حضرت خضر: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش
(تمیزکاری) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۹۲: | خط ۹۲: | ||
بخشهای مختلف این داستان منبعی برای برداشتهای ذوقی صوفیانه و استعارات ادیبانه بوده است. [[مولوی]]،<ref>مولوی، مثنوی، ۱۳۵۵ش، ج۵، ص۲۴۶، بیت ۲۶۷۳۴، نیز رجوع کنید به: ج۱، ص۲۳۸، بیت ۴۳۱۵-۴۳۱۶</ref> با الهام از این داستان، جسم صوفی را به کشتیای مانند میکند که باید شکسته شود و با عشق خضر ترمیم گردد. [[ابن عربی]]<ref>ابن عربی، فصوص الحکم، ص۲۰۲-۲۰۵</ref> میان اعمال سهگانه خضر در مسیر سفر با حوادث زندگی موسی ارتباط برقرار کرده است: سوراخ کردن کشتی با نجات یافتن موسی به هنگام نوزادی از رود نیل؛ کشتن نوجوان با قتل قبطی به دست موسی؛ و درخواست نکردن مزد برای بازسازی دیوار با آب کشیدن موسی از چاه برای دختران شعیب در مَدْین. | بخشهای مختلف این داستان منبعی برای برداشتهای ذوقی صوفیانه و استعارات ادیبانه بوده است. [[مولوی]]،<ref>مولوی، مثنوی، ۱۳۵۵ش، ج۵، ص۲۴۶، بیت ۲۶۷۳۴، نیز رجوع کنید به: ج۱، ص۲۳۸، بیت ۴۳۱۵-۴۳۱۶</ref> با الهام از این داستان، جسم صوفی را به کشتیای مانند میکند که باید شکسته شود و با عشق خضر ترمیم گردد. [[ابن عربی]]<ref>ابن عربی، فصوص الحکم، ص۲۰۲-۲۰۵</ref> میان اعمال سهگانه خضر در مسیر سفر با حوادث زندگی موسی ارتباط برقرار کرده است: سوراخ کردن کشتی با نجات یافتن موسی به هنگام نوزادی از رود نیل؛ کشتن نوجوان با قتل قبطی به دست موسی؛ و درخواست نکردن مزد برای بازسازی دیوار با آب کشیدن موسی از چاه برای دختران شعیب در مَدْین. | ||
تصور کلی و اساسی صوفیان و عارفان درباره خضر را میتوان تا حدی در سخنان ابنعربی یافت. وی در باب هفتاد و سوم [[الفتوحات المکیه]] و نیز در کتاب الجَوابُ المُستقیم عمّا سألَ عنهُ التّرمذی الحکیم به مسائل مرتبط با خضر پرداخته است، مانند شخصی یا نوعی بودن او و نحوه آن، رتبه خضریت و تعبیرات صوفیه از علم لدنی. به نوشته وی،<ref>ابن عربی، الفتوحاتالمکیة، ج۲، ص۵۶</ref> خدا پس از وفات [[محمد(ص)|پیامبر اسلام]] چهار تن از رسولان را به جسم زنده نگاه داشت: [[حضرت ادریس|ادریس]]، [[حضرت الیاس|الیاس]]، [[حضرت عیسی|عیسی]] و خضر. حیات خضر برخلاف سه نفر نخست نزد غیر صوفیان مورد اختلاف است، اما به نظر متصوفه خضر نیز زنده است و بر روی زمین با تن جسمانی زندگی میکند. | تصور کلی و اساسی صوفیان و عارفان درباره خضر را میتوان تا حدی در سخنان ابنعربی یافت. وی در باب هفتاد و سوم [[الفتوحات المکیه]] و نیز در کتاب الجَوابُ المُستقیم عمّا سألَ عنهُ التّرمذی الحکیم به مسائل مرتبط با خضر پرداخته است، مانند شخصی یا نوعی بودن او و نحوه آن، رتبه خضریت و تعبیرات صوفیه از [[علم لدنی]]. به نوشته وی،<ref>ابن عربی، الفتوحاتالمکیة، ج۲، ص۵۶</ref> خدا پس از وفات [[محمد(ص)|پیامبر اسلام]] چهار تن از رسولان را به جسم زنده نگاه داشت: [[حضرت ادریس|ادریس]]، [[حضرت الیاس|الیاس]]، [[حضرت عیسی|عیسی]] و خضر. حیات خضر برخلاف سه نفر نخست نزد غیر صوفیان مورد اختلاف است، اما به نظر متصوفه خضر نیز زنده است و بر روی زمین با تن جسمانی زندگی میکند. | ||
