confirmed، templateeditor
۱۲٬۳۱۵
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
جز (ویکی سازی) |
||
خط ۲۳: | خط ۲۳: | ||
| آثار = | | آثار = | ||
}} | }} | ||
'''خُبَیب بن عَدِی بن مالک بن عامر اَوْسی انصاری'''، از [[صحابه|اصحاب]] [[رسول خدا(ص)]] و از نخستین شهدای صدر [[اسلام]] است. وی به درخواست طوایف عَضَل و قارَه برای تبلیغ [[دین اسلام]] به سوی آنان رفت ولی آنان خیانت کرده خُبَیب بن عَدِی را به اسارت گرفته و [[شهادت|شهید]] کردند. | '''خُبَیب بن عَدِی بن مالک بن عامر اَوْسی انصاری'''، از [[صحابه|اصحاب]] [[رسول خدا(ص)]] و از نخستین شهدای صدر [[اسلام]] است. وی به درخواست طوایف عَضَل و قارَه برای تبلیغ [[دین اسلام]] به سوی آنان رفت ولی آنان خیانت کرده خُبَیب بن عَدِی را به [[اسارت]] گرفته و [[شهادت|شهید]] کردند. | ||
==ماجرای اسارت== | ==ماجرای اسارت== | ||
او از قبیله [[اوس و خزرج|اوس]] و از [[انصار]] و نیز از [[بدریون|اصحاب بدر]] بود.<ref>ابن عبدالبرّ، ج ۲، ص۴۴۰؛ ابن قدامه، ص۳۰۵؛ ابن حجر عسقلانی، ج ۲، ص۲۶۲ـ۲۶۳</ref> وی در [[جنگ احد]] نیز همراه [[رسول خدا]] بود.<ref>ذهبی، ج ۱، ص۲۴۶</ref> | او از قبیله [[اوس و خزرج|اوس]] و از [[انصار]] و نیز از [[بدریون|اصحاب بدر]] بود.<ref>ابن عبدالبرّ، ج ۲، ص۴۴۰؛ ابن قدامه، ص۳۰۵؛ ابن حجر عسقلانی، ج ۲، ص۲۶۲ـ۲۶۳</ref> وی در [[جنگ احد]] نیز همراه [[رسول خدا]] بود.<ref>ذهبی، ج ۱، ص۲۴۶</ref> | ||
خبیب بن عدی یکی از مبلّغانی بود که [[پیامبر(ص)|پیامبر]] در [[صفر]] سال | خبیب بن عدی یکی از مبلّغانی بود که [[پیامبر(ص)|پیامبر]] در [[صفر]] [[سال ۴ هجری قمری|سال ۴]] ، به درخواست طوایف عَضَل و قارَه برای تبلیغ [[دین اسلام]] به سوی آنان اعزام کرد، اما نمایندگان طوایف عضل و قاره خیانت کردند و به یاری طایفه بنی لحیان برخی از یاران پیامبر را به [[شهادت]] رساندند.<ref>ابن سعد، ج ۲، ص۵۵ـ۵۶؛ ر.ک: به واقدی، ج ۱، ص۳۵۴ـ۳۵۷؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج ۲، ص۱۶۷</ref> در این واقعه خبیب بن عدی و [[زید بن دثنه|زید بن دَثنه]] را اسیر کردند و به [[مکه]] بردند و آنان را در مقابل دو [[اسیر]] از هذیل که در مکه بودند، به [[قریش]] فروختند.<ref>ابن هشام، ج ۳، ص۱۸۰</ref> | ||
از آنجا که اسارت خبیب در [[ماه حرام]] ([[ذیقعده]]) بود، بنی حارث تصمیم گرفتند او را مدتی در اسارت نگاه دارند. | از آنجا که اسارت خبیب در [[ماه حرام]] ([[ذیقعده]]) بود، بنی حارث تصمیم گرفتند او را مدتی در اسارت نگاه دارند. | ||
خط ۳۴: | خط ۳۴: | ||
==شهادت== | ==شهادت== | ||
هنگامی که قریش تصمیم گرفتند خبیب را بکشند، وی را به [[تنعیم|تَنْعیم]] بردند<ref>ابن کلبی، ج ۱، ص۶۲۹؛ ابن اثیر، اسدالغابة، ج ۲، ص۱۲۱</ref> جمعی از مردم [[مکه]] نیز همراه وی به تنعیم رفتند.<ref>واقدی، ج ۱، ص۳۵۸</ref> خبیب درخواست کرد به وی مهلت دهند تا دو رکعت [[نماز]] بخواند. بنی حارث پذیرفتند و خبیب پیش از مرگ، دو رکعت نماز خواند و این کار خبیب سنّت ماندگاری شد برای کسانی که تسلیم مرگ اجباری میشوند.<ref>ابن هشام، ج ۳، ص۱۸۲؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج ۲، ص۱۶۸؛ ر.ک: د. اسلام، چاپ دوم، ذیل مادّه</ref> | هنگامی که [[قریش]] تصمیم گرفتند خبیب را بکشند، وی را به [[تنعیم|تَنْعیم]] بردند<ref>ابن کلبی، ج ۱، ص۶۲۹؛ ابن اثیر، اسدالغابة، ج ۲، ص۱۲۱</ref> جمعی از مردم [[مکه]] نیز همراه وی به تنعیم رفتند.<ref>واقدی، ج ۱، ص۳۵۸</ref> خبیب درخواست کرد به وی مهلت دهند تا دو رکعت [[نماز]] بخواند. بنی حارث پذیرفتند و خبیب پیش از مرگ، دو رکعت نماز خواند و این کار خبیب سنّت ماندگاری شد برای کسانی که تسلیم مرگ اجباری میشوند.<ref>ابن هشام، ج ۳، ص۱۸۲؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج ۲، ص۱۶۸؛ ر.ک: د. اسلام، چاپ دوم، ذیل مادّه</ref> | ||
او پس از نماز رو به قاتلین گفت: اگر ترس این را نداشتم که به من نسبت ترس از مرگ بدهید نماز دیگری میخواندم. آنگاه دست بر آسمان برداشت و پس از دعا و نفرین بر قاتلانش شعری را خواند که این دو بیت از جمله آن است:<ref>الزفزاف، «منبر الاسلام»، ص۱۰۶</ref> | او پس از نماز رو به قاتلین گفت: اگر ترس این را نداشتم که به من نسبت ترس از مرگ بدهید نماز دیگری میخواندم. آنگاه دست بر آسمان برداشت و پس از دعا و نفرین بر قاتلانش شعری را خواند که این دو بیت از جمله آن است:<ref>الزفزاف، «منبر الاسلام»، ص۱۰۶</ref> | ||