عالَم غیب آنچه داشتند\\از رازها نهان همه پیدای حیدرست | فرزانگانِ عالَم غیب آنچه داشتند\\از رازها نهان همه پیدای حیدرست | ||
با جبرئیل هم ننهادند در میان\\سرّیکه در صمیم سویدای حیدرست | با جبرئیل هم ننهادند در میان\\سرّیکه در صمیم سویدای حیدرست | ||
هر چند دارد ابنیمین جُرم بی شمار\\اما از | هر چند دارد ابنیمین جُرم بی شمار\\اما از آنچه باک که مولای حیدرست | ||
بیشک بدین وسیله که دارم مقام من\\روز جزا به حضرتِ اعلای حیدرست | بیشک بدین وسیله که دارم مقام من\\روز جزا به حضرتِ اعلای حیدرست | ||
نندیشم از تزلزلِ اَقدام کاعتصام\\من بنده را بحَبلِ تولاّی حیدرست | نندیشم از تزلزلِ اَقدام کاعتصام\\من بنده را بحَبلِ تولاّی حیدرست | ||
فردا که اختیار دهندم که جای گیر\\گیرم به خُلد جای که مأوای حیدرست<ref>ابنیمین، دیوان | فردا که اختیار دهندم که جای گیر\\گیرم به خُلد جای که مأوای حیدرست<ref>ابنیمین، دیوان اشعار، صص۳۱–۳۲.</ref>}} | ||
{{شعر | {{شعر | ||
| عنوان = آن را که پیشوای دو عالم علی بود | | عنوان = آن را که پیشوای دو عالم علی بود | ||
| متن = | | متن = | ||
آن را که پیشوای دو عالم علی بود\\نزد خدای منزلتی بس علی بود | آن را که پیشوای دو عالم علی بود\\نزد خدای منزلتی بس علی بود | ||
اقبال دارد آنکه زند دم ز دوستیش\\بل بندگی [[قنبر]]ش از مقبلی بود | اقبال دارد آنکه زند دم ز دوستیش\\بل بندگی [[قنبر]]ش از مقبلی بود | ||
خط ۶۲۸: | خط ۶۲۵: | ||
گر فیض او مدد نکند خاطر مرا\\آخر مرا بگوی که این پر دلی بود | گر فیض او مدد نکند خاطر مرا\\آخر مرا بگوی که این پر دلی بود | ||
ممدوح از این قبیل که گفتم فضایلش\\گفتن مدیح غیر وی از جاهلی بود | ممدوح از این قبیل که گفتم فضایلش\\گفتن مدیح غیر وی از جاهلی بود | ||
تا زنده ماند ابنیمین کار افضلش\\در گلشن مدایح او بلبلی بود<ref>ابنیمین، دیوان اشعار، | تا زنده ماند ابنیمین کار افضلش\\در گلشن مدایح او بلبلی بود<ref>ابنیمین، دیوان اشعار، ص۴۴–۴۵.</ref>}} | ||
==در اشعار حافظ== | == در اشعار حافظ == | ||
{{اصلی|حافظ شیرازی}} | {{اصلی|حافظ شیرازی}} | ||
{{شعر | {{شعر | ||
خط ۶۴۰: | خط ۶۳۷: | ||
حافظ اگر قدم زنی در ره خاندان به صدق\\بدرقه رهت شود همت شحنه [[نجف]]<ref>دیوان حافظ، ۱۳۶۷، ص۳۲۵.</ref>}} | حافظ اگر قدم زنی در ره خاندان به صدق\\بدرقه رهت شود همت شحنه [[نجف]]<ref>دیوان حافظ، ۱۳۶۷، ص۳۲۵.</ref>}} | ||
