Automoderated users، confirmed، protected، templateeditor
۵٬۴۴۷
ویرایش
خط ۳۹: | خط ۳۹: | ||
== شأن نزول == | == شأن نزول == | ||
در باب [[شأن نزول]] این آیه چنین گفتهاند که پس از ازدواج [[حضرت محمد صلی الله علیه و آله|پیامبر اسلام(ص)]] با [[زینب بنت | در باب [[شأن نزول]] این آیه چنین گفتهاند که پس از ازدواج [[حضرت محمد صلی الله علیه و آله|پیامبر اسلام(ص)]] با [[زینب دختر جحش|زینب بنت جَحْش]]، همسر مطلقه [[زید بن حارثه]] (پسرخوانده پیامبر)، برخی از جمله منافقان<ref>ابوالفتوح رازی، روض الجنان، ۱۴۰۸ق، ج۱۵، ص۴۳۱.</ref> تلاش کردند تا این اقدام پیامبر(ص) را تخطئه کنند؛<ref>طوسی، التبیان، بیروت، ج۸، ص۳۴۶؛ طبری، جامع البیان، ۱۴۱۲ق، ج۲۲، ص۱۲–۱۳.</ref> زیرا براساس سنتهای [[جاهلیت|جاهلی]]، پسرخوانده تفاوتی با پسر نداشت.<ref>مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱ش، ج۱۷، ص۳۳۶؛ حسینی همدانی، انوار درخشان، ۱۴۰۴ق، ج۱۳، ص۱۲۷.</ref> خداوند با نزول این آیه به مبارزه با این سنت جاهلی پرداخت<ref>مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱ش، ج۱۷، ص۳۳۶؛ حسینی همدانی، انوار درخشان، ۱۴۰۴ق، ج۱۳، ص۱۲۷.</ref> و نشان داد که پسرخواندگی زید صرفاً براساس بالا بردن جایگاه ایشان بوده<ref>زمخشری، الکشاف، ۱۴۰۷ق، ج۳، ص۵۴۴.</ref> و هرگز پسرخوانده نمیتواند به جای پسر باشد؛ چنانکه پدرخوانده نیز در جایگاه پدر قرار نمیگیرد.<ref>قرائتی، تفسیر نور، ۱۳۸۸ش، ج۷، ص۳۷۶.</ref> خداوند در ادامه آیه به نوع دیگری از ارتباط پیامبر(ص) با مردم اشاره میکند.<ref>مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱ش، ج۱۷، ص۳۳۷.</ref> | ||
خداوند با نزول این آیه به مبارزه با این سنت جاهلی پرداخت<ref>مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱ش، ج۱۷، ص۳۳۶؛ حسینی همدانی، انوار درخشان، ۱۴۰۴ق، ج۱۳، ص۱۲۷.</ref> و نشان داد که پسرخواندگی زید صرفاً | |||
=== پیوند صدر و ذیل آیه === | === پیوند صدر و ذیل آیه === | ||
از دیگر مسئلههای موردبحث در [[آیه]] | از دیگر مسئلههای موردبحث در [[آیه]] ارتباط صدر و ذیل آن است. برخی برای ارتباط دادن بین این مضامین گفتهاند که خداوند هرچند رابطه نسبی رسول خدا(ص) با دیگران را قطع میکند، اما ارتباط معنوی پیامبر اسلام(ص) با امت خود را در قالب رسالت و [[خاتمیت]] اثبات میکند.<ref>مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱ش، ج۱۷، ص۳۳۷؛ زمخشری، الکشاف، ۱۴۰۷ق، ج۳، ص۵۴۴.</ref> در تعبیری مشابه، حضرت محمد(ص) پدر تمام مؤمنان با هر دینی دانسته شده است؛ چراکه او خاتم و وارث جمیع [[پیامبران|انبیاء]] خواهد بود.<ref>خطیب، التفسیر القرآنی للقرآن، بیروت، ج۱۱، ص۷۲۶.</ref> در همین راستا محبت رسول خدا(ص) نسبت به مردمان خود با توجه به آنکه دیگر پیامبری نخواهد بود،<ref>مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱ش، ج۱۷، ص۳۳۷.</ref> همچون پدری است که فرزند او جز همین پدر هیچکس دیگری را ندارد.<ref>فخر رازی، مفاتیح الغیب، ۱۴۲۰ق، ج۲۵، ص۱۷۱.</ref> | ||
