confirmed، templateeditor
۱۱٬۵۴۹
ویرایش
(ویکی سازی) |
|||
خط ۴: | خط ۴: | ||
| اندازه تصویر = | | اندازه تصویر = | ||
| توضیح تصویر = مرقد حلمیه سعدیه در [[بقیع]] | | توضیح تصویر = مرقد حلمیه سعدیه در [[بقیع]] | ||
|سرشناسی = مادر رضاعی [[پیامبر اسلام(ص)]] | |سرشناسی = [[محرمیت رضاعی|مادر رضاعی]] [[پیامبر اسلام(ص)]] | ||
|نام = | |نام = | ||
|نام کامل = | |نام کامل = | ||
خط ۳۴: | خط ۳۴: | ||
|مرتبط = | |مرتبط = | ||
}} | }} | ||
'''حلیمه سعدیه'''، مادر رضاعی پیامبر | '''حلیمه سعدیه'''، [[محرمیت رضاعی|مادر رضاعی]] [[حضرت محمد صلی الله علیه و آله|پیامبر اکرم(ص)]]. حلیمه پس از برعهده گرفتن شیردهی به پیامبر(ص) آثار خیر و [[برکت]] را در زندگیاش مشاهده کرد. | ||
پیامبر اکرم(ص) تا ۴ یا ۵ سالگی در [[قبیله بنی سعد]] ماند. سیرهنگاران واقعه ساختگی [[شق الصدر|شق البطن]] یا شق الصدر را مربوط به این دوران میدانند. رسول خدا(ص) به حلیمه به دیده احترام مینگریست و در موارد مختلف نسبت به وی بذل و بخشش کریمانه داشت. | پیامبر اکرم(ص) تا ۴ یا ۵ سالگی در [[قبیله بنی سعد]] ماند. سیرهنگاران واقعه ساختگی [[شق الصدر|شق البطن]] یا شق الصدر را مربوط به این دوران میدانند. رسول خدا(ص) به حلیمه به دیده احترام مینگریست و در موارد مختلف نسبت به وی بذل و بخشش کریمانه داشت. | ||
خط ۴۱: | خط ۴۱: | ||
پدر حلیمه، ابو ذُؤَیب عبداللّه بن حارث بن شِجْنَه سَعدی، از قبیله سعد بن بکر بن هَوازِن بود.<ref>ابناسحاق، سیرة ابناسحاق، ۱۴۰۱ق، ص ۲۵؛ ابنسعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۰ق، ج ۱، ص ۱۱۰؛ ابنحبیب، کتاب المُحَبَّر، ۱۳۶۱ق، ص ۱۳۰؛ بلاذری، انسابالاشراف، ۲۰۰۰م، ج ۱، ص:۱۰۶.</ref> | پدر حلیمه، ابو ذُؤَیب عبداللّه بن حارث بن شِجْنَه سَعدی، از قبیله سعد بن بکر بن هَوازِن بود.<ref>ابناسحاق، سیرة ابناسحاق، ۱۴۰۱ق، ص ۲۵؛ ابنسعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۰ق، ج ۱، ص ۱۱۰؛ ابنحبیب، کتاب المُحَبَّر، ۱۳۶۱ق، ص ۱۳۰؛ بلاذری، انسابالاشراف، ۲۰۰۰م، ج ۱، ص:۱۰۶.</ref> | ||
همسر حلیمه، | همسر حلیمه، حارث بن عبدالعُزّی نام داشت و کنیهاش ابوکبشه بود. ظاهراً یکی از دلایلی که [[قبیله قریش]] پیامبر(ص) را ابنابیکبشه میخواندند، همین بوده است.<ref>ابنحبیب، ابنحبیب، کتاب المُحَبَّر، ۱۳۶۱ق، ص۱۲۹-۱۳۰؛ بلاذری، انسابالاشراف، ۲۰۰۰م، ج ۱، ص ۱۰۴.</ref> | ||
حلیمه پس از ثُوَیبه، [[کنیز]] [[ابولهب]] که چند روزی به [[حضرت محمد صلی الله علیه و آله|پیامبر(ص)]] شیر داد، شیردادن به پیامبر اکرم(ص) را برعهده گرفت.<ref>طبری، تاریخ، ۱۳۸۷ق، ج ۲، ص ۱۵۸؛ ابنجوزی، المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم، ۱۴۱۲ق، ج ۲، ص ۲۶۰۲۶۱</ref> | حلیمه پس از ثُوَیبه، [[کنیز]] [[ابولهب]] که چند روزی به [[حضرت محمد صلی الله علیه و آله|پیامبر(ص)]] شیر داد، شیردادن به پیامبر اکرم(ص) را برعهده گرفت.<ref>طبری، تاریخ، ۱۳۸۷ق، ج ۲، ص ۱۵۸؛ ابنجوزی، المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم، ۱۴۱۲ق، ج ۲، ص ۲۶۰۲۶۱</ref> | ||
