ابنسینا: تفاوت میان نسخهها
←فعالیت و ارتباط با حکومت
Ma.rezapour (بحث | مشارکتها) |
Ma.rezapour (بحث | مشارکتها) |
||
خط ۶۴: | خط ۶۴: | ||
زندگی ابنسینا با حکومتهای کلان و خرد متعددی همزمان بود. او از [[غزنویان]] دوری میکرد و با حاکمانی از [[سامانیان]]، [[خوارزمشاهیان]]، [[آل زیار]]، [[آل بویه]] و [[آلکاکویه |آل کاکویه]] همکاری داشت و آنان نیز از تواناییهای او استفاده میکردند. {{سخ}} | زندگی ابنسینا با حکومتهای کلان و خرد متعددی همزمان بود. او از [[غزنویان]] دوری میکرد و با حاکمانی از [[سامانیان]]، [[خوارزمشاهیان]]، [[آل زیار]]، [[آل بویه]] و [[آلکاکویه |آل کاکویه]] همکاری داشت و آنان نیز از تواناییهای او استفاده میکردند. {{سخ}} | ||
حسین یکبار توانست نوح بن منصور (حکومت: ۳۶۵–۳۸۷ق) را درمان کند و از آن پس در شمار نزدیکان وی درآمد و اجازه گرفت به کتابخانه بزرگ و مشهور نوح راه یابد ولی پس از چندی آن کتابخانه آتش گرفت و همه کتابها سوخته شد.<ref>درباره این کتابخانه و آتش گرفتن آن نک: مقاله ماکس و ایزوایلر۱، «ابنسینا و کتابخانههای ایرانی زمان وی» در «یادنامه ابنسینا»، ۶۳–۴۸، به ویژه ۵۶، که نویسنده حدس میزند کتابخانه در ذی القعده ۳۸۹ق/ اکتبر۹۹۹م آتش گرفته است.</ref> حسین پس از فوت پدرش، برخی کارهای وی را در حکومت عبدالملک بن نوح (حکومت: ۳۸۹–۳۹۰ق)، آخرین حاکم سامانی را برعهده گرفت.<ref>بیهقی، علی، ۴۴</ref> با سرنگونی این سلسله، ابنسینا در ۳۹۲ق به گُرگانْج (اورگَنج ـ جُرجانیه)، مرکز حکومت آل مأمون (خوارزمشاهیان اولیه) رفت.{{سخ}} | حسین یکبار توانست نوح بن منصور (حکومت: ۳۶۵–۳۸۷ق) را درمان کند و از آن پس در شمار نزدیکان وی درآمد و اجازه گرفت به کتابخانه بزرگ و مشهور نوح راه یابد ولی پس از چندی آن کتابخانه آتش گرفت و همه کتابها سوخته شد.<ref>درباره این کتابخانه و آتش گرفتن آن نک: مقاله ماکس و ایزوایلر۱، «ابنسینا و کتابخانههای ایرانی زمان وی» در «یادنامه ابنسینا»، ۶۳–۴۸، به ویژه ۵۶، که نویسنده حدس میزند کتابخانه در ذی القعده ۳۸۹ق/ اکتبر۹۹۹م آتش گرفته است.</ref> حسین پس از فوت پدرش، برخی کارهای وی را در حکومت عبدالملک بن نوح (حکومت: ۳۸۹–۳۹۰ق)، آخرین حاکم سامانی را برعهده گرفت.<ref>بیهقی، علی، ۴۴</ref> با سرنگونی این سلسله، ابنسینا در ۳۹۲ق به گُرگانْج (اورگَنج ـ جُرجانیه)، مرکز حکومت آل مأمون (خوارزمشاهیان اولیه) رفت.{{سخ}} | ||
در این هنگام ابوالحسین سهیلی، وزیر حاکم حقوق ماهیانهای برای ابنسینا مقرر گردید. پس از چندی، به گفته ابنسینا، بار دیگر «ضرورت وی را بر آن داشت» که گرگانج را ترک کند. وی درباره چگونگی این ضرورت چیزی نمیگوید، اما [[نظامی عروضی]]<ref>ص ۷۷</ref> گفته [[سلطان محمود غزنوی]] (حکومت: ۳۸۸–۴۲۱ق/۹۹۸–۱۰۳۰م) از این امیر درخواست کرد که چند تن از دانشمندان دربار خود، از جمله ابنسینا را به دربار وی گسیل دارد. [[ابوریحان بیرونی]] و چندی دیگر به این سفر رضایت دادند، اما ابنسینا و دانشمند دیگری به نام ابوسَهل مسیحی از رفتن سر باز زدند و ناگزیر شدند که گرگانج را ترک گویند.