ادریس (پیامبر): تفاوت میان نسخهها
←ادریس(ع)در عرفان و شعر
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{ جعبه اطلاعات پیامبران | {{جعبه اطلاعات پیامبران | ||
| عنوان = ادریس | | عنوان = ادریس | ||
| عرض = | | عرض = | ||
خط ۲۹: | خط ۲۹: | ||
در این زمینه سه نظریه وجود دارد: | در این زمینه سه نظریه وجود دارد: | ||
#برخی کلمه ادریس را مشتق از دروس و دراست دانسته و علت این نامگذاری را دانش بسیار یا ممارست او بر آموزش، ذکر کردهاند و گفتهاند که او بیشتر از سی صحیفه را تدریس کرده است.<ref>ابن منظور، لسان العرب، ۱۴۱۴ق، ج۴، ص۳۲۹؛ طبرسی، مجمع البیان، ۱۳۷۲ش، ج۶، ص۴۹۲؛ صدوق، علل الشرایع، ۱۳۸۶ش، ج۱، ص۲۷.</ref> این مفهوم در تفسیر [[علی بن ابراهیم قمی]] در روایتی از [[امام صادق(ع)]] نیز تایید شده است در این روایت آمده است: «و سمی ادریس لکثرة دراسته الکتب: این که او ادریس نامیده شد برای آن است که کتابها را بسیار میخواند و درس میداد.»<ref>قمی، تفسیر قمی، ۱۳۶۳ش، ج۲، ص۵۲</ref> | #برخی کلمه ادریس را مشتق از دروس و دراست دانسته و علت این نامگذاری را دانش بسیار یا ممارست او بر آموزش، ذکر کردهاند و گفتهاند که او بیشتر از سی صحیفه را تدریس کرده است.<ref>ابن منظور، لسان العرب، ۱۴۱۴ق، ج۴، ص۳۲۹؛ طبرسی، مجمع البیان، ۱۳۷۲ش، ج۶، ص۴۹۲؛ صدوق، علل الشرایع، ۱۳۸۶ش، ج۱، ص۲۷.</ref> این مفهوم در تفسیر [[علی بن ابراهیم قمی]] در روایتی از [[امام صادق(ع)]] نیز تایید شده است در این روایت آمده است: «و سمی ادریس لکثرة دراسته الکتب: این که او ادریس نامیده شد برای آن است که کتابها را بسیار میخواند و درس میداد.»<ref>قمی، تفسیر قمی، ۱۳۶۳ش، ج۲، ص۵۲</ref> | ||
#برخی دیگر به اشتقاق کلمه «ادریس» از ماده «دروس» به معنای پنهان شدن، معتقد بوده و علت این نامگذاری را پنهان شدن ناگهانی ادریس بیان کردهاند.<ref>محمد خزائلی، اعلام قرآن، ۱۳۷۱ش، ص۱۰۰.</ref> | #برخی دیگر به اشتقاق کلمه «ادریس» از ماده «دروس» به معنای پنهان شدن، معتقد بوده و علت این نامگذاری را پنهان شدن ناگهانی ادریس بیان کردهاند.<ref>محمد خزائلی، اعلام قرآن، ۱۳۷۱ش، ص۱۰۰.</ref> | ||
#بعضی میگویند ادریس اسمی عجمی (غیر عربی) است و نمیتواند مشتق از دراست باشد.<ref>زبیدی، تاج العروس، ۱۳۰۶ق، ج۴، ص۱۴۹؛ زمخشری، الکشاف، ۴۱۵ق، ج۳، ص۲۳.</ref> به قولی، ادریس همان هرمس است{{یاد|هِرمِس/ هَرمِس . دهخدا، لغت نامه، ذیل هرمس}} که در یونان باستان واسطه بین خدایان و انسان به حساب آمده است.<ref>مسعودی، اثبات الوصیه، ۱۴۰۹ق، ج۱، ص۲۴؛ ابن خلدون، تاریخ ابن خلدون، ۱۴۲۱ق، ج۱، ص۷؛ صدرالدین شیرازی، تفسیر القرآن الکریم، ۱۳۷۱ش، ج۳، ص۱۸.</ref> | #بعضی میگویند ادریس اسمی عجمی (غیر عربی) است و نمیتواند مشتق از دراست باشد.<ref>زبیدی، تاج العروس، ۱۳۰۶ق، ج۴، ص۱۴۹؛ زمخشری، الکشاف، ۴۱۵ق، ج۳، ص۲۳.</ref> به قولی، ادریس همان هرمس است{{یاد|هِرمِس/ هَرمِس . دهخدا، لغت نامه، ذیل هرمس}} که در یونان باستان واسطه بین خدایان و انسان به حساب آمده است.<ref>مسعودی، اثبات الوصیه، ۱۴۰۹ق، ج۱، ص۲۴؛ ابن خلدون، تاریخ ابن خلدون، ۱۴۲۱ق، ج۱، ص۷؛ صدرالدین شیرازی، تفسیر القرآن الکریم، ۱۳۷۱ش، ج۳، ص۱۸.</ref> | ||
#بنا بر یک نظریه دیگر، او همان کسی است که در [[تورات]] اخنوخ نامیده شده و نام پدر وی «برد بن مهلیل» است<ref>کتاب مقدس، سفر تکوین، فصل پنجم، بند ۱۹ تا ۲۵؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۳۸۰ق، ج۱، ص۴۰. </ref> و چون نام ادریس را، عرب از اهل تورات گرفته و [[مخارج حروف]] در زبان عربی با مخارج حروف در زبان یهود فرق میکند، چنین اختلافی در نام او به وجود آمده است.<ref>ابن خلدون، تاریخ ابن خلدون، ۱۴۲۱ق، ج۲، ص۷.</ref> | #بنا بر یک نظریه دیگر، او همان کسی است که در [[تورات]] اخنوخ نامیده شده و نام پدر وی «برد بن مهلیل» است<ref>کتاب مقدس، سفر تکوین، فصل پنجم، بند ۱۹ تا ۲۵؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۳۸۰ق، ج۱، ص۴۰. </ref> و چون نام ادریس را، عرب از اهل تورات گرفته و [[مخارج حروف]] در زبان عربی با مخارج حروف در زبان یهود فرق میکند، چنین اختلافی در نام او به وجود آمده است.<ref>ابن خلدون، تاریخ ابن خلدون، ۱۴۲۱ق، ج۲، ص۷.</ref> | ||
