Automoderated users، confirmed، مدیران، templateeditor
۴٬۴۷۰
ویرایش
Mkhaghanif (بحث | مشارکتها) |
Mkhaghanif (بحث | مشارکتها) جزبدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲۲: | خط ۲۲: | ||
==اهمیت آیه | ==جایگاه و اهمیت آیه== | ||
آیه ۲۵۹ سوره بقره ماجرای مردی را نقل میکند که در حال عبور از دهکدهای ویران شده از خود پرسید خداوند چطور این مردگان را زنده خواهد کرد، خداوند در پی این ذهنیت او و حیوان سواریاش را میراند و پس از صد سال هر دو را زنده کرد در حالی که غذا و نوشیدنی همراه او همچنان سالم بود. در واقع [[خدا|خداوند]] با یادآوری سرگذشت این شخص شاهدی بر [[معاد]] ذکر کرده است.<ref>مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۴ش، ج۲، ص۲۹۴.</ref> | آیه ۲۵۹ سوره بقره ماجرای مردی را نقل میکند که در حال عبور از دهکدهای ویران شده از خود پرسید خداوند چطور این مردگان را زنده خواهد کرد، خداوند در پی این ذهنیت او و حیوان سواریاش را میراند و پس از صد سال هر دو را زنده کرد در حالی که غذا و نوشیدنی همراه او همچنان سالم بود. در واقع [[خدا|خداوند]] با یادآوری سرگذشت این شخص شاهدی بر [[معاد]] ذکر کرده است.<ref>مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۴ش، ج۲، ص۲۹۴.</ref> | ||
{{عربی|اندازه=100%| «أَوْ كَالَّذِي مَرَّ عَلَى قَرْيَةٍ وَهِيَ خَاوِيَةٌ عَلَى عُرُوشِهَا قَالَ أَنَّى يُحْيِي هَذِهِ اللَّهُ بَعْدَ مَوْتِهَا فَأَمَاتَهُ اللَّهُ مِائَةَ عَامٍ ثُمَّ بَعَثَهُ قَالَ كَمْ لَبِثْتَ قَالَ لَبِثْتُ يَوْمًا أَوْ بَعْضَ يَوْمٍ قَالَ بَلْ لَبِثْتَ مِائَةَ عَامٍ فَانْظُرْ إِلَى طَعَامِكَ وَشَرَابِكَ لَمْ يَتَسَنَّهْ وَانْظُرْ إِلَى حِمَارِكَ وَلِنَجْعَلَكَ آيَةً لِلنَّاسِ وَانْظُرْ إِلَى الْعِظَامِ كَيْفَ نُنْشِزُهَا ثُمَّ نَكْسُوهَا لَحْمًا فَلَمَّا تَبَيَّنَ لَهُ قَالَ أَعْلَمُ أَنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ»}}؛ یا همانند کسی که از کنار یک آبادی (ویران شده) عبور کرد، در حالی که دیوارهای آن، به روی سقفها فرو ریخته بود، (و اجساد و استخوانهای اهل آن، در هر سو پراکنده بود؛ او با خود) گفت: «چگونه خدا اینها را پس از مرگ، زنده میکند؟!» (در این هنگام،) خدا او را یکصد سال میراند؛ سپس زنده کرد؛ و به او گفت: «چهقدر درنگ کردی؟» گفت: «یک روز؛ یا بخشی از یک روز.» فرمود: «نه، بلکه یکصد سال درنگ کردی! نگاه کن به غذا و نوشیدنی خود (که همراه داشتی، با گذشت سالها) هیچگونه تغییر نیافته است! (خدایی که یک چنین مواد فاسدشدنی را در طول این مدت، حفظ کرده، بر همه چیز قادر است!) ولی به الاغ خود نگاه کن (که چگونه از هم متلاشی شده! این زنده شدن تو پس از مرگ، هم برای اطمینان خاطر توست، و هم) برای اینکه تو را نشانهای برای مردم (در مورد معاد) قرار دهیم. (اکنون) به استخوانها (ی مرکب سواری خود) نگاه کن که چگونه آنها را برداشته، به هم پیوند میدهیم، و گوشت بر آن میپوشانیم!» هنگامی که (این حقایق) بر او آشکار شد، گفت: «میدانم خدا بر هر کاری توانا است».