پرش به محتوا

صفات جمال و جلال الهی: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۶: خط ۶:


==معرفی و جایگاه==
==معرفی و جایگاه==
صفات جمال و جمال الهی به تقسیمی از [[صفات ذات و صفات فعل|صفات ذاتی الهی]] اشاره دارد.<ref>سبحانی تبریزی، الالهیات، ۱۴۱۳ق، ص۸۲-۸۳.</ref> جلال، از ریشه «ج ل ل»، در لغت به معنای بزرگی قدر و منزلت و عظمت و کبریاست.<ref> خلیل بن احمد، کتاب العین، ذیل «جل»؛ طریحی، مجمع البحرین، ذیل «جلل» </ref> جلالت، به معنای بزرگی قدر و جلال، بر نهایت بزرگی قدر وشان دلالت می‌کند و بدین معنا جلال به خداوند اختصاص دارد و درباره غیر او به کار نمی‌رود.<ref> فیروزآبادی، بصائر ذوی التمییز فی لطائف الکتاب العزیز، ج ۲، ص۳۸۵ </ref> همچنین گفته شده است که جلال کاربرد سلبی دارد، زیرا خدا بزرگ‌تر از آن است که بتوان او را با حواس ادراک کرد یا به او احاطه یافت.<ref> > فیروزآبادی، بصائر ذوی التمییز فی لطائف الکتاب العزیز، ج ۲، ص۳۸۶</ref> «جمال» نیز به معنای حسن و زيبايى بسيار می‌دانند که بر دو نوع است: یکی زیبایی جان و بدن و فعل انسان؛ و دیگری، زیبایی در سایر پدیده‌های جهان.<ref> رجوع کنید به خلیل بن احمد؛کتاب العین؛ ابن منظور، لسان العرب، ذیل «جمل»؛ راغب الأصفهانى، المفردات في غريب القرآن، ۱۴۱۲ق، ج۱، ص۲۰۲.</ref>
صفات جمال و جمال الهی به تقسیمی از صفات الهی اشاره دارد.<ref>سبحانی تبریزی، الالهیات، ۱۴۱۳ق، ص۸۲-۸۳.</ref> جلال، از ریشه «ج ل ل»، در لغت به معنای بزرگی قدر و منزلت و عظمت و کبریاست.<ref>خلیل بن احمد، کتاب العین، ذیل «جل»؛ طریحی، مجمع البحرین، ذیل «جلل»</ref> جلالت، به معنای بزرگی قدر و جلال، بر نهایت بزرگی قدر وشان دلالت می‌کند و بدین معنا جلال به خداوند اختصاص دارد و درباره غیر او به کار نمی‌رود.<ref>فیروزآبادی، بصائر ذوی التمییز فی لطائف الکتاب العزیز، ج ۲، ص۳۸۵</ref> همچنین گفته شده است که جلال کاربرد سلبی دارد، زیرا خدا بزرگ‌تر از آن است که بتوان او را با حواس ادراک کرد یا به او احاطه یافت.<ref>> فیروزآبادی، بصائر ذوی التمییز فی لطائف الکتاب العزیز، ج ۲، ص۳۸۶</ref> «جمال» نیز به معنای حسن و زيبايى بسيار می‌دانند که بر دو نوع است: یکی زیبایی جان و بدن و فعل انسان؛ و دیگری، زیبایی در سایر پدیده‌های جهان.<ref>رجوع کنید به خلیل بن احمد؛کتاب العین؛ ابن منظور، لسان العرب، ذیل «جمل»؛ راغب الأصفهانى، المفردات في غريب القرآن، ۱۴۱۲ق، ج۱، ص۲۰۲.</ref>
در [[علم کلام]]، صفات جمال(= صفات ثبوتی) صفاتی هستند‎ که بر وجود کمال در [[خداوند]] دلالت می‎‌کنند مانند عالِم و علم، قدرت و قادر، خلق و خالق، ‌رزق و رازق و غیره. صفات جلال(= صفات سلبی) نیز صفاتی‎‌اند که یا بر سلب نقص از خداوند دلالت می‎‌کنند مانند غنی، واحد، قدوس، حمید و مانند آن و یا چون بر نقصان و فقدان کمال دلالت می‌‎کنند از خداوند سلب می‌‎شوند، مانند: ترکیب، جسمانیت، مکان، جهت، ظلم، عبث.<ref>سبحانی تبریزی، الالهیات، ۱۴۱۳ق، ص۸۲-۸۳؛ ربانی گلپایگانی، عقاید استدلالی، ج ۱، ص۱۲۷-۱۲۸ </ref>
 
اثبات مطلق این صفات از طریق واجب‌الوجود بودن خداوند است زیرا وقتی ثابت شد خداوند [[واجب الوجود|واجب‌الوجود]] و دارای همه کمالات است و هیچ عیب و نقصی در ذات او راه ندارد، روشن می‌شود که هر نوع صفات کمال باید در او موجود باشد. حقیقت صفت جلالی(=سلبی)، عبارت است از «سلب نوعی نقص» و چون نفی نفی، نوعی اثبات است، صفات سلبی نیز در نهایت از کمال ذات خداوند پرده برمی‌دارند.<ref> سعیدی مهر، آموزش کلام اسلامی، ج ۱، ص۱۹۷-۱۹۸ </ref>
در [[علم کلام]]، صفات جمال(= صفات ثبوتی) صفاتی هستند‎ که بر وجود کمال در خداوند دلالت می‎‌کنند مانند علم و قدرت. صفات جلال(= صفات سلبی) نیز صفاتی‎‌اند که یا بر سلب نقص از ذات خداوند دلالت می‎‌کنند مانند احد، واحد، قدوس و مانند آن.<ref>سبحانی تبریزی، الالهیات، ۱۴۱۳ق، ص۸۲-۸۳؛ ربانی گلپایگانی، عقاید استدلالی، ج ۱، ص۱۲۷-۱۲۸</ref>
 
اثبات مطلق این صفات از طریق واجب‌الوجود بودن خداوند است زیرا وقتی ثابت شد خداوند [[واجب الوجود|واجب‌الوجود]] و دارای همه کمالات است و هیچ عیب و نقصی در ذات او راه ندارد، روشن می‌شود که هر نوع صفات کمال باید در او موجود باشد. حقیقت صفت جلالی(=سلبی)، عبارت است از «سلب نوعی نقص» و چون نفی نفی، نوعی اثبات است، صفات سلبی نیز در نهایت از کمال ذات خداوند پرده برمی‌دارند.<ref>سعیدی مهر، آموزش کلام اسلامی، ج ۱، ص۱۹۷-۱۹۸</ref>


==در عرفان و تصوف==
==در عرفان و تصوف==
Automoderated users، confirmed، protected، templateeditor
۲٬۵۸۰

ویرایش