هبه: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۲: | خط ۲: | ||
{{احکام}} | {{احکام}} | ||
'''هِبَه''' از [[عقود اسلامی]] است که بهموجب آن انسان مالی را به رایگان به ملکیت دیگری در میآورد. تملیککننده را واهب، قبولکنندهٔ مال را مُتَّهب و به مالی که مورد هبه است موهوب گفته میشود. برخی هبه را در معنایی عام شامل هدیه، جایزه و عَطِیّه نیز دانستهاند.<br> | '''هِبَه''' از [[عقود اسلامی]] است که بهموجب آن انسان مالی را به رایگان به ملکیت دیگری در میآورد. تملیککننده را واهب، قبولکنندهٔ مال را مُتَّهب و به مالی که مورد هبه است موهوب گفته میشود. برخی هبه را در معنایی عام شامل هدیه، جایزه و عَطِیّه نیز دانستهاند.<br> | ||
هبه | هبه مُعَوَّضَه و غیر معوضه از تقسیمات هبه است؛ در هبهٔ معوضه واهب شرط میكند كه متهب نیز مالى را رایگان به وی هبه کند. در کتابهای فقهی هبه دارای بخشی مستقل است که در ذیل آن، [[احکام شرعی|احکام]] و شرایط هبه بیان شده است.<br> | ||
داشتن [[ایجاب و قبول]]، [[بالغ]] و عاقل بودن واهب و مُتَّهب و تحویلِ موهوب از جمله شرایط صحت عقد هبه شمرده میشود. برخی [[مجتهد|فقیهان]] بر اساس روایاتی خاص، هبه را عقدی جایز دانستهاند که در مواردی تبدیل به عقد لازم شده و واهب نمیتواند موهوب را باز ستاند؛ از جمله: هبه به خویشان، مرگ واهب یا متهب پس از تحویلِ موهوب، تغییرِ مالکیت و یا تغییر در خود موهوب. | داشتن [[ایجاب و قبول]]، [[بالغ]] و عاقل بودن واهب و مُتَّهب و تحویلِ موهوب از جمله شرایط صحت عقد هبه شمرده میشود. برخی [[مجتهد|فقیهان]] بر اساس روایاتی خاص، هبه را عقدی جایز و قابل فسخ دانستهاند که در مواردی تبدیل به عقد لازم شده و واهب نمیتواند موهوب را باز ستاند؛ از جمله: هبه به خویشان، مرگ واهب یا متهب پس از تحویلِ موهوب، تغییرِ مالکیت و یا تغییر در خود موهوب. | ||
==تعریف و جایگاه== | ==تعریف و جایگاه== | ||
هِبَه از جمله [[عقود اسلامی]] است که بهموجب آن انسان مالی را رایگان به ملکیت دیگری در میآورد.<ref>طاهری، حقوق مدنی، ۱۴۱۸ق، ج۴، ص۵۵۲؛ مشکینی، مصطلحاتالفقه، ۱۳۹۲ش، ص۵۵۲.</ref> تملیککننده را واهب، قبولکنندهٔ مال را مُتَّهب و به مالی که مورد هبه است موهوب گفته میشود.<ref>امامی، حقوق مدنی، انتشارات | هِبَه از جمله [[عقود اسلامی]] است که بهموجب آن انسان مالی را رایگان به ملکیت دیگری در میآورد.<ref>طاهری، حقوق مدنی، ۱۴۱۸ق، ج۴، ص۵۵۲؛ مشکینی، مصطلحاتالفقه، ۱۳۹۲ش، ص۵۵۲.</ref> تملیککننده را واهب، قبولکنندهٔ مال را مُتَّهب و به مالی که مورد هبه است موهوب گفته میشود.