فلسفه اشراق: تفاوت میان نسخهها
←ارزیابی دیگران
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۵۶: | خط ۵۶: | ||
{| class="wikitable" | {| class="wikitable" | ||
|- | |- | ||
! ردیف !! منبع !! توضیحات | !ردیف!!منبع!!توضیحات | ||
|- | |- | ||
| ۱|| <small>'''فلسفه مشاء'''</small>|| <small>سهروردی در [[اصفهان]]، فلسفه مشاء آموخت و در زیست فلسفی خود همیشه به آن نظر داشت؛<ref>یزدانپناه، حکمت اشراق، ۱۳۹۱ش، ج۱، ص۱۱۰.</ref> خصوصا آثار [[ابن سینا]] و دو کتاب البصائر النصیریه [[ابن سهلان ساوی]] و التحصیل [[بهمنیار]]؛<ref>یزدانپناه، حکمت اشراق، ۱۳۹۱ش، ج۱، ص۱۱۲.</ref> با این حال، وی معتقد بود در میان پیروان این فلسفه، کسی را نمیشناسد که در حکمت الهی، قدمی راسخ داشته باشد.<ref>سهروردی، مجموعه مصنفات(المشارع و المطارحات)، ۱۳۷۵ش، ج۱، ص۵۰۵.</ref></small>{{یاد|[[هانری کربن]] بر این باور است: برخلاف تصوّر رايج، [[ابنسينا|ابن سينا]] فيلسوف مشايىِ صرف نيست كه در برابر حكمت اشراقى [[شهاب الدین سهرودی|سُهروردى]] قرار بگيرد؛ بلكه ابنسينا سَلَف فكرى سهروردى محسوب میگردد و حكمت اشراقىِ سهروردى، ادامه همان مسيرى است كه ابنسينا در حكمت مشرقى خود آن را پيموده بود.(كُربن، ابنسينا و تمثيل عرفانى، ۱۳۸۷ش، ص۱۱)}} | |۱||<small>'''فلسفه مشاء'''</small>||<small>سهروردی در [[اصفهان]]، فلسفه مشاء آموخت و در زیست فلسفی خود همیشه به آن نظر داشت؛<ref>یزدانپناه، حکمت اشراق، ۱۳۹۱ش، ج۱، ص۱۱۰.</ref> خصوصا آثار [[ابن سینا]] و دو کتاب البصائر النصیریه [[ابن سهلان ساوی]] و التحصیل [[بهمنیار]]؛<ref>یزدانپناه، حکمت اشراق، ۱۳۹۱ش، ج۱، ص۱۱۲.</ref> با این حال، وی معتقد بود در میان پیروان این فلسفه، کسی را نمیشناسد که در حکمت الهی، قدمی راسخ داشته باشد.<ref>سهروردی، مجموعه مصنفات(المشارع و المطارحات)، ۱۳۷۵ش، ج۱، ص۵۰۵.</ref></small>{{یاد|[[هانری کربن]] بر این باور است: برخلاف تصوّر رايج، [[ابنسينا|ابن سينا]] فيلسوف مشايىِ صرف نيست كه در برابر حكمت اشراقى [[شهاب الدین سهرودی|سُهروردى]] قرار بگيرد؛ بلكه ابنسينا سَلَف فكرى سهروردى محسوب میگردد و حكمت اشراقىِ سهروردى، ادامه همان مسيرى است كه ابنسينا در حكمت مشرقى خود آن را پيموده بود.(كُربن، ابنسينا و تمثيل عرفانى، ۱۳۸۷ش، ص۱۱)}} | ||
|- | |- | ||
| ۲|| <small>'''حکمت یونانی'''</small>|| <small>سهروردی از انباذقلس، فیثاغورس، سقراط و افلاطون به عنوان حکیمان اشراقی یونان، یاد میکند و بسیاری از آموزههای فلسفه اشراق را به آنها نسبت میدهد.<ref>سهروردی، مجموعه مصنفات(حکمةالاشراق)، ۱۳۷۵ش، ج۲، ص۱۵۶؛ سهروردی، مجموعه مصنفات(تلویحات)، ۱۳۷۵ش، ج۱، ص۱۱۱.</ref> [[شمسالدین شهرزوری]] از شارحان و مدافعان فلسفه اشراق، توضیح میدهد که پیش از ارسطو، این حکیمان اگرچه به استدلال و علوم نظری میپرداختند اما بیشتر اهل [[کشف و شهود]] بودند اما بعد از ارسطو، اکثر حکیمان توجهی به ذوق و شهود نداشتند و در عوض، به بحث و نظر و دنیادوستی مشغول شدند.