<ref>مکارم شیرازی، ترجمه قرآن.</ref> | {{عربی|اندازه=100%| «أَوْ كَالَّذِي مَرَّ عَلَى قَرْيَةٍ وَهِيَ خَاوِيَةٌ عَلَى عُرُوشِهَا قَالَ أَنَّى يُحْيِي هَذِهِ اللَّهُ بَعْدَ مَوْتِهَا فَأَمَاتَهُ اللَّهُ مِائَةَ عَامٍ ثُمَّ بَعَثَهُ قَالَ كَمْ لَبِثْتَ قَالَ لَبِثْتُ يَوْمًا أَوْ بَعْضَ يَوْمٍ قَالَ بَلْ لَبِثْتَ مِائَةَ عَامٍ فَانْظُرْ إِلَى طَعَامِكَ وَشَرَابِكَ لَمْ يَتَسَنَّهْ وَانْظُرْ إِلَى حِمَارِكَ وَلِنَجْعَلَكَ آيَةً لِلنَّاسِ وَانْظُرْ إِلَى الْعِظَامِ كَيْفَ نُنْشِزُهَا ثُمَّ نَكْسُوهَا لَحْمًا فَلَمَّا تَبَيَّنَ لَهُ قَالَ أَعْلَمُ أَنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ»}}؛ یا همانند کسی که از کنار یک آبادی (ویران شده) عبور کرد، در حالی که دیوارهای آن، به روی سقفها فرو ریخته بود، (و اجساد و استخوانهای اهل آن، در هر سو پراکنده بود؛ او با خود) گفت: «چگونه خدا اینها را پس از مرگ، زنده میکند؟!» (در این هنگام،) خدا او را یکصد سال میراند؛ سپس زنده کرد؛ و به او گفت: «چهقدر درنگ کردی؟» گفت: «یک روز؛ یا بخشی از یک روز.» فرمود: «نه، بلکه یکصد سال درنگ کردی! نگاه کن به غذا و نوشیدنی خود (که همراه داشتی، با گذشت سالها) هیچگونه تغییر نیافته است! (خدایی که یک چنین مواد فاسدشدنی را در طول این مدت، حفظ کرده، بر همه چیز قادر است!) ولی به الاغ خود نگاه کن (که چگونه از هم متلاشی شده! این زنده شدن تو پس از مرگ، هم برای اطمینان خاطر توست، و هم) برای اینکه تو را نشانهای برای مردم (در مورد معاد) قرار دهیم. (اکنون) به استخوانها (ی مرکب سواری خود) نگاه کن که چگونه آنها را برداشته، به هم پیوند میدهیم، و گوشت بر آن میپوشانیم!» هنگامی که (این حقایق) بر او آشکار شد، گفت: «میدانم خدا بر هر کاری توانا است».<ref>مکارم شیرازی، ترجمه قرآن.</ref> | ||
=== اهمیت آیه در مباحث | === ارتباط با آیات پسین و پیشین === | ||
علامه طباطبایی معتقد است در [[آیه ۲۵۷ سوره بقره]] سخن از هدایت الهی بود (یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَی النُّورِ:آنها را از ظلمتها، به سوی نور بیرون میبرد) و در آیات بعدی راههای هدایت الهی بیان میشود؛ ازاینرو در [[آیه ۲۵۸ سوره بقره|آیه ۲۵۸]] استدلال عقلی به عنوان یکی از راههای هدایت معرفی میشود و در آیه ۲۵۹ هدایت به صورت حسی و قابل مشاهده، با نشان دادن میراندن و زنده کردن آنچه در آیه ذکر شده، صورت میپذیرد.<ref>طباطبایی، المیزان، ۱۴۱۷ق، ج۲، ص۳۵۹.</ref> [[محمدجواد مغنیه]] نیز این آیه را مثال برای مؤمنی دانسته است که خدا او را از ظلمات به نور هدایت میکند که در آیه ۲۵۷ ذکر شد.<ref>مغنیه، التفسیر الکاشف، ۱۴۲۴ق، ج۱، ص۴۰۶.</ref> جوادی آملی در تبیین ارتباط این آیات، معتقد است در آیه ۲۵۷ [[ولایت|ولایت خدا]] بر مؤمنان مطرح شده است و در آیات ۲۵۸، ۲۵۹ و ۲۶۰ سوره بقره نمونههایی از ولایت خدا ذکر میشود.<ref>جوادی آملی، تفسیر تسنیم، ۱۳۸۹ش، ج۱۲، ص۲۶۳.</ref> | |||
