Automoderated users، confirmed، مدیران، templateeditor
۴٬۲۶۷
ویرایش
Mkhaghanif (بحث | مشارکتها) جز (←تسنچی هوانگ تی، امپراتور چین: تغیییر ساختار و ویرایش) |
Mkhaghanif (بحث | مشارکتها) |
||
خط ۹: | خط ۹: | ||
:::«ذوالقرنین در زمین سفر کرد تا به محل غروب خورشید رسید. در آنجا قومی را دید، ستمکاران آن قوم را از عذابی سخت ترساند و به نیکوکاران وعده پاداش و آسانگیری داد. سپس از راهی دیگر به محل طلوع خورشید رفت و در آنجا قومی را یافت که هیچ پوششی جز پرتو خورشید نداشتند. سپس راهی دیگر را دنبال کرد تا اینکه به میان دو کوه رسید و در آنجا مردمی را یافت که نمیتوانستند هیچ سخنی را بفهمند. این قوم از ذوالقرنین خواستند تا برای در امانبودن از فساد یأجوج و مأجوج برای آنها سدی بسازد. او نیز سدی از آهن و مس مذاب ساخت و مانع هجوم یأجوج و مأجوج شد.» | :::«ذوالقرنین در زمین سفر کرد تا به محل غروب خورشید رسید. در آنجا قومی را دید، ستمکاران آن قوم را از عذابی سخت ترساند و به نیکوکاران وعده پاداش و آسانگیری داد. سپس از راهی دیگر به محل طلوع خورشید رفت و در آنجا قومی را یافت که هیچ پوششی جز پرتو خورشید نداشتند. سپس راهی دیگر را دنبال کرد تا اینکه به میان دو کوه رسید و در آنجا مردمی را یافت که نمیتوانستند هیچ سخنی را بفهمند. این قوم از ذوالقرنین خواستند تا برای در امانبودن از فساد یأجوج و مأجوج برای آنها سدی بسازد. او نیز سدی از آهن و مس مذاب ساخت و مانع هجوم یأجوج و مأجوج شد.» | ||
بنابر روایاتِ اسباب نزول، پرسشکنندگان گروهی از یهودیان یا گروهی از مشرکان [[مکه]] بودند که به تلقین یهودیان، برای آزمون نبوت پیامبر اسلام درباره ذوالقرنین و موضوعاتی دیگر از ایشان سؤال کردند.<ref> | بنابر روایاتِ اسباب نزول، پرسشکنندگان گروهی از یهودیان یا گروهی از مشرکان [[مکه]] بودند که به تلقین یهودیان، برای آزمون نبوت پیامبر اسلام درباره ذوالقرنین و موضوعاتی دیگر از ایشان سؤال کردند.<ref>ثعلبی، تفسیر الثعلبی، ذیل اسراء: ۸۵؛ طوسی، التبیان، ذیل کهف: ۸۳.</ref> | ||
=== ذوالقرنین، پادشاه یا پیامبر؟ === | === ذوالقرنین، پادشاه یا پیامبر؟ === | ||
در منابع شیعی روایتهای گوناگونی درباره نبوت ذوالقرنین نقل شده است؛ ذوالقرنین در بعضی از روایتها پیامبر و پادشاه<ref> | در منابع شیعی روایتهای گوناگونی درباره نبوت ذوالقرنین نقل شده است؛ ذوالقرنین در بعضی از روایتها پیامبر و پادشاه<ref>ثمالی، تفسیر القرآن الکریم، ص ۲۴۰؛ عیاشی، کتاب التفسیر، ج ۲، ص ۳۴۰.</ref> و در جایی فقط پادشاهی مؤمن معرفی شده است<ref>صدوق، الخصال، ج ۱، ص ۲۵۵؛ نیز برای روایتی از [[امامعلی(ع)]] در منابع اهلسنّت ← جاحظ، کتاب الحیوان، ج ۱، ص ۱۸۸.</ref>؛ در جایی نیز صرفاً بنده محبوب خدا<ref>صدوق، الخصال، ج ۲، ص ۳۹۳-۳۹۴. </ref>و در جایی فقط فردی عالم<ref>کلینی، ج ۱، ص ۲۶۹. </ref> دانسته شده است. مجلسی که گزیدهای از اخبار و احادیث منابع شیعی را در اینباره گرد آورده<ref> مجلسی، بحار الانوار، ۱۴۰۳ق، ج۱۲، ص۱۷۲-۲۱۵.</ref>، در پایان نقل آنها مینویسد که ذوالقرنین نخستین پادشاه بعد از [[نوح]] و بنده صالح خدا بوده است.<ref> مجلسی، بحار الانوار، ۱۴۰۳ق، ج۱۲، ص۲۱۱.</ref> | ||
