پرش به محتوا

ولایتعهدی امام رضا(ع): تفاوت میان نسخه‌ها

خط ۳۵: خط ۳۵:
به گفته سید جعفر مرتضی عاملی، گزارش‌هایی که بر رضایت نداشتن امام به ولایتعهدی دلالت دارد، [[تواتر|متواتر]] است.<ref>عاملی، الحیاة السیاسیة للامام الرضا(ع)، ۱۴۱۶ق، ص۲۸۶.</ref> مطابق آنچه در [[مناقب آل ابی‌طالب (کتاب)|کتاب مناقب]] ذکر شده،‌ [[امام رضا علیه‌السلام|امام رضا(ع)]] از بی‌نتیجه بودن ولایتعهدی خود خبر داده است.<ref>ابن‌شهر‌آشوب، المناقب، ۱۳۷۹ق، ج۴، ص۳۶۵.</ref> بر اساس این گزارش، پس از پذیرش ولایتعهدی، امام در حضور [[مأمون عباسی|مأمون]] و [[سهل بن فضل]] سندی را بر ولایتعهدی خود نوشت و از جمله مسائلی که در آن بیان کرد، این بود که [[جفر|جَفْر]] و [[کتاب علی(ع)|جامعه]] برخلاف ولایتعهدی‌اش دلالت دارند.<ref>ابن‌شهر‌آشوب، المناقب، ۱۳۷۹ق، ج۴، ص۳۶۵.</ref>
به گفته سید جعفر مرتضی عاملی، گزارش‌هایی که بر رضایت نداشتن امام به ولایتعهدی دلالت دارد، [[تواتر|متواتر]] است.<ref>عاملی، الحیاة السیاسیة للامام الرضا(ع)، ۱۴۱۶ق، ص۲۸۶.</ref> مطابق آنچه در [[مناقب آل ابی‌طالب (کتاب)|کتاب مناقب]] ذکر شده،‌ [[امام رضا علیه‌السلام|امام رضا(ع)]] از بی‌نتیجه بودن ولایتعهدی خود خبر داده است.<ref>ابن‌شهر‌آشوب، المناقب، ۱۳۷۹ق، ج۴، ص۳۶۵.</ref> بر اساس این گزارش، پس از پذیرش ولایتعهدی، امام در حضور [[مأمون عباسی|مأمون]] و [[سهل بن فضل]] سندی را بر ولایتعهدی خود نوشت و از جمله مسائلی که در آن بیان کرد، این بود که [[جفر|جَفْر]] و [[کتاب علی(ع)|جامعه]] برخلاف ولایتعهدی‌اش دلالت دارند.<ref>ابن‌شهر‌آشوب، المناقب، ۱۳۷۹ق، ج۴، ص۳۶۵.</ref>


مأمون پیش از ولایتعهدی، خلافت را به امام پیشنهاد داد؛ ولی امام رضا  از پذیرش آن خودداری کرد و گفت: «اگر خدا خلافت را به تو داده، روا نیست آن را به دیگری بدهی و اگر خلافت را به تو نداده، چگونه چیزی را که برای تو نیست به دیگری می‌بخشی؟».<ref>شیخ صدوق، امالی، ۱۳۷۶ش، ص۶۹.</ref> محققان معتقدند این پاسخ امام(ع) اساس مشروعیت خلافت مأمون را زیر سوال برد.<ref>درخشه، حسینی فائق، «سیره سیاسی امام رضا(ع) در برخورد با حکومت جور»، ص۲۱.</ref> سید جعفر مرتضی معتقد است اساساً مأمون در پیشنهاد خلافت به امام رضا(ع) جدیتی نداشت و این پیشنهاد او تلاشی برای تثبیت خلافت خود بوده است.<ref>عاملی، الحیاة السیاسیة للامام الرضا(ع)، ۱۴۱۶ق، ص۲۸۶.</ref> فضل بن سهل نیز از اینکه مأمون خلافت را از خود برمی‌داشت و امام نیز آن را نمی‌پذیرفت، اظهار تعجب می‌کرد که خلافت به چه اندازه تباه شده است.<ref>شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۲۶۰؛ شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا(ع)، ۱۳۷۸ق، ج۲، ص۱۴۱.</ref>
مأمون پیش از ولایتعهدی، خلافت را به امام پیشنهاد داد؛ ولی امام رضا  از پذیرش آن خودداری کرد و گفت: «اگر خدا خلافت را به تو داده، روا نیست آن را به دیگری بدهی و اگر خلافت را به تو نداده، چگونه چیزی را که برای تو نیست به دیگری می‌بخشی؟»<ref>شیخ صدوق، امالی، ۱۳۷۶ش، ص۶۹.</ref> محققان معتقدند این پاسخ امام(ع) اساس مشروعیت خلافت مأمون را زیر سوال برد.<ref>درخشه، حسینی فائق، «سیره سیاسی امام رضا(ع) در برخورد با حکومت جور»، ص۲۱.</ref> سید جعفر مرتضی معتقد است اساساً مأمون در پیشنهاد خلافت به امام رضا(ع) جدیتی نداشت و این پیشنهاد او تلاشی برای تثبیت خلافت خود بوده است.<ref>عاملی، الحیاة السیاسیة للامام الرضا(ع)، ۱۴۱۶ق، ص۲۸۶.</ref> فضل بن سهل نیز از اینکه مأمون خلافت را از خود برمی‌داشت و امام نیز آن را نمی‌پذیرفت، اظهار تعجب می‌کرد که خلافت به چه اندازه تباه شده است.<ref>شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۲۶۰؛ شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا(ع)، ۱۳۷۸ق، ج۲، ص۱۴۱.</ref>