خط ۴۸: | خط ۴۸: | ||
==روایات شیرخوارگی== | ==روایات شیرخوارگی== | ||
حوادث این دوران، در تمامی منابع، از زبان خود حلیمه نقل شده است. | حوادث این دوران، در تمامی منابع، از زبان خود حلیمه نقل شده است. | ||
ظاهراً مردم [[مکه]] کودکانشان را برای آموختن فصاحت به قبایل بادیهنشین میسپردند. حلیمه در سالی که قحطی بزرگی میان قبیله بنیسعد افتاده بود، همراه با نُه تن از زنان قبیله، برای امرار معاش از طریق شیردهی به کودکان قبایل ثروتمند مکه، عازم این شهر شد، اما چون مرکب او از شدت تنگدستی و قحطی ناتوان و لاغر بود، از دیگران عقب افتاد و دیر به مکه رسید. در نتیجه، فقط نوه [[عبدالمطلب]] مانده بود که به دلیل [[یتیم]] بودنش، کسی حاضر نشده بود به او شیر بدهد، زیرا میترسیدند دستمزد مناسبی دریافت نکنند.<ref>ابناسحاق، سیرة ابناسحاق، ۱۴۰۱ق، ص۲۶؛ ابنسعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۰ق، ج ۱، ص۱۱۰-۱۱۱؛ بلاذری، انسابالاشراف، ۲۰۰۰م، ج ۱، ص ۱۰۶-۱۰۷؛ طبری، تاریخ، ۱۳۸۷ق، ج ۲، ص ۱۵۸-۱۵۹؛ ابنجوزی، المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم، ۱۴۱۲ق، ج ۲، ص ۲۶۱.</ref> حلیمه دایگی [[محمد(ص)]] را بر عهده گرفت. | |||
چون پیامبر(ص) دوران شیرخوارگی و کودکیاش را در میان قبیله بنی سعد بن بکر بن هوازن گذرانده بود، خود را فصیحترین مرد عرب میدانست.<ref>ابنهشام، السیرةالنبویة، دار احیاء التراث العربی، ج۱، ص۱۷۶؛ ابنسعد، السیرةالنبویة، ۱۴۱۰ق، ج ۱، ص ۱۱۳؛ ابنقتیبه، المعارف، ۱۹۶۹م، ص ۱۳۲.</ref> | |||
چون پیامبر(ص) دوران شیرخوارگی و کودکیاش را در میان قبیله | |||
===خیر و برکت در زندگانی حلیمه=== | ===خیر و برکت در زندگانی حلیمه=== | ||
حلیمه بلافاصله پس از برعهده گرفتن شیردهی به پیامبر(ص)، آثار خیر و برکت را در زندگیاش مشاهده کرد. او که بر اثر تنگدستی شیرش کم شده بود و بهسختی به پسر خود شیر میداد، از آن پس بهراحتی [[محمد(ص)]] و پسر خویش را سیر میکرد. حتی شتر ضعیف و ناتوانش نیز پُرشیر و نیرومند گشت، به گونهای که هنگام بازگشت، از همراهانش سبقت گرفت و همه با حیرت دلیل آن را جویا میشدند و حلیمه همه اینها را نتیجه حضور کودک [[بنیهاشم]] میدانست و بارها بدان اشاره میکرد.<ref>ابنهشام، السیرةالنبویة، دار احیاء التراث العربی، ج ۱، ص ۱۷۲-۱۷۳؛ ابنسعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۰ق، ج ۱، ص ۱۱۱، ۱۵۱؛ بلاذری، انسابالاشراف، ۲۰۰۰م، ص ۱۰۷؛ طبری، تاریخ، ۱۳۸۷ق، ج ۲، ص ۱۵۹.