== اهمیت آیه در مباحث اعتقادی == | |||
[[عبدالله جوادی آملی]] از مفسران شیعه معتقد است واقعهای که آیه به آن اشاره دارد، نمونهای از [[حشر اکبر]] است؛ زیرا خداوند در این واقعه، هم به جماد (غذا و نوشیدنی)، هم به حیوان (الاغ) و هم به انسان حیاتی دوباره بخشید.<ref>جوادی آملی، تفسیر تسنیم، ۱۳۸۹ش، ج۱۲، ص۲۷۷-۲۷۸.</ref> همچنین این آیه را یکی از آیات مربوط به بحث [[معاد جسمانی]] دانستهاند.<ref>عاملی، تفسیر عاملی، ۱۳۶۰ش، ج۱، ص۵۲۶.</ref> [[سید محمدحسین طباطبائی|علامه طباطبایی]] مؤلف [[المیزان فی تفسیر القرآن (کتاب)|تفسیر المیزان]] معتقد است این آیه به زنده شدن مردگان در همین دنیا اشاره دارد.<ref>طباطبایی، المیزان، ۱۴۱۷ق، ج۲، ص۳۶۰.</ref> چنانکه [[محسن قرائتی]] نیز این آیه را از جمله آیات مربوط به [[رجعت]] دانسته است.<ref>قرائتی، تفسیر نور، ۱۳۸۴ش، ج۱، ص۵۲۵.</ref> ایمان داشتن به قدرت نامحدود خدا از دیگر نکات ذکر شده برای این آیه است.<ref>مدرسی، من هدی القرآن، ۱۴۱۹ق، ج۱، ص۴۴۹.</ref> به گفته [[محمدجواد مغنیه]]، از مفسران [[لبنان|اهل لبنان]]، از این آیه استفاده میشود نباید هر آنچه را که عقل از درک آن عاجز است، انکار کرد، چنانکه برخی واقعیتها بر خلاف قانون طبیعت است.<ref>مغنیه، التفسیر الکاشف، ۱۴۲۴ق، ج۱، ص۴۰۹.</ref> | [[عبدالله جوادی آملی]] از مفسران شیعه معتقد است واقعهای که آیه به آن اشاره دارد، نمونهای از [[حشر اکبر]] است؛ زیرا خداوند در این واقعه، هم به جماد (غذا و نوشیدنی)، هم به حیوان (الاغ) و هم به انسان حیاتی دوباره بخشید.<ref>جوادی آملی، تفسیر تسنیم، ۱۳۸۹ش، ج۱۲، ص۲۷۷-۲۷۸.</ref> همچنین این آیه را یکی از آیات مربوط به بحث [[معاد جسمانی]] دانستهاند.<ref>عاملی، تفسیر عاملی، ۱۳۶۰ش، ج۱، ص۵۲۶.</ref> [[سید محمدحسین طباطبائی|علامه طباطبایی]] مؤلف [[المیزان فی تفسیر القرآن (کتاب)|تفسیر المیزان]] معتقد است این آیه به زنده شدن مردگان در همین دنیا اشاره دارد.<ref>طباطبایی، المیزان، ۱۴۱۷ق، ج۲، ص۳۶۰.</ref> چنانکه [[محسن قرائتی]] نیز این آیه را از جمله آیات مربوط به [[رجعت]] دانسته است.<ref>قرائتی، تفسیر نور، ۱۳۸۴ش، ج۱، ص۵۲۵.</ref> ایمان داشتن به قدرت نامحدود خدا از دیگر نکات ذکر شده برای این آیه است.<ref>مدرسی، من هدی القرآن، ۱۴۱۹ق، ج۱، ص۴۴۹.</ref> به گفته [[محمدجواد مغنیه]]، از مفسران [[لبنان|اهل لبنان]]، از این آیه استفاده میشود نباید هر آنچه را که عقل از درک آن عاجز است، انکار کرد، چنانکه برخی واقعیتها بر خلاف قانون طبیعت است.<ref>مغنیه، التفسیر الکاشف، ۱۴۲۴ق، ج۱، ص۴۰۹.</ref> | ||