<ref>شهروزوری، شرح حکمةالاشراق، ۱۳۷۲ش، ص۵.</ref></small> | |۲||<small>'''حکمت یونانی'''</small>||<small>سهروردی از انباذقلس، فیثاغورس، سقراط و افلاطون به عنوان حکیمان اشراقی یونان، یاد میکند و بسیاری از آموزههای فلسفه اشراق را به آنها نسبت میدهد.<ref>سهروردی، مجموعه مصنفات(حکمةالاشراق)، ۱۳۷۵ش، ج۲، ص۱۵۶؛ سهروردی، مجموعه مصنفات(تلویحات)، ۱۳۷۵ش، ج۱، ص۱۱۱.</ref> [[شمسالدین شهرزوری]] از شارحان و مدافعان فلسفه اشراق، توضیح میدهد که پیش از ارسطو، این حکیمان اگرچه به استدلال و علوم نظری میپرداختند اما بیشتر اهل [[کشف و شهود]] بودند اما بعد از ارسطو، اکثر حکیمان توجهی به ذوق و شهود نداشتند و در عوض، به بحث و نظر و دنیادوستی مشغول شدند.<ref>شهروزوری، شرح حکمةالاشراق، ۱۳۷۲ش، ص۵.</ref></small> | ||
|- | |- | ||
| ۳|| <small>'''حکمت فارسی'''</small>|| <small>حکیمان فارس شامل کیخسرو، [[زرتشت]]، جاماسف(جاماسب)، فرشاوشتر(فرشادشیر)، بوزرجمهر(بزرگمهر) و دیگران میشود.<ref>سهروردی، مجموعه مصنفات(حکمةالاشراق)، ۱۳۷۵ش، ج۲، ص۱۰-۱۱ و ص۱۵۶.</ref> سهروردی خودش را احیاکننده حکمت فارسی معرفی میکند.<ref>سهروردی، مجموعه مصنفات(کلمةالتصوف)، ۱۳۷۵ش، ج۴، ص۱۲۸.</ref> به باور سهروردی، [[ثنویت]] و دوگانهباوری [[مانویان]]، انحراف از حکمت فارسی است که بعد از کشتاسف(گشتاسب) ظهور یافته است.<ref>سهروردی، مجموعه مصنفات(حکمةالاشراق)، ۱۳۷۵ش، ج۲، ص۱۰-۱۱؛ سهروردی، مجموعه مصنفات(الواح عمادیه)، ۱۳۷۵ش، ج۴، ص۹۲.</ref> دوگانه نور و ظلمت در حکمت فارسی، غیر از دیدگاه ملحدانه و شرکآمیز [[مانوی|مانویان]] و [[مجوس|مجوسیان]] است.<ref>سهروردی، مجموعه مصنفات(حکمةالاشراق)، ۱۳۷۵ش، ج۲، ص۱۰-۱۱؛ سهروردی، مجموعه مصنفات(کلمةالتصوف)، ۱۳۷۵ش، ج۴، ص۱۲۸.</ref></small> | |۳||<small>'''حکمت فارسی'''</small>||<small>حکیمان فارس شامل کیخسرو، [[زرتشت]]، جاماسف(جاماسب)، فرشاوشتر(فرشادشیر)، بوزرجمهر(بزرگمهر) و دیگران میشود.<ref>سهروردی، مجموعه مصنفات(حکمةالاشراق)، ۱۳۷۵ش، ج۲، ص۱۰-۱۱ و ص۱۵۶.</ref> سهروردی خودش را احیاکننده حکمت فارسی معرفی میکند.<ref>سهروردی، مجموعه مصنفات(کلمةالتصوف)، ۱۳۷۵ش، ج۴، ص۱۲۸.</ref> به باور سهروردی، [[ثنویت]] و دوگانهباوری [[مانویان]]، انحراف از حکمت فارسی است که بعد از کشتاسف(گشتاسب) ظهور یافته است.<ref>سهروردی، مجموعه مصنفات(حکمةالاشراق)، ۱۳۷۵ش، ج۲، ص۱۰-۱۱؛ سهروردی، مجموعه مصنفات(الواح عمادیه)، ۱۳۷۵ش، ج۴، ص۹۲.</ref> دوگانه نور و ظلمت در حکمت فارسی، غیر از دیدگاه ملحدانه و شرکآمیز [[مانوی|مانویان]] و [[مجوس|مجوسیان]] است.<ref>سهروردی، مجموعه مصنفات(حکمةالاشراق)، ۱۳۷۵ش، ج۲، ص۱۰-۱۱؛ سهروردی، مجموعه مصنفات(کلمةالتصوف)، ۱۳۷۵ش، ج۴، ص۱۲۸.</ref></small> | ||
