confirmed، movedable، protected، templateeditor
۵٬۴۴۷
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۴: | خط ۴: | ||
== اهمیت ولایعهدی امام رضا در اسلام == | == اهمیت ولایعهدی امام رضا در اسلام == | ||
ماجرای ولایتعهدی امام رضا یکی از مسائل بحثبرانگیز در تاریخ اسلام است<ref>الدوری، العصر العباسی الاول، ۱۹۹۷م، ص۱۶۱.</ref> که هم از نظر سیاسی و هم از نظر [[کلام امامیه|کلامی]] (منافات داشتن پذیرش ولایتعهدی با [[عصمت امامان|عصمت امام]]<ref>سیدمرتضی، تنزیه الانبیا(ع)، ۱۳۷۷ش، ص۱۷۹؛ شیخ طوسی، تلخیص الشافی، ۱۳۸۲ش، ج۴، ص۲۰۶.</ref>) اهمیت دارد.<ref>باغستانی، «الرضا، امام (ولایتعهدی)»، ص۸۳.</ref> دوران | ماجرای ولایتعهدی امام رضا یکی از مسائل بحثبرانگیز در تاریخ اسلام است<ref>الدوری، العصر العباسی الاول، ۱۹۹۷م، ص۱۶۱.</ref> که هم از نظر سیاسی و هم از نظر [[کلام امامیه|کلامی]] (منافات داشتن پذیرش ولایتعهدی با [[عصمت امامان|عصمت امام]]<ref>سیدمرتضی، تنزیه الانبیا(ع)، ۱۳۷۷ش، ص۱۷۹؛ شیخ طوسی، تلخیص الشافی، ۱۳۸۲ش، ج۴، ص۲۰۶.</ref>) اهمیت دارد.<ref>باغستانی، «الرضا، امام (ولایتعهدی)»، ص۸۳.</ref> دوران ولایتعهدی امام رضا را مهمترین دوران زندگی سیاسی او دانستهاند.<ref>جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه(ع)، ۱۳۸۱ش، ص۴۳۰؛ افتخاری، امام رضا(ع)، مأمون و موضوع ولایتعهدی، ۱۳۹۸ش، ص۱۰۴.</ref> | ||
به نظر برخی محققان [[امام رضا علیهالسلام|امام رضا(ع)]] در دوران حساس خلافت [[مأمون عباسی|مأمون]]، با پذیرش ولایتعهدی و انجام فعالیتهایی در آن هنگام، توانست به صورت غیرمستقیم مسیر جامعه را به درستی هدایت کند؛ چرا که در آن دوران، [[بنیعباس|خلافت عباسی]] اوضاع نابسامانی داشت و قیامهای متعدد [[علویان]] و وجود برخی فرقههای ضاله زمینه انحطاط جامعه را فراهم کرده بود.<ref>اکبری، و براتی، «نقش امام رضا(ع) در وحدت دینی و انسجام اسلامی در عصر عباسی»، ص۴۵.</ref> | به نظر برخی محققان [[امام رضا علیهالسلام|امام رضا(ع)]] در دوران حساس خلافت [[مأمون عباسی|مأمون]]، با پذیرش ولایتعهدی و انجام فعالیتهایی در آن هنگام، توانست به صورت غیرمستقیم مسیر جامعه را به درستی هدایت کند؛ چرا که در آن دوران، [[بنیعباس|خلافت عباسی]] اوضاع نابسامانی داشت و قیامهای متعدد [[علویان]] و وجود برخی فرقههای ضاله زمینه انحطاط جامعه را فراهم کرده بود.<ref>اکبری، و براتی، «نقش امام رضا(ع) در وحدت دینی و انسجام اسلامی در عصر عباسی»، ص۴۵.</ref> | ||
خط ۲۲: | خط ۲۲: | ||
* شناسایی عوامل اصلی [[شیعه]]؛ شیعیان که همیشه به صورت مخفی زندگی میکردند، با ولیعهد شدن امام از زندگانی مخفیانه دست کشیدند و در نتیجه از سوی حکومت بنیعباس شناسایی شدند.<ref>قرشی، حیاة الامام الرضا(ع)، ۱۳۷۲ش، ج۲، ص۲۸۳.</ref> | * شناسایی عوامل اصلی [[شیعه]]؛ شیعیان که همیشه به صورت مخفی زندگی میکردند، با ولیعهد شدن امام از زندگانی مخفیانه دست کشیدند و در نتیجه از سوی حکومت بنیعباس شناسایی شدند.<ref>قرشی، حیاة الامام الرضا(ع)، ۱۳۷۲ش، ج۲، ص۲۸۳.</ref> | ||
