پرش به محتوا

قضاوت: تفاوت میان نسخه‌ها

۱۶۴ بایت اضافه‌شده ،  ۷ آوریل
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
{{احکام}}
{{احکام}}
'''قضاوت''' در اصطلاح [[فقه|فقهی]] به معنی حکم کردن میان مردم برای پایان بخشیدن به اختلافات ایشان و گرفتن حقوق آنان است. قضاوت را در حقیقت جزئی از ریاست عمومی [[پیامبر]] و [[امامان شیعه]] می‌دانند و به همین خاطر از منظر [[روایات]] و [[فتوا|فتاوا]] کسی که عهده‌دار این منصب می‌شود، باید شرائط خاصی داشته باشد که شایستگی او را آشکار سازند. [[عدالت]]، [[عقل]]، علم به احکام قضاوت و [[تشیع]] برخی از صفاتی هستند که بر اساس فتوای فقیهان شیعه باید در قاضی وجود داشته باشند. قضاوت [[واجب کفایی]] است و شخصی که عهده‌دار چنین منصبی است می‌تواند درآمدی برای خود از [[بیت‌المال]] بردارد.  
'''قضاوت''' در اصطلاح [[فقه|فقهی]] به معنی حکم کردن میان مردم برای پایان بخشیدن به اختلافات ایشان و گرفتن حقوق آنان است. قضاوت را در حقیقت جزئی از ریاست عمومی [[حضرت محمد صلی الله علیه و آله|پیامبر(ص)]] و [[امامان شیعه]] می‌دانند و به همین خاطر از منظر [[حدیث|روایات]] و [[فتوا|فتاوا]] کسی که عهده‌دار این منصب می‌شود، باید شرائط خاصی داشته باشد که شایستگی او را آشکار سازند. [[عدالت]]، [[عقل]]، [[حلال‌زادگی]]، شیعه بودن و علم به احکام قضاوت، برخی از صفاتی هستند که بر اساس فتوای فقیهان شیعه باید در قاضی وجود داشته باشند. قضاوت [[واجب کفایی]] است و شخصی که عهده‌دار چنین منصبی است می‌تواند درآمدی برای خود از [[بیت المال|بیت‌المال]] بردارد.  


==مفهوم‌شناسی و جایگاه==
==مفهوم‌شناسی و جایگاه==
قضاوت در اصطلاح فقهی به معنی حکم کردن بین مردم برای پایان بخشیدن به منازعات و اختلافات و گرفتن حقوق آنان است.<ref>مؤسسه دائرة‌المعارف فقه اسلامی، فرهنگ فقه، ۱۳۹۵ش، ج۶، ص۶۳۴ ؛ مشکینی، مصطلحات الفقه، ۱۴۱۹ق، ص۴۲۹.</ref> قضاوت یک [[حکم شرعی]] نیست، بلکه منصبی است که به امور و حقوق دیگر انسان‌ها مربوط می‌شود و باید کسی عهده‌دار آن شود.<ref>جامع‌المدارک، خوانساری، ۱۴۰۵ق، ج۶، ص۳. </ref> به نظر [[شیخ انصاری]] کسی باید مسئولیت این منصب را بر عهده بگیرد که توانایی [[فتوا]] دادن در موضوعات فقهی را داشته باشد.<ref>القضاء و الشهادات، انصاری، ۱۴۱۵ق، ص۲۵.</ref>
قضاوت در اصطلاح فقهی به معنی حکم کردن بین مردم برای پایان بخشیدن به منازعات و اختلافات و گرفتن حقوق آنان است.<ref>مؤسسه دائرة‌المعارف فقه اسلامی، فرهنگ فقه، ۱۳۹۵ش، ج۶، ص۶۳۴ ؛ مشکینی، مصطلحات الفقه، ۱۴۱۹ق، ص۴۲۹.</ref> قضاوت یک [[احکام شرعی|حکم شرعی]] نیست، بلکه منصبی است که به امور و حقوق دیگر انسان‌ها مربوط می‌شود و باید کسی عهده‌دار آن شود.<ref>جامع‌المدارک، خوانساری، ۱۴۰۵ق، ج۶، ص۳. </ref> به نظر [[شیخ مرتضی انصاری|شیخ انصاری]] کسی باید مسئولیت این منصب را بر عهده بگیرد که توانایی [[فتوا]] دادن در موضوعات فقهی را داشته باشد.<ref>القضاء و الشهادات، انصاری، ۱۴۱۵ق، ص۲۵.</ref>


