بارداری حضرت مریم: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{در دست ویرایش ۲|ماه=[[اسفند]]|روز=[[۲]]|سال=[[۱۴۰۲]]|کاربر=H.shamloo }} | {{در دست ویرایش ۲|ماه=[[اسفند]]|روز=[[۲]]|سال=[[۱۴۰۲]]|کاربر=H.shamloo }} | ||
'''بارداری حضرت مریم''' رویدادی اعجازگونه که در آن [[حضرت مریم(س)|مریم دختر عمران]] بدون [[آمیزش]] با هیچ مردی باردار شد و حاصل آن [[تولد عیسی(ع)]] بود. به گزارش آیات قرآن، مریم برای [[عبادت]] خلوتگاهی از مردم کناره گرفته بود که [[فرشته|فرشته خداوند]] بر وی ظاهر شد و به او نوید فرزندی داد. [[قرآن]] در مورد نحوه بارداری مریم تنها با تعبیر «در او از روح خود دمیدیم» یاد کرده است. | '''بارداری حضرت مریم''' رویدادی اعجازگونه که در آن [[حضرت مریم(س)|مریم دختر عمران]] بدون [[آمیزش]] با هیچ مردی باردار شد و حاصل آن [[تولد عیسی(ع)]] بود. به گزارش آیات قرآن، مریم برای [[عبادت]] خلوتگاهی از مردم کناره گرفته بود که [[فرشته|فرشته خداوند]] بر وی ظاهر شد و به او نوید فرزندی داد. [[قرآن]] در مورد نحوه بارداری مریم تنها با تعبیر «در او از روح خود دمیدیم» یاد کرده است. در برخی روایات تفسیری شیعه تصریح شده که بارداری مریم تنها با دمیدن فرشته بوده است. قرآن در مورد رخدادهای دوران بارداری مریم(س) سخنی نگفته اشت. مفسران طول دوران بارداری مریم(س) از چند ساعت تا ۹ ماه گزارش کردهاند. | ||
درد زایمان، مریم را به سوی تنه درختی کشاند. مریم [[آرزوی مرگ]] کرد: «کاش، پیش از این مرده بودم». علت این گفتار مریم را ترس از ملامت مردم دانستهاند. به مریم گفته شد که غمگین نباشد، خداوند نهر آبی در پایین پایش جاری کرد. از او خواسته شد تکانی به درخت نخل بدهد تا رطب تازه برای او بریزد. همچنین از او خواسته شد از فرزند متولد شده شادمان باشد. مریم که از مواجه با مردم هراسان بود، مأمور به روزه سکوت شد و به همراه فرزند نزد قومش رفت. مردم به او افترا و بهتان بزرگی زدند. مریم به کودک خود اشاره کرد که با او سخن بگویید. در نهایت [[عیسی(ع)]] که نوزاد بود با [[معجزه|اعجاز الهی]]، زبان به سخن گشود و گفت «من بنده خدا هستم. او کتاب (آسمانی) به من داده و مرا پیامبر قرار داده است.» با این معجزه، نوزاد، پاک بودن مادر خود را ثابت کرد. | درد زایمان، مریم را به سوی تنه درختی کشاند. مریم [[آرزوی مرگ]] کرد: «کاش، پیش از این مرده بودم». علت این گفتار مریم را ترس از ملامت مردم دانستهاند. به مریم گفته شد که غمگین نباشد، خداوند نهر آبی در پایین پایش جاری کرد. از او خواسته شد تکانی به درخت نخل بدهد تا رطب تازه برای او بریزد. همچنین از او خواسته شد از فرزند متولد شده شادمان باشد. مریم که از مواجه با مردم هراسان بود، مأمور به روزه سکوت شد و به همراه فرزند نزد قومش رفت. مردم به او افترا و بهتان بزرگی زدند. مریم به کودک خود اشاره کرد که با او سخن بگویید. در نهایت [[عیسی(ع)]] که نوزاد بود با [[معجزه|اعجاز الهی]]، زبان به سخن گشود و گفت «من بنده خدا هستم. او کتاب (آسمانی) به من داده و مرا پیامبر قرار داده است.» با این معجزه، نوزاد، پاک بودن مادر خود را ثابت کرد. |