</ref> | حلیمه بلافاصله پس از برعهده گرفتن شیردهی به پیامبر(ص)، آثار خیر و برکت را در زندگیاش مشاهده کرد. او که بر اثر تنگدستی شیرش کم شده بود و بهسختی به پسر خود شیر میداد، از آن پس بهراحتی [[محمد(ص)]] و پسر خویش را سیر میکرد. حتی شتر ضعیف و ناتوانش نیز پُرشیر و نیرومند گشت، به گونهای که هنگام بازگشت، از همراهانش سبقت گرفت و همه با حیرت دلیل آن را جویا میشدند و حلیمه همه اینها را نتیجه حضور کودک [[بنیهاشم]] میدانست و بارها بدان اشاره میکرد.<ref>ابنهشام، السیرةالنبویة، دار احیاء التراث العربی، ج ۱، ص ۱۷۲-۱۷۳؛ ابنسعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۰ق، ج ۱، ص ۱۱۱، ۱۵۱؛ بلاذری، انسابالاشراف، ۲۰۰۰م، ص ۱۰۷؛ طبری، تاریخ، ۱۳۸۷ق، ج ۲، ص ۱۵۹.</ref> | ||
==اصرار بر نگهداری بیشتر محمد(ص)== | ==اصرار بر نگهداری بیشتر محمد(ص)== | ||
پس از آنکه حضرت محمد(ص) به دو سالگی رسید، حلیمه او را از شیر گرفت و به مکه نزد مادرش، [[آمنه بنت وهب]]، برد. اما از آنجا که حضور این کودک باعث شده بود که گله گوسفندان حلیمه از دیگر گلههای قبیله بنیسعد پربارتر شود، او ترجیح میداد کودک را بیشتر نزد خود نگاه دارد. سرانجام، با اصرار حلیمه و به دلیل شیوع وبا در مکه و ترس آمنه از سرایت بیماری به فرزندش، حلیمه بار دیگر کودک شیرخوار را نزد خود نگاه داشت.<ref>ابناسحاق، سیرة ابناسحاق، ۱۴۰۱ق، ص ۲۷؛ ابنهشام، السیرةالنبویة، دار احیاء التراث العربی، ج۱، ص۱۷۳؛ طبری، تاریخ، ۱۳۸۷ق، ج۲، ص۱۵۹-۱۶۰؛ ابنجوزی، المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم، ۱۴۱۲ق، ج ۲، ص ۲۶۲-۲۶۳.</ref> | پس از آنکه حضرت محمد(ص) به دو سالگی رسید، حلیمه او را از شیر گرفت و به [[مکه]] نزد مادرش، [[آمنه بنت وهب]]، برد. اما از آنجا که حضور این کودک باعث شده بود که گله گوسفندان حلیمه از دیگر گلههای قبیله بنیسعد پربارتر شود، او ترجیح میداد کودک را بیشتر نزد خود نگاه دارد. سرانجام، با اصرار حلیمه و به دلیل شیوع وبا در مکه و ترس آمنه از سرایت بیماری به فرزندش، حلیمه بار دیگر کودک شیرخوار را نزد خود نگاه داشت.<ref>ابناسحاق، سیرة ابناسحاق، ۱۴۰۱ق، ص ۲۷؛ ابنهشام، السیرةالنبویة، دار احیاء التراث العربی، ج۱، ص۱۷۳؛ طبری، تاریخ، ۱۳۸۷ق، ج۲، ص۱۵۹-۱۶۰؛ ابنجوزی، المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم، ۱۴۱۲ق، ج ۲، ص ۲۶۲-۲۶۳.</ref> | ||
===احترام پیامبر به او=== | ===احترام پیامبر به او=== | ||
سالها بعد، پس از ازدواج حضرت محمد(ص) با [[حضرت خدیجه کبری سلام الله علیها|خدیجه]]، حلیمه نزد او به [[مکه]] رفت و از سختی روزگار شکایت کرد. حضرت درباره او با خدیجه صحبت کرد و خدیجه چند گوسفند و شتر به او هدیه داد. گاه پیامبر(ص)، برای احترام، به محض ورود حلیمه عبای خود را بر زمین پهن میکرد تا او بر آن بنشیند.<ref>ابنجوزی، المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم، ۱۴۱۲ق، ج ۲، ص ۲۷۰؛ذهبی، تاریخالاسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام، ۱۴۱۵ق، ص ۴۸.