* بیشتر شدن قدرت مأمون؛ بنیعباس همواره مأمون را به این دلیل که مادرش کنیز قصر بود و تمام کارها را به فردی ایرانی (فضل بن سهل) سپرده بود، تحقیر میکردند؛ ازاینرو تصمیم گرفت با ولیعهد کردن شخصیت بزرگی چون علی بن موسی، جایگاه خود را تقویت کند.<ref>قرشی، حیاة الامام الرضا(ع)، ۱۳۷۲ش، ج۲، ص۲۸۲.</ref> | * بیشتر شدن قدرت مأمون؛ بنیعباس همواره مأمون را به این دلیل که مادرش کنیز قصر بود و تمام کارها را به فردی ایرانی (فضل بن سهل) سپرده بود، تحقیر میکردند؛ ازاینرو تصمیم گرفت با ولیعهد کردن شخصیت بزرگی چون علی بن موسی، جایگاه خود را تقویت کند.<ref>قرشی، حیاة الامام الرضا(ع)، ۱۳۷۲ش، ج۲، ص۲۸۲.</ref> | ||
برخی نویسندگان اهداف دیگری را نیز برای این اقدام مأمون ذکر کردهاند.<ref>عاملی، الحیاة السیاسیة للامام الرضا(ع)، ۱۴۰۳ق، ص۲۵۴-۲۶۰.</ref> مأمون که تصمیم داشت امام را در آینده به قتل برساند، ولیعهد شدن امام را به ضرر خود نمیدید.<ref>عاملی، الحیاة السیاسیة للامام الرضا(ع)، ۱۴۰۳ق، ص۲۱۱.</ref> [[سید جعفر مرتضی عاملی]]، تاریخپژوه شیعه معتقد است با توجه به مشکلاتی که مأمون در حکومت با آن روبهرو بود، انتخاب امام به عنوان ولیعهد خود، بر نبوغ سیاسی و آگاهی وی از مشکلات حکومت دلالت دارد.<ref>عاملی، الحیاة السیاسیة للامام الرضا(ع)، ۱۴۰۳ق، ص۲۰۷.</ref> با این حال امام رضا(ع) با سیاست و موضعگیریهای خود، مأمون را از دستیابی به اهدافش ناکام گذاشت.<ref>افتخاری، امام رضا(ع)، مأمون و موضوع | برخی نویسندگان اهداف دیگری را نیز برای این اقدام مأمون ذکر کردهاند.<ref>عاملی، الحیاة السیاسیة للامام الرضا(ع)، ۱۴۰۳ق، ص۲۵۴-۲۶۰.</ref> مأمون که تصمیم داشت امام را در آینده به قتل برساند، ولیعهد شدن امام را به ضرر خود نمیدید.<ref>عاملی، الحیاة السیاسیة للامام الرضا(ع)، ۱۴۰۳ق، ص۲۱۱.</ref> [[سید جعفر مرتضی عاملی]]، تاریخپژوه شیعه معتقد است با توجه به مشکلاتی که مأمون در حکومت با آن روبهرو بود، انتخاب امام به عنوان ولیعهد خود، بر نبوغ سیاسی و آگاهی وی از مشکلات حکومت دلالت دارد.<ref>عاملی، الحیاة السیاسیة للامام الرضا(ع)، ۱۴۰۳ق، ص۲۰۷.</ref> با این حال امام رضا(ع) با سیاست و موضعگیریهای خود، مأمون را از دستیابی به اهدافش ناکام گذاشت.<ref>افتخاری، امام رضا(ع)، مأمون و موضوع ولایتعهدی، ۱۳۹۸ش، ص۱۰۴.</ref> | ||
== رویکرد امام رضا == | == رویکرد امام رضا == | ||