|- | |- | ||
| ۴|| <small>'''حکمتهای دیگر'''</small>|| <small>سهروردی بارها اعتقادات فلسفی خود را به حکیمان مصری، بابلی، هندی و چینی نسبت میدهد.<ref>سهروردی، مجموعه مصنفات(المشارع و المطارحات)، ۱۳۷۵ش، ج۱، ص۴۹۳؛ سهروردی، مجموعه مصنفات(حکمةالاشراق)، ۱۳۷۵ش، ج۲، ص۱۵۶.</ref> به گفته [[قطب الدین شیرازی|قطبالدین شیرازی]]، هرگاه سهروردی از فیلسوفان مشرق زمین سخن میگوید<ref>سهروردی، مجموعه مصنفات(حکمةالاشراق)، ۱۳۷۵ش، ج۲، ص۲۱۷.</ref> به حکیمان [[بابل]]، [[ایران]]، [[هند]] و [[چین]] نظر دارد که اهل ذوق و اشراق هستند.<ref>شیرازی، شرح حکمةالاشراق، ۱۳۸۳ش، ص۴۵۹.</ref></small> | |۴||<small>'''حکمتهای دیگر'''</small>||<small>سهروردی بارها اعتقادات فلسفی خود را به حکیمان مصری، بابلی، هندی و چینی نسبت میدهد.<ref>سهروردی، مجموعه مصنفات(المشارع و المطارحات)، ۱۳۷۵ش، ج۱، ص۴۹۳؛ سهروردی، مجموعه مصنفات(حکمةالاشراق)، ۱۳۷۵ش، ج۲، ص۱۵۶.</ref> به گفته [[قطب الدین شیرازی|قطبالدین شیرازی]]، هرگاه سهروردی از فیلسوفان مشرق زمین سخن میگوید<ref>سهروردی، مجموعه مصنفات(حکمةالاشراق)، ۱۳۷۵ش، ج۲، ص۲۱۷.</ref> به حکیمان [[بابل]]، [[ایران]]، [[هند]] و [[چین]] نظر دارد که اهل ذوق و اشراق هستند.<ref>شیرازی، شرح حکمةالاشراق، ۱۳۸۳ش، ص۴۵۹.</ref></small> | ||
|- | |- | ||
| ۵|| <small>'''عرفان و شهود'''</small>|| <small>[[شهاب الدین سهروردی|سهروردی]] وقتی در عالَم رویا با ارسطو به گفتگو نشست، از او درباره جایگاه [[فلسفه اسلامی|فلاسفه مسلمان]] پرسید اما با بیاعتنایی ارسطو روبرو شد؛ از عارفانی مانند [[بایزید بسطامی]] و [[سهل تستری|سهل تُستَری(شوشتری)]] پرسید و ارسطو به نیکی از آنها یاد کرد و آنها را فیلسوفان و حکیمان حقیقی نامید که به علوم رسمی بسنده نکرده و از [[علم حضوری]] و [[شهود|شهودی]] نیز بهره بردهاند.<ref>سهروردی، مجموعه مصنفات(التلویحات)، ۱۳۷۵ش، ج۱، ص۷۴.</ref> سهروردی خودش نیز اهل کشف و شهود بود و از تجارب عرفانی بهره میگرفت تا جایی که در ابتدای کتاب [[حکمة الاشراق (کتاب)|حکمة الاشراق]] متذکر میشود این حقایق را در تنهایی و به صورت ناگهانی از دمنده قدسی دریافت کرده اما چون دیگران از او درخواست نمودند که این حقایق شهودشده را به نگارش درآورد، وی آنها را چند ماه بعد، به شکل استدلالی صورتبندی کرد و در این کتاب ارائه نمود؛ بیآنکه تشکیک و بحث در این استدلالها ذرهای تردید در او ایجاد کند.<ref>سهروردی، مجموعه مصنفات(حکمةالاشراق)، ۱۳۷۵ش، ج۲، ص۹-۱۰ و ص۲۵۹.</ref></small> | |۵||<small>'''عرفان و شهود'''</small>||<small>[[شهاب الدین سهروردی|سهروردی]] وقتی در عالَم رویا با ارسطو به گفتگو نشست، از او درباره جایگاه [[فلسفه اسلامی|فلاسفه مسلمان]] پرسید اما با بیاعتنایی ارسطو روبرو شد؛ از عارفانی مانند [[بایزید بسطامی]] و [[سهل تستری|سهل تُستَری(شوشتری)]] پرسید و ارسطو به نیکی از آنها یاد کرد و آنها را فیلسوفان و حکیمان حقیقی نامید که به علوم رسمی بسنده نکرده و از [[علم حضوری]] و [[شهود|شهودی]] نیز بهره بردهاند.