Automoderated users، confirmed، protected، templateeditor
۲٬۰۰۵
ویرایش
Ali.jafari (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
(←حکومت مدینه: اصلاح لینک) |
||
خط ۳۸: | خط ۳۸: | ||
مروان پس از وفات [[یزید]]، با ام خالد بنت هاشم بن عتبه بن ربیعه (همسر یزید و مادر خالد بن یزید) ازدواج کرده بود تا ام خالد بچهای برایش بزاید.<ref>المقدسی، البدءوالتاریخ، مکتبة الثقافة الدینیة، ج۶، ص۵۷</ref> روزی در جمع، خطاب به خالد بن یزید ناسزایی به مادرش داد؛ این مطلب موجب نارضایتی خالد شد و به مادرش شکایت برد و ام خالد در جواب وی را به سکوت فراخواند و وعده داد که دیگر از مروان سخنان نامطلوب نمیشنود. در پی این ماجرا ام خالد، مروان را در [[سال ۶۵ هجری قمری|۶۵ق]] مسموم کرد و کشت.<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۰ق، ج۵، ص۳۱؛ ابن الجوزی، المنتظم، ۱۴۱۲ق، ج۶، ص۴۹.</ref> بنابر برخی گزارشهای تاریخی ام خالد، وی را هنگام خواب، با بالشی خفه کرد<ref>ابن العمرانی، الإنباء، ۱۴۲۱ق، ص۴۹</ref> و بنابر نقلی دیگر نیز ابتلا به بیماری طاعون موجب مرگ مروان گردید.<ref>الزرکلی، الأعلام، ۱۹۸۹م، ج۷، ص۲۰۷</ref> | مروان پس از وفات [[یزید]]، با ام خالد بنت هاشم بن عتبه بن ربیعه (همسر یزید و مادر خالد بن یزید) ازدواج کرده بود تا ام خالد بچهای برایش بزاید.<ref>المقدسی، البدءوالتاریخ، مکتبة الثقافة الدینیة، ج۶، ص۵۷</ref> روزی در جمع، خطاب به خالد بن یزید ناسزایی به مادرش داد؛ این مطلب موجب نارضایتی خالد شد و به مادرش شکایت برد و ام خالد در جواب وی را به سکوت فراخواند و وعده داد که دیگر از مروان سخنان نامطلوب نمیشنود. در پی این ماجرا ام خالد، مروان را در [[سال ۶۵ هجری قمری|۶۵ق]] مسموم کرد و کشت.<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۰ق، ج۵، ص۳۱؛ ابن الجوزی، المنتظم، ۱۴۱۲ق، ج۶، ص۴۹.</ref> بنابر برخی گزارشهای تاریخی ام خالد، وی را هنگام خواب، با بالشی خفه کرد<ref>ابن العمرانی، الإنباء، ۱۴۲۱ق، ص۴۹</ref> و بنابر نقلی دیگر نیز ابتلا به بیماری طاعون موجب مرگ مروان گردید.<ref>الزرکلی، الأعلام، ۱۹۸۹م، ج۷، ص۲۰۷</ref> | ||
== اتفاقات و اقدامات == | ==اتفاقات و اقدامات== | ||
=== از تبعید به طائف تا شورش مردم علیه عثمان === | ===از تبعید به طائف تا شورش مردم علیه عثمان=== | ||
پدرِ مروان، حکم بن ابی العاص بن امیه به جهت افشای اسرار [[پیامبر(ص)]] نزد بزرگان [[قریش]] توسط پیامبر از [[مدینه]] اخراج، و [[لعن|لعنت]] شد<ref>ابن الأثیر الجزری، أسدالغابة، ۱۴۰۹ق، ج۴، ص۳۶۸</ref> {{یاد| [[حضرت محمد صلی الله علیه و آله|پیامبر(ص)]] از او با عنوان «الوزغة اللعین» یاد کرده است و در روایت دیگر فرمود: لعنت خدا بر او و بر هر که از صُلب او خارج مىشود مگر مؤمنان (از آنها) که آنها کم هستند، اینها صاحبان مکر و خدعه هستند، دنیا به آنها داده مىشود ولى در آخرت بهره اى ندارند. [[حاکم نیشابوری |حاکم ]] در [[المستدرک علی الصحیحین (کتاب)| مستدرک]] این روایت را [[حدیث صحیح|صحیح]] دانسته است.