برخی بر این اعتقادند که ذکر رسالت پیامبر(ص) و خاتمیت او بعد از نفی فرزند برای ایشان بدان جهت است که مخاطبان را به این معنا برساند که اطاعت از رسول خدا(ص) به خاطر رابطه پدری | برخی بر این اعتقادند که ذکر رسالت پیامبر(ص) و خاتمیت او بعد از نفی فرزند برای ایشان بدان جهت است که مخاطبان را به این معنا برساند که اطاعت از رسول خدا(ص) به خاطر رابطه پدری نبوده، بلکه به خاطر جایگاه رسالت و رهبری ایشان است.<ref>طبرسی، مجمع البیان، ۱۳۷۲ش، ج۸، ص: ۵۶۷.</ref> | ||
طبق ادعای برخی مفسران [[اهل سنت و جماعت|اهلسنت]]، | طبق ادعای برخی مفسران [[اهل سنت و جماعت|اهلسنت]]، از آنجا که اگر پیامبر اسلام(ص) دارای فرزند رشید، بالغ و لایقی بود، بیشک بعد از ایشان به مقام نبوت میرسید، ازاینرو، خداوند با نفی هرگونه فرزندی برای ایشان، پیامبر(ص) خود را رسول خویش و آخرین پیامبر معرفی کرده است.<ref>بیضاوی، أنوار التنزیل، ۱۴۱۸ق، ج۴، ص۲۳۳؛ قمی مشهدی، کنز الدقائق، ۱۳۶۸ش، ج۱۰، ص۳۹۸؛ ثعلبی، الکشف و البیان، ۱۴۲۲ق، ج۸، ص۵۱؛ شبر، الجوهر الثمین، ۱۴۰۷ق، ج۵، ص۱۵۰؛ زمخشری، الکشاف، ۱۴۰۷ق، ج۳، ص۵۴۴.</ref> | ||
== معناشناسی خاتم == | == معناشناسی خاتم == | ||
برخی از [[قاریان هفتگانه|قراء سبعه]] «خاتم» را با کسر تاء یعنی خاتِم<ref>طبری، جامع البیان، ۱۴۱۲ق، ج۲۲، ص۱۳؛ طیب، اطیب البیان، ۱۳۶۹ش، ج۱۰، ص۵۰۹.</ref> و برخی چون [[عاصم بن ابی النجود کوفی|عاصم]]<ref>قرطبی، الجامع لأحکام القرآن، ۱۳۶۴ش، ج۱۴، ص۱۹۶؛ قمی مشهدی، کنز الدقائق، ۱۳۶۸ش، ج۱۰، ص۳۹۸؛ ابوالفتوح رازی، روض الجنان، ۱۴۰۸ق، ج۱۵، ص۴۳۲.</ref> و قراء دیگر<ref>طبری، جامع البیان، ۱۴۱۲ق، ج۲۲، ص۱۳؛ ثعلبی، الکشف و البیان، ۱۴۲۲ق، ج۸، ص۵۱؛ عاملی، تفسیر عاملی، ۱۳۶۰ش، ج۷، ص۱۸۳.</ref> نیز با فتح تاء یعنی خاتَم خواندهاند. خاتَم با فتحه به این معناست که پیامبر اسلام(ص) آخرین پیامبر است<ref>شبر، الجوهر الثمین، ۱۴۰۷ق، ج۵، ص۱۵۰؛ عاملی، تفسیر عاملی، ۱۳۶۰ش، ج۷، ص۱۸۳.</ref> و خاتِم با کسره به معنای این است که ایشان ختمکننده سلسله [[نبوت]] است.<ref>طبری، جامع البیان، ۱۴۱۲ق، ج۲۲، ص۱۳؛ ثعلبی، الکشف و البیان، ۱۴۲۲ق، ج۸، ص۵۱؛ قرطبی، الجامع لأحکام القرآن، ۱۳۶۴ش، ج۱۴، ص۱۹۶.</ref> برخی معتقدند که فتحه و کسره چندان فرقی نکرده و یک معنا از آن برداشت میشود.