بدون در نظر گرفتن این نکته که حقیقتا اخنوخ و ادریس یک نفر هستند یا دو نفر، تمامی مسلمانان اخنوخ را از اولین پیامبران الهی دانسته و محترمش میشمارند.<ref>توفیقی،«کتاب رازهای خنوخ»، ۱۳۷۸ش، ص۲۱.</ref>[[علامه طباطبایی]] در [[تفسیر المیزان]] عنوان میکند که ادریس(ع) «هرمس» نیز نام داشته است برخی معتقدند که کلمه هرمس عربی ارمیس یونانی است، و ارمیس به زبان یونانی به معنای عطارد است. بعضی دیگر عنوان کردهاند که نام او به زبان یونانی طرمیس و به زبان عبری خنوخ بود که معرب آن اخنوخ شده، و خدای عز و جل او را در کتاب عربی مبینش ادریس نامیده است.<ref>طباطبایی، ترجمه تفسیر المیزان، ۱۳۷۴ش، ج۱۴، ص۹۴.</ref> | بدون در نظر گرفتن این نکته که حقیقتا اخنوخ و ادریس یک نفر هستند یا دو نفر، تمامی مسلمانان اخنوخ را از اولین پیامبران الهی دانسته و محترمش میشمارند.<ref>توفیقی،«کتاب رازهای خنوخ»، ۱۳۷۸ش، ص۲۱.</ref>[[علامه طباطبایی]] در [[تفسیر المیزان]] عنوان میکند که ادریس(ع) «هرمس» نیز نام داشته است برخی معتقدند که کلمه هرمس عربی ارمیس یونانی است، و ارمیس به زبان یونانی به معنای عطارد است. بعضی دیگر عنوان کردهاند که نام او به زبان یونانی طرمیس و به زبان عبری خنوخ بود که معرب آن اخنوخ شده، و خدای عز و جل او را در کتاب عربی مبینش ادریس نامیده است.<ref>طباطبایی، ترجمه تفسیر المیزان، ۱۳۷۴ش، ج۱۴، ص۹۴.</ref> | ||
خط ۴۴: | خط ۴۴: | ||
[[پرونده:دیدار پیامبر با ادریس و حضرت نوح در معراج.jpg|thumb|تصویر دیدار [[پیامبر اسلام(ص)]]با حضرت ادریس و [[نوح]] در [[معراج]]- این تصویر در مکتب هرات و معراجنامه میرحیدر مربوط به قرن پانزدهم میلادی و نهم هجری تهیه شده است.]] | [[پرونده:دیدار پیامبر با ادریس و حضرت نوح در معراج.jpg|thumb|تصویر دیدار [[پیامبر اسلام(ص)]]با حضرت ادریس و [[نوح]] در [[معراج]]- این تصویر در مکتب هرات و معراجنامه میرحیدر مربوط به قرن پانزدهم میلادی و نهم هجری تهیه شده است.]] | ||
بعضی «منف» [[مصر]] را محل ولادت ادریس میدانند<ref>زمخشری، ربیع الابرار ونصوص الاخبار، ۱۴۱۰ق، ج۱، ص۳۶۹-۳۷۱.</ref> و برخی میگویند در [[بابل]] به دنیا آمده است. او در آنجا رشد کرد و [[شیث]] بن آدم که جد جد پدرش بود درس گرفت. اما وقتی ادریس بزرگ شد، خداوند او را به افتخار نبوت مفتخر ساخت اما چون بیشتر مردم بابل از اطاعتش سرپیچی کردند و با او مخالفت کردند تصمیم گرفت با کسانی که به او ایمان آوردهاند کوچ کند و به سرزمینی دیگر برود. آنها بعد از خروج از بابل به رود نیل و سرزمین مصر رفتند. ادریس در محل جدید علاوه بر آموزش آموزههای دینی به مردمان خود آداب و طریقه نقشه کشی برای شهر سازی، سیاست مدنیت و قواعد آن را به آنها آموخت.<ref>طباطبایی، ترجمه تفسیر المیزان، ۱۳۷۴ش، ج۱۴، ص۹۵.</ref> | بعضی «منف» [[مصر]] را محل ولادت ادریس میدانند<ref>زمخشری، ربیع الابرار ونصوص الاخبار، ۱۴۱۰ق، ج۱، ص۳۶۹-۳۷۱.</ref> و برخی میگویند در [[بابل]] به دنیا آمده است. او در آنجا رشد کرد و [[شیث]] بن آدم که جد جد پدرش بود درس گرفت. اما وقتی ادریس بزرگ شد، خداوند او را به افتخار نبوت مفتخر ساخت اما چون بیشتر مردم بابل از اطاعتش سرپیچی کردند و با او مخالفت کردند تصمیم گرفت با کسانی که به او ایمان آوردهاند کوچ کند و به سرزمینی دیگر برود. آنها بعد از خروج از بابل به رود نیل و سرزمین مصر رفتند. ادریس در محل جدید علاوه بر آموزش آموزههای دینی به مردمان خود آداب و طریقه نقشه کشی برای شهر سازی، سیاست مدنیت و قواعد آن را به آنها آموخت.<ref>طباطبایی، ترجمه تفسیر المیزان، ۱۳۷۴ش، ج۱۴، ص۹۵.</ref> | ||