قضاوت در حقیقت جزئی از ریاست عمومی است که خداوند برای [[پیامبر]] و [[امامان]] قرار داده است.<ref>مشکینی، مصطلحات الفقه، ۱۳۸۱ش، ص۴۲۹.</ref> [[امام علی]] در نامه‌‌هایش به [[شریح قاضی]] و [[مالک اشتر]] بر اهمیت این جایگاه و لزوم تعیین شخصی سزاوار برای عهده‌داری آن تأکید می‌کند.<ref>وسائل الشیعة، ۱۴۳۰ق، ج۲۱، ص۱۱ ؛ نهج البلاغه، ترجمه شهیدی، نامه ۵۳، ص۳۳۲.</ref>
قضاوت در حقیقت جزئی از ریاست عمومی است که خداوند برای [[پیامبر]] و [[امامان]] قرار داده است.<ref>مشکینی، مصطلحات الفقه، ۱۳۸۱ش، ص۴۲۹.</ref> [[امام علی]] در نامه‌‌هایش به [[شریح قاضی]] و [[مالک اشتر]] بر اهمیت این جایگاه و لزوم تعیین شخصی سزاوار برای عهده‌داری آن تأکید می‌کند.<ref>وسائل الشیعة، ۱۴۳۰ق، ج۲۱، ص۱۱ ؛ نهج البلاغه، ترجمه شهیدی، نامه ۵۳، ص۳۳۲.</ref>


==اعتبار و شرایط قاضی ==
==اعتبار و شرایط قاضی==
رجوع به [[قاضی]] ظالم، حتی اگر حکم او به حق باشد، جایز نیست.<ref>امام خمینی، تحریرالوسیله، مؤسسه دارالعلم،‌ ج۲، ص۴۰۵</ref> مگر آنکه ضرورتی باشد و از رجوع به قاضی منصوب توسط حاکم ظالم چاره‌ای نباشد.<ref>حر عاملی، وسائل الشیعه، ۱۴۰۹ق،‌ ج۲۷، ص۱۱.</ref>  
رجوع به [[قاضی]] ظالم، حتی اگر حکم او به حق باشد، جایز نیست.<ref>امام خمینی، تحریرالوسیله، مؤسسه دارالعلم،‌ ج۲، ص۴۰۵</ref> مگر آنکه ضرورتی باشد و از رجوع به قاضی منصوب توسط حاکم ظالم چاره‌ای نباشد.<ref>حر عاملی، وسائل الشیعه، ۱۴۰۹ق،‌ ج۲۷، ص۱۱.</ref>  


مشهور فقها ده شرط [[بلوغ]]، عاقل بودن، [[مسلمان]] و [[شیعه]] بودن، [[عدالت]]، مرد بودن، حلال‌زادگی، آزاد بودن، علم به احکام قضاوت و [[اجتهاد]] فقهی را برای قضاوت لازم دانسته‌اند.<ref>طباطبایی یزدی، تکمة العروة الوثقی، ۱۴۱۴ق، ج۲، ص۵ و ۶.</ref>  
مشهور فقها ده شرط [[بلوغ]]، عاقل بودن، [[مسلمان]] و [[شیعه]] بودن، [[عدالت]]، مرد بودن، [[حلال‌زادگی]]، آزاد بودن، علم به احکام قضاوت و [[اجتهاد]] فقهی را برای قضاوت لازم دانسته‌اند.<ref>طباطبایی یزدی، تکمة العروة الوثقی، ۱۴۱۴ق، ج۲، ص۵ و ۶.</ref>  


برخی از فقها مانند [[سید ابوالقاسم خویی]] در اعتبار شرط آزاد بودن قاضی تردید کرده و قضاوت عبد و برده را جائز دانسته است.<ref>خویی، تکملة المنهاج، ۱۴۱۳ق،‌ ص۶.</ref>
برخی از فقها مانند [[سید ابوالقاسم خویی]] در اعتبار شرط آزاد بودن قاضی تردید کرده و قضاوت عبد و برده را جائز دانسته است.<ref>خویی، تکملة المنهاج، ۱۴۱۳ق،‌ ص۶.</ref>
خط ۱۸: خط ۱۸:
هم‌چنین بسیاری از [[فقها]] در کتاب «القضاء و الشهادات» نوعی از قضاوت را ذکر می‌کنند که در حقیقت داوری میان دو طرف نزاع است و چنین داوری را قاضی تحکیم می‌خوانند. ضرورتی وجود ندارد که قاضی تحکیم دارای تمام شرائط قضاوت باشد و تنها رضایت دو طرف بر داوری او کفایت می‌کند.<ref>فیروزآبادی، «بررسی ماهیت فقهی داوری»، ص۱۷۲.</ref>
هم‌چنین بسیاری از [[فقها]] در کتاب «القضاء و الشهادات» نوعی از قضاوت را ذکر می‌کنند که در حقیقت داوری میان دو طرف نزاع است و چنین داوری را قاضی تحکیم می‌خوانند. ضرورتی وجود ندارد که قاضی تحکیم دارای تمام شرائط قضاوت باشد و تنها رضایت دو طرف بر داوری او کفایت می‌کند.<ref>فیروزآبادی، «بررسی ماهیت فقهی داوری»، ص۱۷۲.</ref>