البلاذری، انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۵، ص۵۱۴؛ امینی، الغدیر، ج۸، ص۲۴۵.}} | پدرِ مروان، حکم بن ابی العاص بن امیه به جهت افشای اسرار [[پیامبر(ص)]] نزد بزرگان [[قریش]] توسط پیامبر از [[مدینه]] اخراج، و [[لعن|لعنت]] شد<ref>ابن الأثیر الجزری، أسدالغابة، ۱۴۰۹ق، ج۴، ص۳۶۸</ref> {{یاد| [[حضرت محمد صلی الله علیه و آله|پیامبر(ص)]] از او با عنوان «الوزغة اللعین» یاد کرده است و در روایت دیگر فرمود: لعنت خدا بر او و بر هر که از صُلب او خارج مىشود مگر مؤمنان (از آنها) که آنها کم هستند، اینها صاحبان مکر و خدعه هستند، دنیا به آنها داده مىشود ولى در آخرت بهره اى ندارند. [[حاکم نیشابوری |حاکم ]] در [[المستدرک علی الصحیحین (کتاب)| مستدرک]] این روایت را [[حدیث صحیح|صحیح]] دانسته است.البلاذری، انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۵، ص۵۱۴؛ امینی، الغدیر، ج۸، ص۲۴۵.}} | ||
و به همین جهت نزد علمای [[اهل سنت]] از [[صحابه]] شمرده نشده است.<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب، ۱۴۱۲ق، ج۳، ص۱۳۸۷</ref> برخی محل ولادت مروان را طائف ذکر کردهاند. مروان به همراه پدرش در شهر [[طائف]] ساکن شد و در زمان [[ابوبکر]] و [[عمر]] نیز در تبعید باقی ماند.<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب، ۱۴۱۲ق، ج۱، ص۳۵۹، ۳۶۰</ref> | و به همین جهت نزد علمای [[اهل سنت]] از [[صحابه]] شمرده نشده است.<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب، ۱۴۱۲ق، ج۳، ص۱۳۸۷</ref> برخی محل ولادت مروان را طائف ذکر کردهاند. مروان به همراه پدرش در شهر [[طائف]] ساکن شد و در زمان [[ابوبکر]] و [[عمر]] نیز در تبعید باقی ماند.<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب، ۱۴۱۲ق، ج۱، ص۳۵۹، ۳۶۰</ref> | ||
خط ۴۸: | خط ۴۸: | ||
منابع تاریخی اقدامات وی را از عوامل اصلی شورش علیه عثمان و کشته شدن وی ذکر کردهاند.<ref>ابن حجر العسقلانی، الإصابة، ۱۴۱۵ق، ج۶، ص۲۰۴</ref> | منابع تاریخی اقدامات وی را از عوامل اصلی شورش علیه عثمان و کشته شدن وی ذکر کردهاند.<ref>ابن حجر العسقلانی، الإصابة، ۱۴۱۵ق، ج۶، ص۲۰۴</ref> | ||
=== مقابله با امام علی (ع) === | ===مقابله با امام علی (ع)=== | ||