=== فرزندان === | ===فرزندان=== | ||
طبق کتب تاریخی، ادریس پیامبر فرزندان متعددی داشته که فقط نام متوشلخ (متوشلح)، ناخورا و حرقاسیل در کتابها ثبت شده است.<ref name=":0">طبسی، «ادریس پیامبر(ع)» ۱۳۷۹ش، ص۴۷.</ref> | طبق کتب تاریخی، ادریس پیامبر فرزندان متعددی داشته که فقط نام متوشلخ (متوشلح)، ناخورا و حرقاسیل در کتابها ثبت شده است.<ref name=":0">طبسی، «ادریس پیامبر(ع)» ۱۳۷۹ش، ص۴۷.</ref> | ||
===رسالت === | ===رسالت=== | ||
ادریس سومین پیامبر از پیامبران الهی میباشد که مأمور هدایت دودمان [[قابیل]] شده بود که به اعمال ناپسند میپرداختند و مشرک، میگسار و بت پرست بودند،<ref>جویری، کلیات قصص الأنبیاء، ۱۳۸۲ش، ج۱، ص۴۶؛ طبری، تاریخ طبری، ۱۳۷۵ش، ج۱، ص۱۱۶. </ref> او مردم را به حق و توحید دعوت کرده و از آنان میخواست از شریعت آدم و [[شیث]] پیروی کنند، نسبت به همدیگر با [[عدل]] و [[انصاف]] رفتار کرده و در مورد ضعیفان کوتاهی نکنند، برای جهاد با دشمنان دین آماده باشند و با پرداخت زکات به یاری فقرا بشتابند و روزه گرفتن در روزهای معهود را فراموش نکنند.<ref>حسنی عاملی، الانبیاء حیاتهم وقصصهم، ۱۳۹۱ق، ج۱، ص۶۵-۶۶.</ref> | ادریس سومین پیامبر از پیامبران الهی میباشد که مأمور هدایت دودمان [[قابیل]] شده بود که به اعمال ناپسند میپرداختند و مشرک، میگسار و بت پرست بودند،<ref>جویری، کلیات قصص الأنبیاء، ۱۳۸۲ش، ج۱، ص۴۶؛ طبری، تاریخ طبری، ۱۳۷۵ش، ج۱، ص۱۱۶. </ref> او مردم را به حق و توحید دعوت کرده و از آنان میخواست از شریعت آدم و [[شیث]] پیروی کنند، نسبت به همدیگر با [[عدل]] و [[انصاف]] رفتار کرده و در مورد ضعیفان کوتاهی نکنند، برای جهاد با دشمنان دین آماده باشند و با پرداخت زکات به یاری فقرا بشتابند و روزه گرفتن در روزهای معهود را فراموش نکنند.<ref>حسنی عاملی، الانبیاء حیاتهم وقصصهم، ۱۳۹۱ق، ج۱، ص۶۵-۶۶.</ref> | ||
===سرانجام=== | ===سرانجام=== | ||
در خصوص عمر حضرت ادریس اختلاف وجود دارد. برخی معتقدند که عمر ادریس در زمین حدود سیصد سال بود.<ref>جزایری، النور المبین، ۱۳۸۱ش، ص۱۰۷.</ref>در مورد پایان عمر یا پایان کار او بر روی زمین نیز اختلافاتی وجود دارد: | در خصوص عمر حضرت ادریس اختلاف وجود دارد. برخی معتقدند که عمر ادریس در زمین حدود سیصد سال بود.<ref>جزایری، النور المبین، ۱۳۸۱ش، ص۱۰۷.</ref>در مورد پایان عمر یا پایان کار او بر روی زمین نیز اختلافاتی وجود دارد: | ||
# طبق برخی روایات ادریس از میان پیروان خود صد نفر از برترینها را برگزید و از میان صد نفر، هفتاد نفر و از میان هفتاد نفر ده نفر و از میان ده نفر، هفت نفر را انتخاب نمود. ادریس با این هفت نفر ممتاز، دست به دعا برداشتند و به راز و نیاز با خدا پرداختند، آنها هم چنان با ادریس به عبادت الهی پرداختند تا زمانی که خداوند روح ادریس را به ملأ اعلی برد.<ref>مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۴ق، ج۱۱، ص۲۷۱.</ref> | #طبق برخی روایات ادریس از میان پیروان خود صد نفر از برترینها را برگزید و از میان صد نفر، هفتاد نفر و از میان هفتاد نفر ده نفر و از میان ده نفر، هفت نفر را انتخاب نمود. ادریس با این هفت نفر ممتاز، دست به دعا برداشتند و به راز و نیاز با خدا پرداختند، آنها هم چنان با ادریس به عبادت الهی پرداختند تا زمانی که خداوند روح ادریس را به ملأ اعلی برد.<ref>مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۴ق، ج۱۱، ص۲۷۱.</ref> | ||
# برخی هم در مورد سرانجام حضرت ادریس گفتهاند، چون او، گناهان فرزندان قابیل را دید از خداوند خواست که او را به سوی خود بالا ببرد و خداوند هم اجابت کرد و هم اکنون در آسمان چهارم یا ششم زندگی میکند.