پرش به محتوا

شیخ حیدر صفوی: تفاوت میان نسخه‌ها

خط ۱۴: خط ۱۴:
او همچنین به سازماندهی مریدانش پرداخت و کلاه مخروطی شکلِ دوازده تَرک سرخ رنگی (تاج حیدری) برای آنان ساخت که مدعی بود [[حضرت علی]](ع) در عالم رؤیا به وی [[الهام]] کرده است.<ref>رجوع کنید به عالم آرای صفوی، ص۳۰؛ قس اسکندرمنشی، همانجا، که ساخت کلاه را الهام غیبی دانسته است.</ref>
او همچنین به سازماندهی مریدانش پرداخت و کلاه مخروطی شکلِ دوازده تَرک سرخ رنگی (تاج حیدری) برای آنان ساخت که مدعی بود [[حضرت علی]](ع) در عالم رؤیا به وی [[الهام]] کرده است.<ref>رجوع کنید به عالم آرای صفوی، ص۳۰؛ قس اسکندرمنشی، همانجا، که ساخت کلاه را الهام غیبی دانسته است.</ref>


ساخت و استعمال این کلاه، می‌تواند مبین اعتقاد [[صفویان]] به [[شیعه اثناعشری|تشیع دوازده امامی]]، در آن زمان باشد.<ref>رجوع کنید به بوداق منشی قزوینی، ص۱۱۹؛ حسینی استرآبادی، ص۲۶.</ref> حمایت اوزون حسن و ترغیب اطرافیان خود به استفاده از این کلاه نیز به ترویج آن کمک کرد. به این ترتیب، تشکل مریدان طریقت صفوی، تحت عنوان جدید [[قزلباش]] تحکیم و توسعه یافت.<ref>رجوع کنید به عالم آرای صفوی، همانجا؛ واله اصفهانی، ص۵۳.</ref>
ساخت و استعمال این کلاه، می‌تواند مبین اعتقاد [[صفویان]] به [[امامیه|تشیع دوازده امامی]]، در آن زمان باشد.<ref>رجوع کنید به بوداق منشی قزوینی، ص۱۱۹؛ حسینی استرآبادی، ص۲۶.</ref> حمایت اوزون حسن و ترغیب اطرافیان خود به استفاده از این کلاه نیز به ترویج آن کمک کرد. به این ترتیب، تشکل مریدان طریقت صفوی، تحت عنوان جدید [[قزلباش]] تحکیم و توسعه یافت.<ref>رجوع کنید به عالم آرای صفوی، همانجا؛ واله اصفهانی، ص۵۳.</ref>


==حکومت یعقوب‌بیگ==
==حکومت یعقوب‌بیگ==
خط ۲۵: خط ۲۵:


===هجرت به گیلان===
===هجرت به گیلان===
پس از آن، ظاهراً برای تحکیم نفوذ خود در منطقه [[گیلان]]، به بهانه آنکه [[شیخ زاهد گیلانی]]، مراد و مرشد جدش ([[صفی الدین اردبیلی]])، درعالم رؤیا از وی خواسته تا قبر در حال تخریبش را تعمیر کند، به آن منطقه رفت و به مرمت مقبره شیخ زاهد گیلانی مشغول شد.<ref>رجوع کنید به روملو، ج۱۱، ص۶۱۴۶۱۵.</ref> سندی از شیخ حیدر، ظاهراً مربوط به همین زمان، در دست است که در آن شیخ حیدر حق مالکیت یکی از اعقاب شیخ زاهد گیلانی را بر املاک موروثیشان به رسمیت شناخته و تأیید کرده است. بخشی از این سند نشان می‌دهد که احتمالا شیخ حیدر در آن ناحیه حکومت گونه‌ای تشکیل داده بود یا آنکه کارگزاران دولتی این منطقه از فرمان وی تبعیت می‌کردند.<ref>رجوع کنید به پیرزاده زاهدی، ص۱۰۳۱۰۴؛ قس ساعدی، ص۷۵، که او را والی شرع در خیاو (مشکین شهر کنونی)، برزند و مغان دانسته است.</ref>
پس از آن، ظاهراً برای تحکیم نفوذ خود در منطقه [[گیلان]]، به بهانه آنکه [[شیخ زاهد گیلانی]]، مراد و مرشد جدش ([[صفی‌الدین اردبیلی|صفی الدین اردبیلی]])، درعالم رؤیا از وی خواسته تا قبر در حال تخریبش را تعمیر کند، به آن منطقه رفت و به مرمت مقبره شیخ زاهد گیلانی مشغول شد.<ref>رجوع کنید به روملو، ج۱۱، ص۶۱۴۶۱۵.</ref> سندی از شیخ حیدر، ظاهراً مربوط به همین زمان، در دست است که در آن شیخ حیدر حق مالکیت یکی از اعقاب شیخ زاهد گیلانی را بر املاک موروثیشان به رسمیت شناخته و تأیید کرده است. بخشی از این سند نشان می‌دهد که احتمالا شیخ حیدر در آن ناحیه حکومت گونه‌ای تشکیل داده بود یا آنکه کارگزاران دولتی این منطقه از فرمان وی تبعیت می‌کردند.<ref>رجوع کنید به پیرزاده زاهدی، ص۱۰۳۱۰۴؛ قس ساعدی، ص۷۵، که او را والی شرع در خیاو (مشکین شهر کنونی)، برزند و مغان دانسته است.</ref>