==احکام و آداب قضاوت ==
==احکام و آداب قضاوت==
* قضاوت [[واجب کفایی]] است، اما اگر توانایی شخص برای قضاوت منحصر به فرد بوده، یا یک مکان بدون [[قاضی]] مانده باشد، قبول قضاوت برای افرادِ واجد شرایط به [[واجب عینی]] تبدیل می‌شود.<ref>مشکینی، مصطلحات الفقه، ۱۴۱۹ق، ص۴۲۹</ref>
*قضاوت [[واجب کفایی]] است، اما اگر توانایی شخص برای قضاوت منحصر به فرد بوده، یا یک مکان بدون [[قاضی]] مانده باشد، قبول قضاوت برای افرادِ واجد شرایط به [[واجب عینی]] تبدیل می‌شود.<ref>مشکینی، مصطلحات الفقه، ۱۴۱۹ق، ص۴۲۹</ref>
* قاضی اگر نسبت به موضوعی در دعوای طرفین علم پیدا کرد، می‌تواند بر اساس علمش عمل کند و حتی اگر  شهود حاضر در دادگاه و یا [[سوگند|قَسم]] یکی از طرفین نزاع مخالف با علم قاضی بود، نباید به [[بینه شرعی|شهادت]] شهود و یا قسمِ شخص اعتنا کند.<ref>خمینی، تحریر الوسیله، مؤسسه مطبوعات دارالعلم، ج۲، ص۴۰۸.</ref>  
*قاضی اگر نسبت به موضوعی در دعوای طرفین علم پیدا کرد، می‌تواند بر اساس علمش عمل کند و حتی اگر  شهود حاضر در دادگاه و یا [[سوگند|قَسم]] یکی از طرفین نزاع مخالف با علم قاضی بود، نباید به [[بینه شرعی|شهادت]] شهود و یا قسمِ شخص اعتنا کند.<ref>خمینی، تحریر الوسیله، مؤسسه مطبوعات دارالعلم، ج۲، ص۴۰۸.</ref>
* بر اساس برخی [[روایات]] قاضی نباید در شرایط خشم و عصبانیت به کار خود مشغول باشد.<ref>حر عاملی، وسائل الشیعة، ۱۴۳۰ق، ج۲۱، ص۲۱۱.</ref>
*بر اساس برخی [[روایات]] قاضی نباید در شرایط خشم و عصبانیت به کار خود مشغول باشد.<ref>حر عاملی، وسائل الشیعة، ۱۴۳۰ق، ج۲۱، ص۲۱۱.</ref>
* می‌توان اجرت قاضی را از [[بیت المال]] پرداخت کرد.<ref>خمینی، تحریر الوسیله، مؤسسه مطبوعات دارالعلم، ج۲، ص۴۰۵.</ref>
*می‌توان اجرت قاضی را از [[بیت المال]] پرداخت کرد.<ref>خمینی، تحریر الوسیله، مؤسسه مطبوعات دارالعلم، ج۲، ص۴۰۵.</ref>
* دریافت [[رشوه]] در قضاوت [[حرام]] است.<ref>یزدی، تکملة العروة الوثقی، ۱۴۱۴ق، ج۲، ص۲۲.</ref> هم‌چنین قاضی‌ای که رشوه می‌گیرد هرچند براساس قواعد و به حق حکم صادر کند اما چون با گرفتن رشوه [[فاسق]] شده است حکمش نافذ نیست مگر این که پس از گرفتن رشوه [[توبه]] کند. <ref>یزدی، العروة الوثقى، ۱۴۱۷ق، ج۶، ص۴۴۷.</ref>هر چند میان رشوه و [[هبه|هدیه]] و مانند آن تفاوت است ولی اگر هدیه و هبه به قصد صدور حکم قاضی به نفع هدیه دهنده باشد می‌تواند رشوه یا در حکم رشوه باشد.<ref>یزدی، العروة الوثقى، ۱۴۱۷ق، ج۶، ص۴۴۴.</ref>