</ref> پس از [[غزوه حنین|جنگ حنین]] و شکست هوازن، رسول خدا(ص) به احترام حلیمه و پیوندی که با آن قبیله داشت و به درخواست خواهر | سالها بعد، پس از [[ازدواج]] حضرت محمد(ص) با [[حضرت خدیجه کبری سلام الله علیها|خدیجه]]، حلیمه نزد او به [[مکه]] رفت و از سختی روزگار شکایت کرد. حضرت درباره او با خدیجه صحبت کرد و خدیجه چند گوسفند و شتر به او هدیه داد. گاه پیامبر(ص)، برای احترام، به محض ورود حلیمه عبای خود را بر زمین پهن میکرد تا او بر آن بنشیند.<ref>ابنجوزی، المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم، ۱۴۱۲ق، ج ۲، ص ۲۷۰؛ذهبی، تاریخالاسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام، ۱۴۱۵ق، ص ۴۸.</ref> پس از [[غزوه حنین|جنگ حنین]] و شکست هوازن، رسول خدا(ص) به احترام حلیمه و پیوندی که با آن قبیله داشت و به درخواست [[محرمیت رضاعی|خواهر رضاعیاش]]، [[شیماء]]، تمام سهم خود و [[بنیهاشم]]، از اموال و اسرا، را بخشید و [[صحابه|اصحاب]] نیز، به پیروی از او، همین کار را کردند.<ref>یعقوبی، تاریخ، ج ۲، ص ۶۳؛ مسعودی،التنبیه و الاشراف، ۱۸۹۳م، ص ۲۲۹؛ ابنسعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۰ق، ج ۱، ص ۱۱۴-۱۱۵.</ref> | ||
==واقعه شق صدر== | ==واقعه شق صدر== | ||
{{اصلی|شق البطن و غسل القلب}} | {{اصلی|شق البطن و غسل القلب}} | ||
گفته شده است هنگامی که محمد(ص) با حلیمه میزیست، واقعهای عجیب برایش روی داد که به شقّ صدر معروف است. نقل شده است فرشتگانی به شکل مردانی با لباس سفید بر محمد(ص) ظاهر شدند، سینه او را شکافتند، لکه سیاهی را از قلب او بیرون آوردند، قلب او را در تشتی زرین شستشو دادند و سپس سینه او را التیام بخشیدند. پسر حلیمه (برادر رضاعی محمد(ص) که در وادی نزدیک منزل شاهد این ماجرا بود، سراسیمه به حلیمه خبر رساند.<ref>ابناسحاق، ص ۲۷؛ ابنهشام، ج۱، ص ۱۷۳۱۷۴؛ ابنسعد، ج ۱، ص ۱۱۲</ref> | گفته شده است هنگامی که محمد(ص) با حلیمه میزیست، واقعهای عجیب برایش روی داد که به شقّ صدر معروف است. نقل شده است فرشتگانی به شکل مردانی با لباس سفید بر محمد(ص) ظاهر شدند، سینه او را شکافتند، لکه سیاهی را از قلب او بیرون آوردند، قلب او را در تشتی زرین شستشو دادند و سپس سینه او را التیام بخشیدند. پسر حلیمه (برادر رضاعی محمد(ص) که در وادی نزدیک منزل شاهد این ماجرا بود، سراسیمه به حلیمه خبر رساند.<ref>ابناسحاق، ص ۲۷؛ ابنهشام، ج۱، ص ۱۷۳۱۷۴؛ ابنسعد، ج ۱، ص ۱۱۲</ref> | ||