<ref>ابوالفتوح رازی، روض الجنان، ۱۴۰۸ق، ج۱۵، ص۴۳۲؛ قرطبی، الجامع لأحکام القرآن، ۱۳۶۴ش، ج۱۴، ص۱۹۶؛ مطهری، خاتمیت، ۱۳۸۰ش، ص۱۴.</ref> | برخی از [[قاریان هفتگانه|قراء سبعه]] «خاتم» را با کسر تاء یعنی خاتِم<ref>طبری، جامع البیان، ۱۴۱۲ق، ج۲۲، ص۱۳؛ طیب، اطیب البیان، ۱۳۶۹ش، ج۱۰، ص۵۰۹.</ref> و برخی چون [[عاصم بن ابی النجود کوفی|عاصم]]<ref>قرطبی، الجامع لأحکام القرآن، ۱۳۶۴ش، ج۱۴، ص۱۹۶؛ قمی مشهدی، کنز الدقائق، ۱۳۶۸ش، ج۱۰، ص۳۹۸؛ ابوالفتوح رازی، روض الجنان، ۱۴۰۸ق، ج۱۵، ص۴۳۲.</ref> و قراء دیگر<ref>طبری، جامع البیان، ۱۴۱۲ق، ج۲۲، ص۱۳؛ ثعلبی، الکشف و البیان، ۱۴۲۲ق، ج۸، ص۵۱؛ عاملی، تفسیر عاملی، ۱۳۶۰ش، ج۷، ص۱۸۳.</ref> نیز با فتح تاء یعنی خاتَم خواندهاند. خاتَم با فتحه به این معناست که پیامبر اسلام(ص) آخرین پیامبر است<ref>شبر، الجوهر الثمین، ۱۴۰۷ق، ج۵، ص۱۵۰؛ عاملی، تفسیر عاملی، ۱۳۶۰ش، ج۷، ص۱۸۳.</ref> و خاتِم با کسره به معنای این است که ایشان ختمکننده سلسله [[نبوت]] است.<ref>طبری، جامع البیان، ۱۴۱۲ق، ج۲۲، ص۱۳؛ ثعلبی، الکشف و البیان، ۱۴۲۲ق، ج۸، ص۵۱؛ قرطبی، الجامع لأحکام القرآن، ۱۳۶۴ش، ج۱۴، ص۱۹۶.</ref> برخی معتقدند که فتحه و کسره چندان فرقی نکرده و یک معنا از آن برداشت میشود.<ref>ابوالفتوح رازی، روض الجنان، ۱۴۰۸ق، ج۱۵، ص۴۳۲؛ قرطبی، الجامع لأحکام القرآن، ۱۳۶۴ش، ج۱۴، ص۱۹۶؛ مطهری، خاتمیت، ۱۳۸۰ش، ص۱۴.</ref> | ||
برخی مفسران بر این اعتقادند که خاتم به معنای چیزی است که به وسیله آن پایان داده میشود و مساوی با مُهر کردن است که با آن خانه، ظرف و یا نامه، از هرگونه تغییر بعدی حفظ میگشت.<ref>مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱ش، ج۱۷، ص۳۳۸–۳۳۹.</ref> از طرفی چون یکی از ابزارهای مُهر کردن، [[انگشتر|انگشترهایی]] بوده که مهر هر فرد بر روی آن کنده میشد، لذا خاتم به معنای انگشتر هم آمده است | برخی مفسران بر این اعتقادند که خاتم به معنای چیزی است که به وسیله آن پایان داده میشود و مساوی با مُهر کردن است که با آن خانه، ظرف و یا نامه، از هرگونه تغییر بعدی حفظ میگشت.<ref>مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱ش، ج۱۷، ص۳۳۸–۳۳۹.</ref> از طرفی چون یکی از ابزارهای مُهر کردن، [[انگشتر|انگشترهایی]] بوده که مهر هر فرد بر روی آن کنده میشد، لذا خاتم به معنای انگشتر هم آمده است<ref>مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱ش، ج۱۷، ص۳۳۹.</ref> و حتی انگشترهای زینتی بدون نقش مهر هم خاتم گفته شده است.<ref>ابنمنظور، لسان العرب، ۱۴۱۴ق، ج۱۲، ص۱۶۳؛ زبیدی، تاج العروس، بیروت، ج۱۶، ص۱۹۰.</ref> بر همین اساس، برخی پنداشتهاند که منظور از توصیف [[حضرت محمد صلی الله علیه و آله|پیامبر اسلام(ص)]] به خاتم پیامبران، ختم نبوت نیست و هدف آیه بیان جایگاه ایشان به عنوان زینت [[پیامبران|انبیا]] باشد. این تفسیر با توجه به اصل ارتباط واژه خاتم و انگشتری، از سوی برخی مفسران مردود انگاشته شده است.<ref>مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱ش، ج۱۷، ص۳۴۰–۳۴۱.</ref> | ||
