پرش به محتوا

قصیده کوثریه: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۸: خط ۱۸:


==مضمون قصیده==
==مضمون قصیده==
این قصیده از 54 بیت تشکیل شده است <ref>موسسه طور، «مقدمه»، در چکامه کوثریه (یادواره غدیر خم)، ص29.</ref>  شاعر، تغزل این قصیده  را با وصف دندان محبوب شعر را آغاز کرده و شهد دهان و خال و گونه و موی سر و پلک و چشمان و چهره محبوب را میستاید و او را قسم می دهد که به هجران و دوری خاتمه دهد و گفتگوی شاعر با دلدار تا 24 بیت ادامه می یابد<ref>موسسه طور، «مقدمه»، در چکامه کوثریه (یادواره غدیر خم)، ص29.</ref> آنگاه از بیت 25، با این بیان که من گناه بسیاری کردم اما به الطاف مولایم امید دارم، به موضوع اصلی شعر منتقل میشود و با بیانی حماسی و شورانگیز امید خود به عنایات حضرت علی(ع) را به تصویر میکشد و سپس آرزو میکند که ای کاش فرمان سکوت بدست مولا نبود و قهرمان خیبر رخصت داشت با غرشی، روبهان و کرکسان و شب پرگان را براند.<ref>موسسه طور، «مقدمه»، در چکامه کوثریه (یادواره غدیر خم)، ص30.</ref>  
این قصیده از 54 بیت تشکیل شده است<ref>موسسه طور، «مقدمه»، در چکامه کوثریه (یادواره غدیر خم)، ص29.</ref>  شاعر، تغزل این قصیده  را با وصف دندان محبوب شعر را آغاز کرده و شهد دهان و خال و گونه و موی سر و پلک و چشمان و چهره محبوب را میستاید و او را قسم می دهد که به هجران و دوری خاتمه دهد و گفتگوی شاعر با دلدار تا 24 بیت ادامه می یابد<ref>موسسه طور، «مقدمه»، در چکامه کوثریه (یادواره غدیر خم)، ص29.</ref> آنگاه از بیت 25، با این بیان که من گناه بسیاری کردم اما به الطاف مولایم امید دارم، به موضوع اصلی شعر منتقل میشود و با بیانی حماسی و شورانگیز امید خود به عنایات حضرت علی(ع) را به تصویر میکشد و سپس آرزو میکند که ای کاش فرمان سکوت بدست مولا نبود و قهرمان خیبر رخصت داشت با غرشی، روبهان و کرکسان و شب پرگان را براند.<ref>موسسه طور، «مقدمه»، در چکامه کوثریه (یادواره غدیر خم)، ص30.</ref>  
در مورد مخاطب 24 بیت ابتدای قصیده دو نظر وجود دارد.  دیدگاه اول آن است که شاعر، همه خوبی را در پیکره علی(ع) خلاصه میبیند و از ابتدا با او به گفتگو می پردازد و دلیل این ادعای را اجماع بالاتفاق شعرشناسان ذکر میکنند.<ref>موسسه طور، «مقدمه»، در چکامه کوثریه (یادواره غدیر خم)، ص30.</ref> اما حسینی طهرانی ضمن رد این ادعا، ادله ای اقامه میکند بر این که 24 بیت ابتدایی قصیده در شأن رسول خدا است. او با اشاره به بیت اول، فاصله دار  بودن دندان های رسول خدا و با اشاره به بیت دوم، نزول آیه اول سوره کوثر در شأن رسول خدا و با اشاره به بیت 12، که سخن از ایمان آوردن به نبوت ممدوح میکند را به عنوان دلیل مدعایش ذکر میکند. همچنین سرخ شدن صورت از روی حیا را از حالات رسول خدا(ص) شمرده که در بیت 16 از آن سخن به میان آمده. او پس از این ادله میگوید: همچنین سایر ابیات همگی به رسول الله انسب است. <ref>مطلع الانوار، ۱۴۳۳، ج۹، ص۱25.</ref>
در مورد مخاطب 24 بیت ابتدای قصیده دو نظر وجود دارد.  دیدگاه اول آن است که شاعر، همه خوبی را در پیکره علی(ع) خلاصه میبیند و از ابتدا با او به گفتگو می پردازد و دلیل این ادعای را اجماع بالاتفاق شعرشناسان ذکر میکنند.<ref>موسسه طور، «مقدمه»، در چکامه کوثریه (یادواره غدیر خم)، ص30.</ref> اما حسینی طهرانی ضمن رد این ادعا، ادله ای اقامه میکند بر این که 24 بیت ابتدایی قصیده در شأن رسول خدا است. او با اشاره به بیت اول، فاصله دار  بودن دندان های رسول خدا و با اشاره به بیت دوم، نزول آیه اول سوره کوثر در شأن رسول خدا و با اشاره به بیت 12، که سخن از ایمان آوردن به نبوت ممدوح میکند را به عنوان دلیل مدعایش ذکر میکند. همچنین سرخ شدن صورت از روی حیا را از حالات رسول خدا(ص) شمرده که در بیت 16 از آن سخن به میان آمده. او پس از این ادله میگوید: همچنین سایر ابیات همگی به رسول الله انسب است. <ref>مطلع الانوار، ۱۴۳۳، ج۹، ص۱25.</ref>