*دریافت [[رشوه]] در قضاوت [[حرام]] است.<ref>یزدی، تکملة العروة الوثقی، ۱۴۱۴ق، ج۲، ص۲۲.</ref> هم‌چنین قاضی‌ای که رشوه می‌گیرد هرچند براساس قواعد و به حق حکم صادر کند اما چون با گرفتن رشوه [[فاسق]] شده است حکمش نافذ نیست مگر این که پس از گرفتن رشوه [[توبه]] کند. <ref>یزدی، العروة الوثقى، ۱۴۱۷ق، ج۶، ص۴۴۷.</ref>هر چند میان رشوه و [[هبه|هدیه]] و مانند آن تفاوت است ولی اگر هدیه و هبه به قصد صدور حکم قاضی به نفع هدیه دهنده باشد می‌تواند رشوه یا در حکم رشوه باشد.<ref>یزدی، العروة الوثقى، ۱۴۱۷ق، ج۶، ص۴۴۴.</ref>
*رعایت عدالت در سلام کردن و محل نشستن  طرفین و سخن گفتن و توجه به طرفین و گوش کردن به اظهارات طرفین.<ref> حلی، تحریر الاحکام، الناشر : مؤسسة الامام الصادق عليه السلام، ج۵، ص۱۶۵.</ref>
*رعایت عدالت در سلام کردن و محل نشستن  طرفین و سخن گفتن و توجه به طرفین و گوش کردن به اظهارات طرفین.<ref> حلی، تحریر الاحکام، الناشر : مؤسسة الامام الصادق عليه السلام، ج۵، ص۱۶۵.</ref>
*رعایت عدالت در صدور حکم <ref>حلی، تحریر الاحکام، الناشر : مؤسسة الامام الصادق عليه السلام، ج۵، ص۱۶۵.</ref>
*رعایت عدالت در صدور حکم <ref>حلی، تحریر الاحکام، الناشر : مؤسسة الامام الصادق عليه السلام، ج۵، ص۱۶۵.</ref>
خط ۲۹: خط ۲۹:
قاضيان بر چهار دسته‌اند،سه دستۀ آنان در دوزخند و یک دستۀ ایشان در بهشت: اوّل مردى که حکم به ستم و ناروا مى‌کند و خود هم مى‌داند که چه کرده،پس او اهل [[جهنم|دوزخ]] است،دوم مردى که حکم به ناروا مى‌کند، و نمى‌فهمد که حکمش نادرست است،او نیز اهل آتش است،و سوم مردى که حکم به حقّ‌ و راستى مى‌کند ولى خود نمى‌داند که چه کرده است،او نیز اهل دوزخ است،و امّا چهارم:آن کس که حکم به حقّ‌ مى‌کند و خود نيز حقّ‌ و باطل را مى‌شناسد،اين مرد اهل [[بهشت]] خواهد بود.| منبع =*منبع: حرّانی، تحف العقول، ترجمه جعفری، ۱۴۰۴ق، ص۳۶۵| تراز = چپ| عرض = ۲۵۰px|رنگ حاشیه= #۶۶۷۷۸۸|حاشیه= ۵px|اندازه خط = ۱۵px|رنگ پس‌زمینه =#F4FFF4| گیومه نقل‌قول =| تراز منبع = چپ}}
قاضيان بر چهار دسته‌اند،سه دستۀ آنان در دوزخند و یک دستۀ ایشان در بهشت: اوّل مردى که حکم به ستم و ناروا مى‌کند و خود هم مى‌داند که چه کرده،پس او اهل [[جهنم|دوزخ]] است،دوم مردى که حکم به ناروا مى‌کند، و نمى‌فهمد که حکمش نادرست است،او نیز اهل آتش است،و سوم مردى که حکم به حقّ‌ و راستى مى‌کند ولى خود نمى‌داند که چه کرده است،او نیز اهل دوزخ است،و امّا چهارم:آن کس که حکم به حقّ‌ مى‌کند و خود نيز حقّ‌ و باطل را مى‌شناسد،اين مرد اهل [[بهشت]] خواهد بود.| منبع =*منبع: حرّانی، تحف العقول، ترجمه جعفری، ۱۴۰۴ق، ص۳۶۵| تراز = چپ| عرض = ۲۵۰px|رنگ حاشیه= #۶۶۷۷۸۸|حاشیه= ۵px|اندازه خط = ۱۵px|رنگ پس‌زمینه =#F4FFF4| گیومه نقل‌قول =| تراز منبع = چپ}}


== پانویس ==
==پانویس==
{{پانوشت}}
{{پانوشت}}


Automoderated users، confirmed، protected، templateeditor
۵٬۱۷۴

ویرایش