<ref>امامی، حقوق مدنی، انتشارات اسلامیه، ج۲، ص۳۷۳.</ref> در اصطلاح [[مجتهد|فقیهان]] معنای اعمی نیز برای هبه ذکر شده و آن را تملیک مال بدون عوض دانستهاند<ref>امام خمینی، تحریر الوسیلة، مؤسسه مطبوعات دارالعلم، ج۲، ص۵۶.</ref> که در این صورت مترادف با واژه عَطِیّه و شامل هدیه، جایزه، نِحله (بخشش مال غیر منقول به خویشان)، [[صدقه]] و [[وقف]] میشود.<ref>محمود، معجم المصطلحات، ۱۴۱۹ق، ج۴، ص۴۴۴؛ امامی، حقوق مدنی، انتشارات اسلامیة، ج۲، ص۳۷۳.</ref> | ||
[[محقق حلی]] در تعریف هبه قید «بدون [[نیت]]» را نیز آورده<ref>محقق حلّی، شرائع الإسلام، ۱۴۰۸ق، ج۲، ص۱۷۹.</ref> که با این قید صدقه و وقف را از ذیل هبه خارج دانستهاند.<ref>نجفی، جواهر الکلام، ۱۴۰۴ق، ج۲۸، ص۱۰۸.</ref> | [[محقق حلی]] در تعریف هبه قید «بدون [[نیت]]» را نیز آورده<ref>محقق حلّی، شرائع الإسلام، ۱۴۰۸ق، ج۲، ص۱۷۹.</ref> که با این قید صدقه و وقف را از ذیل هبه خارج دانستهاند.<ref>نجفی، جواهر الکلام، ۱۴۰۴ق، ج۲۸، ص۱۰۸.</ref> | ||
هبه در لغت از ریشه «وهب» و بهمعنای بخشیدن چیزی به دیگری است.<ref>طاهری، حقوق مدنی، ۱۴۱۸ق، ج۴، ص۵۵۲</ref><br> | هبه در لغت از ریشه «وهب» و بهمعنای بخشیدن چیزی به دیگری است.<ref>طاهری، حقوق مدنی، ۱۴۱۸ق، ج۴، ص۵۵۲</ref><br> | ||
خط ۱۴: | خط ۱۴: | ||
==هبه معوضه و غیر معوضه== | ==هبه معوضه و غیر معوضه== | ||
برای هبه تقسیماتی بیان شده و علت اینکه برخی فقها از هبه به «هِبات»(جمع واژه هبه) یاد کردهاند<ref>محقق حلّی، شرائع الإسلام، ۱۴۰۸ق، ج۲، ص۱۷۹؛ علامه حلّی، تحریر الأحکام، ۱۴۲۰ق، ج۳، ص۲۷۱.</ref> را همین امر دانستهاند.<ref>طاهری، حقوق مدنی، ۱۴۱۸ق، ج۴، ص۵۵۲.</ref> از جملهٔ تقسیمات، تقسیم آن به هبهٔ معوضه و غیر معوضه است؛<ref>مغنیه، فقه الامام الصادق(ع)، ۱۴۲۱ق، ج۴، ص۲۲۱؛ طاهری، حقوق مدنی، ۱۴۱۸ق، ج۴، ص۵۵۳.</ref> مثل اینکه واهب در ضمن هبهٔ خانۀ خود، شرط کند که متّهب باغش را به او واگذار نماید.<ref>امامی، حقوق مدنی، انتشارات اسلامیة، ج۲، ص۳۸۹.</ref><br> | برای هبه تقسیماتی بیان شده و علت اینکه برخی فقها از هبه به «هِبات»(جمع واژه هبه) یاد کردهاند<ref>محقق حلّی، شرائع الإسلام، ۱۴۰۸ق، ج۲، ص۱۷۹؛ علامه حلّی، تحریر الأحکام، ۱۴۲۰ق، ج۳، ص۲۷۱.</ref> را همین امر دانستهاند.<ref>طاهری، حقوق مدنی، ۱۴۱۸ق، ج۴، ص۵۵۲.</ref> از جملهٔ تقسیمات، تقسیم آن به هبهٔ معوضه و غیر معوضه است؛<ref>مغنیه، فقه الامام الصادق(ع)، ۱۴۲۱ق، ج۴، ص۲۲۱؛ طاهری، حقوق مدنی، ۱۴۱۸ق، ج۴، ص۵۵۳.</ref> مثل اینکه واهب در ضمن هبهٔ خانۀ خود، شرط کند که متّهب باغش را به او واگذار نماید.<ref>امامی، حقوق مدنی، انتشارات اسلامیة، ج۲، ص۳۸۹.</ref><br> | ||