==وزن و آهنگ==
قصیده کوثریه در بحر متدارک مثمن مخبون و بر وزن فَعَلَن فَعَلَن فَعَلَن فَعلُن است که به بحر قطر المیزاب، صوت الناقوس یا رکض الخیل معروف است. این وزن تقریبا منحصر در اشعار عربی است و در شعر فارسی کاربرد کمی دارد. این وزن یادآورد موسیقی موزون صدای پای اسب در هنگام دویدن است و با روحیه دلاور و جنگجوی عرب سازگار است. <ref>موسسه طور، «مقدمه»، در چکامه کوثریه (یادواره غدیر خم)، ص21-22.</ref>  مشابه همین وزن، روایاتی است که از امیرالمومنین(ع) در تفسیر ناقوس کلیساها وارد شده است<ref>موسسه طور، «مقدمه»، در چکامه کوثریه (یادواره غدیر خم)، ص22-24.</ref>
<ref> شیخ صدوق، أمالی الصدوق، 1418؛ الحافظ البرسي، مشارق الأنوار، 1422، ص 127؛ علامه مجلسی، بحار الأنوار،۱۴۰۳، ج14، ص334</ref>
یادداشت؟؟


==متن قصیده==
==متن قصیده==
خط ۳۹: خط ۴۵:
|
|
|
|
سَوّدْتُ صَحیفةَ أعْمالی ***  وَ وَکَلتُ الأمْرَ إلی حَیْدَر
1 أمُفَلَّجُ ثَغْرِکَ أم جَوْهر؟ *** و رحیقُ رُضابِکَ أم سُکَّر؟
|
این دندان های پیشین توست که جدا جدا شده، و به طور منظم قسمت شده است، یا آنکه گوهری است نهاده شده؟! و این آب دهان مکیده شده تو، شراب پاک و خالص است، و یا آنکه شکر شیرین است؟!
|
2 قد قال لِثغْرِکَ صانِعُه: *** إنّا اعطیناکَ الکوثر
|
در وصف دندان های پیشین تو، آفریدگارش آنرا چشمه کوثر خوانده، و آیه انا اعطیناک الکوثر را نازل فرمود.
|
3 و الخالُ بِخدِّکَ أم مِسکٌ *** نقّطْتَ بهِ الوردَ الاحمَر
|
و اینکه بر روی گونه تو، و در روی چهره توست خالی است که گذاشته شده،و یا آنکه مشکی است که با آن، گل سرخ را نقطه گذاری کرده ای؟!
|
4 أم ذاک الخالُ بِذاک الخَدّ *** دِفَتیتُ النّد على مِجْمَر
|
یا آنکه آن خال بر روی آن گونه، تو گوئی عودی است که در مجمره آتش نهاده ای؟!
|
5 عَجباً من جمرتِهِ تَذکو *** و بها لایحترقُ العنبر!
|
در شگفتم که چگونه از آن مجمره آتش، پیوسته لهب و شعله از جمره و سرخی های آتشش ساطع است، ولی معذلک آن قطعه عطر عنبری که در آن نهاده شده است محترق نمی شود و گداخته نمی گردد؟
|
6 یا مَن تبدو لِىَ وفْرَتُهُ *** فى صبح مُحیّاهُ الازهر
|
ای آن کسی که با گیسوان آویخته شده از دو بناگوش، در اطراف سیمای درخشان و چهره تابناک که همچون سپیده صبح نورانی است، بر من ظاهر و آشکار شدی.
|
7 فاُجَنُّ به باللّیل اذا *** یغشى «والصّبح إذا أسفر»
|
پس به سبب آن گیسوان است که در شب تار که جهان را می پوشاند من مختفی می شوم، و با آن چهره رخشان است که در سپیده صبح چون نقاب و پرده از رخ برمی دارد نمایان می شوم.
|
8 ارحَمْ أرِقاً لو لم یَمْرَضْ *** بِنُعاسِ جُفوِنک لَم یَسْهَر
|
ترحم آور بر مریضی که از چشمان خمار آلوده تو، شب را تا به صبح بیدار مانده است، و اگر هر آینه آن چشمان فتان و جادوی تو نبود مریض نمی شد.
|
9 تَبْیَضُّ لِهَجْرک عَیْناه *** حَزَناً و مَدامِعُه تَحمَر
|
از غصه و اندوهی که از هجران تو بر او وارد شده است دو چشمانش نابینا و سفیدرنگ، و مجاری اشک در آن چشمان، قرمز رنگ شده است.
|
10یا للعشّاق لِمَفْتونٍ *** بِهَوَى رَشَا أحوى أحْوَر
|
ای جماعت عاشقان بیائید و به فریاد این من مجنون و دیوانه برسید، که در عشق بچه آهوی قرمز رنگی که قرمزی آن به سیاهی می زند، گرفتار آمده است!