بر سنگ قبر حافظ غزلی نوشته شده است که آغازش «ای دل غلام شاه جهان باش و شاه باش» است.<ref>جابری انصاری | بر سنگ قبر حافظ غزلی نوشته شده است که آغازش «ای دل غلام شاه جهان باش و شاه باش» است.<ref>جابری انصاری اصفهانی، حسن، سفر شیراز، مجله ارمغان، دوره بیست و یکم، آبان و آذر ۱۳۱۹ - شماره ۸ و ۹.</ref> این غزل در برخی از دیوانهای حافظ آمده است.<ref>مثلاً: دیوان خواجه شمسالدین محمد حافظ شیرازی، نسخه قدسی، انتشارات اشراقی، ص۲۵۲.</ref> برخی این غزل را به حافظ نسبت دادهاند و حتی آن را شاهدی تشیع حافظ دانستهاند.<ref>برای نمونه: لطیفه غیبی، مجله ارمغان، دوره هفتم، آذر و دی ۱۳۰۵ - شماره ۹ و ۱۰.</ref> اما پژوهشگرانی آن را رد کردهاند و دلیل این انتساب را تلاش برای شیعهنمایی حافظ دانستهاند.<ref>برای نمونه: جابری انصاری اصفهانی، حسن، سفر شیراز، مجله ارمغان، دوره بیست و یکم، آبان و آذر ۱۳۱۹ - شماره ۸ و ۹؛ سعیدی سیرجانی، این کجا و آن کجا، کیهان فرهنگی، دی ۱۳۶۷، ش ۵۸؛ ذکاوتی قراگزلو، علی رضا، حافظ در میان هفتاد و دو ملت، تحقیقات اسلامی، پاییز و زمستان۱۳۶۶ - شماره ۵ و۶.</ref> در نسخه مصحح حسین پژمان اگرچه این غزل را ذکر میکند؛ اما در پاورقی مدعی است که در هیچ نسخه قدیمی نیامده است و سستی اشعار و مضمون آن، با فکر و زبان حافظ مباینت دارد.<ref>دیوان حافظ، تصحیح حسین پژمان، انتشارات کتابخانه بروخیم، ص۳۰۱، تهران، ۱۳۱۵.</ref> | ||
{{شعر | {{شعر | ||
| متن = | | متن = | ||
ای دل غلام شاه جهان باش و شاه باش\\پیوسته در حمایت لطف اله | ای دل غلام شاه جهان باش و شاه باش\\پیوسته در حمایت لطف اله باش… | ||
آن را که دوستی علی نیست کافر است\\گو زاهد زمانه و گو شیخ راه باش | آن را که دوستی علی نیست کافر است\\گو زاهد زمانه و گو شیخ راه باش | ||
امروز زنده ام به ولای تو یا علی\\فردا به روح پاک امامان گواه | امروز زنده ام به ولای تو یا علی\\فردا به روح پاک امامان گواه باش…<ref>: دیوان خواجه شمسالدین محمد حافظ شیرازی، نسخه قدسی، انتشارات اشراقی، ص۲۵۲؛ دیوان حافظ، تصحیح حسین پژمان، انتشارات کتابخانه بروخیم، ص۳۰۱، تهران، ۱۳۱۵.</ref>}} | ||
==در اشعار شهریار== | == در اشعار شهریار == | ||
{{شعر | {{شعر | ||
| عنوان = [[همای رحمت]] | | عنوان = [[همای رحمت]] | ||
| شاعر = [[سید محمدحسین شهریار]] | | شاعر = [[سید محمدحسین شهریار]] | ||
| متن = | | متن = | ||
[[امام علی علیهالسلام| | [[امام علی علیهالسلام|علی]] ای همای رحمت تو چه آیتی خدا را\\که به ماسوا فکندی همه سایه هما را | ||
دل اگر خداشناسی همه در رخ علی بین\\به علی شناختم من به خدا قسم خدا را | دل اگر خداشناسی همه در رخ علی بین\\به علی شناختم من به خدا قسم خدا را | ||
به خدا که در دو عالم اثر از فنا نماند\\چو علی گرفته باشد سر چشمه بقا را | به خدا که در دو عالم اثر از فنا نماند\\چو علی گرفته باشد سر چشمه بقا را | ||
مگر | مگر ای سحاب رحمت تو بباری ارنه دوزخ\\به شرار قهر سوزد همه جان ماسوا را | ||
برو ای گدای مسکین در خانه علی زن\\که نگین پادشاهی دهد از کرم گدا را | |||
بجز از علی که گوید به پسر که [[عبدالرحمن بن ملجم مرادی|قاتل من]]\\چو اسیر تست اکنون به اسیر کن مدارا | بجز از علی که گوید به پسر که [[عبدالرحمن بن ملجم مرادی|قاتل من]]\\چو اسیر تست اکنون به اسیر کن مدارا | ||