{{سخ}} | در این هنگام ابوالحسین سهیلی، وزیر حاکم حقوق ماهیانهای برای ابنسینا مقرر گردید. پس از چندی، به گفته ابنسینا، بار دیگر «ضرورت وی را بر آن داشت» که گرگانج را ترک کند. وی درباره چگونگی این ضرورت چیزی نمیگوید، اما [[نظامی عروضی]]<ref>ص ۷۷</ref> گفته [[سلطان محمود غزنوی]] (حکومت: ۳۸۸–۴۲۱ق/۹۹۸–۱۰۳۰م) از این امیر درخواست کرد که چند تن از دانشمندان دربار خود، از جمله ابنسینا را به دربار وی گسیل دارد. [[ابوریحان بیرونی]] و چندی دیگر به این سفر رضایت دادند، اما ابنسینا و دانشمند دیگری به نام ابوسَهل مسیحی از رفتن سر باز زدند و ناگزیر شدند که گرگانج را ترک گویند.{{سخ}}در ۴۰۴ق ابنسینا به سمت [[ری]] رفت. وی در آنجا به خدمت همسر علی فخرالدوله [[آل بویه]] (درگذشت:۳۸۷ق) و مادر ابوطاهر شمسالدین، پسر فخرالدوله درآمد که پس از مرگ پدرش، فرمانروای [[همدان]] و قَرمیسَن (کرمانشاه) شده بود. در گزارشی از [[خواندمیر]] آمده که با حمله محمود غزنوی به [[عراق عجم]] ابنسینا از [[ری]] به [[قزوین]] و از قزوین به [[همدان]] شتافت.<ref>ص ۱۲۸–۱۲۹</ref> ابنسینا در چند نبرد همراه شمسالدین بود و از سوی وی به وزارت انتخاب گردید. بنابر گزارش جوزجانی، شمس الدوله از ابنسینا خواست که شرحی بر نوشتههای ارسطو بنویسد، اما ابنسینا به وی گفته بود که فراغتی برای این کار ندارد، اما اگر وی راضی شود، به نوشتن کتابی درباره دانشهای فلسفی (بی آنکه در آن با مخالفان، مناظره یا عقاید ایشان را رد کند) خواهد پرداخت و بدین سان تألیف کتاب [[شفا (کتاب)|شفا]] را از «طبیعیات» آن آغاز کرد.{{سخ}} | ||
در ۴۰۴ق ابنسینا به سمت [[ری]] رفت. وی در آنجا به خدمت همسر علی فخرالدوله [[آل بویه]] (درگذشت:۳۸۷ق) و مادر ابوطاهر شمسالدین، پسر فخرالدوله درآمد که پس از مرگ پدرش، فرمانروای [[همدان]] و قَرمیسَن (کرمانشاه) شده بود. در گزارشی از [[خواندمیر]] آمده که با حمله محمود غزنوی به [[عراق عجم]] ابنسینا از [[ری]] به [[قزوین]] و از قزوین به [[همدان]] شتافت.<ref>ص ۱۲۸–۱۲۹</ref> ابنسینا در چند نبرد همراه شمسالدین بود و از سوی وی به وزارت انتخاب گردید. بنابر گزارش جوزجانی، شمس الدوله از ابنسینا خواست که شرحی بر نوشتههای ارسطو بنویسد، اما ابنسینا به وی گفته بود که فراغتی برای این کار ندارد، اما اگر وی راضی شود، به نوشتن کتابی درباره دانشهای فلسفی (بی آنکه در آن با مخالفان، مناظره یا عقاید ایشان را رد کند) خواهد پرداخت و بدین سان تألیف کتاب [[شفا (کتاب)|شفا]] را از «طبیعیات» آن آغاز کرد.{{سخ}} | |||
چندی پس از مرگ شمس الدوله، همدان زیر فرمانروایی علاءالدوله محمد کاکویه (حکومت: ۳۹۸–۴۴۳ق) قرار گرفت.<ref>همو، حوادث سال ۴۲۱ق؛ جوزجانی، ص۲.</ref> با ارتباط بین ابنسینا و علاءالدوله، او به اصفهان رفت.<ref>ابناثیر، حوادث سال ۴۱۱ق</ref> ابنسینا ۱۴ سال در اصفهان ماند و فعالیتهای علمی وی بیشتر شد. وی در اصفهان کتابهای شفا، الانصاف و نجات را نوشت. | چندی پس از مرگ شمس الدوله، همدان زیر فرمانروایی علاءالدوله محمد کاکویه (حکومت: ۳۹۸–۴۴۳ق) قرار گرفت.<ref>همو، حوادث سال ۴۲۱ق؛ جوزجانی، ص۲.</ref> با ارتباط بین ابنسینا و علاءالدوله، او به اصفهان رفت.<ref>ابناثیر، حوادث سال ۴۱۱ق</ref> ابنسینا ۱۴ سال در اصفهان ماند و فعالیتهای علمی وی بیشتر شد. وی در اصفهان کتابهای شفا، الانصاف و نجات را نوشت. | ||