پیشنهاد ولیعهدی نیز با مخالفت شدید امام رضا روبه‌رو شد.<ref>شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۲۵۹.</ref> مأمون با دیدن رفتار امام، با یادآوری تهدید [[عمر بن خطاب]] به اعضای [[شورای شش‌نفره]] که فرد مخالفت‌کننده را خواهد کشت، امام را تهدید و به پذیرفتن ولایتعهدی وادار کرد.<ref>شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۲۵۹.</ref> به همین دلیل امام ناچار شد ولایتعهدی را بپذیرد؛ ولی آن را مشروط به آن دانست که در کارهای حکومتی هیچ دخالتی نکند.<ref>کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۱، ص۴۸۹.</ref> مأمون نیز این شرط را پذیرفت.<ref>کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۱، ص۴۸۹.</ref> بر اساس روایتی که [[ریان بن صلت]] از امام رضا نقل کرده، در صورتی که امام ولایتعهدی را نمی‌پذیرفت، به دست مأمون کشته می‌شد.<ref>شیخ صدوق، علل الشرایع، ۱۳۸۵ش، ج۱، ص۲۳۹.</ref>
پیشنهاد ولیعهدی نیز با مخالفت شدید امام رضا روبه‌رو شد.<ref>شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۲۵۹.</ref> مأمون با دیدن رفتار امام، با یادآوری تهدید [[عمر بن خطاب]] به اعضای [[شورای شش‌نفره]] که فرد مخالفت‌کننده را خواهد کشت، امام را تهدید و به پذیرفتن ولایتعهدی وادار کرد.<ref>شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۲۵۹.</ref> به همین دلیل امام ناچار شد ولایتعهدی را بپذیرد؛ ولی آن را مشروط به آن دانست که در کارهای حکومتی هیچ دخالتی نکند.<ref>کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۱، ص۴۸۹.</ref> مأمون نیز این شرط را پذیرفت.<ref>کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۱، ص۴۸۹.</ref> بر اساس روایتی که [[ریان بن صلت]] از امام رضا نقل کرده، در صورتی که امام ولایتعهدی را نمی‌پذیرفت، به دست مأمون کشته می‌شد.<ref>شیخ صدوق، علل الشرایع، ۱۳۸۵ش، ج۱، ص۲۳۹.</ref>
خط ۴۳: خط ۴۳:
== حرکت امام از مدینه به مرو ==
== حرکت امام از مدینه به مرو ==
{{مسیر حرکت امام رضا}}
{{مسیر حرکت امام رضا}}
به دستور مأمون، [[رجاء بن ابی ضحاک]] (خویشاوند [[فضل بن سهل]]) مأمور شد امام رضا(ع) را از [[مدینه]] به [[خراسان]] آورد.<ref>یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، دار صادر، ج۲، ص۴۴۸.</ref> البته به باور [[شیخ مفید]]، فرستاده مأمون [[عیسی جلودی|جلودی]] بوده است.<ref>شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۲۵۹.</ref> مأمون مسیر مشخصی برای سفر امام رضا به مرو انتخاب کرد تا آن حضرت از مراکز شیعه‌نشین عبور نکند، زیرا از اجتماع شیعیان بر گرد امام می‌ترسید.<ref>مطهری، مجموعه آثار، ۱۳۸۱ش، ج۱۸، ص۱۲۴.</ref> او به طور خاص دستور داد حضرت را از مسیر [[کوفه]] نیاورند بلکه از راه [[بصره]] و [[خوزستان]] و [[فارس]]، به [[نیشابور]] بیاورند.<ref>مطهری، مجموعه آثار، ۱۳۸۱ش، ج۱۸، ص۱۲۴.</ref> مسیر حرکت طبق کتاب [[اطلس شیعه]] چنین بوده است: [[مدینه]]، [[نقره]]، [[هوسجه]]، [[نباج]]، [[حفر ابوموسی]]، [[بصره]]، [[اهواز]]، [[بهبهان]]، [[اصطخر]]، [[ابرقوه]]، [[ده‌شیر]] (فراشاه)، [[یزد]]، [[خرانق]]، [[رباط پشت بام]]، [[نیشابور]]، [[قدمگاه]]، [[ده‌سرخ]]، [[طوس]]، [[سرخس]]، [[مرو]].<ref>جعفریان، اطلس الشیعه، ۲۰۱۵م، ص۱۰۲.</ref> گفته شده زمان حرکت امام آخر [[سال ۲۰۰ هجری قمری]] بوده است.<ref>نوبختی، فرق الشیعه، ۱۴۰۴ق، ص۸۷؛ اشعری قمی، المقالات و الفرق، ۱۳۶۰ش، ص۹۵.</ref> مهم‌ترین و مستندترین حادثه در طول مسیر، در [[نیشابور]] اتفاق افتاد که امام رضا(ع) در آنجا [[حدیث]] معروف به [[حدیث سلسلة الذهب|سلسلة الذهب]] را ایراد کرد.<ref>فضل‌الله، تحلیلی از زندگانی امام رضا، ۱۳۷۷ش، ص۱۳۳.</ref>
به‌گزارش [[تاریخ یعقوبی (کتاب)|تاریخ یعقوبی]]، به دستور مأمون، [[رجاء بن ابی ضحاک]] (خویشاوند [[فضل بن سهل]]) مأمور شد امام رضا(ع) را از [[مدینه]] به [[خراسان]] آورد.<ref>یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، دار صادر، ج۲، ص۴۴۸.</ref> البته به باور [[شیخ مفید]]، فرستاده مأمون [[عیسی جلودی|عیسی جَلودی]] بوده است.<ref>شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۲۵۹.</ref> مأمون مسیر مشخصی برای سفر امام رضا به مرو انتخاب کرد تا آن حضرت از مراکز شیعه‌نشین عبور نکند؛ زیرا از اجتماع شیعیان بر گرد امام می‌ترسید.<ref>مطهری، مجموعه آثار، ۱۳۸۱ش، ج۱۸، ص۱۲۴.</ref> او به طور خاص دستور داد امام را از مسیر [[کوفه]] نبرند؛ بلکه از راه [[بصره]] و [[خوزستان]] و [[فارس]]، به [[نیشابور]] منتقل کنند.<ref>مطهری، مجموعه آثار، ۱۳۸۱ش، ج۱۸، ص۱۲۴.</ref> مسیر حرکت، طبق کتاب [[اطلس شیعه]]، چنین بوده است: [[مدینه]]، [[نقره]]، [[هوسجه]]، [[نباج]]، [[حفر ابوموسی]]، [[بصره]]، [[اهواز]]، [[بهبهان]]، [[اصطخر]]، [[ابرقوه]]، [[ده‌شیر]] (فراشاه)، [[یزد]]، [[خرانق]]، [[رباط پشت بام]]، [[نیشابور]]، [[قدمگاه]]، [[ده‌سرخ]]، [[طوس]]، [[سرخس]]، [[مرو]].<ref>جعفریان، اطلس الشیعه، ۲۰۱۵م، ص۱۰۲.</ref> گفته شده زمان حرکت امام آخر [[سال ۲۰۰ هجری قمری|سال ۲۰۰ قمری]] بوده است.<ref>نوبختی، فرق الشیعه، ۱۴۰۴ق، ص۸۷؛ اشعری قمی، المقالات و الفرق، ۱۳۶۰ش، ص۹۵.</ref> می‌گویند مهم‌ترین و مستندترین حادثه در طول مسیر، در [[نیشابور]] اتفاق افتاد که امام رضا(ع) در آنجا [[حدیث]] معروف به [[حدیث سلسلة الذهب|سلسلة الذَّهَب]] را ایراد کرد.<ref>فضل‌الله، تحلیلی از زندگانی امام رضا، ۱۳۷۷ش، ص۱۳۳.</ref>