<ref>سهروردی، مجموعه مصنفات(التلویحات)، ۱۳۷۵ش، ج۱، ص۷۴.</ref> سهروردی خودش نیز اهل کشف و شهود بود و از تجارب عرفانی بهره میگرفت تا جایی که در ابتدای کتاب [[حکمة الاشراق (کتاب)|حکمة الاشراق]] متذکر میشود این حقایق را در تنهایی و به صورت ناگهانی از دمنده قدسی دریافت کرده اما چون دیگران از او درخواست نمودند که این حقایق شهودشده را به نگارش درآورد، وی آنها را چند ماه بعد، به شکل استدلالی صورتبندی کرد و در این کتاب ارائه نمود؛ بیآنکه تشکیک و بحث در این استدلالها ذرهای تردید در او ایجاد کند.<ref>سهروردی، مجموعه مصنفات(حکمةالاشراق)، ۱۳۷۵ش، ج۲، ص۹-۱۰ و ص۲۵۹.</ref></small> | ||
|- | |- | ||
| ۶|| <small>'''دین اسلام'''</small>|| <small>سهروردی در توضیح نظام فلسفه اشراق، از آموزههای دینی نیز استفاده میکند؛<ref>یزدانپناه، حکمت اشراق، ۱۳۹۱ش، ج۱، ص۱۲۶.</ref> چنانکه نور بودن [[خدا]] را بر نورالانوار تطبیق میدهد<ref>سهروردی، مجموعه مصنفات(حکمةالاشراق)، ۱۳۷۵ش، ج۲، ص۱۶۲.</ref> و [[جبرئیل]] را همان رب النوع انسانها میداند<ref>سهروردی، مجموعه مصنفات(حکمةالاشراق)، ۱۳۷۵ش، ج۲، ص۲۰۰.</ref> و [[معاد جسمانی]] را بواسطه عالَم مثال توضیح میدهد.<ref>سهروردی، مجموعه مصنفات(حکمةالاشراق)، ۱۳۷۵ش، ج۲، ص۲۳۴.</ref></small> | |۶||<small>'''دین اسلام'''</small>||<small>سهروردی در توضیح نظام فلسفه اشراق، از آموزههای دینی نیز استفاده میکند؛<ref>یزدانپناه، حکمت اشراق، ۱۳۹۱ش، ج۱، ص۱۲۶.</ref> چنانکه نور بودن [[خدا]] را بر نورالانوار تطبیق میدهد<ref>سهروردی، مجموعه مصنفات(حکمةالاشراق)، ۱۳۷۵ش، ج۲، ص۱۶۲.</ref> و [[جبرئیل]] را همان رب النوع انسانها میداند<ref>سهروردی، مجموعه مصنفات(حکمةالاشراق)، ۱۳۷۵ش، ج۲، ص۲۰۰.</ref> و [[معاد جسمانی]] را بواسطه عالَم مثال توضیح میدهد.<ref>سهروردی، مجموعه مصنفات(حکمةالاشراق)، ۱۳۷۵ش، ج۲، ص۲۳۴.</ref></small> | ||
|} | |} | ||
خط ۷۶: | خط ۷۶: | ||
{| class="wikitable" | {| class="wikitable" | ||
|- | |- | ||
! ردیف !! مراتب هستی !! توضیحات | !ردیف!!مراتب هستی!!توضیحات | ||
|-style="font-size:۸۵%; background:#CFFFFC;" | |- style="font-size:۸۵%; background:#CFFFFC;" | ||
| ۱|| <small>'''نورالانوار'''</small>||| <small>نورالانوار در فلسفه اشراق همان خدا یا [[واجب الوجود]] در [[فلسفه مشاء]] است؛ با این تفاوت که به جای تاکید بر وجوب وجود، بر نورالانوار بودن آن تاکید میشود.<ref>سهروردی، مجموعه مصنفات(حکمةالاشراق)، ۱۳۷۵ش، ج۲، ص۱۲۱ و ص۱۳۲.</ref></small> | |۱||<small>'''نورالانوار'''</small>|||<small>نورالانوار در فلسفه اشراق همان خدا یا [[واجب الوجود]] در [[فلسفه مشاء]] است؛ با این تفاوت که به جای تاکید بر وجوب وجود، بر نورالانوار بودن آن تاکید میشود.<ref>سهروردی، مجموعه مصنفات(حکمةالاشراق)، ۱۳۷۵ش، ج۲، ص۱۲۱ و ص۱۳۲.</ref></small> | ||