قدمای صوفیه غالباً به خضر به عنوان شخصی معین که زنده است معتقدند و برخی از آنان مدعی دیدار و مصاحبت با او یا تعلم نزد اویند. حکایات و اقوال متعددی درباره دیدارهای صوفیان با خضر در کتابهای آنان ذکر شده است. بنابر حکایت [[فریدالدین عطار نیشابوری|عطار نیشابوری]]،<ref>عطار نیشابوری، تذکرةالاولیاء، ص۱۰۳؛ عطار، الهینامه، ص۲۰۱-۲۰۲</ref> خضر، فردی ناشناس و با هیبت در قصر [[ابراهیم ادهم]] (درگذشت ۱۶۱) بر او ظاهر میشود و او را نصیحت میکند. وی در معرفی خود به ابراهیم میگوید که ارضی و بحری و برّی و سمائی است و نام معروفش خضر است و سپس ناپدید میشود. همچنین براساس حکایتی دیگر، خضر [[اسم اعظم]] را به او میآموزد.<ref>سلمی، طبقات الصوفیه، ص۳۰-۳۱؛ هجویری، کشف المحجوب، ص۱۳۰؛ برای حکایات متعدد دیگر رجوع کنید به: مهدوی دامغانی، رساله درباره خضر، ص۳۸-۳۹</ref> | قدمای صوفیه غالباً به خضر به عنوان شخصی معین که زنده است معتقدند و برخی از آنان مدعی دیدار و مصاحبت با او یا تعلم نزد اویند. حکایات و اقوال متعددی درباره دیدارهای صوفیان با خضر در کتابهای آنان ذکر شده است. بنابر حکایت [[فریدالدین عطار نیشابوری|عطار نیشابوری]]،<ref>عطار نیشابوری، تذکرةالاولیاء، ص۱۰۳؛ عطار، الهینامه، ص۲۰۱-۲۰۲</ref> خضر، فردی ناشناس و با هیبت در قصر [[ابراهیم ادهم]] (درگذشت ۱۶۱) بر او ظاهر میشود و او را نصیحت میکند. وی در معرفی خود به ابراهیم میگوید که ارضی و بحری و برّی و سمائی است و نام معروفش خضر است و سپس ناپدید میشود. همچنین براساس حکایتی دیگر، خضر [[اسم اعظم]] را به او میآموزد.<ref>سلمی، طبقات الصوفیه، ص۳۰-۳۱؛ هجویری، کشف المحجوب، ص۱۳۰؛ برای حکایات متعدد دیگر رجوع کنید به: مهدوی دامغانی، رساله درباره خضر، ص۳۸-۳۹</ref> | ||
خط ۹۹: | خط ۹۹: | ||
از جمله موضوعات مطرح شده در میان متصوفه، مسئله [[نبوت]] خضر و مقایسه او با موسی از حیث علم و رتبه است. آنان بیشتر، «علم» را در «عَلّمْناهُ مِنْ لَدُنَّا عِلْماً»(ترجمه:و علم فراوانی از نزد خود به او آموخته بودیم.)<ref>کهف: ۶۵</ref> همان علم لدنّی میدانند و به نبوت، علم ظاهر میگویند. به این ترتیب، در ماجرای موسی و خضر، اعمال خضر از آثار علم او به باطن و براساس علم لدنّی اوست و اعتراضات موسی ناشی از مبعوث بودن او به احکام ظاهر است. به گفته ابنعربی<ref>ابن عربی، الفتوحاتالمکیة، ج۲، ص۴۱</ref> مردم از حیث [[تقرب]] در طبقات مختلفی قرار میگیرند، به گونهای که اهل هر طبقه ذوق و درکی دارند که گروه دیگر از آن بیخبر است، چنانکه خضر به موسی علیهالسلام میگوید که خدا به من علمی داده است که تو از آن بیخبری و به تو دانشی عطا کرده است که من از آن آگاه نیستم.<ref>برای تفصیل اقوال ابنعربی درباره خضر رجوع کنید به: مهدوی دامغانی، رساله درباره خضر، ص۳۲-۳۷، ۴۰-۴۲</ref> | از جمله موضوعات مطرح شده در میان متصوفه، مسئله [[نبوت]] خضر و مقایسه او با موسی از حیث علم و رتبه است. آنان بیشتر، «علم» را در «عَلّمْناهُ مِنْ لَدُنَّا عِلْماً»(ترجمه:و علم فراوانی از نزد خود به او آموخته بودیم.)<ref>کهف: ۶۵</ref> همان علم لدنّی میدانند و به نبوت، علم ظاهر میگویند. به این ترتیب، در ماجرای موسی و خضر، اعمال خضر از آثار علم او به باطن و براساس علم لدنّی اوست و اعتراضات موسی ناشی از مبعوث بودن او به احکام ظاهر است. به گفته ابنعربی<ref>ابن عربی، الفتوحاتالمکیة، ج۲، ص۴۱</ref> مردم از حیث [[تقرب]] در طبقات مختلفی قرار میگیرند، به گونهای که اهل هر طبقه ذوق و درکی دارند که گروه دیگر از آن بیخبر است، چنانکه خضر به موسی علیهالسلام میگوید که خدا به من علمی داده است که تو از آن بیخبری و به تو دانشی عطا کرده است که من از آن آگاه نیستم.<ref>برای تفصیل اقوال ابنعربی درباره خضر رجوع کنید به: مهدوی دامغانی، رساله درباره خضر، ص۳۲-۳۷، ۴۰-۴۲</ref> | ||