به گفته برخی محققین، هر چند در تعریف هبه، قید «مجانی بودن» آمده است، ولی این بدان معنا نیست که نتوان در هبه، شرط «عوض» قرار داد؛<ref>طاهری، حقوق مدنی، ۱۴۱۸ق، ج۴، ص۵۶۱</ref> ازاینرو [[محمدحسن نجفی|صاحب جواهر]] از فقیهان شیعه معتقد است، منظور از عدم العوض در هبه، عدم لزوم عوض است نه عدم جواز آن.<ref>نجفی، جواهر الکلام، ۱۴۰۴ق، ج۲۸، ص۱۶۰.</ref> در واقع عوض در هبهٔ معوضه در مقابل مال موهوب قرار نگرفته، بلکه شرط در تملیک مجانی است و هبه در مقابل هبه است؛<ref>مشکینی، مصطلحاتالفقه، ۱۳۹۲ش، ص۵۵۲؛ امامی، حقوق مدنی، انتشارات اسلامیة، ج۲، ص۳۸۹.</ref> ازاینرو فرق نمیکند که آنچه در عقد هبه به عنوان عوض قرار داده شده است از | به گفته برخی محققین، هر چند در تعریف هبه، قید «مجانی بودن» آمده است، ولی این بدان معنا نیست که نتوان در هبه، شرط «عوض» قرار داد؛<ref>طاهری، حقوق مدنی، ۱۴۱۸ق، ج۴، ص۵۶۱</ref> ازاینرو [[محمدحسن نجفی|صاحب جواهر]] از فقیهان شیعه معتقد است، منظور از عدم العوض در هبه، عدم لزوم عوض است نه عدم جواز آن.<ref>نجفی، جواهر الکلام، ۱۴۰۴ق، ج۲۸، ص۱۶۰.</ref> در واقع عوض در هبهٔ معوضه در مقابل مال موهوب قرار نگرفته، بلکه شرط در تملیک مجانی است و هبه در مقابل هبه است؛<ref>مشکینی، مصطلحاتالفقه، ۱۳۹۲ش، ص۵۵۲؛ امامی، حقوق مدنی، انتشارات اسلامیة، ج۲، ص۳۸۹.</ref> ازاینرو فرق نمیکند که آنچه در عقد هبه به عنوان عوض قرار داده شده است از نظر ارزش با عین موهوبه( چیزی که هبه شده) مساوی یا بیشتر و یا کمتر باشد.<ref>امامی، حقوق مدنی، انتشارات اسلامیة، ج۲، ص۳۸۹.</ref> | ||
==شرایط هبه== | ==شرایط هبه== | ||
خط ۲۰: | خط ۲۰: | ||
*'''شرایط عقد:''' ا. [[ایجاب و قبول]]؛ در هبه، ایجاب از طرف واهب و قبول از طرف متّهب واقع شده و هر نوع لفظی که دلالت بر آن داشته باشد کافی است.<ref>مغنیه، فقه الامام الصادق(ع)، ۱۴۲۱ق، ج۴، ص۲۲۳</ref> حتی برخی فقیهان همچون صاحب جواهر و [[سید محمدکاظم طباطبایی یزدی|سید یزدی]] معتقدند [[معاطات]] و انجام کاری که دلالت بر هبه داشته باشد هم کافی است.<ref>نجفی، جواهر الکلام، ۱۴۰۴ق، ج۲۸، ص۱۵۹؛ طباطبایی یزدی، تکملة العروة الوثقی، ۱۴۱۴ق، ج۱، ص۱۶۰.</ref> ۲. قبض (تحویل گرفتن موهوب)؛ صحت هبه مشروط به قبول و قبض متّهب است.<ref>امام خمینی، تحریر الوسیلة، مؤسسه مطبوعات دارالعلم، ج۲، ص۵۷.</ref> ۳. تنجیز؛ عقد باید منجّز بوده و معلّق به چیزی نباشد.<ref>علامهٔ حلّی، تذکرة الفقهاء، ۱۳۸۸ق، ص۴۱۵.