|-style="font-size:۸۵%; background:#CFFFFC;" | |- style="font-size:۸۵%; background:#CFFFFC;" | ||
| ۲|| <small>'''انوار قاهرة طولیة'''</small>||| <small>انوار قاهره طولیه در فلسفه اشراق، همان عقول طولی در [[فلسفه مشاء]] هستند که واسطه خلق سایر موجوداتند؛ با این تفاوت که در فلسفه اشراق، تعداد این عقول منحصر به تعداد محدود نیست و به رابطه نوری آنها تاکید میشود.<ref>سهروردی، مجموعه مصنفات(حکمةالاشراق)، ۱۳۷۵ش، ج۲، ص۱۰۸-۱۱۰، ص۱۳۸-۱۳۹، ص۱۲۹ و ص۱۴۲-۱۴۵.</ref></small> | |۲||<small>'''انوار قاهرة طولیة'''</small>|||<small>انوار قاهره طولیه در فلسفه اشراق، همان عقول طولی در [[فلسفه مشاء]] هستند که واسطه خلق سایر موجوداتند؛ با این تفاوت که در فلسفه اشراق، تعداد این عقول منحصر به تعداد محدود نیست و به رابطه نوری آنها تاکید میشود.<ref>سهروردی، مجموعه مصنفات(حکمةالاشراق)، ۱۳۷۵ش، ج۲، ص۱۰۸-۱۱۰، ص۱۳۸-۱۳۹، ص۱۲۹ و ص۱۴۲-۱۴۵.</ref></small> | ||
|-style="font-size:۸۵%; background:#CFFFFC;" | |- style="font-size:۸۵%; background:#CFFFFC;" | ||
| ۳|| <small>'''انوار قاهرة متکافئة'''</small>||| <small>برخلاف فلاسفه مشاء، طرفداران فلسفه اشراق به وجود [[مثل افلاطونی|مُثُل افلاطونی]](یعنی عقول عرضی که واسطه میان عقول طولی و اجسام مادی است) معتقدند.<ref>سهروردی، مجموعه مصنفات(حکمةالاشراق)، ۱۳۷۵ش، ج۲، ص۱۴۲-۱۴۵.</ref> این عقول، معلول عقول طولی، و علت اجسام مادی هستند.<ref>سهروردی، مجموعه مصنفات(حکمةالاشراق)، ۱۳۷۵ش، ج۲، ص۱۴۴؛ قطب الدین شیرازی، شرح حکمۀالاشراق، ۱۳۸۳ش، ص۲۴۵.</ref> از این رو، هر نوعی از انواع مادی، مثالی در عالم عقل دارد که مجرد و نوری است و این انواع مادی از آنها تراوش یافتهاند و از طریق آنها تدبیر میشوند.<ref> قطب الدین شیرازی، شرح حکمۀالاشراق، ۱۳۸۳ش، ص۲۴۵.</ref> مثلا درخت سیب با تمام ویژگیهایی که دارد، سایهای از حقیقت مثالی، نورانی و مجرد سیب است.<ref>سهروردی، مجموعه مصنفات(المشارع و المطارحات)، ۱۳۷۵ش، ج۱، ص۴۶۳؛ سهروردی، مجموعه مصنفات(حکمةالاشراق)، ۱۳۷۵ش، ج۲، ص۱۶۰ و ص۱۷۸.</ref></small> | |۳||<small>'''انوار قاهرة متکافئة'''</small>|||<small>برخلاف فلاسفه مشاء، طرفداران فلسفه اشراق به وجود [[مثل افلاطونی|مُثُل افلاطونی]](یعنی عقول عرضی که واسطه میان عقول طولی و اجسام مادی است) معتقدند.<ref>سهروردی، مجموعه مصنفات(حکمةالاشراق)، ۱۳۷۵ش، ج۲، ص۱۴۲-۱۴۵.</ref> این عقول، معلول عقول طولی، و علت اجسام مادی هستند.<ref>سهروردی، مجموعه مصنفات(حکمةالاشراق)، ۱۳۷۵ش، ج۲، ص۱۴۴؛ قطب الدین شیرازی، شرح حکمۀالاشراق، ۱۳۸۳ش، ص۲۴۵.