|
11 ان یبدُ لِذى طربٍ غَنىَّ *** أو لاحَ لِذى نُسُکٍ کبَّر
|
که (از فرط حسن و جمال) اگر برای شخصی که مشغول طرب است ظاهر شود، به رقص آید و آواز سر دهد. و اگر برای شخصی که مشغول عبادت و توجه به خداست نمایان گردد صدای الله اکبرش بلند شود.
|
12 آمنتُ هوىً بِنُبُوّتِهِ *** وبِعینَیْه سحرٌ یوثر
|
من از روی فرط عشق و محبت به او، نبوت او ایمان آوردم در حالی که سحر و جادوی قوی و برگزیده از دو چشم او ظاهر بود.
|
13 أصفیْتُ الودّ لذى مَلَلٍ *** عیْشى بقطیعَتِهِ کدَّر
|
من مراتب محبت و عشق خود را برای کسی که در او حال ضجرت و ملالت پدیدار شده است پاک و خالص گردانیدم، او عیش مرا به فراق و بریدن از ما، تیره و مکدر ساخت.
|
14 یا من قد آثرَ هجرانى *** و علىّ بلُقیاهُ استأثَر
|
ای کسی که هجران و دوری مرا از خودت در نظر گرفته و اختیار کرده ای،و در ملاقات و زیارت خود غیر مرا بر من برگزیده و انتخاب نموده ای.
|
15 أقسَمْتُ علیک بما اولتـ *** ـک النَّضْرة مِن حسن المَنظر
|
سوگند یاد می کنم بر تو به آن زیبائی رخسار و حسن منظری که به تو هیئت زیبا و چشم انداز نیکو داده است
|
16 و بوجهک اذ یحمرّ حیاً *** و بوجه مُحبّک اذ یصفر
|
و سوگند به چهره و سیمای تو در آن زمانی که از شرم و حیا سرخ می شد،و به چهره و سیمای دوست تو در آن زمانی که زرد می شد
|
17 و بِلُؤلؤ مِبْسَمِکَ المنظو *** م و لؤلؤ دمْعِىَ اذ یُنثَر
|
و سوگند به لؤلؤ دندان پیشین تو که به یک رشته درآمده، و به لؤلؤ اشک سرازیر من در آن زمانی که بر چهره ام می ریزد و پخش می شود
|
18 أن تترُک هذا الهَجْرَ فلیـ *** ـسَ یلیقُ بمثلِى َ أن یُهجَر
|
اینکه دست از این اعراض و دوری بازداری! و این هجران را ترک کنی! زیرا که سزاوار همچو منی نیست که مهجور گردد.
|
19 فَاجْل الأقداحَ بصرفِ الرّا ***ح ِ عسى الأفراح بها تُنشر
|
پس قدح ها را برای نوشیدن شراب به گردش درآور، که امید است با این قدح ها سرور و شادمانی انتشار یابد.
|
20 و اشغَل یُمناک بصبّ الکأ *** سِ و خلِّ یَسارک للمِزْهَر
|
دست است خود را برای ریختن شراب در کاسه نگهدار، و دست چپ خود را برای نواختن عود و به صدا درآوردن تار به کار انداز.
|
21 فَدَمُ العنقودِ و لحنُ العو *** دِ یُعید الخیْرَ و یَنفى الشرّ
|
زیرا که خون سرخ خوشه انگور و صدای دلنواز عود خیر و خوبی می آورد، و شر و بدی را می برد.
|
22 بَکِّرْ للسُّکْرِ قُبَیْلَ الفجْـ *ــرِ فصَفْوُ الدهرِ لِمَنْ بَکَّر
|
قدری قبل از طلوع صبح صادق، برای مستی برخیز و بر مستی بشتاب! زیرا که خالصها و برگزیده های روزگار برای کسی است که سحرخیز باشد.
|
23 هذا عملى فاسلُک سُبُلى *** إن کُنت تَقِرُّ عَلى المُنکَرْ
|
اینست عمل من! پس تو هم اگر از کسانی هستی که در کارهای منکر ثابت قدم می باشی از همین راههائی که من رفته ام برو، و در این مسالک گام بردار!
|
24 فلقد أسَرفْتُ و ماأسلَفـ *** ـت ُ لِنفسِى ما فیه اُعذَر
|
پس حقا من در کارهای خود زیاده روی و اسراف کرده ام و برای خود چیزی از پیش نفرستاده ام که در آن برای من مایه عذری باشد.
