پرش به محتوا

اوصاف الاشراف (کتاب): تفاوت میان نسخه‌ها

خط ۴۸: خط ۴۸:
*'''باب چهارم''': مقدمات وصول؛ فصل‌ها:‌ ارادت، شوق، محبت، معرفت، [[یقین]]، سکون؛
*'''باب چهارم''': مقدمات وصول؛ فصل‌ها:‌ ارادت، شوق، محبت، معرفت، [[یقین]]، سکون؛
*'''باب پنجم''': حالات اهل وصول: فصل‌ها: [[توکل]]، رضا، تسلیم، [[توحید]]، اتحاد، وحدت؛
*'''باب پنجم''': حالات اهل وصول: فصل‌ها: [[توکل]]، رضا، تسلیم، [[توحید]]، اتحاد، وحدت؛
*'''باب  ششم''': فَناء. معادِ خلق با فنا است چنانكه مبدء ايشان از عدم بود.
*'''باب  ششم''': فَناء. [[معاد|معادِ]] خلق با فنا است چنانكه مبدء ايشان از عدم بود.
طوسی در مقدمه‌اش چون کُنه و گوهرِ معرفتِ خداوند را غیر قابل دسترسی برای هر عقل و اندیشه‌ای برشمرده هر گونه وصف او را خالی از تشبیه و تعطیل ندانسته است  و مقدمه کتابش را  با این جمله آغاز کرده است: بسم اللّه الرحمن الرحيم سپاس بى‌قياس بارخدائى را كه به سبب آنكه هيچ عقل را قوّت اطلاع بر حقيقت او نيست، و هيچ فكر و دانش را وسع احاطت بكُنه معرفت او نه، هر عبارت كه در نعتِ او ايراد كنند و هر بيان كه در وصف او بر زبان رانند اگر ثبوتى باشد از شائبه تشبيه مُعَرّا در تصوّر نيايد، و اگر غير ثبوتى بود از غائلة تعطيل مُبَرّا در توهّم نيفتد.<ref>صیرالدین طوسی، اوصاف الاشراف، ۱۳۷۳ش، ص۳.</ref>
طوسی در مقدمه‌اش چون کُنه و گوهرِ معرفتِ خداوند را غیر قابل دسترسی برای هر عقل و اندیشه‌ای برشمرده هر گونه وصف او را خالی از تشبیه و تعطیل ندانسته است  و مقدمه کتابش را  با این جمله آغاز کرده است: بسم اللّه الرحمن الرحيم سپاس بى‌قياس بارخدائى را كه به سبب آنكه هيچ عقل را قوّت اطلاع بر حقيقت او نيست، و هيچ فكر و دانش را وسع احاطت بكُنه معرفت او نه، هر عبارت كه در نعتِ او ايراد كنند و هر بيان كه در وصف او بر زبان رانند اگر ثبوتى باشد از شائبه تشبيه مُعَرّا در تصوّر نيايد، و اگر غير ثبوتى بود از غائلة تعطيل مُبَرّا در توهّم نيفتد.<ref>صیرالدین طوسی، اوصاف الاشراف، ۱۳۷۳ش، ص۳.</ref>
پایان بخش کتاب هم بیان وحدت در عالم فنا و نفی هر گونه دوئیّت و کثرت است. طوسی کتابش را با این جمله تمام کرده است: معنى فنا را حدّى با كثرت است: «كُلُّ مَنْ عَلَيْها فانٍ وَ يَبْقى‌ وَجْهُ رَبِّكَ ذُو الْجَلالِ وَ الْإِكْرامِ»]، فنا به اين معنى هم نباشد، هر چه در نطق آيد و هر چه در وهم آيد و هر چه عقل بدان رسد جمله منتفى گردد.«إِلَيْهِ يُرْجَعُ الْأَمْرُ كُلُّهُ». <ref>نصیرالدین طوسی، اوصاف الاشراف، ۱۳۷۳ش، ص۱۰۱.</ref>
پایان بخش کتاب هم بیان وحدت در عالم فنا و نفی هر گونه دوئیّت و کثرت است. طوسی کتابش را با این جمله تمام کرده است: معنى فنا را حدّى با كثرت است: «كُلُّ مَنْ عَلَيْها فانٍ وَ يَبْقى‌ وَجْهُ رَبِّكَ ذُو الْجَلالِ وَ الْإِكْرامِ»]، فنا به اين معنى هم نباشد، هر چه در نطق آيد و هر چه در وهم آيد و هر چه عقل بدان رسد جمله منتفى گردد.«إِلَيْهِ يُرْجَعُ الْأَمْرُ كُلُّهُ». <ref>نصیرالدین طوسی، اوصاف الاشراف، ۱۳۷۳ش، ص۱۰۱.</ref>
۱۶٬۹۲۱

ویرایش