==نکات تفسیری== | === نکات تفسیری === | ||
بر اساس این آیه خداوند قادر است زندهکردن را به هر صورتی انجام دهد: زنده کردن به صورت بازگرداندن روح (بازگرداندن روح شخص بدون آنکه بدنش پوسیده شده باشد)، زنده کردن به صورت حفظ و نگهداری از خراب شدن (چنانکه غذا و نوشیدنی را نگهداری کرد) و زنده کردن به صورت بازگرداندنِ جسم متلاشی شده (چنانکه جسم پوسیده الاغ را بازگرداند).<ref>ابنعاشور، التحریر و التنویر، ۱۴۲۰ق، ج۲، ص۵۱۰.</ref> [[محمد رشید رضا|رشیدرضا]] نویسنده [[تفسیر المنار]] این آیه را نه بر مردن و زنده شدن دوباره، بلکه بر بیهوش شدن تطبیق کرده است،<ref>رشیدرضا، تفسیر المنار، ۱۹۹۰م، ج۳، ص۴۲.</ref> اما ادعای او بدون دلیل و بر خلاف معنای ظاهری آیه دانسته شده است.<ref>طباطبایی، المیزان، ۱۴۱۷ق، ج۲، ص۳۶۲.</ref> جوادی آملی چنین تفسیری را متأثر از عقاید [[وهابیت]] میداند؛ چرا که آنها همواره تلاش میکنند [[معجزه|معجزههای پیامبران]] را انکار کنند.<ref>جوادی آملی، تفسیر تسنیم، ۱۳۸۹ش، ج۱۲، ص۲۶۶.</ref> | بر اساس این آیه خداوند قادر است زندهکردن را به هر صورتی انجام دهد: زنده کردن به صورت بازگرداندن روح (بازگرداندن روح شخص بدون آنکه بدنش پوسیده شده باشد)، زنده کردن به صورت حفظ و نگهداری از خراب شدن (چنانکه غذا و نوشیدنی را نگهداری کرد) و زنده کردن به صورت بازگرداندنِ جسم متلاشی شده (چنانکه جسم پوسیده الاغ را بازگرداند).<ref>ابنعاشور، التحریر و التنویر، ۱۴۲۰ق، ج۲، ص۵۱۰.</ref> [[محمد رشید رضا|رشیدرضا]] نویسنده [[تفسیر المنار]] این آیه را نه بر مردن و زنده شدن دوباره، بلکه بر بیهوش شدن تطبیق کرده است،<ref>رشیدرضا، تفسیر المنار، ۱۹۹۰م، ج۳، ص۴۲.</ref> اما ادعای او بدون دلیل و بر خلاف معنای ظاهری آیه دانسته شده است.<ref>طباطبایی، المیزان، ۱۴۱۷ق، ج۲، ص۳۶۲.</ref> جوادی آملی چنین تفسیری را متأثر از عقاید [[وهابیت]] میداند؛ چرا که آنها همواره تلاش میکنند [[معجزه|معجزههای پیامبران]] را انکار کنند.<ref>جوادی آملی، تفسیر تسنیم، ۱۳۸۹ش، ج۱۲، ص۲۶۶.</ref> | ||
خط ۳۸: | خط ۴۱: | ||
به گفته [[ابنعاشور]] از مفسران اهلتسنن، این واقعه تقریبا در سال ۵۶۰ پیش از میلاد رخ داده است.<ref>ابنعاشور، التحریر و التنویر، ۱۴۲۰ق، ج۲، ص۵۰۹.</ref> در این آیه اگرچه کلمه «اهل قریه» ذکر نشده، اما از آنجا که سؤال از زنده شدن مردگان بوده، روشن میشود که از زنده شدن اهل قریه سؤال شده است.<ref>بلاغی، آلاء الرحمن، ۱۴۲۰ق، ج۱، ص۲۳۱.</ref> با توجه به اینکه در آیه از چگونگی زنده شدن مرگان سؤال شده، روشن میشود که آن شخص در آن قریه استخوانهای پوسیده اهل قریه را دیده که چنین سؤالی پرسیده است.<ref>طباطبایی، المیزان، ۱۴۱۷ق، ج۲، ص۳۶۳.