|
25 سَوّدْتُ صَحیفةَ أعْمالی ***  وَ وَکَلتُ الأمْرَ إلی حَیْدَر
|  
|  
من نامه اعمال خود را سیاه کرده‌ام *** و لیکن امر خود را به [[امام علی علیه‌السلام|حیدر]] واگذار نموده‌ام
من نامه اعمال خود را سیاه کرده‌ام *** و لیکن امر خود را به [[امام علی علیه‌السلام|حیدر]] واگذار نموده‌ام
|
|
هُوَ کَهْفی مِنْ نُوَبِ الدُّنْیا *** وَ شَفیعی فی یَوْمِ الْمَحْشَر
26 هُوَ کَهْفی مِنْ نُوَبِ الدُّنْیا *** وَ شَفیعی فی یَوْمِ الْمَحْشَر
|
|
اوست پناهگاه من در نوائب و مصائب دنیا *** و اوست شفیع من در روز رستاخیز
اوست پناهگاه من در نوائب و مصائب دنیا *** و اوست شفیع من در روز رستاخیز
|
|
قدْ تَمّتْ لی بِوِلایَتِهِ *** نِعَمٌ جَمّتْ عَنْ أنْ تُشْکَر  
27 قدْ تَمّتْ لی بِوِلایَتِهِ *** نِعَمٌ جَمّتْ عَنْ أنْ تُشْکَر  
|
|
در پرتو [[ولایت]] او نعمت‌های فراوانی به من ارزانی شده‌است *** که از شکر و سپاس برتر است
در پرتو [[ولایت]] او نعمت‌های فراوانی به من ارزانی شده‌است *** که از شکر و سپاس برتر است
|
|
لاصیبُ بِها الحَظّ الأوْفی *** وَ أخَصّصُ بِالسّهْمِ الأوْفرِ
28 لاصیبُ بِها الحَظّ الأوْفی *** وَ أخَصّصُ بِالسّهْمِ الأوْفرِ
|
|
برای آنکه در اثر آن نعمت، من به نصیب فراوانتر برسم *** و به سهمیه بیشتری اختصاص یابم
برای آنکه در اثر آن نعمت، من به نصیب فراوانتر برسم *** و به سهمیه بیشتری اختصاص یابم
|
|
بِالحِفْظِ مِن النّارِ الکُبْری *** وَ الأمْنِ مِن الفَزَعِ الأکبرِ
29 بِالحِفْظِ مِن النّارِ الکُبْری *** وَ الأمْنِ مِن الفَزَعِ الأکبرِ
|
|
در مصونیت از بزرگ‌ترین آتش‌های [[قیامت]] *** و امان از بزرگترین فزع و دهشت روز باز پسین
در مصونیت از بزرگ‌ترین آتش‌های [[قیامت]] *** و امان از بزرگترین فزع و دهشت روز باز پسین
|
|
هلْ یَمنعُنی وَ هوَ السّاقی *** أنْ أشْربَ مِنْ حَوْضِ الکَوثَر  
30 هلْ یَمنعُنی وَ هوَ السّاقی *** أنْ أشْربَ مِنْ حَوْضِ الکَوثَر  
|
|
آیا می‌شود او مرا از آشامیدن آب [[حوض کوثر]] منع کند؟ *** در حالی که او [[ساقی کوثر]] است
آیا می‌شود او مرا از آشامیدن آب [[حوض کوثر]] منع کند؟ *** در حالی که او [[ساقی کوثر]] است
|
|
أمْ یَطرُدُنی عَنْ مائِدةٍ *** وُضِعتْ لِلقانعِ وَ المُعترّ
31 أمْ یَطرُدُنی عَنْ مائِدةٍ *** وُضِعتْ لِلقانعِ وَ المُعترّ
|
|
آیا می‌شود او مرا از سفره‌ای، که برای مسکین سائل *** گسترده شده‌است، جلوگیری نماید؟
آیا می‌شود او مرا از سفره‌ای، که برای مسکین سائل *** گسترده شده‌است، جلوگیری نماید؟
|
|
یا مَنْ قَدْ أنْکَرَ مِن آیاتِ *** أبی حَسَنٍ ما لایُنکَر
32 یا مَنْ قَدْ أنْکَرَ مِن آیاتِ *** أبی حَسَنٍ ما لایُنکَر
|
|
ای، کسی که تو درباره ابوالحسن انکار *** آیات و شواهدی را می‌نمائی که ابداً قابل انکار نیست!
ای، کسی که تو درباره ابوالحسن انکار *** آیات و شواهدی را می‌نمائی که ابداً قابل انکار نیست!
|
|
إنْ کنتَ لِجَهلِک بِالأیّامِ *** جَحَدتَ مقامَ ابی شُبّر
33 إنْ کنتَ لِجَهلِک بِالأیّامِ *** جَحَدتَ مقامَ ابی شُبّر
|
|
اگر تو از روی جهل به تاریخ وقایع و حوادث روزگار *** مقام ابوشبر (علی) را انکار می‌کنی!
اگر تو از روی جهل به تاریخ وقایع و حوادث روزگار *** مقام ابوشبر (علی) را انکار می‌کنی!