بجز از علی که آرد [[امام حسین علیهالسلام|پسری ابوالعجائب]]\\که عَلَم کند به عالَم [[شهدای کربلا]] را | بجز از علی که آرد [[امام حسین علیهالسلام|پسری ابوالعجائب]]\\که عَلَم کند به عالَم [[شهدای کربلا]] را | ||
چو به دوست عهد بندد ز میان پاکبازان\\چو علی که میتواند که بسر برد وفا را | چو به دوست عهد بندد ز میان پاکبازان\\چو علی که میتواند که بسر برد وفا را | ||
نه خدا توانمش خواند نه بشر توانمش گفت\\متحیرم چه نامم شه مُلک لافتی را | نه خدا توانمش خواند نه بشر توانمش گفت\\متحیرم چه نامم شه مُلک لافتی را | ||
به دو چشم خون فشانم | به دو چشم خون فشانم هله ای نسیم رحمت\\که ز کوی او غباری به من آر توتیا را | ||
به امید آنکه شاید برسد به خاک پایت\\چه پیامها سپردم همه سوز دل صبا را | به امید آنکه شاید برسد به خاک پایت\\چه پیامها سپردم همه سوز دل صبا را | ||
چو تویی قضایگردان به دعای مستمندان\\که ز جان ما بگردان ره آفت قضا را | چو تویی قضایگردان به دعای مستمندان\\که ز جان ما بگردان ره آفت قضا را | ||
خط ۶۷۱: | خط ۶۶۸: | ||
{{شعر | {{شعر | ||
| عنوان = شب و علی | | عنوان = شب و علی | ||
| متن = | | متن = | ||
علی آن [[شیر خدا]] شاه عرب\\الفتی داشته با این دل شب | علی آن [[شیر خدا]] شاه عرب\\الفتی داشته با این دل شب | ||
شب ز اسرار علی آگاه است\\دل شب محرم سرّالله است | شب ز اسرار علی آگاه است\\دل شب محرم سرّالله است | ||
خط ۶۷۸: | خط ۶۷۵: | ||
شاه را دیده به نوشینی خواب\\روی بر سینه دیوار خراب | شاه را دیده به نوشینی خواب\\روی بر سینه دیوار خراب | ||
قلعه بانی که به قصر افلاک\\سر دهد ناله زندانی خاک | قلعه بانی که به قصر افلاک\\سر دهد ناله زندانی خاک | ||
اشکباری که چو شمع بیزار\\ | اشکباری که چو شمع بیزار\\میفشاند زر و میگرید زار | ||
دردمندی که چو لب بگشاید\\در و دیوار به زنهار آید | دردمندی که چو لب بگشاید\\در و دیوار به زنهار آید | ||
کلماتی چو در آویزه گوش\\[[مسجد کوفه]] هنوزش مدهوش | کلماتی چو در آویزه گوش\\[[مسجد کوفه]] هنوزش مدهوش | ||
فجر تا سینه آفاق شکافت\\چشم بیدار علی خفته نیافت | فجر تا سینه آفاق شکافت\\چشم بیدار علی خفته نیافت | ||
روزه داری که به مهر اسحار\\بشکند نان جوین افطار | روزه داری که به مهر اسحار\\بشکند نان جوین افطار | ||
ناشناسی که به تاریکی شب\\ | ناشناسی که به تاریکی شب\\میبرد شام یتیمان عرب | ||
پادشاهی که به شب برقع پوش\\ | پادشاهی که به شب برقع پوش\\میکشد بار گدایان بر دوش | ||
تا نشد پردگی آن سرّ جلی\\نشد افشا که علی بود و علی | تا نشد پردگی آن سرّ جلی\\نشد افشا که علی بود و علی | ||
شاهبازی که به بال و پر راز\\ | شاهبازی که به بال و پر راز\\میکند در ابدیت پرواز | ||