<ref>بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن،۱۴۱۶ق، ج۶، ص۳۵۰.</ref> برخی گفتهاند وی به آسمان چهارم رفت و در آنجا جان داد.<ref>طبرسی، مجمع البیان، ۱۳۷۲ش، ج۶، ص۴۹۲؛ زمخشری، الکشاف، ۴۱۵ق، ج۳، ص۲۴. </ref> درمقابل بعضی نیز معتقدند که او به صورت زنده وارد بهشت شد و هرگز از آن بیرون نیامد.<ref>ابن جوزی، المنتظم فی تاریخ الملوک والامم، ۱۹۹۳ق، ج۱، ص۲۳۴. </ref> | #برخی هم در مورد سرانجام حضرت ادریس گفتهاند، چون او، گناهان فرزندان قابیل را دید از خداوند خواست که او را به سوی خود بالا ببرد و خداوند هم اجابت کرد و هم اکنون در آسمان چهارم یا ششم زندگی میکند.<ref>بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن،۱۴۱۶ق، ج۶، ص۳۵۰.</ref> برخی گفتهاند وی به آسمان چهارم رفت و در آنجا جان داد.<ref>طبرسی، مجمع البیان، ۱۳۷۲ش، ج۶، ص۴۹۲؛ زمخشری، الکشاف، ۴۱۵ق، ج۳، ص۲۴. </ref> درمقابل بعضی نیز معتقدند که او به صورت زنده وارد بهشت شد و هرگز از آن بیرون نیامد.<ref>ابن جوزی، المنتظم فی تاریخ الملوک والامم، ۱۹۹۳ق، ج۱، ص۲۳۴. </ref> | ||
# در روایت آمده که سبب بردن ادریس به آسمان این بود که فرشتهای به او بشارت قبولی اعمال و آمرزش لغزشها داد، او نیز آرزو کرد زنده بماند، فرشته پرسید: برای چه آرزوی حیات داری؟ گفت: برای اینکه سپاس حق را به جای آورم، زیرا در مدت حیات، دعا میکردم اعمالم قبول شود، حال که به مقصود خود نایل گشتهام، میخواهم شکر خدا را بهجای آورم؟ آن فرشته بال خود را گشود و او را دربرگرفت و به آسمانها برد.<ref>دیلمی، ارشاد القلوب، ۱۳۷۶ش، ج۱، ص۳۲۶.</ref> | #در روایت آمده که سبب بردن ادریس به آسمان این بود که فرشتهای به او بشارت قبولی اعمال و آمرزش لغزشها داد، او نیز آرزو کرد زنده بماند، فرشته پرسید: برای چه آرزوی حیات داری؟ گفت: برای اینکه سپاس حق را به جای آورم، زیرا در مدت حیات، دعا میکردم اعمالم قبول شود، حال که به مقصود خود نایل گشتهام، میخواهم شکر خدا را بهجای آورم؟ آن فرشته بال خود را گشود و او را دربرگرفت و به آسمانها برد.<ref>دیلمی، ارشاد القلوب، ۱۳۷۶ش، ج۱، ص۳۲۶.</ref> | ||
== ادریس در قرآن == | ==ادریس در قرآن== | ||
ادریس(ع) یکی از ۲۶ پیامبری است که خداوند نام آنها را در [[قرآن کریم]] آورده است.<ref>طباطبایی، ترجمه تفسیر المیزان، ۱۳۷۴ش، ج۲،ص۲۱۱؛ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱ش، ج۲۰، ص۱۸۵.</ref> قرآن کریم دوبار و در آیات ۵۶ و ۵۷ [[سوره مریم]] و همچنین آیات ۸۴ و ۸۵ [[سوره انبیاء]] از حضرت ادریس یاد میکند و او را پیامبری صدیق، صابر و صالح و دارای منزلتی والا میداند و از داخل شدن او در رحمت الهی خبر میدهد. این در حالی است که در عهد عتیق از حضرت ادریس به طور عام و کلی یاد شده است و از او با عناوینی همچون «سلوک با خدا» و «زیستن با خدا» یاد شده است.<ref>امیری، «هرمس الهرامسه طرحی برای تطبیق دین، اسطوره و فلسفه»، ۱۳۹۰ش، ص۱۷۲.</ref> | ادریس(ع) یکی از ۲۶ پیامبری است که خداوند نام آنها را در [[قرآن کریم]] آورده است.<ref>طباطبایی، ترجمه تفسیر المیزان، ۱۳۷۴ش، ج۲،ص۲۱۱؛ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱ش، ج۲۰، ص۱۸۵.</ref> قرآن کریم دوبار و در آیات ۵۶ و ۵۷ [[سوره مریم]] و همچنین آیات ۸۴ و ۸۵ [[سوره انبیاء]] از حضرت ادریس یاد میکند و او را پیامبری صدیق، صابر و صالح و دارای منزلتی والا میداند و از داخل شدن او در رحمت الهی خبر میدهد. این در حالی است که در عهد عتیق از حضرت ادریس به طور عام و کلی یاد شده است و از او با عناوینی همچون «سلوک با خدا» و «زیستن با خدا» یاد شده است.<ref>امیری، «هرمس الهرامسه طرحی برای تطبیق دین، اسطوره و فلسفه»، ۱۳۹۰ش، ص۱۷۲.</ref> | ||