</ref> | *'''شرایط عقد:''' ا. [[ایجاب و قبول]]؛ در هبه، ایجاب از طرف واهب و قبول از طرف متّهب واقع شده و هر نوع لفظی که دلالت بر آن داشته باشد کافی است.<ref>مغنیه، فقه الامام الصادق(ع)، ۱۴۲۱ق، ج۴، ص۲۲۳</ref> حتی برخی فقیهان همچون صاحب جواهر و [[سید محمدکاظم طباطبایی یزدی|سید یزدی]] معتقدند [[معاطات]] و انجام کاری که دلالت بر هبه داشته باشد هم کافی است.<ref>نجفی، جواهر الکلام، ۱۴۰۴ق، ج۲۸، ص۱۵۹؛ طباطبایی یزدی، تکملة العروة الوثقی، ۱۴۱۴ق، ج۱، ص۱۶۰.</ref> ۲. قبض (تحویل گرفتن موهوب)؛ صحت هبه مشروط به قبول و قبض متّهب است.<ref>امام خمینی، تحریر الوسیلة، مؤسسه مطبوعات دارالعلم، ج۲، ص۵۷.</ref> ۳. تنجیز؛ عقد باید منجّز بوده و معلّق به چیزی نباشد.<ref>علامهٔ حلّی، تذکرة الفقهاء، ۱۳۸۸ق، ص۴۱۵.</ref> | ||
*'''شرایط طرفین عقد:''' واهب و متّهب باید [[بلوغ|بالغ]]، عاقل و دارای اختیار باشند. همچنین واهب باید [[محجور]] نبوده و اجازه تصرف در اموالش را داشته باشد.<ref>مغنیه، فقه الامام الصادق(ع)، ۱۴۲۱ق، ج۴، ص۲۲۳.</ref> | *'''شرایط طرفین عقد:''' واهب و متّهب باید [[بلوغ|بالغ]]، عاقل و دارای اختیار باشند. همچنین واهب باید [[محجور]] نبوده و اجازه تصرف در اموالش را داشته باشد.<ref>مغنیه، فقه الامام الصادق(ع)، ۱۴۲۱ق، ج۴، ص۲۲۳.</ref> | ||
*'''شرایط مال مورد هبه:''' ۱. موهوب باید عین باشد؛ بنابراین هبهٔ منافع صحیح نیست؛<ref>محمدی خراسانی، شرح تبصرة المتعلمین، ۱۳۷۶ش، ج۲، ص۱۲۶.</ref> مثل اینکه واهب بخواهد سکونت در منزلش را به دیگری هدیه دهد. همچنین هبهٔ دَین به غیر مدیون صحیح نیست؛ [مثلاً انسان دینی که بر عهدهٔ زید دارد را به عمرو ببخشد]؛ زیرا قبض در آن صورت نمیگیرد.<ref>نجفی، جواهر الکلام، ۱۴۰۴ق، ج۲۸، ص۱۶۳.</ref> ۲. موهوب باید موجود باشد؛ پس هبهٔ آنچه قرار است | *'''شرایط مال مورد هبه:''' ۱. موهوب باید عین باشد؛ بنابراین هبهٔ منافع صحیح نیست؛<ref>محمدی خراسانی، شرح تبصرة المتعلمین، ۱۳۷۶ش، ج۲، ص۱۲۶.</ref> مثل اینکه واهب بخواهد سکونت در منزلش را به دیگری هدیه دهد. همچنین هبهٔ دَین به غیر مدیون صحیح نیست؛ [مثلاً انسان دینی که بر عهدهٔ زید دارد را به عمرو ببخشد]؛ زیرا قبض در آن صورت نمیگیرد.<ref>نجفی، جواهر الکلام، ۱۴۰۴ق، ج۲۸، ص۱۶۳.</ref> ۲. موهوب باید موجود باشد؛ پس هبهٔ آنچه قرار است بعداً بوجود آید -مانند میوه درختی که هنوز ثمر نداده- صحیح نیست.<ref>مغنیه، فقه الامام الصادق(ع)، ۱۴۲۱ق، ج۴، ص۲۲۳.</ref> ۳. برخی معتقدند موهوب باید معلوم و معین باشد؛ مثلاً هبهٔ یکی از وسایل خانه بطور مجهول را صحیح ندانستهاند.<ref>طاهری، حقوق مدنی، ۱۴۱۸ق، ج۴، ص۵۵۸.</ref> | ||
