عجب: تفاوت میان نسخهها
←درمان
(←اسباب) |
(←درمان) |
||
خط ۲۶: | خط ۲۶: | ||
== درمان== | == درمان== | ||
[[فیض کاشانی]] عجب را بیماریای میداند که علت آن جهل و نادانی است و از آنجا که وی هر مرضی را با ضد آن قابل درمان میداند، معتقد است که عجب نیز با آگاهی و معرفت درمان میشود.<ref>فیض کاشانی، المحجة البیضاء، موسسة النشر الاسلامی، ص۲۷۷.</ref> فیض و برخی دیگر از عالمان اخلاقی بر این | [[فیض کاشانی]] عجب را بیماریای میداند که علت آن جهل و نادانی است و از آنجا که وی هر مرضی را با ضد آن قابل درمان میداند، معتقد است که عجب نیز با آگاهی و معرفت درمان میشود.<ref>فیض کاشانی، المحجة البیضاء، موسسة النشر الاسلامی، ص۲۷۷.</ref> فیض و برخی دیگر از عالمان اخلاقی بر این باورند که برای درمان عجب، باید به اسباب و ریشههای آن توجه کرد؛ اگر سبب عجب یکی از نعمتهای خدا مانند زیبایی، قدرت و کثرت اولاد است، انسان به این نکته توجه کند که خدایی که این نعمتها را به او داده در یک چشم بههم زدن میتواند آنها را از او بگیرد همچنین از کسانی که در طول تاریخ این نعمتها را داشتهاند، و از آنها در راه صحیح استفاده نکردهاند، عبرت بگیرد. به عنوان نمونه درمان عجبی که سبب آن قدرت و توانایی است، توجه به بزرگی قدرت الهی و نیز توجه به مراحل آفرینش انسان است که از چه چیزی خلق شده است. همچنین اگر عجب او ناشی از فکر و اندیشه است علاج آن به این است که همیشه نظریات خود را متهم کند مگر اینکه دلیل قطعی از قرآن یا روایات بر صحت آن گواهی دهد همچنین آن را بر افراد صاحبنظر عرضه کند.<ref>فیض کاشانی، المحجة البیضاء، موسسة النشر الاسلامی، ص۲۸۲-۲۸۹؛ نراقی، جامع السعادات، ۱۳۸۳ق، ج۱، ص۳۲۶-۳۴۴.</ref> | ||
بر پایه وصیتی از [[امام باقر(ع)]] به [[جابر بن یزید جعفی]]، با شناخت نفس باید راه عجب را بست «وسدِّ سبيلَ العُجب بمعرفة النفس».<ref>ابن شعبه حرانی، تحف العقول، ۱۳۶۳ق، ص۲۸۵.</ref> | بر پایه وصیتی از [[امام باقر(ع)]] به [[جابر بن یزید جعفی]]، با شناخت نفس باید راه عجب را بست «وسدِّ سبيلَ العُجب بمعرفة النفس».<ref>ابن شعبه حرانی، تحف العقول، ۱۳۶۳ق، ص۲۸۵.</ref> |