</ref> از این رو، هر نوعی از انواع مادی، مثالی در عالم عقل دارد که مجرد و نوری است و این انواع مادی از آنها تراوش یافتهاند و از طریق آنها تدبیر میشوند.<ref> قطب الدین شیرازی، شرح حکمۀالاشراق، ۱۳۸۳ش، ص۲۴۵.</ref> مثلا درخت سیب با تمام ویژگیهایی که دارد، سایهای از حقیقت مثالی، نورانی و مجرد سیب است.<ref>سهروردی، مجموعه مصنفات(المشارع و المطارحات)، ۱۳۷۵ش، ج۱، ص۴۶۳؛ سهروردی، مجموعه مصنفات(حکمةالاشراق)، ۱۳۷۵ش، ج۲، ص۱۶۰ و ص۱۷۸.</ref></small> | ||
|-style="font-size:۸۵%; background:#CFFFFC;" | |- style="font-size:۸۵%; background:#CFFFFC;" | ||
| ۴||<small>'''عالَم اشباح مجردة'''</small>||| <small>این عالَم را عالَم مثال منفصل نیز مینامند که دارای موجودات مجردی است که صورت و شکل و مقدار دارند.<ref>سهروردی، مجموعه مصنفات(حکمةالاشراق)، ۱۳۷۵ش، ج۲، ص۲۳۰-۲۳۴.</ref> سهروردی از طریق عالَم اشباح مجرده، [[معاد جسمانی]]<ref>سهروردی، مجموعه مصنفات(حکمةالاشراق)، ۱۳۷۵ش، ج۲، ص۲۳۴-۲۳۵.</ref> و [[رویا]]<ref>سهروردی، مجموعه مصنفات(حکمةالاشراق)، ۱۳۷۵ش، ج۲، ص۲۴۰-۲۴۱.</ref> را توضیح میدهد.</small> | |۴||<small>'''عالَم اشباح مجردة'''</small>|||<small>این عالَم را عالَم مثال منفصل نیز مینامند که دارای موجودات مجردی است که صورت و شکل و مقدار دارند.<ref>سهروردی، مجموعه مصنفات(حکمةالاشراق)، ۱۳۷۵ش، ج۲، ص۲۳۰-۲۳۴.</ref> سهروردی از طریق عالَم اشباح مجرده، [[معاد جسمانی]]<ref>سهروردی، مجموعه مصنفات(حکمةالاشراق)، ۱۳۷۵ش، ج۲، ص۲۳۴-۲۳۵.</ref> و [[رویا]]<ref>سهروردی، مجموعه مصنفات(حکمةالاشراق)، ۱۳۷۵ش، ج۲، ص۲۴۰-۲۴۱.</ref> را توضیح میدهد.</small> | ||
|-style="font-size:۸۵%; background:#CFFFFC;" | |- style="font-size:۸۵%; background:#CFFFFC;" | ||
| ۵|| <small>'''انوار مدبرة'''</small>||| <small>انوار مدبره از سنخ نور و مجردند اما به سبب مرتبه نوری ضعیف، میتوانند با بدن مادی مرتبط شده و در آن تصرف میکنند.<ref>سهروردی، مجموعه مصنفات(حکمةالاشراق)، ۱۳۷۵ش، ج۲، ص۱۴۵-۱۴۶.</ref> سهروردی گاهی به انوار مدبره، از آن جهت که فرمانده بدن هستند، انوار اسفهبدی میگوید.<ref>سهروردی، مجموعه مصنفات(حکمةالاشراق)، ۱۳۷۵ش، ج۲، ص۲۰۰-۲۰۱.</ref> انوار مدبره به دو قسم تقسیم میشوند: نفوس فلکی که همیشه به بدن متعلق است و نفوس انسانی که تعلق به بدن برایش همیشگی نیست.<ref>سهروردی، مجموعه مصنفات(المشارع و المطارحات)، ۱۳۷۵ش، ج۱، ص۴۶۳. </ref></small> | |۵||<small>'''انوار مدبرة'''</small>|||<small>انوار مدبره از سنخ نور و مجردند اما به سبب مرتبه نوری ضعیف، میتوانند با بدن مادی مرتبط شده و در آن تصرف میکنند.<ref>سهروردی، مجموعه مصنفات(حکمةالاشراق)، ۱۳۷۵ش، ج۲، ص۱۴۵-۱۴۶.</ref> سهروردی گاهی به انوار مدبره، از آن جهت که فرمانده بدن هستند، انوار اسفهبدی میگوید.<ref>سهروردی، مجموعه مصنفات(حکمةالاشراق)، ۱۳۷۵ش، ج۲، ص۲۰۰-۲۰۱.</ref> انوار مدبره به دو قسم تقسیم میشوند: نفوس فلکی که همیشه به بدن متعلق است و نفوس انسانی که تعلق به بدن برایش همیشگی نیست.<ref>سهروردی، مجموعه مصنفات(المشارع و المطارحات)، ۱۳۷۵ش، ج۱، ص۴۶۳. </ref></small> | ||
