|
|
خط ۶۶: |
خط ۶۶: |
| جلوه، در زندگی نامهاش درباره ترک اصفهان به قصد تهران مینویسد: | | جلوه، در زندگی نامهاش درباره ترک اصفهان به قصد تهران مینویسد: |
| :::«... تا از اقامت اصفهان به جهت شیوع تهیدستی و اصرار در [[عیبجویی]] و متعرض شدن مردمان به یکدیگر و واجب الطاعة دانستن برخی خود را، دلتنگ شدم و به تهران آمدم و بر حسب انس و عادت و عدم قدرت بر منزل علی حده به مدرسه دارالشفاء فرود آمدم...» <ref>گلی زواره، ص۷۴</ref> | | :::«... تا از اقامت اصفهان به جهت شیوع تهیدستی و اصرار در [[عیبجویی]] و متعرض شدن مردمان به یکدیگر و واجب الطاعة دانستن برخی خود را، دلتنگ شدم و به تهران آمدم و بر حسب انس و عادت و عدم قدرت بر منزل علی حده به مدرسه دارالشفاء فرود آمدم...» <ref>گلی زواره، ص۷۴</ref> |
| اشعار جلوه در هجرت از اصفهان: | | اشعار جلوه در هجرت از اصفهان:{{شعر جدید |
| {{شعر}}{{ب|به شهر جِیْ چو دلم ناامید گشت از یار | نمود وسوسه دیو که سرکشم زنِگار}}{{ب|سفر گزینم و بدرود دوستان گویم | که در حَضَر نه مرا قدر ماند و نه مقدار}}{{ب| سرودهاند بزرگان کهای هنرور مرد | به هر دیار که خوار آمدی مگیر قرار}}{{ب|که گر عزیز چو جانی چو دیر ماند هست | هماره مرد از او در گزند و در تیمار}}{{ب|از آن بسیج سفر را خیال میبستم | ز توشه ره خویش و ز باره رهوار}}{{ب|همی نیافتمی توشه غیر خون جگر | همی نیافتمی باره غیر پای فکار}}{{پایان شعر}} <ref>دیوان اشعار جلوه، ص۱۳۲</ref> | | | جداکننده = \\ |
| | | متن = به شهر جِیْ چو دلم ناامید گشت از یار \\ نمود وسوسه دیو که سرکشم زنِگار |
| | سفر گزینم و بدرود دوستان گویم \\که در حَضَر نه مرا قدر ماند و نه مقدار |
| | سرودهاند بزرگان کهای هنرور مرد \\ به هر دیار که خوار آمدی مگیر قرار |
| | که گر عزیز چو جانی چو دیر ماند هست \\ هماره مرد از او در گزند و در تیمار |
| | از آن بسیج سفر را خیال میبستم \\ ز توشه ره خویش و ز باره رهوار |
| | همی نیافتمی توشه غیر خون جگر \\ همی نیافتمی باره غیر پای فکار}}<ref>دیوان اشعار جلوه، ص۱۳۲</ref> |
|
| |
|
| ==اساتید== | | ==اساتید== |
|
| |
| جلوه در زندگینامه خود نام استادانش را ذکر نکرده است اما برخی وی را شاگرد اساتید زیر گفتهاند: | | جلوه در زندگینامه خود نام استادانش را ذکر نکرده است اما برخی وی را شاگرد اساتید زیر گفتهاند: |
| {{ستون-شروع|2}} | | {{ستون-شروع|2}} |