|
|
فاسْأل بدراً وَ اسْألْ أحُداً *** وَ سَلْ الأحْزابَ وَ سلْ خَیبَر
34 فاسْأل بدراً وَ اسْألْ أحُداً *** وَ سَلْ الأحْزابَ وَ سلْ خَیبَر
|
|
پس درباره او از [[منطقه بدر|بدر]] سؤال کن! و اُحُد سؤال کن! *** و از احزاب بپرس! و از [[خیبر]] بپرس
پس درباره او از [[منطقه بدر|بدر]] سؤال کن! و اُحُد سؤال کن! *** و از احزاب بپرس! و از [[خیبر]] بپرس
|
|
مَنْ دَبَّرَ فِیهَا الْأمْرَ وَ مَنْ أرْدَی *** الْأبْطَالَ وَ مَنْ دَمَّرْ
35 مَنْ دَبَّرَ فِیهَا الْأمْرَ وَ مَنْ أرْدَی *** الْأبْطَالَ وَ مَنْ دَمَّرْ
|
|
چه کسی تدبیر امور را نمود؟ *** و چه کسی شجاعان روزگار را به زمین انداخت؟
چه کسی تدبیر امور را نمود؟ *** و چه کسی شجاعان روزگار را به زمین انداخت؟
|
|
مَنْ هَدَّ حُصُونَ الشِّرْکِ وَ مَنْ *** شَادَ الاسْلَامَ وَ مَنْ عَمَّرْ
36 مَنْ هَدَّ حُصُونَ الشِّرْکِ وَ مَنْ *** شَادَ الاسْلَامَ وَ مَنْ عَمَّرْ
|
|
چه کسی قلعه‌های شرک را واژگون ساخت؟ *** و چه کسی [[اسلام]] را بلند نمود؟ و چه کسی اسلام را آباد کرد؟
چه کسی قلعه‌های شرک را واژگون ساخت؟ *** و چه کسی [[اسلام]] را بلند نمود؟ و چه کسی اسلام را آباد کرد؟
|
|
مَنْ قَدَّمَهُ طه وَ عَلَی *** أهْلِ الْإیمَانِ لَهُ أمَّرْ
37 مَنْ قَدَّمَهُ طه وَ عَلَی *** أهْلِ الْإیمَانِ لَهُ أمَّرْ
|
|
چه کسی او را حضرت طه بر همه مردم مقدم داشت؟ *** و او را بر جمیع اهل ایمان امیر نمود؟
چه کسی او را حضرت طه بر همه مردم مقدم داشت؟ *** و او را بر جمیع اهل ایمان امیر نمود؟
|
|
قَاسَوْکَ أبَاحَسَنٍ بِسِوَاکَ *** وَهَلْ بَالطَّوْدِ یُقَاسُ الذَّرّْ
38 قَاسَوْکَ أبَاحَسَنٍ بِسِوَاکَ *** وَهَلْ بَالطَّوْدِ یُقَاسُ الذَّرّْ
|
|
ای، [[امام علی علیه‌السلام|ابوالحسن]] تو را با غیر تو مقایسه کردند؛ *** مگر می‌شود کوه را با ذره مقایسه کرد؟
ای، [[امام علی علیه‌السلام|ابوالحسن]] تو را با غیر تو مقایسه کردند؛ *** مگر می‌شود کوه را با ذره مقایسه کرد؟
|
|
أنَّی سَاوَوْکَ بِمَنْ نَاوَوْکَ *** وَهَلْ سَاوَوْا نَعْلَیْ قَنْبَرْ
39 أنَّی سَاوَوْکَ بِمَنْ نَاوَوْکَ *** وَهَلْ سَاوَوْا نَعْلَیْ قَنْبَرْ
|
|
چگونه تو را با کسانی که با تو دشمنی کردند مساوی شمردند؟ ***  و آیا با دو لنگه نعلین قنبر: غلام تو برابر شوند
چگونه تو را با کسانی که با تو دشمنی کردند مساوی شمردند؟ ***  و آیا با دو لنگه نعلین قنبر: غلام تو برابر شوند
|
|
مَنْ غَیْرُکَ مَنْ یُدْعَی لِلْحَرْبِ *** وَللْمِحْرَابِ وَللْمِنْبَرْ
40 مَنْ غَیْرُکَ مَنْ یُدْعَی لِلْحَرْبِ *** وَللْمِحْرَابِ وَللْمِنْبَرْ
|
|
چه کسی غیر از تو بود که هم برای جنگ *** و هم برای [[محراب]]، و هم برای منبر خوانده شود؟
چه کسی غیر از تو بود که هم برای جنگ *** و هم برای [[محراب]]، و هم برای منبر خوانده شود؟
|
|
أفْعَالُ الْخَیْرِ إذَا انْتَشَرتْ *** فِی النَّاسِ فَأنْتَ لَهَا مَصْدَرْ
41 أفْعَالُ الْخَیْرِ إذَا انْتَشَرتْ *** فِی النَّاسِ فَأنْتَ لَهَا مَصْدَرْ
|
|
تمام کارهای شایسته انتشار یابد *** در میان مردم از تو سرچشمه گرفته‌است
تمام کارهای شایسته انتشار یابد *** در میان مردم از تو سرچشمه گرفته‌است
|
|
وَ إذَا ذُکِرَ الْمَعْروفُ فَمَا *** لِسِوَاکَ بِهِ شَیُ یُذْکَرْ
42 وَ إذَا ذُکِرَ الْمَعْروفُ فَمَا *** لِسِوَاکَ بِهِ شَیُ یُذْکَرْ
|
|