به گفته سید جعفر مرتضی عاملی، گزارشهایی که بر رضایت نداشتن امام به ولایتعهدی دلالت دارد، [[تواتر|متواتر]] است.<ref>عاملی، الحیاة السیاسیة للامام الرضا(ع)، ۱۴۱۶ق، ص۲۸۶.</ref> مطابق آنچه در [[مناقب آل ابیطالب (کتاب)|کتاب مناقب]] ذکر شده، [[امام رضا علیهالسلام|امام رضا(ع)]] از بینتیجه بودن ولایتعهدی خود خبر داده است.<ref>ابنشهرآشوب، المناقب، ۱۳۷۹ق، ج۴، ص۳۶۵.</ref> بر اساس این گزارش پس از پذیرش ولایتعهدی، امام در حضور [[مأمون عباسی|مأمون]] و [[سهل بن فضل]] سندی را بر | به گفته سید جعفر مرتضی عاملی، گزارشهایی که بر رضایت نداشتن امام به ولایتعهدی دلالت دارد، [[تواتر|متواتر]] است.<ref>عاملی، الحیاة السیاسیة للامام الرضا(ع)، ۱۴۱۶ق، ص۲۸۶.</ref> مطابق آنچه در [[مناقب آل ابیطالب (کتاب)|کتاب مناقب]] ذکر شده، [[امام رضا علیهالسلام|امام رضا(ع)]] از بینتیجه بودن ولایتعهدی خود خبر داده است.<ref>ابنشهرآشوب، المناقب، ۱۳۷۹ق، ج۴، ص۳۶۵.</ref> بر اساس این گزارش پس از پذیرش ولایتعهدی، امام در حضور [[مأمون عباسی|مأمون]] و [[سهل بن فضل]] سندی را بر ولایتعهدی خود نوشت و از جمله مسائلی که در آن بیان کرد، این بود که [[جفر]] و [[کتاب علی(ع)|جامعه]] بر خلاف ولایتعهدی خود دلالت دارند.<ref>ابنشهرآشوب، المناقب، ۱۳۷۹ق، ج۴، ص۳۶۵.</ref> | ||
مأمون پیش از ولایتعهدی، خلافت را به امام پیشنهاد داد، ولی امام رضا با بیان این جمله که «اگر خدا خلافت را به تو داده، روا نیست آن را به دیگری بدهی و اگر خدا خلافت را به تو نداده، چگونه چیزی را که برای تو نیست به دیگری میبخشی!» از پذیرش آن خودداری کرد.<ref>شیخ صدوق، امالی، ۱۳۷۶ش، ص۶۹.</ref> محققان معتقدند این پاسخ امام(ع) اساس مشروعیت خلافت مأمون را زیر سوال برد.<ref>درخشه، حسینی فائق، «سیره سیاسی امام رضا(ع) در برخورد با حکومت جور»، ص۲۱.</ref> سید جعفر مرتضی نیز معتقد است اساسا مأمون در پیشنهاد خلافت به امام رضا(ع) جدیتی نداشت و این پیشنهاد او تلاشی برای تثبیت خلافت خود بوده است.<ref>عاملی، الحیاة السیاسیة للامام الرضا(ع)، ۱۴۱۶ق، ص۲۸۶.</ref> فضل بن سهل نیز از اینکه مأمون خلافت را از خود برمیداشت و امام نیز آن را نمیپذیرفت، اظهار تعجب میکرد که خلافت به چه اندازه تباه شده است.<ref>مفید، الارشاد، ۱۳۷۲ش، ج۲، ص۲۶۰؛ شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا(ع)، ۱۳۷۸ق، ج۲، ص۱۴۱.</ref> | مأمون پیش از ولایتعهدی، خلافت را به امام پیشنهاد داد، ولی امام رضا با بیان این جمله که «اگر خدا خلافت را به تو داده، روا نیست آن را به دیگری بدهی و اگر خدا خلافت را به تو نداده، چگونه چیزی را که برای تو نیست به دیگری میبخشی!» از پذیرش آن خودداری کرد.<ref>شیخ صدوق، امالی، ۱۳۷۶ش، ص۶۹.</ref> محققان معتقدند این پاسخ امام(ع) اساس مشروعیت خلافت مأمون را زیر سوال برد.<ref>درخشه، حسینی فائق، «سیره سیاسی امام رضا(ع) در برخورد با حکومت جور»، ص۲۱.</ref> سید جعفر مرتضی نیز معتقد است اساسا مأمون در پیشنهاد خلافت به امام رضا(ع) جدیتی نداشت و این پیشنهاد او تلاشی برای تثبیت خلافت خود بوده است.<ref>عاملی، الحیاة السیاسیة للامام الرضا(ع)، ۱۴۱۶ق، ص۲۸۶.</ref> فضل بن سهل نیز از اینکه مأمون خلافت را از خود برمیداشت و امام نیز آن را نمیپذیرفت، اظهار تعجب میکرد که خلافت به چه اندازه تباه شده است.<ref>مفید، الارشاد، ۱۳۷۲ش، ج۲، ص۲۶۰؛ شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا(ع)، ۱۳۷۸ق، ج۲، ص۱۴۱.</ref> | ||