برخی با توجه به آیات و روایات معتقدند که خداوند او را به بعضی از طبقات آسمان «چهارم یا پنجم یا ششم» بالا برده است<ref>مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۴ق، ج۱۱، ص۲۷۰.</ref> و از این رو در قرآن آمده است: (ورفعناه مکاناً علیاً).<ref>سوره مریم، آیه ۵۷.</ref> برخی دیگر گفتهاند که خداوند روح او را میان آسمان چهارم و پنجم قبض نموده است.<ref>جزایری، النور المبین، ۱۳۸۱ش، ص۹۹.</ref>برخی دیگر معتقدند که بالا بودن از نظر مکان و صعود به جایی بلند، هر چند بلندترین مکانها باشد مزیت بهشمار نمیآید. بنابراین مقصود از مکان «علی» یکی از درجات قرب است و از سیاق داستانهایی که در این سوره به ردیف ذکر میشود و مواهب نبوت و ولایت را که مقامات معنوی و الهی است ذکر میکند، همین تفسیر و تعلیل فهمیده میشود.<ref>ابن عاشور، التحریر والتنویر، ۱۴۲۰ق، ج۱۶، ص۵۷.</ref> از امام باقر(ع) نیز نقل شده است که منظور رفعت مکانی در خصوص حضرت ادریس نیست بلکه معنای رفعت در آیه رفعت مقام و مرتبه اوست.<ref>جزایری، النور المبین، ۱۳۸۱ش، ص۹۹.</ref> | برخی با توجه به آیات و روایات معتقدند که خداوند او را به بعضی از طبقات آسمان «چهارم یا پنجم یا ششم» بالا برده است<ref>مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۴ق، ج۱۱، ص۲۷۰.</ref> و از این رو در قرآن آمده است: (ورفعناه مکاناً علیاً).<ref>سوره مریم، آیه ۵۷.</ref> برخی دیگر گفتهاند که خداوند روح او را میان آسمان چهارم و پنجم قبض نموده است.<ref>جزایری، النور المبین، ۱۳۸۱ش، ص۹۹.</ref>برخی دیگر معتقدند که بالا بودن از نظر مکان و صعود به جایی بلند، هر چند بلندترین مکانها باشد مزیت بهشمار نمیآید. بنابراین مقصود از مکان «علی» یکی از درجات قرب است و از سیاق داستانهایی که در این سوره به ردیف ذکر میشود و مواهب نبوت و ولایت را که مقامات معنوی و الهی است ذکر میکند، همین تفسیر و تعلیل فهمیده میشود.<ref>ابن عاشور، التحریر والتنویر، ۱۴۲۰ق، ج۱۶، ص۵۷.</ref> از امام باقر(ع) نیز نقل شده است که منظور رفعت مکانی در خصوص حضرت ادریس نیست بلکه معنای رفعت در آیه رفعت مقام و مرتبه اوست.<ref>جزایری، النور المبین، ۱۳۸۱ش، ص۹۹.</ref> | ||
=== ادریس و الیاس در قرآن === | ===ادریس و الیاس در قرآن=== | ||
برخی از مفسران در آیههای «و زَکرِیا و یحیی و عیسی و اِلیاسَ کلٌّ مِنَ الصّلِحین»<ref>سوره انعام، آیه ۸۵.</ref> و «و اِنَّ اِلیاسَ لَمِنَ المُرسَلین»<ref>سوره صافات، آیه ۱۲۳.</ref> [[الیاس]] را همان ادریس دانستهاند و ویژگیها و داستانهایی که برای ادریس بیان شده است را در ذیل این آیات برای «الیاس» آوردهاند.<ref>طبرسی، مجمع البیان، ۱۳۷۲ش، ج۴، ص۵۱۰.</ref> [[فضل بن حسن طبرسی|طبرسی]] نیز در [[مجمع البیان]] از [[ابن مسعود]] نقل میکند که منظور از الیاس، ادریس است که جد [[حضرت نوح]] بوده است.<ref>طبرسی، ترجمه تفسیر مجمع البیان،۱۳۵۲ش، ج۸، ص۱۷۱؛ همان، ج۲۱، ص۴۰.</ref> ظاهراً عده معدودی از [[قاریان هفتگانه|قاریان کوفی]]، در سوره صافات به جای الیاس، «ادریس» میآوردهاند. آنان آیه «و ان الیاس لمن المرسلین» را به شکل «ان ادریس لمن المرسلین» قرائت میکردهاند و آیه «سلام علی ال یاسین» را نیز به شکل «سلام علی ادراسین» تلفظ میکردهاند. این قاریان این قرائت را به مصحف ابن مسعود نسبت دادهاند، اما محققان احتمال دادهاند منشأ این اشتباه آن بوده است که در مصحف ابن مسعود، این واژه [[تصحیف]] شده یا بد خط نوشته شده بوده است.<ref>نک. طبری، جامع البیان، ج ۲۳، ص۱۱۵؛ و مختار عمر، معجم القراءات القرآنیه، ج ۵، ص۲۴۷؛ به نقل از چهری، «قرائات مختلف از تعبیر ال یاسین»، ص۹.</ref> | برخی از مفسران در آیههای «و زَکرِیا و یحیی و عیسی و اِلیاسَ کلٌّ مِنَ الصّلِحین»<ref>سوره انعام، آیه ۸۵.</ref> و «و اِنَّ اِلیاسَ لَمِنَ المُرسَلین»<ref>سوره صافات، آیه ۱۲۳.</ref> [[الیاس]] را همان ادریس دانستهاند و ویژگیها و داستانهایی که برای ادریس بیان شده است را در ذیل این آیات برای «الیاس» آوردهاند.