شهسواری که به برق شمشیر\\در دل شب بشکافد دل شیر | شهسواری که به برق شمشیر\\در دل شب بشکافد دل شیر | ||
عشق بازی که هم آغوش خطر\\خفت در خوابگه پیغمبر | عشق بازی که هم آغوش خطر\\خفت در خوابگه پیغمبر | ||
خط ۶۹۳: | خط ۶۹۰: | ||
شال شه وا شد و دامن به گرو\\[[حضرت زینب سلام الله علیها|زینبش]] دست به دامن که مرو | شال شه وا شد و دامن به گرو\\[[حضرت زینب سلام الله علیها|زینبش]] دست به دامن که مرو | ||
شال میبست و ندایی مبهم\\که کمربند [[شهادت]] محکم | شال میبست و ندایی مبهم\\که کمربند [[شهادت]] محکم | ||
پیشوایی که ز شوق دیدار\\ | پیشوایی که ز شوق دیدار\\میکند [[عبدالرحمن بن ملجم مرادی|قاتل خود]] را بیدار | ||
ماه محراب عبودیت حق\\سر به محراب عبادت منشق | ماه محراب عبودیت حق\\سر به محراب عبادت منشق | ||
میزند پس لب او کاسه شیر\\میکند چشم اشارت به اسیر | |||
چه اسیری که همان قاتل اوست\\تو خدایی | چه اسیری که همان قاتل اوست\\تو خدایی مگرای دشمن دوست | ||
در جهانی همه شور و همه شر\\ها علی بشرٌ کیف بشر | در جهانی همه شور و همه شر\\ها علی بشرٌ کیف بشر | ||
کفن از | کفن از گریهٔ غسّال خجل\\پیرهن از رخ وصّال خجل | ||
شبروان مست ولای تو علی\\جان عالم به فدای تو علی<ref>دیوان شهریار(۱)، | شبروان مست ولای تو علی\\جان عالم به فدای تو علی<ref>دیوان شهریار(۱)، ص۶۱۵–۶۱۶.</ref>}} | ||
==در اشعار محمدحسین غروی اصفهانی (کمپانی)== | == در اشعار محمدحسین غروی اصفهانی (کمپانی) == | ||
{{اصلی|محمدحسین غروی اصفهانی|دیوان کمپانی}} | {{اصلی|محمدحسین غروی اصفهانی|دیوان کمپانی}} | ||
در دیوان محمدحسین غروی اصفهانی، معروف به [[دیوان کمپانی]]، ترجیعبندی در ولادت [[امام علی علیهالسلام|امام علی(ع)]] سروده شده، که چنین است: | در دیوان محمدحسین غروی اصفهانی، معروف به [[دیوان کمپانی]]، ترجیعبندی در ولادت [[امام علی علیهالسلام|امام علی (ع)]] سروده شده، که چنین است: | ||
{{شعر | {{شعر | ||
| متن = | | متن = | ||
خط ۷۱۰: | خط ۷۰۷: | ||
برد از حد عدم تا قاب قوسین وجود\\رفرف طبع مرا یک غمزه زان [[دلدل]] سوار | برد از حد عدم تا قاب قوسین وجود\\رفرف طبع مرا یک غمزه زان [[دلدل]] سوار | ||
شاهد بزم ولایت، شاه اقلیم شهود\\شمع ایوان هدایت، نیر گیتی مدار | شاهد بزم ولایت، شاه اقلیم شهود\\شمع ایوان هدایت، نیر گیتی مدار | ||
صورت زیبای او یا طلعت «الله نور»\\سیرت والای او یا سرّ لم تمسسه نار | صورت زیبای او یا طلعت «الله نور» \\سیرت والای او یا سرّ لم تمسسه نار | ||
خط نیکویش، طراز مصحف کون و مکان\\خال دلجویش مدار گردش لیل و نهار | خط نیکویش، طراز مصحف کون و مکان\\خال دلجویش مدار گردش لیل و نهار | ||
پرتوی از نور رویش، طور سینای کلیم\\بنده درگاه کویش، صد سلیمان اقتدار | پرتوی از نور رویش، طور سینای کلیم\\بنده درگاه کویش، صد سلیمان اقتدار | ||