مولوی نیز در مثنوی<ref>مثنوی، ج۲، دفتر۳، بیت ۱۹۶۲-۱۹۷۲</ref> ابیاتی را درباره آموزش موسی نزد خضر ناظر به همین مقام آورده است. همچنین [[نجم رازی|نجم رازی]] (متوفی ۶۵۴)،<ref>نجم رازی، مرصاد العباد، ص۲۳۶-۲۳۹</ref> با استناد به آیه ۶۵ [[سوره کهف]]، خضر را دارای پنج مرتبه دانسته است: عبدیت، قبول بیواسطه حقایق از خداوند، دریافت رحمت خاص از مقام عندیت، شرف تعلم بیواسطه علوم، و دریافت بیواسطه علوم لدنّی. به نوشته او<ref>نجم رازی، مرصاد العباد، ص۲۳۹</ref> موسی علم تورات را به واسطه [[الواح موسی|الواح]] از خدا دریافت کرد و یکی از فواید همنشینی با خضر برای موسی آن بود که دلش شایستگی کتابت بیواسطه حق را مییافت.<ref>برای دیگر اقوال صوفیان درباره برتری خضر بر موسی رجوع کنید به: مهدوی دامغانی، رساله درباره خضر، ص۵۰-۵۲</ref> | مولوی نیز در مثنوی<ref>مثنوی، ج۲، دفتر۳، بیت ۱۹۶۲-۱۹۷۲</ref> ابیاتی را درباره آموزش موسی نزد خضر ناظر به همین مقام آورده است. همچنین [[نجم رازی|نجم رازی]] (متوفی ۶۵۴)،<ref>نجم رازی، مرصاد العباد، ص۲۳۶-۲۳۹</ref> با استناد به آیه ۶۵ [[سوره کهف]]، خضر را دارای پنج مرتبه دانسته است: عبدیت، قبول بیواسطه حقایق از خداوند، دریافت رحمت خاص از مقام عندیت، شرف تعلم بیواسطه علوم، و دریافت بیواسطه [[علم لدنی|علوم لدنّی]]. به نوشته او<ref>نجم رازی، مرصاد العباد، ص۲۳۹</ref> موسی علم تورات را به واسطه [[الواح موسی|الواح]] از خدا دریافت کرد و یکی از فواید همنشینی با خضر برای موسی آن بود که دلش شایستگی کتابت بیواسطه حق را مییافت.<ref>برای دیگر اقوال صوفیان درباره برتری خضر بر موسی رجوع کنید به: مهدوی دامغانی، رساله درباره خضر، ص۵۰-۵۲</ref> | ||
اما همه صوفیان بر این نظر نیستند. [[ابونصر سراج]]<ref>سراج، ص۴۲۲-۴۲۳</ref> رأی کسانی را که داستان موسی و خضر را دالّ بر نقص موسی و فضل خضر دانستهاند قاطعانه رد کرده و صریحاً انبیا را برتر از اولیا شمرده است. به نوشته وی<ref>سراج، اللمع فی التصوف، ص۴۲۴</ref> اگر ذرهای از انوار موسی بر خضر آشکار میشد، خضر میسوخت و از بین میرفت اما خدا موسی را از این کار منع کرده بود.<ref>نیز رجوع کنید به: هجویری، کشف المحجوب، ص۳۰۳-۳۰۴</ref> از میان صوفیان شیعی نیز [[سید حیدر آملی]] (متوفی بعد از ۷۹۴) در [[نص النصوص (کتاب)|نص النصوص]] برای خضر مقامی جز نبوت قائل نیست و او را در ردیف انبیا، پس از [[حضرت لقمان|لقمان]] و پیش از [[حضرت الیاس|الیاس]]، قرار داده است.<ref>رجوع کنید به: سید حیدر آملی، نص النصوص، ج۱، ص۱۸۱ و قسم جداول، ص۸</ref> | اما همه صوفیان بر این نظر نیستند. [[ابونصر سراج]]<ref>سراج، ص۴۲۲-۴۲۳</ref> رأی کسانی را که داستان موسی و خضر را دالّ بر نقص موسی و فضل خضر دانستهاند قاطعانه رد کرده و صریحاً انبیا را برتر از اولیا شمرده است. به نوشته وی<ref>سراج، اللمع فی التصوف، ص۴۲۴</ref> اگر ذرهای از انوار موسی بر خضر آشکار میشد، خضر میسوخت و از بین میرفت اما خدا موسی را از این کار منع کرده بود.<ref>نیز رجوع کنید به: هجویری، کشف المحجوب، ص۳۰۳-۳۰۴</ref> از میان صوفیان شیعی نیز [[سید حیدر آملی]] (متوفی بعد از ۷۹۴) در [[نص النصوص (کتاب)|نص النصوص]] برای خضر مقامی جز نبوت قائل نیست و او را در ردیف انبیا، پس از [[حضرت لقمان|لقمان]] و پیش از [[حضرت الیاس|الیاس]]، قرار داده است.<ref>رجوع کنید به: سید حیدر آملی، نص النصوص، ج۱، ص۱۸۱ و قسم جداول، ص۸</ref> |