<ref>طبرسی، مجمع البیان، ۱۳۷۲ش، ج۴، ص۵۱۰.</ref> [[فضل بن حسن طبرسی|طبرسی]] نیز در [[مجمع البیان]] از [[ابن مسعود]] نقل میکند که منظور از الیاس، ادریس است که جد [[حضرت نوح]] بوده است.<ref>طبرسی، ترجمه تفسیر مجمع البیان،۱۳۵۲ش، ج۸، ص۱۷۱؛ همان، ج۲۱، ص۴۰.</ref> ظاهراً عده معدودی از [[قاریان هفتگانه|قاریان کوفی]]، در سوره صافات به جای الیاس، «ادریس» میآوردهاند. آنان آیه «و ان الیاس لمن المرسلین» را به شکل «ان ادریس لمن المرسلین» قرائت میکردهاند و آیه «سلام علی ال یاسین» را نیز به شکل «سلام علی ادراسین» تلفظ میکردهاند. این قاریان این قرائت را به مصحف ابن مسعود نسبت دادهاند، اما محققان احتمال دادهاند منشأ این اشتباه آن بوده است که در مصحف ابن مسعود، این واژه [[تصحیف]] شده یا بد خط نوشته شده بوده است.<ref>نک. طبری، جامع البیان، ج ۲۳، ص۱۱۵؛ و مختار عمر، معجم القراءات القرآنیه، ج ۵، ص۲۴۷؛ به نقل از چهری، «قرائات مختلف از تعبیر ال یاسین»، ص۹.</ref> | ||
خط ۷۴: | خط ۷۴: | ||
بر اساس دیدگاهی که ادریس را همان اخنوخ میداند، روایاتی که درباره اخنوخ در منابع اسلامی آمده است نیز ذیل احادیث ادریس قرار میگیرند. بر این اساس نام وی حدود ۴۴ بار به لفظ اَخنوخ و چندین بار به لفظ اَحنوخ، اَحنوح، خَنوخ، خَنوح و... در [[بحارالانوار]] آمده است و صحیفهای منسوب به او در جلد ۹۵ آن کتاب وجود دارد. فضای صحیفه یادشده به فضای کتابهای خَنوخ شباهت دارد؛ مثلاً رؤیت [[فرشته|فرشتگان]] و وعده [[طوفان نوح]](ع) که در آن صحیفه آمده است. مطالبی نیز از صحیفههای ادریس و سنن ادریس در [[سعد السعود]] تألیف [[سید ابن طاووس]] آمده است.<ref>توفیقی، «کتاب رازهای خنوخ» ۱۳۷۸ش، ص۲۱.</ref> | بر اساس دیدگاهی که ادریس را همان اخنوخ میداند، روایاتی که درباره اخنوخ در منابع اسلامی آمده است نیز ذیل احادیث ادریس قرار میگیرند. بر این اساس نام وی حدود ۴۴ بار به لفظ اَخنوخ و چندین بار به لفظ اَحنوخ، اَحنوح، خَنوخ، خَنوح و... در [[بحارالانوار]] آمده است و صحیفهای منسوب به او در جلد ۹۵ آن کتاب وجود دارد. فضای صحیفه یادشده به فضای کتابهای خَنوخ شباهت دارد؛ مثلاً رؤیت [[فرشته|فرشتگان]] و وعده [[طوفان نوح]](ع) که در آن صحیفه آمده است. مطالبی نیز از صحیفههای ادریس و سنن ادریس در [[سعد السعود]] تألیف [[سید ابن طاووس]] آمده است.<ref>توفیقی، «کتاب رازهای خنوخ» ۱۳۷۸ش، ص۲۱.</ref> | ||
== ادریس(ع)در عرفان و شعر== | ==ادریس(ع)در عرفان و شعر== | ||
وجود پارهای از تفسیرهای [[عرفان|عرفانی]] درباره زندگی حضرت ادریس نشان از توجه | وجود پارهای از تفسیرهای [[عرفان|عرفانی]] درباره زندگی حضرت ادریس نشان از توجه [[تصوف|متصوفه]] به داستان زندگی و [[سیر و سلوک]] او دارد.<ref>صفاری، حکیما، «ادریس از منظر ابن عربی»، ۱۳۹۴ش، ص۱۲۶.</ref> حضرت ادریس در متون عرفانی نمونۀ [[سالک|سالکی]] است که با قطع تعلّقات از لذتهای دنیایی و دست کشیدن از آمال و آرزوهای دنیا، پیش از مرگ به مرگ اختیاری مرده است.<ref>پورنامداریان، داستان پیامبران در کلیات شمس، ۱۳۶۹ش، ج۱، ص۲۴۵-۲۴۹.</ref> | ||
[[ابن عربی]] با نگاه تاویلی، حضرت ادریس را نمونهای از نفس مجردی میداند که نسبتی با خداوند دارد و معتقد است چنین نفسی قابل تقدیس است. از همین جهت او نزد ابن عربی معنایی کاملا رمزی پیدا میکند.<ref>صفاری، حکیما، «ادریس از منظر ابن عربی»، ۱۳۹۴ش، ص۱۱۹-۱۴۶.</ref> اگر چه ابن عربی در برخی موارد حضرت ادریس و [[الیاس]] را دو نفر میداند اما از مجموع سخنان او نتیجه گرفته شده است که الیاس نام دوم ادریس است. او در جلوه ادریسی پیامآور الهی است و در جلوه الیاسی علاوه بر [[نبوت]] از محمدیونی است که در [[آخر الزمان]] به همراه [[عیسی بن مریم]] ظهور میکند. ابن عربی همچنین حضرت ادریس را پیامبر | [[ابنعربی|ابن عربی]] با نگاه تاویلی، حضرت ادریس را نمونهای از نفس مجردی میداند که نسبتی با خداوند دارد و معتقد است چنین نفسی قابل تقدیس است. از همین جهت او نزد ابن عربی معنایی کاملا رمزی پیدا میکند.