مشرق صبح ازل، خورشید عشق لم یزل\\چرخ تا شام ابد در زیر حکمش برقرار | مشرق صبح ازل، خورشید عشق لم یزل\\چرخ تا شام ابد در زیر حکمش برقرار | ||
در برش پیر خرد چون کودکی | در برش پیر خرد چون کودکی دانشپژوه\\بر درش عقل مجرد همچو پیری خاکسار | ||
شاهباز اوج او ادنی بهنگام عروج\\ | شاهباز اوج او ادنی بهنگام عروج\\یکهتاز عرصه ایجاد دست کردگار | ||
\\گوش جان بگشا و بشنو از امین کردگار | \\گوش جان بگشا و بشنو از امین کردگار | ||
\\لافتی الا علی لاسیف الا ذوالفقار<ref>دیوان کمپانی، | \\لافتی الا علی لاسیف الا ذوالفقار<ref>دیوان کمپانی، ص۳۵–۳۶.</ref>}} | ||
{{شعر | {{شعر | ||
| متن = | | متن = | ||
باز جان میپرورد ساز پیام آشنا\\یا که از طور [[غری]] میآید آواز انا | باز جان میپرورد ساز پیام آشنا\\یا که از طور [[غری]] میآید آواز انا | ||
میدمد صبح ازل از کوی عشق لم یزل\\یا فروزان شمع روی شاهد بزم دنی | |||
جلوه شمع طریقت چشمها را خیره کرد\\یا سنا برق حقیقت میزند کوس فنا | جلوه شمع طریقت چشمها را خیره کرد\\یا سنا برق حقیقت میزند کوس فنا | ||
کعبه را تاج شرف تا اوج او ادنی رسید\\یافت چون از مولد میمون او اقصی المنی | کعبه را تاج شرف تا اوج او ادنی رسید\\یافت چون از مولد میمون او اقصی المنی | ||
خط ۷۲۹: | خط ۷۲۶: | ||
از پی تعظیم خم شد گوئیا پشت فلک\\فرش را عرش معلی گفت: تبریک و هنا | از پی تعظیم خم شد گوئیا پشت فلک\\فرش را عرش معلی گفت: تبریک و هنا | ||
یا ولید البیت غوغای نصاری در مسیح\\گرچه میزیبد تو را لکن تعالی ربنا | یا ولید البیت غوغای نصاری در مسیح\\گرچه میزیبد تو را لکن تعالی ربنا | ||
«مفتقر» گر میکند با یک زبان مدحتگری\\ | «مفتقر» گر میکند با یک زبان مدحتگری\\میکند [[روح الامین]] با صد نوا مدح و ثنا | ||
\\گوش جان بگشا و بشنو از امین کردگار | \\گوش جان بگشا و بشنو از امین کردگار | ||
\\لافتی الا علی لاسیف الا ذوالفقار<ref>دیوان کمپانی، ص۳۶.</ref>}} | \\لافتی الا علی لاسیف الا ذوالفقار<ref>دیوان کمپانی، ص۳۶.</ref>}} | ||
خط ۷۶۲: | خط ۷۵۹: | ||
{{شعر | {{شعر | ||
| متن = | | متن = | ||
باده بده ساقیا! ولی ز خُمِّ غدیر\\چنگ بزن مطربا! ولی به یاد امیر | باده بده ساقیا! ولی ز خُمِّ غدیر\\چنگ بزن مطربا! ولی به یاد امیر | ||
تو نیز ای چرخ پیر! بیا ز بالا به زیر\\دادِ مسرّت بده، ساغر عشرت بگیر<ref>دیوان کمپانی، | تو نیز ای چرخ پیر! بیا ز بالا به زیر\\دادِ مسرّت بده، ساغر عشرت بگیر<ref>دیوان کمپانی، ص۳۷–۳۸.</ref>}} | ||
{{شعر | {{شعر | ||
| متن = باده بده ساقیا! ولی ز خُمِّ غدیر\\چنگ بزن مطربا! ولی به یاد امیر | | متن = باده بده ساقیا! ولی ز خُمِّ غدیر\\چنگ بزن مطربا! ولی به یاد امیر | ||
تو نیز ای چرخ پیر! بیا ز بالا به زیر\\دادِ مسرّت بده، ساغر عشرت بگیر<ref>دیوان کمپانی | تو نیز ای چرخ پیر! بیا ز بالا به زیر\\دادِ مسرّت بده، ساغر عشرت بگیر<ref>دیوان کمپانی</ref>}} | ||
