|
|
خط ۳۳: |
خط ۳۳: |
|
| |
|
| قاسم بن حسن [[روز عاشورا]] به حضور امام حسین(ع) آمد تا اجازهی جنگیدن با دشمنان را بگیرد. امام او را در آغوش گرفت و هر دو مدتی گریه کردند تا اینکه هر دو غش کردند. قاسم اصرار میکرد و دست و پای امام حسین(ع) را میبوسید تا اینکه امام به او اجازه داد.<ref>مجلسی، بحارالأنوار، ۱۴۱۳ق، ج۴۵، ص۳۴.</ref> قاسم در حالی که اشک از چشمانش میریخت به سمت میدان رفت و چنین رجز میخواند: | | قاسم بن حسن [[روز عاشورا]] به حضور امام حسین(ع) آمد تا اجازهی جنگیدن با دشمنان را بگیرد. امام او را در آغوش گرفت و هر دو مدتی گریه کردند تا اینکه هر دو غش کردند. قاسم اصرار میکرد و دست و پای امام حسین(ع) را میبوسید تا اینکه امام به او اجازه داد.<ref>مجلسی، بحارالأنوار، ۱۴۱۳ق، ج۴۵، ص۳۴.</ref> قاسم در حالی که اشک از چشمانش میریخت به سمت میدان رفت و چنین رجز میخواند: |
| {{شعر۲|عرض=۶۵ | | {{شعر جدید |
| |إن تُنكِروني فَأَنَا ابنُ الحَسَن|سِبطُ النَّبِيِّ المُصطَفى وَالمُؤتَمَن | | | جداکننده = \\ |
| |هذا حُسَينٌ كَالأَسيرِ المُرتَهَن|بَينَ اناسٍ لا سُقوا صَوبَ المُزَن<ref>مجلسی، بحارالأنوار، ۱۴۱۳ق، ج۴۵، ص۳۴.</ref>
| | | متن = |
| | إن تُنكِروني فَأَنَا ابنُ الحَسَن\\سِبطُ النَّبِيِّ المُصطَفى وَالمُؤتَمَن |
| | هذا حُسَينٌ كَالأَسيرِ المُرتَهَن\\بَينَ اناسٍ لا سُقوا صَوبَ المُزَن<ref>مجلسی، بحارالأنوار، ۱۴۱۳ق، ج۴۵، ص۳۴.</ref> |
| |ترجمه= اگر مرا نمیشناسيد، من پسر حسن، نواده پيامبرِ برگزيده و امين هستم. اين حسين، همانند اسيرِ به گروگان گرفته شده در ميان مردمی است كه خدا آنان را از آب باران سیراب نسازد.}}[[علی احمدی میانجی|احمدی میانجی]] در [[مکاتیب الائمة (کتاب)|مکاتیب الائمه]] از [[مدینة معاجز الائمة الاثنی عشر (کتاب)|مدینة المعاجز]] نقل کرده که چون روز عاشورا امام حسین با میدان رفتن قاسم مخالفت کرد قاسم یادش آمد پدرش بازو بندی به بازويش بست كه در آن تَعويذی ([[حرز|حِرز]]) قرار دارد، كه پدر [[وصیت]] كرده، هر گاه غصهدار و ناراحت شدی این بازوبند را باز كن و بخوان و معنیاش را بفهم و حتماً به آن عمل كن. | | |ترجمه= اگر مرا نمیشناسيد، من پسر حسن، نواده پيامبرِ برگزيده و امين هستم. اين حسين، همانند اسيرِ به گروگان گرفته شده در ميان مردمی است كه خدا آنان را از آب باران سیراب نسازد.}}[[علی احمدی میانجی|احمدی میانجی]] در [[مکاتیب الائمة (کتاب)|مکاتیب الائمه]] از [[مدینة معاجز الائمة الاثنی عشر (کتاب)|مدینة المعاجز]] نقل کرده که چون روز عاشورا امام حسین با میدان رفتن قاسم مخالفت کرد قاسم یادش آمد پدرش بازو بندی به بازويش بست كه در آن تَعويذی ([[حرز|حِرز]]) قرار دارد، كه پدر [[وصیت]] كرده، هر گاه غصهدار و ناراحت شدی این بازوبند را باز كن و بخوان و معنیاش را بفهم و حتماً به آن عمل كن. |