=== ختم نبوت و رسالت === | === ختم نبوت و رسالت === | ||
در برخی از مواقع تشکیکهایی پیرامون مفاد این آیه<ref>مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱ش، ج۱۷، ص۳۳۸، ۳۴۰–۳۴۱.</ref> و حتی اصل [[خاتمیت]] مطرح شده است.<ref>قرطبی، الجامع لأحکام القرآن، ۱۳۶۴ش، ج۱۴، ص۱۹۶–۱۹۷.</ref> عدهای با این ابهام مواجه شدهاند که خداوند تنها به [[خاتمیت]] نبوت توسط پیامبر خود اشاره کرده و ممکن است پیامبر اسلام(ص) آخرین رسول نباشد.<ref>مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱ش، ج۱۷، ص۳۳۸.</ref> مفسران در پاسخ به این ابهام، نبی را اعم از رسول دانسته و خاتم نبوت را بهطریقاولی شامل ختم رسالت دانستهاند.<ref>مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱ش، ج۱۷، ص۳۳۸.</ref> چنانکه رسالت هم جزئی از موارد و اخبار غیبی است که توسط برخی از انبیاء یعنی کسانی که از غیب (دین و حقایق دینی) خبر میدهند به مردم ارائه میشود. در نتیجه پیامبر هم «خاتمالنبیین» است و هم «خاتمالرسل» و ارتباطش با مردم هم از باب این است که رسول و فرستاده خداست و هم از این باب است که نبیّ است و اخبار غیبی را از سوی خداوند به مردم میرساند و تمام کارهایش به فرمان خداوند | در برخی از مواقع تشکیکهایی پیرامون مفاد این آیه<ref>مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱ش، ج۱۷، ص۳۳۸، ۳۴۰–۳۴۱.</ref> و حتی اصل [[خاتمیت]] مطرح شده است.<ref>قرطبی، الجامع لأحکام القرآن، ۱۳۶۴ش، ج۱۴، ص۱۹۶–۱۹۷.</ref> عدهای با این ابهام مواجه شدهاند که خداوند تنها به [[خاتمیت]] نبوت توسط پیامبر خود اشاره کرده و ممکن است پیامبر اسلام(ص) آخرین رسول نباشد.<ref>مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱ش، ج۱۷، ص۳۳۸.</ref> مفسران در پاسخ به این ابهام، نبی را اعم از رسول دانسته و خاتم نبوت را بهطریقاولی شامل ختم رسالت دانستهاند.<ref>مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱ش، ج۱۷، ص۳۳۸.</ref> چنانکه رسالت هم جزئی از موارد و اخبار غیبی است که توسط برخی از انبیاء یعنی کسانی که از غیب (دین و حقایق دینی) خبر میدهند به مردم ارائه میشود. در نتیجه پیامبر هم «خاتمالنبیین» است و هم «خاتمالرسل» و ارتباطش با مردم هم از باب این است که رسول و فرستاده خداست و هم از این باب است که نبیّ است و اخبار غیبی را از سوی خداوند به مردم میرساند و تمام کارهایش به فرمان خداوند است؛ چنانچه از جمله پایانی آیه «وَكَانَ الله بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمًا» استفاده میشود که هر چه را که او تبیین میکند با علم خداوند است.