پس از به خلافت رسیدن [[حضرت علی(ع)]] در [[سال ۳۵ هجری قمری]]، مروان بن حکم با امام [[بیعت]] کرد، با این حال از [[مدینه]] به سوی [[مکه]] رفت و به [[عایشه]] ملحق شد.<ref>ابن قتیبة الدینوری، الإمامة و السیاسة، ۱۴۱۰ق، ج۱، ص۷۳</ref> وی از کسانی بود که [[طلحه]] و [[زبیر]] را برای شورش و تشکیل حکومت، ترغیب کرد و از آن دو میخواست که مردم را به بیعت خود وادار سازند؛<ref>ابن قتیبة الدینوری، الإمامة و السیاسة، ۱۴۱۰ق، ج۱، ص۷۸، ۷۹</ref> در [[جنگ جمل]] نیز در سپاه طلحه و زبیر بود<ref>ابن حجر العسقلانی، الإصابة، ۱۴۱۵ق، ج۶، ص۲۰۴</ref> و طلب خون [[عثمان]] کرد.<ref>الزرکلی، الأعلام، ۱۹۸۹م، ج۷، ص۲۰۷</ref> برخی منابع تاریخی او را قاتل طلحه در حین جنگ جمل دانسته و علت آن را انتقام از قاتل عثمان عنوان کردهاند. البته بنابر نظر برخی مورخین علت کشتن طلحه توسط مروان، قصد کناره گیری او از جنگ بوده است.<ref>الدینوری، اخبار الطوال، ۱۳۶۸ش، ص۱۴۸</ref> | پس از به خلافت رسیدن [[حضرت علی(ع)]] در [[سال ۳۵ هجری قمری]]، مروان بن حکم با امام [[بیعت]] کرد، با این حال از [[مدینه]] به سوی [[مکه]] رفت و به [[عایشه]] ملحق شد.<ref>ابن قتیبة الدینوری، الإمامة و السیاسة، ۱۴۱۰ق، ج۱، ص۷۳</ref> وی از کسانی بود که [[طلحه]] و [[زبیر]] را برای شورش و تشکیل حکومت، ترغیب کرد و از آن دو میخواست که مردم را به بیعت خود وادار سازند؛<ref>ابن قتیبة الدینوری، الإمامة و السیاسة، ۱۴۱۰ق، ج۱، ص۷۸، ۷۹</ref> در [[جنگ جمل]] نیز در سپاه طلحه و زبیر بود<ref>ابن حجر العسقلانی، الإصابة، ۱۴۱۵ق، ج۶، ص۲۰۴</ref> و طلب خون [[عثمان]] کرد.<ref>الزرکلی، الأعلام، ۱۹۸۹م، ج۷، ص۲۰۷</ref> برخی منابع تاریخی او را قاتل طلحه در حین جنگ جمل دانسته و علت آن را انتقام از قاتل عثمان عنوان کردهاند. البته بنابر نظر برخی مورخین علت کشتن طلحه توسط مروان، قصد کناره گیری او از جنگ بوده است.<ref>الدینوری، اخبار الطوال، ۱۳۶۸ش، ص۱۴۸</ref> | ||
خط ۵۶: | خط ۵۶: | ||
مروان در [[جنگ صفین]] نیز در صف سپاهیان [[اموی]]، مقابل امام علی(ع) قرار گرفت.<ref>ابن حجر العسقلانی، الإصابة، ۱۴۱۵ق، ج۶، ص۲۰۴</ref> در این جنگ معاویه، از مروان خواست که در برابر [[مالک اشتر]] قرار گیرد و با وی بجنگد؛ اما مروان از این امر طفره رفت و عذر آورد.<ref>ابن قتیبة الدینوری، الإمامة و السیاسة، ۱۴۱۰ق، ج۱، ص۱۳۲</ref> بنابر قولی، پس از جنگ صفین، امام به وی امان داد و مروان با علی(ع) بیعت کرد و به مدینه بازگشت و در آنجا ساکن شد.<ref>الزرکلی، الأعلام، ۱۹۸۹م، ج۷، ص۲۰۷</ref> | مروان در [[جنگ صفین]] نیز در صف سپاهیان [[اموی]]، مقابل امام علی(ع) قرار گرفت.<ref>ابن حجر العسقلانی، الإصابة، ۱۴۱۵ق، ج۶، ص۲۰۴</ref> در این جنگ معاویه، از مروان خواست که در برابر [[مالک اشتر]] قرار گیرد و با وی بجنگد؛ اما مروان از این امر طفره رفت و عذر آورد.<ref>ابن قتیبة الدینوری، الإمامة و السیاسة، ۱۴۱۰ق، ج۱، ص۱۳۲</ref> بنابر قولی، پس از جنگ صفین، امام به وی امان داد و مروان با علی(ع) بیعت کرد و به مدینه بازگشت و در آنجا ساکن شد.<ref>الزرکلی، الأعلام، ۱۹۸۹م، ج۷، ص۲۰۷</ref> | ||