حلیمه بهشدت نگران شد و کودک را نزد کاهنی برد تا در اینباره حکم کند. کاهن پس از شنیدن سخنان کودک، هشدار داد که او در آینده دین مردم را تغییر خواهد داد. حلیمه نگرانتر شد و تصمیم گرفت برای حفظ جان کودک از دست دشمنان، او را به نزد مادرش در مکه بازگرداند.<ref>طبری، ج ۲، ص ۱۶۳؛ ابنجوزی، ج۲، ص۲۶۷؛ ابناثیر، ۱۳۹۹۱۴۰۲، ج ۱، ص۴۶۴ ۴۶۵</ref> | حلیمه بهشدت نگران شد و کودک را نزد کاهنی برد تا در اینباره حکم کند. کاهن پس از شنیدن سخنان کودک، هشدار داد که او در آینده دین مردم را تغییر خواهد داد. حلیمه نگرانتر شد و تصمیم گرفت برای حفظ جان کودک از دست دشمنان، او را به نزد مادرش در [[مکه]] بازگرداند.<ref>طبری، ج ۲، ص ۱۶۳؛ ابنجوزی، ج۲، ص۲۶۷؛ ابناثیر، ۱۳۹۹۱۴۰۲، ج ۱، ص۴۶۴ ۴۶۵</ref> | ||
البته محققان دلایل بسیاری در رد این داستان که گفته شده چند نوبت در زندگی پیامبر(ص) رخ داد و ساختگی بودن روایات راجع به آن ذکر کردهاند.<ref>برای نمونه رجوع کنید به ابوریه، ص ۱۸۷۱۸۸؛ حسنی، ص۴۶؛ عاملی، ج۲، ص۱۶۷۱۷۲</ref> | البته محققان دلایل بسیاری در رد این داستان که گفته شده چند نوبت در زندگی پیامبر(ص) رخ داد و ساختگی بودن روایات راجع به آن ذکر کردهاند.<ref>برای نمونه رجوع کنید به ابوریه، ص ۱۸۷۱۸۸؛ حسنی، ص۴۶؛ عاملی، ج۲، ص۱۶۷۱۷۲</ref> | ||
خط ۷۰: | خط ۶۷: | ||
حضرت محمد(ص) چهار یا پنج سال در قبیله بنیسعدبن بکر بود و آنگاه، حلیمه او را نزد [[آمنه بنت وهب|مادر]] و جدش [[عبدالمطلب]] بازگرداند<ref>یعقوبی، ج ۲، ص ۱۰؛ ابنقتیبه، ص۱۳۲؛ بلاذری، ج ۱، ص ۱۰۷؛ مسعودی، تنبیه، ص ۲۲۹۲۳۰</ref> | حضرت محمد(ص) چهار یا پنج سال در قبیله بنیسعدبن بکر بود و آنگاه، حلیمه او را نزد [[آمنه بنت وهب|مادر]] و جدش [[عبدالمطلب]] بازگرداند<ref>یعقوبی، ج ۲، ص ۱۰؛ ابنقتیبه، ص۱۳۲؛ بلاذری، ج ۱، ص ۱۰۷؛ مسعودی، تنبیه، ص ۲۲۹۲۳۰</ref> | ||
==درگذشت== | ==درگذشت== | ||
بنا به روایتی حلیمه قبل از [[فتح مکه]] ([[رمضان]] [[سال ۸ هجری قمری|سال ۸ قمری]]) وفات یافت. پس از فتح مکه، وقتی پیامبر(ص) با خواهر | بنا به روایتی حلیمه قبل از [[فتح مکه]] ([[رمضان]] [[سال ۸ هجری قمری|سال ۸ قمری]]) وفات یافت. پس از فتح مکه، وقتی پیامبر(ص) با [[محرمیت رضاعی|خواهر رضاعیاش]]، شَیماء، دیدار کرد، احوال حلیمه را پرسید و او خبر مرگ حلیمه را به پیامبر(ص) داد. چشمان پیامبر(ص) پر از اشک شد و از بازماندگان او پرسید. سپس، خواهرش از او درخواست عطیهای کرد و پیامبر(ص) نیازش را بر آورده ساخت.<ref>ابناثیر، ۱۳۹۹۱۴۰۲، ج ۱، ص ۴۶۰</ref> | ||
اما روایتی دیگر حاکی از این است که حلیمه پس از [[غزوه حنین]] در [[شوال]] [[سال ۸ هجری قمری|سال ۸ قمری]] در [[جعرانه|جِعِرّانه]] به حضور پیامبر اکرم(ص) رسید و رسول خدا(ص) به او احترام کرد.<ref>رجوع کنید به ابناثیر، ۱۹۷۰۱۹۷۳، ج ۷، ص ۶۹</ref><ref>قس یعقوبی، ج ۲، ص ۶۳، که بهجای حلیمه، نام شیماء خواهر رضاعی رسول خدا(ص) را ذکر کرده است.</ref> | اما روایتی دیگر حاکی از این است که حلیمه پس از [[غزوه حنین]] در [[شوال]] [[سال ۸ هجری قمری|سال ۸ قمری]] در [[جعرانه|جِعِرّانه]] به حضور پیامبر اکرم(ص) رسید و رسول خدا(ص) به او احترام کرد.<ref>رجوع کنید به ابناثیر، ۱۹۷۰۱۹۷۳، ج ۷، ص ۶۹</ref><ref>قس یعقوبی، ج ۲، ص ۶۳، که بهجای حلیمه، نام شیماء خواهر رضاعی رسول خدا(ص) را ذکر کرده است.</ref> | ||