[[فخر رازی]]<ref> | [[فخر رازی]]<ref> فخر رازی، التفسیر الکبیر، ذیل کهف: ۸۳-۸۵. </ref>نیز از اختلاف درباره نبوت ذوالقرنین خبر داده و اگرچه خودش در این باره اظهارنظر صریحی نکرده، قول به نبوت ذوالقرنین را با استناد به سه فقره از آیات مربوط به او مدلّل ساخته است، و به نظر میرسد که متمایل به همین دیدگاه است. قُرطُبی<ref> قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ذیل کهف: ۸۳-۹۱.</ref> در ضمن نقل اقوال مرتبط با این مسئله نوشته است که گفتهاند ذوالقرنین پیامبری برگزیده است که خداوند بهدست او زمین را فتح کرد و گفتهاند که او با [[فرشته]]ای به نام رباقیل ملاقات میکرد. | ||
=== وجه نامگذاری === | === وجه نامگذاری === | ||
براساس معنای مشهور «قَرن» در زبان عربی (شاخ)، ذوالقرنین را میتوان به «صاحب دو شاخ» ترجمه کرد، اما با توجه به دیگر معانی ذکرشده برای قرن<ref> جوهری، الصحاح: تاج اللغة؛ راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن؛ ابنمنظور، ذیل «قرن»</ref>و نیز بسته به اینکه این لقب بر چه شخصیتی منطبق شده باشد معانی نمادین و وجوه نامگذاری مختلفی را برای ذوالقرنین ذکر کردهاند. پیش از قرآن مفهوم ذوالقرنین بهمعنای «صاحب دو شاخ» با لفظ عبری «قرانئیم» در متون مقدس یهودیان سابقه داشته و در یکی از رؤیاهای [[دانیال (پیامبر)|دانیال نبی]] از قوچی با دو شاخ سخن رفته است.<ref> | براساس معنای مشهور «قَرن» در زبان عربی (شاخ)، ذوالقرنین را میتوان به «صاحب دو شاخ» ترجمه کرد، اما با توجه به دیگر معانی ذکرشده برای قرن<ref> جوهری، الصحاح: تاج اللغة؛ راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن؛ ابنمنظور، ذیل «قرن».</ref>و نیز بسته به اینکه این لقب بر چه شخصیتی منطبق شده باشد معانی نمادین و وجوه نامگذاری مختلفی را برای ذوالقرنین ذکر کردهاند. پیش از قرآن مفهوم ذوالقرنین بهمعنای «صاحب دو شاخ» با لفظ عبری «قرانئیم» در متون مقدس یهودیان سابقه داشته و در یکی از رؤیاهای [[دانیال (پیامبر)|دانیال نبی]] از قوچی با دو شاخ سخن رفته است.<ref>{{یاد}}او در رؤیا میبیند که قوچی با دو شاخ بلندش به سمت مغرب و شمال و جنوب شاخ میزند و هیچ حیوان وحشی نمیتواند در برابر او مقاومت کند؛ ناگهان بز نری با تکشاخی میان چشمانش به او حمله میکند، هر دو شاخش را میشکند و او را از بین میبرد. جبرئیل رؤیای دانیال را این گونه تعبیر میکند که آن قوچ پادشاهان ماد و پارس است و آن بز نر پادشاه یونان.باب هشتم کتاب دانیال نبی، ۲۰:۸-۲۱؛ برای تفصیل بیشتر ← مجتبایی، «ذوالقرنین: اسکندر یا کوروش؟»، ص۳۰-۳۲.</ref> | ||