و چون کارهای نیکو را نام ببرند، همه‌اش برای توست *** و برای غیر تو چیز قابل ذکری نیست
و چون کارهای نیکو را نام ببرند، همه‌اش برای توست *** و برای غیر تو چیز قابل ذکری نیست
|
|
أحْیَیْتَ الدَّینَ بِأبْیَضَ قَدْ *** أوْدَعْتَ بِهِ الْمَوْتَ الْأحْمَرْ
43 أحْیَیْتَ الدَّینَ بِأبْیَضَ قَدْ *** أوْدَعْتَ بِهِ الْمَوْتَ الْأحْمَرْ
|
|
دین خدا را زنده کردی با شمشیر برّانی *** که مرگ سرخ را در آن به ودیعت نهفته بودی
دین خدا را زنده کردی با شمشیر برّانی *** که مرگ سرخ را در آن به ودیعت نهفته بودی
|
|
قُطْباً لِلْحَرْبِ یُدِیرُ الضَّرْبَ *** وَ یَجْلُو الْکَرْبَ بِیَوْمِ الْکَرّ
44 قُطْباً لِلْحَرْبِ یُدِیرُ الضَّرْبَ *** وَ یَجْلُو الْکَرْبَ بِیَوْمِ الْکَرّ
|
|
شمشیر تو قطب مدار جنگ بود، که برای جدا کردن در دوران بود *** و در روز حمله، غصه و اندوه را می‌زدود
شمشیر تو قطب مدار جنگ بود، که برای جدا کردن در دوران بود *** و در روز حمله، غصه و اندوه را می‌زدود
|
|
فَاصْدَعْ بِالْأمْرِ فَنَاصِرُکَ *** التَّبَّارُ (البَّتَّارُ) وَشَانِئُکَ الْأبْتَرْ
45 فَاصْدَعْ بِالْأمْرِ فَنَاصِرُکَ *** التَّبَّارُ (البَّتَّارُ) وَشَانِئُکَ الْأبْتَرْ
|
|
پس اعلان به امر خود کن! چون یاری کننده تو *** هلاک کننده و برنده و کوبنده است؛ و مذمت کننده تو دم بریده‌است
پس اعلان به امر خود کن! چون یاری کننده تو *** هلاک کننده و برنده و کوبنده است؛ و مذمت کننده تو دم بریده‌است
|
|
لَوْلَمْ تُؤمَرْ بِالصَّبْرَ وَ کَظْمِ *** الْغَیْظِ وَلَیْتَکَ لَمْ تُؤَمَرْ
46 لَوْلَمْ تُؤمَرْ بِالصَّبْرَ وَ کَظْمِ *** الْغَیْظِ وَلَیْتَکَ لَمْ تُؤَمَرْ
|
|
چنانچه تو مأمور به صبر و شکیبائی و فرونشاندن *** خشم و غضب نبودی و ای‌کاش که مأمور نبودی
چنانچه تو مأمور به صبر و شکیبائی و فرونشاندن *** خشم و غضب نبودی و ای‌کاش که مأمور نبودی
|
|
مَانَالَ الْأمْرَ أخُو تَیْمٍ *** وَلَا تَنَاوَلَهُ مِنْهُ حَبْتَرْ
47 مَانَالَ الْأمْرَ أخُو تَیْمٍ *** وَلَا تَنَاوَلَهُ مِنْهُ حَبْتَرْ
|
|
به امر [[خلافت]]، اخوتیم ([[ابوبکر بن ابی‌قحافه|ابوبکر]]) نائل نمی‌شد *** و سپس حبتر ([[عمر بن خطاب|عمر]]) به ولایت از ناحیه او نمی‌رسید
به امر [[خلافت]]، اخوتیم ([[ابوبکر بن ابی‌قحافه|ابوبکر]]) نائل نمی‌شد *** و سپس حبتر ([[عمر بن خطاب|عمر]]) به ولایت از ناحیه او نمی‌رسید
|
|
مَا آلَ الْأمْرُ إلَی التَّحْکِیمِ *** وَ زَاَیَلَ مَوْقِفَهُ الْأشْتَرْ
47 مَا آلَ الْأمْرُ إلَی التَّحْکِیمِ *** وَ زَاَیَلَ مَوْقِفَهُ الْأشْتَرْ
|
|
پس بازگشت امر به تحکیم حکمین منتهی نمی‌شد *** و [[مالک اشتر]] از موقف خود در نبرد مفارقت نمی‌نمود
پس بازگشت امر به تحکیم حکمین منتهی نمی‌شد *** و [[مالک اشتر]] از موقف خود در نبرد مفارقت نمی‌نمود
|
|
لَکِنَّ أعْرَاضَ الْعَاجِل مَا *** عَلِقَتْ بِرِدَائِکَ یَا جَوْهَرْ
48 لَکِنَّ أعْرَاضَ الْعَاجِل مَا *** عَلِقَتْ بِرِدَائِکَ یَا جَوْهَرْ
|
|
و لیکن اعراض این دنیای عاجل *** به ردای تو نچسبید و تعلق نگرفت، ای نادره جوهر عالم وجود  
و لیکن اعراض این دنیای عاجل *** به ردای تو نچسبید و تعلق نگرفت، ای نادره جوهر عالم وجود  
|
|
أنْتَ الْمُهْتَمُّ بِحِفْظِ الدَّینِ *** وَ غَیْرُکَ بِالدُّنْیَا تَغْتَرّ
49 أنْتَ الْمُهْتَمُّ بِحِفْظِ الدَّینِ *** وَ غَیْرُکَ بِالدُّنْیَا تَغْتَرّ
|
|