==موارد لزوم عقد هبه== | ==موارد لزوم عقد هبه== | ||
در اينكه «هبه» [[ایجاب و قبول#در عقدهای لازم|عقدی لازم]] است [و طرفین عقد نمیتوانند آن را به هم زنند] يا جايز؟ بين فقها اختلاف نظر است؛<ref>طاهری، حقوق مدنی، ۱۴۱۸ق، ج۴، ص۵۶۲.</ref> برخی با استناد به ادلهای همچون [[آیه]] «أَوْفُوا بِالْعُقُودِ»<ref>سوره مائده، آیه ۵.</ref> و باطل نشدن هبه با مرگ یکی از طرفین عقد -که از خصوصیات عقود لازم است- معتقدند، هبه عقدی لازم است.<ref>جواهر الكلام، ج۲۸، ص۱۹۲.</ref> در مقابل، عدهاى با تمسک به برخی احادیث خاص{{یاد|همچون حدیثی از [[امام صادق علیهالسلام|امام صادق(ع)]]: «إِذَا كَانَتِ الْهِبَةُ قَائِمَةً بِعَيْنِهَا فَلَهُ أَنْ يَرْجِعَ وَ إِلَّا فَلَيْسَ لَهُ»؛ (هرگاه هبه به حال خود باقى است، بخشنده حق رجوع دارد و در غير اين صورت نه). (کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۷، ص۳۲، حدیث ۱۱.)}} اصل را بر جواز عقد هبه گذارده و مواردی را از ذیل آن استثنا نمودهاند؛<ref>مغنیه، فقه الامام الصادق(ع)، ۱۴۲۱ق، ج۴، ص۲۲۶.</ref>{{جعبه نقل قول| عنوان =| نقلقول = از [[حضرت محمد صلی الله علیه و آله|رسول خدا(ص)]] نقل است که فرمود:{{سخ}} | در اينكه «هبه» [[ایجاب و قبول#در عقدهای لازم|عقدی لازم]] است [و طرفین عقد نمیتوانند آن را به هم زنند] يا جايز؟ بين فقها اختلاف نظر است؛<ref>طاهری، حقوق مدنی، ۱۴۱۸ق، ج۴، ص۵۶۲.</ref> برخی با استناد به ادلهای همچون [[آیه]] «أَوْفُوا بِالْعُقُودِ»<ref>سوره مائده، آیه ۵.</ref> و باطل نشدن هبه با مرگ یکی از طرفین عقد -که از خصوصیات عقود لازم است- معتقدند، هبه عقدی لازم است.<ref>جواهر الكلام، ۱۳۶۲ش، ج۲۸، ص۱۹۲.</ref> در مقابل، عدهاى با تمسک به برخی احادیث خاص{{یاد|همچون حدیثی از [[امام صادق علیهالسلام|امام صادق(ع)]]: «إِذَا كَانَتِ الْهِبَةُ قَائِمَةً بِعَيْنِهَا فَلَهُ أَنْ يَرْجِعَ وَ إِلَّا فَلَيْسَ لَهُ»؛ (هرگاه هبه به حال خود باقى است، بخشنده حق رجوع دارد و در غير اين صورت نه). (کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۷، ص۳۲، حدیث ۱۱.)}} اصل را بر جواز عقد هبه گذارده و مواردی را از ذیل آن استثنا نمودهاند؛<ref>مغنیه، فقه الامام الصادق(ع)، ۱۴۲۱ق، ج۴، ص۲۲۶.</ref>{{جعبه نقل قول| عنوان =| نقلقول = از [[حضرت محمد صلی الله علیه و آله|رسول خدا(ص)]] نقل است که فرمود:{{سخ}} | ||