<ref>طباطبایی، المیزان، ۱۳۹۰ق، ج۱۶، ص۳۲۵.</ref> البته معانی دیگری از رسول و نبی نیز ارائه شده است.<ref>قرائتی، تفسیر نور، ۱۳۸۸ش، ج۷، ص۳۷۶.</ref>{{یاد| «رسول» صاحب كتاب و «نبىّ» خبردهنده است، يا آنكه «رسول» پيامآور و «نبىّ» انجامدهنده رسالت است.}} | ||
== تعارض آیه با فرزندان پیامبر و جایگاه حسنین(ع) == | |||
با آنکه آیه خاتمیت، صراحتاً پیامبر خدا(ص) را پدر هیچکدام از مردانِ مخاطب خود ندانسته است، وجود فرزندان [[حضرت محمد صلی الله علیه و آله|رسول خدا(ص)]] همچون [[قاسم پسر رسول خدا|قاسم]]، [[عبدالله پسر رسول خدا|عبدالله]] و [[ابراهیم پسر رسول خدا|ابراهیم]] و همچنین [[امام حسن مجتبی علیهالسلام|امام حسن(ع)]] و [[امام حسین علیهالسلام|امام حسین(ع)]] است که آنها را فرزندان پیامبر(ص) میدانستند، یکی از چالشهای این آیه به شمار میرود.<ref>مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱ش، ج۱۷، ص۳۳۷.</ref> برخی در پاسخ گفتهاند که در آیه از کلمه «رجال» یعنی مردان استفاده شده و شامل فرزندانی که در کودکی از دنیا رفتهاند، نمیشود.<ref>طوسی، التبیان، بیروت، ج۸، ص۳۴۶؛ طباطبایی، المیزان، ۱۳۹۰ق، ج۱۶، ص۳۲۵؛ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱ش، ج۱۷، ص۳۳۶.</ref> [[حسنین(ع)]] نیز در زمان نزول این آیه به حد [[بلوغ]] نرسیده و کودک بودهاند.<ref> زمخشری، الکشاف، ۱۴۰۷ق، ج۳، ص۵۴۴؛ طباطبایی، المیزان، ۱۳۹۰ق، ج۱۶، ص۳۲۵؛ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱ش، ج۱۷، ص۳۳۷.</ref> به تعبیر دیگر خداوند در آیه میگوید که پیامبرش پدر هیچکدام از مردان موجود و فعلی شما نیست.<ref>طباطبایی، المیزان، ۱۳۹۰ق، ج۱۶، ص۳۲۵.</ref> | |||
در مورد حسنین(ع) این پاسخ نیز گفته شده که این دو فرزندان | در مورد حسنین(ع) این پاسخ نیز گفته شده که این دو فرزندان باواسطه هستند و آیه فرزندان بیواسطه را نفی کرده است.<ref>زمخشری، الکشاف، ۱۴۰۷ق، ج۳، ص۵۴۴.</ref> کسانی نیز گفتهاند براساس آیه، رسول خدا(ص) پدر هیچکدام از مردان شما نیست در حالیکه میتواند پدر مردانی از خود باشد.<ref>زمخشری، الکشاف، ۱۴۰۷ق، ج۳، ص۵۴۴.</ref> این تعبیر از [[آیه مباهله]] استفاده شده است که از امام حسن(ع) و امام حسین(ع) با تعبیر «ابنائنا» پسران ما یاد کرده است.<ref>ابوالفتوح رازی، روض الجنان، ۱۴۰۸ق، ج۱۵، ص۴۳۱–۴۳۲.</ref> | ||
== جستارهای وابسته== | == جستارهای وابسته== |