<ref>صفاری، حکیما، «ادریس از منظر ابن عربی»، ۱۳۹۴ش، ص۱۱۹-۱۴۶.</ref> اگر چه ابن عربی در برخی موارد حضرت ادریس و [[الیاس]] را دو نفر میداند اما از مجموع سخنان او نتیجه گرفته شده است که الیاس نام دوم ادریس است. او در جلوه ادریسی پیامآور الهی است و در جلوه الیاسی علاوه بر [[نبوت]] از محمدیونی است که در [[آخرالزمان|آخر الزمان]] به همراه [[عیسی (پیامبر)|عیسی بن مریم]] ظهور میکند. ابن عربی همچنین حضرت ادریس را پیامبر خطاطان عنوان کرده است.<ref>صفاری، حکیما، «ادریس از منظر ابن عربی»، ۱۳۹۴ش، ص۱۱۹-۱۴۶.</ref> | ||
شاعران عرفانی نیز با توجه به نوع نگاه قرآن کریم و همچنین عارفان مسلمان به حضرت ادریس در شعر خود بخشهای رمزی و تفسیری زندگی او را به تصویر کشیدهاند.<ref>صفاری، حکیما، «ادریس از منظر ابن عربی»، ۱۳۹۴ش، ص۱۲۶.</ref> در این میان بیش از هر چیز به صفت «نامیرایی» او اشاره شده است و ادریس در [[شعر عرفانی]] نمایندۀ [[موت اختیاری]] و جاودانگی دانستهشده است.<ref>صفاری، حکیما، «ادریس از منظر ابن عربی»، ۱۳۹۴ش، ص۱۲۶.</ref> علاوه بر این [[مولانا]] در [[مثنوی معنوی]] ادریس(ع) را پیامبری معرفی میکند که به رأیالعین سیر ستارگان را دیده و او را منجم و همجنس ستارگان میداند.<ref>پورخالقی چترودی، فرهنگ قصههای پیامبران، ۱۳۷۱ش، ص۱۲۱-۱۲۲.</ref> | شاعران عرفانی نیز با توجه به نوع نگاه قرآن کریم و همچنین عارفان مسلمان به حضرت ادریس در شعر خود بخشهای رمزی و تفسیری زندگی او را به تصویر کشیدهاند.<ref>صفاری، حکیما، «ادریس از منظر ابن عربی»، ۱۳۹۴ش، ص۱۲۶.</ref> در این میان بیش از هر چیز به صفت «نامیرایی» او اشاره شده است و ادریس در [[شعر عرفانی]] نمایندۀ [[موت اختیاری]] و جاودانگی دانستهشده است.<ref>صفاری، حکیما، «ادریس از منظر ابن عربی»، ۱۳۹۴ش، ص۱۲۶.</ref> علاوه بر این [[مولوی|مولانا]] در [[مثنوی معنوی]] ادریس(ع) را پیامبری معرفی میکند که به رأیالعین سیر ستارگان را دیده و او را منجم و همجنس ستارگان میداند.<ref>پورخالقی چترودی، فرهنگ قصههای پیامبران، ۱۳۷۱ش، ص۱۲۱-۱۲۲.</ref> | ||
{{شعر جدید | {{شعر جدید | ||
|بود جنسیت در ادریس از نجوم\\هشت سال او با زحل بد در قدوم | |بود جنسیت در ادریس از نجوم\\هشت سال او با زحل بد در قدوم | ||
خط ۸۷: | خط ۸۷: | ||
}} | }} | ||
همچنین [[سنایی]] در خصوص ادریس(ع) آورده است: | همچنین [[سنائی غزنوی|سنایی]] در خصوص ادریس(ع) آورده است: | ||
{{شعر جدید | {{شعر جدید | ||
|\\بمیرای دوست پیش از مرگ اگر میزندگی خواهی | |\\بمیرای دوست پیش از مرگ اگر میزندگی خواهی | ||
خط ۹۹: | خط ۹۹: | ||
}} | }} | ||
در کتاب "رساله لب اللباب در سیر و سلوک اولی الالباب" که توسط آیت الله سید [[سید محمدحسین حسینی تهرانی]] نگاشته و شرح و تقریرات درس [[سید محمدحسین طباطبائی]] بوده است به نقل از وی آمده است که در حالت خواب(نُعاس) ادریس نبی را ملاحظه کرده و از او شنیده است :«در زندگانی من اتّفاقات و حوادث هولناکی روی داد و به حسب جریانات عادّیّه و طبیعیّه حلّ آنها محال به نظر میرسید و از ممتنعات شمرده میشد ولی ناگهان برای من حلّ شده، و روشن شد که دستی ما فوق اسباب و مسبّبات عادّیّه از عالم غیب حلّ این عقدهها نمود و رفع این مشکلات فرمود.» علامه طباطبایی پس از نقل این مکاشفه گفته که این اوّلین انتقالی بود که عالم طبیعت را برای من به جهان ماوراء طبیعت پیوست و رشته ارتباط ما از اینجا شروع شد.» <ref>{{یادکرد وب | نشانی=https://article.tebyan.net/169011/%D8%A7%D8%AF%D8%B1%D9%8A%D8%B3-%D9%BE%D9%8A%D8%A7%D9%85%D8%A8%D8%B1-%D8%A8%D9%87-%D8%B9%D9%84%D8%A7%D9%85%D9%87-%DA%86%D9%87-%DA%AF%D9%81%D8%AA- | عنوان=ادریس پیامبر به علامه چه گفت؟ | ناشر=وبگاه تبیان}} طهرانی، محمدحسین، رساله لب اللباب در سیر وسلوک اولی الالباب، ص ۸۸.</ref>{{یاد| [[سید محمدحسین حسینی تهرانی|علامه طهرانی]] در رساله لب اللباب بخش نخست ماجرا را به نقل مستقیم از [[سید محمدحسین طباطبائی|علامه طباطبایی]] اینگونه گزارش کرده است:به ياد دارم هنگامى که در [[نجف]]، تحت تربيت اخلاقى و عرفانى مرحوم [[سید علی قاضی طباطبایی]] - رضوان الله عليه - بویم؛ سحرگاهى بر بالاى بام بر سجّاده عبادت نشسته بودم در اين موقع "نُعاسى" به من دست داد و مشاهده کردم دو نفر در مقابل من نشستهاند يکى از آنها حضرت ادريس - على نبيّنا و آله و عليه السلام - بود و ديگرى برادر عزيز و ارجمندم خودم آقاى حاج سيّد [[محمّد حسن طباطبائى]] که فعلا در [[تبریز]] سکونت دارند. حضرت ادريس با من به مذاکره و سخن مشغول شدند ولى طورى بود که ایشان القاء كلام مینمودند و تکلّم و صحبت میکردند ولى سخنان ایشان به واسطه کلام آقاى اخوى استماع میشد.}} | در کتاب "رساله لب اللباب در سیر و سلوک اولی الالباب" که توسط آیت الله سید [[سید محمدحسین حسینی طهرانی|سید محمدحسین حسینی تهرانی]] نگاشته و شرح و تقریرات درس [[سید محمدحسین طباطبائی]] بوده است به نقل از وی آمده است که در حالت خواب(نُعاس) ادریس نبی را ملاحظه کرده و از او شنیده است :«در زندگانی من اتّفاقات و حوادث هولناکی روی داد و به حسب جریانات عادّیّه و طبیعیّه حلّ آنها محال به نظر میرسید و از ممتنعات شمرده میشد ولی ناگهان برای من حلّ شده، و روشن شد که دستی ما فوق اسباب و مسبّبات عادّیّه از عالم غیب حلّ این عقدهها نمود و رفع این مشکلات فرمود.» علامه طباطبایی پس از نقل این مکاشفه گفته که این اوّلین انتقالی بود که عالم طبیعت را برای من به جهان ماوراء طبیعت پیوست و رشته ارتباط ما از اینجا شروع شد.» <ref>{{یادکرد وب | نشانی=https://article.tebyan.net/169011/%D8%A7%D8%AF%D8%B1%D9%8A%D8%B3-%D9%BE%D9%8A%D8%A7%D9%85%D8%A8%D8%B1-%D8%A8%D9%87-%D8%B9%D9%84%D8%A7%D9%85%D9%87-%DA%86%D9%87-%DA%AF%D9%81%D8%AA- | عنوان=ادریس پیامبر به علامه چه گفت؟ | ناشر=وبگاه تبیان}} طهرانی، محمدحسین، رساله لب اللباب در سیر وسلوک اولی الالباب، ص ۸۸.</ref>{{یاد| [[سید محمدحسین حسینی تهرانی|علامه طهرانی]] در رساله لب اللباب بخش نخست ماجرا را به نقل مستقیم از [[سید محمدحسین طباطبائی|علامه طباطبایی]] اینگونه گزارش کرده است:به ياد دارم هنگامى که در [[نجف]]، تحت تربيت اخلاقى و عرفانى مرحوم [[سید علی قاضی طباطبایی]] - رضوان الله عليه - بویم؛ سحرگاهى بر بالاى بام بر سجّاده عبادت نشسته بودم در اين موقع "نُعاسى" به من دست داد و مشاهده کردم دو نفر در مقابل من نشستهاند يکى از آنها حضرت ادريس - على نبيّنا و آله و عليه السلام - بود و ديگرى برادر عزيز و ارجمندم خودم آقاى حاج سيّد [[محمّد حسن طباطبائى]] که فعلا در [[تبریز]] سکونت دارند. حضرت ادريس با من به مذاکره و سخن مشغول شدند ولى طورى بود که ایشان القاء كلام مینمودند و تکلّم و صحبت میکردند ولى سخنان ایشان به واسطه کلام آقاى اخوى استماع میشد.}} | ||
==جستارهای وابسته== | ==جستارهای وابسته== | ||
خط ۱۰۵: | خط ۱۰۵: | ||
[[الیاس (پیامبر)]] | [[الیاس (پیامبر)]] | ||
== پانویس == | ==پانویس== | ||
{{پانوشت}} | {{پانوشت}} | ||
== یادداشت == | ==یادداشت== | ||
{{یادداشتها}} | {{یادداشتها}} | ||
==منابع == | ==منابع== | ||
{{منابع}} | {{منابع}} | ||
{{ستون|۲}} | {{ستون|۲}} | ||
خط ۱۶۹: | خط ۱۶۹: | ||
{{پایان}} | {{پایان}} | ||
{{پایان}} | {{پایان}} | ||
== پیوند به بیرون == | ==پیوند به بیرون== | ||
* | *[https://www.cgie.org.ir/fa/article/229509/%D8%A7%D8%AF%D8%B1%DB%8C%D8%B3 دائره المعارف بزرگ اسلامی] | ||
{{نبوت}} | {{نبوت}} | ||
{{پیامبران در قرآن}} | {{پیامبران در قرآن}} |