=== حکومت مدینه === | ===حکومت مدینه=== | ||
در [[سال ۴۱ قمری]] و پس از به خلافت رسیدن [[معاویه بن ابوسفیان|معاویه]]، مروان به حکومت [[مدینه]] منصوب شد.<ref>الدینوری، اخبار الطوال، ۱۳۶۸ش، ص۲۲۴</ref> پس از مدتی، معاویه [[مکه]] و [[طائف]] را نیز به محدوده حکومت مروان اضافه کرد.<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب، ۱۴۱۲ق، ج۳، ص۱۳۸۸؛ ابن الأثیر الجزری، أسدالغابة، ۱۴۰۹ق، ج۴، ص۳۶۹</ref> پس از مدتی معاویه وی را عزل و [[سعید بن ابی العاص]] را به حکومت این مناطق منصوب کرد. برخی علت این برکناری را، امتناع مروان از گرفتن بیعت برای [[یزید پسر معاویه]] بیان داشتهاند.<ref>ابن قتیبة الدینوری، الإمامة و السیاسة، ۱۴۱۰ق، ج۱، ص۱۹۷ و ۱۹۸</ref> | در [[سال ۴۱ قمری]] و پس از به خلافت رسیدن [[معاویه بن ابوسفیان|معاویه]]، مروان به حکومت [[مدینه]] منصوب شد.<ref>الدینوری، اخبار الطوال، ۱۳۶۸ش، ص۲۲۴</ref> پس از مدتی، معاویه [[مکه]] و [[طائف]] را نیز به محدوده حکومت مروان اضافه کرد.<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب، ۱۴۱۲ق، ج۳، ص۱۳۸۸؛ ابن الأثیر الجزری، أسدالغابة، ۱۴۰۹ق، ج۴، ص۳۶۹</ref> پس از مدتی معاویه وی را عزل و [[سعید بن ابی العاص]] را به حکومت این مناطق منصوب کرد. برخی علت این برکناری را، امتناع مروان از گرفتن بیعت برای [[یزید پسر معاویه]] بیان داشتهاند.<ref>ابن قتیبة الدینوری، الإمامة و السیاسة، ۱۴۱۰ق، ج۱، ص۱۹۷ و ۱۹۸</ref> | ||
مروان در سال [[سال ۵۴ هجری قمری|۵۴ هجری]] مجددا به حکومت مدینه منصوب و پس از آن مجددا عزل شد و [[ولید بن عتبه]] به جای وی بر حکومت مدینه منصوب شد.<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب، ۱۴۱۲ق، ج۳، ص۱۳۸۸</ref> وی در همین دوران نیز به مخالفت و اقدام علیه ائمه ادامه داد؛ در جریان تشییع [[امام حسن(ع)]]، مانع دفن پیکر وی در کنار قبر پیامبر(ص) شد<ref>بلاذری، أنساب الأشراف، ۱۴۱۷ق، ج۳، ص۶۱.</ref> و پس از به خلافت رسیدن [[یزید]]، سعی فراوانی در گرفتن بیعت از [[امام حسین(ع)]] داشت؛ تا جایی که از او مجادلهای با ولید بن عتبه حاکم مدینه برای گرفتن بیعت فوری از امام حسین و یا قتل امام روایت شده است.<ref>ابن قتیبة الدینوری، الإمامة و السیاسة، ۱۴۱۰ق، ج۱، ص۲۲۷</ref> | مروان در سال [[سال ۵۴ هجری قمری|۵۴ هجری]] مجددا به حکومت مدینه منصوب و پس از آن مجددا عزل شد و [[ولید بن عتبة بن ابیسفیان|ولید بن عتبه]] به جای وی بر حکومت مدینه منصوب شد.<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب، ۱۴۱۲ق، ج۳، ص۱۳۸۸</ref> وی در همین دوران نیز به مخالفت و اقدام علیه ائمه ادامه داد؛ در جریان تشییع [[امام حسن(ع)]]، مانع دفن پیکر وی در کنار قبر پیامبر(ص) شد<ref>بلاذری، أنساب الأشراف، ۱۴۱۷ق، ج۳، ص۶۱.</ref> و پس از به خلافت رسیدن [[یزید]]، سعی فراوانی در گرفتن بیعت از [[امام حسین(ع)]] داشت؛ تا جایی که از او مجادلهای با ولید بن عتبه حاکم مدینه برای گرفتن بیعت فوری از امام حسین و یا قتل امام روایت شده است.<ref>ابن قتیبة الدینوری، الإمامة و السیاسة، ۱۴۱۰ق، ج۱، ص۲۲۷</ref> | ||