== مراسم ولایتعهدی ==
== مراسم ولایتعهدی ==
[[پرونده:سکه ولایتعهدی امام رضا.jpg|250px|بندانگشتی|چپ|<small>سکه ولایتعهدی [[امام رضا علیه‌السلام|امام رضا(ع)]] که به دستور [[مأمون]] ضرب شد. بر روی سکه عبارت زیر به [[خط کوفی]] درج شده است:</small> «لله، محمدرسول الله، المأمون خلیفة الله، مما أمر به الأمیر الرضا ولی عهد المسلمین علی بن موسی بن علی بن ابی طالب، ذوالریاستین.]]
[[پرونده:سکه ولایتعهدی امام رضا.jpg|250px|بندانگشتی|چپ|<small>سکه ولایتعهدی [[امام رضا علیه‌السلام|امام رضا(ع)]] که به دستور [[مأمون]] ضرب شد. بر روی سکه عبارت زیر به [[خط کوفی]] درج شده است:</small> «لله، محمدرسول الله، المأمون خلیفة الله، مما أمر به الأمیر الرضا ولی عهد المسلمین علی بن موسی بن علی بن ابی طالب، ذوالریاستین.]]
مأمون دوشنبه [[۷ رمضان]]<ref>یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، دار صادر، ج۲، ص۴۴۸.</ref> (یا پنجم<ref>شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا(ع)، ۱۳۷۸ق، ج۲، ص۲۴۵.</ref> و یا دوم رمضان<ref>طبری، تاریخ طبری، ۱۳۸۷ق، ج۸، ص۵۵۴.</ref>) [[سال ۲۰۱ هجری قمری]] از مردم برای ولیعهدی امام رضا(ع) بیعت گرفت و مردم را به جای لباس سیاه (که نشانه [[بنی‌عباس|عباسیان]] بود<ref>عرفان منش، جغرافیای تاریخی هجرت امام رضا، ۱۳۷۴ش، ص۱۶۸.</ref>) سبزپوش کرد (رنگ سبز نماد [[علویان|علوی‌ها]] بود<ref>عرفان منش، جغرافیای تاریخی هجرت امام رضا، ۱۳۷۴ش، ص۱۶۸.</ref>) و فرمان آن را به اطراف و نواحی نوشت.<ref>یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، دار صادر، ج۲، ص۴۴۸.</ref> بر منبرها به نام امام، [[خطبه]] خواندند و [[دینار شرعی|دینار]] و [[درهم شرعی|درهم]] به نامش زدند.<ref>یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، دار صادر، ج۲، ص۴۴۸.</ref> مأمون دخترش ام‌حبیب را به عقد امام رضا در آورد.<ref>شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا(ع)، ۱۳۷۸ق، ج۲، ص۱۴۷.</ref> همچنین بر اساس برخی گزارش‌ها، مأمون لقب رضا ([[الرضا من آل محمد]] یعنی فرد موردرضایت از آل محمد) را به او داد.<ref>شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۲۶۱؛ ابن‌شهرآشوب، المناقب، ۱۳۷۹ق، ج۴، ص۳۶۳.</ref> ولی طبق روایتی از [[امام جواد علیه‌السلام|امام جواد(ع)]] لقبِ «رضا»، از سوی [[خدا|خداوند]] به پدرش داده شده است؛<ref>شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا(ع)، ۱۳۷۸ق، ج۱، ص۱۳.</ref>  
مأمون دوشنبه [[۷ رمضان|هفتم]]<ref>یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، دار صادر، ج۲، ص۴۴۸.</ref> یا پنجم<ref>شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا(ع)، ۱۳۷۸ق، ج۲، ص۲۴۵.</ref> یا دوم رمضانِ<ref>طبری، تاریخ طبری، ۱۳۸۷ق، ج۸، ص۵۵۴.</ref> [[سال ۲۰۱ هجری قمری]] از مردم، برای ولیعهدی امام رضا(ع) بیعت گرفت و مردم را به جای لباس سیاه که نشانه [[بنی‌عباس|عباسیان]] بود<ref>عرفان منش، جغرافیای تاریخی هجرت امام رضا، ۱۳۷۴ش، ص۱۶۸.</ref> سبزپوش کرد (رنگ سبز نماد [[علویان|علوی‌ها]] بود)<ref>عرفان منش، جغرافیای تاریخی هجرت امام رضا، ۱۳۷۴ش، ص۱۶۸.</ref> و فرمان آن را به نواحی مختلف نوشت.<ref>یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، دار صادر، ج۲، ص۴۴۸.</ref>