</ref>}} | |||
==در اشعار اقبال لاهوری== | == در اشعار اقبال لاهوری == | ||
{{شعر | {{شعر | ||
| عنوان = در شرح اسرار اسمای علی مرتضی | | عنوان = در شرح اسرار اسمای علی مرتضی | ||
| شاعر = [[اقبال لاهوری]] | | شاعر = [[اقبال لاهوری]] | ||
| متن = | | متن = | ||
مسلم اول شه مردان [[علی]]\\عشق را | مسلم اول شه مردان [[علی]]\\عشق را سرمایهٔ ایمان علی | ||
از ولای دودمانش زنده ام\\در جهان مثل گهر تابنده ام | از ولای دودمانش زنده ام\\در جهان مثل گهر تابنده ام | ||
نرگسم | نرگسم وارفتهٔ نظاره ام\\در خیابانش چو بو آواره ام | ||
زمزم ار جوشد ز خاک من ازوست\\می اگر ریزد ز تاک من ازوست | زمزم ار جوشد ز خاک من ازوست\\می اگر ریزد ز تاک من ازوست | ||
خاکم و از مهر او آئینه ام\\می توان دیدن نوا در سینه ام | خاکم و از مهر او آئینه ام\\می توان دیدن نوا در سینه ام | ||
خط ۷۹۰: | خط ۷۸۶: | ||
مرتضی کز تیغ او حق روشن است\\بوتراب از فتح اقلیم تن است | مرتضی کز تیغ او حق روشن است\\بوتراب از فتح اقلیم تن است | ||
مرد کشور گیر از کراری است\\گوهرش را آبرو خودداری است | مرد کشور گیر از کراری است\\گوهرش را آبرو خودداری است | ||
هر که در آفاق گردد بوتراب\\ | هر که در آفاق گردد بوتراب\\بازگرداند ز مغرب آفتاب | ||
هر که زین بر مرکب تن تنگ بست\\چون نگین بر خاتم دولت نشست | هر که زین بر مرکب تن تنگ بست\\چون نگین بر خاتم دولت نشست | ||
زیر پاش اینجا شکوه [[خیبر]] است\\دست او آنجا قسیم [[حوض کوثر|کوثر]] است | زیر پاش اینجا شکوه [[خیبر]] است\\دست او آنجا قسیم [[حوض کوثر|کوثر]] است | ||
از خود آگاهی یداللهی کند\\از یداللهی شهنشاهی کند | از خود آگاهی یداللهی کند\\از یداللهی شهنشاهی کند | ||
ذات او | ذات او دروازهٔ شهر علوم\\زیر فرمانش [[حجاز]] و [[چین]] و [[روم]] | ||
حکمران باید شدن بر خاک خویش\\تا میروشن خوری از تاک خویش | حکمران باید شدن بر خاک خویش\\تا میروشن خوری از تاک خویش | ||
خاک گشتن مذهب پروانگیست\\خاک را أب<ref>اشاره به بوتراب که کنیه امیرالمؤمنین علی(ع) است.</ref> شو که این مردانگیست | خاک گشتن مذهب پروانگیست\\خاک را أب<ref>اشاره به بوتراب که کنیه امیرالمؤمنین علی (ع) است.</ref> شو که این مردانگیست | ||
سنگ | سنگ شوای همچو گل نازک بدن\\تا شوی بنیاد دیوار چمن | ||
از گل خود آدمی تعمیر کن\\آدمی را عالمی تعمیر کن | از گل خود آدمی تعمیر کن\\آدمی را عالمی تعمیر کن | ||
گر بنا سازی نه دیوار و دری\\خشت از خاک تو بندد دیگری | گر بنا سازی نه دیوار و دری\\خشت از خاک تو بندد دیگری | ||
ای ز جور چرخ ناهنجار تنگ\\جام تو فریادی بیداد سنگ | ای ز جور چرخ ناهنجار تنگ\\جام تو فریادی بیداد سنگ | ||
ناله و فریاد و ماتم تا کجا؟\\سینه | ناله و فریاد و ماتم تا کجا؟ \\سینه کوبیهای پی هم تا کجا؟ | ||