پس از شورش مردم مدینه علیه یزید، وی از مدینه اخراج شد و در پی آن از [[عبدالله بن عمر]] درخواست کرد که مواظب خانوادهاش باشد؛ اما ابن عمر از این کار سر باز زد و مروان این درخواست را به [[امام سجاد(ع)]] ابراز نمود و امام(ع) درخواست وی را پذیرفت و بر آن همت گمارد.<ref>ابن قتیبة الدینوری، الإمامة و السیاسة، ۱۴۱۰ق، ج۱، ص۲۳۰، ۲۳۱</ref> مروان پس از آن به [[شام]] رفت و تا زمان مرگ [[معاویة بن یزید|معاویة بن یزید بن معاویه]] در [[شام]] باقی ماند.<ref>ابن حجر العسقلانی، الإصابة، ۱۴۱۵ق، ج۶، ص۲۰۴</ref> بنابر برخی گزارشهای تاریخی، [[واقعه حره]] پس از اخراج مروان و دیگر [[امویان]] و درخواست کمک آنها از یزید و در پی آن ارسال سپاه از جانب وی به مدینه، واقع شد.<ref>ابن حجر العسقلانی، الإصابة، ۱۴۱۵ق، ج۶، ص۲۰۴</ref> | پس از شورش مردم مدینه علیه یزید، وی از مدینه اخراج شد و در پی آن از [[عبدالله بن عمر]] درخواست کرد که مواظب خانوادهاش باشد؛ اما ابن عمر از این کار سر باز زد و مروان این درخواست را به [[امام سجاد(ع)]] ابراز نمود و امام(ع) درخواست وی را پذیرفت و بر آن همت گمارد.<ref>ابن قتیبة الدینوری، الإمامة و السیاسة، ۱۴۱۰ق، ج۱، ص۲۳۰، ۲۳۱</ref> مروان پس از آن به [[شام]] رفت و تا زمان مرگ [[معاویة بن یزید|معاویة بن یزید بن معاویه]] در [[شام]] باقی ماند.<ref>ابن حجر العسقلانی، الإصابة، ۱۴۱۵ق، ج۶، ص۲۰۴</ref> بنابر برخی گزارشهای تاریخی، [[واقعه حره]] پس از اخراج مروان و دیگر [[امویان]] و درخواست کمک آنها از یزید و در پی آن ارسال سپاه از جانب وی به مدینه، واقع شد.<ref>ابن حجر العسقلانی، الإصابة، ۱۴۱۵ق، ج۶، ص۲۰۴</ref> | ||
=== خلافت === | ===خلافت=== | ||
پس از کنارهگیری [[معاویه بن یزید|معاویه بن یزید بن معاویه]] از خلافت، [[امویان]] با مروان به عنوان خلیفه بیعت کردند.<ref>الزرکلی، الأعلام، ۱۹۸۹م، ج۷، ص۲۰۷</ref> مروان برای تثبیت حکومت، ابتدا به جابیه (در شمال حوران) رفت و مردم را به سوی خود خواند، در [[سال ۶۴ قمری]] مردم [[اردن]] با وی بیعت کردند. سپس وی به شام آمد. در شام، [[ضحاک بن قیس فهری]] مردم را به بیعت با [[عبدالله بن زبیر]] فرامیخواند و همین امر به درگیری و جنگ وی با مروان بن حکم انجامید که در طی آن ضحاک شکست خورده و کشته شد.<ref>ابن حجر العسقلانی، الإصابة، ۱۴۱۵ق، ج۶، ص۲۰۴</ref> | پس از کنارهگیری [[معاویه بن یزید|معاویه بن یزید بن معاویه]] از خلافت، [[امویان]] با مروان به عنوان خلیفه بیعت کردند.