مأمون در مراسمی کارگزاران حکومت، فرماندهان لشکر، قاضی‌ها و مردم را جمع کرد تا با امام رضا بیعت کنند.<ref>شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۲۶۱.</ref> امام دستانش را به شیوه بیعت گرفتن پیامبر، مقابل صورت گرفت، به گونه‌ای که پشت دست‌ها را بر صورت خود و کف دست‌ها را بر صورت مردم می‌کشید.<ref>ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، دار المعرفه، ص۴۵۵؛ شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۲۶۱.</ref> خطیبان و شاعران به پاسداشت مراسم، خطبه خوانده، شعر سرودند. یکی از شاعران [[دعبل خزاعی]] بود که با سرودن شعر خود، از امام صله دریافت کرد.<ref>شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۲۶۳.</ref> مأمون از امام خواست خطبه‌ای برای مردم بخواند؛ امام نیز خطبه‌ای بسیار کوتاه برای مردم ایراد نمود.<ref>شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۲۶۳.</ref>
پس از آن، بر منبرها به نام امام، [[خطبه]] خواندند و [[دینار شرعی|دینار]] و [[درهم شرعی|درهم]] به نامش زدند.<ref>یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، دار صادر، ج۲، ص۴۴۸.</ref> مأمون دخترش ام‌حبیب را به عقد امام رضا درآورد.<ref>شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا(ع)، ۱۳۷۸ق، ج۲، ص۱۴۷.</ref> همچنین بر اساس برخی گزارش‌ها، مأمون لقب رضا ([[الرضا من آل محمد]] یعنی فرد موردرضایت از آل محمد) را به او داد.<ref>شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۲۶۱؛ ابن‌شهرآشوب، المناقب، ۱۳۷۹ق، ج۴، ص۳۶۳.</ref> ولی طبق روایتی از [[امام جواد علیه‌السلام|امام جواد(ع)]] لقبِ «رضا»، از سوی [[خدا|خداوند]] به پدرش داده شده است.<ref>شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا(ع)، ۱۳۷۸ق، ج۱، ص۱۳.</ref>  