در عمل پوشیده مضمون حیات\\لذت تخلیق قانون حیات | در عمل پوشیده مضمون حیات\\لذت تخلیق قانون حیات | ||
خیز و خلاق جهان تازه شو\\شعله در بر کن خلیل آوازه شو | خیز و خلاق جهان تازه شو\\شعله در بر کن خلیل آوازه شو | ||
با جهان نامساعد ساختن\\هست در میدان سپر انداختن | با جهان نامساعد ساختن\\هست در میدان سپر انداختن | ||
مرد خودداری که باشد پخته کار\\با مزاج او بسازد روزگار | مرد خودداری که باشد پخته کار\\با مزاج او بسازد روزگار | ||
گر نه سازد با مزاج او جهان\\ | گر نه سازد با مزاج او جهان\\میشود جنگ آزما با آسمان | ||
برکند بنیاد موجودات را\\میدهد ترکیب نو ذرات را | |||
گردش ایام را برهم زند\\چرخ نیلی فام را برهم زند | گردش ایام را برهم زند\\چرخ نیلی فام را برهم زند | ||
میکند از قوت خود آشکار\\روزگار نو که باشد سازگار | |||
در جهان نتوان اگر مردانه زیست\\همچو مردان جانسپردن | در جهان نتوان اگر مردانه زیست\\همچو مردان جانسپردن زندگیست…<ref>اقبال لاهوری، اسرار خودی، در دیوان، ص۱۱۴–۱۱۶..</ref>}} | ||
== پانویس == | == پانویس == | ||
خط ۸۲۱: | خط ۸۱۷: | ||
* دیوان خواجه شمسالدین محمد حافظ شیرازی، به اهتمام سید محمدرضا جلالی نائینی و نذیر احمد، تهران، امیرکبیر، ۱۳۶۱ش. | * دیوان خواجه شمسالدین محمد حافظ شیرازی، به اهتمام سید محمدرضا جلالی نائینی و نذیر احمد، تهران، امیرکبیر، ۱۳۶۱ش. | ||
* دیوان خواجه شمسالدین محمد حافظ شیرازی، نسخه قدسی، انتشارات اشراقی، تهران، بیتا. | * دیوان خواجه شمسالدین محمد حافظ شیرازی، نسخه قدسی، انتشارات اشراقی، تهران، بیتا. | ||
*دیوان حافظ، تصحیح حسین پژمان، انتشارات کتابخانه بروخیم، تهران، ۱۳۱۵ش. | * دیوان حافظ، تصحیح حسین پژمان، انتشارات کتابخانه بروخیم، تهران، ۱۳۱۵ش. | ||
* جابری انصاری اصفهانی، حسن، سفر شیراز، مجله ارمغان، دوره بیست و یکم، آبان و آذر ۱۳۱۹، شماره ۸ و ۹. | * جابری انصاری اصفهانی، حسن، سفر شیراز، مجله ارمغان، دوره بیست و یکم، آبان و آذر ۱۳۱۹، شماره ۸ و ۹. | ||
* ذکاوتی قراگزلو، علیرضا، حافظ در میان هفتاد و دو ملت، تحقیقات اسلامی، پاییز و زمستان ۱۳۶۶، شماره ۵ و۶. | * ذکاوتی قراگزلو، علیرضا، حافظ در میان هفتاد و دو ملت، تحقیقات اسلامی، پاییز و زمستان ۱۳۶۶، شماره ۵ و۶. | ||
خط ۸۲۷: | خط ۸۲۳: | ||
* سعیدی سیرجانی، این کجا و آن کجا، کیهان فرهنگی، دی ۱۳۶۷، ش ۵۸. | * سعیدی سیرجانی، این کجا و آن کجا، کیهان فرهنگی، دی ۱۳۶۷، ش ۵۸. | ||
* سنائی غزنوی، دیوان حکیم ابوالمجد مجدود بن آدم سنائی غزنوی، به سعی و اهتمام مدرس رضوی، تهران: انتشارات ابن سینا، ۱۳۴۱ش. | * سنائی غزنوی، دیوان حکیم ابوالمجد مجدود بن آدم سنائی غزنوی، به سعی و اهتمام مدرس رضوی، تهران: انتشارات ابن سینا، ۱۳۴۱ش. | ||