به روایتی، حلیمه روزگار خلافت [[ابوبکر بن ابیقحافه|ابوبکر]] و [[عمر بن خطاب|عمر]] را درک کرد و آن دو با احترام با وی رفتار میکردند.<ref>رجوع کنید به ابنسعد، ج ۱، ص ۱۱۴</ref> | به روایتی، حلیمه روزگار [[خلافت]] [[ابوبکر بن ابیقحافه|ابوبکر]] و [[عمر بن خطاب|عمر]] را درک کرد و آن دو با احترام با وی رفتار میکردند.<ref>رجوع کنید به ابنسعد، ج ۱، ص ۱۱۴</ref> | ||
==بقعه== | ==بقعه== | ||
[[پرونده:نقشه بقیع.jpg|بندانگشتی|قبر حلیمه سعدیه در [[قبرستان بقیع]]]] | [[پرونده:نقشه بقیع.jpg|بندانگشتی|قبر حلیمه سعدیه در [[قبرستان بقیع]]]] | ||
در شمال شرقی [[بقیع]]، بقعهای وجود داشت که به حلیمه سعدیه، منسوب بود. منابع پیشین از زمان وفات این بانو و مکان دفن وی سخن نگفتهاند. تنها قاضی عیاض از دیدار وی با [[ابوبکر بن ابیقحافه|ابوبکر]] و [[عمر بن خطاب|عمر]]<ref> قاضی عیاض، ج۲، ص۱۱۵.</ref> و مقریزی از وفاتش در روزگار پیامبر و تأثر رسول خدا از مرگ او یاد کرده است.<ref> مقریزی، ج۲، ص۶.</ref> | در شمال شرقی [[بقیع]]، بقعهای وجود داشت که به حلیمه سعدیه، منسوب بود. منابع پیشین از زمان وفات این بانو و مکان [[دفن]] وی سخن نگفتهاند. تنها قاضی عیاض از دیدار وی با [[ابوبکر بن ابیقحافه|ابوبکر]] و [[عمر بن خطاب|عمر]]<ref> قاضی عیاض، ج۲، ص۱۱۵.</ref> و مقریزی از وفاتش در روزگار پیامبر و تأثر رسول خدا از مرگ او یاد کرده است.<ref> مقریزی، ج۲، ص۶.</ref> | ||
ابنبطوطه از قبر حلیمه در [[بصره]] گزارش داده؛ اما در سفرنامههای سدههای اخیر<ref> ورثیلانی، ج۲، ص۵۳۹؛ جعفر خلیلی، ج۳، ص۲۸۲؛ جعفریان، ج۵، ص۴۷۸.</ref>از وجود قبر این بانو در [[بقیع]] و در مسیر قبر [[عثمان بن عفان]]<ref> جعفریان، ج۵، ص۴۷۸-۴۷۹.</ref> یاد شده است. بر این قبر، گنبد و بارگاهی ساخته بودند که تاریخ ساخت آن نامعلوم است. درون این بارگاه، ضریحی چوبی بر قبر نصب شده بود.<ref> جعفریان، ج۵، ص۲۴۲.</ref> نایب الصدر شیرازی در گزارش سفر حج خود به سال ۱۳۰۵ق از دو بیت شعر ترکی نگاشته شده بر در این بقعه یاد کرده است.<ref>جعفریان، ج۵، ص۴۷۹.</ref> | ابنبطوطه از قبر حلیمه در [[بصره]] گزارش داده؛ اما در سفرنامههای سدههای اخیر<ref> ورثیلانی، ج۲، ص۵۳۹؛ جعفر خلیلی، ج۳، ص۲۸۲؛ جعفریان، ج۵، ص۴۷۸.</ref>از وجود قبر این بانو در [[بقیع]] و در مسیر قبر [[عثمان بن عفان]]<ref> جعفریان، ج۵، ص۴۷۸-۴۷۹.</ref> یاد شده است. بر این قبر، گنبد و بارگاهی ساخته بودند که تاریخ ساخت آن نامعلوم است. درون این بارگاه، ضریحی چوبی بر قبر نصب شده بود.<ref> جعفریان، ج۵، ص۲۴۲.</ref> نایب الصدر شیرازی در گزارش سفر حج خود به سال ۱۳۰۵ق از دو بیت شعر ترکی نگاشته شده بر در این بقعه یاد کرده است.<ref>جعفریان، ج۵، ص۴۷۹.</ref> |