تو یگانه فردی بودی که برای دین خدا اهتمام نمودی *** و غیر تو به دنیا مغرور شد
تو یگانه فردی بودی که برای دین خدا اهتمام نمودی *** و غیر تو به دنیا مغرور شد
|
|
أفْعَالُکَ مَا کَانَتْ فِیهَا *** إلَّا ذِکْرَی لِمَنِ اذَّکَّرْ
50 أفْعَالُکَ مَا کَانَتْ فِیهَا *** إلَّا ذِکْرَی لِمَنِ اذَّکَّرْ
|
|
هیچ یک از افعال و کردار تو نیست *** مگر آنکه برای افراد متذکر و حق جو، موجب تذکر و یادآوری شود
هیچ یک از افعال و کردار تو نیست *** مگر آنکه برای افراد متذکر و حق جو، موجب تذکر و یادآوری شود
|
|
حُجَجاً ألْزَمْتَ بِهَا الْخُضَمآءَ *** وَ تَبْصِرَهً لِمَنِ اسْتَبْصَرْ
51 حُجَجاً ألْزَمْتَ بِهَا الْخُضَمآءَ *** وَ تَبْصِرَهً لِمَنِ اسْتَبْصَرْ
|
|
آن افعال حجت هائی است که با آن دشمنان را ملزم کرده‌ای *** و موجب بیداری است برای کسانی که بخواهند مستبصر باشند و بصیرت بیابند
آن افعال حجت هائی است که با آن دشمنان را ملزم کرده‌ای *** و موجب بیداری است برای کسانی که بخواهند مستبصر باشند و بصیرت بیابند
|
|
آیَاتُ جَلَالِکَ لَا تُحْصَی *** وَ صِفَاتُ کَمَالِکَ لَا تُحْصَرْ
52 آیَاتُ جَلَالِکَ لَا تُحْصَی *** وَ صِفَاتُ کَمَالِکَ لَا تُحْصَرْ
|
|
نشانه‌های جلال و آیات عظمت تو به شمارش در نمی‌آید *** و صفات کمال تو نیز قابل شمردن نیست
نشانه‌های جلال و آیات عظمت تو به شمارش در نمی‌آید *** و صفات کمال تو نیز قابل شمردن نیست
|
|
مَنْ طَوَّلَ فِیکَ مَدَائِحَهُ *** عَنْ أدْنَی وَاجِبِهَا قَصَّرْ
53 مَنْ طَوَّلَ فِیکَ مَدَائِحَهُ *** عَنْ أدْنَی وَاجِبِهَا قَصَّرْ
|
|
کسی که درباره تو مدیحه‌های خود را طولانی کند *** باز هم از عهده اداء حق واجب تو کوتاهی کرده‌است
کسی که درباره تو مدیحه‌های خود را طولانی کند *** باز هم از عهده اداء حق واجب تو کوتاهی کرده‌است
|
|
فَاقْبَلْ یَا کَعْبَهَ آمَالِی *** مِنْ هَدْیِ مَدِیحِیِ مَا اسْتَیْسَرْ
54 فَاقْبَلْ یَا کَعْبَهَ آمَالِی *** مِنْ هَدْیِ مَدِیحِیِ مَا اسْتَیْسَرْ
|
|
پس ای، کعبه آمال من بپذیر *** از مدائح من این مقدار مختصر را که به عنوان قربانی خود به پیشگاه تو هدیه آورده‌ام».<ref>موسوی، حرکة الشعر فی النجف، بی‌تا، ص۲۲۸ و طهرانی، امام شناسی، ج۷، ص ۲۸۵-۲۹۳.</ref>
پس ای، کعبه آمال من بپذیر *** از مدائح من این مقدار مختصر را که به عنوان قربانی خود به پیشگاه تو هدیه آورده‌ام».<ref>موسوی، حرکة الشعر فی النجف، بی‌تا، ص۲۲۸ و طهرانی، امام شناسی، ج۷، ص ۲۸۵-۲۹۳.</ref>
خط ۱۶۸: خط ۲۷۰:
==نسخه‌ها==
==نسخه‌ها==
[[آقابزرگ تهرانی]]، کتاب شناس بزرگ شیعه، می‌گوید این قصیده بارها در نجف چاپ شده<ref> آقابزرگ تهرانی، الذریعة، 1408، ج9، ص368.</ref> و نیز یک بار همراه قصیده دیگری از همین شاعر به نام صاحبیه در سال [[۱۳۶۷ق]] و یک بار در کتاب [[مدیح المرتضی (کتاب)|مدیح المرتضی]] که مجموع ۴ قصیده از چند شاعر در مدح امیرالمومنین(ع) است به چاپ رسیده است.<ref> آقابزرگ تهرانی، الذریعة، 1408، ج18، ص182 و ج20، ص250.</ref>
[[آقابزرگ تهرانی]]، کتاب شناس بزرگ شیعه، می‌گوید این قصیده بارها در نجف چاپ شده<ref> آقابزرگ تهرانی، الذریعة، 1408، ج9، ص368.</ref> و نیز یک بار همراه قصیده دیگری از همین شاعر به نام صاحبیه در سال [[۱۳۶۷ق]] و یک بار در کتاب [[مدیح المرتضی (کتاب)|مدیح المرتضی]] که مجموع ۴ قصیده از چند شاعر در مدح امیرالمومنین(ع) است به چاپ رسیده است.<ref> آقابزرگ تهرانی، الذریعة، 1408، ج18، ص182 و ج20، ص250.</ref>