</ref> از آنجا که شخص مقدار خواب خود را یک روز یا بخشی از آن دانسته، روشن میشود که مردن و زنده شدن او در دو بخش متفاوت از روز انجام شده است.<ref>طباطبایی، المیزان، ۱۴۱۷ق، ج۲، ص۳۶۴.</ref> | به گفته [[ابنعاشور]] از مفسران اهلتسنن، این واقعه تقریبا در سال ۵۶۰ پیش از میلاد رخ داده است.<ref>ابنعاشور، التحریر و التنویر، ۱۴۲۰ق، ج۲، ص۵۰۹.</ref> در این آیه اگرچه کلمه «اهل قریه» ذکر نشده، اما از آنجا که سؤال از زنده شدن مردگان بوده، روشن میشود که از زنده شدن اهل قریه سؤال شده است.<ref>بلاغی، آلاء الرحمن، ۱۴۲۰ق، ج۱، ص۲۳۱.</ref> با توجه به اینکه در آیه از چگونگی زنده شدن مرگان سؤال شده، روشن میشود که آن شخص در آن قریه استخوانهای پوسیده اهل قریه را دیده که چنین سؤالی پرسیده است.<ref>طباطبایی، المیزان، ۱۴۱۷ق، ج۲، ص۳۶۳.</ref> از آنجا که شخص مقدار خواب خود را یک روز یا بخشی از آن دانسته، روشن میشود که مردن و زنده شدن او در دو بخش متفاوت از روز انجام شده است.<ref>طباطبایی، المیزان، ۱۴۱۷ق، ج۲، ص۳۶۴.</ref> | ||
==فرد مورد اشاره و محل وقوع در آیه== | ==فرد مورد اشاره و محل وقوع در آیه== | ||
{{اصلی|عزیر (پیامبر)}} | {{اصلی|عزیر (پیامبر)}} | ||
طبق نظریه مشهور، واقعه ذکر شده در آیه، برای حضرت عُزَیر رخ داده است.<ref>مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۴ش، ج۲، ص۲۹۵.</ref> به گفته [[محمد صادقی تهرانی]] از مفسران شیعه در قرن چهاردهم، در منابع اسلامی گزارشهای متعددی وجود دارد که این آیه را بر حضرت عزیر تطبیق کردهاند.<ref>صادقی تهرانی، الفرقان فی تفسیر القرآن، ۱۳۶۵ش، ج۴، ص۲۳۹.</ref> بر اساس برخی احادیث حضرت عزیر در آن هنگام جوانی سی ساله<ref>قمی، تفسیر القمی، ۱۴۰۴ق، ج۱، ص۹۹.</ref> یا مردی پنجاه ساله بود.<ref>فتال نیشابوری، روضة الواعظین، ۱۳۷۵ش، ج۱، ص۱۴.</ref> با این حال در روایت دیگری فرد مورد نظر در آیه، [[ارمیا (پیامبر)|حضرت ارمیا]]<ref>قمی، تفسیر القمی، ۱۴۰۴ق، ج۱، ص۸۶.</ref> و در برخی دیگر [[حضرت خضر]] معرفی شده است.<ref>ابنکثیر، تفسیر القرآن العظیم، ۱۴۱۹ق، ج۱، ص۵۲۷.</ref> | طبق نظریه مشهور، واقعه ذکر شده در آیه، برای حضرت عُزَیر رخ داده است.<ref>مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۴ش، ج۲، ص۲۹۵.</ref> به گفته [[محمد صادقی تهرانی]] از مفسران شیعه در قرن چهاردهم، در منابع اسلامی گزارشهای متعددی وجود دارد که این آیه را بر حضرت عزیر تطبیق کردهاند.<ref>صادقی تهرانی، الفرقان فی تفسیر القرآن، ۱۳۶۵ش، ج۴، ص۲۳۹.</ref> بر اساس برخی احادیث حضرت عزیر در آن هنگام جوانی سی ساله<ref>قمی، تفسیر القمی، ۱۴۰۴ق، ج۱، ص۹۹.</ref> یا مردی پنجاه ساله بود.<ref>فتال نیشابوری، روضة الواعظین، ۱۳۷۵ش، ج۱، ص۱۴.</ref> با این حال در روایت دیگری فرد مورد نظر در آیه، [[ارمیا (پیامبر)|حضرت ارمیا]]<ref>قمی، تفسیر القمی، ۱۴۰۴ق، ج۱، ص۸۶.</ref> و در برخی دیگر [[حضرت خضر]] معرفی شده است.