|-style="font-size:۸۵%; background:#CFFFFC;" | |- style="font-size:۸۵%; background:#CFFFFC;" | ||
| ۶|| <small>'''برازخ غاسقة'''</small>||| <small>در فلسفه اشراق، اجسام، چون درکی از خود و دیگران ندارند، از سنخ نور نیستند و ظلمانی میباشند و به همین جهت، گاهی از آنها به عنوان برزخ ظلمانی(غاسقة) یا مرده(میتة) نام برده میشود.<ref>سهروردی، مجموعه مصنفات(حکمةالاشراق)، ۱۳۷۵ش، ج۲، ص۱۰۷-۱۱۰.</ref></small> | |۶|| <small>'''برازخ غاسقة'''</small>|||<small>در فلسفه اشراق، اجسام، چون درکی از خود و دیگران ندارند، از سنخ نور نیستند و ظلمانی میباشند و به همین جهت، گاهی از آنها به عنوان برزخ ظلمانی(غاسقة) یا مرده(میتة) نام برده میشود.<ref>سهروردی، مجموعه مصنفات(حکمةالاشراق)، ۱۳۷۵ش، ج۲، ص۱۰۷-۱۱۰.</ref></small> | ||
|} | |} | ||
==ارزیابی دیگران== | ==ارزیابی دیگران== | ||
از [[مهدی الهی قمشهای|میرزا مهدی الهی قمشهای]] نقل شده که سهروردی در فلسفه اشراق، جز تغییر واژگان، دستاوردی نداشت؛ مثلا به جای «واجب الوجود» از «نور الانوار»، به جای «عقل اول» از «بهمن» و به جای «نفس ناطقه» از «نور اسپهبد» استفاده کرده است؛ بیآنکه نکته جدیدی بر [[فلسفه مشاء]] بیفزاید.<ref>حسنزاده آملی، هزار و یک نکته، ۱۳۶۵ش، ص۳۸۱ و ص۵۲۱.</ref> از [[ابن کمونه]]{{یاد| سعدبن منصوربن حسن بن هبةالله بن كَمّونه (د ۶۸۳ق / ۱۲۸۴م)، فيلسوف و چشم پزشك(دایرةالمعارف بزرگ اسلامی)}} نیز نقل شده که [[سهروردی]] در اکثر مباحث فلسفی، از [[ابن سینا]] پیروی کرده است.<ref>حسنزاده آملی، هزار و یک نکته، ۱۳۶۵ش، ص۳۸۱ و ص۵۲۱.</ref> سید یحیی یثربی نیز بر این باور است که سهروردی با فلسفه اشراق، بیآنکه بخواهد به جریان عقلستیز یا لااقل عقلگریز تاریخ تفکر، دامن زده است.<ref>یثربی، حکمت اشراق، ۱۳۹۰ش، ص۲۴.</ref> | از [[مهدی الهی قمشهای|میرزا مهدی الهی قمشهای]] نقل شده که سهروردی در فلسفه اشراق، جز تغییر واژگان، دستاوردی نداشت؛ مثلا به جای «واجب الوجود» از «نور الانوار»، به جای «عقل اول» از «بهمن» و به جای «نفس ناطقه» از «نور اسپهبد» استفاده کرده است؛ بیآنکه نکته جدیدی بر [[فلسفه مشاء]] بیفزاید.<ref>حسنزاده آملی، هزار و یک نکته، ۱۳۶۵ش، ص۳۸۱ و ص۵۲۱.</ref> از [[ابن کمونه]]{{یاد| سعدبن منصوربن حسن بن هبةالله بن كَمّونه (د ۶۸۳ق / ۱۲۸۴م)، فيلسوف و چشم پزشك(دایرةالمعارف بزرگ اسلامی)}} نیز نقل شده که [[سهروردی]] در اکثر مباحث فلسفی، از [[ابن سینا]] پیروی کرده است.<ref>حسنزاده آملی، هزار و یک نکته، ۱۳۶۵ش، ص۳۸۱ و ص۵۲۱.</ref> سید یحیی یثربی نیز بر این باور است که سهروردی با فلسفه اشراق، بیآنکه بخواهد به جریان عقلستیز یا لااقل عقلگریز تاریخ تفکر، دامن زده است.<ref>یثربی، حکمت اشراق، ۱۳۹۰ش، ص۲۴.</ref> هانری کربن، در کتاب اسلام ایرانی، فلسفه اشراق را در کنار تشیع دو جلوه مهم اسلام ایرانی تلقی کرده است.<ref>کربن، اسلام ایرانی، ۱۳۹۱ش، ج۱، ص۸۱–۸۲.</ref> | ||