<ref>الزرکلی، الأعلام، ۱۹۸۹م، ج۷، ص۲۰۷</ref> مروان برای تثبیت حکومت، ابتدا به جابیه (در شمال حوران) رفت و مردم را به سوی خود خواند، در [[سال ۶۴ قمری]] مردم [[اردن]] با وی بیعت کردند. سپس وی به شام آمد. در شام، [[ضحاک بن قیس فهری]] مردم را به بیعت با [[عبدالله بن زبیر]] فرامیخواند و همین امر به درگیری و جنگ وی با مروان بن حکم انجامید که در طی آن ضحاک شکست خورده و کشته شد.<ref>ابن حجر العسقلانی، الإصابة، ۱۴۱۵ق، ج۶، ص۲۰۴</ref> | ||
مروان در جهت گسترش سلطه خود به سمت [[مصر]] لشکر کشید و مردم آنجا را که در صدد بیعت با عبدالله بن زبیر بودند، مطیع خود نمود و پسرش [[عبدالملک بن مروان|عبدالملک]] را به حکومت آنجا گمارد. سپس به شام بازگشت و پس از مدت کوتاهی وفات یافت.<ref>الزرکلی، الأعلام، ۱۹۸۹م، ج۷، ص۲۰۷</ref> از جمله اقدامات مروان، ضرب سکههای دینار شامی بود که بر روی آن آیه «[[سوره اخلاص|قل هو الله احد]]» حک شده بود.<ref>ابن حجر العسقلانی، الإصابة، ۱۴۱۵ق، ج۶، ص۲۰۴</ref> خلافت مروان ۹ یا ۱۰ ماه دوام داشت. وی در ابتدای ماه رمضان سال ۶۵، در سن ۶۴ سالگی وفات یافت.<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب، ۱۴۱۲ق، ج۳، ص۱۳۸۹</ref> وی پیش از مرگ، پسرش عبدالملک را ولیعهد خود قرار داده بود و پسر دیگرش عبدالعزیز را به عنوان ولیعهد دوم منصوب کرده بود؛ پس از مرگ مروان، عبدالملک به خلافت رسید و مردم شام با وی بیعت کردند.<ref>ابن قتیبة الدینوری، الإمامة و السیاسة، ۱۴۱۰ق، ج۲، ص۲۳</ref> | مروان در جهت گسترش سلطه خود به سمت [[مصر]] لشکر کشید و مردم آنجا را که در صدد بیعت با عبدالله بن زبیر بودند، مطیع خود نمود و پسرش [[عبدالملک بن مروان|عبدالملک]] را به حکومت آنجا گمارد. سپس به شام بازگشت و پس از مدت کوتاهی وفات یافت.<ref>الزرکلی، الأعلام، ۱۹۸۹م، ج۷، ص۲۰۷</ref> از جمله اقدامات مروان، ضرب سکههای دینار شامی بود که بر روی آن آیه «[[سوره اخلاص|قل هو الله احد]]» حک شده بود.<ref>ابن حجر العسقلانی، الإصابة، ۱۴۱۵ق، ج۶، ص۲۰۴</ref> خلافت مروان ۹ یا ۱۰ ماه دوام داشت. وی در ابتدای ماه رمضان سال ۶۵، در سن ۶۴ سالگی وفات یافت.<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب، ۱۴۱۲ق، ج۳، ص۱۳۸۹</ref> وی پیش از مرگ، پسرش عبدالملک را ولیعهد خود قرار داده بود و پسر دیگرش عبدالعزیز را به عنوان ولیعهد دوم منصوب کرده بود؛ پس از مرگ مروان، عبدالملک به خلافت رسید و مردم شام با وی بیعت کردند.<ref>ابن قتیبة الدینوری، الإمامة و السیاسة، ۱۴۱۰ق، ج۲، ص۲۳</ref> | ||
== پانویس == | ==پانویس== | ||
{{پانوشت}} | {{پانوشت}} | ||
== یادداشت == | ==یادداشت== | ||
{{یادداشتها}} | {{یادداشتها}} | ||