<ref>ابنکثیر، تفسیر القرآن العظیم، ۱۴۱۹ق، ج۱، ص۵۲۷.</ref> به گفته علامه طباطبایی، ذکر نشدن نام فرد در آیه به این دلیل بوده که خداوند زنده کردن مردگان را کاری ساده نشان دهد؛ زیرا مردم زندهشدن مردگان را کاری شگفتانگیز و ناشدنی میپندارند، اما خداوند با ذکر نکردن جزئیات واقعه، آن را کاری بیاهمیت نشان میدهد.<ref>طباطبایی، المیزان، ۱۴۱۷ق، ج۲، ص۳۶۰.</ref> | ||
عزیر را پس از گذشت صد سال کسی نمیشناخت؛ او برای آنکه هویت خود را برای [[بنیاسرائیل]] ثابت کند به درخواستهای بنیاسرائیل برای اثبات ادعای زنده شدنش عمل کرد؛ برای مثال او به دنبال درخواست زنی نابینا که از وی طلب سلامتی کرده بود، برای او [[دعا]] کرد و چشمانش بینا شد.<ref>ابنکثیر، البدایة و النهایة، ۱۴۰۷ق، ج۲، ص۴۵.</ref> همچنین عزیر برای جلب اعتماد فرزندان سالخوردهاش، به درخواست آنان نشانهای را که روی کتفش بود به آنان نشان داد.<ref>ابنکثیر، البدایة و النهایة، ۱۴۰۷ق، ج۲، ص۴۵.</ref> بنیاسرائیل که هنوز باور نمیکردند این فرد همان عزیر صدسال پیش است از وی خواستند [[تورات]] را که پس از سوزاندن [[بختنصر]] به فراموشی سپرده شده بود برای قوم بنیاسرائیل بخواند.<ref>سیوطی، الدر المنثور، ۱۴۰۴ق، ج۱، ص۳۳۲.</ref> عزیر نیز تورات را از حفظ برای آنان قرائت کرد.<ref>سیوطی، الدر المنثور، ۱۴۰۴ق، ج۱، ص۳۳۲.</ref> [[زمخشری]] در کشاف میگوید پیش از عزیر هیچ کس تورات را تلاوت نکرده بود برای همین او آیه و نشانهای برای مردمان شد (وَلِنَجْعَلَكَ آيَةً لِلنَّاسِ: تو را برای مردم نشانه قرار دادیم).<ref>زمخشری، الکشاف، ۱۴۰۷ق، ج۱، ص۳۰۷.</ref> | عزیر را پس از گذشت صد سال کسی نمیشناخت؛ او برای آنکه هویت خود را برای [[بنیاسرائیل]] ثابت کند به درخواستهای بنیاسرائیل برای اثبات ادعای زنده شدنش عمل کرد؛ برای مثال او به دنبال درخواست زنی نابینا که از وی طلب سلامتی کرده بود، برای او [[دعا]] کرد و چشمانش بینا شد.<ref>ابنکثیر، البدایة و النهایة، ۱۴۰۷ق، ج۲، ص۴۵.</ref> همچنین عزیر برای جلب اعتماد فرزندان سالخوردهاش، به درخواست آنان نشانهای را که روی کتفش بود به آنان نشان داد.<ref>ابنکثیر، البدایة و النهایة، ۱۴۰۷ق، ج۲، ص۴۵.</ref> بنیاسرائیل که هنوز باور نمیکردند این فرد همان عزیر صدسال پیش است از وی خواستند [[تورات]] را که پس از سوزاندن [[بختنصر]] به فراموشی سپرده شده بود برای قوم بنیاسرائیل بخواند.<ref>سیوطی، الدر المنثور، ۱۴۰۴ق، ج۱، ص۳۳۲.</ref> عزیر نیز تورات را از حفظ برای آنان قرائت کرد.<ref>سیوطی، الدر المنثور، ۱۴۰۴ق، ج۱، ص۳۳۲.</ref> [[زمخشری]] در کشاف میگوید پیش از عزیر هیچ کس تورات را تلاوت نکرده بود برای همین او آیه و نشانهای برای مردمان شد (وَلِنَجْعَلَكَ آيَةً لِلنَّاسِ: تو را برای مردم نشانه قرار دادیم).<ref>زمخشری، الکشاف، ۱۴۰۷ق، ج۱، ص۳۰۷.</ref> |