این قصیده در [[دیوان اشعار سید رضا هندی]] که توسط دار الاضواء بیروت چاپ شده، آمده است<ref> هندی، دیوان السید رضا الهندی، 1409، ص 20-22</ref> [[مجمع جهانی اهل‌بیت|مجمع جهانی اهل بیت(ع)]] در کتابچه‌ای ۲۳ صفحه‌ای این قصیده را به صورت مستقل با نام القصیدة الکوثریة در سال [[۱۴۱۸ق]] به چاپ رسانده است. <ref>هندی، القصیدة الکوثریة، 1418</ref> همچنین، این قصیده به همراه استقبال‌های آن در چکامه کوثریه در [[سال ۱۳۷۰ هجری شمسی|سال ۱۳۷۰ش]] توسط انتشارات موسسه طور به چاپ رسیده است.<ref>هندی، چکامه کوثریه (یادواره غدیر خم)، 1370ش، ص</ref>
این قصیده در [[دیوان اشعار سید رضا هندی]] که توسط دار الاضواء بیروت چاپ شده، آمده است<ref> هندی، دیوان السید رضا الهندی، 1409، ص 20-22</ref> [[مجمع جهانی اهل‌بیت|مجمع جهانی اهل بیت(ع)]] در کتابچه‌ای ۲۳ صفحه‌ای این قصیده را به صورت مستقل با نام القصیدة الکوثریة در سال [[۱۴۱۸ق]] به چاپ رسانده است. <ref>هندی، القصیدة الکوثریة، 1418، ص9-23</ref> همچنین، این قصیده به همراه ترجمه و استقبال‌های آن در چکامه کوثریه در [[سال ۱۳۷۰ هجری شمسی|سال ۱۳۷۰ش]] توسط انتشارات موسسه طور به چاپ رسیده است.<ref>هندی، چکامه کوثریه (یادواره غدیر خم)، 1370ش، ص 32-39</ref> در کتاب چکامه کوثریه از دو نسخه چاپ دوم و سوم قصیده که در کتابخانه آستان قدس با شماره های 13606 و 27076 نگاهداری میشود و نیز چاپ مستقل قصیده در قطع جیبی در قم توسط ناشر ناشناس نام برده است<ref>هندی، چکامه کوثریه (یادواره غدیر خم)، 1370ش، ص28</ref>  
<references />
 
 
==پانوشت==
 
{{پانوشت}}
 
==منابع==
هندی، سیدرضا، چکامه کوثریه (یادواره غدیر خم)، بی‌جا، طور، چاپ اول، 1370ش.
موسسه طور، «مقدمه»، در چکامه کوثریه (یادواره غدیر خم)، تالیف سیدرضا هندی،  بی‌جا، طور، چاپ اول، 1370ش. 
سماوی، محمد، الطلیعة من شعراء الشیعة، بیروت، به تحقیق کامل سلمان الجبوری، دار المؤرخ العربی، چاپ اول، 1422ق.
حسینی طهرانی، سید محمدحسین، مطلع الانوار، با تعلیقات سید محمدمحسن حسینی طهرانی، جلد 9، تهران، مکتب وحی، چاپ اول،1433ق. (کتابخانه نور)
رحمانی همدانی، احمد، الامام علی بن ابی طالب، تهران، منیر، چاپ اول، 1375ش.
امین، محسن، اعیان الشیعة، به تحقیق حسن امین، بیروت، دارالتعارف للمطبوعات، 1406ق.
رجایی، سید مهدی، الادباء من آل ابی طالب، قم، کتابخانه آیت الله مرعشی، چاپ اول، 1392ش.
هندی، سیدرضا، القصیدة الکوثریة، قم، مجمع جهانی اهل بیت، چاپ اول، 1418ق.
نشر مجمع جهانی اهل بیت، «مقدمه» در القصیدة الکوثریة، تألیف سید رضا هندی، قم، مجمع جهانی اهل بیت، چاپ اول، 1418ق.
هندی، سیدرضا، دیوان السید رضا الهندی، به تحقیق و تعلیق سید موسی موسوی و سید عبدالصاحب موسوی، بیروت، دارالاضواء، چاپ اول، 1409ق.
آقابزرگ تهرانی، محمدمحسن، الذریعة إلی تصانیف الشیعة، قم، نشر اسماعیلیان، 1408ق.
شیخ صدوق، محمد بن علی بن بابویه، أمالی الصدوق، تهران، كتابچى‏، چاپ ششم، 1418ق.
الحافظ البرسي، رجب بن محمد، مشارق أنوار اليقين في أسرار أمير المؤمنين(ع)، بیروت، اعلمی، چاپ اول، 1422ق.
علامه مجلسی، محمدباقر، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، بیروت،‌ دار احیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق.
confirmed، templateeditor
۴۰۹

ویرایش