خط ۳۵: | خط ۳۵: | ||
== حرکت امام از مدینه به مرو == | == حرکت امام از مدینه به مرو == | ||
{{مسیر حرکت امام رضا}} | {{مسیر حرکت امام رضا}} | ||
به دستور مأمون، [[رجاء بن ابی ضحاک]] (خویشاوند [[فضل بن سهل]]) مأمور شد امام رضا(ع) را از [[مدینه]] به [[خراسان]] آورد.<ref>یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ۱۳۷۸ش، ج۲، ص۴۶۵.</ref> البته به باور [[شیخ مفید]]، فرستاده مأمون [[عیسی جلودی|جلودی]] بوده است.<ref>مفید، الارشاد، ۱۴۲۸ق، ص۴۵۵.</ref> مأمون مسیر مشخصی برای سفر امام رضا به مرو انتخاب کرد تا آن حضرت از مراکز شیعهنشین عبور نکند، زیرا از اجتماع شیعیان بر گرد امام میترسید.<ref>مطهری، مجموعه آثار، ۱۳۸۱ش، ج۱۸، ص۱۲۴.</ref> او به طور خاص دستور داد حضرت را از مسیر [[کوفه]] نیاورند بلکه از راه [[بصره]] و [[خوزستان]] و [[فارس]]، به [[نیشابور]] بیاورند.<ref>مطهری، مجموعه آثار، ۱۳۸۱ش، ج۱۸، ص۱۲۴.</ref> مسیر حرکت طبق کتاب [[اطلس شیعه]] چنین بوده است: [[مدینه]]، [[نقره]]، [[هوسجه]]، [[نباج]]، [[حفر ابوموسی]]، [[بصره]]، [[اهواز]]، [[بهبهان]]، [[اصطخر]]، [[ابرقوه]]، [[دهشیر]] (فراشاه)، [[یزد]]، [[خرانق]]، [[رباط پشت بام]]، [[نیشابور]]، [[قدمگاه]]، [[دهسرخ]]، [[طوس]]، [[سرخس]]، [[مرو]].<ref>جعفریان، اطلس الشیعه، ۲۰۱۵م، ص۱۰۲.</ref> گفته شده زمان حرکت امام آخر [[سال ۲۰۰ هجری قمری]] بوده است.<ref>نوبختی، فرق الشیعه، ص۸۷؛ اشعری قمی، المقالات و الفرق، ص۹۵.</ref> مهمترین و مستندترین حادثه در طول مسیر، در [[نیشابور]] اتفاق افتاد که امام رضا(ع) در آنجا [[حدیث]] معروف به [[حدیث سلسلة الذهب|سلسلة الذهب]] را ایراد کرد.<ref> | به دستور مأمون، [[رجاء بن ابی ضحاک]] (خویشاوند [[فضل بن سهل]]) مأمور شد امام رضا(ع) را از [[مدینه]] به [[خراسان]] آورد.<ref>یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ۱۳۷۸ش، ج۲، ص۴۶۵.</ref> البته به باور [[شیخ مفید]]، فرستاده مأمون [[عیسی جلودی|جلودی]] بوده است.<ref>مفید، الارشاد، ۱۴۲۸ق، ص۴۵۵.</ref> مأمون مسیر مشخصی برای سفر امام رضا به مرو انتخاب کرد تا آن حضرت از مراکز شیعهنشین عبور نکند، زیرا از اجتماع شیعیان بر گرد امام میترسید.<ref>مطهری، مجموعه آثار، ۱۳۸۱ش، ج۱۸، ص۱۲۴.</ref> او به طور خاص دستور داد حضرت را از مسیر [[کوفه]] نیاورند بلکه از راه [[بصره]] و [[خوزستان]] و [[فارس]]، به [[نیشابور]] بیاورند.<ref>مطهری، مجموعه آثار، ۱۳۸۱ش، ج۱۸، ص۱۲۴.