| قاسم به خودش گفت سالها است كه بر تو گذشته و چنين اندوه و غمی به تو هجوم نكرده، حالا بايد بازو بند را باز كنی و ورقۀ در آن را بخوانی. وقتی باز كرد دید نوشته: «فرزندم به تو سفارش میکنم هرگاه عمویت را در كربلا در محاصرۀ دشمن دیدی، هرگز جنگ با دشمنان خدا و پیامبر خدا را رها مكن و از جانبازی در ركاب عمو امتناع نورز، اگر عمو اجازۀ رفتن نداد به او اصرار كن تا اجازه بگیری و از این طریق به سعادت جاودان دست یابی.» قاسم برخاست و نوشته را به عمویش حضرت حسين داد. امام وقتی خط برادر را دید، دست به گردن قاسم انداخت، او را در آغوش گرفت و به او اجازه رفتن میدان داد. <ref>احمدی میانجی، مکاتیب الائمه، ج۳، مؤسسة دار الحديث العلميّة الثقافيّة، صص۷۹-۸۰</ref>{{یاد| متن وصیت امام حسن(ع) به فرزندش قاسم این است: يا ولدي يا قاسِمُ، أُوصيكَ إنَّكَ إذا رَأَيتَ عَمَّكَ الحُسينَ في كَربلاءَ، وَقَد أحاطَت بهِ الأَعداءُ، فَلا تَترُكِ البِرازَ وَالجِهادَ لِأَعداءِ اللَّهِ وأعداءِ رَسولِهِ، وَلا تَبخَل عَلَيهِ بِرِوحِكَ، وكُلَمَّا نَهاكَ عَنِ البِرازِ عاوِدْهُ لِيأذَنَ لَكَ فِي البِرازِ، لِتَحظى في السَّعادَةِ الأبديَّةِ.}} | | قاسم به خودش گفت سالها است كه بر تو گذشته و چنين اندوه و غمی به تو هجوم نكرده، حالا بايد بازو بند را باز كنی و ورقۀ در آن را بخوانی. وقتی باز كرد دید نوشته: «فرزندم به تو سفارش میکنم هرگاه عمویت را در كربلا در محاصرۀ دشمن دیدی، هرگز جنگ با دشمنان خدا و پیامبر خدا را رها مكن و از جانبازی در ركاب عمو امتناع نورز، اگر عمو اجازۀ رفتن نداد به او اصرار كن تا اجازه بگیری و از این طریق به سعادت جاودان دست یابی.» قاسم برخاست و نوشته را به عمویش حضرت حسين داد. امام وقتی خط برادر را دید، دست به گردن قاسم انداخت، او را در آغوش گرفت و به او اجازه رفتن میدان داد. <ref>احمدی میانجی، مکاتیب الائمه، ج۳، مؤسسة دار الحديث العلميّة الثقافيّة، صص۷۹-۸۰</ref>{{یاد| متن وصیت امام حسن(ع) به فرزندش قاسم این است: يا ولدي يا قاسِمُ، أُوصيكَ إنَّكَ إذا رَأَيتَ عَمَّكَ الحُسينَ في كَربلاءَ، وَقَد أحاطَت بهِ الأَعداءُ، فَلا تَترُكِ البِرازَ وَالجِهادَ لِأَعداءِ اللَّهِ وأعداءِ رَسولِهِ، وَلا تَبخَل عَلَيهِ بِرِوحِكَ، وكُلَمَّا نَهاكَ عَنِ البِرازِ عاوِدْهُ لِيأذَنَ لَكَ فِي البِرازِ، لِتَحظى في السَّعادَةِ الأبديَّةِ.}} |