سید یدالله یزدانپناه، استاد فلسفه و عرفانپژوه، با در نظر گرفتن سیر تاریخی فلسفه، نوآوریهای مؤثر فلسفه اشراق در پیشبرد [[فلسفه اسلامی]] را اینگونه بیان کرده است:<ref>یزدانپناه، حکمت اشراق، ۱۳۹۱ش، ج۲، ص۴۹۴.</ref> | سید یدالله یزدانپناه، استاد فلسفه و عرفانپژوه، با در نظر گرفتن سیر تاریخی فلسفه، نوآوریهای مؤثر فلسفه اشراق در پیشبرد [[فلسفه اسلامی]] را اینگونه بیان کرده است:<ref>یزدانپناه، حکمت اشراق، ۱۳۹۱ش، ج۲، ص۴۹۴.</ref> | ||
خط ۱۰۷: | خط ۱۰۷: | ||
در عصر حاضر نیز نویسندگان متعددی، با محور قرار دادن سهروردی و کتاب [[حکمة الاشراق (کتاب)|حکمة الاشراق]]، به شرح فلسفه اشراق پرداختند؛ از جمله: | در عصر حاضر نیز نویسندگان متعددی، با محور قرار دادن سهروردی و کتاب [[حکمة الاشراق (کتاب)|حکمة الاشراق]]، به شرح فلسفه اشراق پرداختند؛ از جمله: | ||
* کتاب «حکمت اشراق» که با محوریت درسگفتارهای سید یدالله یزدانپناه و با تحقیق و نگارش مهدی علیپور، نخستین بار در سال ۱۳۸۹ش در دو جلد توسط انتشارات [[پژوهشگاه حوزه و دانشگاه]] به چاپ رسید. | *کتاب «حکمت اشراق» که با محوریت درسگفتارهای سید یدالله یزدانپناه و با تحقیق و نگارش مهدی علیپور، نخستین بار در سال ۱۳۸۹ش در دو جلد توسط انتشارات [[پژوهشگاه حوزه و دانشگاه]] به چاپ رسید. | ||
* کتاب «حکمت اشراق سهروردی» به قلم سید یحیی یثربی که توسط انتشارات بوستان کتاب قم(وابسته به [[دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم]]) در سال ۱۳۸۵ش به چاپ رسید. | *کتاب «حکمت اشراق سهروردی» به قلم سید یحیی یثربی که توسط انتشارات بوستان کتاب قم(وابسته به [[دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم]]) در سال ۱۳۸۵ش به چاپ رسید. | ||
* کتاب «روابط حکمت اشراق و فلسفه ایران باستان» به قلم [[هانری کربن]] و ترجمه [[احمد فردید]] و عبدالحمید گلشن، توسط موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران به چاپ رسید. | *کتاب «روابط حکمت اشراق و فلسفه ایران باستان» به قلم [[هانری کربن]] و ترجمه [[احمد فردید]] و عبدالحمید گلشن، توسط موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران به چاپ رسید. | ||
==جستارهای وابسته== | ==جستارهای وابسته== | ||
خط ۱۱۹: | خط ۱۱۹: | ||
{{پایان}} | {{پایان}} | ||
== پانویس == | ==پانویس== | ||
{{پانوشت}} | {{پانوشت}} | ||
== یادداشت == | ==یادداشت== | ||
{{یادداشتها}} | {{یادداشتها}} | ||