</ref> مسیر حرکت طبق کتاب [[اطلس شیعه]] چنین بوده است: [[مدینه]]، [[نقره]]، [[هوسجه]]، [[نباج]]، [[حفر ابوموسی]]، [[بصره]]، [[اهواز]]، [[بهبهان]]، [[اصطخر]]، [[ابرقوه]]، [[دهشیر]] (فراشاه)، [[یزد]]، [[خرانق]]، [[رباط پشت بام]]، [[نیشابور]]، [[قدمگاه]]، [[دهسرخ]]، [[طوس]]، [[سرخس]]، [[مرو]].<ref>جعفریان، اطلس الشیعه، ۲۰۱۵م، ص۱۰۲.</ref> گفته شده زمان حرکت امام آخر [[سال ۲۰۰ هجری قمری]] بوده است.<ref>نوبختی، فرق الشیعه، ص۸۷؛ اشعری قمی، المقالات و الفرق، ص۹۵.</ref> مهمترین و مستندترین حادثه در طول مسیر، در [[نیشابور]] اتفاق افتاد که امام رضا(ع) در آنجا [[حدیث]] معروف به [[حدیث سلسلة الذهب|سلسلة الذهب]] را ایراد کرد.<ref>فضلالله، تحلیلی از زندگانی امام رضا، ۱۳۷۷ش، ص۱۳۳.</ref> | ||
== مراسم | == مراسم ولایتعهدی == | ||
[[پرونده:سکه ولایتعهدی امام رضا.jpg|250px|بندانگشتی|چپ|<small>سکه ولایتعهدی [[امام رضا علیهالسلام|امام رضا(ع)]] که به دستور [[مأمون]] ضرب شد. بر روی سکه عبارت زیر به [[خط کوفی]] درج شده است:</small> «لله، محمدرسول الله، المأمون خلیفة الله، مما أمر به الأمیر الرضا ولی عهد المسلمین علی بن موسی بن علی بن ابی طالب، ذوالریاستین.]] | [[پرونده:سکه ولایتعهدی امام رضا.jpg|250px|بندانگشتی|چپ|<small>سکه ولایتعهدی [[امام رضا علیهالسلام|امام رضا(ع)]] که به دستور [[مأمون]] ضرب شد. بر روی سکه عبارت زیر به [[خط کوفی]] درج شده است:</small> «لله، محمدرسول الله، المأمون خلیفة الله، مما أمر به الأمیر الرضا ولی عهد المسلمین علی بن موسی بن علی بن ابی طالب، ذوالریاستین.]] | ||
مأمون دوشنبه ۷ رمضان<ref>یعقوبی، تاریخ یعقوبی، دار صادر، ج۲، ص۴۴۸.</ref> (یا پنجم<ref>شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا(ع)، ۱۳۷۸ق، ج۲، ص۲۴۵.</ref> و یا دوم رمضان<ref>طبری، تاریخ طبری، ۱۳۸۷ق، ج۸، ص۵۵۴.</ref>) [[سال ۲۰۱ هجری قمری]] از مردم برای ولیعهدی امام رضا(ع) بیعت گرفت و مردم را به جای لباس سیاه (که نشانه [[بنیعباس|عباسیان]] بود<ref>عرفان منش، جغرافیای تاریخی هجرت امام رضا، ۱۳۷۴ش، ص۱۶۸.</ref>) سبزپوش کرد (رنگ سبز نماد [[علویان|علویها]] بود<ref>عرفان منش، جغرافیای تاریخی هجرت امام رضا، ۱۳۷۴ش، ص۱۶۸.</ref>) و فرمان آن را به اطراف و نواحی نوشت.<ref>یعقوبی، تاریخ یعقوبی، دار صادر، ج۲، ص۴۴۸.</ref> بر منبرها به نام امام، [[خطبه]] خواندند و [[دینار شرعی|دینار]] و [[درهم شرعی|درهم]] به نامش زدند.<ref>یعقوبی، تاریخ یعقوبی، دار صادر، ج۲، ص۴۴۸.</ref> مأمون دخترش امحبیب را به عقد امام رضا در آورد.<ref>شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا(ع)، ۱۳۷۸ق، ج۲، ص۱۴۷.</ref> همچنین بر اساس برخی گزارشها، مأمون لقب رضا ([[الرضا من آل محمد]] یعنی فرد موردرضایت از آل محمد) را به او داد.