«..تَهَادَوْا فَإِنَّ الْهَدِيَّةَ تَسُلُّ السَّخَائِمَ وَ تُجْلِي ضَغَائِنَ الْعَدَاوَةِ وَ الْأَحْقَادِ.»{{سخ}} '''(به يكديگر هديه دهيد؛ زيرا هديه، كينهها را به آرامى ريشهكن و بغض، دشمنى و حسد را بيرون مىكند)'''.{{سخ}}(کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۵، ص۱۴۳.)| تراز = چپ| عرض = ۲۵۰px|رنگ حاشیه= #۶۶۷۷۸۸|حاشیه= ۵px|اندازه خط = ۱۵px|رنگ پسزمینه =#F4FFF4| گیومه نقلقول =| تراز منبع = چپ}}یعنی واهب نمیتواند در این موارد موهوب را باز پس گیرد: | «..تَهَادَوْا فَإِنَّ الْهَدِيَّةَ تَسُلُّ السَّخَائِمَ وَ تُجْلِي ضَغَائِنَ الْعَدَاوَةِ وَ الْأَحْقَادِ.»{{سخ}} '''(به يكديگر هديه دهيد؛ زيرا هديه، كينهها را به آرامى ريشهكن و بغض، دشمنى و حسد را بيرون مىكند)'''.{{سخ}}(کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۵، ص۱۴۳.)| تراز = چپ| عرض = ۲۵۰px|رنگ حاشیه= #۶۶۷۷۸۸|حاشیه= ۵px|اندازه خط = ۱۵px|رنگ پسزمینه =#F4FFF4| گیومه نقلقول =| تراز منبع = چپ}}یعنی واهب نمیتواند در این موارد موهوب را باز پس گیرد: | ||
#هبه به خویشاوندان (ارحام) باشد؛ مثل والدین، فرزندان و ... .<ref>حسینی عاملی، مفتاح | #هبه به خویشاوندان (ارحام) باشد؛ مثل والدین، فرزندان و ... .<ref>حسینی عاملی، مفتاح الکرامه،مؤسسة النشر الاسلامي التابعة لجماعة المدرسين بقم المشرفة، ج۲۲، ص۱۷۳.</ref>و قبض هم شده باشد.<ref>محقق حلی، الشرایع فی الاسلام،</ref> | ||
#هبه معوضه باشد، اگر چه مقدار عوض خیلی کم باشد.<ref>مغنیه، فقه الامام الصادق(ع)، ۱۴۲۱ق، ج۴، ص۲۲۷.</ref> | #هبه معوضه باشد، اگر چه مقدار عوض خیلی کم باشد.<ref>مغنیه، فقه الامام الصادق(ع)، ۱۴۲۱ق، ج۴، ص۲۲۷.</ref> | ||
#واهب یا متّهب بعد از تحویل موهوب، از دنیا بروند.<ref> طباطبایی یزدی، تکملة العروة الوثقی، ۱۴۱۴ق، ج۱، ص۱۷۳.</ref> | #واهب یا متّهب بعد از تحویل موهوب، از دنیا بروند.<ref> طباطبایی یزدی، تکملة العروة الوثقی، ۱۴۱۴ق، ج۱، ص۱۷۳.</ref> | ||
#واهب مال را | #واهب مال را «قربةً الی الله» بخشیده باشد، که این همان [[صدقه]] است.<ref>حسینی عاملی، مفتاح الکرامه، مؤسسة النشر الاسلامي التابعة لجماعة المدرسين بقم المشرفة، ج۲۲، ص۱۸۸.</ref> | ||
#موهوب به دیگری منتقل شده و مالکش تغییر کرده باشد.<ref>مغنیه، فقه الامام الصادق(ع)، ۱۴۲۱ق، ج۴، ص۲۲۸.</ref> | #موهوب به دیگری منتقل شده و مالکش تغییر کرده باشد.<ref>مغنیه، فقه الامام الصادق(ع)، ۱۴۲۱ق، ج۴، ص۲۲۸.</ref> | ||
# | #تمام یا بخشی از موهوب تلف شده یا صورت آن تغییر کرده باشد؛ مثلا پارچه، دوخته شده یا طعام خورده شده باشد.<ref>امام خمینی، تحریر الوسیلة، مؤسسه مطبوعات دارالعلم، ج۲، ص۵۸.</ref> | ||
==پانویس== | ==پانویس== |