===حمله مجدد به چرکس ها===
===حمله مجدد به چرکس ها===
خط ۴۴: خط ۴۴:
شروان‌شاه از سلطان یعقوب‌بیگ و ظاهراً از ابوالمعصوم خان، حکمران ایالت طبرسران (تبرسران) یاری خواست.<ref>رجوع کنید به فضل اللّه بن روزبهان، ص۳۰۰-۳۰۳؛ عالم آرای شاه اسماعیل، ص۲۷؛ عالم آرای صفوی، ص۳۱، با این ملاحظه که در منبع اخیر نام طبرسران به خطا طبرستان آمده است.</ref> سپاهیان پراکنده شروان وقتی از وضع شروان‌شاه مطّلع شدند، در مناطق شمالی شروان گردهم آمدند و با اعزامِ فرستاده‌ای به قلعه گلستان، از محاصره شدگان خواستند تا همراه با آنان و به طور همزمان، سپاهیان [[قزلباش]] را مورد حمله قرار دهند. این سفیر به اسارت [[قزلباشان]] افتاد و شیخ حیدر محاصره قلعه را رها کرد و با شتاب به محل تجمع سپاهیان شروان تاخت و آنها را تارومار کرد.
شروان‌شاه از سلطان یعقوب‌بیگ و ظاهراً از ابوالمعصوم خان، حکمران ایالت طبرسران (تبرسران) یاری خواست.<ref>رجوع کنید به فضل اللّه بن روزبهان، ص۳۰۰-۳۰۳؛ عالم آرای شاه اسماعیل، ص۲۷؛ عالم آرای صفوی، ص۳۱، با این ملاحظه که در منبع اخیر نام طبرسران به خطا طبرستان آمده است.</ref> سپاهیان پراکنده شروان وقتی از وضع شروان‌شاه مطّلع شدند، در مناطق شمالی شروان گردهم آمدند و با اعزامِ فرستاده‌ای به قلعه گلستان، از محاصره شدگان خواستند تا همراه با آنان و به طور همزمان، سپاهیان [[قزلباش]] را مورد حمله قرار دهند. این سفیر به اسارت [[قزلباشان]] افتاد و شیخ حیدر محاصره قلعه را رها کرد و با شتاب به محل تجمع سپاهیان شروان تاخت و آنها را تارومار کرد.


اگرچه، محاصره شدگان منظور شیخ را از ترک محاصره نمی‌دانستند، اما این امر به آنها فرصت داد تا از قلعه گلستان به قلعه مستحکم سلوط پناه ببرند. از آن سو، یعقوب‌بیگ در پاسخ به استمداد شروان‌شاه، به سرعت خود را از سلطانیه به [[اردبیل]] رساند و سپاهی به فرماندهی سلیمان‌بیگ بیژن اوغلو و شاهزاده ابراهیم بن جهانگیر، پسرعمویش، به مقابله [[قزلباشان]] روانه کرد.<ref>فضل اللّه بن روزبهان، ص۳۰۴-۳۰۸.</ref>
اگرچه، محاصره شدگان منظور شیخ را از ترک محاصره نمی‌دانستند، اما این امر به آنها فرصت داد تا از قلعه گلستان به قلعه مستحکم سلوط پناه ببرند. از آن سو، یعقوب‌بیگ در پاسخ به استمداد شروان‌شاه، به سرعت خود را از سلطانیه به [[اردبیل]] رساند و سپاهی به فرماندهی سلیمان‌بیگ بیژن اوغلو و شاهزاده ابراهیم بن جهانگیر، پسرعمویش، به مقابله قزلباشان روانه کرد.<ref>فضل اللّه بن روزبهان، ص۳۰۴-۳۰۸.</ref>