<ref>مفید، الارشاد، ۱۳۷۲ش، ج۲، ص۲۶۱؛ | مأمون دوشنبه ۷ رمضان<ref>یعقوبی، تاریخ یعقوبی، دار صادر، ج۲، ص۴۴۸.</ref> (یا پنجم<ref>شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا(ع)، ۱۳۷۸ق، ج۲، ص۲۴۵.</ref> و یا دوم رمضان<ref>طبری، تاریخ طبری، ۱۳۸۷ق، ج۸، ص۵۵۴.</ref>) [[سال ۲۰۱ هجری قمری]] از مردم برای ولیعهدی امام رضا(ع) بیعت گرفت و مردم را به جای لباس سیاه (که نشانه [[بنیعباس|عباسیان]] بود<ref>عرفان منش، جغرافیای تاریخی هجرت امام رضا، ۱۳۷۴ش، ص۱۶۸.</ref>) سبزپوش کرد (رنگ سبز نماد [[علویان|علویها]] بود<ref>عرفان منش، جغرافیای تاریخی هجرت امام رضا، ۱۳۷۴ش، ص۱۶۸.</ref>) و فرمان آن را به اطراف و نواحی نوشت.<ref>یعقوبی، تاریخ یعقوبی، دار صادر، ج۲، ص۴۴۸.</ref> بر منبرها به نام امام، [[خطبه]] خواندند و [[دینار شرعی|دینار]] و [[درهم شرعی|درهم]] به نامش زدند.<ref>یعقوبی، تاریخ یعقوبی، دار صادر، ج۲، ص۴۴۸.</ref> مأمون دخترش امحبیب را به عقد امام رضا در آورد.<ref>شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا(ع)، ۱۳۷۸ق، ج۲، ص۱۴۷.</ref> همچنین بر اساس برخی گزارشها، مأمون لقب رضا ([[الرضا من آل محمد]] یعنی فرد موردرضایت از آل محمد) را به او داد.<ref>مفید، الارشاد، ۱۳۷۲ش، ج۲، ص۲۶۱؛ ابنشهرآشوب، المناقب، ۱۳۷۹ق، ج۴، ص۳۶۳.</ref> ولی طبق روایتی از [[امام جواد علیهالسلام|امام جواد(ع)]] لقبِ «رضا»، از سوی [[خدا|خداوند]] به پدرش داده شده است؛<ref>صدوق، عیون اخبار الرضا، ۱۳۷۸ق، ج۱، ص۱۳.</ref> | ||
مأمون در مراسمی کارگزاران حکومت، فرماندهان لشکر، قاضیها و مردم را جمع کرد تا با امام رضا بیعت کنند.<ref>شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۲۶۱.</ref> امام دستانش را به شیوه بیعت گرفتن پیامبر، مقابل صورت گرفت، به گونهای که پشت دستها را بر صورت خود و کف دستها را بر صورت مردم میکشید.<ref>اصفهانی، مقاتل الطالبیین، دار المعرفه، ص۴۵۵؛ شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۲۶۱.</ref> خطیبان و شاعران به پاسداشت مراسم، خطبه خوانده، شعر سرودند. یکی از شاعران [[دعبل خزاعی]] بود که با سرودن شعر خود، از امام صله دریافت کرد.<ref>شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۲۶۳.</ref> مأمون از امام خواست خطبهای برای مردم بخواند؛ امام نیز خطبهای بسیار کوتاه برای مردم ایراد نمود.<ref>شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۲۶۳.</ref> | مأمون در مراسمی کارگزاران حکومت، فرماندهان لشکر، قاضیها و مردم را جمع کرد تا با امام رضا بیعت کنند.<ref>شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۲۶۱.</ref> امام دستانش را به شیوه بیعت گرفتن پیامبر، مقابل صورت گرفت، به گونهای که پشت دستها را بر صورت خود و کف دستها را بر صورت مردم میکشید.