درباره وجه نامگذاری ذوالقرنین نیز اقوال متنوع و متعددی قریب به بیست وجه ذکر شده است. که در دو دسته مادی و انتزاعی قرار میگیرند: دسته نخست از این اقوال جنبه مادی دارد و با شاخ یا چیزی شبیه به آن مرتبط است، ازجمله اینکه جلوی سرش دو زائده گوشتی شبیه شاخ بود؛ تاجش دو شاخ داشت؛ قومش دو طرف سرش را شکستند؛ یا دو گیسوی بافته زیبا در دو طرف سرش داشت. دسته دوم جنبه انتزاعی و نمادین دارد و با دیگر معانی واژه قرن در ارتباط است، ازجمله اینکه در مدت حیاتش دو نسل مردم از بین رفتند؛ بر سرزمین ایران و روم پادشاهی کرد؛ به شرق و غرب عالم راه یافت؛ هم از طرف پدر و هم از طرف مادر شریف و نجیبزاده بود؛ در خواب دیده بود که دو طرف قرص خورشید را گرفته است؛ یا اینکه علم ظاهر و باطن به او عطا شدهبود<ref>ثعلبی، قصصالانبیاء، ص ۳۲۲؛ زَبیدی، تاج العروس، ذیل «قرن»؛ آلوسی، روح المعانی، ذیل کهف: ۸۳؛ نیز برای اقوال و منابع دیگر ← | درباره وجه نامگذاری ذوالقرنین نیز اقوال متنوع و متعددی قریب به بیست وجه ذکر شده است. که در دو دسته مادی و انتزاعی قرار میگیرند: دسته نخست از این اقوال جنبه مادی دارد و با شاخ یا چیزی شبیه به آن مرتبط است، ازجمله اینکه جلوی سرش دو زائده گوشتی شبیه شاخ بود؛ تاجش دو شاخ داشت؛ قومش دو طرف سرش را شکستند؛ یا دو گیسوی بافته زیبا در دو طرف سرش داشت. دسته دوم جنبه انتزاعی و نمادین دارد و با دیگر معانی واژه قرن در ارتباط است، ازجمله اینکه در مدت حیاتش دو نسل مردم از بین رفتند؛ بر سرزمین ایران و روم پادشاهی کرد؛ به شرق و غرب عالم راه یافت؛ هم از طرف پدر و هم از طرف مادر شریف و نجیبزاده بود؛ در خواب دیده بود که دو طرف قرص خورشید را گرفته است؛ یا اینکه علم ظاهر و باطن به او عطا شدهبود<ref>ثعلبی، قصصالانبیاء، ص ۳۲۲؛ زَبیدی، تاج العروس، ذیل «قرن»؛ آلوسی، روح المعانی، ذیل کهف: ۸۳؛ نیز برای اقوال و منابع دیگر ← مساح، «ذوالقرنینها و بررسی واژه ذوالقرنین از دیدگاه زبانشناسی تاریخی»، ص۴۵.</ref>. | ||
=== زمانه زندگی === | === زمانه زندگی === | ||
درباره زمانه زندگی ذوالقرنین در قرآن چیزی ذکر نشده است.<ref>روحی، در جستجوی ذوالقرنین، ۱۳۹۷ش، ص۱۲.</ref> دیگر منابع اسلامی نیز محدودههای زمانی بسیار متفاوتی برای او ذکر کردهاند. گاه او را از نسلهای نخستین و از فرزندان یافث بن نوح و گاه همروزگار [[ابراهیم]] و [[اسماعیل]] دانستهاند و گاه گفتهاند که [[حضرت خضر|خضر]] وزیر، پسرخاله و پرچمدار سپاه او بوده و در نوشیدن از چشمه آب حیات بر او پیشی گرفته است. زمانه او را بهاختلاف دوره بعد از موسی، سیصد سال پیش از میلاد [[مسیح]]، و [[دوره فترت|دوران فترت]] بعد از عیسی نیز آوردهاند<ref>مقدسی، آفرینش و تاریخ، | درباره زمانه زندگی ذوالقرنین در قرآن چیزی ذکر نشده است.<ref>روحی، در جستجوی ذوالقرنین، ۱۳۹۷ش، ص۱۲.</ref> دیگر منابع اسلامی نیز محدودههای زمانی بسیار متفاوتی برای او ذکر کردهاند. گاه او را از نسلهای نخستین و از فرزندان یافث بن نوح و گاه همروزگار [[ابراهیم]] و [[اسماعیل]] دانستهاند و گاه گفتهاند که [[حضرت خضر|خضر]] وزیر، پسرخاله و پرچمدار سپاه او بوده و در نوشیدن از چشمه آب حیات بر او پیشی گرفته است. زمانه او را بهاختلاف دوره بعد از موسی، سیصد سال پیش از میلاد [[مسیح]]، و [[دوره فترت|دوران فترت]] بعد از عیسی نیز آوردهاند<ref>مقدسی، آفرینش و تاریخ، ج۱، ص۴۵۸؛ ابنجوزی، زاد المسیر، ذیل کهف: ۸۳؛ قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ذیل کهف: ۸۳-۹۱.</ref>. او همعصر و شاگرد ارسطو نیز دانسته شده است<ref> فخر رازی، التفسیر الکبیر، ذیل کهف: ۸۳-۸۵.</ref>. | ||