شیخ که قلعه سلوط را در محاصره داشت، به محض شنیدن این خبر، برای آنکه از دو سو محاصره نشود، به طرف قلعه دربند رفت؛ اما محافظان آن که از مستحکم‌ترین قلاع منطقه بود، مانعِ عبور او شدند. حیدر به قلعه حمله کرد، اما نتوانست آن را بگشاید.<ref>رجوع کنید به منشیقمی، ج۱، ص۳۸-۳۹؛ اسکندرمنشی، ج۱، ص۲۰.</ref>
شیخ که قلعه سلوط را در محاصره داشت، به محض شنیدن این خبر، برای آنکه از دو سو محاصره نشود، به طرف قلعه دربند رفت؛ اما محافظان آن که از مستحکم‌ترین قلاع منطقه بود، مانعِ عبور او شدند. حیدر به قلعه حمله کرد، اما نتوانست آن را بگشاید.<ref>رجوع کنید به منشیقمی، ج۱، ص۳۸-۳۹؛ اسکندرمنشی، ج۱، ص۲۰.</ref>
خط ۵۲: خط ۵۲:


===نتیجه کار===
===نتیجه کار===
تلاش فراوان [[قزلباشان]] برای انتقال او به جایی امن نتیجه نداد و دربان یعقوب‌بیگ، موسوم به علی‌آقا، بر شیخ دست یافت و سرش را از تن جدا ساخت.<ref>فضل اللّه بن روزبهان، ص۳۱۶-۳۱۷؛ قس روملو، ج۱۱، ص۶۱۸، که این کار را به سلیمان‌بیگ نسبت داده است.</ref>
تلاش فراوان [[قزلباشان صفوی|قزلباشان]] برای انتقال او به جایی امن نتیجه نداد و دربان یعقوب‌بیگ، موسوم به علی‌آقا، بر شیخ دست یافت و سرش را از تن جدا ساخت.<ref>فضل اللّه بن روزبهان، ص۳۱۶-۳۱۷؛ قس روملو، ج۱۱، ص۶۱۸، که این کار را به سلیمان‌بیگ نسبت داده است.</ref>


سپاهیان یعقوب‌بیگ سرِ حیدر را همراه فتحنامه نزد او فرستادند. به دستور یعقوب‌بیگ، سر او را در کوچه‌های تبریز گرداندند و بعد آن را در میدان تبریز آویزان کردند.<ref>فضل اللّه بن روزبهان، ص۳۱۷-۳۱۸؛ روملو، همانجا؛ قس زنو، ص۴۳۰ که نوشته است سر او را جلوی سگان انداختند.</ref> [[قزلباشان]] جسد شیخ حیدر را در همان نزدیکی میدان جنگ (در طَبَرسَران) دفن کردند.<ref>جهانگشای خاقان، ص۴۷؛ اسکندرمنشی، همانجا؛ قس خواندمیر، ج۴، ص۴۳۴؛ منشی قمی، ج۱، ص۴۰، که این امر را به سران سپاه آق قوینلو نسبت داده‌اند.</ref>
سپاهیان یعقوب‌بیگ سرِ حیدر را همراه فتحنامه نزد او فرستادند. به دستور یعقوب‌بیگ، سر او را در کوچه‌های تبریز گرداندند و بعد آن را در میدان تبریز آویزان کردند.<ref>فضل اللّه بن روزبهان، ص۳۱۷-۳۱۸؛ روملو، همانجا؛ قس زنو، ص۴۳۰ که نوشته است سر او را جلوی سگان انداختند.</ref> [[قزلباشان صفوی|قزلباشان]] جسد شیخ حیدر را در همان نزدیکی میدان جنگ (در طَبَرسَران) دفن کردند.<ref>جهانگشای خاقان، ص۴۷؛ اسکندرمنشی، همانجا؛ قس خواندمیر، ج۴، ص۴۳۴؛ منشی قمی، ج۱، ص۴۰، که این امر را به سران سپاه آق قوینلو نسبت داده‌اند.</ref>


===انتقال جسد===
===انتقال جسد===
confirmed، protected، templateeditor
۶٬۱۷۰

ویرایش