<ref>اصفهانی، مقاتل الطالبیین، دار المعرفه، ص۴۵۵؛ شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۲۶۱.</ref> خطیبان و شاعران به پاسداشت مراسم، خطبه خوانده، شعر سرودند. یکی از شاعران [[دعبل خزاعی]] بود که با سرودن شعر خود، از امام صله دریافت کرد.<ref>شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۲۶۳.</ref> مأمون از امام خواست خطبهای برای مردم بخواند؛ امام نیز خطبهای بسیار کوتاه برای مردم ایراد نمود.<ref>شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۲۶۳.</ref> | ||
حکم | حکم ولایتعهدی امام به خط مأمون در سندی نوشته شد و امام نیز در پشت آن سند، مطالبی را نوشت.<ref>اربلی، کشف الغمه، ۱۳۸۱ق، ج۲، ص۳۳۳.</ref> [[علی بن عیسی اربلی]]، مؤلف [[کشف الغمة فی معرفة الائمة (کتاب)|کتاب کشف الغمه]] در سال ۶۷۰ق آن عهدنامه را با خط مأمون و امام دیده و آن را در کتاب خود، کشف الغمه ثبت کرده است.<ref>اربلی، کشف الغمه، ۱۳۸۱ق، ج۲، ص۳۳۳.</ref> | ||
== مخالفان == | == مخالفان == | ||
خط ۵۷: | خط ۵۷: | ||
{{پانوشت}} | {{پانوشت}} | ||
== منابع == | == منابع == | ||
{{منابع}} | {{منابع}} | ||
خط ۷۴: | خط ۷۲: | ||
* دائرة المعارف تشیع، ج۱، تهران، بنیاد اسلامی، ۱۳۶۶ش. | * دائرة المعارف تشیع، ج۱، تهران، بنیاد اسلامی، ۱۳۶۶ش. | ||
* دهخدا، علی اکبر، لغت نامه دهخدا، ج۸، چاپ دوم از دوره جدید، تهران، دانشگاه تهران، ۱۳۷۷ش. | * دهخدا، علی اکبر، لغت نامه دهخدا، ج۸، چاپ دوم از دوره جدید، تهران، دانشگاه تهران، ۱۳۷۷ش. | ||
* رفیعی، علی، زندگانی امام رضا(ع)، تهران، پژوهشکده تحقیقات اسلامی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، بیتا. | |||
* صدوق، عیون اخبار الرضا(ع)، ترجمه علی اکبر غفاری، تهران، نشر صدوق، ۱۳۷۳ش. | * صدوق، عیون اخبار الرضا(ع)، ترجمه علی اکبر غفاری، تهران، نشر صدوق، ۱۳۷۳ش. | ||
* عرفان منش، جلیل، جغرافیای تاریخی هجرت امام رضا(ع) از مدینه تا مرو، مشهد، آستان قدس رضوی، ۱۳۷۴ش. | * عرفان منش، جلیل، جغرافیای تاریخی هجرت امام رضا(ع) از مدینه تا مرو، مشهد، آستان قدس رضوی، ۱۳۷۴ش. | ||
*عرفان منش، جلیل، جغرافیای تاریخی هجرت امام رضا علیه السلام(از مدینه تا مرو)، مشهد، بنیاد پژوهشهای اسلامی، ۱۳۸۲ش. | * عرفان منش، جلیل، جغرافیای تاریخی هجرت امام رضا علیه السلام(از مدینه تا مرو)، مشهد، بنیاد پژوهشهای اسلامی، ۱۳۸۲ش. | ||
* | * فضلالله، محمدجواد، تحلیلی از زندگانی امام رضا(ع)، ترجمه محمدصادق عارف، مشهد، آستان قدس رضوی، ۱۳۷۷ش. | ||
* قرشی، علیاکبر، خاندان وحی، تهران، دار الکتب الاسلامیه، ۱۳۸۶ش. | * قرشی، علیاکبر، خاندان وحی، تهران، دار الکتب الاسلامیه، ۱۳۸۶ش. | ||
* کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تهران، اسلامیه، چاپ دوم، ۱۳۶۲ش. | * کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تهران، اسلامیه، چاپ دوم، ۱۳۶۲ش. |