ابنکثیر برای رفع بخشی از ناهمگونی اطلاعات منابع در این باب از دو اسکندر ملقب به ذوالقرنین سخن به میان آورده و خطاهای نویسندگان پیشین را نتیجه یکیانگاشتن آن دو دانسته است. بهنوشته او<ref>ابن کثیر، البدایة و النهایة، ج۲، | ابنکثیر برای رفع بخشی از ناهمگونی اطلاعات منابع در این باب از دو اسکندر ملقب به ذوالقرنین سخن به میان آورده و خطاهای نویسندگان پیشین را نتیجه یکیانگاشتن آن دو دانسته است. بهنوشته او<ref>ابن کثیر، البدایة و النهایة، ج۲، ص۱۲۵.</ref>، ذوالقرنین اول، پسر نخستین قیصر روم و از دودمان سام بن نوح، بندهای مؤمن و درستکار و پادشاهی عادل بوده و خضر وزیرش بوده است. اما ذوالقرنین دوم همان اسکندر مقدونی است که نسبش به ابراهیم میرسد؛ او فردی مشرک بوده که ارسطو وزیرش بوده و حدود سیصد سال پیش از مسیح میزیسته است. میان این دو ذوالقرنین حدود دو هزار سال فاصله هست.<ref>ابن کثیر، البدایة و النهایة، ج۲، ص ۱۲۵.</ref> | ||
==شخصیت تاریخی ذوالقرنین== | ==شخصیت تاریخی ذوالقرنین== | ||
در ادوار مختلف، برخی نویسندگان کوشیدهاند هویت ذوالقرنین را معین کنند.<ref>برای نمونه | در ادوار مختلف، برخی نویسندگان کوشیدهاند هویت ذوالقرنین را معین کنند.<ref>برای نمونه: ثعالبی، ثمار القلوب، ص۲۸۰-۲۸۶؛ آلوسی، روح المعانی، ج۱۶، ص۲۴-۴۵.</ref> | ||
===فردی گمنام=== | ===فردی گمنام=== | ||
کسانی گفتهاند که ذوالقرنین فردی گمنام است که نه پیامبر و نه پادشاه بلکه تنها بندهای از بندگان محبوب خدا بوده است. مبنای این دیدگاه حدیثی از [[امام علی(ع)]] است<ref>صدوق، | کسانی گفتهاند که ذوالقرنین فردی گمنام است که نه پیامبر و نه پادشاه بلکه تنها بندهای از بندگان محبوب خدا بوده است. مبنای این دیدگاه حدیثی از [[امام علی(ع)]] است<ref>صدوق، کمال الدین، ج۲، ص۳۹۳-۳۹۴.</ref> که بعدها به دیدگاهی شناختهشده در منابع تبدیل شد.<ref> فخر رازی، التفسیر الکبیر، ج۲۱، ص۱۶۴.</ref> به نظر میرسد مفسران شیعه با نظر به این روایت بیشتر متمایل به این نظر بودهاند و کمتر درصدد کنجکاوی و در پی گمانهزنی درباره هویت ذوالقرنین برآمدهاند.<ref>رازی، روض الجِنان، ذیل آیات.</ref> سید قطب مفسر سنی نیز در تفسیر آیات از ذوالقرنین تنها با همین نام قرآنی یاد کرده و معتقد است که هیچ منبع یقینی جز قرآن در اختیار نیست و اقوال تفاسیر آمیخته با افسانهها و [[اسرائیلیات]] است.<ref> سید قطب، فی ظلال القرآن، ج۵، جزء ۱۶، ص۴۰۸.</ref> | ||
===اسکندر مقدونی=== | ===اسکندر مقدونی=== | ||