*شاهنامه فردوسی، به کوشش و زیر نظر: سعید حمیدیان، تهران: نشر قطره، ۱۳۷۵ش. | * شاهنامه فردوسی، به کوشش و زیر نظر: سعید حمیدیان، تهران: نشر قطره، ۱۳۷۵ش. | ||
* شهریار، سید محمدحسین، دیوان شهریار (۱)، تهران: زرین، نگاه، ۱۳۷۴ش. | * شهریار، سید محمدحسین، دیوان شهریار (۱)، تهران: زرین، نگاه، ۱۳۷۴ش. | ||
* شهیدی، سید جعفر، بهره ادبیات از سخنان علی علیهالسلام، بیجا، بنیاد نهجالبلاغه، ۱۳۶۰ش. | * شهیدی، سید جعفر، بهره ادبیات از سخنان علی علیهالسلام، بیجا، بنیاد نهجالبلاغه، ۱۳۶۰ش. | ||
* شهیدی، سید جعفر، | * شهیدی، سید جعفر، بهرهگیری ادبیات فارسی از نهج البلاغه، تهران، وزارت ارشاد اسلامی و بنیاد نهجالبلاغه، ۱۳۶۳ش. | ||
* صولتی، قدرت، معارفی از تشیع در مثنوی معنوی، تهران: ابرون، ۱۳۷۷. | * صولتی، قدرت، معارفی از تشیع در مثنوی معنوی، تهران: ابرون، ۱۳۷۷. | ||
* عطار نیشابوری، فریدالدین محمد، الهی نامه، تصحیح: فؤاد روحانی، تهران، کتابفروشی زوار تهران شاه آباد، ۱۳۳۹ش. | * عطار نیشابوری، فریدالدین محمد، الهی نامه، تصحیح: فؤاد روحانی، تهران، کتابفروشی زوار تهران شاه آباد، ۱۳۳۹ش. | ||
خط ۸۳۸: | خط ۸۳۴: | ||
* کلیات اشعار فارسی اقبال لاهوری، شامل غزلیات، اسرار خودی، رمز بیخودی، گلشن راز جدید بندگینامه، پیام مشرق، افکار، نقش فرنگ، جاویدنامه، پس چه باید کرد، مسافر و ارمغان حجاز، مقدمه و حواشی از محمود علمی (م. درویش)، بیجا: سازمان انتشارات جاویدان، ۱۳۶۶ش. | * کلیات اشعار فارسی اقبال لاهوری، شامل غزلیات، اسرار خودی، رمز بیخودی، گلشن راز جدید بندگینامه، پیام مشرق، افکار، نقش فرنگ، جاویدنامه، پس چه باید کرد، مسافر و ارمغان حجاز، مقدمه و حواشی از محمود علمی (م. درویش)، بیجا: سازمان انتشارات جاویدان، ۱۳۶۶ش. | ||
* متن کامل دیوان شیخ اجل سعدی شیرازی، به کوشش مظاهر مصفا، تهران: کانون معرفت، ۱۳۴۰ش. | * متن کامل دیوان شیخ اجل سعدی شیرازی، به کوشش مظاهر مصفا، تهران: کانون معرفت، ۱۳۴۰ش. | ||
* | * مولوی، جلالالدین محمد بن محمد، مثنوی معنوی (بر اساس نسخه قونیه)، به تصحیح و پیشگفتار عبدالکریم سروش، تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۷۵. | ||
* مولوی، جلالالدین محمد، کلیات شمس تبریزی، به انضمام شرح حال مولوی به قلم بدیعالزمان فروزانفر، تهران: امیرکبیر، ۱۳۷۶. | * مولوی، جلالالدین محمد، کلیات شمس تبریزی، به انضمام شرح حال مولوی به قلم بدیعالزمان فروزانفر، تهران: امیرکبیر، ۱۳۷۶. | ||
* ناصرخسرو، دیوان اشعار حکیم ابومعین حمیدالدین ناصر بن خسرو قبادیانی، به کوشش و تصحیح: مهدی سهیلی، تهران: مؤسسه مطبوعاتی امیرکبیر، کتابفروشی ابن سینا، کتابفروشی تأیید اصفهان، ۱۳۳۵ش. | * ناصرخسرو، دیوان اشعار حکیم ابومعین حمیدالدین ناصر بن خسرو قبادیانی، به کوشش و تصحیح: مهدی سهیلی، تهران: مؤسسه مطبوعاتی امیرکبیر، کتابفروشی ابن سینا، کتابفروشی تأیید اصفهان، ۱۳۳۵ش. |