حکم ولایتعهدی امام به خط مأمون در سندی نوشته شد و امام نیز در پشت آن سند، مطالبی را نوشت.<ref>اربلی، کشف الغمه، ۱۳۸۱ق، ج۲، ص۳۳۳.</ref> [[علی بن عیسی اربلی]]، مؤلف [[کشف الغمة فی معرفة الائمة (کتاب)|کتاب کشف الغمه]] در سال ۶۷۰ق آن عهدنامه را با خط مأمون و امام دیده و آن را در کتاب خود، کشف الغمه ثبت کرده است.<ref>اربلی، کشف الغمه، ۱۳۸۱ق، ج۲، ص۳۳۳.</ref>
مأمون در مراسمی کارگزاران حکومت، فرماندهان لشکر، قاضی‌ها و مردم را جمع کرد تا با امام رضا بیعت کنند.<ref>شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۲۶۱.</ref> امام دستانش را به شیوه بیعت گرفتن پیامبر، مقابل صورت گرفت، به گونه‌ای که پشت دست‌ها را بر صورت خود و کف دست‌ها را بر صورت مردم می‌کشید.<ref>ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، دار المعرفه، ص۴۵۵؛ شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۲۶۱.</ref> خطیبان و شاعران به پاسداشت مراسم، خطبه خواندند و شعر سرودند. یکی از شاعران [[دعبل خزاعی|دِعبل خزاعی]] بود که با سرودن شعر خود، از امام صله دریافت کرد.<ref>شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۲۶۳.</ref> مأمون از امام خواست خطبه‌ای برای مردم بخواند. امام نیز خطبه‌ای بسیار کوتاه برای مردم ایراد نمود.<ref>شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۲۶۳.</ref>
 
حکم ولایتعهدی امام، به خط مأمون، در سندی نوشته شد و امام نیز در پشت آن سند، مطالبی نوشت.<ref>اربلی، کشف الغمه، ۱۳۸۱ق، ج۲، ص۳۳۳.</ref> [[علی بن عیسی اربلی|علی بن عیسی اِربِلی]]، مؤلف [[کشف الغمة فی معرفة الائمة (کتاب)|کتاب کشف الغُمّه]] در سال ۶۷۰ق آن عهدنامه را با خط مأمون و امام دیده و آن را در کتاب خود، کشف الغمه ثبت کرده است.<ref>اربلی، کشف الغمه، ۱۳۸۱ق، ج۲، ص۳۳۳.</ref>


== مخالفان ==
== مخالفان ==
Automoderated users، confirmed، protected، templateeditor
۳٬۰۹۹

ویرایش