تطبیق ذوالقرنین بر شخصیت اسکندر مقدونی یکی از رایجترین نظریات در این باره است. در پژوهشهای غربیان درباره ذوالقرنین تصور غالب آن است که ذوالقرنین اسکندر مقدونی | تطبیق ذوالقرنین بر شخصیت اسکندر مقدونی یکی از رایجترین نظریات در این باره است. در پژوهشهای غربیان درباره ذوالقرنین تصور غالب آن است که ذوالقرنین اسکندر مقدونی است،<ref> مجتبایی، «ذوالقرنین: اسکندر یا کوروش؟»، ص۳۲-۳۳.</ref> چنانکه هم در دایرة المعارف اسلام و هم در دایرةالمعارف قرآن مطالب مربوط به ذوالقرنین ذیل مدخل اسکندر آمده و عبارات آغازین مدخلهای این دو دایرةالمعارف نیز حاکی از چنین تصوری است.<ref>کیوانی، «اسکندرنامه».</ref> | ||
گذشته از حدیثی | گذشته از حدیثی نبوی،<ref> حِمْیری، قرب الاسناد، ص۳۲۲.</ref> به نظر میرسد که وهْببن مُنَبّه (متوفی ۱۱۰ و از جاعلان معروف حدیث) یکی از نخستین افرادی است که در منابع اسلامی قول به اسکندر بودن ذوالقرنین به او منسوب است.<ref>ثعلبی، قصص الانبیاء، ص ۳۲۴؛ ابنجوزی، زاد المسیر، ذیل کهف: ۸۳.</ref> بسیاری از مفسران سرشناس اهلسنّت در سدههای متقدم و پس از آن، ظاهراً تردیدی در این تطبیق نداشتهاند و بحثی در این باره نکردهاند.<ref> مقاتلبن سلیمان، تفسیر مقاتل؛ زمخشری، الفائق فی غریب الحدیث؛ بیضاوی، انوار التنزیل، ذیل کهف: ۸۳.</ref> بازتاب این تصور در دیگر گونههای منابع اسلامی نیز بهسادگی یافت میشود<ref>جاحظ، کتاب الحیوان، ج۷، ص۲۴۵؛ شهرزوری، نزهة الارواح، ج۱، ص۲۵۰-۳۰۰؛ ابنخلدون، مقدمه، ج۱، ص۱۰۰.</ref>.بدین سبب، در شعر فارسی ذوالقرنین با نام اسکندر عجین شده است.<ref> سعدی، کلیات سعدی، ص۷۷۶.</ref><ref>مولوی، مثنوی معنوی، ج۱، دفتر۲، بیت ۴۵-۴۶؛ سعدی، کلیات سعدی، ص۸۳۸؛ حافظ، دیوان، ص۳۹۰؛ نیز: فروزانفر، مآخذ قصص و تمثیلات مثنوی، ص۱۵۳-۱۵۴.</ref><ref> سعدی، کلیات سعدی، ص۱۸۳.</ref> | ||
مهمترین دلیل این | مهمترین دلیل این تطبیق، شهرت فراوان اسکندر به پادشاهی جهانگیر در تاریخ بوده که فقط وصف کشورگشاییهای او با ذوالقرنین قرآن منطبق بوده است.<ref> فخر رازی، التفسیر الکبیر، ج۲۱، ص۱۶۳.</ref> در مجموع، دلایلی همچون رواج متونی حاوی افسانهپردازی درباره اسکندر در اوایل دوره اسلامی و وجود برخی مشابهتها میان مندرجات این متون با داستان قرآن و نیز قداستیافتن اسکندر در اسکندریه عصر یونانیمآبی و در نخستین جوامع مسیحی، از اسباب رواج این تصور در میان مفسران و مورخان مسلمان شمرده شده است.<ref> مجتبایی، «ذوالقرنین: اسکندر یا کوروش؟»، ص۲۸-۲۹.</ref> در رد این دیدگاه، گفتهاند که ذوالقرنین قرآن فردی مؤمن به خدا و روز جزاست که با عدل و رفق رفتار میکردهاست، اما اسکندر فردی از [[صابئین]] معرفی شده است. افزونبراین، در هیچ یک از تواریخ به سدی ساخته اسکندر مقدونی، با مشخصاتی که قرآن ذکر کرده، اشارهای نشده است.<ref>طباطبائی، المیزان، ج۱۳، ص۳۸۳-۳۸۴؛ نیز:مجتبایی، «ذوالقرنین: اسکندر یا کوروش؟»، ص۲۹-۳۰. </ref> | ||
در رد این دیدگاه، گفتهاند که ذوالقرنین قرآن فردی مؤمن به خدا و روز جزاست که با عدل و رفق رفتار میکردهاست، اما اسکندر فردی از [[صابئین]] معرفی شده است. افزونبراین، در هیچ یک از تواریخ به سدی ساخته اسکندر مقدونی، با مشخصاتی که قرآن ذکر کرده، اشارهای نشده است.<ref>طباطبائی، | |||
===کوروش هخامنشی=== | ===کوروش هخامنشی=== |